علیرضا نخجوانی در فیس بوک خودش مطلبی را در خصوص اعتراضهایی که به گروگانگیری سربازان ایرانی و تلاش گسترده و عمیق(!) فعالان مجازی در آزادسازی آنها، نوشته بود که احساس خوبی به من داد و برایم تداعی کنندهی نوشتهای شد که اینجا میخوانید. میدانم به دلیل این نوشته بسیار فحش خواهم شنید اما به شنیدنش میارزد. به دلیل پیچیده بودن بحث و تلاش من برای خلاصه نوشتن ماجرا، آن را زیر چند عنوان مستقل مینویسم:
عنوان صفر – من هم نگرانم
لازم است قبل از نوشتن هر مطلبی، توضیح دهم که من هم مثل بسیاری از مردم کشورمان، نگران عملیات تروریستی که در خاک ما میشود هستم. از جمله سربازان ایرانیمان. و من هم مثل سایر مردم به اینکه چگونه میشود به آزادی اینها کمک کرد یا به «کشته شدن اینها» کمک نکرد، فکر میکنم. در عین حال، از تلاشهایی که سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی ما در این شرایط انجام میدهند خبر دارم و همیشه برای من مهم است که آیا کارهای ما، موجب تسهیل این تلاشها یا موجب ضایع شدن آنها میشود؟
عنوان اول – گروگانگیری در سفارت آمریکا (لانهی جاسوسی) در ایران
چند سال پیش، برنامهی مستندی را دیدم که با کسانی که در ایران در سالهای نخست انقلاب اسلامی گرو گرفته شده بودند و ۴۴۴ روز درگیر ماجرا بودند مصاحبه میکرد. سوالات متعددی از آنها پرسیده میشد که یکی از مهمترین سوالات این بود که: «چه گروهی را بیشتر از همه در این ماجرا مقصر میدانید؟». اکثر آمریکاییها یک حرف جالب زدند: «سخنگوی پنتاگون!». آنها میگفتند: زمانی که در ایران ما را گرو گرفتند، هنوز گروگانگیرها نمیدانستند چه کسانی را گرو گرفتهاند. حتی نمیدانستند ما اشخاص مهمی هستیم یا در حد آشپز و راننده سفارت. به خاطر همین در نخستین ساعتهای گروگانگیری، سکوت عجیبی حاکم بود. تا اینکه سخنگوی پنتاگون اعلام کرد: «ما اجازه نمیدهیم انقلابیون ایرانی، دیپلمات های ارشد ما را به همین سادگی گروگان بگیرند». از همان زمان مردم ایران فهمیدند که ما را درست گرفتهاند! و پروسه ادامه پیدا کرد. دولت آمریکا اگر این چند کلمه حمایت کلامی را از ما نمیکرد زندگی ما متفاوت بود.
عنوان دوم – گروگانگیری با چه هدفی انجام میشود؟
سالهاست در دوره مذاکره حرفه ای، برای دانشجویانم از مفهوم گرو و گروکشی صحبت میکنم. سه انگیزهی کلی در گروگانگیریها و گروکشی ها وجود دارد که سهم آنها در هر عملیات گروگانگیری متفاوت است: (۱) باج گیری مالی (۲) ریشهها و عقدههای روانی (۳) تلاش برای دیده شدن و شنیده شدن.
انگیزهی اول را در نحوهی امتیازخواهی گروگانگیرها میتوان فهمید. انگیزهی دوم را در میزان فجیع بودن و نحوهی طراحی و اجرای عملیات و انگیزهی سوم را در نحوهی اطلاعرسانی و مکانیزم صحبت کردن و برقراری ارتباط.
عنوان سوم – کالبدشکافی سه مثال از گروگانگیری
اجازه بدهید سه مورد گروگانگیری و گروکشی را با هم مقایسه کنیم:
مورد اول مردی که بارها از زنی خواستگاری کرده و جواب رد شنیده و اکنون او را ربوده است و در زیرزمین خانهای پنهان کرده است! هیچ اطلاعی هم از مرد یا زن در دسترس نیست. قسمت عمدهی انگیزه را میتوان در عامل دوم (عقده های روانی) جستجو کرد. شاید بتوان سهم بسیار کمی هم به عامل سوم (دیده شدن و شنیده شدن) داد.
مورد دوم را کسی در نظر بگیرید که فرزند یک تاجر ثروتمند را به گرو میگیرد و پس از تماس با والدین، درخواست چند ده میلیارد تومان وام میکند. طبیعی است که سهم عامل اول (باجگیری مالی) در این رفتار خیلی خیلی زیادتر از عامل دوم و سوم است.
مورد سوم وقتی یک گروهک تروریستی مخالف یک حکومت یا دولت، اقدام عجیبی را انجام میدهد. مثلاً گروه بن لادن با هواپیمایی که به گرو گرفتهاند، به برجهای دوقلو حمله میکنند یا گروه جیش العدل، عزیزان ما را به گرو میگیرند. می توان حدس زد که نقش عامل سوم بسیار پررنگ است. گروه جیش العدل و گروه بن لادن میخواهند نام خودشان را به گوش ما برسانند. به گوش تک تک مردم. به گوش دولتها. به همین دلیل است که گاهی یک انفجار رخ میدهد و سه تا گروه تروریستی مسئولیت آن را به عهده میگیرند. این ناشی از مسئولیتپذیری نیست! بلکه همین انگیزهی تلاش برای دیده شدن و شنیده شدن است.
عنوان چهارم – وقتی که ناخواسته و ناآگاهانه تروریست میشویم.
قبلاً همه فکر میکردند برای تروریست شدن باید جان خودتان را دستتان بگیرید و اسلحه بخرید و بمب به در و دیوار پرت کنید. نه دوستان من! فضای مجازی این امکان را فراهم کرده که با کمترین هزینه و به سرعت، به همکاری برای تیم های تروریستی تبدیل شویم. کافی است یک گروه تروریستی را پیدا کنید و هر روز در مورد آنها حرف بزنید. شما انگیزهی سوم آنها را ارضا کردهاید. این همین کاری است که ایرانیان در فیس بوک و توییتر و … انجام میدهند. در سایتهای مختلف رای میدهند که اینها را آزاد کنید و …
عنوان پنجم – چرا اینقدر غیرمنطقی رفتار میکنیم؟
Dan Ariely نویسندهی کتاب Predictably Irrational از جمله کسانی است که خیلی روی رفتارها و مدل های تصمیم گیری غیر منطقی ما انسانها کار کرده است. یکی از مهمترین این ریشهها، رایگان بودن و ساده بودن برخی تصمیمهاست. فرض کنید از من و شما خواسته میشد که هر کدام ۵۰۰۰ هزار تومان برای حمایت از کمپین آزادی سربازان ایرانی به حساب … واریز کنیم. همه چیز فرق میکرد. در مورد هویت حقوقی کمپین پیگیر میشدیم. تلاش میکردیم افراد اصلی دستاندرکار را جستجو کنیم. میپرسیدیم که اساساً برنامهی اجرایی آنها برای حمایت از سربازان چیست؟ و در نهایت هم احتمالاً کمک نمی کردیم!
اما اینجا ماجرا فقط یک لایک است. یا یک ریتوییت کردن. یک کلیک که رایگان است و سریع. و خیلی از ما فکر میکنیم که یک کلیک کردن به هر حال بهتر از کلیک نکردن است! قبلاً هم در واژههای مقدس و نتایج نامقدس گفته بودم که بعضی کلمات برای ما بار معنایی مثبت و منفی پیدا کرده. یکی از این واژهها، «اطلاع رسانی» است. یک مطلبی مینویسند و آخرش مینویسند: «لطفاً اطلاع رسانی کنید». ملت هم هیجان زده اطلاع رسانی میکنند. چون فکر میکنند به هر حال، اطلاع رسانی کردن بهتر از اطلاع رسانی نکردن است! عزیز من. شما برای یک گروه تروریستی کمپین برندینگ و برندسازی راه انداختهای. چرا دقت نمیکنی؟
عنوان ششم – احتمالاً خواهند گفت…
احتمالاً خواهند گفت: ما میخواهیم روی مسئولان فشار بیاوریم که بیشتر پیگیری کنند! دوست گل من. در این موارد خاص امنیتی، وقتی مسئله را عمومی میکنی، کار را برای مسئولان هم سختتر میکنی. همه حساستر میشوند و کار پیچیده تر میشود. فکر کن اگر میخواهی چک پولی را که دست یک نفر به گرو سپردهای پس بگیری، باید بی صدا تا مرحلهی جستجو و دستگیری بروی یا اینکه در تمام رسانهها اعلام کنی که من پیگیر فلانی هستم؟! کدام کار را دشوارتر میکند؟ میگویند شیپور تسخیر قلعه را وقتی بنوازید که بر پشت بام آن ایستادهاید. برخی احمقها قبل از ورود به قلعه، شیپور میزنند و ساکنین قلعه هم از آن بالا سنگ روی آنها میریزند.
کاش برای لایک کردن در فیس بوک، ۱۰ تومان (۱۰۰ ریال) پول از ما میگرفتند. کاش برای ریتوییت کردن و توییت کردن یک ریال از اعتبار بانکی ما کم میشد. چقدر عاقل میشدیم. نه در سه نسل. در سه ثانیه…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
این اتفاق بازهم تکرارشد، مثل قضیه این روزهای آزادی ریحانه و تهمت و افترا به مقتول و ساختن کمپین های جلوگیری از تجاوز به زنان و شاید دل خون کردن خانواده مقتول و بااینهمه وساطت و پادرمیانی رضایت ندادن
گرچه موسس جمعیت امام علی در صفحه فیس بوک مدعی شده که حکم رو به تعویق انداخته ولی به هرحال مامردم با احساساتی شدنمون دوباره باعث شدیم دل خانواده مقتول به بخشش رضایت نده و اعدام رو برای بازپس گرفتن ابروش انتخاب کنه!
یه مطلبی از بابت مقایسه عرض می کنم در مورد ایران و عراق
وقتی وارد حومه شهرها و داخل شهرهای زیارتی می شی ، اولین چیزی که جلب توجه می کنه ، درجه داران پرسن و سالی که سر تا لباس جنگی پوشیدند و چندین و چند خشاب به خودشان بسته اند ، یک مدل نیروی نظامی دارند که از نظر لباس و هیکل مانند سربازان آمریکایی هستند با لباس جنگی ، یک مدل نظامی پر سن و سال دارند با لباسهایی مثل یگان ضربت ما ، سیاه به اسم شرطه ….به هیچ وجه یک جوانک بدون درجه نمی بینید …….فکر کنید از دور می بینید در اون هوای گرم یک یا چند درجه دار با لباس تمام جنگی پشت دوشکا روی بلندی مشرف به میدان ورودی شهر نشسته چه فکر می کنید ؟شهر در حال نیمه امن و نیمه جنگی ه …….ولی حس ناامنی در مردم نیست …..فوق العاده آسوده اند……حالا ایران چی ؟ چند جوان مردم رو با آموزش کم در مرز یک کشور و نه داخل یک شهر می گذارند نتیجه رو هم که ملاحظه می کنید
سربازان ایرانی آزاد شدند و یک نفر هم ….
http://www.entekhab.ir/fa/news/154675
سلام محمدرضا
راستش من زیاد وقت نمی کنم نوشته هات رو بخونم. اما خودت میدونی که نوشته هات خیلی بازنشر میشه و من هم که با تو همکلاسی بودم، نمیتونم از رو ایمیلی که برام فوروارد شده و نویسنده تو بودی همینجوری بگذرم.
یکی از ایمیلها همین متن بالا بود که برام اومد و به فکرم رسید خوبه که یه سری چیزها رو بگم.
در مورد عنوان اول: محمدرضا قطعا تو تاریخ رو بیشتر از من خوندی. میدونی که اون گروگانها اگر دیپلمات هم نبودن بازهم گروگان میموندن. تعریف داستان گروگانگیری از زبان دکتر اکبری مکانیک رو یادته؟ درضمن ادعای اون امریکایی خیلی ساده لوحانه است که به خاطر اعلام پنتاگون گرفتار شده! عوام الناس حرف زیاد میزنن. تو قضیه امریکایی ای که اخیرا تو کیش گم شده، همون عوام الناس ادعا میکنه تقصیر دولت امریکاس که تا امروز هویت اون رو بنوان مامور سیا مخفی کرده بوده! این رو تو سایت های خبری از جمله بی بی سی می تونی ببینی.
عنوان دوم: هدف اول درسته، اما خودش دو جوره. یکی اینکه گروگان گیری بکنن تا از بابتش پول بگیرن، یا گروگانگیری بکنن تا بابتش بهشون پول بدن. فرقش چیه؟ پایین تر میگم.
عنوان سوم: جیش العدل لزوما نمی خواد دیده بشه. بله، براش مهم نیست دیده بشه. اون واسه کارش پول گرفته. خبررسانیش رو هم حتی براش تنظیم میکنن. ریگی رو یادته؟ اون موقعها من یکسال توی زاهدان کار می کردم. ریگیها خاندان بزرگی هستند و ریش سفید و این حرفها دارن. اینطور نیس که عبدالمالک کاری می کرد و کسی نمی فهمید. اون حوالی همه خبر داشتن که ریگی واسه آدم کشی پول میگیره. فکر می کنی اون آدمکشها به منبع پول وصل بودن که برن اسلحه بخرن، ماشین بخرن، خونه تیمی تو پاکستان بگیرن، یه سال مخفیانه زندگی کنن، هیچ کاری نکنن و پول دربیارن؟ قضیه به این راحتی نیس. اساسا یه همچی کارایی داستان داره. نه بحث شیعه و سنیه نه بحث حقوق قوم بلوچ. و نه داستان یه مشت عقیده ای محتاج دیده شدن. رشته سر دراز داره.
عنوان چهارم. این قضیه خیلی مهم نیس که مردم کمپین راه بندازن. اصلا تو نظر گروگانگیرها اینچیزا مطرح نیس. اونا پولشونو دارن میگیرن به بقیه شم کاری ندارن. در ضمن خبر داری که شواری امنیت ملی گروههای مشاور داره. اونا همه جوانب امر و بررسی می کنن که ببینن خبری منتشر بشه یا نه؟ تایید بشه یا نه؟ چراغ خاموش قضیه پیگیری بشه یا نه؟ مطمئنا اگه به نتیجه می رسیدن که اینا یه مشت بچه مشتاق دیده شدنن، و طبیعتا راحت تو تور اطلاعاتی میفتن، چراغ خاموش عمل می کردن. وقتی مطمئن شدن که قضیه اینچیزا نیس، صداشو بلند کردن. وگرنه تو که بهتر می دونی اگه قرار بشه خبری منتشر نشه، نمیشه. پس با کمپین این و اون داستان پیچ نمی خوره.
عنوان ششم. (عنوان پنجم بی نقصه) نخیر اینجوریا نیس. طرف که لایک میکنه، عضو میشه و از این چیزا، به ابالفضل اگه بیشتر از یه دقیقه به کارش و به نتیجه اش فکر کنه. مگه اونایی که برا مسی پیام میذاشتن، شبا به روح عمه مسی فکر می کردن؟ به قران واسه بیس ثانیه خندیدن بود و بس. یا مگه اونایی که واسه خلیج فارس شر و ور می نویسن و رای گیری و کمپین هزار کوفت و زهر مار، به خدا اگه حاضر باشن جای سواحل جنوب خلیج، سواحل شمالش رو انتخاب کنن!
عنوان هفتم (از خودم). درد تو همون درد منه. این نیست که این کار مردم از نظر استراتژیکی غلطه. اصلا انتظار شعور استراتژیک از ذهن عموم اشتباهه. ذهن عموم قضاوت عام داره. استرتژیستها کار استرتژیک می کنن. کدوم یکی از اونایی که تو بهشون مشاوره می دی حاضره بجای نظر تو بره سراغ رای عموم؟
پس درد تو اشتباه استراتژیک مردم در به قول خودشون حمایت از سربازای وطن نیس (که البته سربازی که سر پست با پیژامه، تو نیم متری تفنگش توسط چهارتا مفنگی گروگان گرفته بشه… بقیه شو نمی گم). بلکه درد تو عمیق تره. اون چیزیه که هر روز به انحا مختلف درکش میکنیم. درد تو عمق حماقت مردم در انجام کارای عبث به دفعات و بدون تعقله. اینکه کتاب بیشعوری رو معنای زنده می بخشن. درد تو دست و پا زدن بی معنی یه قوم در رسیدن به هیچیه، مثل دست و پا زدن بیفایده اعدامی بالای دار، بی اراده بی امید، بی هدف.
اینا همون مردمی ان که طرف اعدامیه پای چوبه دار لگد می زنه تو شیکم سربازه پرتش می کنه، براش دست میزنن، بعد که سرش میره بالا دار، صلوات می فرستن، دوباره دس می زنن. اینا همون ملتن.
چیزی که تو رو اذیت می کنه اینه که فکر می کنی، اونا فکر نمی کنن (نه اینکه اشتباه فکر می کنن).
اینه چیزی که پشت ذهنته. وگرنه فکر نکنم خودتم معتقد باشی این حرکت مردم حتی یه درصد در سرنوشت اون سربازا اثر داشته باشه.
نتیجه آخر: نوشته قشنگی بود، به فرض درست بودن مبتدی هاش خیلی هم منطقی بود. اما مبتدی هاش غلطه. خودت هم می دونستی، ولی نوشتی تا نتیجه ات رو بگیری. این برای ۹۹٫۹% این مردم بلکه هم بیشتر بسه.
اما محمد رضاجان یادت باشه بعضی ها هم هستن که جزو اون درصد عظیم نیستن. و علاوه بر اون نوشته های تو رو جدی می خونن. و یه دقیقه بعد هم فراموش نمی کنن. پس دست کم یه rating برا نوشته هات بذار ه تو این بی وقتی، یکی مثل من که دوس داره چیزایی از محمدرضا بخونه که بگه، “این همون محمدرضاست، همونی که بین رفیقای ما حرفاش ارزش شنیدن داشت” دلش نگیره. بلکه کیف کنه از استحکام استدلالت.
قربونت
احسان
بهترین قسمتش اینه که میدونین و میدونیم که خودش از ما بهتر میدونه.
احسان عزیز مخاطبین محمدرضا خیلی بیشتر و متنوع تر از اونی هستند که ما فکر میکنیم.
والبته من هم قبلا باهاشون در مورد پست های مشابه مثل”همراه اول و حمایت از محیط زیست” حرف زدم.
فکر میکنم هر کسی برداشتهای شخصی خودش رو از نوشته هاش میکنه که معمولا هم کاملا متضاد هستند…
تازه با همین نوشته ها هم خیلی ها محکومش کردن که از انسانیت و حس خوب نوع دوستی بی نصیب مونده…
و البته خیلی ها به بحث رای گیری در فضای مجازی فکر کردند.
“تنها برخی از مردم
باران را احساس میکنند
بقیه فقط خیس میشوند…”
سرکرده گروه تروريستي جیش العدل که با نام «صلاحالدین فاروقی» بیانیه میدهد.
به گزارش بهار نیوز، در باره اين گروه تروريستي و آدمربا، عبدالله شهبازی، نویسنده، مورخ و پژوهشگر برجسته کشورمان طی مطلبی در صفحه خود در فیس بوک، نوشته است:
نمیفهمم. بعضی در همان زمینی بازی میکنند که کارگردانان «جیشالعدل»ها میخواهند. «جیشالعدل» چه ربطی به مردم بلوچ دارد؟ عدهای که تا دیروز کاسبیشان راه انداختن کاروانهای تا بن دندان مسلح ترانزیت هروئین بود، و در مسیر خود هر تنابندهای را از پشت وانت تویوتا با تیربار به رگبار میبستند، حالا پولی گرفتهاند و شدهاند «جیشالعدل».
«جیشالعدل» جنبش است؟ «جیشالعدل» پایگاه اجتماعی دارد؟ خیر! …«جیشالعدل» مزدور است و نماینده یا سخنگوی مردم بلوچ نیست؛ همانطور که «داعش» نماینده مردم اهل سنت عراق و سوریه نیست…
تاريخ انتشار اين مطلب دهم فروردين و ١٤ روز بعد از انتشار اين مطلب توسط آقاي شعبانعلي است.
سلام خدمت محمدرضا جان، معلم عزیز و همه ی دوستان.
این متن احسان عزیز رو که خوندم برام انگیزه شد که برم یه مقاله در مورد همین قضیه بخونم و خلاصه اش رو در اینجا بیارم.
مقاله ی:
The Terrorist Is A Star!: Regulating Media Coverage of Publicity-Seeking Crimes
میگه که تروریست هایی که به دنبال معروفیت و دیده شدن میگردند رو رسانه تبدیل به تروریست میکنه.
این مقاله چهار تاثیر خیلی مهم رسانه هایی که چنین جرم هایی رو پوشش میدن برمیشمره:
۱- intimidation (ارعاب مردم)
۲- imitation (تقلید و کپی کردن دیگر تروریست ها)
۳- immunization (مصونیت دادن به تروریست ها)
۴- imperialization (سلطه و قدرت دادن به تروریست ها)
در ادامه تک تک موارد رو از مقاله توضیح میدم:
۱- intimidation (ارعاب)
تعداد افرادی که به دلیل بیماری آسم در یک سال در آمریکا مرده اند بیش از دو برابر تعداد افرادی است که در بازه ی ۷ ساله ی بین سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۵ به دلیل حملات تروریستی در آمریکا مرده اند.
رسانه با تخصیص دادن نسبت غیرمتعادل و بیش از حد از اخبار به حملات تروریستی، این حس را در مردم ایجاد میکند که چنین اتفاقات تروریستی ای رایج تر و خطرناک تر از آن چیزی که واقعا هست میباشد.
به عبارتی رسانه، به تروریست ها قدرت میدهد. یا بهتر است بگوییم تروریست بوسیله ی رسانه “خلق” میشود. رسانه تروریست و قدرتش را بزرگ میکند و در مورد آن اغراق میکند و اندازه ی آن را بزرگ تر از چیزی که هست نشان میدهد.
۲- imitation (تقلید و کپی کردن دیگران)
تروریستی که هدفش معروفیت و دیده شدن است، وقتی “داستانهای موفقیت” تروریست های دیگر را از رسانه میشنود امیدوارتر میشود و با اعتماد به نفس و امید بیشتری دست به اقدام تروریستی میزند.
۳- immunization (مصونیت دادن به تروریست ها)
اول اینکه پوشش خبری باعث میشود که تحمل و تولرانس مردم در مقابل عملیات تروریستی بالا برود و برای مردم امری عادی تر شود.
دوم اینکه، وقتی رسانه چینن افرادی (مثل داعش) را دیوانه و مریض و وحشی میخواند یا نشان میدهد، به مردم چنین القا میشود که هیچ راهی برای مبارزه با این تروریست ها نیست و خود به خود شانس دست زدن به اصلاح جامعه و بهبود کم میشود.
۴- imperialization (سلطه و قدرت دادن به تروریست ها)
یک اینکه، رسانه اطلاعاتی را منتشر میکند که برای تروریست ها از نظر تاکتیکی مفید است. به همین دلیل است که اکثر تروریست ها و مجرمان یک تلویزیون یا رادیو با خودشان دارند تا چک کنند که چه خبر است.
دو اینکه، رسانه در واکنش موثر قانون مداخله میکند و تاثیر منفی میگذارد.
در رابطه با اون نکته که احسان عزیز گفتن که گروه تروریستی مثل عبدالمالک ریگی پولش رو میگیره و براش مهم نیست که دیده بشه: باید عرض کنم که بالاخره عبدالمالک هم تهش به یه جایی وصله دیگه.
مثلا اگه “فرض” کنیم که عبدالمالک به اسرائیل وصل باشه، باید دید که آیا اسرائیل هم پول میگیره و اصلا براش مهم نیست که عملیاتی که میلیون ها خرجش کرده رسانه ای بشه؟ آیا اسرائیل در راه رضای خدا به عبدالمالک پول میده و اصلا دیده شدن براش مهم نیست؟
قطعا اینطور نیست. و بدیهیه که آخرش به جایی میرسه و به نقطه ای وصل میشه که میخواد دیده بشه با انگیزه ها و سودهایی که در بالا گفته شد.
منبع مقاله:
http://www.repository.law.indiana.edu/cgi/viewcontent.cgi?article=1507&context=fclj
راستی خیلی ممنون محمدرضا جان بابت مقاله ی ارزشمندتون.
عنوان اول که ایرانی ها نمی دانستند چه کسانی را گرفته اند ……
خواهش میکنم کاری نکنید که مسدود شوید.ابوعلی سینا با اون ابوعلی سینا بودنش از گاو میترسید و علتش رو هم میگفت که هم عقل ندارد و هم شاخ دارد
محمدرضا یکیشون رفت ) :
پس چرا ميگن هنوز معلوم نيست !! من الان جايي هستم كه دسترسي به اخبار درست ندارم،
ولي شايعه اينكه ممكنه خبر شهادت جعلي باشه رو از جاهاي مختلف شنيدم ؟؟؟
با عنوان ششمی که نوشته بود مخالفم .مسئولین ما همین طوری خیلی از اتفاق های مهمه چند ساله که بدون اهمیت ازشون گذشتن ، اگر فشار رسانه ها و این مطالب نباشه هیچکس دیکه یادی از این عزیزان نمی کنه فکر کن این مطالب نباشه کسی هم سر وصدا نکنه ، دو روز دیگه مردم میرن تو جو جام جهانی اصلا کسی دیگه براش این داستان مهم نیست .
میشه راجع به تاثیر فشارهای شبکههای اجتماعی (نظیر فیس و توییتر) در سالهای اخیر بر روی تصمیمهای دولت مثالی هم ذکر کنید لطفا؟
چون تا جایی که من دیدهام و احساس میکنم شبکههای اجتماعی حتی روی خود کاربران شبکههای اجتماعی هم تغییر رفتار ایجاد نمیکنند (تغییر نگرش شاید تا حدی ایجاد شود اما به ندرت منجر به رفتار میشود).
بیشترین چیزی که از اثر رسانههای اجتماعی در ذهن من هست جابجایی نقطه اثر توجه مخاطب به نقطههای غیر اهرمی است. مثلاً الان ما به ۱۰۰ نفری که هر سال در اسکانیا میسوزند بیتوجه هستیم اما به ۵ هموطن عزیزمان که کشته میشوند بیشتر توجه میکنیم. دلیلش هم Herd Effect در شبکههای اجتماعی است که به سادگی وزن و اهمیت رویدادها را در آن به اشتباه میگیریم…
حضرت محمد (ص) میفرمایند:
مَن عَمِلَ عَلى غَيرِ عِلمٍ كانَ ما يُفسِدُ أكثَرَ مِمّا يُصلِحُ؛
هركه از روی «ناآگاهی» کاری را انجام دهد ، آنچه را که «خراب» میکند ، «بيشتر» از آن چيزى است كه «درست» میكند.
محمدرضا جان
فكر ميكنم در مورد مذاكرات هستهاي نيز همين اشتباه در حال تكرار است.
يادم هست كه در مطلبي در مورد مذاكرات هستهاي ايران نوشته بودي “به مذاكره كنندگان اعتماد كنيم”
اگر هدف از تحريم ايران تشديد فشار اقتصادي و تضعيف روحيه عموم مردم باشد، فكر ميكنم عدهاي در داخل كشور آگاهانه يا ناآگاهانه دقيقا به اين فشار دامن ميزنند.
دائم اظهارنظرهاي نامربوط ميكنند، سمينار ميگذارند با عنوان “بررسي محتواي مذاكرات ايران و ۵+۱” !؟!؟!
حال آنكه مطلع هستم با هشياري كه تيم مذاكره كننده ايراني تا كنون به خرج داده است، اصولا متن دقيق اين مذاكرات و سرفصلهاي آن هيچگاه بصورت دقيق منتشر نشده است.
همانطور كه نوشتي، اميدوارم بخصوص متفكرين، مديران و نخبگان كشور پيش از اظهارنظر لااقل چند سانتيمتر جلوتر را هم برآورد كنند و كاري نكنند كه زيان آن از سودش بيشتر است …
هرچند كه به قول يكي از اساتيد عزيزم: “خطا جزء ويژگيهاي اصلي شبكههاي با مقياس فوق وسيع است!”
متوجه هستم چی میگید،بحث طولانی میشه در موردش کرد. من خودم این حرفتونو تا حدی قبول دارم،اما من با این قضیه مشکل دارم که چرا آدم از خوبی و بدی های یک کاری آشنا نیست اون کار رو انجام بده،منظورم شما نیستید، کلا میگم. کاملا بابت شهادت این سرباز عزیز ناراحت و متاثر شدم و نمی خوام سر بقیه سرباز ها هم همین بلا بیاد، واسه همین من دوست دارم کاری رو انجام بدم که واقعا بدونم کمک می کنه، مطمئن باشم کمک می کنه.
یکی از دوستان تو همین صفحه یک کامنتی گذاشته که به نظرم جالبه:
حضرت محمد (ص) میفرمایند: مَن عَمِلَ عَلى غَیرِ عِلمٍ کانَ ما یُفسِدُ أکثَرَ مِمّا یُصلِحُ؛
هرکه از روی «ناآگاهی» کاری را انجام دهد ، آنچه را که «خراب» میکند ، «بیشتر» از آن چیزى است که «درست» میکند.
به نظرم ابراز احساس و متاثر شدن خوبه، اما تا وقتی که مطمئن باشم آسیبی به کسی نمی زنه یا حداقل مطمئن باشم کمکش از آسیبش خیلی بیشتره.
به نظرم اگر به ظاهر یا واقعا مسئولین کم کاری می کنند، اگر توجهی نمیشه، هیچ دلیلی نمی بینم که من بیام واسه اینکه پیامم رو ( که تازه نمی دونم باعث عبرت گرفتن مسئولین میشه یا بیشتر باعث تحریک و بدترشدن اوضاع می شه) با آسیب های احتمالی که می شه سر بقیه سربازای عزیز به وجود بیاد، این گونه به گوش مسئولین برسونم
تحلیلتون رو قبول دارم ولی چرا یه مرحله عقب تر نمی ریم چرا باید سربازی که توی به اصطلاح دوره آموزشی که عملا هیچ چیزی یاد نمیگیره به جای کادر یا افسر اموزش دیده به نقطه صفر مرزی به مناطق عملیاتی اعزام بشه تازه اونجاست که با واقعیت روبرو میشه اونجاست که به قیمت جونش اموزش میبینه
http://alitoon.persianblog.ir/post/93/ لینک داده شده واقعیت سربازی رو واضح گفته است و من فکر نمیکنم چیزی ازقلم افتاده باشه من به شخصه توی این سه ماه بیشترشو تجربه کردم و تا زمانی که این روند باشه هر روز باید شاهد این اتفاقات باشیم
ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻋﺰﯾﺰ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﭼﻪ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﻭﭼﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻨﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﮕﯽ ﺩﺭ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﯾﻢ ؟
از لحاظ منطق مکانیکی – سوفسطایی، حرف شما درست است.
تنها یک مسئله وجود دارد.
فرض کنیم که در یک جامعه فشاد و فحشا فراوان شده است.
فرض کنیم که ۸۰ درصد آن جامعه درگیر این بازی پیچیده ی خانمانسوز شدهاند و مدام از آن حرف میزنند که این خود قبح ماجرا را کمتر کرده.
فرض کنیم که با – استدلالی – به نتیجه میرسیم که بهتر است در این خصوص صحبت نشود.
فرض کنیم که ۱ درصد از آن جامعه احساس میکنند که حرف زدن از فساد موجود، قبح آن را از بین میبرد.
اگر آن ۱٪ بخواهند به دیگران بگویند که بحث در مورد فساد را متوقف کنید تا قبح آن از بین نرود، تحلیل شما چیست؟
روی کاغذ (با منطق مهندسی) باید گفت: شما خودتان حرف نزنید تا ۸۰ درصد ۸۱ درصد نشود.
اما با نگاهی به اصول رفتار اجتماعی جوامع جمعگرا، مي توان گفت: اگر امروز این ۸۰ را ۸۱ کنیم امید است که پس از مدت کوتاهی افزایش تا ۸۵ و ۸۶ و ۸۷، کاهش یافته و به ۷۰ یا کمتر برسد.
ضمن اینکه در این رویداد با سادهاندیشی و کوته بینی ما، آب از سر ما و آن پنج دوست و گروه تروریستی جیش العدل گذشت و عمل تروریستی مجازی پایان یافته.
این بحثها برای آن است که دوستان مجازی، در عملیات گروههای بعدی شرکت نکنند…!