دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

قصه من و سایت من

میدونم این حرفها تکراریه. اما دوست دارم دوباره بنویسمشون.

سایت من یک قسمت رسمی داره و یک قسمت غیررسمی (همین روزنوشته ها). بالای این قسمت هم نوشته ام که «نوشته های بی مخاطب من» هستند.

موضع رسمی من چیزی است که در قسمت رسمی سایت اعلام میشود و این قسمت به نوعی حیاط خلوت سایت است!

اینها را مینویسم، برای خودم. که سالهاست فهمیده ام، نوشتن آرام میکند: زودتر و بهتر از هر دارویی.

در هر لحظه از چیزی مینویسم که برایم دغدغه میشود.

ممکن است زمانی انتخابات ریاست جمهوری دغدغه ام باشد و زمانی مرگ معلمی که تنها بخش مشترک خاطراتم با او، چند شیطنت کودکانه است و زمانی دیگر – مثل الان – مورچه ای که زیر پایم له شد و هر چه فکر میکنم ارزشش از یک انسان کمتر نبود…

خوشحالم که بر خلاف بسیاری از وبلاگ نویسان، دغدغه ویزیتور و کامنت و داینامیزم و رتبه الکسا و … را ندارم.

«نوشتن» صرفاً با هدف «نوشتن!».

و اعتراف میکنم که نوشته هایم، حتی آن زمان که میکوشم، ظاهر منطقی و علمی آنها را حفظ کنم، از «منطق» و «مصلحت» تهی است و تنها بیانگر «حسی» است که در آن لحظه به من القا میشود.

بنابراین لطفاً شما هم آنها را به همین دید بخوانید. این وبلاگ «ستون تحلیل اجتماعی» فلان روزنامه نیست که بتوان نوشته هایش را سرسختانه در بوته نقد نهاد و تحلیل کرد. نویسنده اش هم جرأت و جسارت چنین ادعایی ندارد.

بسیاری از نوشته های این بلاگ به تعبیر معروف امام علی، مصداق «شقشقه هدرت ثم قرت» است. چونان کفی که از خشم بر دهان شتر می آید و با گذر کوتاه زمان، خود دوباره آرام میگیرد.

به همین دلیل شاید خوب باشد بدانید که بسیار پیش می آید که ساعتی پس از انتشار یک نوشته، دوباره آن را میخوانم و از نوشتن آن پشیمان میشوم و میبینم که آن را قبول ندارم و حتی گاه تصمیم به حذف آن میگیرم. اما عموماً به احترام کامنتها و نظرات دوستان، از این کار صرف نظر میکنم.

این نوشته ها، جدا از اینکه یک «تخلیه روانی» برای من محسوب میشوند، باعث شده و میشود دوستانی را بیابم که تجربیات و فضای ذهنی آنها به من شبیه تر است. با این سبک از نگارش و نگرش، اطمینان دارم کسانی که میتوانند در «فضا»ی این نوشته ها، تنفس کنند و بمانند، همان دوستان نادیده و ناشناخته ای هستند که بودنشان، این روزها، تنها انگیزه بودن من است. بسیاری اوقات صرفاً دیدن نامشان در یک کامنت، بیشتر از دیدن تمام نوشته هایشان آرامم میکند. همین که میفهمم هستند و دستمان هنوز در دست یکدیگر است و این راه ناهموار زندگی را به تنهایی سر نمیکنیم…

خوشحالم که دوستیم با بسیاری از آنها از فضای تنگ مجازی به فضای باز واقعیت نیز کشیده شده و گسترده میشود…

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


55 نظر بر روی پست “قصه من و سایت من

  • مصطفی پورمرتضوی گفت:

    درود محمد رضا جان
    نمیدونم بگم شبت بخیر یا روزت؟
    نمیدونم اونجایی که هستی روزه یا شب
    اینجا که ساعت ۲:۵۳ بامداد
    فقط میدونم نیستی
    دلم برات تنگ شده خیلی زیاد
    وقتی برای مدتی این افتخار رو داشتم که شاگردیتو کنم قدر اون لحظات رو ندونستم و از این فرصتی که بیشتر از چند قدم باهات فاصله داشتم استفاده نکردم.
    الان نزدیکه ۲ساله ندیدمت
    چه خوب میشد بتونم بازم از نزدیک دستای گرمت رو بگیرم و مجدد شاگردیتو کنم.

  • هومن کلبادی گفت:

    محمدرضا جان سلام
    با توجه به اینکه شاگردِ جدیدِ کلاستون هستم ، هر زمان که کلاس های روزانم رو در shabanali.com و motamem.org گذروندم و تکالیفم رو انجام دادم ، سریعاً میرم توی بایگانی و آرشیوِ کلاسهای قبلی و تا توان دارم می خونم و می نویسم . و به قولِ شما ” نوشتن صرفاً با هدفِ نوشتن ” . معلمِ عزیزم ، شما اگه قول بدید که دست از نوشتن بر نمیدارید ( که نشون دادید به طورِ عملی که پایداری از اصولی هست که بهش معتقد هستید ) ، من ( فکر می کنم همۀ دوستای هم خونه ای ) قول میدیم همیشه همراهتون بمونیم ، البته اگر شما هم بخواین یکی مثلِ من همراهتون باشه . امیدوارم همیشه سلامت ، آرام ، شاد و سربلند باشید و برای ما بنویسید معلمِ عاشقِ ما
    ارادتمند و به امید دیدار در سمینارِ ششم شهریور (۶/۶)

  • رسالت گفت:

    باشه …قبول.

  • mohammad poraee گفت:

    چه قدر این صحبتاتونو دوس دارم واقعا الان حس میکنم فکرم و ددیدگاهام مثل شماست

  • Neda.sh گفت:

    سلام سفر خوبي داشته باشيد مواظب خودتون باشيد
    سوغاتي ما يادتون نره 🙂
    (ره آورد سفر و سخنراني به همراه خاطره ها…)

  • hadis گفت:

    سلام
    امشب در وبلاگتون نمی نشینید؟؟؟!!

  • مجتبی گفت:

    سلامی چو بوی خوش آشنایی،به نظر منم برای این جور نوشته ها نباید نظر داد چون شما با احساس نوشتی خواننده احتمالا داره با منطق میخونه،البته گاهی وقتا خوبه باعث میشه احساس آدم نسبت به یک موضوع بهتر بشه و گاهی وقتا از زاویه های مختلف به موضوع نگاه بشه،در کل خوبه استاد بگو هرچه دل تنگت میخواهد بگو…

  • sara گفت:

    اهل کاشانم
    روزگارم بد نیست
    تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی
    مادری دارم ، بهتر از برگ درخت
    دوستانی ، بهتر از آب روان
    و خدایی که در این نزدیکی است
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    زندگی رسم خوشایندی است .
    زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
    پرشی دارد اندازه ی عشق .
    زندگی چیزی نیست ، که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود.
    زندگی جذبه ی دستی است که می چیند .
    زندگی نوبر انجیر سیاه ، در دهان گس تابستان است .
    زندگی ، بعد درخت است به چشم حشره .
    زندگی تجربه ی شب پره در تاریکی است .
    زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
    زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد.
    زندگی دیدن یک باغچه از شیشه ی مسدود هواپیماست .
    خبر رفتن موشک به فضا ،
    لمس تنهایی « ماه » ،
    فکر بوییدن گل در کره ای دیگر
    زندگی شستن یک بشقاب است .
    زندگی یافتن سکه ی دهشاهی در جوی خیابان است .
    زندگی « مجذور » آینه است .
    زندگی گل به « توان » ابدیت ،
    زندگی « ضرب » زمین د رضربان دل ما،
    زندگی « هندسه ی» ساده و یکسان نفس هاست .
    هر کجا هستم ، باشم ،
    آسمان مال من است .
    پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است .
    چه اهمیت دارد
    گاه اگر می رویند
    قارچ های غربت ؟
    .
    .
    .
    من کاشانیم ولی متاسفانه پنج شنبه کاشان نیستم…..

  • آناهیتا گفت:

    با سلام خدمت همه دوستان
    بنظرمن این بسیار خوبه که انسان حرفهایش را بنویسد دنیای امروز با تغییرات سریع خودش همه آدمها را دچار نوعی افسردگی کرده که رها شدن از بندهای آن تقریبا کار دشواری است.درست است که فضای مجازی این امکان را به ما میدهد تا دوستانی برای درددل کردن داشته باشیم اما خطرناک هم هست چون ما دربرابر تاثیری که بر دیگران میگذاریم مسئول هستیم.گاهی تاریکی وناامیدی وکلیشه ای شدن حرفها در این فضا ممکن است به افسردگی خیلی از مخاطبان دامن بزند.من هم مانند همه در زندگی فراز ونشیب های زیادی را پشت سر گذاشتم اما همیشه به این معتقد بودم داشتن یک دوست صمیمی که با تمام وجود بتوان به او اطمینان کرد بسیار تسکین دهنده تر از صدها دوست مجازی است که حتی نمیتوان به احساساتی که از عمق چشمانش جاریست پی برد.البته من به هیچ عنوان مخالف ارتباط مجازی نیستم اما معتقدم گاهی بیش از اندازه آلوده آن می شویم.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser