دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

هنرِ فراموش کردنِ آن‌چه بر ما می‌گذرد

امیرمحمد قربانی توی یکی از کامنت‌هاش به کتاب «صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی» اشاره کرد. متأسفانه هنوز این کتاب رو نخونده‌ام و قاعدتاً بعد از خوندنش، بسته به فضا و حال و هوای کتاب، در این‌جا یا متمم درباره‌اش می‌نویسم.

اما مدتی پیش (شاید سه چهار روز قبل از کامنت امیرمحمد) مورد مشابهی رو در یک استوری اینستاگرامی دیدم که حیفم اومد با شما به اشتراک نذارم:

رهاسازی حلزون‌ها

من فکر می‌کردم خودم خیلی هنر کرده‌ام که برای پرنده‌ها و سگ‌ها و گربه‌ها وقت می‌ذارم و به نوعی، با تجربه‌ی دنیای زیبای حیوانات، از تلخی‌های بی‌پایانی که این روزها و این سال‌ها (و شاید بشه گفت این دهه‌ها) بر همه‌ی ما می‌ره فرار می‌کنم.

اما دیدم کسانی هستند که دنیاهای کوچک‌تر رو هم لمس کرده‌اند و تجربه‌های عمیق و ماندگار رو در کارهایی مثل بازگرداندن حلزون‌ها به شمال جستجو می‌‌کنند.

می‌دونم که هر شب که می‌خوابیم و بیدار می‌شیم، جمع بیشتری از مردم کشورمون وارد جامعه‌ی فقرا می‌شن و دغدغه‌ی نان، برای بخش کثیری از مردم‌مون یک مسئله‌ی حل‌نشده است.

به همین خاطر شاید به نظر بیاد که فکر کردن به سرنوشت یک قُمری، یک توله‌سگ، یک گربه، یک حلزون، یک گلدون گل یا یک درخت تشنه، کاری لوکس و از سر بی‌دردی به نظر برسه.

اما در طول این ماه‌ها که وقتم رو بیشتر از پیش به پیاده‌روی در بخش‌های مختلف شهر می‌گذرونم، به نتیجه رسیده‌ام که بخشی از مسئله، واقعاً به نوع نگرش ما برمی‌گرده.

وقتی یکی از همشهریان زباله‌گرد رو می‌بینم که از توی سطل زباله برای موشی که بچه‌اش کمی دورتر پنهان شده، نون خشک جدا می‌کنه یا پیرزنی با چادر وصله‌شده رو می‌بینم که یه تیکه‌‌ی مونده‌ی ته سفره‌اش رو برای یک گربه‌ی مادر شیرده میاره، احساس می‌کنم شاید این‌ها هم، با چنین کارهایی از «جهانی که در پیرامون ما می‌گذره» فاصله می‌گیرن و زنده بودن رو به شکلی عمیق‌تر تجربه می‌کنن.

نمی‌دونم شما این روزها برای فرار از دنیای کثیف سیاستمدارها و تنازعی که برای بقا بین‌شون شکل گرفته، چه روش‌ها و تکنیک‌هایی رو به کار می‌برید. اما یقین دارم که اگر نتونیم در لابه‌لای همین نابه‌سامانی‌ها، برای چند دقیقه یا چند ساعت،‌ زندگی رو تجربه کنیم، بیشتر از پیش، می‌بازیم.

برای این‌که این نوشته با تلخی به پایان نرسه، یکی از عکس‌های خودم رو که مربوط به چند وقت پیش هست در حال وقت‌گذرانی کنار رفقام براتون می‌ذارم:

محمدرضا شعبانعلی

یه عکس دیگه هم دارم که ربط خاصی به این نوشته نداره. اما دوست دارم این‌جا بذارمش تا هر موقع دلم براش تنگ شد ببینمش.

اسم این گربه برنارده. از یک دست و یک چشم محرومه. اولین بار که دیدمش عاشقش شدم. حیف که نمی‌تونم بهش توضیح بدم که گاهی برای دیدنش ۴۵ دقیقه رانندگی می‌کنم و از اون سر شهر میام تا بهش غذا بدم و جست و خیزش رو ببینم.

اسمش رو نمی‌دونستم و فکر می‌کردم خودم کشفش کرده‌ام. اما بعداً که با یه سری از حامی‌های حیوانات پارک صحبت کردم، اون‌ها اسمش رو گفتن. فهمیدم که برای اون‌ها هم خیلی عزیزه و به شدت مراقبش هستن.

هنوز هم وقتی سیر میشه، برای شکار کلاغ‌ها کمین می‌کنه و به سمت اون‌ها می‌پره. کلاغ‌ها هم که می‌دونن برنارد با این وضعیت، دستش به اون‌ها نمی‌رسه همون اطراف می‌شینن و گاهی هم کمی پرواز می‌کنن و در این بازی برنارد شریک می‌شن.

برنارد

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


لینک دریافت کد فعال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser