این مطلب، یک مطلب یا یک حرف جدید نیست.
صرفاً به علت اینکه دیدم مجبورم هر بار توضیحات ثابتی را در ابتدای بخشی از نوشتههام به عنوان پیش نوشت بیاورم، ترجیح دادم آنها را یک جا بنویسم و از تکرار بیهودهی آنها اجتناب کنم.
تصمیم گرفتهام در روزنوشته ها یک دسته بندی جدید به نام گفتگو با دوستان تعریف کنم.
اینها همان مطالبی است که مشخصاً خطاب به یکی از دوستانم یا در پاسخ به کامنت و صحبتها و نظرات یک فرد مشخص از دوستانم مینویسم.
همیشه این نوع مطالب را داشتهام، اما تا کنون آنها را در یک دسته بندی مجزا و مشخص قرار نداده بودم.
امیدوارم این دسته بندی جدید، مرا مقید کند که بیشتر از قبل، این سبک نوشتهها را در روزنوشته منتشر کنم و از سوی دیگر، توضیح در مورد ویژگی های نوشته های “گفتگو با دوستان” باعث شود که دیگر، مجبور نشوید توضیحات زیر را در قالب پیش نوشت، دوباره و ده باره و صد باره بخوانید:
- گفتگو با دوستان، عموماً پاسخ به کامنتها و نظرات دوستانم در مورد سایر نوشته های اینجاست که به علت طولانی بودن، تصمیم میگیرم آنها را در قالب یک مطلب مستقل منتشر کنم.
- در گفتگو با دوستان، از تکرار مطلبی که یک بار یا چند بار، قبلاً و به شکلهای مختلف گفتهام، ابایی ندارم. این مطالب بیشتر به نامه شبیه هستند تا درس و مطلب و مقاله و تکرار، اگر چه در درس و مطلب و مقاله نیز، میتواند توجیه پذیر باشد، اما در نامه قطعاً قابل درکتر و توجیهپذیرتر است.
- هر یک از مطالب گفتگو با دوستان، مخاطب مشخص دارد. چون دوستانم را از طریق نوشتههایشان در اینجا و متمم میشناسم، سعی میکنم بر اساس همان سابقهی ذهنی مشترکی که داریم بنویسم. بنابراین، پیشاپیش از اینکه سایر دوستان ممکن است مطلب یا اشاره یا جملهای را ببینند و برایشان ناآشنا یا نامربوط به نظر برسد عذر میخواهم.
- اگر چه هر کسی در هر جایی و هر زمانی و هر نقطهای از تاریخ و جغرافیا، هر چه میگوید نظر شخصی و سلیقه شخصی و ادراک شخصی او از دنیا و در دنیا است و من هم از این مسئله مستثنی نیستم، اما گفتگو با دوستان شخصیترین و سلیقهایترین نوشتههای من بوده و خواهد بود. بنابراین – مانند سایر نوشتههایم و بیشتر از آنها – هیچ نوع تاکیدی بر صحت و دقت آنها ندارم و حتی نمیدانم که در طول زمان و با یادگیری بیشتر، دیدگاههایم چه تغییری خواهد کرد. اینها را میگویم که بند ملاحظه های سنتی آکادمیک از پایم باز باشد و بتوانم راحتتر بنویسم.
تا کنون از سلسله نوشته های گفتگو با دوستان، مطالب زیر منتشر شده است:
برای سامان پیچیدگی و سیستم های پیچیده
برای سمیرا کرمی راد کشتی یا قلعه؟
برای باران تعادل در زندگی (قسمت اول و دوم و سوم)
برای مینا رهنما درباره معشوقه های حافظ
برای وحید نرم افزارهای مهندسی صنایع
برای علیرضا حق گو تصمیم مستقل یا تصمیم منفرد؟
برای دوست متممیام مهمانی در خانه دارم
برای محمد امجدی درباره مرز بین مربوطها و نامربوطها
برای مَرِضا نقطهی بهینهی این قصه کجاست؟
برای مهدی بازیار بحث چالشهای درونی و بیرونی در مدیریت توجه
برای سجاد سلیمانی زندگی موریانه ها – سیستم های پیچیده – توانمندی استقرا
برای سجاد سلیمانی درباره زندگی موریانه ها
برای بهروز ایمانی مهر نکاتی در مورد سئو و بحثهای پراکندهی دیگر
برای نیلوفر درباره ضرب المثلها و چیزهای نامربوط دیگر
برای محمد برای چه و برای که مینویسم؟
امیدوارم آنقدر که صلاح است عمر و فرصت باشد تا فهرست بالا آنقدر که لازم است، طولانیتر شود.
دوستان روزنوشته گفتهاند که راجع به موضوعات زیر هم خوب است حرف بزنیم (لطفاً مواردی که جا افتاده را یادآوری کنید)
(ترتیب و تقدم و تاخر زمانی ندارد و صرفاً نوشتم که فهرست شده باشد)
برای زینب درباره وبلاگ نویسی
برای مرتضی خیری و چند تا دیگه از بچهها درباره بازاریابی شبکه ای
برای سامان حباب = حامل بسته های اطلاعاتی به درد نخور
برای فواد ریشه های واقعی نبودن توجه / اگر اعتیاد به شبکه اجتماعی را کم کنیم، برایش جایگزینی نخواهیم یافت؟
برای محمدحسن در مزایای کمبود تمرکز و کمبود توجه
برای پیمان و صدرا و محمدصادق اسلمی رابطه بین توجه و تمرکز / چرا به جای تمرکز، بیشتر روی توجه تاکید میکنیم؟
برای علیرضا حقگو وقتی موازی کاری رضایتبخشتر است، چرا Single tasking؟
برای غزل استفاده از بازی برای افزایش تمرکز
جلیل شجاع زاده و بحث در مورد فلسفه تکنولوژی دیجیتال و نقشه راه یادگیری آن و البته بحث مهم هما که این نوع بحثها را که گاه مجرد و آسمانی به نظر میرسند، چطور میتوان به زمین و زندگی روزمره رساند.
توضیحات بیشتر در مورد اینکه چرا مطالب کوتاه مدت منتشر میکنم؟ (شیرین و خصوصاً هما)
زندگی کردن برای هدفی بزرگ یا زندگی متعادل (خدارحم کرمی و همینطور باران چون بحث او هم به موضوع تعادل، تنه میزد)
نرم افزار و تکنولوژی و درآمدزایی از طریق آن در سالهای آتی (بابک یزدی، وحید)
محمدصادق اسلمی و بحث در مورد رویکرد ما در رابطه با شبکه های اجتماعی با توجه به دو نگاه متفاوت به آن در متمم و روزنوشته ها
پیمان عزیز و مطالعات مناسب برای یک مدیر جوان (و البته دربارهی عشق به فلسفه)
برای سمانه در مورد انسان و عشق یه مقدار مزخرفات دارم که یادم باشه بنویسم!
کلاً بحث سجاد سلیمانی و پیچیدگی هم باقی مانده همچنان.
پی نوشت: لینک گفتگو با دوستان را کنار سایت گذاشتم که دسترسی راحتتر باشد.
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
اول اینکه ممنون به خاطر این فضای تعامل، انگار این فضا روح تازه ای به روزنوشته ها داده و شاید به خیلی از ماها در تصمیم گیری هایمان کمک کند.
دوم منم به دو تا مورد برخوردم که دوست دارم بیشتر در موردش بدونم.
۱- تفاوت کار در فضاهای دولتی و خصوصی البته می دانم ممکن است ملاحظاتی هم در این زمینه وجود داشته باشد.
۲- کسب و کاری که امروز در ایران خیلی رواج پیدا کرده network marketing می باشد و کمتر جایی به صورت علمی در خصوص آن صحبت شده و با توجه به اینکه جوانان زیادی امروزه جذب آن شدند امکان دارد از مزایا و معایب آن برای ما بگویید.
محمدرضاي عزيز
قبلا محبت كردي و در كامنتي ، زير پست مربوط به گام دهم سري با متمم تا نوروز در مورد دوستان متممي با شرايطي نزديك به خودم مطالبي رو نوشتي و ادامه آن رو كه براي امثال من خيلي مهمه به زمان مناسبي در آينده موكول كردي . به بهانه اين پست اين لينك رو مجددا در اينجا ثبت مي كنم تا با صلاحديد شما به ليست با لا اضافه بشه .
http://www.shabanali.com/ms/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82-%D8%AA%D8%B9%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%82%D8%B7%D9%87%E2%80%8C-%D8%A7%D8%AA%DA%A9%D8%A7/comment-page-1/#comment-69812
سلام محمد رضای عزیز
ممنون که برای ما متممی ها این همه وقت می گذاری
مشکلی با لینک شدن اسمم به پروفایلم ندارم و علت اینکه اسمم را در اینجا کامل نمی نویسم این است که در متمم تلاش دارم با دقت بیشتر و وقت بیشتر کامنت بگذارم و کامنت هایم تا جایی که میسر است علمی باشد ولی جنس کامنت هایم در روزنوشته ها از جنس درد دل و بیان خواسته ها و بعضی وقت ها هم نظرات شخصی ام می باشد.
سلام
اگه امكانش باشه و بحث “نظريه اطلاعات” بيشتر و بيشتر باز بشه خيلي عالي ميشه.
در مورد learning theme هم يه سري صحبتي پيش اومد ، اما بنظرم بد نباشه چون الان متممي زياده اينجا و همه هم با مقوله يادگيري درگير هستن، بيشتر بسط داده بشه.
پي نوشت بسيار نامربوط: اون فايل كار آفريني كه زبانش انگليسي بود و قرار بود ترجمه و زير نويس بشه رو كاش وقت تون اجازه بده و برامون اينجا بذارينش.
ممنونم
هر چی فکر کردم منم یه سوال بپرسم تا شاید اسمم تو لیست بیاد چیزی به ذهنم نرسید .
در کل برای من یا امثال من که به قول خودتون بیشتر تو مود دریافت و مشارکت منفعل هستند اگه موردی دارید بفرمایید.
نمیدونم خوبه یا نه،من اگر کسی را قبول داشته باشم (که در حال حاضر بیشتر از هر کسی شمایید)معمولا تمام حرفاشو را قبول میکنم اگر هم خیلی با مدل ذهنی من متفاوت باشه معمولا به حساب ناآگاهی خودم میگذارم. الآن چون یه مدته به این اصل زندگیم که بصورت ناخوآدگاه در وجودم هست شک کردم، ازتون راهنمایی میخوام.اگر هم قبلا در جایی بهش اشاره کردید لطفا بگید.
محمدرضای عزیز
لطفا به نوشتههایت در مورد مدل ذهنی ادامه بده. هنوز منتظر جوابت برای آن سوالی که مدتی پیش مطرح کردم هستم (سوال: آیا مدل ذهنی مخلوق دارای نقصهای مدل ذهنی خالقاش است؟ یعنی وسیلههای ساخت انسان، نقص های مدل ذهنی انسان رو دارند؟).
البته دلیل فکر کردنم به این سوال را پرسیده بودی که الان فرق کرده.
از وقتی میام اینجا هر روز داره توقعم بالا میره . نه از شما بلکه از انتخابهام و سلیقه ام دارم مینویسم .
نمونه اش وقتی به وبلاگهاو سایتهای دیگه سر میزنم نمیتونم زیاد بمونم . مگر در موارد استثنا .
خوب بالاخره برا من یک محاسنی داشته یه معایبی .
محمدرضا جان داشتم كم كم نا اميد مي شدم از جواب سوالم. اما با اينحال بهت حق مي دادم چون مي دونم سرت شلوغه و فرصت نمي كني به هر اسوال بي ربطي جواب بدي؟ ولي ممنون كه دغدغه هاي ما برات مهمه و گفتي قراره كه برام بنويسي.
اسمِ مصطفی هادیان رو نمی بینم.
(سوالش درباره ی نحوه ی استفاده از متمم، و به طور کلی استفاده از منابع علمی، در حالی که توی عملش مشکل داریم: http://www.shabanali.com/ms/%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87-%D9%82%D9%84%D9%85%D8%B1%D9%88-%DB%8C%D8%A7-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87-%D8%B8%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D8%9F/)
سلام و درود بر شما
چقدر خوب که عنوان جداگانه و مشخصی را برای سوالات دوستان اختصاص دادین. همیشه از پاسخ های شما در دیدگاه ها لذت بردم و استفاده کردم.
راستش را بخواهید مدتها بود که دلم می خواست سوالی را از شما بپرسم ولی احساس می کردم شاید پرسش مستقیم از یک رویداد که باعث زخمی شدن روحتون شده خیلی مناسب نباشه. آنجایی که نوشتید :
” بعضی ضربه ها، روح انسان رو «زخمی» میکنند. این زخمها اگر خوب هم بشن، جاشون تا آخر عمر میمونه. اگر هم ازشون خوب مراقبت نکنیم عفونت میکنن و تمام جنبه های وجود ما رو فرا میگیرن.”
و بعد اشاره ای به ماجرای اخراجتون از مدرسه داشتید. اما با اجازتون سوالم را نوشتم.
ماجرا را کم و بیش در جاهای دیگر خواندم و شوکه شدم. شوکه از اینکه چطور یک مرد بالغ در جایگاه مدیر یک مدرسه می تواند سرنوشت تحصیلی دانش آموز را به مخاطره بیاندازد و براحتی اخراجش کند. برایم جالب بود که در آن مدرسه حتی یک معلم وجود نداشت که از شما و استعدادهای شما دفاع کنه و پادرمیانی کنه؟ بنظر من معلمین براحتی می توانند هوش و توانایی های دانش آموزانشان را در طول سال تحصیل تشخیص بدهند. شاید هم چنین معلمانی بودند و حریف مدیر مدرسه و قوانین وضع شده نمی شدند؟ یا نمی خواستند با مدیر مدرسه درگیر بشوند و یا منافع و موقعیتشون بخطر می افتاده ( هر چند که متاسفانه در سطحی وسیع تر هم چنین رخدادهایی را دیدم و دیدیم)اما سوال اصلی من این است که من بعنوان یک خواننده از ماجرای اخراج شما احساس “نفرتی ” نسبت به آن مدیر پیدا کردم. اتفاق “اخراج” اتفاق کوچکی برای دانش آموز نیست. مساله زندگی و آینده او است.
در حال حاضر هم وقتی یک تصمیم گیرنده با سوءاستفاده از جایگاهش و قدرتی که بدنبال آن جایگاه بدست آورده حکم ناروایی صادر می کند که تبعات طولانی و سنگینی را ایجاد می کند، حس نفرت من بشدت بالا میاد و این نفرت بدلیل مشاهده روزانه آن افراد نه تنها کاسته نمی شه بلکه در خوشبینانه ترین حالت ثابت مونده و عصبانیت های آنی هم یکی از عوارض آن حس نفرت است و فکر انتقام سرد (چه تعبیر زیبایی داشتین)یک لحظه از ذهن دور نمیشه.
وقتی که شما گفتین بعد از ده سال آن مدیر مدرسه را دیدین و گفته که : مگه تو را اینجا راه دادند و از پدرتون حال و احوال کرده، نمی دونم شما چه پاسخی دادین ولی فکر می کنم اگر من بودم تاب نمی آوردم و جواب محترمانه دندانشکنی می دادم هرچند که موقعیت و دستاوردهای شما پاسخ یکی از آن رفتارهای نادرست مدیرتان بوده.
دوست دارم بدانم شما برای کاهش حس نفرتتون چه کردید یا چه می کنید؟ و یا پیشنهادتون چیست؟
سلام
میخواستم بپرسم به آدمی مثل من که فکر میکنه توی طراحی و برنامه ریزی میتونه خوب باشه ، اگه بتونه یه تیم خوب درحد دو سه نفر تشکیل بده – سرمایه و آورده تیم هم محدود باشه – راه اندازی چه بیزنسی رو پیشنهاد میکنید ؟
آخه اینجور ی به نظر میرسه که طراحی و برنامه ریزی نمیتونه به عنوان یه کار و کاسبی مطرح باشه و بیشتر به عنوان یه شغل توی سازمانها میتونه کاربرد داشته باشه
لطفا راهنمایی کنید . ممنونم
یک قولی هم فکر کنم به کاربر آرام(؟) داده بودید تو زمینه بهره وری و کمیت کار کردن خودتون بود. که گفته بودن یه هفته خواستن مثل شما باشن گردنشون درد گرفته و اینا.
من هنوز منتظر اون نوشته م:)
آرام نبودم و باران بودم که اومدم تقلید کنم، گردنم منفجر شد. البته زمان تقلیدم دو تا سه ماه بود!
منم فکر کردم قولشون رو به من یادشون رفته ولی وقتی دیدم اسمم توی لیسته خیالم راحت شد. مرسی که من رو یادتون بود 🙂
احتمالا بی دقتی کردم ندیدم تو لیست. یا شایدم بعدش اضافه کردن. اسم خوب یادم نمیمونه متاسفانه. تو اون پرانتزه اومدم بنویسم (همون همشهری من که تغییر رشته داد، رفت تهران مدیرعامل شد) گفتم چه کاریه حالا:).
سلامت باشید.
ممنون بخاطر ایجاد این بخش جدید توی روزنوشته ها.
محمدرضا. میخواستم ازت خواهش کنم یه بار هم – هر وقت که خواستی، حالا یا در آینده، هر وقت که دوست داشتی و هروقت که شد – در مورد “تجربه ی عشق و دوست داشتن” برامون بگی.
حرفهای منو که در این مورد زیاد دیدی و خوندی اینجا یا متمم…، برای همین دیگه توی این کامنت چیزی رو از نقطه نظر خودم تکرار نمیکنم و کامنتم رو کوتاه میکنم.
صحبتهای تو رو هم در مورد این موضوع، گاه اشاره وار، اینور و اونور، خوندم و میدونم.
اما دلم میخواد بتونی بیشتر در موردش حرف بزنی و برام قشنگه که نظر تو رو، بطور کلی، یا اگه دوست داشتی، کمی هم جزئی تر، در موردش بدونم و اینکه از دیدگاه تو، جایگاه چنین تجربه ای توی زندگی ما چیه و تا چه حد میتونه اهمیت داشته باشه.
ممنون. و ممنون بخاطر بودنت.
سلامممممممممممممم
ایشالله شما زنده باشی و ما زیر سایتون مدیریت یاد بگیریم
۱- ۳ سایت خبری داخلی و خارجی که شما بیشتر قبولشون دارید را معرفی کنید
۲- برای ورود به بورس چه کتاب یا کتاب هایی را پیشنهاد می کنید(الانم میدونم می پرسید تکنیکال یا فاندامنتال)نمی دونم فکر می کنم تکنیکال تو ایران بیشتر جواب بده(البته همینم رو هوا گفتم)
۳- سومین درخواستم اینه که لطفا همیشه باشید(این از همش مهمتر بود)
اصلا کلا بورس را تو ایران پیشنهاد می کنید؟
قلم بر دست می گیرم و کامنت نامربوط میذارم، چون جای دیگه که بدونم میخونیش، سراغ ندارم.
نامه به رها نداریم دیگه؟
دلش تنگ شده ها!