از نخستین لحظات زندگی، طبیعت ویژگیهایی را در نهاد ما قرار میدهد که ما آنها را تا واپسین لحظات با خود حفظ میکنیم. روانشناسان این ویژگیها را «کودک» نام گذاری کرده اند. کودک ویژگیهای زیادی دارد:
کودک خودخواه است. وقتی تکه نانی به او می دهی، آن را با حرص میخورد و به هیچکس نمیدهد. ولی وقتی شکمش سیر شد، آن را به زور در دهان اطرافیان فرو میکند…
کودک بر اساس حس کار می کند نه منطق. گاه با هزار زحمت از آغوش پرمهر کسی فرار میکند و گاه به هزار زور، صورت خود را به چهره اخم آلود میهمانی می چسباند.
کودک مصلحت نمی شناسد. ناگهان در مقابل مهمان فریاد میزند: «چرا اینها نمی روند؟» و زمانی که مادر و پدر به زحمت او را در یکی از اتاقها پنهان میکنند فریاد میزند: «مامان. تو خودت هم همیشه میگی که عمه دیوونست!».
کودک روابط حاکم بر دنیا را نمی شناسد. نمیداند که تفکر انسانها بر اساس دو محور اصلی «منافع» و «مالکیت» شکل می گیرد. فکر میکند که همه «هستند» تا به او «توجه» کنند.
کودک همه چیز را سیاه و سفید می بیند.همه یا عالی هستند یا آدم نیستند. نمی پذیرد که هر کس خوبی هایی دارد و بدی هایی.
کودک مطلق حرف میزند. اگر با کسی قهر کند میگوید که: «قهر تا روز قیامت!». و ساعتی دیگر دوباره در کنار او، دوباره به بازی می نشیند.
کودک چون قوانین طبیعت را نمی شناسد زودباور است. حتی اگر ببیند پدرش به سقف خانه چسبیده تعجب نمیکند!
کودک هیچوقت خودش را مسئول رویدادها و سرنوشت خود نمی داند. همه اطرافیان اما ممکن است در زمین خوردنش مقصر باشند.
کودک اما «امید» هم دارد. هیچ راهی برای کودک، «بن بست» نیست. «ناامیدی» چیزی نیست که کودک تجربه کند.
اگر کودک در درون ما بمیرد، امید نیز می میرد، اما اگر هم تمام فضای زندگی را به کودک درون خود هدیه دهیم، «ساده اندیشی» نخستین پیامد آن خواهد بود.
پی نوشت: گاهی ملت ها، «کودک» میشوند. مثل این روزهای ملت ما…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
در واقع وقتی شما رو تو اون برنامه دیدم خیلی امید تو دلم زنده شد که آدمهای موفقی که من همیشه تو ذهنم تصورش رو میکنم واقعا وجود خارجی دارن من همچنان میتونم یکی از انها باشم
در ضمن نوشته هاتون خیلی قشنگن مخصوصا این قسمت آخرش
حضرت مسیح میفرمایند:تا برنگردید و مثل کردکان نشوید شادمانی و موفقیت به زندگیتون برنخوهد گشت و اگه برگردید مثل کودکان شوید همه چیز از طرف خداوند به شما عطا خواهد شد
سلام استاد
من اولین بار شما رو تو برنامه ی ماه عسل دیدم و اسمتونو تو اینترنت جستجو کردم و خوشبختانه این سایتو پیدا کردم
کاملا بی تعارف میگم که شما بی نظیرید
از بچگی آرزوم و همه ی رویام این بود و هست که آدمی مثل شما باشم
من انسانهایی مثل شما رو خیلی خیلی دوست دارم واقعا دوست دارم مثل شما باشم
محکم و با ارده پرانرژی گرم و صمیمی خیلی با ایمان
ولی متاسفانه خیلی از اونی که میخواستم دور شدم
قبلنا انگیزه و امید فوق العاده ای داشتم هیچ کس نمی تونست جلوشو بگیره ولی الان نمیدونم چه بلایی به سرم اومد که خیلی عوض شدم کل انگیزم برای اهداف زندگیم پرید ولی باز ته مونده امید و انگیزه ای دارم
انگار همون امید و انگیزه تو درونم هست ولی یه حجابی روش کشیدن و دیده نمیشه
خیلی وقتا دلم واسه خودم میسوزه و واسه خودم حیفم میاد که چقدر اهداف قشنگی داشتم البته هنوزم اون اهدافو دارم
من الان ۱۸سالمه و همین امسال کنکور دادم که نتیجشو همین دیروز دادن خودم میدونستم که اصلا خوب ندادم
همه هاله ی ۳ ۴سال قبلو میشناختن و همه انتظار داشتن تک رقمی یا حداقل دو رقمی بیارم ولی…
محوریت اهداف زندگیم علم فیزیک هست یعنی فیزیک کوانتوم دیوونه ی این علمم
هدفم این بود که فیزیک دانشگاه شریف قبول شم ولی متاسفانه در حد یه آرزو موند و فکر میکنم فیزیک دانشگاه تبریز قبول شم
البته من خودمو کاملا خودمو به خدا سپرده بودم و فکر میکنم مصلحتم همین بوده
ولی یه اعتقاد نمیدونم درست یا نادرستی دارم اینکه دانشگاه تو سرنوشت آدم خیلی تاثیر داره نظر شما چیه؟
البته به شرکت در جشنواره خوارزمی و المپیادهای دانشجویی خیلی بیشتر علاقه دارم
خیلی دوست داشتم دوستی مثل شما داشته باشم
کودک خیلی از حرفهای بزرگترها را نمی فهمه میشه میشه یه خورده مثل کودکان حرف بزنی – زانو بزنی – ادا در بیاری – به کودکان سواری بدی تا دوستت داشته باشن
یک کودک سرراهی چه احساسی داره؟یا دیگران چه حسی به او دارن؟
مطالبت خیلی به روزه و به دل می شینه
سلام.
خیلی دوست دارم جوابمو بدی. واقعا به راهنمایی هات احتیاج دارم. من در انتخاب رشته اشتباه کردم و برای رسیدن به هدفم تلاش خاصی نکردم. الان پشیمونم و روزگار از دست رفته و من که الان ۲۵سال دارم در شرف ازدواجم وقعا اگه من انتخاب درست داشتم و مثل شما زرنگ بودم و میتونستم پیشرفت کنم شاید انتخاب همسر آینده من براساس انتخابهای غلط گذشته نبود و موقعیتهای بهتری داشتم. به هر حال هنوزم دارم چوب اون انتخابها رو میخورم واصلا به قسمت هم اعتقاد ندارم.
اگر مطمئنی که اشتباه داری میکنی, هنوز دیر نشده. بین بد و بدتر, مسلما عقل سلیم بد رو انتخاب میکنه. تو که میدونی در شرف یه ازدواج بد قرار داری, این کارو نکن..خودتو یه عمر تباه نکن.
هنوز دیر نشده. یه سری به اینجا بزن
http://www.doctorshiri.com
امیدوارم باشید و ما با حرفای زیبای شما باشیم.
همین که اینقدر صریح و زیبا از خودتون با نام محمدرضا و نه استاد و یا حتی آقای شعبانعلی یاد میکنید ، یعنی امید کودک درونتون زنده است و پویا و قلب و روحش پر از امیده و این شما هستید که امید کودک درون ما رو با نوشته ها و حرفاتون به هیجان در میارید و پر بار میکنید.
خیلی ازتون ممنونم و یا بهتره بگم ممنونیم به اندازه ی یه دنیا یه امید و هزاران آرزو .
سلام محمد رضا جان درود برتو و بر ذات پاکت …….حرفهای زیادی داvم برای گفتن اما سکوت بهتر است…………….ای کاش روزی به مقصدی که تو اکنون به آنجا رسیدی برسم …….امروز در راهی هستم که روزی تو تصمیم به رفتن آن کردی……….کاش سمینار (انتخاب) هم در شهر شیراز
میگذاشتی………….نیروهای جوانی چون من به شدت به کلام شما احتیاج داریم……….امید وارم پیام منو بخوانی………..
سلام استاد کاش در مورد مطلبتون کمی واضح تر توضیح بدین تا بتونیم راحت تر در موردش نظر بدیم
سلام. خسته نباشید.
منم مثل خیلیای دیگه در برنامه ماه عسل با شما آشنا شدم. نمی دونم دقیقا چی! اما میدونم تو حرفای شما چیزایی هست که منو به خودم برمی گردونه.
ممنونم
در مورد ملت، شاید بشه گفت کودکان حکمرانی می کنند.
در مورد خودم که فکر می کنم یک بخش هایی انگار بچه ام و در بخش هایی انگار کودک مرده به دنیا اومده!
خیلی جالب گفتی محمدرضا، دوبار مطلبتو خوندم و مقایسه کردم و دیدم واقعا حق با توه.
اما متاسفانه فکر نمیکنم کودک ماندن هیچ تضمینی برای پیشرفت ما باشد. تا به امروز هم خیلی عقب موندیم. نمیدونم شاید من دارم سیاه میبینم اما حس میکنم اون امید بچگانه هم در حال مردنه.
البته منظور از ملت، ملت مسوولین نظام نیست. چون ملت اونها یعنی دولت. ملت اینو خواست، اونو خواست یعنی دولت این و اون گند و زده و داره میچسبونه به ملت.
سلام
آدم زبونش نميگرده بگه محمد رضا.آخه كشمشم دم داره.اما با اين اوصاف آقا مهندس چرا زيره كامنت من هيچي ننوشتي من كلي ذوق كنم؟!:-))
عزيز من ، شما يه كامنت گذاشتي و توقع داري جوابي داده بشه تا شما كيفور بشي ! پس محمدرضا تو اين پست داشت راجع به چي صحبت مي كرد ؟
پي نوشت : از خدا خواستم كه هيچوقت منو محتاج بنده هاش نكنه . آمين
آقای شعبانعلی با شناختن شما زندگیم متحول شد.کاش بشه از نزدیک ببینمتون و بحرفیم
با تقدیم سلام و احترام.
استاد ارجمندم از خوانش کودکی ملت ما بسیار خرسند و آرام شدم.گویی سخن از دل من برآمده بود.اما گاهی جنبه های بالغ و والد هم در میان ملت ما دیده میشود.
از مصادیق والد حمایتگربه جلوگیری از دیدن برخی تصاویر و مناظر،جلوگیری از منتشرشدن برخی اخبار و رویدادها،حذف تاریخ باستان از کتابها،کشتن خلاقیت و نوآوری،القای مفاهیم موردنظر به اذهان عموم به منظور جلوگیری از گمراهی و انحراف(!)مردم خصوصا جوانان میتوان اشاره کرد….
از گذاشتن این مطلب صمیمانه سپاسگزارم.جالبه بدونین تا قبل حضورشما در ماه عسل نمیدونستم دانشگاه شریف mbaداره!این برای انتخاب رشته ام خیلی کمکم کرد .بازهم ممنونم
محمد رضای عزیز , دوست و استاد بزرگوارم
همچون همیشه راست , درست , بی بدیل و تاثیرگذار
لذت بردم و درود بر تو می فرستم
سلام خسته نباشید،بنظر من هرکس که من رو به فکر بیندازه ارزش خسته نباشید گفتن رو داره.
آشنایی من اتفاقی با دیدن چند دقیقه از برنامه ماه عسل وشنیدن کلمه مذاکره و تکرار چندبار از یک اسم آغاز شد.
اما کودکی ملت ما،آدمها هنگامی که بزرگ می شوند (در سنین پیری)کودک می شونند(کارها و افکار کودکانه در بعضی مواقع دارند)، کاش در این مورد هم صحبت می کردید تا نحوه رفتار با این افراد که بسیار مهم و برای من با ارزش ،را بدانم.
فن صحبت ، مذاکره و … رو نمی دونم پس اشتباهات گفتارم را به حساب دیگری نگذارید.
برای من شرکت در ارائه دیدگاه تمرین ،و امیدوارم یادگیری در نحوه انجام دادن بهتر این کار برای فعالیتهای روزانه ام است.
دوست داشتم من هم چنین استادی داشتم تا اندکی هم شده من را به فکر بیندازد.