مقدمه: این فایل پنجمین قسمت از سلسله فایلهای قوانین یادگیری من است. از دوستانی که قسمت های قبلی را مطالعه نکردهاند تقاضا میکنم قبل از مطالعه این مطلب، آنها را مرور کنند (لینک قسمت اول، لینک قسمت دوم، لینک قسمت سوم، لینک قسمت چهارم).
معنای لغت چریک و تداعیهای مرتبط با آن، احتمالاً برای کسانی که در حوزههای نظامی فعالیت کردهاند، با آنچه در ذهن امثال من میگذرد تفاوت دارد. برای اینکه دقت کلامی حفظ شده و از سوء برداشت جلوگیری شود، شاید بد نباشد که قبل از ادامه دادن متن، کمی در مورد انگیزهام از به کارگیری این صفت توضیح دهم.
اصطلاح چریک و جنگ چریکی، بیش از دویست سال است که در نوشتهها به کار میرود. اولین کتابی که در این زمینه منتشر شد عنوانی شبیه این داشت: The Art of making war in detachment. هنر جنگیدن به صورت جداگانه و ناپیوسته. در این کتاب، توضیح داده شد که جنگ چریکی، چند ویژگی مشخص دارد. مهمترینش این است که در جنگ چریکی، سلسله مراتب و ترتیب وجود ندارد. چریک یک عضو از ارتش نیست که سالها تلاش کند تا از مرتبهای به مرتبهی بالاتر ارتقا پیدا کند. چریک خارج از سلسله مراتب رسمی وارد میدان میشود.
نامنظم بودن حملهها، ویژگی دوم فعالیتهای چریکی تعریف شده. در نبردهای چریکی مشخص نیست که چریک از کجا میآید و به کجا حمله میکند و اگر حملهای شد آیا قرار است ادامه پیدا کند یا مبدا حمله یا مقصد آن تغییر میکند. انفرادی بودن هم یکی از ویژگیهایی است که در آن کتاب شرح داده میشود. تفاوت چریک و کماندو اینگونه توصیف شده که کماندوها افراد آموزش دیدهای هستند که به صورت تیمی فعالیت میکنند. اما چریکها معمولاً به صورت انفرادی فعالیت میکنند.
حدود دویست و پنجاه سال از تالیف آن کتاب گذشته و اگر بخواهم صادقانه بگویم، جدیدترین کتاب نظامی است که من خواندهام! در تمام زندگی دو کتاب جدی نظامی خواندهام. یکی هنر جنگ آوری سان تزو است که هزاران سال قبل نوشته شده و دیگری کتاب هنر جنگیدن در ناپیوستگی که دویست و پنجاه سال قبل نوشته شده! مطمئن هستم که در سالهای اخیر هزاران کتاب در این حوزهها نگارش یافته و تعاریف و معانی تغییر کرده، اما اجازه بدهید من صفت چریک را در یک متن غیرنظامی، به همان معنایی که در آخرین کتاب نظامی خودم خواندهام به کار ببرم:
فعالیت چریکی به معنای فعالیت انفرادی نامنظم غیرسازمان یافته خارج از ساختار و چارچوب رسمی از سوی افراد آموزش یافته یا آموزش نیافتهی خودجوش.
با توجه به همین سابقهی واژگان است که از سویی در ادبیات نظامی، واژهی چریک با معنای مثبت به کار میرود: به معنای فردی سرسخت و تلاشگر که برای تخریب اولیه مواضع دشمن قبل از یک جنگ تمام عیار، وارد میدان میشود و از سوی دیگر، همین واژه در ادبیات مدیریت، صفتی مذموم و ناپسند تلقی میشود که از نداشتن استراتژی و نظم و فرار از چارچوب حکایت میکند.
مروری به ابزارهایی که امروز برای یادگیری به کار میروند نشان میدهد که امروز یادگیری از شکل منظم و ساختاریافته آن خارج شده و کاملاً به یک نوع یادگیری چریکی (به معنای منفی مدیریتی آن) تبدیل شده است.
ما امروز چگونه یاد میگیریم؟
وایبر خود را باز می کنیم و در یک پیام وایبری، از رفتار دکتر مصدق میشنویم که در دادگاه لاهه زودتر از دیگران رفت و روی صندلی انگلیسیها نشست و بعد به آنها گفت که شما سالهاست روی منابع ما نشستهاید و یادتان رفته است که اینجا جای شما نیست! داستان هیجان انگیز است و ما هم مصدق را دوست داریم و آن را برای دوستان خود ارسال میکنیم. به خیال خود بخشی از تاریخ را آموختهایم و اکنون هم با نشر این حکایت عبرت آموز، به یادگیری دیگران کمک میکنیم. بعید است حوصله داشته باشیم و متن کامل گزارش دکتر فاطمی دستیار دکتر مصدق را بخوانیم تا ببینیم چنین چیزی گزارش شده یا نه. یا به جستجوی تصاویر منتشر شده از ایشان در ورود به دادگاه لاهه بپردازیم.
کل فعالیت یادگیری ما، به صورت یک عملیات سه دقیقهای در پشت چراغ قرمز صد و هشتاد ثانیهای اتوبان نیایش، انجام میشود و پایان مییابد. وایبر چک میشود. پیام خوانده میشود. به عنوان یک مسئولیت آموزشی و فرهنگی، خبر جدید مانند گلولهای در یکی دو میدان دیگر (گروههای وایبری همسایه!) شلیک میشود و با لبخندی بر لب و احساس رضایت که چراغ قرمز را هم به مدرسهای برای درس و دانشگاهی برای یادگیری تبدیل کردهایم، مسیر خود را ادامه میدهیم!
اینستاگرام خود را باز میکنیم و جملهای از رافائل میخوانیم و مثلاً میبینیم که نقل شده: «عشق هرگز پایان ندارد». احساس میکنیم که ترویج این فرهنگ نادرست است. خوش بینی نامطلوبی است که میتواند جوانان را گمراه کند. خوب به خاطر داریم که سال گذشته عاشق بودیم و امسال نیستیم. نباید بقیه فکر کنند که عشق بی پایان است. همانجا یک کامنت هم میگذاریم که: نه! اشتباه نکن دوست من. عشق پایان دارد. عاشقی نکردهای و نمیفهمی که چه میگویی. تک تیراندازی شدهایم در نبرد بزرگ فرهنگی و احساس میکنیم که اگر یک نفر هم با خواندن این آموزهی ارزشمند من، هدایت شود، ثواب امروزم را کسب کردهام و همین برایم کافی است!
آنها که فکر میکنند کمی علمیتر هستند، گوگل را باز میکنند و در مورد سوال خود جستجویی میکنند. یکی دو لینک را میخوانند و خوشحال که یادگیری برای آنها حاصل شده. روز جهانی آگاه سازی درباره خطرات ایدز است و در گوگل «نشانههای ایدز» را جستجو میکند و میبیند که نوشتهاند چیزی شبیه آنفولانزای شدید و البته چند نشانهی دیگر. فردای آن روز، به هر کسی که سرفهای میکند میگوید: اخیراً روابط پرخطر نداشتهای؟ میدانی که یکی از مهمترین نشانههای ایدز همین سرفههای شدید است؟ چند وقت است خوب نشدهای؟ سه هفته؟! دقیقاً همین است. به نظرم برو آزمایش بده!
تلویزیون و روزنامهها، خدایان یادگیری غیرسازمان یافته هستند. نیل پستمن حرف جالبی داشت و میگفت: نگران روزی هستم که تلویزیون غیر از پخش شو آواز و رقص و مسخره بازی (که اصلاً برای همین ساخته شده)، تصمیم بگیرد با این جعبهی سرگرمی، وظیفهی تربیت مردم را هم به عهده بگیرد. مطمئن هستم که در میان پردههای آموزشی و تبلیغی، هیجان انگیز بودن بر آموزشی بودن پیشی میگیرد. آن هم وقتی که مخاطب با اسلحهای به نام ریموت روبروی تو نشسته و هر لحظه اگر احساس کند که خستهاش کردهای به تو شلیک میکند و کانال تو بسته میشود و شبکهای دیگر آغاز میشود. میگفت نگران روزی هستم که روزنامه، غیر از «روز»نامه و خبررسانی از حوادث سطحی کوچه و خیابان، وظیفه آموزش و تحلیل رویدادها را بر عهده بگیرد. مخاطبان نادانی خواهیم داشت که نادانی خود را در میان کلمات تخصصی و چند جمله تحلیلی که عقبهی آن را نمیدانند، گم میکنند و توهم دانایی از نادانی بسیار خطرناکتر است.
با این توصیفات، یادگیری سازمان یافته چیست؟ اگر بخواهیم یادگیری چریکی نداشته باشیم و تک تیراندازی جنگهای نامنظم میدان یادگیری نباشیم، چه نکاتی را باید مد نظر قرار دهیم؟
حداقل چیزهایی که به ذهن من میرسد اینهاست:
* استفاده بیشتر از کتاب و عادت کردن به کتابخوانی: کتاب و کتابخوانی مزیتهای زیادی دارند. یکی از مهمترین مزیتهای آنها، پرداختن جامعتر و کاملتر به یک موضوع است. وقتی من در مورد مذاکره کتاب مینویسم، فرضم بر این است که خواننده فقط چند ساعت وقت گذاشته و کتاب را خریده و چند صد ساعت هم وقت در نظر گرفته تا کتاب را بخواند. پس به عنوان نویسنده تلاش میکنم همهی جوانب را برای او توضیح دهم. استرس ندارم که خواننده کانال را عوض میکند یا کتابم با کلیک کردن روی یک ضربدر، بسته میشود.
خود من وقتی همان مطلب را در فضای آنلاین مینویسم، دغدغهی جذب مخاطب و نگهداشتن مخاطب برایم افزایش مییابد و ساختار مطلب، بیش از آنکه با هدف تفهیم مطلب شکل بگیرد، با هدف جذب مخاطب و نگهداشت مخاطب شکل خواهد گرفت.
ضمن اینکه مطالعه کتاب زمان میبرد. این خیلی خوب است. ذهن هم مانند یک هواپیما زمان زیادی برای برخاستن و نشستن لازم دارد. برای یک مطالعه عمیق نیم ساعتی، باید حدود یک ربع تا نیم ساعت، در حال مطالعه و فکر کردن روی آن موضوع باشم تا فضای ذهنم برای یادگیری آماده شود و پس از مطالعه عمیق هم یک ربع تا نیم ساعت دیگر، خواندن ادامه پیدا کند تا مطالب قبلی هضم و جذب شوند و در ذهنم با هم واکنش بدهند و محصولات جدید تولید کنند. یک ساعت کتابخوانی، به تجربهی من، فرصتی در حدود ده یا سی دقیقه تفکر عمیق را فراهم میکند. چیزی که در فیس بوک و اینستاگرام و شبکههای اجتماعی، غیر قابل تصور است. نگاهی به فهرست فالویینگها در اینستاگرام بیندازید و ببینید بقیه چه چیزهایی را لایک میکنند. یک جمله از هایدگر را لایک کرده و بعدش یک لباس زیر زنانه و بلافاصله منظرهای در اسکاندیناوی و بعدش یک محل متبرکه و عکس تولد دوستش و قهوهی قهوه خانهی همسایه و در این میانه یکی دو جا هم افاضاتی داشتهاند تا در این میدان نظامی که هر کس از هر جا گلولهای را بی هدف پرتاب میکنند، منفعل باقی نمانده باشد!
* نکته دیگر که به یادگیری منظم کمک میکند، در مطالعات آنلاین، رجوع به منابع متعدد است. اینکه خودمان را مقید کنیم در مورد یک واژه یا مفهوم یا هر چیزی که برایمان جذاب است، بیش از یک مطلب بخوانیم. قطعاً اینجا بحث سلیقهای است. اما من در مطالعات آنلاین خودم، اگر در مورد موضوعی، پنج صفحهی مختلف و مرتبط را نخوانم، آن موضوع را آموخته شده تلقی نمیکنم. حتی مراجعه به سایت معتبری مانند ویکی پدیا هم به عنوان تک مرجع کافی نیست. ویکی پدیا الزاماً توسط متخصصین نوشته نمیشود. بلکه توسط ویکی نویسها نوشته میشود. کسانی که از نوشتن لذت میبرند. مقالات نادرست و ناقص در این نوع سایتها کم نیستند.
* سومین نکتهای که به یادگیری منظم کمک میکند، یادداشت برداری و جمعبندی است. قبلاً در خصوص یادداشت و یادداشت برداری مطلب نوشتهام. هر کس سبک خود را دارد. من هر وقت به موضوع جدیدی بر میخورم، دفترچه کوچکی را برای آن کنار میگذارم و در موردش مینویسم. آن دفترچه همیشه در کیفم هست و هر جا مطلب جدیدی ببینم یا بخوانم به آن اضافه میکنم. پس از مدتی، مرور این دفترچه و کنار هم قرار دادن آموختههای پراکنده، نظم خوبی در ذهن ایجاد میکند. حجم و تعداد مطالبی هم که نوشتهام به من نشان میدهد که تا چه حد با قطعیت میتوانم در آن حوزه اظهار نظر کنم.
الان که این مطلب را مینویسم، دو دفترچه در کیفم دارم. یکی در مورد استراتژی محتوا که فکر میکنم بیش از صد صفحه دستنوشته و یادداشت از حدود پنجاه منبع مختلف است و دیگری دفترچهای در رابطه با برنامههای ریفرال و پاداشهای ارجاع مشتریهای جدیدی که بیست صفحه مطلب است تنها از دو منبع. این دفترچه به من یادآوری میکند که اگر جایی در مورد برنامههای ریفرال صحبت شد و به من گفتند که با آن آشنایی داری؟ بگویم: نه. بهتر است نظر ندهم تا اینکه نظری بدهم که تنها بر دو منبع متکی باشد. به رغم استفاده از انواع ابزارهای مدرن مانند Onenote و Evernote و سایر ابزارهای مشابه، به نظر میآید که هنوز، نوشتن میتواند اثربخشتر باشد. تحقیقی در این مورد را در متمم منتشر کردهایم.
* حرکت به سمت مطالعه مقالههای طولانی میتواند استراتژی مناسب دیگری باشد. قطعاً این سلیقهای است. اما من اگر ببینم مقالهای کوتاه است، بدون خواندن، از روی آن عبور میکنم. مگر اینکه قطعه شعری یا لطیفهای یا چیزی از این دست باشد. احساسم این است که مطلب کوتاه، چند پیش فرض را در ذهنم ایجاد میکند و اگر فرصت نکنم که همان زمان، بیشتر جستجو کنم و بیشتر بخوانم، ممکن است خطرات یک جمله ناقص در ذهنم، از ندانستن آن مفهوم بیشتر باشد.
* علم الرجال هم ماجرای مهم دیگری در یادگیری سازمان یافته است. علم الرجال را اهل حوزه به عنوان دانشی مهم میشناسند. اینکه اهل روایت در تاریخ چه کسانی بودهاند و هر کدام که ویژگیهایی داشتهاند و حرفهایشان تا چه حد سندیت داشته و روایتهای مجعول در حرفهای کدام راوی بیشتر است و کدام راوی مستندتر حرف میزند و …
باور معروفی وجود دارد که میگویند باید به حرف نگاه کرد و نه گوینده حرف. این حرف کاملاً درست است. اما یادمان باشد که جایگاه اصلی این حرف در حوزه سیاست و سیاسی کاری است. میگویند سازمان سیاسی سازمانی است که اعضای آن، قبل از گوش دادن حرف، به گوینده نگاه کنند. چون مدیر فلان بخش است هر چه میگوید حتماً درست است و چون مدیر این دپارتمان است هر چه میگوید غلط است. همیشه مدیران را از ایجاد فضای سیاسی به حذر داشتهاند و گفتهاند که کمک کنید که حرفها مستقل از صاحبان آن حرفها شنیده و ارزیابی شوند. این حرف در فضای رسانه هم درست است. واقعیت این است که حتی حتی حتی، کیهان هم ممکن است بالاخره یک روز، شاید، حرف درستی بزند. من نمیتوانم بگویم چون کیهان است قبل از خواندن، میگویم که غرض ورزی دارد و چون شرق است قبل از خواندن حدس میزنم که علمی است.
اما هنگامی که بحث به یادگیری سازمان یافته میرسد، ماجرا فرق میکند. اگر من در حوزهی مدیریت درس میخوانم باید به خاطر داشته باشم که کسی مثل پورتر، در هاروارد فعال است و سابقهی کارش هم تمرکز خاصی بر صنایع عظیم مانند خودرو و صنایع وابسته داشته. همهی اینها نهایتاً او را به سمت نوعی نگاه ثبات نگر در استراتژی میبرد. قطعاً نگاه پورتر در تحلیل یک سازمان، با استادی که در اسلون وابسته به MIT درس میدهد و سر کلاسش دانشجویانی با پس زمینهی مهندسی نشستهاند و حل معادلات، یکی از جذابیتهای کار آنان است تفاوت میکند. تفاوت به معنای درستی و نادرستی نیست. بلکه تفاوتها به درک بهتر نظریه پردازان، به طبقهبندی ذهنی بهتر حرفهای آنها و به یادگیری اثربخشتر کمک میکند.
از یادگیری سازمان یافته بیشتر میتوان گفت و از یادگیری چریکی بیشتر میتوان نالید. اگر این تنها نوشتهای است که از من خواندهاید و الان آماده نظر دادن و قضاوت هستید، احتمالاً مصداقی از همان چریکهایی هستید که من از آنها میترسم. اگر دهها مطلب دیگر را خواندهاید و شغل من و سوابق من را جستجو کردهاید و دو سه کتاب از من را خوانده و ده بیست ساعت از حرفهای من را شنیدهاید، احتمالاً مصداقی از کسانی هستید که به صورت سازمان یافته، به میدان یادگیری میروند.
چه کنیم که البته بی حوصلگی امروز، چریک پرور است. چریکهایی که جنگیدن عادت آنهاست و پیروزی، چندان دغدغهشان نیست. آنها میخواهند به عنوان یک چریک بمیرند در میدان جنگ و زیر گلوله. نه در بستر آرامش، حاصل از سالها تلاش و مجاهدت!
میخام محمدرضا رو توی یک جمله تعریف کنم:
مینویسم برای بقا ، بقای من جنس دیگری دارد
[…] کامل تر و جالب تر چریک را می توانید از اینجا […]
خوشحالم که با کمکِ مطالعه نوشته های شما به مسیر درست یادگیری هدایت شدم و در این مسیر چریک نیستم. (:
استاد عزيز به نظر مي رسد گزافه نيست اگر بگوئيم علم در عصر حاضر فقط اين نيست كه چيزي را ياد بگيري و درذهنت ذخيره كني علم چيزي است كه شخص را به سمت زندگي بهتر و البته به آرامش سوق دهد حال ميتواند يك جمله از وايبر و تلگرام و اينستاگرام باشد يا كتاب ۴۰۰ صفحه اي از فلان نويسنده شهير… .
بمباران اطلاعاتي امروزه در ابزار هاي تكنولوژي، در رسانه و فضاي مجازي مرز علم و لزوم يادگيري سازمان يافته و كاربردي را هرروز تيره تر مي كند.
با سلام، یک پیشنهاد داشتم و یک سوال
پیشنهاد: امکان داره برای هر فردی نوتیفیکیشن بگذارید تا متوجه بشه آیا به سوالش توسط محمدرضا جواب داده شده و یا توسط دیگران جواب داده شده چون این خانه شعبانعلی محل عبور ومرور افراد فرهیخته ای است که به این سایت وفادارند.
و وفاداری باعث رشد می شه همان طور که من از وفاداری به متمم روز به روز شاهد تغییر شگرف در خودم هستم. در سیر مطالعاتی ام ، در کنترل و مذاکره با دیگران ، در خیلی مسایل که اینجا امکان بحث نیست. ضمناً جوابیۀ روزنوشته های محمدرضا توسط شخصی آماده شده که امیدوارم دانلود کنید و بخوانید من چند شبی که می خوانم و می خواهم بعد از آن هم یک بار دیگر هم بخوانم تا با افکار محمدرضا بیشتر آشنا شوم.
نمی دونم قبول دارید که این سایت و متمم جای کار زیاد داره و من مطوئن هستم خوشبختانه یا متاسفانه !!! روز به روز به کاربرای فعال افزوده می شود پس چه بهتر که نمای زیبای متمم و سایت شعبانعلی این جوری بمونه اما کمی هم به فکر دسترسی راحت تر به نظرات حداقل خودمان داشته باشیم که قبلاً چطوری فکر می کرده ایم.
سوال۱: این تندخوانی و خواندن فوتوگرافیک Speed reading // photo reading که در کشور توسط آقای محمدی و فراهانی تبلیغ می شه چقدر نتایج واقعیه ؟؟؟
سوال ۲ : اگر می خواهیم شانس خودمان را بیازماییم و سوالی کنیم شاید محمدرضا جواب دهد در کجا کامنت بدهید اول فکر کردم در چرکنویس بنویسم اما بعد گفتم اینجا بنویسم تا شاید دوستان که از باکس کناری آخرین دیدگاه ها را پیگیری می کنند شاید باز هم به این صفحه بیایند و واقعاً روزنوشته جالب و ارزشمند و کاربردی خواندن چریکی محمدرضا را بار دیگر بخوانند من هر چند وقت یک بار ایم مطالب را می خوانم که در ذهنم به قول محمدرضا رسوب کنه ته نشین بشه
ممنون
سلام
نوروز رو شادباش می گم
خواستم یک نکتهی کوچیک رو بگم: عکسی که به عنوان FavIcon گذاشته اید (عکس محمدرضا در حالت متفکرانه (: ) کیفیت پایینی داره و تار هستش
به نظرم خوب باشه که با یک عکس باکیفیت، جابه جاش کنید.
سپاسگزارم واسه تلاش برای ساختن ایران بهتر
در کتاب “نبرد درالوگ” که خاطرات یکی از رزمندگان ایرانی است نوشته بود که هیچ ارتشی نمی تواند با نیروی چریکی مقابله کند!
سلام…
من همیشه مطالب شما رو می خونم اما هیچ وقت حالشو ندارم نظر بدم فقط با خوندنشون حال می کنم همین.
اما پارگراف اخر رو به شدت دوس دارم و واقعا لذت بردم.
مطلب جالبی بود. فکر می کنم یکی از موارد دیگر هم که به این امر آموزش چریکی دامن زده است تمایل به سر در آوردن از هر موضوعی است و کم رنگ شدن تخصص گرایی یعنی دنیای جدید دنیای آدم های چند کاره است.
و البته پیشینه و سابقه فرهنگی کشور که ملتی هستیم که با کتاب میانه خوبی نداریم حتی کتابهای داستان و رمان هم در مملکت ما تیراژ بالایی ندارند.
و در آخر اینکه استفاده نامناسب از ابزارها نباید آنها را زیر سوال ببرد. وایبر- اینستاگرام و فیس بوک و امثالهم برای اهداف و کاربردهای دیگری ساخته شده اند حالا فرض که ما اشتباه استفاده می کنیم نباید خیلی تند و حذفی برخورد کرد.
مطمئن باشید عشق واقعی پایان ندارد…..
سلام استاد ..
درس امروز من .. “توهم دانایی از نادانی بسیار خطرناکتر است”
..
پاینده باشید .. ممنون از انتشار
مهندس ما سازمان یافتتیم …
سلام بر استاد عزيز
در مورد خود مطلب حرفي ندارم و عالي بود ولي شاه بيتش نظر شما در مورد كيهان بود !
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ @ بدون شرح @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آدمهایى هستند در زندگیتان ؛
نمی گویم خوبند یا بد ..
چگالى وجودشان بالاست
افکار ،
حرف زدن ،
رفتار ،
محبت داشتن شان
و هر جزئى از وجودشان امضادار است ..
یادت نمی رود
” هستن هایشان را .. ”
بس که حضورشان پر رنگ است
ردپا حک می کنند اینها ، روى دل و جانت
بس که بلدند ” باشند ”
این آدمها را ، باید قدر بدانى …
و گر نه دنیا پر است از آن دیگرهاى بى امضایى که
شیب منحنى حضورشان ، همیشه ثابت است ..
بعضی از آدم ها ترجمه شده اند
بعضی از آدم ها فتو کپی آدم های دیگرند
بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند
بعضی از آدم ها فقط جدول و سرگرمی دارند
بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند
بعضی از آدم ها را چند بار باید بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم
و بعضی از آدم ها را باید نخوانده کنار گذاشت
از روی بعضی از آدم ها باید مشق نوشت
و از روی بعضی از آدم ها جریمه …
{ قيصر امين پور }
سلام دوست عزیز
یه دونه لایک کمه، به خاطر همین اومدم که شخصا ازت تشکر کنم.
ممنون که برامون نوشتیش.
روحش شاد و دل تو گرم ، به وجود “آدم هایی با چگالی وجودی بالا.”
سلام دوست خوبم.
خوشحالم که پسندیدی و به یه لایک اکتفا نکردی…
ممنون.
سلام آقای مهاجر
واقعا به قول دوست خوبمون سیمین -الف یه لایک کمه…خیلی زیبا بود….
وای چقدرمشق دارم با وجود این همه دوستای خوب تو این خونه …………….
سلام همخونه ای عزیز
ممنون از لطفت.
چه کنیم که البته بی حوصلگی امروز، چریک پرور است. چریکهایی که جنگیدن عادت آنهاست و پیروزی، چندان دغدغهشان نیست. آنها میخواهند به عنوان یک چریک بمیرند در میدان جنگ و زیر گلوله. نه در بستر آرامش، حاصل از سالها تلاش و مجاهدت!
نه در بستر آرامش، حاصل از سالها تلاش و مجاهدت!
==
این سخن آخر، دنیا راهنما و راهگشا استاد عزیز – مشگل اصلی ملت و جامعه ما نبود آموزش صحیح از کودکی هست در خانواد و در اجتماع فقط رقابت بی حاصل و بی نتیجه را آموزش می دهند و دادند ، رقابت برای شأن اجتماعی بالاتر ، ثروت ناشی از بی زحمتی فکر و تلاش حقیقی ، نمره و معدل بالاتر بدون داشتن دانش واقعی در ان زمینه ، رقابت کور کورانه ای که چریک پرور در هر زمینه ای هست ، چریکی که بدونه تفکر و تعقل هست.
==
باید تکنیک های صحیح و درست مطالعه و کتاب خوانی جامعه داشته باشه ، کسانی که حوصله خواندن ۲ صفحه متن یا ۴۰ خط نوشته را نداشته باشن و عموم یک جامعه و ملت را این افراد تشکیل بدن چه کار باید کرد ؟ چه بلا و مصیبتی گریبان اون جامعه هست ؟ نقشه راهشون چی ؟ لطفا راهنمایی بفرمایید استاد.
===
هرکسی این جمله رو درک نمی کنه ((نه در بستر آرامش، حاصل از سالها تلاش و مجاهدت!
)) فقط کسی که چریک ذخمی باشه می فهمه.
تشکر استاد
سلام استاد
ممنون از مطلب خوبی که گذاشتین. من خوشبختانه بیشتر مواردی رو که گفتین تجربه کردم . به نظر من حین مطالعه خیلی مهمه که ذهنمون گرفتار مطالب خونده شده قبلی نباشه و همچنان باز بمونه و مطالب جدید متضاد با مطالب قبل رو فورا پس نزنه که این مهارت نیاز به تمرین و تمرکز داره. قبلا تحقیقی در مورد طب سنتی داشتم. بعد مدتی مطلبی از یه نفر توی یه وبلاگ دیدم که در تضاد با مطالب قبلی بود. با تامل و مطالعه بیشتر متوجه شدم تقریبا نیمی از مطالب قبلی که خونده بودم هیچ مبنای علمی قابل استنادی نداشته و دیدگاهم کاملا عوض شد.
بازم ممنون
سرمست و سربلند باشید.
سلام استاد عزیزم، سپاس از یک مطلب مهم دیگه که با مثال و بیان شیواتون چنان بازش کردین که آدم نمی تونه اهمیتش را از یاد ببره. من اصولا عادت به مطالعه عمیق و فهم کامل مطالب داشتم ولی چندسال اخیر شاید به چند دلیل از جمله وقت کم و علاقه زیاد به یادگیری موضوعات مختلف و بخصوص ورود و علاقه مندی به حوزه مدیریت وعلوم وابسته که با رشته اصلیم خیلی فاصله داره، تا حدودی این عادت چریکی خوندن را پیدا کردم اگرچه با این نوع مطالعه معمولا خودم را صاحب نظر نمیدونم و حداقل اظهار فضل نمی کنم! اما مطلب زیبای شما فکر می کنم کمکم کنه که بطور جدی برنامه ریزی کنم برای یادگیریهایم و برگردم به عادت سابقم و اگر شده مطالب محدودتر ولی بصورت عمیقتر یاد بگیرم. بازهم سپاس
علی جان سلام،
چه قلم خوبی داری.فارغ از موضوع، کاش بیشتر برایمان بنویسی. امیدوارم از دایره قرمزت بیرون بیایی تا ما حض نظرات سبزت راببریم.
سلام امید عزیز
عمیقاً و قلباً باهاتون هم عقیده هستم و امیدوارم که علی جان ، به پیشنهادتون ، پاسخ مثبت بدن
شاد باشید
سلام. چند بار کامنت گذاشتم ولی دریغ از یک پاسخ. لطفا به این سوال من حداقل پاسخ بدید.
تو بحث علم الرجال از کجا میتونیم تشخیص بدیم که متخصص یک زمینه خاص کی هست تا بتونیم کتابها و یا مطالب و مقالات اون شخص رو مطالعه کنیم. ممنون.
محمدرضای عزیز،
امان از بی حوصلگی این روزها که باعث می شه همون یه ذره وقتی رو که برای مطالعه و فکر کردن داریم تو وایبر و … سپری کنیم!
تو نظرات دیدم که دوستان از متمم خوانی گفته اند و اینکه باعث شده یادگیریشون منظم بشه
کاش یه نفر این رو به منم یاد بده که چجوری باید از متمم استفاده کنم، راستش خیلی وقت ها اینقدر تو این سایت گیج می شم که ترجیح می دم از اون دکمه ی ضربدر قرمز استفاده کنم.
می دونم که متمم خیلی پرباره و خیلی خوب می شه ازش استفاده کرد. اگر بتونید یه راهنما برای استفاده ی هر چه بهتر (برای کم سوادانی مثل من) ارائه بدین خیلی عالی می شه، اگر هم جایی هست و من نتونستم پیداش کنم حتما جاش زیاد خوب نبوده 😉
با تشکر فراوان
سلام سارا جان محترم
فکر می کنم که منظورتون کامنتِ علیرضا داداشیِ عزیز بوده باشه .
در متمم ، مبحثی با عنوانِ “روشهای نادرستِ متمم خوانی” وجود داره که یکی از زیر شاخه های دورۀ MBA هست و میتونین اون مطلب رو از طریقِ لینکِ http://www.motamem.org/?p=3615 مطالعه کنید دوستِ من ؛
در خصوص یادداشت برداری و خلاصه نویسی که بخشی از سرفصلِ مهارتِ یادگیری است هم مطلبی ارائه شده که از طریقِ لینکِ http://www.motamem.org/?p=537 قابلِ دسترسی و مطالعه هست ؛
ضمناً یکی از مطالب و پُست هایی که ممکنه بتونه برای نوت برداری و به نوعی مدیریتِ مطالبتون ، کمکِ شایانی در جهتِ تسهیلِ جمع بندیِ مطالبتون بکنه ، مطلبی با عنوانِ «وان نوت (OneNote) برای مدیریتِ درس ، کار و زندگی» که از طریقِ لینکِ http://www.motamem.org/?p=3230 و مطلبِ تکمیلیِ اون با عنوانِ «برخی از قابلیتهای وان نوت (OneNote)» که میتونین اون رو از لینکِ http://www.motamem.org/?p=3243 بخونین . این نرم افزار که زیرمجموعۀ خانوادۀ Office هست ، به صورت طبیعی و در هنگامِ نصبِ نرم افزارِ Office ، بر رویِ کامپیوترِ شما ، نصب خواهد شد .
سارا جان به عنوانِ آخرین مطلب ، عرض می کنم که علیرغمِ تعددِ مطالب و محتوا ، در سایتِ متمم و روزنوشته ها ، به راحتی و با استفاده از قسمتِ «جستجو» در این دو سایت ، میتونید به مطلبِ موردِ نظرتون ، دست پیدا کنید .
در متمم ، در زیرِ فهرستِ مطالب ، در سمتِ چپِ هر صفحه و در زیرِ عناوینی همچون ” کتابخانۀ متمم ، آرشیوِ رادیو متمم ” ، در باکسِ «جستجو در سایتِ متمم» ، عنوانِ موردِ نظرتون رو تایپ کنید و کلیدِ اینتر رو فشار بدید . تمامیِ مطالبی که حاویِ اون کلید واژه باشن ، به ترتیبِ تعدادِ بکار رفتنِ اون کلمه در تیتر یا متنِ اون پُست (البته به نظر من اینطوریِ) ، به نمایش در میاد.
در سایتِ روزنوشته های محمدرضا شعبانعلیِ عزیز هم برای جستجویِ عنوانِ موردِ نظرتون یا مطلبی که حاویِ اون عبارت باشه ، میتونید از قسمتِ جستجو که در قسمتِ بالایِ سمتِ چپِ هر صفحه (بالای نوشتۀ کپی رایت) و در جلویِ شکلِ ذره بین و در باکسِ خالی هست ، استفاده کنید و عبارت یا مطلبی که به دنبالش هستید رو در اونجا ، یادداشت و تایپ کنید و اینتر رو فشار بدین و به گنجینه ای که حاویِ اون عبارت هست ، دست پیدا کنید دوست من .
شاد باشید
هومن عزیز،
خیلی خیلی ممنونم که برای راهنمایی من وقت گذاشتی. مطالبی که معرفی کرده ای بسیار مفید هستند (مخصوصا لینک اول) و حتما استفاده خواهم کرد.
یکی از مشکلات من اینه که احساس می کنم مطالب در متمم خیلی پراکنده هستند و البته احتمالا این به علت نامنظم بودن ذهن خودمه.
معمولا در طراحی سایت ها باید جلوی این جور مشکلات تا حد امکان گرفته بشه، مثلا اگر من طراح این سایت بودم شاید یک منو بالای سایت طراحی می کردم (که فیکس باشه و همیشه جلوی چشم کاربر) و توی اون منو گروه بندی های مطالب رو قرار می دادم.
یا برای کاربرانی که در سایت لاگین می کنند اعلام می کردم که در این زمینه هایی که تو بهش علاقه داری مطالب جدیدی منتشر شده (مثلا با رنگ قرمز که راحت دیده بشه). اینطوری کاربرانی مثل من که عادت ندارن خودشون پیگیر باشن و مطالب رو به صورت منظم دنبال کنن، مجبور می شن که منظم باشن 😉 البته این کار رو از طریق ایمیل هم می شه انجام داد.
به هر حال هر سایتی سیاست های خودشو داره و به نظر می رسه متمم با داشتن کاربران منظم و هدفمندی مثل شما نیازی به این اقدامات نداره 🙂 من هم باید سعی کنم نظم خودم رو در مطالعه بیشتر کنم و فرصت استفاده از متمم رو از دست ندم.
شاد باشی دوست عزیزم
سارا جان سلام
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم
در مورد سایت متمم هم میتونم این رو بگم که تیم محترمِ متمم ، مدام در حال ایجادِ تغییرات در سایت هستن و با در نظر گرفتنِ پیشنهاداتِ دوستانِ همخونه ایمون و بازنگری هایِ مداوم ، روز به روز ، در جهتِ ارتقایِ کیفیتِ متمم ، تلاش میکنند .
شاد باشید دوست من
با توجه به اینکه من نزدیک ۱۰۰ ساعتی در سمینارها و کلاسهای شما نشستم و تقریبا همین حدود از مطالبتون رو خوندم ،پس میتونم نظر بدم ؟
به نظرم تو فوق العاده ای
در مورد دفترچه و نت برداری قبلا تو متتم مطالعه کردم و نکات خیلی خوبی رو برداشت کردم و هر روز باید ۲ ۳ تا از مطالب متمم یا روزنوشته های سایت رو میخونم و برای خودم تو برگه های A4 خلاصه نویسی میکنم ، جای برگه های مخصوص به متمم تو کشوی سمت راست میز کارمه و یه کشو بهش اختصاص دادم و هر از گاهی وقت کنم دوباره نگاهی بهشون میندازم تا مروری کرده باشم
جای کتابهای که معرفی میکنید رو برگهای کوچیک پایین مانیتور که حتما بخرم و بخونم
یه سری نوشته هم هستن که بیشتر علاقه دارم ( مثل استراتژی و مذاکره ) که تو یه یادداشت کوچیک مینویسم که تو تو کیفم هست همیشه
خلاصه که متمم باعث میشه که ما کمتر به سمت آموزش چریکی بریم و عادت کنیم مطالب با حجم زیاد هم بخونیم
مقاله طولانی خوندن و از چند منبع خوندن هم تازه شروع کردم و وقتی کلمهای یا جمله ای یا چیزای دیگه که میبینم سعی میکنم حتما از حداقل ۱۰ تا منبع مختلف بخونم