دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

نقض مالکیت معنوی: بردی‌کوچک، باختی‌بزرگ

شعیب ابوالحسنی، از دوستان خوب من است. اگر به من بگویند نمونه‌ای از یک «انسان»، از همانها که «باید با چراغ به گرد شهر همی گشت و آرزویشان کرد…» سراغ داری؟ بدون لحظه‌ای تردید، او را به خاطر می‌آورم. زمانی هم، تحت عنوان «هر کس داستانی دارد…» از او نوشته بودم. دیروز دیدم در صفحه‌ی فیس بوک مطلبی را منتشر کرده، که متن آن را همینجا می‌آورم…

درد و دل
واقعا دیگه نمی‌دونم می‌شه کاری کرد یا نه ؟! یکی از بزرگترین مشکلاتی که همیشه در کار باهاش درگیر هستم عدم نوشتن قرارداد رسمی است. سال گذشته یکی از دوستانم به من سفارش طراحی یک نشانه برای وب‌سایت http://www.5040.ir را داد من هم نشانه را طراحی کردم و تحویل سفارش‌دهنده اصلی شد که ظاهرا گفته بودن ما نشانه را نمی‌پسندیم و نمی‌خواهیم، داستان گذشت … تا این که من دوماه پیش نشانه‌ای را که طراحی کرده بود دیدم که در حال بهربرداری توسط وبسایت مذکور است بعد از دوماه تماس و رفته و آمد هیچ نتیجه‌ای نگرفتم و حال احساس می‌کنم عزت نفسم خراب شده و به انسانیتم توهین شده واقعا نمی‌دانم باید چه بکنم…

اگر چه شعیب برای من، آنقدر مهم است که حاضرم ده‌ها و صد‌ها مطلب در مورد او و هنرش – که مانند او در ایران انگشت‌شمار هستند – بنویسم، اما ترجیح می‌دهم این دلگیری او از فروشگاه اینترنتی ۵۰۴۰  بهانه‌ای کنم برای بحث در مورد مشکل بزرگتری که ما این روزها عمیقاً گرفتار آن هستیم: کپی رایت و نقض مالکیت معنوی.

اصولاً جامعه‌ی ما یک نگرش «فیزیکی» دارد. هر چه را که بیشتر و بهتر دیده شود، مهم‌تر می‌بیند.

اگر کسی یک خودرو را بدزدد، ماجرای دزدی او را مانند یک «جنایت» تعریف می‌کنیم.

اگر کسی پول فرد یا سازمانی را اختلاس کند، این رویداد را مانند یک «ماجرای جالب!» می‌گوییم و تعریف می‌کنیم.

و اگر کسی دارایی‌های معنوی دیگران را به نفع خود مصادره کرد، در بهترین حالت «سر خود را به نشانه‌ی تاسف تکان می‌دهیم» و … همین!

جالب اینجاست که اساساً مفهوم «مالکیت معنوی» و «کپی رایت» برای بسیاری از ما قابل درک نیست!

من کسانی را که مالکیت معنوی را رعایت نمی‌کنند، دزد نمی‌دانم. بلکه اکثر آنها را کسانی می‌دانم که اساساً نگرش آنها از مالکیت، هنوز توسعه پیدا نکرده و از «مالکیت گاو و گوسفند و شتر» به مالکیت «فکر و ایده و هنر» نرسیده‌اند. بارها شده که در کلاس‌ها وقتی در مورد کتابهایم حرف می‌شود، می‌پرسند: «استاد! پی دی اف اینها را ندارید؟». توضیح می‌دهم که من «نویسنده‌ی کتاب» هستم و «مالک کتاب»، ناشری است که آن را از من خریداری کرده. پس من نمی‌توانم پی دی اف کتاب را مورد استفاده قرار دهم. بسیاری با تعجب نگاه می‌کنند و می‌گویند: «خوب به هر حال کتاب شماست. به ناشر چه ربطی دارد؟!»

به یکی از سایت‌هایی که به «سرایی برای موسیقی بی کلام» تبدیل شده سر زدم و می‌بینم با خشونت تمام، در بخش‌های مختلف سایت نوشته شده: «کپی برداری، نقل مطالب، استفاده از نوشته‌ها و فایل‌ها و … غیر قانونی است وشدیداً برخورد می‌شود و طبق فصل سوم قانون جرايم رایانه‌ای…». اشتباه نکنید! مالکان سایت، در این سایت موسیقی‌های تولیدی خود را به فروش نمی‌گذارند! بلکه موسیقی‌های تولیدی توسط بزرگان موسیقی جهان را بدون پرداخت هرگونه هزینه به آنان به فروش می‌رسانند. در واقع ما صدها هزار ساعت اثر هنری بزرگان جهان را به همراه صد ساعت زحمت طراحی سایت می‌بینیم که مالکان سایت، ظاهراً اهمیت این صد ساعت را بیشتر درک می‌کرده‌اند!

من آنقدر خوش بین و ساده‌لوح نیستم که بگویم چرا به مالک اصلی آثار هنری، هزینه‌ پرداخت نمی‌کنید، چون فضای امروز را می‌دانم. اما می‌گویم خیلی باید «پر رو» باشم که «خودرو فرد دیگری را بدزدم و با آن مسافرکشی کنم و روی داشبورد بنویسم که تمام مالکیت این خودرو متعلق به من است و هر کس کرایه نداد طبق بخش سه ماده جرائم مسافرکشی…». لااقل هیچ چیز ننویس که دیگران یادشان نیفتد که ماشین متعلق به تو نیست! اگر چه عدد کپی رایت هم در حد ۳ تا ۵ درصد از فروش در کشور مقصد است که بسیار ناچیز است و تجربه‌ی من تا کنون نشان داده هر وقت برای ناشری نامه فرستاده‌ام تا هزینه‌ی کپی رایت را پرداخت کنم، توضیح داده که این پول‌های شما برای ما پول کمی است و ما نمی‌خواهیم و همین که نوشته‌اید کافی است! می‌خواهم بگویم ماجرا خیلی پیچیده نیست…

سخت نیست که من، کد طراحی یک سایت را ویرایش کنم و نام طراح را حذف کنم.

سخت نیست که من جمله‌ای را روی فیس بوک یا در سایت‌های دیگر، ببینم و بدون نقل گوینده‌ی آن، همان جمله را بازنویسی کنم.

سخت نیست که من لوگوتایپ طراحی شده توسط فرد دیگری را بردارم و استفاده کنم و به او بگویم حالا برو هر کاری می خواهی بکن!

سخت نیست که من تصویر زیبایی را از یک سایت بردارم و در فتوشاپ، آدرس آن سایت را حذف کنم و باز نشر کنم.

سخت نیست که من پی دی اف یک کتاب را دانلود کنم و به زیرکی خودم و به حماقت ناشر بخندم.

سخت نیست که من به جای پرداخت چند هزار تومان هزینه یک سی دی موسیقی، دنبال محلی برای دانلود رایگان بگردم و گله کنم که هزینه‌ی ترافیک زیاد است و هنوز آنقدر که باید نتوانسته‌ام موسیقی را مجانی به دست بیاورم!

اینها هیچ کدام سخت نیست.

اما آن طراح سایت و آن طراح لوگو و آن نویسنده و آن موسیقی دان و آن ناشر هم، تولید‌کننده‌اند. آنها هم باید زندگی کنند. آنها هم حق دارند هزینه‌های زندگی خود را کسب کنند و حتی اگر تولید ارزشمندی داشتند و جامعه پسندید، از درآمد آن ثروتمند شوند و بهترین خانه‌ها و ماشین‌ها را سوار شوند. به شرطی که ما، حاضر باشیم برای «مغز»، بیرون از «بشقاب کله‌پاچه» و «هنگامی که در سر یک انسان کار می‌کند»، پول پرداخت کنیم!

آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا وقتی یک ماشین کلاس اس در خیابان می‌بینیم یا یک خودرو کلاس ۷. هرگز یک لحظه فکر نمی‌کنیم که مالک آن ممکن است یک هنرمند قوی یا نویسنده‌ای قوی یا موسیقی‌دانی بزرگ یا … باشد؟ چرا ما «تولید فکر» و «فقر مادی» را «هم‌سر» و «هم‌خانه» می‌دانیم؟ دلیلش این است که خود خوب می‌دانیم که کالای صاحب فکر را زیاد دزدیده‌ایم اما دزدی کالای صاحب کارخانه ساده نیست. پس در جامعه‌ی ما، بعید است صاحب فکر، دارایی انباشته‌ای داشته باشد!

در بلند مدت، موسیقی دان و طراح و گرافیست و برنامه‌نویس و نویسنده و هنرمند و ناشر، مي‌آموزند که کار فکری را رها کنند یا کار تقلیدی را توسعه دهند و چنین است که جامعه‌ای که به یک برد کوچک چند هزار تومانی دلخوش بود، هزاران میلیارد تومان از شعور و فهم و هنر و فرهنگ خود را در نبرد بزرگتری می‌بازد.

فراموش نکنید که نویسنده‌ی این متن کیست. این متن را محمدرضا شعبانعلی نوشته است. همان کسی که کنار روزنوشته‌هایش تاکید کرده که لطفاً مطالب من را بدون ذکر نام من استفاده کنید و در زیر سایت انگلیسی‌اش نوشته که No Rights Reserved‌ و فایل‌های صوتی کلاس‌هایش به رایگان در اختیار همه است و فروشگاه اینترنتی‌اش، تراست زون است که همیشه می‌توان فایل‌ها را گرفت و هزینه‌ای نداد.

من به منافع خودم یا دوستانم فکر نمی‌کنم. به جامعه‌ای فکر می‌کنم که به خاطر «برد‌های کوچک»، هزینه‌ی یک «باخت بزرگ» را تحمل می‌کند. باختی چنان بزرگ که حتی نمی‌تواند ریشه‌اش را که – خودخواهی و خودپرستی ماست – درک کند و آن را به دین، تاریخ، جبر محیطی، اقتصاد، غرب، استعمار، آمریکا، اسراییل و … ربط می‌دهد!

و آخرین حرفم برای شعیب عزیز که درد و دلش، بهانه‌ای شد برای بازگویی آنچه قبلاً نیز به صورت پراکنده گفته بودم. شعیب عزیز بگذار از طرحی استفاده کنم که روی لباسی که برای شب یلدا به من هدیه دادی، کار کرده‌ای:

شعیب ابوالحسنی - این نیز بگذرد - فروشگاه اینترنتی ۵۰۴۰

این روزهای سخت می‌گذرد. من و تو تاریخ خوانده‌ایم. به تو قول می‌دهم که این کشور صد سال دیگر چنین فرهنگی را شاهد نخواهد بود. تمام تاریخ نشان داده که ملتی که در آن همه از یکدیگر بدزدند و آن را زیرکی بنامند، یا اصلاح می‌شود و یا منقرض. اگر چه من «این روزها»، گزینه‌ی دوم را محتمل ‌تر می‌دانم…

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



109 نظر بر روی پست “نقض مالکیت معنوی: بردی‌کوچک، باختی‌بزرگ

  • سید عابد ساداتی گفت:

    اینها حق الناسه. خدا به ما رحم کنه

  • مجید گفت:

    روز اولی که داستان یارانه شروع شد(همون شب سخرانی ریئس جمهور وقت) من سوار تاکسی بودم و طبق روال فرهنگ ایرانی، بحث سنگین اقتصادی شروع شده بود. راننده یه جمله گفت، بی نظیر، هر روز اون جمله رو یاد می کنم. در جواب یکی از مسافران که گفت اوضاع خیلی بد میشه و مشکل اقتصادی کمر همرو میشکونه؛ اون راننده عزیز گفت: تا زمانی که ما ایرانیها دستمون تو جیبه همه، هیچ اتفاقی نمی اوفته. من کمبودامو از اولین نفر که بتونم جبران میکنم، بقیه هم عین هم و …
    با جمله آخرت: “تمام تاریخ نشان داده که ملتی که در آن همه از یکدیگر بدزدند و آن را زیرکی بنامند، یا اصلاح می‌شود و یا منقرض. اگر چه من «این روزها»، گزینه‌ی دوم را محتمل ‌تر می‌دانم…”
    خیلی موافقم. خدا به نسلهای بعدیمون کمک کنه، همون نسل پدر سوخته ها 🙂
    {منظور از پدر نسل بدی نثل خودمو میگم که سوخته}

  • افشين گفت:

    این روزهای سخت می‌گذرد. من و تو تاریخ خوانده‌ایم. به تو قول می‌دهم که این کشور صد سال دیگر چنین فرهنگی را شاهد نخواهد بود. تمام تاریخ نشان داده که ملتی که در آن همه از یکدیگر بدزدند و آن را زیرکی بنامند، یا اصلاح می‌شود و یا منقرض. اگر چه من «این روزها»، گزینه‌ی دوم را محتمل ‌تر می‌دانم…

    اگر چه من ” هم” «این روزها»، گزینه‌ی دوم را محتمل ‌تر می‌دانم…

  • zoorba.booda گفت:

    سلام.وقتت بخير محمد رضاي عزيز
    ميدوني كه فرهنگ مثل يه درخته // يه درخت وقتي ميوه هاي خوبي ميده كه ريشه هاي خوبي داشته باشه ،اين ميوه اي كه ما همگي شاهدش هستيم حاصل قرن ها تلاش ما است براي ارزش دادن به همه چيزهاي ناشايست و …. اي كه بيشتر حاصل غريزه ماست نه حاصل تفكر ما.
    براي اصلاح اين ميوه ها ي معيوب كه اين موردي كه تو بهش اشاره كردي يكي از كوچكتريناشه(كه خودت مطمئنا ميدوني ما ايراني ها ويژگي هاي خيلي وحشتناكتر از اينم داريم) بايد به ريشه ها رسيدگي كنيم كه شايد چند نسل طول بكشه!!
    البته با اين اوضاعي كه من ميبينم اميدي به اين اصلاح ندارم چون كسي به ريشه ها فكر نميكنه متاسفانه.
    اصلاح فرهنگي هم نيازمند همت همگانيه هم اصلاح ساختارهاي قانوني و اهرم هاي اجرايي كه ما هيچكدومشو نداريم!!
    تنها كاري از ما برمياد اينه كه درحد خودمون يه قطره كوچيك باشيم واسه بهتر شدن اين دريا (آخ ببخشيد مرداب!)
    اگه تو فكر ميكني كار ديگه اي ازمون برمياد بهم بگو چون بهش احتياج دارم

  • فاطمه گفت:

    “یایید همه اینها رو رها کنیم و بنویسیم:

    «ارزش سکوت را فراموش نکنیم. اگر چه ممکن است به خاطر سکوت، چیزهایی را از دست بدهیم. اما به خاطر داشته باشیم که حرف زدن هم گاه، خیلی چیزها را از ما می‌گیرد. و واقعیت و تجربه تایید می‌کنند که به دست آوردن آنچه به دست نیامده آسان‌تر از به دست آوردن چیزی است که از دست رفته باشد».

    من این حرف را به عنوان درس مذاکره گفته‌ام و در فایل‌های صوتی آموزش داده‌ام و این جملات ۵۰۰ هزار بار دانلود شده و بیش از یک میلیون بار شنیده شده‌اند. شاید برایتان جالب باشد که اینها توصیه‌های دانشکده‌ی حقوق دانشگاه هاروارد در حوزه‌ی مذاکره نیست. بلکه توصیه‌های امام علی به امام حسن است!

    آیا کمک می‌کرد که یک سایت درست بکنم و بنویسم: مروری بر مفاهیم نهج البلاغه و بررسی توصیه‌های امام علی به امام حسن در قالب نامه‌ی ۳۱ با مطلع: و تَلاقیکَ ماَ فَرَطَ مِن صَمتِک ایسر من ادراکک مافات من منطقک…؟ و بعد مثلاً روزی ۱۰ نفر این نوشته رو بخوانند و از آنها نیمی نیز این توصیه را فراموش کنند و …؟”
    .
    .
    .
    .
    آیا نقل قول یا نقل به معنا از “گفته ها”ی معصومین، چون اجری نمی خواهند مالکیت معنوی “اندیشه ها”یشان را بی اعتبار می کند؟

    • من معصومین را مالک اندیشه‌هایشان نمی‌دانم. آنها از خودشان حرفی نزدند. حرف‌های خدا را گفتند و هیچکس مالک حرف های خداوند نیست…

      • zahra گفت:

        سلام و عرض ادب و احترام به اندیشه های پویا و چالش بر انگیزتان فاطمه جان و جناب محمد رضای عزیز بحث کپی رایت اندیشه ها و آثار مذهبی با اصل اشاعه و تبلیغ دین مبین اسلام که از اساسی ترین بنیان های حوزه های علمیه است در تعارض شدید است وهمان طور که شارع مقدس برلزوم دسترسی همگانی بر این گفتار و اندیشه ها و آثار تاکید دارددر جای دیگر با پذیرش مشروعیت مالکیت فکری بر لزوم حمایت از تمامی آثار مالکیت های فکری این امتیاز را داخل در اموال می داند وبر همین اساس پیش نویس لایحه ی حمایتی به مجلس محترم تقدیم گردیده باشد که تصویب و در آینده ی نه چندان دور قانون والزامی گرددرجوع نمایید به پایان نامه ی دکتری سید محمدحسن شبیری زنجانی مبانی فقهی مشروعیت اموال فکری دانشگاه تهران

        • امید گفت:

          فاطمه جان ، اگر قرار بود حضرت محمد، مالکیت معنوی اندیشه هایش را حفظ کند در غار حرا می ماند!!!

        • فاطمه گفت:

          زهرا سلام و احترام متقابل
          پیش فرض های متعدد و مورد بحث شما مجال جز پاسخ به سلام شما را از من گرفت.
          از لطف شما هم متشکرم

      • فاطمه گفت:

        اگر اینها همه حرف خداست، هیچ حقی از هیچ کس دیگری هم نیست که حرف خدا نباشد.
        همچنان که از ” والله یقول الحق و هو یهدی السبیل” برداشت کرده اند.
        و اگر خود معصومین هم مالک نباشند نیازی به تفکیک سخن خدا از سخنشان نداشته اند؛
        ضمن این که “حرف‌های خدا را گفتند” دلیلی بر “آنها از خودشان حرفی نزدند” نیست.

  • محمد مهدی مخملباف گفت:

    کاش وقتی به استادم گفتم من روی سیستم های آزمایشگاه نرم افزار متلب رو نصب نمی کنم چون کرک داره و دانشگاه باید نسخه اصلیش رو خریداری کنه ، می فهمید چی می گم .و نمی گفت برو پیش فلانی بلده کرکش کنه…
    کاش روحانی که تلفظ شرکت ماکروسافت رو یاد نداره در مورد حق کپی رایت مجوز نده.
    کاش فقط برای یه لحظه فقط یه لحظه وقتی از ورد استفاده می کنیم دچار عذاب وجدان بشیم.
    کاش وقتی داریم دستمزد کار گرافیکیمون رو از نرم افزار فتوشاپ میگریم به حلال بودنش لااقل شک کنیم. برای ما که باور داریم چربی گوشت روی انگشتمون ما رو مدیون قصاب می کنه.

  • مرتضی© گفت:

    سلام؛
    چه خوب گفتی محمدرضا جان.
    سعی میکنم بیش از پیش مراقب رعایت حقوق مالی و معنوی دیگران باشم.
    قبوله آقا معلم؟

  • فوژان گفت:

    در ماده ۲۷ منشور حقوق بشر كوروش آمده است ” هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثارعلمی ، فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود”
    ۲۵۵۰ سال پیش او می دانست انسانها!!!!!!! به کجا می رسند و برای کسب منافع بیشتر حقوق یکدیگر را زیر پا می گذارند. ای کاش با این همه نقض آشکار حقوق بشر، داعیه دار تمدنی کهن نبودیم!!!

  • بهاره گفت:

    پیشنهاد می کنم بیایم به طور جدی کمک کنیم به بهبود وضعیت!
    بیاین یک برنامه ریزی جمعی داشته باشیم و هدف گذاری کنیم برای جا انداختن قانون کپی رایت.
    مثلا طی مدت زمانی که از سال ۹۲ باقی مونده، همه باهم قرار بذاریم آهنگ هایی که در ایران قابلیت خرید داریم، مجانی نه دانلود کنیم (یا از طرق مخلف بگیریم) و نه به دوستان و آشنایانمون بدیم.

    همین طور هر فصلی یک کار جدید رو اضافه کنیم، همچنین طی اون سه ماه تمرین سعی بکنیم تبلیغ داشته باشیم تا اطرافیانمون( در حد خانواده و دوستان نزدیک مثلا) جذب این برنامه کنیم تا برناممون از لحاظ تعداد هم گسترش پیدا کنه.

    من معتقدم ایستادن و انجام یک حرکت کوچک، بهتر از نشستن و دائم نفرین فرستادن به تاریکی هست…

  • پسرک خامه فروش گفت:

    ” اصـلاح را از خود آغــاز کنیـــم…”
    «اصلاح و بهبود کشور در سطح کلان، زمانی موفق و پایدار خواهد بود که ما ایرانیان، در سطح خُرد، رفتار و نگرش خود را اصلاح کنیم.»
    «شاید این روش کند باشد، اما کم هزینه ترین شیوه و تنها روش برای بهبود پایدار وضعیت موجود در بلند مدت است»

    محمدرضای عـــزیــز و دوس داشــتنـی
    آویزه ی گوشمه این حرفات.
    حسم میگه ” آموزش آگاهی بخش” به ما ایرانیان، میتونه به چرخ های “کند” زنگ زده، شتاب بیشتری بده…

  • حمید گفت:

    فاجعه ک‍بی رایت در ایران خیلی مشمئز کننده تر از اینهاست مثل همین نرم افزارهایی که استفاده میکنیم یا همین ویندوزی که واسطه ما با دنیای ۰و۱ هست و نصف زندگیمون به اون بستگی داره (البته خوشبختانه من یکی دو سالیه که تونستم اوریجینالشو بیدا کنم و بخرم اما در مورد بقیه چیزها مثل بقیه) یا فیلم های خارجی که هممون می بینیم و بیدا کردن اوریجینالشم تو این وضعیت یعنی شوخی ( البته در نظر می گیریم همه ما فیلمهای ایرانی اورجینال می خریم ) یا بازی های کامبیوتری و آفیس و کتابهای خارجی ترجمه شده بدون اجازه و … که اگرم بخواهیم بخریم اکثرا نیست تو بازار (مستقیم از خارجم که نمی تونیم بخریم تحریمیم )و اگرم باشه به خاطر فرهنگ غلط جا افتاده کسی حاضر به برداخت بول برای نرم افزار نیست در صورتی که برای سخت افزار حتی شده فرش زیر بامونم میفروشیم تا بتونیم یه کارت گرافیکی خدا بخریم و بریم با ۱۰۰۰ تومن ساکر ۲۰۱۴ رو بخریمو نصب کنیمو عشق دنیا رو کنیم . این یک مشکل ریشه ایه که کشور ما زیر نظر قانون کبی رایت نیست و به قول شما اگه اصلاح نشه مطمئنا اتفاقات بدتری می افته . اینکار نه تنها از نظر روانی (مثلا کسی که از نرم افزار های اورجینال استفاده می کنه مطمئنا دیگه اونارو یه چیز دم دستی نمیدونه و در نتیجه ازش بهتر استفاده می کنه و…) و امنیتی بلکه مسلما از نظر اقتصادی صدمات عجیب غریبی به ما زده . در کسب و کار و حتی کمبانی های بزرگ ما هم که تقریبا همه از نرم افزارهای کبی استفاده میشه و مثلا یک شرکت نرم افزاری که شاید ناخواسته و بر اساس عرف برای تولید محصول خود از محصولات کبی شده برای مثلا برنامه نویسی بهره گرفته حالا خودش انتظار داره محصولش کبی نشه .
    دو لینکه زیر در مورد لینوکس ( قدرتمند ترین سیستم عامل ) و اوبن سورس هستش که شاید به دردتون بخوره :
    http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%86%D9%88%DA%A9%D8%B3
    http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AA%D9%86%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D8%B2

    • zahra گفت:

      جناب حمید با پذیرش و الحاق ایران به کنوانسیون برن و تریپس و در نهایت سازمان تجارت جهانی بحث کپی رایت برای همیشه ممنوع و غیر قانونی و دارای ضمانت اجراهای سنگین بین المللی می شود البته راهی طولانی برای ایران تا پیوستن به این سازمانهای بین المللی وجوددارد الحاق به این سازمانها معایبی هم دارند که مهم ترین آن بالا رفتن هزینه ی توسعه یافتگی کشور و حضور در دادگاههای بین المللی برای دفاع از خود در برابر شکایات نقض توسط کشوزهای توسعه یافته ی انحصارطلب تحمیل غرامات سنگین….رجوع شود به اینترنت مقاله ی (IPR and economic development, Hung, TWN)

  • محمد نوری گفت:

    با سلام خدمت شما استاد عزیز

    استاد از شما انتظار نداشتم به خاطر بحث و ارسال دیدگاه در مورد مرامنامه تون اینگونه با من رفتار کنید و دیگه نه دیدگاه هامو تایید کنید و نه راهنماییم کنید و پاسخ ایمیلم هم ندید.

    واقعا متاسفم اگر اینگونه فکر میکنید و تحمل دیدگاه های متفاوت با خودتان را ندارید…..

    اما من دعا میکنم که من در قضاوت اشتباه کرده باشم.

    به هر حال از شما بابت خدمات ارزنده تون واقعا متشکرم وصمیمانه قدردانی میکنم.

  • خالد گفت:

    سلام استاد عزیز
    به نکات ظریفی اشاره کردید و ممنون که راهکارم دادید و صحبتتون بیشتر راه حل بود تا گله
    امیدوارم بتونم این نکات رو توی زندگیم رعایت کنم

  • abraham گفت:

    تو روز روشن ….چه شود در شب تیره و تار
    بله باید واسشون کامنت گذاشت موافقم

  • علی حقانی گفت:

    سلام خدمت دوستان
    متاسفانه من مخالف عرائض دوست خوبمون شعیب هستم.
    چون من این سایت رو میشناسم اصلا پول واسش ارزش نداره که بخواد پول کسی رو بخوره.نمیدونم از گارانتی مرجوع و مشتری مداریش اطلاعی دارید یا نه!!؟
    من وظیفه خودم دونستم با توجه به عملکرد این فروشگاه اینترنتی نسبت به امثال ما که در ایران هنوز فرهنگ خرید اینترنتی جا نیفتاده و سایت های زیادی صرفا برای کلاه برداری میان مشغول میشن ٰ حیفه که حالا که همچین خدماتی میاد یک فروشگاه اینترنتی اونم در ایران ارائه میده ما بخوایم این سایت رو زیر سوال ببریم.بهتره که بیشتر درباره این موضوع تحقیق بشه بعد بیایم قضاوت کنیم.
    ممنون از این که وقت گرانبهاتون رو گذاشتید و این پیام من حقیر رو مطالعه کردید.
    با تشکر از همه دوستان و سایت بسیار پر محتوی

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser