نوع مطلب: گفتگو با دوستان
حرف های هما:
سوالی که برای من پیش می آید اینه که الان و دراین شرایط بهتره چه کاری رو انجام بدیم؟ کشور ما از نظر تکنولوژی متاسفانه عقبه من با دونستن این مطلب که مدیریت و اقتصاد و فلسفهی تکنولوژی دیجیتال خیلی مهمه می تونم چه اقدامی انجام بدم؟ یه اقدام می تونه این باشه که مطالعه ام رو در این مورد زیاد کنم. ولی من فکر می کنم باید این کار هدفدار باشه. درسته؟
حرف های جلیل:
مطالب مختلفی در رابطه با تکنولوژی دیجیتال در سایت روزنوشته ها و متمم مطرح شده است ولی بنظر می رسد بحثهای مربوطه بیشتر قابل استفاده برای کسانی است که آشنایی اولیه با تکنولوژی دیجیتال و فلسفه مربوط به آن داشته باشند.
آیا برای کسی که علاقه مند به مطالعات عمیق و ساختار یافته جهت شکل دهی یادگیری کریستالی در این زمینه می باشد نقشه راهی وجود دارد؟ در رابطه با بحث Complexity کار خوبی را در سایت انگلیسی انجام داده بودی هم کتابهای مفید در این زمینه را معرفی کرده بودی و هم بحثهایی را که در آینده قرار است در رابطه با Complexity مطرح کنی , لیست کرده بودی. آیا برای فهم عمیق تکنولوژی دیجیتال و شبکه های اجتماعی چنین نقشه راهی وجود دارد؟
پیش نوشت یک : منطقی به نظر میرسید که برای صحبتهای هما و جلیل، دو مطلب مستقل بنویسم.
اما وقتی چند روزی فکر کردم، دیدم که با وجود ظاهر نسبتاً متفاوت بحثها، به سادگی نمیشود یک خط مرزی بین آنها ترسیم کرد. بنابراین تصمیم گرفتم مطلبی به برای هما و جلیل بنویسم و البته قاعدتاً چنین مطلبی در یک قسمت به پایان نمیرسد.
فکر میکنم اولین و دومین قسمت کمی بیشتر به دغدغه های هما نزدیک باشد و قسمت سوم به دغدغه های جلیل و البته نمیدانم که قسمت چهارمی هم وجود خواهد داشت یا نه. طبیعتاً این مسئله، به این برمیگردد که زیر این نوع مطلب، چه بحثهایی مطرح شود و مشخص شود که کدام موضوعات، نیازمند گفتگوی بیشتر و دقیقتر هستند.
پیش نوشت دو (ظاهراً نامربوط اما خیلی مربوط):
چند وقت پیش، وقتی به خانهی جدیدم آمدم با مشکل جالبی مواجه شدم.
البته شاید به جای مشکل جالب باید بگویم دردسر غیرمنتظره.
چاه فاضلاب خانهی جدید مشکل داشت و عملاً دستشویی قابل استفاده نبود. چون خانه به تازگی بازسازی شده بود حدس میزدم – و میزنم – که به همین بازسازی ربط داشت.
نخستین کاری که به ذهنم رسید، جستجو در گوگل با موبایل بود.
درست یادم نیست که چه نوع عبارت یا اصطلاحاً Query را تایپ کردم. اما قاعدتاً ترکیبی از “تخلیه چاه” و “تهران” و آدرس محدوده ی خانه.
اولین یا دومین گزینه، یک سایت بود که به سختی میشد آن را سایت دانست. طراحی بد. فونت های به هم ریخته. یک شماره موبایل بزرگ در وسط آن و دیگر هیچ!
اما وقتی مجبور باشید مدتی به چاه توالت نگاه کنید احتمالاً انتظار شما از استاندارد طراحی سایت خیلی پایین میآید و به مصداق الغریق یتشبث بکل حشیش، به هر گیاه خشکی هم دست میزنید.
با آن شماره تماس گرفتم. پسر جوانی گوشی را برداشت و پرسید: کدام شهر هستید؟ کدام محل هستید؟
من هم به او پاسخ دادم. گفت: لطفاً با این شماره موبایلی که میدهم تماس بگیرید.
شماره موبایل را داد. من هم تماس گرفتم.
نیم ساعت بعد یک نفر در خانه بود و مشکل ما حل شد و دستمزدش را هم گرفت و بازی تمام شد.
برای آن دوستی که آمده بود، یک لیوان چای درست کردم و آوردم و وقتی داشت میخورد، برای پر کردن سکوت گفتم: چه خوب که سایت دارید. خیلی خوشحالم. خیلی زود شما را پیدا کردم و مشکلم حل شد.
گفت: خودم سایت ندارم. این سایت مال یک پسر جوانی است که در یکی از روستاهای غربی ایران زندگی میکند.
کمی بیشتر که گفتگو کردیم فهمیدم که پسر جوانی که ظاهراً دیپلم دارد اما به خاطر کمک به والدینش دانشگاه نرفته است، یک سایت راه اندازی کرده و آن را به کمک تکنیک های اولیه سئو، برای تخلیه چاه و لوله بازکنی بهینه کرده است.
شماره موبایل تعداد زیادی از افراد فعال در این زمینه را هم دارد و وقتی به او زنگ میزنند با یکی از آنها تماس میگیرد.
مرد گفت که برای هر مورد، ۲۰ تومان به کارت آن جوان میریزد.
پرسیدم راضی هستی؟ گفت چرا نباشم؟ مغازه ندارم. یک دستگاه دارم. با همین بیست تومان هم، قیمتم از مغازهدارها کمتر میشود.
تازه میگفت که به یک نفر از بستگانش هم در نقطهی دیگری از تهران گفته که چنین دستگاهی بخرد و وارد این کار شود.
او میگفت روزی دو یا سه مورد تماس از این طریق دریافت میکند و هفت یا هشت نفر دیگر را هم میشناخت که با آن پسر کار میکنند.
پرسیدم گفتم: او را دیدهای؟ گفت نه.
پرسیدم: چطور به شما اعتماد میکند و کار را به شما میسپارد؟
گفت: اگر پول به کارتش نریزم، دیگر کارهای بعدی را به من نمیدهد.
مرد رفت و یک ساعت بعد، همان پسر تماس گرفت و پرسید: کارتان انجام شد؟ از کیفیت راضی بودید؟
من هم تشکر کردم و البته به او به خاطر خلاقیتش تبریک گفتم و صحبت کوتاهی کردیم.
اگر چه او ظاهراً برای سنجش کیفیت خدمات تماس گرفته بود و انصافاً هم با لحنی خوب و هوشمندانه سوالش را پرسید، اما میشد حدس بزنی که نوعی مکانیزم کنترلی است که مطمئن شود مشتری که فرستاده به پول تبدیل شده و ۲۰ هزارتومان را به فهرست مطالباتش اضافه کند.
وقتی ماجرا تمام شد و بعد از اینکه توانستم از دستشویی استفاده کنم، فرصتی شد تا به لایه های بعدی هرم مازلو از جمله خودشکوفایی فکر کنم.
اصل ماجرا:
طبیعی است که اولین سوالم این بود که این یک کسب و کار دیجیتال است؟ با آخرین معیارهای تعریف شده در تجارت الکترونیک هم، این کار یک کسب و کار دیجیتال یا E-Business محسوب میشود. البته از کسب و کار دیجیتال از نوع Click and Mortar (ترکیبی از کار دیجیتال و کار فیزیکی).
سوال بعدی در ذهنم این بود که آیا این کسب و کار، ارزش آفرین است؟ قطعاً هست. چون من برای آن پول دادهام.
با توجه به تفاوت دلالی و واسطه گری، آیا این شغل دلالی حساب میشود؟ یا یک مکانیزم واسطه ای برای توزیع خدمات است؟
با همهی معیارهای علم مدیریت، این کار یک واسطه گری ارزش آفرین است و دلالی نیست.
چون دلال کسی است که اگر حذف شود، کسب و کار روانتر و بهتر و ارزانتر انجام میشود و واسطه، اگر حذف شود کسب و کار نابود میشود یا لااقل میزان رضایت افراد درگیر در آن، کاهش مییابد.
من به عنوان مشتری، از این فرد راضی هستم. ارائه دهندهی خدمت تخلیه چاه هم راضی است و با میل و رغبت بخشی از درآمد خود را به او میدهد. خودش هم راضی است.
بگذریم که مصداقی از کارآفرینی هم محسوب میشود. شاید لیست بیمه رد نمیکند. اما وقتی کسی شغل ندارد (مثل دوست آن آقا) میتواند به شبکه ارائه خدمت او اضافه شود.
در مورد درآمد هم، برآورد من بیش از ۱۰ میلیون تومان در ماه است که با توجه به جوان بودن کسب و کار، فکر میکنم طی همین چند ماهی که من در محل جدید مستقر شده ام، ۵۰% تا ۱۰۰% افزایش یافته باشد و بعید نیست که امروز در محل متفاوت و بهتری مستقر باشد.
درآمد این فرد امروز از سقف درآمد اکثر مهندسان فارغ التحصیل برترین دانشگاه های کشور بالاتر است.
حدسم این است که سالهای بعد هم این روند حفظ میشود. کسی که چنین نوعی از هوشمندی داشته، مطمئناً ارزش آفرین و ثروت آفرین باقی میماند.
میتوانم به راحتی ببینم که با همین کار ساده اش، به هزاران نفر که در دلشان رویای خلق یک فیس بوک یا گوگل یا اینستاگرام جدید در ایران را میپرورانند میخندد.
اما یک چیز را خوب میدانم.
من اگر بخواهم از او تقلید کنم، همین کار را برای جراحان زیبایی انجام میدهم.
برای معرفی هر مشتری هم، میتوانم میلیونی پول بگیرم.
آماده سازی و استارت این کار هم حدود ۲۰۰ ساعت زمان میبرد و با خودم گفتهام که هر زمان، احساس کردم حاضرم دویست ساعت وقت فکر کردن و نوشتنم را به خاطر چند صد میلیون تومان پول، برای “توصیف و تمجید جراحی زیبایی و معرفی انواع آن” صرف کنم، حتماً این گزینه را انتخاب میکنم.
اینها را به عنوان مقدمه داشته باشید تا در نوشته های بعدی در مورد چند موضوع زیر صحبت کنیم:
- تصور نادرست ما از کسب و کار دیجیتال که بیشتر به خاطر نگاه به مدل آمریکایی کسب و کار و ناآشنایی با نیازهای داخلی است.
- اینکه آیا برای چنین کسب و کارهای دیجیتال که به نظر ساده میرسند، آیا لازم است چنان عمیق، فلسفه تکنولوژی دیجیتال را بفهمیم؟
- اگر بخواهیم این کار را بکنیم، نقشه راه پیش رو چیست؟
- آیا مهمترین دستاورد درک دنیای دیجیتال (یا اگر دقیقتر بگویم هستی شناسی دیجیتال) کسب درآمد و خلق ثروت است؟ میدانید که پاسخ من، منفی است. اما در این زمینه بیشتر خواهم نوشت.
آخرین دیدگاه