دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

هنر خواندن جملات کوتاه (قسمت سوم)

پیش نوشت اول: تا کنون دو مرتبه در مورد جملات کوتاه نوشته‌ام. نخستین مطلب، صرفاً به پیش نوشت‌ها محدود شد و اصل بحث شروع نشد. توضیح دادم که چرا با وجودی که همیشه مخالف جملات کوتاه بوده‌ام، تصمیم گرفته‌ام در موردش بنویسم.

در دومین مطلب، توضیح دادم که جملات کوتاه – لااقل در نگاه من – بیش از آنکه حکمت فشرده شده باشند، اشیاء زیبا یا زشتی هستند که می‌توانند در گوشه‌ای از ذهن و زبان ما جا بگیرند. اطمینان دارم که می‌پذیرید که با این نگاه، هدف من کاهش ارزش این جملات نیست. بلکه تغییر کاربری آنان است.

پیش نوشت دوم:  پیش نوشت سوم خیلی نامربوط است. اگر از دوستانی هستید که به تازگی افتخار میزبانی شما را دارم، پیشنهاد می‌کنم که مستقیم به سراغ اصل مطلب بروید.

پیش نوشت سوم: این نوشته و نوشته‌های بعد، در مقایسه با سایر نوشته‌های من، طعم شخصی‌تری دارند. بنابراین ممکن است برای خواننده‌ای که به تازگی مهمان این خانه شده است و هنوز دوستی‌ عمیق بین مان شکل نگرفته است، خسته کننده باشد. چون فقط دوستان نزدیک هستند که از دیدن و شنیدن و دانستن شخصی‌ترین رفتارهای دوستان خود، لذت می‌برند. برای من چندان مهم نیست که فلان بازیگر یا فلان فوتبالیست، چه لباسی می‌پوشد یا چه شغلی دارد. اما تو دوست نزدیک من هستی، حتی دانستن اینکه دمنوش بابونه را به دم نوش نعنا ترجیح می‌دهی، برای من یک دانش مهم است. مهم‌تر از بسیاری از دانش‌هایی که به ضرب و زور به من آموخته‌اند و دانستنش را با برگه‌ای ممهور به مهر برجسته، گواهی کرده‌اند!

حالا برای من، انتخاب بین نعنا و بابونه، انتخاب بین دو گیاه نیست. انتخاب بین دو خاطره است. انتخاب بین دو احساس. انتخاب بین دو تجربه.

نوشته‌های شخصی، برای همه خوانندگان این وبلاگ نیستند. برای آنهاست که دوست‌ترند. همانطور که من هم، در لابه‌لای تمام کامنت‌ها و نوشته‌ها، در کنار تمام حرف‌ها و تحلیل‌های شما – که دوست دارم و با دقت می‌خوانم – به دنبال آن حرفهای شخصی می‌گردم. به دنبال آن سلیقه‌ها. به دنبال نعناها و بابونه‌ها. همین تنها چیزهای کوچکی که در این دنیای بزرگ، طعم آشنایی و یگانگی را به غذای غربت و بیگانگی، اضافه می‌کنند.

اصل مطلب: وقتی می‌پذیری که قرار نیست با یک تک جمله، دانش و معرفت و شناخت تو به جهان تغییر کند، وقتی می‌پذیری که عمق دیدگاه و طعم آگاهی و نور بینش، نه به معجزه یک جمله، که به پشتوانه سالها تلاش و کوشش و پذیرش مرور زمان، در نگاه تو پدیدار می‌شود، باید کاربردهای دیگری برای جملات کوتاه پیدا کنی.

درک این مسئله دشوار نیست که حتی آنها که به ده ثانیه،‌ با خواندن جمله‌ای متحول شده و جامه دریده‌ و سر به بیابان گذاشته‌اند، قبل از آن، به ده روز یا به ده ماه یا به ده سال، انباشت بزرگی از دانش و اندیشه و تجربه را فراهم کرده‌اند.

در این نوشته و نوشته‌های بعد، برخی از استفاده‌های جملات کوتاه را – از نگاه خودم – می‌نویسم و مرور می‌کنم.

ساده‌ترین کاربردی که جملات کوتاه دارند، بیان زیباتر و دوست‌داشتنی‌تر چیزی است که ما آن را با تمام وچود لمس کرده‌ایم اما همچون گنگی خواب دیده، از بیان آن ناتوان بوده‌ایم. فرض کنیم که همیشه احساس من این بوده که باید به انسان‌ها به صرف انسان بودنشان احترام گذاشت. بعد می‌بینم که ابوالحسن خرقانی می‌گوید:

آن کس که بر این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید که گر نزد خدا به جانی ارزد، نزد بوالحسن به نانی ارزد.

بعید است که هیچکس، با چنین جمله‌ای، باورهایش بر هم بریزد و گرفتار انقلابی درونی شود، من اگر این مفهوم را پذیرفته باشم،‌ با چنین بیان زیبایی برانگیخته می‌شوم. شاید آن را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنم. یا اینکه به خط خوش بنویسم و بر دیوار خانه‌ام بیاویزم.

از این جنس مثال زیاد است. فرض کنید که این جمله منسوب به ویل دورانت را می‌خوانید: مرگ تمدن‌ها زمانی فرا می‌رسد که بزرگان آنها، به سوالات جدید، پاسخ‌های کهنه می‌دهند.

بعید است هیچ بزرگی با خواندن این جملات، بگوید: چقدر جالب! باید دقت کنم به سوالات جدید،‌ پاسخ کهنه ندهم!

دو دسته انسان از دیدن جمله فوق لذت می‌برند: کسانی که این را به عنوان مشکلی در جامعه یا تمدن خود می‌بینند و سپس احساس می‌کنند که این بیان، بسیار زیبا و گویاست و دسته دیگر، بزرگانی که فکر می‌کنند در حال پاسخ جدید دادن به سوالات جدید هستند و از اینکه مورد تایید این جمله هستند، لذت می‌برند.

بگذریم از اینکه جمله فوق متعلق به ویل دورانت نیست و نخستین گوینده آن، به دلیل پاره‌ای ملاحظات، ترجیح داده آن را به ویل دورانت نسبت دهد و البته چون ویل دورانت تاریخ تمدن را نوشته و در این جمله هم لغت تمدن وجود دارد، ویل دورانت باور‌پذیرترین فرد برای منسوب کردن این جمله بوده است!

خلاصه کلام تا اینجا اینکه: یکی از کاربردهای جملات کوتاه،‌ بیان احساس یا تجربه‌ای است که داریم. دقت داشته باشید که بیان احساس یا تجربه‌ای که داریم و نه تایید احساس یا تجربه.

به این جمله اینشتین دقت کنید: زندگی کردن، مثل دوچرخه سواری است. تا رکاب بزنی نمی‌افتی و می‌توانی به دوچرخه سواری ادامه دهی.

این جمله، تعبیر زیبایی است از نقش تلاش در زندگی و همینطور یک تشبیه زیبا (حتی شاید با کمی اغماض، یک استعاره خوب). اما دقت داشته باشیم که این یک بیان است و نه یک استدلال. وگرنه احمق‌ترین انسانها هم می‌دانند که از اینکه رکاب زدن باعث حفظ تعادل دوچرخه می‌شود، نمی‌توان با هیچ منطقی نتیجه گرفت که تلاش کردن هم باعث سقوط نکردن در زندگی می‌شود!

یا اینکه وقتی می‌گویند: در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپید است.

طبیعتاً انسانی با شعور جلبکی هم می‌فهمد که از طلوع خورشید در پایان شب نمی‌توان نتیجه گرفت که هر کس ناامید است روزی امیدوار خواهد شد!

یا اینکه از جمله «به جای لعنت بر تاریکی،‌ شمعی بیفروزید» نمی‌توانیم نتیجه بگیریم که چه استدلال زیبایی! چون تاریکی از جنس عدم است. از جنس نبودن نور است. تاریکی منفعل است. تاریکی هیچوقت به جنگ شمعی که روشن شده نمی‌رود.

اما در زندگی واقعی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی: تاریکی، جان دارد. تاریکی، پول دارد. تاریکی، قدرت دارد. تاریکی، ارتباط دارد. تاریکی، شبکه نفوذ دارد. شمع را که روشن کنی، چنان شمع را فوت می‌کند که شمع و شعله و تو و پدرت هم با هم بسوزید و ناپدید شوید!

بنابراین، جملات کوتاه، صرفاً یک بیان زیبا هستند. کسی که در سختی‌ها ناامید نمی‌شود و برای بهبود اوضاع تلاش می‌کند (چیزی که من هم مثل بسیاری از شما به آن ایمان دارم) برای بیان زیبای عقیده‌ی خود، از این جمله استفاده می‌کند. نه اینکه این جمله را به عنوان استدلالی برای رفتار خود به کار بگیرد.

مروری کوتاه به استفاده از جملات کوتاه در شبکه‌های اجتماعی، ما را به این نتیجه می‌رساند که انسانها این جملات را به جای یک بیان زیبا به عنوان یک استدلال نگاه می‌کنند!

تا به حال، اگر بخواهم سه نوشته فعلی را خلاصه کنم، می‌توانم چنین بگویم:

جملات کوتاه و توسل انسانها به آنها، اگر بر روی کاغذ هم کاری سطحی و پوچ باشد، بر روی زمین، اقدامی رایج و انکارناپذیر است. اما اگر در تعریفی که از ماهیت و نقش آنها داریم بازنگری کنیم، می‌توانند به ابزاری مثبت و اثربخش از زندگی ما تبدیل شوند. ماهیت جملات کوتاه را می‌توان با ماهیت اشیاء مشابه دانست و از لحاظ نقش هم می‌توان کاربردهای متعددی برای آنها قائل شد که نخستین کاربرد، بیان زیباتر دانسته‌های قبلی ماست که ما از بیان آنها در شکلی روان و زیبا، ناتوان بوده‌ایم.

این قصه همچنان ادامه دارد: قسمت چهارم

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


لینک دریافت کد فعال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser