دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

تصمیم های مرتبه دو

چند روز قبل وقتی متن صوتی کتاب دشواری انتخاب را در TrustZone قرار دادم، گفتم که به تدریج بخشهایی از حرفهای کتاب را به بحث می گذارم.

یکی از بحثهایی که در این کتاب مطرح میشود، «تصمیم های مرتبه دو» است. شوارتز میگوید ما میتوانیم با اتخاذ برخی تصمیم های کلی و مراجعه به آنها در موارد جزئی تر، بار تصمیم گیری را سبک تر کنیم.

به عنوان یک مثال ساده از بستن کمربند ایمنی نام می برد. میگوید هر بار سوار ماشین میشویم برای بستن کمربند ایمنی به سوالات متعددی فکر میکنیم:

– قرار است چقدر رانندگی کنم؟ یکی دو خیابان آن طرف تر یا ده کیلومتر دورتر؟

– پلیس در این مسیر حضور دارد یا خیر؟

– هوا در حدی تاریک شده که کمربندها را نبینند؟

– لباسی که امروز تن من است تیره است یا روشن؟ جای کمربند ایمنی روی آن نمی ماند؟

و …

شوارتز میگوید میتوانیم اینجا که تصمیم کلی بگیریم: «من تحت هر شرایطی، به محض سوار شدن به خودرو کمربند را می بندم. حتی اگر بخواهم یک کیلومتر جابجا شوم».

این تصمیم باعث میشود برای همیشه، بار برخی از سوالاتی که روی دوش من بود برداشته شود.

شاید این مثال خیلی ساده باشد. اما تصمیم های مرتبه دو میتوانند کمک زیادی به زندگی ما بکنند. من یک مثال از زندگی شخصی خودم هم برای شما میزنم. مثالی که تا به حال، در هیچ کلاس یا نوشته ای مطرح نکرده ام.

از کلاس دینی پنجم دبستان، فقط یک «نام» در خاطرم مانده است و یک «جمله».

نامی که در خاطرم مانده، نام معلم است – که بعید میدانم برای شما مهم باشد – و جمله ای که در ذهنم مانده، حدیثی که او از پیامبر نقل میکرد که: «در مواجهه با کارهای مختلف، آن را که دشوارتر است انتخاب کنید». آن زمان اینترنت و رسانه در حد امروز گسترش پیدا نکرده بود که ببینم این حدیث واقعاً وجود دارد یا نه، اما هر چه بود این جمله و تفسیر آن- که نمیدانم به درست یا اشتباه انجام داده بودم –  یکی از مشخصه های زندگی من شد (پی نوشت را نگاه کنید)

امروز که نگاه میکنم، شاید اگر از موقعیت و شرایط خودم تا حدی راضیم، همه به همین سبک زندگی برمیگردد. من در انتخاب بین گزینه ها همیشه دشوارترین را انتخاب میکنم:

– در خوابیدن، بین تخت و زمین، زمین را انتخاب میکنم و بین فرش و زمین سخت، زمین سخت را انتخاب میکنم.

– بین اکتفا به خواندن خلاصه یک مقاله و خواندن متن کامل آن، متن کامل را انتخاب میکنم.

– بین خواندن یک کتاب انگلیسی و ترجمه فارسی آن، خواندن کتاب انگلیسی را انتخاب میکنم.

– بین رفتن از مسیر همیشگی به خانه، یا آزمودن مسیرهای جدید، آزمودن مسیرهای جدید را انتخاب میکنم.

– در انتخاب بین اینکه بخوابم یا «ده صفحه دیگر» هم بخوانم، خواندن ده صفحه دیگر را انتخاب میکنم.

– بین ایران ماندن و مهاجرت کردن، «ایران ماندن» را انتخاب کرده ام.

– در سخت ترین لحظات زندگی که شاید تصورش برای خیلی ها ممکن نباشد، بین «زنده ماندن» و «مردن»، «زنده ماندن» را انتخاب کرده ام.

و …

هیچوقت نفهمیدم و نخواستم بفهمم معنی آن جمله که معلم دینی گفت، همین است که من میکنم یا نه. اما مهم این است که من یک «تصمیم مرتبه دو» گرفته ام. من در مواجهه با گزینه های متعدد، دشواری چندانی ندارم، چون گزینه «دشوارتر» را انتخاب میکنم.

راستی شما چه «تصمیم های مرتبه دومی» در زندگی و تصمیم گیری خود دارید؟

پی نوشت: ظاهراً اصل این روایت، آنطور که در جلد دوم میزان الحکمه آمده است از امام علی است که میگویند: «پیامبر، هیچگاه با دو کار روبرو نمیشد مگر آنکه سخت ترین را بر می گزید».

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


62 نظر بر روی پست “تصمیم های مرتبه دو

  • محسن رضایی گفت:

    از وقتی که این مطلبو نوشتی و خوندم همیشه همرامه .

    تو یکی از کامنتهای قبلی یکی پرسیده بود اگه زنی عریان بیاد داخل کوچه یا خیابون چیکار میکنی؟

    بعضیا فکر بد میکنند بعضیا نگاه بد میکنند بعضیا فضولی میکنندو فیلم میگیرندو پخش میکنند و….به نظر میاد اگه کسی تو

    این فازها بود تصمیم درجه دو براش اینه که اصلا نگاه نکنه!

    من قندوشکر نمیخورم .واین تصمیم درجه دو باعث شده وقتی انواع شیرینی وکیک و…رو ببینم یاقرار باشه بهش نزدیک

    بشم اصلا بهش توجه نکنم به محض اینکه بدونم شکر دارند.

  • ویسی گفت:

    این پست به طرز غیر قابل باوری به دلم نشست و واقعا از خوندنش لذت زیادی بردم. اهل اغراق نیستم ولی یاد این جمله تون تو یکی از پست ها افتادم “گاه هفتصد صفحه کتاب را می‌خوانم و ساعت‌ها و روزها وقت می‌گذارم. تنها به این امید که جمله‌ای در جایی، نوری را در قلبم یا مغزم روشن کند.” و این نوشته شما حکم نوری بود در قلب من که آخر هفته منو منور کرد. برای آدم کمالگرایی مثل من که عملش با املش فاصله زیادی داره بهترین راهکار همین تصمیم گیری سخت هست(اسمی که من روی تصمیم گیری مرتبه ۲ که شما انتخاب کردید میذارم). خیلی وقت ها احساس میکنم که طول دادن زمان تصمیم گیری به تصمیم گیری غلط منجر میشه چونکه با گذشت زمان افکار وسواسی و احتمالات عجیب غریب از نتیجه تصمیم به ذهن هجوم میارند که طبق اصل عدم قطعیت حل شدنی هم نیستند و با خودم فکر میکنم که همون بهتر که اول کار یه تصمیمی میگرفتم و شروع میکردم به عمل. فقط یه سؤال برام پیش اومد اونم اینکه برای گذار از تصمیم گیری نرم ( یعنی تصمیم گیری با در نظر گرفتن کلی احتمالات مختلف و با صرف وقت و انرژی زیاد) به تصمیم گیری سخت به نظر شما باید پله پله حرکت کرد یا به یکباره؟ منظورم از پله پله اینه که از یه تصمیم شروع کنم مثلا همون جای خوابی که مثال زدید و به مرور تصمیمات دیگه رو اضافه کنم و منظور از یکباره یعنی اینکه تمام تصمیماتی که میخوام به صورت سخت درشون بیارم رو با هم شروع کنم. امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.

    • آقای ویسی.

      راستش من هم مفهوم تصمیم مرتبه دو یا تصمیم گیری سخت (که به نظر من ترجمه‌ی زیبایی با توجه به مفهوم است و از ترجمه‌ی تحت‌الفظی من بهتر است) پس از مدت‌ها کمال‌گرایی و مشکلات ناشی از آن درک کردم و امروز رعایت می‌کنم.
      به قول شما شاید این راهکار، برای کمالگراها بیشتر از بقیه مفید باشه.

      من خودم به مفهوم میکرو اکشن که جاهای مختلف هم زیاد در موردش گفته‌ام و نوشته‌ام اعتقاد دارم و فکر می‌کنم آغاز کردن از یک کار و تصمیم کوچک، می‌تواند به تدریج به یک Mindset کاملتر منجر شود. باور ندارم (صرفاً باور است، حرف علمی نیست) که چنین تغییراتی را بشود به سرعت و به صورت کامل و ناگهانی ایجاد کرد…

  • آذر گفت:

    من اصلا بلد نیستم انتخاب کنم و اکثرا بیشتر کارهام تو حالت تعلیقه.فکر میکنم با اصل انتخاب مشکل دارم نه با سخت یا آسون بودنش!! وضعیتم خیلی بحرانیه نه؟!!!!

  • milad گفت:

    شعبانعلی جان .بتصمیم مرتبه ۲ می تونه عجیب باشه خیلی زیاد!یعنی لااقل باید گزینه ها رو معقول کرد.
    مثلا خوابیدن تو کوچه رو آسفالت سخت تر از خوابیدن رو زمین بدون فرشه.خوب الآن که نمی تونی بین این دو تا سخت تره رو انتخاب کنی بری تو کوچه بخوابی؟

    • از لحاظ تئوریک حرفت رو می‌فهمم.

      اگر قرار باشه روی این روش مقاله بدم باید به این محدودیت‌ها و کانسترینت ها هم فکر کنم میلاد جان.

      اما من حرفم اینه که همه یک تصمیم مرتبه‌ دو نانوشته دارند و اون تلاش برای انتخاب کوتاه‌ترین و سریع‌ترین و سهل‌ترین راهه.

      من می‌خوام بگم من این تصمیم مرتبه دو رو مضر و ضعیف می‌دونم همین.

      به جای اون مصداقهای عجیب به مصداق‌های عملی‌تر فکر کن.

      من می‌تونم برای مسافرت‌های خارجم مترجم ببرم و می‌تونم خودم برم زبان یاد بگیرم (انتخاب من دومیه)
      من می‌تونم روی فیس بوک صفحه داشته باشم فقط، یا با همه‌ی دردسرها یک سایت شخصی داشته باشم (انتخاب من دومیه)
      من می‌تونم دکترا بگیرم و یک شغل و درآمد متوسط رو به بالا داشته باشم، یا اینکه مدرک نگیرم و چند برابر وقت بگذارم و موقعیتی بالاتر از یک فارغ‌التحصیل دکترا پیدا کنم و …

  • ali گفت:

    نظر شما در مورد این جمله از موتسارت چیه که گفته : نبوغ در سادگیه

  • دنیا گفت:

    من هم سال ۱۳۹۰ یه تصمیم مرتبه دو گرفتم و اینکه” به تمامی پیشنهادهای تفریحی گردشی همشر خاله جان برای تعطیلات و آخر هفته جواب مثبت بدم. ” یه سال فوق العاده شاد و انرژی بخش رقم خورد و هر هفته فکر کردن به اینکه
    بریم یا نریم؟ کجا قراره بریم؟ یعنی خوش میگذره؟ و … ازم انرژی نمی گرفت.

    ولی چیزی که الان تو ذهنمه اینه که وقتی آدم به درستیه تصمیم مرتبه دومش شک می کنه کار خیلی سخت میشه. واقعا چطور میشه به درستیه یه تصمیم مطمئن شد؟؟ هر تصمیمی؟؟

  • مادر گفت:

    گاهی فکر می کنم اگر تعداد انسانهایی که مثل شما می اندیشند، در اقلیت نبود زمینی که روی آن زندگی میکنیم چگونه می شد؟کاش می شد فرزندان ما با این نگاه آشنا شوند و دنیا را اینگونه ببینند. من مادری هستم که تمام آرزویم رشد و کمال پسرم است. این نگاه به زندگی بی شک کمال در پی خواهد داشت.

    پیروز باشید

  • شايان شاهان سلطان زاده گفت:

    درود ….
    سبك و رويه ي زندگي من به شكلي هست كه هر روز بايد انتخاب كنم … گاهي بين دو موضوع گاهي هم چند موضوع ….سخت ترو انتخاب كردن جالبه….
    اما از همه مهم بودن به صورت افتخار آميز به انجام رسوندن كار هست ،،،
    اگر كسي مطمعن هست كه ميتونه انجام بده بايد انجام بده ،،،
    در غير اينصورت با وجدان خودش هم درگير ميشه ،لذا من بازم با شما موافقم و فكر ميكنم اگه يه بار يه جايي يه ساعتي باهم بشينيم حرف هاي زيادي هست .(استاد حيف كه اينجا ميكروفون نداره كه بازي كنيم)

  • soheila گفت:

    سلام استاد عزیز دقیقا یکی از چیزایی که منو جذب شما و خط و مشی تون کرد همین نکته بود که شما با وجود اون همه سختی به چنین جایی رسیدید و منم با شباهت بسیار زیادم به شما امیدوارم بتونم موفقیت کسب کنم با این تفاوت که من شریف درس نخوندم و شاید این باعث بشه نتونم جایگاهی به وسعت جایگاه شما در این جامعه پیدا کنم

  • نادی گفت:

    سلام با وب شما از طریق وب سمانه عبدلی آشنا شدم.اگه اجازه بدی ته کلاس میشنم وفقط گوش کنم تا یاد بگیرم.تصمیم های مرتبه دومی ایده خوبی است….

  • Zaynab گفت:

    مرسی از مطالب و بیان دیدگاه های شما….من یه سه ساعتی هست که دارم اینجا چرخ میزنم…این مطلبتونم خیلی جالب بود…یه سوال یا در واقع یه موقعیت: اگه راه حل سخت تر تنها گذاشتن عزیزانمون و راه حل ساده تر کنارشون موندن باشه چی؟ من فکر کنم این تصمیم مرتبه دو نمیتونه برا مسائل احساسی خیلی وقتا صادق باشه. در مورد مسائل عقلانی فکر کنم تجربه ش لااقل بتونه چیزایی رو به آدم یاد بده.

  • faeze گفت:

    دیروز این مطلبو خوندم!خواستم بگم منم به مدت یک هفته امتحانش میکنم اما نگفتم تا حداقل یه روز امتحانش کنم!امروز را از تصمیم های مرتبه دوم استفاده کردم سخت بود اما یادگرفتم که اگر به این روند ادامه دهم مطمئنا از خودم راضی تر خواهم بود!اما انصافا سختهD:

  • چنارانه گفت:

    من همه این چند روز ذهنم رو این مطلب و اون یادداشت شخصی شما پر کرده. به تصمیم گیریها فکر میکنم… قبلنها یک جمله ای بود از کتاب بارهستی میلان کوندار با این مضمون که زندگی فقط یکباره و طرح و پیشنویس نداره و هر تصمیمی که میگیرید میتونه بهترین تصمیم شما باشه… چون از کجا معلوم که اگر تصمیم دیگری میگرفتید اوضاع بهتری در انتظار شما بود. من این رو قبول دارم. اینکه باید ادم به تصمیماتش ایمان داشته باشه و مهم ترین چیز توی تصمیم گیری اینه به نظرم، که ادم شجاع – یا حتی احمق – باقی بمونه و پشیمون نشه و پایمردی کنه… اما یه چیزی رو نمیتونم این وسط جا بدم…
    اگر ادم همیشه ایمان داشته باشه که کاری که داره انجام میده بهترین کاره، گرفتار خودرایی نمیشه؟ و اگر یک وقتی اشتباه کرد چجوری بفهمه که اشتباه کرده؟ یا اصولا یعنی ادم اشتباه نمیکنه؟ اشتباه مفهومی نداره؟ اصلا ادمی که به کاراش و برنامه هاش خیلی ایمان داشته باشه هیچوقت بهش حس اشتباه کردن دست میده؟ دست نده بلا اشکال است؟ پس اونوقت اینجوری ادم هیچوقت احتیاج به توقف اضطراری و فکر کردن به اینکه دارم چه کار میکنم نداره؟ احتیاج به بازبینی و تغییر در اهدافش نداره؟
    گیج شدیم!!… :((

  • علی گفت:

    محمد رضا جان من این ایده رو از بعضی ها شنیدم ولی بخش های از این قضیه برام مفهوم نیست
    ببین وقتی شما بین خلاصه و متن کامل یک کتاب, انتخاب می کنی عملا با انتخاب متن کامل میگی داری با قبول تلاش بیشتر پاداش بیشتر می گیری ولی بعضی تلاش ها پاداشی به همراه که ندارن ضرر هم به همراه می یارن مثلا (فقط تحت مثال) خوابیدن روی زمین بیماری جسمی (کمر درد!) به همراه می آورد
    اینکه ما در صورت وجود تخت زمین رو انتخاب بکنیم این سوال رو پیش میاره که در صورت وجود سنگ لاخ چرا زمین رو انتخاب می کنیم ؟ چرا همین جور در چاه ویل سخت تر و سخت تر پایین نمی ریم ؟ اصلا مرزی وجود داره برای سختی ی که می خواهیم به خودمان بدیم ؟
    البته این نسبی است و بعضا اثرات جانبی ی این اعمال سخت بی مورد (مانند خوابیدن رو زمین) بسیار قابل توجه است
    مثل فشار هایی که به کودکی اکثر بزرگان جها آمده و همین باعث شده اون ها جزو بزرگـــــــــــــــــــان بشن.
    من فکر می کنم حد فاصل خیلی ظریفی بین انتخاب عمل سخت تر ( که نتیجه ی بیشتر داره) و انتخاب سختی بی مورد (سخت تر ولی بی نتیجه) وجود داره

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser