دوست داشتم برای شروع سال جدید، مطلبی بنویسم.
اما دیدم که حرف تازهای ندارم و هر چه بوده تا امروز یه جایی (در متمم یا روزنوشته) نوشتهام.
نهایتاً تصمیم گرفتم همون حرفهای قدیمی رو با موبایل ضبط کنم و به شکل یک فایل صوتی منتشر کنم.
امیدوارم حوصلهی شما از گوش دادن به این فایل سر نره و اگر احساس کردید ممکنه به درد کس دیگری هم بخوره، برای دیگران هم بفرستید:
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
[…] اما کامنت معلم عزیزم، محمدرضا شعبانعلی باعث شد این پست را ادامه دهم و چند […]
درود محمد رضای عزیز .
یکی از اتفاقات خوب و دلنشین سال ۹۶ ، آشنا شدن من با متمم دوست داشتنی بود . از این بابت خیلی خوشحالم که توانسته ام زندگی بهتر و با کیفیت تر و حالم خوب تر کند .
نکته بعدی پیدا کردن دوستان متممی عزیز که هر چند که ندیدمشون ولی بسیار برایم با ارزش اند و عزیز و سر همگی شون سلامت باشه و تنشون از بلا و مصیبت و گزند به دور باشه .
جا داره که از محمد رضا عزیز ، معلم ، مدیر ، مدبر و انسان هوشمند و باهوش و صاحب نظر تشکر کنم که فضایی رو ایجاد کرده تا بتونیم در کنار هم مطالب مفید و سودمند را یاد بگیریم .
در اخر هم سال جدید برای همگی سال خوب و خوش حال خوب و دل خوش و لحظه به لحظه اش پر از اتفاق های خوب که به خیر و صلاح همه باشد .
[…] شعبانلی در فایل صوتی مرور چند نکته برای روزهای آغاز سال، پایهی مدل ذهنی برنامهریزی را حذف و اضافه […]
سلام
ضمن تبریک سال جدید خدمت استاد گرامی و تمامی دوستانی که موفق به خواندن این پیام می شوند.
جناب شعبانعلی گرامی؛
بهترین ها را برای شما آرزو می کنم.
صحبت ها و نوشته های شما همیشه برای من بوی تازگی می دهد و انرژی بخش لحظات من است.
از اینکه همراه شما هستم احساس غرور می کنم و به خودم می بالم.
سلام محمدرضای عزیزم
سال نو رو به تو که با افکار و اعمال نو خودت الهامبخش ما در مسیر پیشرفت و ترقی هستی تبریک میگم.
چند تا موضوع دربارۀ «کپی رایتینگ» هست که عمیقاً دوست دارم نظر تو رو دربارۀ اونها بدونم:
-نظرت دربارۀ کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی چیه و توی فعالیتهای خودت چقدر بهش توجه میکنی؟
-آیندۀ نویسندگی تبلیغات رو چطور ارزیابی میکنی؟
-به نظرت تو فضای آنلاین و دنیای اینترنت کپی رایتینگ چه جایگاهی داره؟
-وضعیت تبلیغ نویسی و تبلیغ نویس های ایران رو چطور میبینی؟
-تبلیغ نویسی و کپی رایتینگ چه نقشی در استراتژی، تولید و بازاریابی محتوا داره؟
-برای یادگیری کپی رایتینگ و تبلیغ نویسی چه مهارت ها و منابعی رو پیشنهاد میکنی؟
-به نظرت تبلیغ نویسی برای مخاطب ایرانی چه فرقی با بقیه جاهای دنیا داره؟
و هر نکته ای که در این رابطه به ذهنت میرسه.
خوشحالم که هستی و میتونم دغدغه های ذهنیم رو باهات در میون بگذارم.
روی ماهت رو میبوسم.
شاهین
شاهین. مشخصاً میدونی که من توی این حوزه متخصص نیستم.
اما خوشحالم که در فرهنگی هستیم که تخصص اصلاً پیشنیاز اظهار نظر نیست.
(یه بار نوشته بودم ما شترشناس داریم راجع به اقتصاد نظر میده و قانون میذاره و Opportunity Cost از دست دادن هر انسان رو هم بر حسب شتر میسنجه).
بنابراین، حتماً در اولین فرصت با اتکا به همین سنتِ غیرحسنه، یه مطلب در موردش مینویسم :)))
[…] شعبانعلی در واپسین فایل صوتی روزنوشتهها گفته که یکی از تمهای مناسب برای پیگیری […]
محمدرضا عزیز سلام
قطعا حرفهایت انقدر دلنشین و منطقی هست که در یک فرض حداقلی ، شنیندش فایده زیادی داشته باشد ( در فرض حداکثری ، عمل کردن می خواهد که این دیگر به خود مخاطب حرفهای نابت بستگی دارد).
دیدم اگر بخواهم تم های خودم را اینجا بنویسم چه کاری است وقتی هنوز بهش عمل نکردم.
فقط بازهم با رایگان در اختیار گرفتن این فایل مفید بازم این سوال تو ذهنم مطرح می شه که اگر قرار بود معلمان عزیز من مثل استاد ملکیان ( که من به جرات می گم شاید حدود ۲ هزار صفحه و احتمالا بیشتر از اینها از ایشون مطلب خوندم و کلی ازشون فایل های صوتی رایگان ارزشمند شنیدم و همین طور محمدرضا شعبانعلی عزیز و…که دیگر همینطور ، اگر قرار بود این همه مطالب مفیدی رو که نوشتن و فایل های صوتی رایگانی که ازشون وجود داره رو بفروش برسونن چقدر براشون آورده مالی داشت ؟ احتمالا خیلی
باز در اینجا این سوال تو ذهنم مطرح می شه که خوب چرا رایگان ؟ آخه الان که خیلی ها حرفهای خیلی مفیدی تو حوزه روانشناسی و… دارن رایگان نیست ، چرا اینها رایگان باشه ؟
محمدرضا ببخشید که دارم پر رویی می کنم ولی به نظرم می تونستی قیمت این فایل ها رو حتی انقدر بالا ببری( مثلا پول چندین روز کلاس حضوری و با پذیرایی ات را در حد قیمت یک پراید تعیین کنی ، و البته قرار باشد که خروجی کلاست انسانهای بهتر در خیلی حوزه ها باشد ،)
بعد هی هر چند روز یکبار جشنواره تخفیف بگذاری در اینجور مواقع به این فکر می کنم که این نظام بازار انصافا در مملکت ما این خودجوشی اش از جنس خاصی است مثلا نسبت اعیاد مذهبی و غیر مذهبی انقدر بالاست که تخفیفها را به یک قاعده و فروش به قیمت عادی را به استثنا تبدیل می کند ، البته من که به عنوان خریدار از خدایم هم هست.
خلاصه من خدا رو شاکرم که عزیزانی مثل شما و استاد ملکیان و… هستن که می شود با قسمت عمده ای از حرفهای رایگانشان خوراک فکری و تربیتی داشت والا هدف تبدیل شدن به انسان خوب در دوران مدرن ( کاری به کتابهای مقدس و ادبی …. ندارم که ارزش بالای همه آنها مشخص است) یک کالای لوکسی بود که از عهده عده خاصی قابل دریافت بود.
( به شدت احساس می کنم اگر کمی اطلاعات ، حجم پیش داوری کمتر ، درک بیشتری داشتم احتمالا این را نمی نوشتم)
به قول سارا حق بین عزیز روزهای بهاری زیبایی داشته باشی.
سایه ات مستدام باد برای خیلی ها.
سلام و تبریک سال جدید به محمدرضای عزیز و تمام دوستان متممی
خیلی خوشحالم که حدود ۱۰۰۰ روز هست که متممی هستم و در فضای متمم نفس میکشم و این امکان به لطف محمدرضا و سایر متممی ها به من داده شده تا از فرصت یادگیری بهره مند بشم.
محمدرضا عزیز ، منم مثل خیلی های دیگه امسال به سنت گذشته دفتری باز کردم که در مورد اینده و اهداف بنویسم، اما بعد از نیم ساعت تلاش صفحه سفید باقی موند
حس کردم که یک نخواستنی بر وجودم غالبه(که از این بابت احساس مثبتی بهم دست نداد)
چندبار تلاش کردم که مواردی رو به عنوان اهدافم یادداشت کنم ولی دلم راضی نشد و میدونستم که اونها اهداف من نیستن.
غرض از اینکه با این نوشت وقتتو میگیرم طرح سه پرسشه که اگه در یافتن پاسخشون کمکم کنی ممنون میشم:
۱) اینکه ایا اساسا، “نخواستن” چیز منفیه؟
و اگه قرار باشه فرد وادار کنه خودش رو که چیزی رو بخواد:
۲) چطور باید فعل “خواستن” رو تمرین کنه؟
سوال شماره ۳): خوشحال میشم بدونم که “محمدرضا شعبانعلی” ایا خواستن رو انتخاب میکنه اگه بله چطور؟
سپاسگزارم:)
محمدرضا جان، آقامعلم، سلام
۱
عجب لبخند گشادی نشست روی لبم وقتی در حال رانندگی بودم و صدات پیچید توی ماشین و اولین قسمت از فایلهای هدیه نوروزی رو شنیدم. تمام ۶۱ فایل رو توی مسیر ۲۲۰۰ کیلومتر رانندگی به مشهد و زاهدان و زابل با دقت گوش دادم و یادداشت صوتی هم برداشتم.
ممنون بابت این هدیه ارزشمند. هر نکته رو که میگفتی سعی میکردم مصادیقش رو توی مذاکرات قبلی خودم پیدا کنم و انصافا هم سوتیهای ناجوری داده بودم.
۲
محمدرضا میدونستی به لطف معلمیِ تو الان گزینه های زیادی روی میز امثال من هست برای کسب درآمد؟ و میدونستی که این گزینهها (به قول من) از جنس “کارنکن” هم هستند؟
۳
داریم نون استراتژی محتوا رو میخوریم محمدرضا. احتمالا خوشحال بشی از شنیدن این خبر.
۴
برنامههای زیادی برای ماههای پیش رو دارم. امیدوارم اتفاقات خوبی رو رقم بزنیم و گزارش اقداماتمون رو در اینجا و توی وبلاگم بنویسم و لبخند رضایتی بر لبانت بنشونم.
پسکامنت:
حرف خیلی دارم، برای ۴ سالگی متمم هم بارها نوشتم و پاک کردم. فعلا به همینها اکتفا میکنم، ولی در آینده حتما به یه طریقی حرفهام رو به گوش یا چشمت خواهم رسوند.
سایهات مستدام آقامعلم
ارادتمند
امین آرامش
سلام. وقتی فایل شما رو گوش می دادم دیدم چقدر نکته داره و خوب و کاربردی هستند. بعد فکر کردم برای چند نفر بفرستم. برای یکی فرستادم. دیدم ۱۰ دقیقه دیگه پیام داده که ممنون، گوش دادم، خوب بود. حالا من زمان دانلود و خوندن پیام و زمان بین فرستادن و خونده شدن رو حساب نکردم. از زمان ارسال پیام تا جواب دادن اون فرد حساب کردم دیدم نمیشه گوش داده باشه مگر با دور تند 🙂 برای یکی دیگه هم فرستادم گفت خلاصه اشو برام بنویس 🙂
از این مثالها منم زیاد دارم سعیده.
یه نفر – که مدیر باکلاس و باتجربهای هم هست – پارسال به من مسیج داد که من میخوام مبلغ X رو بذارم برای تبلیغات محیطی. نظرت چیه؟
منم یه جایی جلسه بودم. لینک یکی از مطالبم رو براش فرستادم گفتم: اینجا سه تا نکته هست درباره تبلیغات محیطی. شما ببین بعد با هم گپ بزنیم.
با فاصلهی نسبتاً کوتاهی (که برای خوندن و فکر کردن به اون متن کافی نبود) مسیج زد: با هر سه تاش موافقم. بر این اساس پیشنهاد شما چیه؟
یه ساعت بعد از جلسه اومدم بیرون. دیدم اشتباهی لینک پست زنگ انشاء رو براش فرستاده بودم نه مطلب تبلیغات رو (به خاطر کدهای %% و اسکی که توی آدرس میاد اون لحظه اول نفهمیده بودم).
بگذریم.
من همیشه شتابزدگی دیگران و عجلهشون برای دیدن و خوندن و کار کردن رو یه فرصت ارزشمند میبینم.
چون این افراد خودشون رو از گردونهی رشد و پیشرفت و رقابت خارج کردن عملاً و از بخش الیت (Elite) یا نخبه جامعه حذف شدهان و وارد توده (Mass) شدهان.
اینطوری جای بیشتری باز میشه برای امثال من و تو؛ که هنوز مستِ شتابزدگیِ وسوسهانگیزِ بیحاصلِ عقیمکنندهی دوران جدید نشدیم.
مثال دیگهی این شتابزدگی رو در همین افرادی میبینی که یه ساله و شش ماهه و یه ماهه و یه شبه دکتر میشن و حوصلهی طی کردن واقعی مسیر علمی رو ندارن.
چند روز پیش به یکی از دوستانم میگفتم: برای اسکیزو گربهی کوچهمون میخواستم یه گربهی نر پیدا کنم. باهاش رفتیم قدم زدیم. اما خیلی زمان برد. اگر میتونست از یکی از همین خوددکترخواندههای مدیریت بچهدار بشه توی همین فاصله پیاده روی، پنج تا نامزد خوب براش پیدا کرده بودم :)))
چرا راه دور بریم. توی همین بچههای شتابزدهی خودمون یکی رو دیدم کتاب هاوکینگ رو برای مدیریت زمان معرفی کرده بود (ماجرای کلاسیک گرد و گردو. یه بار به شوخی گفتم باز همین که سازمان رو به صورت سا+”زمان” نخوندن خوبه)
یکی دیگه از بچهها زیر نوشتهاش تذکر داده بود که کتاب تاریخچه زمان درباره مدیریت زمان نیست. دربارهی موضوع دیگهایه.
اون دوست هم نوشته بود: درست میگی. درباره مدیریت زمان نیست. راجع به خود زمانه.
مشخصاً با این کامنت نشون داده بود که هرگز هرگز هرگز لای اون کتاب رو باز نکرده.
اگر کتاب رو باز کرده بود میفهمید که این کتاب برخلاف عنوانش بیشتر دربارهی «مکان» هست تا «زمان» و البته ذات یکسان این دو پدیدهی در هم تنیده.
با توجه به اینکه روخونی اون کتاب هم برای امثال من لااقل سخته و نمیدونم توصیه کردنش به کسانی که دغدغهی فیزیک ندارند و هنوز مسائل پایه مثل مدیریت زمان رو پیگیری میکنن چه علتی داشت.
سلام محمدرضا
چقدر خوبه که بیشتر صدات رو می شنویم. اون از عیدی خوبت (۶۰ نکته در مذاکره) این هم از یک فایل صوتی دیگه. به قول ما جوونا شما فایل صوتی تولید می کردی، اون موقعی که فایل صوتی تولید کردن مُد نبود.
می خواستم بگم که واقعا در صحبت هات هم خیلی خوب منظور رو می رسونی و هم حق مطلب رو خوب ادا می کنی. بر خلاف بقیه من آروزی خاصی برات ندارم. اما برای خودم چرا
آرزو می کنم امسال بیش از هر سال دیگه ای بتوانم به بهترین شکل ممکن از شما بازهم یادبگیرم و کماکان شاگردی شما را بکنم.
حمید جان.
ممنونم از محبتت.
واقعیت اینه که فایل صوتی برای من بیشتر از اینکه «فضایی برای مطرح کردن حرفهای تازه» باشه، یه مدیوم متفاوت برای تاکید بر حرفهایی هست که همیشه مینویسم و مطرح میکنم.
همهتون همین که تحمل میکنید و گوش میدید، به من لطف میکنید.
منم برای تو سال خوبی رو آرزو میکنم.
با توجه به کارهایی هم که داری انجام میدی میشه انتظار داشت که در یکی دو سال آینده، دستاوردهای بیشتر و بهترت رو ببینیم.
راستی هفتهی پیش به دو بهانه ازت اسم بردم. به خودت هم بگم.
یکی اینکه میخواستم محتوای Long Form مثال بزنم. بهترین مثالی که به ذهنم رسید آموزش گوگل آنالیتیک تو بود. واقعاً هر بار میبینمش لذت میبرم.
دوم اینکه میخواستم برای چند تا از بچهها، مثالِ پشتکار و Persistence بزنم، اولین مثالی که به ذهنم رسید تو بودی.
گفتم بهت بگم که به این دو صفت میشناسمت: پشتکار زیاد و «صاحبِ پستِ بلندِ گوگل آنالیتیک» 😉
[…] ♦ مرور چند نکته برای روزهای آغاز سال […]
چه خوب که پیام سال نوتون صوتی بود. من گاهی که نوشتههاتون رو میخونم، صداتون هم تو ذهنم میپیچه. ممنون که حالمون رو تو این روزهای بهاری با هدیه کردن صحبتها و صداتون بهتر کردید. امیدوارم حال خودتون هم همیشه خوب باشه و برگهای تقویم، بیشتر و بیشتر بر وفق مرادتون ورق بخوره.
[…] حالوهوا بود. که امسال چجوری باید باشه…؟ رسیدم به وُیس آقای معلم که در تاریخ یکم فروردین ضبطش کرده بود. در همون […]
من هم اعتقاد دارم همینکه طبیعت به اجبار بهانه هایی را برای نو شدن برای خالی کردن خود از دیروز و مثلا برای آشتی های و دوستی ها و کنارگذاشتن دشمنی ها و کینه ها در اختیار ما میزاره باید ازون استقبال کنیم.
من سال گذشته را برای خودم تم مطالعه قرار دادم که خوشبختانه محقق شد. و البته بسیاری از تم هایی رو که شما پیشنهاد دادین در ذیل این تم تجربه کردم و برای همین بسیار با این فایل صوتی کیفور شدم.
پارسال به ارزش انسان و اینکه چه کارهایی میتونه انجام بده پی بردم.
پارسال وقتی بسیاری از کارهای مفیدی رو که می خواستم انجام بدم و وقتش رو نداشتم آرزو کردم کاش من چند نفر بردم و این حس کاش چند نفر بودم برایم ارزشمندترین و قدرتمندترین حس بود.
پارسال بسیاری موفقیت های کوچک و بزرگ و شکستها را داشتم که همه برایم درس بودند کمتر به بیرون رفتم همه چیز را در درون خودم جستجو کردم.
پارسال قدر لحظه به لحظه زندگی را بیشتر دانستم. حتی قدر یک استکان چایی که هشت صبح و دو بعدازظهر در محل کارم میخوردم و با خود می گفتم اگر قرار هست هدیه دنیا به من همین دو استکان چای باشد بسیار لذت بخش خواهد بود.
قدر آدمها را بیشتر دانستم و مهمتر از همه قدر خودم را
کتابی که امسال با آن آشنا شدم و اتفاقا در زمینه همین تم هاست کلمه ای که دنیای مرا تغییر داد اینجا هم درباره اش نوشتم:
goo.gl/da9VFF