دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

فایل صوتی رادیو مذاکره: ترفندهای مذاکره (۲)

امیدوارم فرصت کرده باشید و قسمت اول مجموعه فایل‌های صوتی رادیو مذاکره با موضوع ترفندهای مذاکره را شنیده باشید. امروز قسمت دوم این فایل را خدمت شما تقدیم می‌کنم. این فایل صوتی حدود ۴۰ دقیقه است و در آن تلاش کرده‌ام یک تقسیم بندی ساده از انواع ترفندهای مذاکره ارائه دهم.

اگر چه تقسیم‌بندی‌های مختلفی وجود دارد و من به برخی از آنها اشاره کرده‌ام، اما در نهایت یک تقسیم بندی ۹ گانه را معرفی کردم که فکر می‌کنم به من در ایجاد مسیری منظم برای درس و به شما به ساختاری ساده‌تر برای آموختن و به خاطر سپردن آن کمک کند.

لینک دانلود فایل رادیو مذاکره – ترفندهای مذاکره

پی نوشت: متاسفانه من هنوز فرصت نکردم کامنت‌های پست قبلی را جواب بدهم و حتماً این کار را به سرعت انجام می‌دهم. اما همچنان خواهش می‌کنم که اگر در مورد مطالب مطرح شده در فایل سوالی وجود دارد، همینجا برای من بنویسید که هم بتوانم پاسخ بدهم و هم آنها را در فایل‌های صوتی که در ادامه این بحث منتشر می‌کنم لحاظ کنم.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


36 نظر بر روی پست “فایل صوتی رادیو مذاکره: ترفندهای مذاکره (۲)

  • سرگردان کوچه‌های پردرد گفت:

    همهٔ این فن‌ها و ترفند‌ها چطور می‌تونن برای شخصی که حتی توانایی پرداخت نیازهای اولیه زندگی از جمله: هزینه‌های رفت و آمد، شهریه دانشگاه، خرید پوشاک و … رو نداره کارآمد باشن؟ اون‌ها چطور می‌تونن به یک فرد کمک کنن تا در مسیر یادگیری علم، تجربه و شکست زیر بار اون‌ همه دغدغه کمر خم نکنه؟ چطور می‌تونن در واکنش افراد گوناگون به ناتوان بودن یک فرد به اون یاری برسونن؟ آیا این تدبیرها و راه‌کارها برای همه افراد یکسانه یا اون افراد‌اند که به ناتوانی خودشون دامن می‌زنن و برای اون بهونه می‌تراشن؟ خواستهٔ من از شما به‌عنوان فردی که به صحبت‌های شما در این پادکست گوش داد فقط یک چیزه و اون هم جوابی در مقابل جمله‌های گفته‌شده‌ست وگرنه جمله‌های گفته‌شده از پایه بدبینانه و دوباره ناتوانی فرد از تغییر شرایط رو می‌رسونن.

  • محمد دیز گفت:

    محمد رضای عزیز سلام

    اقا بخدا اگه شما تو حمام و با موبایل فایل صوتی ضبط کنی ما گوش میدیم و استفاده میکنیم. مهم مفهوم کلامت هست نه زیبایی و کیفیت صدا، هرچند که به صدای زیبا و کلام شیوات عادت کردیم. همه اینها رو گفتم که بگم لطفا ترفندهای مذاکره، این کودک تازه متولد شده رو از یاد نبری. فرقی نمیکنه اینجا منتشر کنی یا در متمم، ما بی صبرانه منتظریم.

  • شیرین گفت:

    سلام
    من از طریق فایل دیر آموخته های با این سایت و بعداز آن متمم آشنا شدم و چند روزی هست در متمم عضو شدم.
    به نظرم مطالبتون خیلی عالی هستند. بااینکه کارشناسی ارشدMBA در یکی از بهترین ومعتبرترین دانشگاههای کشور گذروندم به نظرم این مطالب میتونن متمم یا مکمل واحدهایی اختیاری و اجباری در دانشگاه بودن خیلی محتوای درسامون کاربردی تر بودن
    ممنون از مطالبتون سعی میکنم هر روز وقتی برای پیگیری مطالب اختصاص بدم

  • بهروز گفت:

    آقای شعبانعلی مدتی است که به فایلهای صوتی شما گوش میدم و برام خیلی مفید و سازنده بودن،برای شما و همه کسانی که با نیت کمک به دیگران کاری رو که از دستشون برمیاد رو انجام میدن آرزوی موفقیتهای خیلی زیاد دارم .

  • فاطمه معزی بادی گفت:

    سلام
    از نظر من شما یه انسان فوق العاده هستین که میتونین برنامه هاتونو به صورت بلند مدت ادامه بدین اون هم به شکل کاملا علمی و موفقیت آمیز .براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.

  • حسین گفت:

    سلام

    در بین وب‌گردی ها، به این دوره‌ی آموزشی از دانشگاه Northwestern برخوردم، با عنوان “مدیریت محتوا برای حرفه‌ای‌ها در سازمان‌ها”

    شاید سودمند باشد برای‌ات

    https://www.coursera.org/specialization/contentstrategy/27?utm_medium=listingPage

  • zoorba.booda گفت:

    سلام محمد رضا
    امروز اين فايل رو گوش دادم.فايل خيلي خوبي بود و خيلي ترغيبم كرد كه بيشتر در اين زمينه بدونم
    فكر كنم اگه منم از كساني بودم كه افتخار شركت در كلاس هاتو داشتم، جزو همونهايي بودم كه قبلا گفته بودي “وقتي بحث ترفندها رو مطرح ميكردم يه برق خاصي توي چشماشون بود و شاخكهاشون تيز ميشد!”(استفاده از گيومه در اين كامنتم به معناي نقل قول مستقيم نمي باشد-بلكه نقل به مضمون مي باشد)
    خيلي مشتاقم كه اين بحث ادامه پيدا كنه و اميدوارم تو هم فرصتشو داشته باشي كه بيشتر برامون بگي تو اين زمينه

  • arash moradi گفت:

    مرسي محمد رضا بابت وقتي كه ميذاري تقريبا رايگان مطالبي ارزنده آپ ميكني .
    مرسي كه با وجود اينكه همه ميدونن نقد كردن كار راحتيه و عامه از اون استفاده ميكنن، به همه پاسخ ميدي و مانع رسيدن به هدف والات نميشه .
    مرسي كه به خيلي از ماها اموختي كه طريقه ي ديگه اي هم براي درس دادن جز سمينارو كلاس هم وجود داره .
    واقعا خسته نباشي دلاور ، خداقوت پهلوان !

  • tiba گفت:

    گوش دادم….لذت بردم…واقعا ممنووووووووونممم .برای اولین بار حس خوبی داشتم که ساده ام…

  • مهرداد گفت:

    سلام محمدرضا
    فایل گلاره را نمیتونم پیدا کنم دیگه روی سایت
    اشتباهن فک کردم همیشه هست و دانلودش نکردم
    دوستش داشتم
    لطف میگنی اگه بزاریش
    روم نشد با اسم و ایمیل خودم برات بنویسم
    مرسی

  • دلشاد گفت:

    سلام
    استاد گرامی فایلهای صوتی را دنبال می کنم
    اما نتونستم به شکل رضایت بخش در رفتار با کارمندانم به کار ببرم
    در صورت امکان تمریناتی در پایان هر فایل بفرمایید
    سپاس

  • نیره گفت:

    باسلام وآرزوی رفع کسالت

    استادواقعاممنونم که دوباره به موضوع مذاکره پرداختید،راستش من کتاب اصول وفنون مذاکره شما و۵۳اصل متقاعدسازی و۵۳اصل مذاکره روخوندم ،اماواقعاعملی کردن اون تکنیکهاوتبدیل شدن به یک مذاکره کننده قوی به نظرم خیلی تمرین وتجربه عملی میخوادمیخواستم خواهش کنم تمرین هایی هم بهمون پیشنهادبدیدکه باانجامش آموخته هامون عملا تقویت بشه چون برای بعضیهامثل من شایدمذاکرات پرچالش هرازگاهی پیش بیادوخیلی زیادنباشن اماگاهی واقعاتعیین کننده مسیرشغلیم بودن، دوست دارم بتونم این تجارب روشبیه سازی کنم راستی مثالهاتون همیشه جذابه وخدازیادشون کنه.امیدوارم هرچه زودترخوب بشید.

  • پروانه گفت:

    سلام
    در بین مطالب گفته شده ترفندهای مذاکره،آنچه توجه من را به خود جلب کرد” صراحت کلام وخودداری از گفت وگوهای دولایه ای”بود مثالی که در این مورد به ذهنم میرسدحماقت وعدم رک گویی طرفین در روند آشنایی قبل ازدواج است که بواسطه احساساتی شدن وبدست آوردن طرف مقابل گفته می شود ومعمولابخاطر دروغ با پدیده ای بنام طلاق روبرو می شویم.
    آنچه بنظرم می توان به تقسیم بندی های ترفندهای مذاکره اضافه کرداستفاده ازگفتاربیصدا است که درکتاب “زبان بدن راز موفقیت نوشته دکتردیوید لوییس”خواندم وخلاصه ناچیزی از آن به این شرح است،۱)قدرت چشم:برای بی توجهی به طرف مقابل ارتباط چشمی خود را به سمت پایین قطع کنید یانگاه خودرا به سمت بالاقطع کنیدتا اسباب مشوش شدن اورافراهم کنید.
    ۲)خیره شدن بیش ازسه ثانیه به طرف مقابل می تواند اثرمنفی درفردمقابل ایجاد کند.
    ۳)انتخاب فاصله درست
    ۴)قوانین دست دادن:اعتدال درفشاردادن دست طرف مقابل؛دست طرف مقابل راحدود شش ثانیه دردست خود نگه دارید.برای تسلط ورزیدن بر دیگران دست طرف مقابل رابیش ازحدمعمول فشار دهیدومدت آن راطولانی ترکنید.
    ۵)شناسایی افراد دروغ گو که به طرق مختلف خود را لو می دهند عبارتنداز:مالیدن دست ها،کشیدن یازدن دست به گوش ها،بینی یا گونه،خاراندن بینی ومخصوصا لمس کردن چشم ها
    موارد بالامختصری ازمهارتهای غیرکلامی است که میتواندباعث اثرگذاری وکنترل درموقعیت های مختلف شود.
    ممنون برای وقت گذاشتن وتهیه این مجموعه مباحث ارزشمندتون

  • محمد د گفت:

    با سلام

    محمد رضای عزیز همیشه در صحبتها و نوشته ها (متمم، اینجا و … ) درگیر قضاوت و انتقاد شدن هستی و قبل از اینکه قضاوت بشی دلایل اقداماتت رو بیان میکنی، به نظرت از رسیدن به هدف دور نمیشی ؟
    اگه واقعا این روش خوبی هست، خواهش میکنم توضیح مختصری بده، چون من همیشه سعی میکنم کمتر به قضاوت مردم توجه کنم.
    ضمنا مشتاقانه پیگیر این سری فایل های صوتی هستم. امیدوارم در حداقل زمان ممکن بتونی امادش کنی… در مباحث مذاکره جای ترفندها واقعا خالی بود…

    • محمد جان.

      کسی مثل من، همین که در این کشور مونده نشون میده که نظر مردم براش یک ریال هم ارزش نداره. اگر مهم بود می‌رفتم آمریکا بعد برمیگشتم که مردم بگن:

      این شعبانعلیه‌ها. می‌دونی که. میگن نصف سال آمریکاست. نصف سال ایرانه! خیلی حرفهاش درسته!

      اما ماجرا چیز دیگری است.
      اساساً وقتی مخاطب زیاد میشه، تولیدکننده و عرضه کننده محتوا باید توجه ویژه‌ای به سوء برداشت‌های احتمالی داشته باشه و در جهت پیشگیری یا کاهش اونها تلاش کنه.

      خود تو اگر الان یک ساعت با دوستت حرف بزنی، بعد بری رادیو یا تلویزیون، همون حرف‌ها رو به همون شکل تکرار می‌کنی؟

      تعداد مخاطب‌های فایل‌های صوتی من و خیلی از مطالب من اگر چند برابر رادیو یا تلویزیون نباشه کمتر نیست.

      هنوز فایل‌های اول رادیو مذاکره دارن دست به دست میشن. فایل‌هایی که کیفیتش انقدر پایینه که خودم اعصاب گوش دادن به اونها رو ندارم.

      هنوز متن دکترای من داره توی تلگرام می‌چرخه.

      پس طبیعیه که من حساسیت بیشتری داشته باشم که پیام من درست درک بشه.

      در موضع یک فرد، من می‌گم: گور بابای مردم و هر کسی که حرف من رو نمی‌فهمه.

      اما در موضع یک معلم، درک درست پیامی که من ارسال می‌کنم وظیفه شنونده نیست. بلکه وظیفه منه.

      به نظرم تا زمانی که می‌دونی حرفت رو کمتر از چندصد هزار نفر می‌شنوند و می‌خونن، به قضاوت مردم فکر نکن. اما بعدش به خاطر جونت هم که شده به قضاوتشون فکر کن.

      مردم ما در طول تاریخ، هر کسی رو که خیلی دوستش داشتند، در نهایت کشته‌اند!

      • امید گفت:

        سلام.
        محمدرضا با خوندن جمله آخرت یاد حرف ناپلئون افتادم که می گفت:من باید انتخاب می کردم که یا باید به مردم پاسخگو باشم یا تاریخ . و من بین این دو ، تاریخ رو انتخاب کردم…
        می دونم که بخاطر جونت به قضاوت مردم فکر نمیکنی ، چون بنظرم میرسه دادن جون در راه هدفی (آرمانی) که اینقدر بزرگه هزینه زیادی محسوب نمیشه!

        ——————————————————————–
        دلیل کوتاه نوشتنم بی حوصلگی نبود،نخواستم بیشتر از این وقتت رو بگیرم.

  • فواد گفت:

    سلام استاد ، مثل همیشه عالی بود بعضی جاهش رو حسابی حس کردم چون تو اون شرایط بودم

    – توی بحث فروش پیش میاد که از بعضی از این موارد استفاده کنم ولی یه چیز مهم هست اونهم شرایط شماست وقتی که مجبوری به انجام معامله نمیتونی از موضع قدرت استفاده کنی حتی اگر این روش ها را هم بلد باشی و حتی اگر بدونی طرف مقابلت داره چه بازی میکنه بازهم خیلی وقتها به خاطر وضعیت شرکت مجبور به انجام معامله میشی منظورم اینه که جایی که شما وایسادی خیلی مهمه واینکه در چه موضعی هستی یعنی فروشنده مجبور به فروشه ولی خریدار مجبور به خرید نیست البته در بعضی کالاها و در بعضی از شرایط بازار خوب اسنجا دست شما برای مذاکره بسته میشه و هر دو طرف میدونند چه خبره و نمیشه بازی کرد !! نمیدونم تونستم مطلبم رو خوب بگم یا نه به هر حال ممنونم که خوندی

  • ایمان(4px) گفت:

    مدرسه‌ی کسب‌وکار دانشگاه صنعتی شریف اقدام به برگذاری دوره های آزاد در جهت آموزش و رشد کارآفرینی کرده که محمدرضا عزیز هم از مدرسان این دوره هستند. نکته ای که برای من خیلی جالب اینه که یک دانشگاه دولتی برای چنین دوره ای مبلغ چهار میلیون و هفتصد هزارتومان در نظر گرفته است.(sharifsummerschool.ir)
    آموزش هایی از جنس آموزش هایی که ما در سایت متمم و روزنوشته ها یاد می گیریم.مصاحبه با افراد توانمندی که محمدرضا با رادیو مذاکره ، تجربیات و دانسته های اونا در اختیار ما قرار می ده و …
    به نظرتون اگر قرار بود همین یک فایل رو به نرخ آزاد یا دانشگاه دولتی (!) پرداخت می کردیم چقدر باید هزینه می دادیم؟
    خدای نکرده هدفم این نیست ارزش کار محمدرضا رو با ارزش گذاری مادی پایین بیارم ، واقعا برام سواله که چطور می تونم قدردان محمدرضا شعبانعلی باشم ؟ این حرف رو از صمیم قلب می گم و امیدوارم اگر کسی می تونه منو راهنمایی کنه.

    ببخشید که خیلی به محتوای پست مرتبط نبود ، ولی نتوستم بی تفاوت از کنار این موضوع بگذرم.

    • ایمان عزیز.

      چیزی که بهت می‌گم صرفاً‌ از جنس درد و دل هست.
      شاید این جنس حرف رو مدتها باشه در کامنت‌ها ننوشته باشم.
      اما امروز صبح، بعد از مدتها به دلیل بیماری و اینکه نمی‌تونستم از تختم تکون بخورم نشستم و شاید بیش از سیصد ایمیل رو خوندم.

      ایمیل‌های خوب هم زیاد بود. کم نبود. خدا رو شاکرم. اما چند ایمیل (نه یک ایمیل) دیدم که مفهوم مشخصی رو بیان می‌کردند.

      اینکه:
      دیدی؟! اینقدر به تو گفتیم که حرف‌های ناامیدکننده نزن. سیاه نمایی نکن. اونقدر این کار رو کردی که روح و جسم خودت هم آلوده شد. الان نگاه کن. دو ساله که دیگه در هیچ جمعی حاضر نمی‌شی. کلاس نمی‌گذاری. سمینار نمی‌گذاری. اون یه جو خاصیت هم که برای این مردم داشتی دیگه نداری! همه کارت شده نشستن و دلخوش کردن به یک وبلاگ روزنوشته و به چهار تا مقاله متمم!

      ایمان عزیز.
      اصلاً نمی‌خوام بگم حرف اینها درسته و اصلاً هم دیدن اینها تاثیری روی کار من و تلاش شبانه روزی همکاران من نداره.
      اما همچنان – از اقلیتی که الان در متمم و اینجا با هم زندگی می‌کنیم بگذریم – تا زمانی که برای چیزی پول ندهند، باور نمی‌کنند که «یاد گرفته‌اند».

      چون متمم ماهی دوازده هزار تومان است معلوم است که مطالب کم ارزش دارد.
      متاسفانه کمتر کسی هم مثلاً فوربس می‌خواند یا نشریات دیگر را مرور می‌کند تا کیفیت را مقایسه کند.

      روزنوشته ها هم که هر چه هست روضه است! (چون مجانی است و از قدیم، روضه تنها چیزی بوده که مجانی می‌شنیده‌ایم!)

      بعد می‌بینی که شخص دیگری که دو مقاله متمم را به هم میچسباند و یک کارگاه سه ساعته می‌سازد، دویست هزار تومان هم می‌گیرد و می‌شود منجی این مردم!

      قدیم‌ها در این باره زیاد گفته‌ام و شنیده‌ای.
      من سبکم را اصلاح نمی‌کنم.
      دلم خوش است به همین گروه کوچکی که روزنوشته‌ها را می‌خوانند و گروه کوچک‌تری که از متمم حمایت مالی می‌کنند و انتظاری هم ندارند و صرفاً دلخوش هستند که چهار تا مطلب تولید شود و چند نفر بخوانند.

      اما در مقیاس بزرگتر، هنوز هم فکر می‌کنم مردم به اندازه پولی که می‌دهند یاد می‌گیرند.

      اما تو این را بدان.
      مستقل از همه آن جلبک‌هایی که چون دست و پا و دهان دارند و دستشویی می‌روند فکر می‌کنند انسان هستند:
      من امیدوارتر از همیشه و خوشحال‌تر از همیشه دارم تلاشم را می‌کنم.
      اثرات کار خودم و همکارانم را هم بهتر و بیشتر از همیشه می‌بینم و احساس می‌کنم که مسیری که رفته‌ایم چندان نادرست نبوده است.
      برای من ارزش آن یک نفری که به خاطر آموزش ارزان قیمت ما می‌تواند چیزهایی را بیاموزد که شاید قبلاً نمی‌توانست، ارزشمندتر از هزار نفر دیگر است که فکر کنند امثال من، ناامید شده‌ایم و بریده‌ایم!

      • majid sadeghian گفت:

        من جدیدا (بعد اون فایل صوتی منابع تون) به این رایگان بودن منابع (بطور کلی و نه صرفا به پول و زمان و پرسنال برندینگ و…) دقت می کنم. من هدر رفت بالایی در منابع رایگان داشتم و مدتیه ناخودآگاهم فعال شده که جلوی این هدر رفت رو بگیرم . در مورد مدرسین دوره های مدیریت دیگه داره گند قضیه در میاد. هر روز یه آدم جدید با چهار تا اسلاید و کارهای عجیب غریب جلوی سن مدرس فروش و بازرایابی و مدیریت و… شده .خدا رو شکر مدرک دکتری هم دیگه مثل نقل نبات پخش میکنن (حالا شما دانشجویان دکتری و ارشد هایی را که خودخوانده دکتر شدن را هم در نظر بگیر) گاهی به خودم شک میکنم چرا از این آب گل الود ماهی نمی گیرم . باز میام اینجا ۴ تا آدم حسابی می بینم یادم نمیره باید چی باشم و چکار کنم .

        • مجید عزیز. من یک مثالی دارم برای بچه‌های خودم همیشه میزنم. فقط چون اینجا بحث خودمونیه میشه گفت و گرنه برای مثال عمومی شاید جذاب نیست.

          پارکینگ خونه‌ی من یه کوچولو برای ماشینم تنگه و من و ماشین بغلی (یک ۲۰۶) بین یک دیوار و ستون پارک می‌کنیم (تنگ بودنش مال یک ماشین سومه که به طرز عجیبی قائم به من پارک می‌کنه!). بگذریم.

          شاید خنده‌ات بگیره. اما هر وقت که این ۲۰۶ اون کنار هست من با دو فرمون ماشین رو پارک می‌کنم هروقت نیست میشه سه یا چهار فرمون.

          همیشه به دوستان یا همکارانم که همراهم باشند توضیح می‌دم کة: ببینید! این یعنی مزیت محدودیت منابع.

          واقعاً هم همینه. مغز وقتی می‌بینه که محدودیت داره منابعش رو به شکل دیگه‌ای تخصیص می‌ده. وقتی می‌بینه که فرصت و منابع داره، هر چقدر هم که تلاش کنه نمی‌تونه اون منابع رو به شکل درست مصرف کنه.

          • majid sadeghian گفت:

            یادمه دوران سربازی که شرایط به نسبه سخت تر بود . به سلامتی ام (چکاپ پزشکی، هر روز میوه خوردن، مسواک منظم ، ورزش و… ) و یادگیری (مطالعه کتاب و مجله و تمرین زبان و گاهی شعر گفتن هم اضافه کن) بیشتر اهمیت می دادم تا قبل از سربازی رفتن . یا پس اندازم تو روزایی که درآمدم کمتر بود بیشتر از روزایی بود که خوب در میاوردم. البته الان کمتر اینطوری ام و بیشتر قدر منابع رو میدونم و همین احساس رضایت بهم میده .

      • zoorba.booda گفت:

        محمد رضاي عزيزم
        فكر ميكنم توي زندگيم هيچ وقت آدم خسيسي نبوده ام ولي بخشندگي واقعي رو از تو ياد گرفتم(منظورم فقط فايل هاي رايگان و صدها موارد از اين دست نيست،بلكه بيشتر منظورم اون موارديه كه با درد و رنج زيادي اونها رو آموختي و در نهايت بخشندگي براي همه عرضه شون ميكني…)
        شايد اغراق گونه(يا از ديد بعضي همونه اي ها پاچه خوارانه!) به نظر بياد ولي تو يكي از كساني هستي كه هر وقت(شايد بيشتر روزها) دعا ميكنم ،حتماً توي دعام حضور داري، نه فقط به خاطر آموزه هايي كه براي من داشتي بلكه بخاطر تاثيرات مثبت و ماندگاري كه در نگرش بيشتر آدمهايي كه تو رو ميشناسن يا درآينده از نوشته هات بهره ميبرن ميگذاري.
        اميدوارم خدا هميشه به جسمت نيرو و تندرستي ،به قلبت عشق و دوستي و به قلمت قدرت و بيان گويا و فصيح بده تا توي راهي كه قدم گذاشتي ثابت قدم و تاثيرگذار باشي

        • فواد گفت:

          شما حرف من و خیلی های دیگه رو زدی ممنونم

          • محمدحسین بهرامی گفت:

            معلم عزیز، محمدرضا
            بحث محدودیت منابع را هر روز به عینه مصداق آن را در زندگی می بینم البته بعد از اینکه مرا از خواب جزمی بیدار کردی.
            واقعاً در همه جا مصداق دارد مخصوصاً مبحث یادگیری، واقعاً مز آدمی چه فرایندی داره که وقتی می بینه منابع زیاده جور دیگه ای هست و وقتی محدودیت منابع داره یک جور دیگه عمل می کنه.
            چقدر قبلاً فایل دانلود می کردم تا یه روزی بخونم!
            اون مطلبت که گفته بودی با صرفه جویی و بلیط اتوبوس کتابی خریدی رو هیچ وقت فراموش نمی کنم و اون پیشنهادت که واقعاً کاربردی هست که هر کتابی که می خرید پول چند برابرش رو به جایی بدهید.
            برای فایل ها شما هم روشی دارم که هیچ فایلی از شما رو کمتر از سه بار گوش ندهم و همین کار را سه ماهی است انجام می دهم.
            همین منابع در مورد کتاب در مورد زمان هم گفته بودید که واقعاً منو به فکر انداخت.
            یک نکته هم از جملۀ شما در دیرآموخته ها: هر کتابی که ارزش سه بار خوندن نداره یک بار هم نخوان
            واقعاً تامل برانگیز و کاربردیه واقعاً کاربردیه
            در آخر می خواهم از شما تشکر کنم و بدونید که خیلی ها قدر شخصی مثل شما رو میدونند و این رو مطمئن باشید و به چند تا ایمیل که از سر حسادت و یا منظور دیگه ای نوشته شده توجهی نکنید.
            با تشکر

  • رضا سبحاني گفت:

    سلام محمدرضا..
    عالي بود، ممنون كه مثل هميشه پرانرژي براي دوستدارانت وقت ميزاري..ميخواستم بپرسم فايل هاي صوتي مربوط به سخنراني تموم شد يا ادامه پيدا مي كنه؟
    ممنونم ازت

    • نه رضا جان. تموم نشد. یه کوچولو صبر کردیم و ادامه می‌دیم.

      شاید برای تو بد نباشه که توضیحش رو هم بگم:

      مخاطب در برابر حجم زیاد اطلاعات، بی‌تفاوت می‌شه. اخیراً دیدیم که دانلود فایل‌های صوتی داره کم میشه (در مقایسه با روند گذشته). اول فکر کردیم که حتماً کیفیت کم شده.

      بعد یک هفته صبر کردیم و دوباره ارسال کردیم دیدیم کلی افزایش پیدا کرد.
      با چند روش دیگه هم تست کردیم.
      دیدیم که کلاً اگر یک مطلبی به صورت منظم ارائه بشه همه میگن: خوب حالا هست دیگه! بعداً دانلود می‌کنیم. بعداً گوش می‌دیم.

      کافیه یک وقفه کوچیک ایجاد بشه وسطش. دوباره الگوهای رفتاری به صورت کامل تغییر می‌کنه.
      الان دوباره «فایل خالی صدای هوا» هم ضبط می‌کنیم با نرخ زیاد دانلود میشه!

      ببخش این توضیحات رو صریح گفتم. اما گفتم شاید از نظر یک تجربه واقعی، جالب باشه برات.

      • رضا سبحاني گفت:

        سلام محمدرضاجان..
        عالي بود..اتفاقا تجربه خوبيه، ممنون كه با دوستانت به اشتراك گذاشتي..پس از اين به بعد وقتي فواصل زماني بين فايل هات طولاني بشه، ميدونيم كه به نفع خودمونه..
        ممنون وقت گذاشتي و جوابم رو دادي
        به اميد ديدار دوست عزيزم

        • رضای عزیز.

          ما که کارمون تجاری نیست و به خاطر همین خیلی درگیر این بازی‌ها نمی‌شیم. اما شاید برات جالب باشه که در استراتژی محتوا، یک بحثی وجود داره به اسم Demand Management
          که هدفش نهایتاً اینه که چجوری تقاضا رو مدیریت کنه (و طبیعتاً وقتی عرضه کننده محتوا می‌گه مدیریت تقاضا منظورش مدیریت به شیوه‌ایه که بیشترین تقاضا رو ایجاد کنه!)

          اگر واقعاً برای من این دانلود‌ها پولی بود و مثلاً هر کسی برای خریدش یه عددی (حتی هزار تومن) می‌داد، روشی که می‌تونستم بیشترین پول رو به دست بیارم این بود که:

          یه عدد ست کنم بسته به شرایط و بازار خودم (مثلاً در مورد رادیو مذاکره شاید ۳۰۰ یا ۴۰۰ هزار دانلود) و هر وقت محتوای جدیدی آماده میشه اونقدر صبر کنم که تعداد دانلودها به این عدد برسه و بعد فایل بعدی رو منتشر کنم.

          اینطوری در نگاه مردم فایل‌ها داره نامنظم منتشر می‌شه اما یک نظمی در پشتش هست.
          هر وقت دارن سِر می‌شن نسبت به محتوا و دیگه عادی میشه براشون عملاً فاصله منتشر شدن محتوای بعدی هم کمی بیشتر می‌شه و وقتی تند تند دانلود می‌کنند تند تند هم منتشر می‌شه.

          طبیعتاً من در مورد شبکه‌های اجتماعی هم اهل این بازی‌ها نیستم و بیشتر عکس سگ و میمون منتشر می‌کنم. اما اگر قصد داشتم لایک جمع کنم و تابلو نشه و تبلیغ هم نکنم و مجبور نشم کار بازاری بکنم یکی از روش‌ها این بود که:

          یه تعداد مشخص لایک رو انتخاب کنم (مثلاً الان که مطالب من روی اینستا حدود ۱۰۰۰ تا ۱۳۰۰ تا لایک می‌خوره، شاید عدد ۸۰۰ یا ۹۰۰ عدد خوبی باشه) و دقیقاً در لحظه‌ای که تعداد لایک آخرین عکس به ۹۰۰ میرسه عکس بعدی رو منتشر کنم!

          به طرز معجزه‌آسایی سرعت رو افزایش می‌ده. من زمانی که فالورهام حدود ۱۳۰۰۰ نفر بود یه بار یه مدت کوتاه تست کردم. عالی بود. بعد دیدم که مرضیه! به جای اینکه مردم سر کار باشن من سر کار هستم و مدام دارم لایک‌هاشون رو میشمرم. اما به هر حال برای پیشرفت علم این کار رو انجام دادم 😉

          طبیعتاً Demand Management تنها شیوه زمان بندی عرضه محتوا هم نیست و مثلاً روش دیگه اینه که مثل چیزی که در متمم توضیح دادیم، ساعتهای پرتراکم کاربر رو ببینیم. احتمالاً مطلبش رو خوندی:
          http://www.motamem.org/?p=5862

          • علیرضا داداشی گفت:

            سلام محمد رضا جان.(امروز تو اینستا مطمئن شدم که دیگه باید اینجوری صداتون کنم.)
            یه درد دل دارم و یه اعتراف از ناحیه ی خودم، که به این بحث های اشتراک گذاشتن و مسائلی که داری مینویسی ربط داره.
            خواهش می کنم یه چیزی بگو خیالم راحت بشه ببینم چه کار باید بکنم.
            به نظرم بسیاری از دوستان درگیر این ماجرا بوده اند که مطالب شما همانطور که در زیر برخی فایل های دیرآموخته هم نوشتی، به نام دیگران یا بدون ذکر منبع اینجا و آنجا منتشر می شوند.
            در شبکه های اجتماعی که من عضو بوده ام این موارد را به دوستانم منتقل کرده ام.(از جمله یکی خواهرم که قول داد به دوستانش بگه اصل موضوع از چه قراره.)
            یکی دو مورد را هم خدمت خانم قلی پور عزیز عرض کرده ام.
            حالا، یک گروهی داریم تو تلگرام که بحث های جدی، مفید و عمدتا جدید مدیریتی را به اشتراک می گذاریم. آنجا با مدیر گروه هماهنگ کرده ایم تا حد امکان ذکر منبع را باب کنیم.
            چند وقت قبل پست « دورغ سفید بیایید اعتراف کنیم» http://www.shabanali.com/ms/?p=38 شما را بدون منبع نوشته بودند. زمان را غنیمت دانستم و به اطلاع دوستانم رساندم که این نوشته از کیست و پیشنهاد دادم که به روزنوشته ها و متمم سر بزنند.
            مشکلی که الان دارم این است که با دیدن فایل های زبان بدن در مذاکره که دارند منتشر می کنند، متوجه شده ام با این راهنمایی های ما، چه بسا آدم ها به این فضاها وصل بشوند ولی تا وقتی ذکر منبع فرهنگ نشود، فقط به تعداد آدمهایی اضافه خواهد شد که به این مطالب دسترسی دارند و به دنبال آن تعداد کسانی که این مطالب را همچنان بدون منبع منتشر می کنند یا به قول شما با کنار هم گذاشتن آنها سمینار فلان تومانی برگزار می کنند اضافه می شود. که این آخرین نگرانی شما نیست.
            ضمن اینکه خیلی از این شیوه ی رفتاری آدمها شاکی هستم، مانده ام با خودم بلا تکلیف که بالاخره چکار کنم ، این نشانی ها را به آدم ها بدهم یا نه.
            راستی باید چه بکنم؟
            طولانی شد. ببخشید.

          • رضا سبحاني گفت:

            بله..خونده بودم محمدرضاجان..توضيحات مبسوطتت انسان رو به وجد مياره..وقتي آدم ميبينه كسي كه دوسش داره، در تراكم زياد كاري كه داره اينطوري مياد و وقت ميزاره، يه حس خاصي داره..اينكه چقد يك انسان مي تونه باحال و دوست داشتني باشه..ببخشيد شايد حرفاي دوطرفمون زياد شده باشه، فقط خواستم حسم رو باهات در ميون بزارم..ممنون كه هستي دوست خوب من
            راستي منتظر سمينار امسالتم هستم، واسه ديدنت.. اميدوارم هفته اول شهريور باشه آخه ۱۹هم عروسيمه 🙂

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser