علیرضا نخجوانی در فیس بوک خودش مطلبی را در خصوص اعتراضهایی که به گروگانگیری سربازان ایرانی و تلاش گسترده و عمیق(!) فعالان مجازی در آزادسازی آنها، نوشته بود که احساس خوبی به من داد و برایم تداعی کنندهی نوشتهای شد که اینجا میخوانید. میدانم به دلیل این نوشته بسیار فحش خواهم شنید اما به شنیدنش میارزد. به دلیل پیچیده بودن بحث و تلاش من برای خلاصه نوشتن ماجرا، آن را زیر چند عنوان مستقل مینویسم:
عنوان صفر – من هم نگرانم
لازم است قبل از نوشتن هر مطلبی، توضیح دهم که من هم مثل بسیاری از مردم کشورمان، نگران عملیات تروریستی که در خاک ما میشود هستم. از جمله سربازان ایرانیمان. و من هم مثل سایر مردم به اینکه چگونه میشود به آزادی اینها کمک کرد یا به «کشته شدن اینها» کمک نکرد، فکر میکنم. در عین حال، از تلاشهایی که سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی ما در این شرایط انجام میدهند خبر دارم و همیشه برای من مهم است که آیا کارهای ما، موجب تسهیل این تلاشها یا موجب ضایع شدن آنها میشود؟
عنوان اول – گروگانگیری در سفارت آمریکا (لانهی جاسوسی) در ایران
چند سال پیش، برنامهی مستندی را دیدم که با کسانی که در ایران در سالهای نخست انقلاب اسلامی گرو گرفته شده بودند و ۴۴۴ روز درگیر ماجرا بودند مصاحبه میکرد. سوالات متعددی از آنها پرسیده میشد که یکی از مهمترین سوالات این بود که: «چه گروهی را بیشتر از همه در این ماجرا مقصر میدانید؟». اکثر آمریکاییها یک حرف جالب زدند: «سخنگوی پنتاگون!». آنها میگفتند: زمانی که در ایران ما را گرو گرفتند، هنوز گروگانگیرها نمیدانستند چه کسانی را گرو گرفتهاند. حتی نمیدانستند ما اشخاص مهمی هستیم یا در حد آشپز و راننده سفارت. به خاطر همین در نخستین ساعتهای گروگانگیری، سکوت عجیبی حاکم بود. تا اینکه سخنگوی پنتاگون اعلام کرد: «ما اجازه نمیدهیم انقلابیون ایرانی، دیپلمات های ارشد ما را به همین سادگی گروگان بگیرند». از همان زمان مردم ایران فهمیدند که ما را درست گرفتهاند! و پروسه ادامه پیدا کرد. دولت آمریکا اگر این چند کلمه حمایت کلامی را از ما نمیکرد زندگی ما متفاوت بود.
عنوان دوم – گروگانگیری با چه هدفی انجام میشود؟
سالهاست در دوره مذاکره حرفه ای، برای دانشجویانم از مفهوم گرو و گروکشی صحبت میکنم. سه انگیزهی کلی در گروگانگیریها و گروکشی ها وجود دارد که سهم آنها در هر عملیات گروگانگیری متفاوت است: (۱) باج گیری مالی (۲) ریشهها و عقدههای روانی (۳) تلاش برای دیده شدن و شنیده شدن.
انگیزهی اول را در نحوهی امتیازخواهی گروگانگیرها میتوان فهمید. انگیزهی دوم را در میزان فجیع بودن و نحوهی طراحی و اجرای عملیات و انگیزهی سوم را در نحوهی اطلاعرسانی و مکانیزم صحبت کردن و برقراری ارتباط.
عنوان سوم – کالبدشکافی سه مثال از گروگانگیری
اجازه بدهید سه مورد گروگانگیری و گروکشی را با هم مقایسه کنیم:
مورد اول مردی که بارها از زنی خواستگاری کرده و جواب رد شنیده و اکنون او را ربوده است و در زیرزمین خانهای پنهان کرده است! هیچ اطلاعی هم از مرد یا زن در دسترس نیست. قسمت عمدهی انگیزه را میتوان در عامل دوم (عقده های روانی) جستجو کرد. شاید بتوان سهم بسیار کمی هم به عامل سوم (دیده شدن و شنیده شدن) داد.
مورد دوم را کسی در نظر بگیرید که فرزند یک تاجر ثروتمند را به گرو میگیرد و پس از تماس با والدین، درخواست چند ده میلیارد تومان وام میکند. طبیعی است که سهم عامل اول (باجگیری مالی) در این رفتار خیلی خیلی زیادتر از عامل دوم و سوم است.
مورد سوم وقتی یک گروهک تروریستی مخالف یک حکومت یا دولت، اقدام عجیبی را انجام میدهد. مثلاً گروه بن لادن با هواپیمایی که به گرو گرفتهاند، به برجهای دوقلو حمله میکنند یا گروه جیش العدل، عزیزان ما را به گرو میگیرند. می توان حدس زد که نقش عامل سوم بسیار پررنگ است. گروه جیش العدل و گروه بن لادن میخواهند نام خودشان را به گوش ما برسانند. به گوش تک تک مردم. به گوش دولتها. به همین دلیل است که گاهی یک انفجار رخ میدهد و سه تا گروه تروریستی مسئولیت آن را به عهده میگیرند. این ناشی از مسئولیتپذیری نیست! بلکه همین انگیزهی تلاش برای دیده شدن و شنیده شدن است.
عنوان چهارم – وقتی که ناخواسته و ناآگاهانه تروریست میشویم.
قبلاً همه فکر میکردند برای تروریست شدن باید جان خودتان را دستتان بگیرید و اسلحه بخرید و بمب به در و دیوار پرت کنید. نه دوستان من! فضای مجازی این امکان را فراهم کرده که با کمترین هزینه و به سرعت، به همکاری برای تیم های تروریستی تبدیل شویم. کافی است یک گروه تروریستی را پیدا کنید و هر روز در مورد آنها حرف بزنید. شما انگیزهی سوم آنها را ارضا کردهاید. این همین کاری است که ایرانیان در فیس بوک و توییتر و … انجام میدهند. در سایتهای مختلف رای میدهند که اینها را آزاد کنید و …
عنوان پنجم – چرا اینقدر غیرمنطقی رفتار میکنیم؟
Dan Ariely نویسندهی کتاب Predictably Irrational از جمله کسانی است که خیلی روی رفتارها و مدل های تصمیم گیری غیر منطقی ما انسانها کار کرده است. یکی از مهمترین این ریشهها، رایگان بودن و ساده بودن برخی تصمیمهاست. فرض کنید از من و شما خواسته میشد که هر کدام ۵۰۰۰ هزار تومان برای حمایت از کمپین آزادی سربازان ایرانی به حساب … واریز کنیم. همه چیز فرق میکرد. در مورد هویت حقوقی کمپین پیگیر میشدیم. تلاش میکردیم افراد اصلی دستاندرکار را جستجو کنیم. میپرسیدیم که اساساً برنامهی اجرایی آنها برای حمایت از سربازان چیست؟ و در نهایت هم احتمالاً کمک نمی کردیم!
اما اینجا ماجرا فقط یک لایک است. یا یک ریتوییت کردن. یک کلیک که رایگان است و سریع. و خیلی از ما فکر میکنیم که یک کلیک کردن به هر حال بهتر از کلیک نکردن است! قبلاً هم در واژههای مقدس و نتایج نامقدس گفته بودم که بعضی کلمات برای ما بار معنایی مثبت و منفی پیدا کرده. یکی از این واژهها، «اطلاع رسانی» است. یک مطلبی مینویسند و آخرش مینویسند: «لطفاً اطلاع رسانی کنید». ملت هم هیجان زده اطلاع رسانی میکنند. چون فکر میکنند به هر حال، اطلاع رسانی کردن بهتر از اطلاع رسانی نکردن است! عزیز من. شما برای یک گروه تروریستی کمپین برندینگ و برندسازی راه انداختهای. چرا دقت نمیکنی؟
عنوان ششم – احتمالاً خواهند گفت…
احتمالاً خواهند گفت: ما میخواهیم روی مسئولان فشار بیاوریم که بیشتر پیگیری کنند! دوست گل من. در این موارد خاص امنیتی، وقتی مسئله را عمومی میکنی، کار را برای مسئولان هم سختتر میکنی. همه حساستر میشوند و کار پیچیده تر میشود. فکر کن اگر میخواهی چک پولی را که دست یک نفر به گرو سپردهای پس بگیری، باید بی صدا تا مرحلهی جستجو و دستگیری بروی یا اینکه در تمام رسانهها اعلام کنی که من پیگیر فلانی هستم؟! کدام کار را دشوارتر میکند؟ میگویند شیپور تسخیر قلعه را وقتی بنوازید که بر پشت بام آن ایستادهاید. برخی احمقها قبل از ورود به قلعه، شیپور میزنند و ساکنین قلعه هم از آن بالا سنگ روی آنها میریزند.
کاش برای لایک کردن در فیس بوک، ۱۰ تومان (۱۰۰ ریال) پول از ما میگرفتند. کاش برای ریتوییت کردن و توییت کردن یک ریال از اعتبار بانکی ما کم میشد. چقدر عاقل میشدیم. نه در سه نسل. در سه ثانیه…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
حرفتون کاملا درسته
اما اینو قبول ندارم که این رفتار به خاطر رایگان بودن و راحت بودن لایک و توییت کردنه…بلکه ناشی از حس تنهایی و بی پناهی ماست
احساس اینکه همه بر علیه ما هستن
دنیا فکر میکنن ما تروریستیم
و ما جز خودمون هیچ کسو نداریم
پس پشت همو خالی نکنیم
حتی اگه دوستی خاله خرسه باشه!
با سلام
به نظرم دید خیلی خوبی به مسئله داشتید. من هم تا بحال همیشه به این فکر بودم، به هر حال برادران خودمم سرباز بودن و امکان داشت جزو همین افراد باشند. ولی هیچ وقت عملا لایک و شیر کردن مطلبی به نظرم منطقی نمی آمد. از طرفی هم هیمشه به این فکر می کردم، که خوب پس سهم من به عنوان یه ایرانی برای نجات این سربازان یا برادرانم چیه. به نظرم در این مورد هم،پیگیر بودن یا نبودن فرد (یا دولت) ذیربط رو خوب عنوان کردید. حداقل دستگاه ذیربطی حتما وجود دارد، باید امیدوار بود که کارشون رو خوب انجام بدن. از طرفی هم مسئله برندینگ رو خیلی خوب مطرح کردید و به وضوح میشه تاثیر این کار رو در اقدامات بعدی این گروهک ها دنبال کرد. چون مردم جو رو متشنج می کنند و آن ها هم “دیده شدن” و “شنیده شدن” خودشون رو می بینند.
این مطلب من رو یاذ یکی از پست های یکی از پیج های فیس بوک می اندازد در مورد کمک رسانی به نیازمندان که گفته بود “این شما که میدونید با لایک زدن و به اشتراک گذاشتن نه کسی سیر میشه، نه اتفاق خاصی بیرون خطوط اینترنت میفته…” بعد هم عکسی در این مضمون گذاشته بود.
شاید خیلی مرتبط نباشه، ولی بازهم به مسئله سطحی نگری اشاره خوبی داره و اینکه یه کلیک، آسان تزین کاری است که میشه کرد.
مرسی از روشن سازی خوبتون.
شاید دلیل اینکه مردم ما به این مسئله لایک کردن یا ری توییت کردن علاقه دارند ، اتفاق هایی است که بعد از آن در کشور رخ می دهد ، به عنوان مثال اواخر تابستان عکسی در شبکه های احتماعی منشر شد به عنوان صفحه اول پاسپورت های هر کشور ، پس از ۷۲ ساعت اخبار شبکه ۲۰۳۰ این تصویر را نشان داد و شروع کرد به دلیل آوردن که عنوان کند همه اشتباه می کنند … مردم ایران شاید از این بابت است که فکر می کنند تاثیر گذار است …
البته نوع دید شما را من رد نمی کنم ، و جالب بود تا الان حتی به اون فکر هم نکرده بودم .
از آنجایی که من سرباز بودم و دیدم ، باور کنید هیچ کس به کمک آنها نخواهد رفت .
مردم ما هم سعی می کنند خوب باشند (لایک می کنند که شاید ارزان است و شاید نمی دانند هدف چیست) و الان مطمئن شدم که هم من هم خیلی ها نمی دانند چه طور می توان اثر مثبتی داشت … ای کاش فرهنگ سازی در باره استفاده از شبکه های اجتماعی هم در سایت ها بیشتر آموزش داده شود .
موفق باشید
قدرت کلامی و علمی ای ندارم که بتونم نقدی در مورد این فعالیت های اخیر بکنم، اما فکر میکنم این قبیل کارها از احساسات منشا میگیره.
احساسات تو لحظه ای که شدیدا” جلوی منطق رو گرفته و قدرتش اون قدر زیاده که از دست دادن زمان رو به منزله ی به وقوع پیوستن یک حادثه میدونه!!!!
البته منظورم اصلا” اصلا” این نیست که از این دست کارها بی منطقیه، از این کلمه استفاده کردم تا بگم “رنگ احساس” قوی تره.
mamnon as rahnamaiye khob va roshane shoma shabanaliye asis
یا اینکه من شنیده ام یک عده از مردم هم رفته بودند تو یکی از شبکه های اجتماعی ، کسانی رو که به همین گروه منسوب بودند رو پیدا کرده بودند و صفجه رو پر از ناسزا و توهین کرده بودند و چقدر ابلهانه بود !!! آدم با کسی که چاقو رو گذاشته روی شاهرگ برادرش اون طوری جرف میزنه؟؟؟!!!
واقعا درسته که میگن تکنولوژی تو ایران میاد ولی فرهنگ استفاده ازش یا خیلی دیر میاد و یا اصلا نمیاد 🙁
از این دست کارها داره زیاد هم میشه ، امسال انواع و اقسامش رو شنیدیم ، از لیونل مسی گرفته تا….
منم همیشه با این رای های مجازی مخالفم. شاید مواردی پیش بیاد که اینکارو بکنم مثلا زمانی که مسئله کاملا داخلی باشه و مطمئن باشم هیچ مقامی پیگیر نیست و رای من میتونه تاثیرگذار باشه. در مورد این گروه هم، اسمش اذیتم میکنه و هر بار که میشنوم حرص میخورم. اهداف پست و محدود و خودخواهانه در کنار نام و مفهومی بزرگ…
نشستم و کاری نمیکنم ولی خیلی دوست دارم هر چه زودتر این سربازها آزاد بشن و این آزادی رو بیشتر از خودشون برای خانواده هاشون از خدا میخوام.
با سلام
محمدرضا جان.
واقعا متنی که نوشتی منو تحت تاثیر قرار داد.از این دید بهش نگاه نکرده بودم. از این دید واقعا بهش نگاه نکرده بودم.ولی وقتی در محیطی زندگی میکنی که پر از مخفی کاری و رفتارهای ناعادلانه و ظالمانس.وقتی خبرها سانسور میشن.خبرها به دروغ گفته میشن.آدمهای جانی ازاد راه میرن و بی گناهان….
وقتی تو این مملکت کاترین اشتون فقط جرات میکنه بره سراغ مادر ستار بهشتی.میدونی میخوام چی بگم.آدم حس میکنه تنهاست.من سرباز بودم.تو منطقه عملیاتی.میدونم تو دل یه سرباز چی میگذره.اون لحظه آدم حس میکنه باید یه کاری انجام بده.دقت نظرت رو ستایش میکنم و تا حدودی قبول دارم.ولی اگر خدای نکرده بلایی سر اونا بیارن همه ما میتونیم با قاطعیت بگیم که حکومت تمام سعیشو کرد؟
یادم میاد به جمله ای از مولا علی :هر گاه در جامعه و حکومتی درستکار زندگی کردید اگر نسبت به رخدادها و سخنهایی که گفته میشود با دیده تردید بنگرید از بدبینی و جهالت شماست.و بر عکس اگر در جامعه ای نادرست و دروغگو چنانچه همه چیز رو باور کنید از ساده لوحی شماست.
امیر جان.
اگر ۵۰۰۰۰۰۰ ایرانی نامه آنلاین امضا کنند چند درصد احتمال میدی که دولت رفتار جدیتری نشون بده؟ حتی اگر ۵۰۰۰۰۰۰ ایرانی تو خیابون بیان؟ (میدونی چی میگم؟)
بنابراین اگر چه دردناکه. اما اگر اون عزیزان ما کشته هم بشوند، باز میتونیم بگیم که ما در تسریعش کاری نکردیم.
حساسیت این ماجرا مثل راه رفتن بچه روی دیواره.
تنت میلزره. اما نباید صداش کنی. چون حتماً میفته پایین.
باید سکوت کنی و اگر افتاد با تمام وجود گریه کنی.
میدونم دردناکه. اما نجات جان انسانها با احساس امکان پذیر نیست. با منطق تلخ و خشک امکان پذیره.
بنابراین من دو سناریو در ذهن دارم:
۱) اصلاً برای حکومت مهم نیست.
در این حالت تمام تلاش ما بی نتیجه هست و فقط کمک میکنه که جیش العدل برای بهتر شدن برندش، این کار رو دوباره بارها و بارها با بقیهی سربازها تکرار کنه. حکومت هم که نظرش رو با فعالیتهای مجازی ما تغییر نمیده. قبلاً دیده شده.
۲) برای حکومت مهمه.
پس در این حالت باید ساکت باشیم ببینیم چی میشه.
سلام
مقاله و پاسخ شما منطقي نگارش شده ولي تبعات سكوت برابر سوء مديريت ها مغفول مونده و هيچ تكليف مثبتي هم ارايه نشده و صرفاً به نفي كنش دعوت شده .
من دعوت به هيجان زدگي نميكنم ولي “چه عملي را انجام دادن” به اندازه “چه عملي را انجام ندادن” برام مهمه ، حتي اگر هزينه بردار هم باشه و درست باشه حرفي نيست ولي فلسفه وجود دولت هم به معني ، بي معني بودن گلريزان و جشن عاطفه ها و… است و يا وجود گلريزان اجتماعي به معني قصور سياستمدارهاست ، حالا به اميد بشينيم يا خودسرانه دست بكار شويم ؟(البته برندسازي براي تروريستها بدترين اقدامه)
ضمن تایید نظر امیر عزیز و نیز تاکید بر درستی نظر جنابعالی در این نظر و نیز موارد ذکر شده در متن و پاسخ به نظرات دیگر، باید مطلبی رو گوشزد کنم:
ما ایرانیها احساسی هستیم و به همین خاطر جو گیر. در خیلی موارد بدون تعمق و تفکر عمل می نماییم. البته بعضی وقتها جواب هم داده. مثال فوتبالیش زیاده و نمونش برد استرالیا بود. خیلی موقعها و تقریبا ۹۹ درصد بقیه موارد هم جواب نمی ده. در این موارد شکی نیست.
ولیکن انسانها برای ارضا دلشون هم که شده میخوان یه کاری بکنه. حتی شده داد بزنه، گریه کنه، پول بده و …
نمی خوان منفعل باشن. میخوان یه کار بکنن حتی اگه بی ثمر باشه. همیشه آدما کارو برای معقول بودن نمی کنن.
یه موقع میشه کاری کرد. یه موقع اعتراض رو میشه بلند گفت. یه موقع تقیه باید کرد. یه موقع تو چاه داد زد. یه موقع شمشیر کشید. درکل منفعل نمیشه موند. بی غیرت ترین آدما هم احتمالا تو ظاهر اینجورین(تاکید می کنم حالت عام رو میگم وگرنه مورد خاص بی غیرت زیاده)
من نمی تونم برای اون بندگان خدا کاری بکنم. بغیر از دعا و آرزوی خیر. ولی همه میخوان کاری کنن. شاید به قول شما کارو سخت تر بکنه. ولی همیشه عقل جواب نمیده.
با این امضا ها و غیره هیچ کاری برای اون بندگان خدا نمیکنن.اون تروریستها هم دلشون نمی سوزه.
چون تو این دنیا همه (سازمان ملل و …) حرف میزنن و پز من خوبم تو بدی میدن. وگرنه دنیا گلستون بود.
پس من اون را امضا میکنم برای دل خودم. برای اونکه انرژی مثبتی بدم به این جریان، شاید نتیجه داد.
همیشه مدیریت و مهندسی جواب نمیده.
این صحبت های جالب منو یاد رفیق به ظاهر دانایی میندازه که چندماه بعد از شلوغی های سال ۸۸ پای فیسبوک می نشست و لایک و شیر می کرد. ادعا هم می کرد من سیب زمینی نیستم و دارم ادای دین و وظیف می کنم و مثل شماها نیستم. البته اینم بگم تا زمانی که ایران بود از این کارا بلد نبود. وقتی از ایران رفت اینقدر شجاع شد !
هنوزم خودش رو خیلی وطن پرست تر از ما می دونه :))
خلاصه که برند پرآوزاره ای ساخت برای داغ و درفشی که علیه معترضان اون موقع استفاده میشد. چنان پرآوازه که خودش هم الان جرأت یادآوریش رو نداره!
سلام استاد عزیزم
راستش مدتی است یاد گرفته ام برای هر تصمیمی بیش از آنچه در گذشته تفکر می کردم، وقت بگذارم.
در این مورد خاص «گروگانگیران» هم تا پریروز فقط اخبار را تا حدی پیگیری می کردم. پریروز وقتی دیدم خانم رویا تیموریان و بعضی دوستانشان سایت راه اندازی کرده اند و رای جمع می کنند. من هم جو گیر نشدم ولی شرکت کردم.
استاد عزیز می دانید گاهی برای تصمیم گیری در مواردی که خیلی از آن ها سررشته نداریم به دست بزرگترها نگاه می کنیم. نیت خیرخواهانه بزرگانی نظیر استاد بی بدیل «عزت الله انتظامی» و دوستان دیگرشان برای خیلی افراد ثابت شده است. شاید آنها – از آن جهت که- مثل من و شما مدیریت نخوانده اند، از این زاویه نگاه نمی کنند. ولی فراتر از این مورد خاص، حداقل در بعضی موارد از روی دست بزرگترها نگاه کردن عادت نادرستی نیست.
می دانید حاضرم این گروه بد برند دار بشوند ولی دوستان ما را آزاد کنند.
مطلب شما را درک می کنم ولی برای توضیحات بیشتر از طرف شما ، یادداشت گذاشتم.
روزگار عزتت مستدام باد
علیرضا جان.
دو نکته.
این گروه وقتی ببینند که با کشتن و گروگانگیری برند دار میشوند، فردا هم این کار را بارها و بارها تکرار خواهند کرد. من کمپین حمایت از سربازان رو اینطوری میخونم:
«کمپین حمایت از گروه جیش العدل برای تکرار عملیات اثربخش برندسازی با گروگانگیری سایر سربازان ایرانی در ماههای آینده».
نکتهی دوم.
نیت خیرخواهانهی اساتیدی مثل عزت الله انتظامی بر من هم ثابت شده. اما شما حاضر هستی جراحی قلبت رو به ایشون بسپاری چون نیت خیر دارند؟ ما نباید فکر کنیم یک پروسهی پرتنش اجتماعی که جان ۵ نفر الان و جان ۵۰۰۰ نفر بعداً در گرو تصمیم الان ماست، اونقدر ساده قابل تحلیله که این جراحی بزرگ اجتماعی رو به دست کسانی بسپاریم که سالها توانستهاند با بازیگری (که حرفهی مقدس و ارزشمند متفاوتی است) به ما احساس خوبی منتقل کنند.
اساساً نیت خوب مهم است. اما الزاماً خاصیت هم ندارد.
جادهی جهنم رو به قول ولتر با نیتهای خوب سنگفرش کردهاند.
قبول دارم که دیدگاه رشته مدیریت به همه چیز متفاوت است.
[قسمتهایی که کامنت نویسها به نویسنده سایت ابراز لطف میکنند حذف میشود 🙂 ]
آقای مهندس شعبانعلی
نوع تحلیل و دیدگاه شما همیشه برای من جالب بوده.
من هیچوقت در هیچ کمپین مجازی شرکت نمیکنم ولی هیچوقت هم نتونستم دلیل متقاعد کننده ای برای آدمهای اطرافم
بیارم. برای دوستانی که در facebook و حتی WhatsApp و Viber و …برای خلیج فارس و مجرمین در حال اعدام و کودکان سرطانی که اگر ما لایک کنیمشان هزینه درمانشان پرداخت خواهد شد و البته این آخری که برای من در تمامی فضاهای مجازی به اشتراک گذاشته شده بود.سعی میکنم از این به بعد با بخاطر سپردن استدلال های شما جواب بهتری برای دوستانم داشته باشم.
البته شما قبلا هم در مطلبی که در مورد خلیج فارس نوشته بودید تلویحا به این مورد اشاره داشته اید.
خیلی ممنونم که شفاف سازی میکنید.
و این روزها چون حال خوبی ندارم فکر میکنم:
“این روزها دوره دوره ی گرگهاست/ مهربان که باشی میپندارند دشمنی/
گرگ که باشی خیالشان راحت میشود از خودشانی/
و ما تاوان گرگ نبودنمان را میدهیم”
مثال دیگری از این جنس که تو گفتی رو میشه در پیامهای وایبر و واتزآپ دید که اینها قراره پولی بشن و اگر شما به ده نفر دیگه این پیام رو بفرستید دیگه پولی نمیشن!
من هر کسی که این پیام رو برام فوروارد میکنه روی گوشیم برای همیشه بلاک میکنم. چون فکر میکنم اون آدم اونقدر مهمه و سرش شلوغه که دیگه فرصت برای کارهای بیاهمیتی مثل «فکر کردن و تحلیل کردن و فهمیدن» نداره.
با عرض سلام و ارادت …. آقای شعبانعلی تحلیل بسیار درستی درباره برند سازی جیش العدل ارائه دادید که به آگاهی من خیلی کمک کرد ولی در مورد فرمایش دوستمون کیان فکر نمیکنید کمپین خلیج فارس یا کودکان سرطانی متفاوت با مسئله ی جیش العدل هستش ؟
شرح چنین مواردی برای جامعه ما که حضور فعال و البته اکثر اوقات منفعلانه ای در شبکه های اجتماعی دارند ضروری است. تشکر دکتر.
طهماسب عزیز.
باید در یک فرصت مناسب به دلایل حضور مجازی گستردهی ما ایرانیها و اقدامهای سطحی که در این فضا انجام میدیم فکر کنیم. اما شاید محدودیت رسانههای دولتی، احساس اینکه دولت ممکنه اولویتها رو درست تشخیص نده (که در گذشته در مواردی چنین بوده) و دهها دلیل دیگه باعث شده حضور ما در فضای مجازی بسیار فعال و گسترده باشه.
اما جالب اینجاست که ما هنوز در فضای مجازی محتوا تولید نمی کنیم. فکر تولید نمی کنیم. احساس معامله میکنیم. این یک خطر جدیه. باید در موردش بیشتر فکر کنیم و ببینیم چه میشود کرد. در یک فرصت درست راجع بهش مطلب مینویسم.
سلام محمدرضا خوبی شنیدم خیلی خیلی سرت شلوغه خسته نباشی . وقتی میبینم با این همه مشغله زیاد باز وقت میذاری واسه روشن کردن ذهن های خاموش مابه خودم میبالم که همچین معلم و استاد خوبی رو پیدا کردم .
محمدرضا خیلی ممنونم که آگاهی میدی به ما ، من خودم به شخصه فکر میکردم کار درستی انجام میدادم و به این ابعادی که توضیح میدادی پی نبرده بودم
واقعا که فکر میکنم میبینم کاملا حق با توئه کاش زودتر آگاهی میدادی من فکر نمیکردم یه کار به این سادگی وضعیت رو میتونه بدتر کنه
خیلی خوبه که بتونیم به قضایا جور دیگری نگاه کنیم .. دور از احساسات سطحی و همیشگی که از ناخودآگاهمون بیرون میاد! … ممنون و صدرصد موافقم …
یک سوال .
احتمالا منظور شما این ه که این جریان باید در سکوت رسانه ای پیگیری بشه ؟ خب خانواده های این افراد ، بی خبری از عزیزانشون رو خبر بد تعبیر نمی کنند ؟
مثلا چه نوع سکوت دیگه ای رو میشه از متن برداشت کرد؟ برای با خبر کردن چند خانواده که از رسانه استفاده نمی کنن.
خانوادهی این افراد یا باید به زنده پیدا کردن جوانانشون فکر کنند یا به اینکه هر روز با دیدن عکس فرزندانشون در رسانهها رفع دلتنگی کنند و نهایتاً جسد بیجان فرزندانشون رو دریافت کنند.
اما فکر میکنم ما داریم به سمت دوم سوقشون میدیم.
من در جواب بقیهی بچهها هم نوشتم که معتقد نیستم که الزاماً سکوت ما وضع رو بهتر میکنه. اما مطمئن هستم که حرف زدن ما فقط میتونه وضع رو بدتر کنه.
شلوغ کاری رسانهای وقتی کاربرد داره که طرف مقابل ترس از رسانه داشته باشه نه اینکه دنبال مطرح کردن رسانهای باشه.
رفتار دولت هم که با پوشش رسانهای تغییر نمیکنه. به چند سال گذشته فکر کن…
ببخشید من فکر میکنم موضوع احساسی رو برای بیان محتوای فعالیتهای گروهی در فضای مجازی انتخاب کردین
و این باعث میشه دوستان شما به جای اینکه به فحوای کلام پی ببرند به انسان دوستی بیاندیشند.
شاید مثالی که خودتون یادآوری کردین در مورد واتزآپ و وایبر بهتر مفهوم رو برسونه.
اشتراک گذاری برای پولی نشدن واتزآپ و وایبر همانقدر موثر است که جمع آوری امضا برای آزادی یا نشان دادن همدردی برای عزیزان هموطن مان!!!