دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

طبقه بندی جدید مطالب در روزنوشته ها (پست موقت)

به هر حال، سال نو برای همه‌ی ما به نوعی فرصت خانه تکانی و گرفتن گرد و غبار از چهره‌ی وسایل و دارایی‌هاست. برای من که مهم‌ترین دارایی‌ام کلمات هستند و نوشته‌های اینجا (چه آنها که من نوشتم و چه آنها که شما برایم نوشتید) طبیعی است که خانه تکانی هم، معنا و مصداق خودش را پیدا می‌کند.

حالا که بیشتر و منظم‌تر در روزنوشته‌ها می‌نویسم و فعالیتم هم در شبکه‌های اجتماعی به شدت کم کرده ام و کمتر هم خواهم کرد، فکر کنم اولین کار این است که آنچه را تا به حال نوشته‌ام طبقه بندی کنم و نوشته‌های ناتمام را هم که گاه و بیگاه بچه ها، از نصفه ماندنشان گلایه داشته‌اند تکمیل کنم.

هنوز تا تمام شدن طبقه بندی یکی دو روز باقی مانده، اما از همین الان هم می‌توانید در کنار صفحه‌ی روزنوشته‌ها، فهرست طبقه بندی‌ها را ببینید. هر مطلبی را که قرار بوده ادامه‌دار باشد (حتی اگر یک مطلب باشد) در قالب یک دسته‌ی مستقل قرار داده‌ام تا یادم بماند که آنها را ادامه دهم و دوستان خوبم هم که به اینجا سر می‌زنند، در یافتن و جستجوی مطالب، راحت‌تر باشند.

راستی قبلاً در پنج تصمیم مهم زندگی، نوشتم بودم که ده سال پیش یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های زندگی‌ام را گرفتم و آن اینکه بنویسم.

بهار هشتاد و چهار این کار را آغاز کردم و الان بهار نود و چهار است. با مرور به یک دهه‌ی گذشته، دستاوردهای مثبت مستقیم و غیرمستقیم این تصمیم آنقدر زیاد بوده است که تصمیم بگیرم آن را برای یک دهه‌ی دیگر هم تمدید کنم. البته به شرطی که تن هم با ذهن یاری کند. معمولاً یکی از این دو زودتر خسته و برای همیشه متوقف می‌شوند و در شرایط کسی چون من، به سادگی نمی‌توان حدس زد که کدامیک، زودتر متوقف خواهد شد.

اما تصمیم دیگری هم برای دهه‌ی آینده گرفته‌ام. می‌خواهم وبلاگ انگلیسی خودم را هم جدی بگیرم. قبلاً یک بار به این مسئله فکر کردم اما فرصت و حوصله‌اش نبود. امروز احساس می‌کنم که اگر فرصت نیست، لااقل حوصله هست. فکر کنم سبک نوشته‌های آن، از لحاظ بی سر و سامان بودن و ضعیف و سطحی بودن، چیزی شبیه نوشته‌های فارسی سال هشتاد و چهار من باشد. اما مهم نیست. قدیم‌ها برای فراموش کردن می‌نوشتم و فکر می‌کنم وقتی هدف فراموش کردن باشد، وبلاگ انگلیسی جای بهتری برای آن است.

طبقه بندی‌های فارسی هم تغییر خواهند کرد و تعداد زیادی از مطالب، الان در دسته‌‌ی درستی نیستند و باید جابجا شوند. اما علی الحساب:

دلنوشته ها، همچنان بخش مهم و اصلی روزنوشته های من باقی خواهد ماند. اینجا حرف‌هایی را می‌نویسم که مخاطب اصلی‌اش اول خودم هستم، تا بتوانم مسیر فکر کردنم را در آینده تعقیب و بررسی کنم. طبیعی است مخاطب اصلی دومش، دوستانم هستند. آنهایی که در این سالها در فضای حقیقی یا مجازی، با آنها دوست شده‌ام و این خانه‌ی مجازی برایشان مانند مهمانی است. از این جهت می‌گویم مهمانی که خیلی دوست ندارم زیر دلنوشته‌ها، به بحث و دفاع از آنها بپردازم. خوب می‌دانم که شاید سال دیگر یا حتی ماه دیگر و یا حتی روز دیگر، به آنها معتقد نباشم و دفاع کردن از چیزی که می‌دانم باور آینده‌ی من نخواهد بود، جز تعصب و حماقت، معنایی ندارد. حمله کردن به آن هم شاید، معنای متفاوتی نداشته باشد! دلنوشته‌ها همچنان برای من و دوستانم – دیده یا نادیده – باقی خواهند ماند. آنها که می‌دانند که حتی اگر لیوان شیشه‌ای میزبان، خوش آب و رنگ نیست، باز هم برای حفظ حال خوب او، محبت آن است که چای خود را با لبخند بنوشند و سکوت کنند.

نامه به رها، چیزی از جنس دلنوشته است. اما شاید برای مخاطبی که «رها»ی من نیست، قبل از خواندن توضیحی که یک بار در پاسخ یکی از دوستانم دادم، درک فضای آن نامه‌ها و نامه نگاری‌ها با ابهام و سوء برداشت همراه باشد. البته من نگران نیستم. رهایی که من می‌شناسم، قبل از خواندن و شنیدن همه‌ی حرف‌هایی که برایش به میراث گذاشته‌ام، قضاوتی نخواهد کرد و پس از آن هم، می‌داند که ارزش آن نامه‌ها، به تمام آن کلماتی است که بین خطوطش نوشته نشده است.

سرشت و سرنوشت را به نظر خودم، در حال حاضر تمام کرده‌ام. حرف‌هایی بود که یک شب در دلم مانده بود و خواستم بگویم و دوستم گفت نگو و اینجا نوشتم تا بماند و در گلویم خفه نشود. اما طبیعی است که اگر روزی مطلبی به ذهنم رسید که از جنس آن حرف‌ها بود، در ادامه ی سرشت و سرنوشت خواهم نوشت.

قوانین یادگیری را دوست دارم. احساس می‌کنم به این قوانین مدیونم. و به همه‌ی آنها که این قوانین را یک به یک به من گفتند و من انکار کردم و عمر و انرژی خودم را گذاشتم تا دوباره آنها را بیاموزم. شاید اگر واقعاً «رها» وجود داشت و قرار بود به من هم سهمی بدهد تا در شکل گیری فکر و ذهنش کمک کنم، احتمالاً قوانین یادگیری و قوانین کسب و کار، چیزهایی بود که به او می‌گفتم.

قوانین کسب و کار، هم برایم مهم است. قوانینی که همه‌ی آنچه اکنون می‌خواستم و دارم و همه‌ی آنچه می‌خواستم داشته باشم و ندارم و همه‌ی آنچه نمی‌خواستم داشته باشم و دارم و انبوه چیزهایی که نمی‌خواستم داشته باشم و خوشحالم که ندارم، حاصل این قوانین است. فهرست بلند بالاتری دارد که به تدریج، تکمیل خواهد شد.

رادیو مذاکره، قلب این سایت بوده است. مدتها کند شد و البته رادیو متمم در تمام آن مدت فعال بود. خیلی از فایلهای رادیو مذاکره هنوز در طبقه بندی آن قرار نگرفته‌اند که این کار را زود انجام می‌دهم. البته طبیعی است که صفحه www.shabanali.com/radio همچنان فهرست کامل فایلها را دارد. سال پیش، هنوز در ذهنم بود که برخی حرفها را که فکر می‌کنم انتقال حضوری آنها راحت‌تر و دقیق‌تر است، برای کلاس‌های حضوری‌ام بگذارم. اما اکنون که برای یک سال دیگر تصمیم دارم کلاس خاصی برگزار نکنم، بهترین کار آن است که فایلهای صوتی رادیو مذاکره را ادامه دهم و تکمیل کنم. البته امسال هم – اگر خداوند عمری داد – سمینار سالیانه‌ام را دوباره در شهریور ماه برگزار خواهم کرد. البته شاید به خاطر اینکه سال گذشته مجبور شدیم، در روزهای آخر به دلیل محدودیت فضا شرمنده‌ی صدها نفر از دوستان عزیز دقیقه‌ی نودی بشویم و ثبت نام را سه روز قبل ببندیم، آن را امسال فقط برای متممی‌های علاقمند برگزار کنیم. به هر حال سمینارهای بزرگتر از هشتصد تا هزارنفر، در حوصله‌ی من و همکارانم نمی‌گنجد و کارکرد چندان مفیدی هم ندارد.

نقشه راه موفقیت، در نگاه خودم مطالب ساده اما مهمی دارد. فکر می‌کنم که برای جوان‌ترها مناسب‌تر باشد. اما به هر حال مانند هر توصیه‌ی دیگری از این دست، طعم شخصی آن زیاد است و ممکن است در برخی موارد، همسو با نگاه یا باور یا حتی شرایط و نیاز مخاطب نباشد. قصد دارم آنها را بخوانم و بازنگری و ویرایش کنم. امیدوارم با این کار، کیفیت‌شان بهتر شود.

نق و نوق یک دسته خیلی مهم در سایت من و حتی در زندگی خود من است! وقتی کسی در کامنتی حرفی زده و من به صورت یک مطلب مستقل پاسخ داده‌ام، در این گروه قرار می‌گیرد. طبیعی است که من معمولاً وقتی پاسخ می‌دهم عموماً نق و نوق می‌کنم و با مروری به نوشته‌های این دسته بندی، مطمئنم تایید خواهید کرد که نامی درست و بامسما است!

درباره فیلم ها، بخش دیگری از روزنوشته ها خواهد بود که فعلاً به نسبت، خلوت است. مدتها از فضای فیلم و سینما دور شده بودم. اما شاید طبقه بندی رسمی این گروه، مرا وادار کند که به بهانه‌ی آن هم شده، دوباره فیلم‌های بیشتری ببینم و بتوانیم اینجا در مورد آنها با هم حرف بزنیم.

وقایع اتفاقیه، نامی است که نیاز به توضیح ندارد. در مورد وقایعی است که اتفاق افتاده است. خیلی از الهام بخش‌ترین لحظات زندگی ما، در لا‌به‌لای رویدادهای روزمره زندگی شکل می‌گیرند. شاید در صف نانوایی یا در سوپرمارکت. شاید هم پشت چراغ قرمز یا داخل یک رستوران. مطالبی که به بهانه‌ی رویدادهای روزمره نوشته شده‌اند را در اینجا طبقه بندی می‌کنم.

صنعت دخانیات، همیشه در کنار صنعت خودرو و صنعت مخابرات، مورد علاقه من بوده است. پیگیری صنعت مخابرات، کمک می‌کند که آینده‌ی جهان را بهتر ببینیم و تصور کنیم. صنعت خودرو آزمایشگاه تئوری‌های مدیریتی بوده است و صنعت دخانیات، از میان انبوه نظریه‌ها و دیدگاه‌ها و ابزارهایی که به نابودی بشر برخاسته‌اند، جزو معدود مواردی است که صراحتاً در روی زمین به فعالیت پرداخته و زیرزمینی نشده است. اگر برایتان مشخص نیست که چرا چنین عنوانی در میان نوشته‌های من وجود دارد، کافی است نوشته‌های این سری را بخوانید.

قصه کتابهای من، از جمله نوشته‌هایی است که خودم خیلی دوست دارم. هنوز هم با وجودی که زندگی ام تا حد زیادی دیجیتال شده، چندهزار کتابم را با خودم جابجا می‌کنم و از اینجا به آنجا می‌برم. نه به خاطر آنچه داخلشان نوشته – که آنها را خوانده‌ام و می‌دانم – به خاطر داستانی که هر کدام برایم روایت می‌کنند. به خاطر همه‌ی حاشیه‌های خوبی که در هنگام خریدشان یا خواندشان روی داد. هر یک از این کتابها که آرام در کتابخانه ایستاده‌اند مجسمه‌ای هستند. یادگار زمانهایی که گذشته و رویدادهایی که شاید اگر اینها نباشند، دیر یا زود به فراموشی سپرده شوند. رویای تعریف کردن قصه‌ی تک تک این کتابها، دست نیافتنی است. اما تا فرصت و حوصله است، از آنها می‌نویسم.

این فهرست را فردا تکمیل‌تر خواهم کرد. فعلاً گفتم در میانه‌ی خانه تکانی، گزارشی هم به شما بدهم. فردا به انتهای همین فهرست،‌ سایر گروه‌ها را هم خواهم افزود.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


72 نظر بر روی پست “طبقه بندی جدید مطالب در روزنوشته ها (پست موقت)

  • مریم گفت:

    سلام عزیزم سال نو مبارک من یه معلم بازنشسته ام در تمام ۳۰سال فعالیت هی یاد گرفتم که بتونم یاد بدم هما حالا جامو دادم به جوونترا .چند صباحی استراحت کردم پختم ، شستم، تمیز کردم، خوردم و خوابیدم اما خسته شدم احساس کردم چقده پوچ و بی معنی شدم به فکر چاره افتادم این درو اون در زدم انواع کلاسا ورزش ، شنا و… اما راضی نبودم تا اینکه با شما آشنا شدم ثبت نام کردم خیلی استفاده کردم از قسمتهای مربوط به زبان خیلی خوشم اومد الان میرم کلاس زبان دلم میخواد اموزش زبان هم داشته باشید قسمت انگلیسی رو هم مطالعه کردم اما چیزی نفهمیدم ولی میخونم و معنی میکنم به هر حال خوشحالم خدا خیرتون بده از این تغییراتی که دادین خرسندم نمیدونم چن سالتونه به هر حال میگم پیر بشی جوون.

  • مرضیه7 گفت:

    سلام
    من ناراحتم که قسمت توییت ها برداشته شده ……ای کاش برگرده:(

  • روح اله گفت:

    سلام،
    در مورد بخش نق و نوق بزار بگم که چقدر خوبه گاهی نق زدن ،گاهی وقت ها لازمه ، یعنی نمیشه همش به به و تعریف کرد،همش لایک کرد. مثل همون برنامه ریزی میمونه که یه روز را بیخیال شیم برنامه ریزی نکنیم،رها کنیم خودمونو و افکارمون رو، اصلا مگه ادمها ی اطراف ما،زندگی ما ،خودماکاملیم که نیاز به نق نباشه.بخوایم نق نزنیم که نمیشه ،البته برای ماها جاش تو این سایت نیست ،جایی نداره در واقع ،می خونیم مطالب رو ،لذت می بریم و خب تعریف هم داره ولی اون نق را چکار کنیم اون نِقه هنوز تو افکارمون ازین ور به اونور میره ،مثل لیزر که بین دوتا اینه روبروی هم تشدید میشه و نهایت تا کیلومتر ها میره ! خدا رحم کنه.یه جا باید خلاصه گفت،تا اون نق ها گفته نشه که تغییر کردن سخته،اون تغییره ناخالصی دار میشه ،شاید سر فرصتی و شرایطی خودش را نشون بده.
    دقیقا مثل همون می میونه که افکار را باید اول خالی کرد تا افکار جدید جایگزین بشه .نق زدن یه جورایی همون کار را میکنه ، حس راحتی میده به آدم.تو حرف زدن هم نق زدن لازمه گاهی ، تا یه حدی که سازت که مخالفه را بشه زد،نه لزوما ساز مخالف ، منظورم اینه که برایند و برداشت غلط یا درستش که تو ذهنش را بگه که تصحیح بشه ،یه بار بگه که خودش هم بشنوه و بعد تصحیح بشه ،یه بار بگه من همین قدر می فهمم یکی بیاد نقدش کنه،یکی باید بگه چرا غلطه ! نمیشه اونها را رها کنم و یه چیز جدیدی را دنبال کنم، حداقل این افکار و ایده و طرز فکر و دیدگاه هم با خودم نگه میدارم ،یکی باید بگه کجاش مشکل داره ، یکی محکم بهت بگه که تو غلط فکر می کنی . گاهی باید با داد بهت بگن تا تو به خودت بیای بفهمی… خلاصه نق زدن هم خوبه.

  • pouya sheikh-hasani گفت:

    ای کاش قوانین زندگی من هم ادامه بدی، تو طبقه بندی که نیست متاسفانه، راستی محمدرضا سایتت لاگین نداره، ما از کجا بدونیم کجا کامنت نوشتیم ؟ ده تا دفتر واسه کارام دارم، نگو که باید یکی دیگه به اسم کامنت های سایت محمدرضا اضافه کنم ؟ یه کار خوبه دیگه اینه وقتی تو سایت جواب کامنت کسی رو میدی واسش ایمیل بیاد، موافقید آیا ؟

  • Zahra*T* گفت:

    محمدرضای عزیز!نمیدونم به چه شیوه ای کامنت هارامیخونی٬اصلا وقت میکنی بخونی یانه!ولی چیزی که واضحه اینکه رندم جواب میدی‌!البته کاملا حق باشماست اصلا نشدنیه مدیریت ونظارت برچندسایت وپاسخ گویی به همه ی کامنت ها!ولی استثنا” اگه مجالشو پیداکردی واقعابه پاسخت نیازدارم!(پست ۵تصمیم مهم زندگی)

  • سحر گفت:

    سلام. بنده چند وقتی هست که مطالب این سایت رو کم و بیش میخونم و از نوشته ها و انتقال تجربیاتتون در این سایت و فایل های مذاکره تون در جاهای دیگر، بسیار بسیار استفاده بردم و از این بابت سپاسگزارم. طبقه بندی مطالب رو که دیدم خوشحال شدم. اینطوری بهتر میتوانم مطالب قدیمتر را هم که مرتبط با موضوع مورد نظرم هست بخوانم.
    فقط یک سوال: سال نوشته ها را چرا نمایش نمیدهید؟ ماه و روز رو بنده می بینم ولی سال، جایی نوشته نشده. گاهی که مطلبی رو میخونیم، می خواهیم بدانیم که در چه سالی نوشته شده.

    مجددا سپاسگزارم و سال زیبایی رو براتون آرزومندم.

  • feri گفت:

    با سلام سالهاست دلتنگ نوشته هایی بودم که به خواندنش بیارزد میگویند باید دویست صفحه خواند تا حق داشته باشی یک صفحه بنویسی که وقت مخاطب را نگیری ویافت می نمیشد و دقیقا نمیدانم چگونه یافتمت حادثه ای زندگی ساز در زندگی ام به عمق و وسعت شادمانی ام که همیشه ریشه در معنا داشته اضافه شده به دوستانم گفتم یاد نو جوانی افتادم کتاب خو ب که پیدا میکردم ازترس اینکه تمام نشود چند صفحه اخر را نمی خواندم کم کم مز مزه میکردم خوشبختانه شما ومتمم شما ادامه دار است اینها را گفتم که مواظب همه چیز وسلامتتان هم باشید

  • انصار گفت:

    سلام
    شدیدا به این دسته بندی احتیاج داشتم، مخصوصا که بارها و بارها “نامه به رها”ها و “سرشت و سرنوشت” رو مجددا خواندم و مجبور شدم از گوگل کمک بگیرم که همه مطالب رو یه جا پیدا کنم. واقعا مرسی!
    اگه بشه رادیو مذاکره رو مرتب تر کرد و حتی مطالبش رو با مطالب سری مذاکره متمم مطابقت داد خیلی خوب میشه

    • انصار گفت:

      یه مورد دیگه هم یادم رفت، مشابه متمم اگه بشه لیست مطالب هر دسته، فهرست وار ابتدای دسته بیاد، خیلی خوب میشه.
      متشکر!

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser