دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

برای هما و جلیل: کسب و کار دیجیتال و رابطه آن با شناخت دنیای دیجیتال (۱)

نوع مطلب: گفتگو با دوستان

برای: هما و جلیل

حرف های هما:

سوالی که برای من پیش می آید اینه که الان و دراین شرایط بهتره چه کاری رو انجام بدیم؟ کشور ما از نظر تکنولوژی متاسفانه عقبه من با دونستن این مطلب که مدیریت و اقتصاد و فلسفه‌ی تکنولوژی دیجیتال خیلی مهمه می تونم چه اقدامی انجام بدم؟ یه اقدام می تونه این باشه که مطالعه ام رو در این مورد زیاد کنم. ولی من فکر می کنم باید این کار هدفدار باشه. درسته؟

 

حرف های جلیل:

مطالب مختلفی در رابطه با تکنولوژی دیجیتال در سایت روزنوشته ها و متمم مطرح شده است ولی بنظر می رسد بحثهای مربوطه بیشتر قابل استفاده برای کسانی است که آشنایی اولیه با تکنولوژی دیجیتال و فلسفه مربوط به آن داشته باشند.

آیا برای کسی که علاقه مند به مطالعات عمیق و ساختار یافته جهت شکل دهی یادگیری کریستالی در این زمینه می باشد نقشه راهی وجود دارد؟ در رابطه با بحث Complexity کار خوبی را در سایت انگلیسی انجام داده بودی هم کتابهای مفید در این زمینه را معرفی کرده بودی و هم بحثهایی را که در آینده قرار است در رابطه با Complexity مطرح کنی , لیست کرده بودی. آیا برای فهم عمیق تکنولوژی دیجیتال و شبکه های اجتماعی چنین نقشه راهی وجود دارد؟

پیش نوشت یک : منطقی به نظر می‌رسید که برای صحبت‌های هما و جلیل، دو مطلب مستقل بنویسم.

اما وقتی چند روزی فکر کردم، دیدم که با وجود ظاهر نسبتاً متفاوت بحث‌ها، به سادگی نمی‌‌شود یک خط مرزی بین آنها ترسیم کرد. بنابراین تصمیم گرفتم مطلبی به برای هما و جلیل بنویسم و البته قاعدتاً چنین مطلبی در یک قسمت به پایان نمی‌رسد.

فکر می‌کنم اولین و دومین قسمت کمی بیشتر به دغدغه های هما نزدیک باشد و قسمت سوم به دغدغه های جلیل و البته نمی‌دانم که قسمت چهارمی هم وجود خواهد داشت یا نه. طبیعتاً این مسئله، به این برمی‌گردد که زیر این نوع مطلب، چه بحث‌هایی مطرح شود و مشخص شود که کدام موضوعات، نیازمند گفتگوی بیشتر و دقیق‌تر هستند.

پیش نوشت دو (ظاهراً نامربوط اما خیلی مربوط):

چند وقت پیش، وقتی به خانه‌ی جدیدم آمدم با مشکل جالبی مواجه شدم.

البته شاید به جای مشکل جالب باید بگویم دردسر غیرمنتظره.

چاه فاضلاب خانه‌ی جدید مشکل داشت و عملاً دستشویی قابل استفاده نبود. چون خانه به تازگی بازسازی شده بود حدس می‌زدم – و می‌زنم – که به همین بازسازی ربط داشت.

نخستین کاری که به ذهنم رسید، جستجو در گوگل با موبایل بود.

درست یادم نیست که چه نوع عبارت یا اصطلاحاً Query را تایپ کردم. اما قاعدتاً‌ ترکیبی از “تخلیه چاه” و “تهران” و آدرس محدوده ‌ی خانه.

اولین یا دومین گزینه، یک سایت بود که به سختی می‌شد آن را سایت دانست. طراحی بد. فونت های به هم ریخته. یک شماره موبایل بزرگ در وسط آن و دیگر هیچ!

اما وقتی مجبور باشید مدتی به چاه توالت نگاه کنید احتمالاً انتظار شما از استاندارد طراحی سایت خیلی پایین می‌آید و به مصداق الغریق یتشبث بکل حشیش، به هر گیاه خشکی هم دست می‌زنید.

با آن شماره تماس گرفتم. پسر جوانی گوشی را برداشت و پرسید: کدام شهر هستید؟ کدام محل هستید؟

من هم به او پاسخ دادم. گفت: لطفاً با این شماره موبایلی که می‌دهم تماس بگیرید.

شماره موبایل را داد. من هم تماس گرفتم.

نیم ساعت بعد یک نفر در خانه بود و مشکل ما حل شد و دستمزدش را هم گرفت و بازی تمام شد.

برای آن دوستی که آمده بود، یک لیوان چای درست کردم و آوردم و وقتی داشت می‌خورد، برای پر کردن سکوت گفتم: چه خوب که سایت دارید. خیلی خوشحالم. خیلی زود شما را پیدا کردم و مشکلم حل شد.

گفت: خودم سایت ندارم. این سایت مال یک پسر جوانی است که در یکی از روستاهای غربی ایران زندگی می‌کند.

کمی بیشتر که گفتگو کردیم فهمیدم که پسر جوانی که ظاهراً دیپلم دارد اما به خاطر کمک به والدینش دانشگاه نرفته است، یک سایت راه اندازی کرده و آن را به کمک تکنیک های اولیه سئو، برای تخلیه چاه و لوله بازکنی بهینه کرده است.

شماره موبایل تعداد زیادی از افراد فعال در این زمینه را هم دارد و وقتی به او زنگ می‌زنند با یکی از آنها تماس می‌گیرد.

مرد گفت که برای هر مورد، ۲۰ تومان به کارت آن جوان می‌ریزد.

پرسیدم راضی هستی؟ گفت چرا نباشم؟ مغازه ندارم. یک دستگاه دارم. با همین بیست تومان هم، قیمتم از مغازه‌دارها کمتر می‌شود.

تازه می‌گفت که به یک نفر از بستگانش هم در نقطه‌ی دیگری از تهران گفته که چنین دستگاهی بخرد و وارد این کار شود.

او می‌گفت روزی دو یا سه مورد تماس از این طریق دریافت می‌کند و هفت یا هشت نفر دیگر را هم می‌شناخت که با آن پسر کار می‌کنند.

پرسیدم گفتم: او را دیده‌ای؟ گفت نه.

پرسیدم: چطور به شما اعتماد می‌کند و کار را به شما می‌سپارد؟

گفت: اگر پول به کارتش نریزم، دیگر کارهای بعدی را به من نمی‌دهد.

مرد رفت و یک ساعت بعد، همان پسر تماس گرفت و پرسید: کارتان انجام شد؟ از کیفیت راضی بودید؟

من هم تشکر کردم و البته به او به خاطر خلاقیتش تبریک گفتم و صحبت‌ کوتاهی کردیم.

اگر چه او ظاهراً برای سنجش کیفیت خدمات تماس گرفته بود و انصافاً هم با لحنی خوب و هوشمندانه سوالش را پرسید، اما می‌شد حدس بزنی که نوعی مکانیزم کنترلی است که مطمئن شود مشتری که فرستاده به پول تبدیل شده و ۲۰ هزارتومان را به فهرست مطالباتش اضافه کند.

وقتی ماجرا تمام شد و بعد از اینکه توانستم از دستشویی استفاده کنم، فرصتی شد تا به لایه های بعدی هرم مازلو از جمله خودشکوفایی فکر کنم.

اصل ماجرا:

طبیعی است که اولین سوالم این بود که این یک کسب و کار دیجیتال است؟ با آخرین معیارهای تعریف شده در تجارت الکترونیک هم، این کار یک کسب و کار دیجیتال یا E-Business محسوب می‌شود. البته از کسب و کار دیجیتال از نوع Click and Mortar (ترکیبی از کار دیجیتال و کار فیزیکی).

سوال بعدی در ذهنم این بود که آیا این کسب و کار، ارزش آفرین است؟ قطعاً هست. چون من برای آن پول داده‌ام.

با توجه به تفاوت دلالی و واسطه گری، آیا این شغل دلالی حساب می‌شود؟ یا یک مکانیزم واسطه ای برای توزیع خدمات است؟

با همه‌ی معیارهای علم مدیریت، این کار یک واسطه گری ارزش آفرین است و دلالی نیست.

چون دلال کسی است که اگر حذف شود، کسب و کار روان‌تر و بهتر و ارزان‌تر انجام می‌شود و واسطه، اگر حذف شود کسب و کار نابود می‌شود یا لااقل میزان رضایت افراد درگیر در آن، کاهش می‌یابد.

من به عنوان مشتری، از این فرد راضی هستم. ارائه دهنده‌ی خدمت تخلیه چاه هم راضی است و با میل و رغبت بخشی از درآمد خود را به او می‌دهد. خودش هم راضی است.

بگذریم که مصداقی از کارآفرینی هم محسوب می‌شود. شاید لیست بیمه رد نمی‌کند. اما وقتی کسی شغل ندارد (مثل دوست آن آقا)‌ می‌تواند به شبکه ارائه خدمت او اضافه شود.

در مورد درآمد هم، برآورد من بیش از ۱۰ میلیون تومان در ماه است که با توجه به جوان بودن کسب و کار، فکر می‌کنم طی همین چند ماهی که من در محل جدید مستقر شده ام، ۵۰% تا ۱۰۰% افزایش یافته باشد و بعید نیست که امروز در محل متفاوت و بهتری مستقر باشد.

درآمد این فرد امروز از سقف درآمد اکثر مهندسان فارغ التحصیل برترین دانشگاه های کشور بالاتر است.

حدسم این است که سالهای بعد هم این روند حفظ می‌شود. کسی که چنین نوعی از هوشمندی داشته، مطمئناً ارزش آفرین و ثروت آفرین باقی می‌ماند.

می‌توانم به راحتی ببینم که با همین کار ساده اش، به هزاران نفر که در دلشان رویای خلق یک فیس بوک یا گوگل یا اینستاگرام جدید در ایران را می‌‍پرورانند می‌خندد.

اما یک چیز را خوب می‌دانم.

من اگر بخواهم از او تقلید کنم، همین کار را برای جراحان زیبایی انجام می‌دهم.

برای معرفی هر مشتری هم، می‌توانم میلیونی پول بگیرم.

آماده سازی و استارت این کار هم حدود ۲۰۰ ساعت زمان می‌برد و با خودم گفته‌ام که هر زمان، احساس کردم حاضرم دویست ساعت وقت فکر کردن و نوشتنم را به خاطر چند صد میلیون تومان پول، برای “توصیف و تمجید جراحی زیبایی و معرفی انواع آن” صرف کنم، حتماً این گزینه را انتخاب می‌کنم.

اینها را به عنوان مقدمه داشته باشید تا در نوشته های بعدی در مورد چند موضوع زیر صحبت کنیم:

  • تصور نادرست ما از کسب و کار دیجیتال که بیشتر به خاطر نگاه به مدل آمریکایی کسب و کار و ناآشنایی با نیازهای داخلی است.
  • اینکه آیا برای چنین کسب و کارهای دیجیتال که به نظر ساده می‌رسند، آیا لازم است چنان عمیق، فلسفه تکنولوژی دیجیتال را بفهمیم؟
  • اگر بخواهیم این کار را بکنیم، نقشه راه پیش رو چیست؟
  • آیا مهم‌ترین دستاورد درک دنیای دیجیتال (یا اگر دقیق‌تر بگویم هستی شناسی دیجیتال) کسب درآمد و خلق ثروت است؟ می‌دانید که پاسخ من، منفی است. اما در این زمینه بیشتر خواهم نوشت.
 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



23 نظر بر روی پست “برای هما و جلیل: کسب و کار دیجیتال و رابطه آن با شناخت دنیای دیجیتال (۱)

  • شهرزاد گفت:

    سلام محمدرضا. (و ببخشید که به فاصله‌ی کوتاهی، من دوباره کامنت میذارم)
    این کامنتم تقریباً در رابطه با کامنت علی کریمی عزیز هست.
    یه نکته‌ای رو علی عزیز توی حرفهاش گفت که خیلی زیاد به دلم نشست. اونجا که گفت:
    “…موفقتیم را به تو تقدیم بکنم”
    میدونی. واقعاً از صمیم قلبم میگم،
    احساس و دغدغه‌ی همیشگی من هم این هست که، روزنوشته‌ها و متمم، آنقدر درسهای جدید و منحصربفرد و نکته های ناب، چه در درسهای نظری و چه در درسهای کاربردی در اختیار ما قرار دادند، که واقعاً دلمون میخواد بتونیم از اون آموزه‌ها در عمل استفاده کنیم،
    و بعد، اگر تونستیم به موفقیتی در کارمون دست پیدا کنیم، اون موفقیت رو – همونطور که علی هم گفت – به تو و به متمم «تقدیم بکنیم». (البته بعد از اینکه به خودمون تقدیمش کردیم 🙂 )
    نمیدونم. شاید این تنها و کوچکترین کاری هست که در جبرانِ همه‌ی اون چیزهایی که – چه به واسطه روزنوشته‌ها و چه به واسطه‌ی متمم – بهمون بخشیدی و آموختی؛ از دستمون بر میاد.
    و امیدوارم که بتونیم در این راه موفق باشیم.
    دیدنِ موفقیت هر متممی هم – به خصوص که با مدل ذهنی ارزشمند متمم همراه باشه – هدیه‌ای نه تنها به تو و متمم، بلکه به همه‌ی ما متممی‌هاست و باعث افتخار و خوشحالی همه‌ی ما.

    پی نوشت:
    محمدرضا. در پایان این پست، یه سوال مهم رو هم مطرح کرده بودی:
    “آیا مهم‌ترین دستاورد درک دنیای دیجیتال (یا اگر دقیق‌تر بگویم هستی شناسی دیجیتال) کسب درآمد و خلق ثروت است؟”
    خوشحال میشیم هر وقت در آینده، فرصت کافی داشتی، در مورد این موضوع هم بیشتر برامون بنویسی.

  • علی کریمی گفت:

    سلام محمدرضا.
    این نوشته برای من نقطه عطف بود.
    ایده‌یِ کسب و کارم خودم را از این پست تو گرفتم.
    تو اینجا در مورد لوله‌بازکنی صحبت کردی و من هم ایده مشابه “وانت بار ” و بعداً ایده‌یِ باربری به ذهنم رسید.
    الان یک کسب و کار جوان داریم به آدرس barast.com
    حتماً شنیدی. به خودت مستقیم گفتم. و این ور و اون ور تو وبلاگ نوشتم.
    چند وقت گفتم بیام و کامنت بگذارم ولی گفتم تا درآمدمون دو رقمی (میلیون تومان) نشده صبر کنم. زور زدیم نشد فعلاً. دیگه گفتم بیام کامنت بگذارم و تشکر کنم ازت.
    محمدرضا، کارآفرینی برام یک هدف جذاب بود و بهش رسیدم.
    تو این مسیر سعی کردم از تمام چیزهایی که گفتی و تو متمم یادگرفتم استفاده کنم.
    از یادداشت‌های وب‌مایندست.
    واقعاً و واقعاً از همشون استفاده کردم. از تمام کتاب‌های که معرفی کردی. تلاش کردم نهایت گوسفندنگری را بکنم.
    تو متن اشاره کردی و چقدر این جمله‌ خوب بود و من باهاش موافقم:
    “تصور نادرست ما از کسب و کار دیجیتال که بیشتر به خاطر نگاه به مدل آمریکایی کسب و کار و ناآشنایی با نیازهای داخلی است.”
    بعضی فکر می‌کنن استارت‌آپ و پول درآوردن “فقط” مدل آمریکایی است.
    مثلاً می‌گن “بریم فلان اپ را بزنیم، پول پارو کنیم”
    در حالی که نمی‌دونن ده‌ها زیرساخت و تکنولوژی و پلتفرم (مثل گوگل) به وجود آمده که دیگر نیاز نباشه هر کس برای خودش بره و زیرساخت و پلتفرم و اپ بزنه.
    وقتی پلتفرم‌ها و بسترهای آماده وجود دارند چرا باید از صفر خودمان یک اپلیکشن یا پلتفرم راه‌اندازی کنیم؟ چرا باید چرخ را از اول اختراع ایجاد کنیم؟
    شاید اشاره تو این بود که از همین گوگل و سئو استفاده کنیم. از همین چیزهایی که به رایگان در اختیار ما هست. به همین خاطر هم رفتم سراغ گوگل و سئو و تولید محتوا.
    یکی دیگه از دلایل بزرگ موفقیتم هم نکاتی بود که در مورد سئو گفتی.
    چیزهایی که مورد هوش مصنوعی و آینده سئو پیش بینی کردی تو گروه متممی‌ها. خیلی خیلی کمک کرد.
    اون نکاتی که مستقیم به من گفتی. چقدر موثر بود.
    تو انبوهی از مطالبی که تو سطح وب منتشر می‌شه به سختی می‌تونستم پیدا کنم.
    واقعاً اگر نمی‌گفتی سایت باراست این‌قدر پیشرفت نمی‌کرد. الان سایت ما تو حوزه حمل و نقل از پربازدیدترین سایت‌های کشور هست. الان بقیه سئوکارها حیرانند که چطوری یک نفر بدون بک‌لینک رشد کرده؟
    چقدر گرفتن دستشویی تو مبارک بود برا ما 🙂
    محمدرضا آخر خواستم بگم:
    من نخواستم با حرف و کامنت و خشک خالی تشکر کنم. صبر کردم تا موفقیتی برسه و موفقتیم را به تو تقدیم بکنم به جای یک مشت حرف خالی. امیدوارم جبران زحمات و همه چیزهایی باشه که از تو یاد گرفتیم.

    • علی.
      باراست رو نگاه می‌کنم گاهی و خیلی خوشحالم که انقدر خوب رشد کرده.
      تولید محتوای سایت هم عالی بوده. واقعاً لذت بردم. خصوصاً از صفحه‌هایی مثلِ بهترین نحوه بسته بندی اثاثیه منزل یا هزینه باربری از تهران به شهرستان.
      خیلی کلمات کلیدی رو زدم و دیدم باراست توی صفحه‌ی اول هست و واقعاً لذت بردم. بعضی از کوئری‌هایی که تست کردم این‌ها بود:
      حمل بار
      نرخ کرایه نیسان
      حمل بار به شهرستان
      حمل اثاثیه

      یه چیز دیگه هم که واقعاً لذت بردم و خلاقانه بود، لندینگ‌های خاص برای موقعیت‌های جغرافیایی مختلف بود. مثلاً باربری ایوانکی که آدم سرچ می‌کنه و به باراست می‌رسه کاملاً احساس می‌کنه به یه سرویس اختصاصی برای باربری در شهرک رسیده.
      حس خودم اینه که قرار دادن نقشه‌ی هر ناحیه توی صفحه، خیلی در ایجاد این حس کمک کرده.
      اصلاً لندینگ یعنی همین. این‌که یه خونه داشته باشی؛ اما بتونی براش درهای ورودی متفاوت بذاری و هر کس به هر دری رسید، حس کنه به در اصلی (یا یکی از درهای اصلی) رسیده.

      شاید اگر من می‌خواستم در میان‌مدت یا بلندمدت کارهای دیگه‌ای هم روی سایت انجام بدم، به این موارد فکر می‌کردم:
      یکی این‌که اسم Barast Author رو به باراست یا کارشناس باراست یا هر چیز فارسی دیگه‌ای تغییر می‌دادم که وقتی در جواب کامنت کسی حرفی گفته می‌شه، شکل ظاهری بهتری داشته باشه. به هر حال مهمه که آدم وقتی توی یه سایت می‌ره، حس نکنه به سایت وارد شده و حس کنه به دفتر یک مجموعه‌ی باربری وارد شده.
      شاید باکس ثبت کامنت رو هم بالای کامنت‌ها می‌ذاشتم (برخلاف روزنوشته و مثل متمم. توی روزنوشته، فضا خیلی شخصی‌تر بوده که این کار رو نکردیم). خصوصاً توی صفحه‌ای مثل پرسش و پاسخ خیلی طول می‌کشه آدم برسه به باکس سوال پرسیدن.
      شاید حتی توی اون صفحه، خلاصه‌ای از مهم‌ترین سوال‌ها رو با جواب‌ها می‌ذاشتم (بر اساس همون کامنت‌ها تا تشخیص خودت و تماس‌های تلفنی مشتریان) که دو تا خاصیت داشته باشه: یکی این‌که صفحه خالی نمی‌مونه. یکی این‌که از خیلی صفحه‌ها کاربر رو فرستادی به صفحه‌ی پرسش و پاسخ. اگر از این‌جا در همون بالا، به صفحه‌ی دیگه‌ای بره؛ می‌شه مصداق Deep Click و قطعاً صفحه‌های اولی، اعتبار خیلی بالاتری پیدا می‌کنن.

      راستی تو قسمت خیلی سخت سئو (کلمات کوتاه) رو رفتی و به نظرم چند تا Long Tail هنوز جا داره براش وقت بذاری. مثل «حمل اثاثیه منزل به شهرستان» که الان دست ظریف‌بار هست و باراست پایین‌های صفحه اول هست. یا مثلاً «بسته بندی و حمل وسایل منزل».
      می‌دونم روی این، کانتنت داری؛ اما منظورم بهینه کردن برای این عبارت هست.
      به نظرم یه کم فشار آوردن برای این‌که توی این Long Tail‌ها جزو سه‌تای اول باشی؛ خیلی زود منجر به دستیابی به اون عدد دو رقمی میشه.
      راستی. خواستم یکی دو تا صفحه، امتیاز بدم اما نشد. نمی‌دونم مشکل مرورگر من بوده یا نه. حالا بعداً دوباره باید سر بزنم.
      البته این‌ها رو هم که گفتم، صرفاً به این هدف گفتم که بگم سایت رو دیدم. نه این‌که واقعاً لازم باشه این‌ها رو خیلی جدی بگیری. چون تو تجربه‌ی اجرای این بیزینس رو داری و من تجربه‌ی دیدن یک وب‌سایت مربوط به این بیزینس رو (که باراست باشه).
      و این دو تا خیلی با هم فرق دارن.
      راستی چون به تخلیه‌ی چاه اشاره کردی، یه پیشنهاد هم دارم که مستقیماً به کار تو مربوط نیست؛ اما چون می‌دونم پادکست گوش می‌دی، لطفاً وقت بذار و این رو گوش بده: Poop Cartel از سری Planet Money
      حس می‌کنم گوش دادنش می‌تونه انگیزه (و نه ایده) بده. جنس ساختن یه پلتفرم هست؛ که بخش‌ اصلی مدیریتش، کاملاً فیزیکی و توسط یه تعداد تلفن‌چی انجام میشه.
      در مورد درآمد که اشاره کردی، همون‌طور که خودت هم گفتی، اگر از من بپرسی، توی دو سال اول، همین که منفی نباشی و بیزینس خرج خودش رو بده، یه اتفاق خیلی خوبه.
      حدسم اینه که یه نقطه‌ی عطف داره که نمی‌دونم مقدارش چقدره: یه تعداد مشخص تماس در روز.
      تا اون نقطه، همه چی خیلی کنده و بعد ناگهان، سرعت همه چی تغییر می‌کنه. تا اون زمان، قطعاً همین که کسب و کار خرج خودش رو تأمین کنه، کاملاً کافیه.
      راستی پست آخر تو رو توی وبلاگت (دل‌نوشته‌های آبان ۹۷) خیلی دوست داشتم.
      گاهی اوقات، گلایه‌های مشابهی هم در ذهن من شکل می‌گیره. اما به علت‌های متعددی کمتر بهش اشاره می‌کنم.
      از جمله این‌که یکی دو سال اول وبلاگ‌نویسی رو، یه جورایی خاک‌بازی می‌دونم و به نظرم هر جور بگذره، بهتر از متوقف بودن و انجام نشدنه.
      فکر می‌کنم خیلی‌ها آروم آروم مسیر خودشون رو پیدا می‌کنند.
      علت دیگه هم این‌که بعضی وقت‌ها که می‌بینم بعضی‌ از بچه‌ها، خیلی #اصالت رو جدی نمی‌گیرن، حس می‌کنم از ناآگاهی نیست؛ بلکه یه جور انتخاب آگاهانه است. و انتخاب آگاهانه رو من در هر سطحی (از کپی ‌کاری تا اوتانازی حق آدم‌ها می‌دونم و البته این دو مورد رو هم از یه جنس می‌دونم. هر دو فعالیت آگاهانه برای حذف خودمون از دنیاست).
      در پایان یه نکته رو هم بگم.
      من همیشه به ایده گرفتن از مدل ذهنی به جای ایده گرفتن از رفتارها اشاره می‌کنم.
      و فکر می‌کنم گاهی اوقات، اگر از مدل ذهنی یک فرد یا مجموعه پیروی کنیم، حتی ممکنه رفتارهایی انجام بدیم که در ظاهر با رفتارهای اون افراد یا مجموعه‌ها متفاوت باشه (مدل ذهنی پیامبر، سنت‌شکنی بود و رفتارش: بنیان‌گذاری یک سنت. حالا ببین پیروان ایشون دنبال کدوم هستن. مدل ذهنی استیو جابز، ارجح دادن قضاوت‌ها و تصمیم‌های خودش بود و رفتارش خلاقیت در طراحی محصول).
      به همین خاطر، با وجودی که شاید جنس کار تو (باراست) و کار حمید (خدمت از ما) در ظاهر خیلی با متمم فرق داره، من اون‌ها رو به متمم بسیار شبیه می‌بینم.
      چون مدل پشت‌شون خیلی نزدیک به مدلیه که متمم طی کرده:
      رشد آروم. بی‌سر و صدا. چراغ خاموش. Agile بودن. استفاده از تفکر طراحی، نگاه بلندمدت، اجتناب از میان‌بُرهای آسیب‌زننده و فاصله گرفتن از ادعاهای عجیب و غریب.
      یه بار یکی از دوستان من، جایی از متمم اسم برده بود و گفته بود: متمم یعنی مرکز توسعه مهارتهای من.
      باهاش تماس گرفتم و تأکید کردم که: اشتباه گفتی: محلِ توسعه مهارت‌های من.
      مرکز یه جور ادعا توش هست: انگار وسط هست و همه چیز دورش هست.
      محل، چنین ادعایی نداره. یه گوشه‌ای هست برای خودش داره یه کاری می‌کنه.

      پی‌نوشت: خوشحال می‌شم اگر بقیه‌ی بچه‌ها هم کارهایی دارن انجام می‌دن و من خبر ندارم یا خبر دقیق ندارم، یه جاهایی توی روزنوشته‌ها توضیح بدن که من هم آشنا بشم. این نوع معرفی‌ها، چون خبر خوش محسوب میشه، نیاز به این نداره که پست و نوشته‌ی مربوط داشته باشه. هر جای روزنوشته بودید و باکس کامنت رو دیدید، همون‌جا بنویسید عالی و مناسبه.

  • […] قضاوت کنیم واقعاً چند نفر پس از خواندن ایده‌های پست کسب و کار دیجیتال و رابطه آن با شناخت دنیای دیجیتال  دنبال اجرایی کردن آن […]

  • پاسخ دادن به محمد غریب لغو پاسخ(مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    پاسخ دادن به محمد غریب لغو پاسخ

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser