در ادامه ی آنچه قبلاً از قوانین زندگیم نوشتم، هشتمین قانون زندگیم را مینویسم:
هر جملهی مطلق بدون طبقهبندی را یا «یک حقیقت بیاثر» میدانم یا یک «دروغ موثر!»
بیایید چند مثال را با هم مرور کنیم:
در مورد دکتر شریعتی:
۱) هر چه دکتر شریعتی نوشته است، همیشه راهنمای حقیقت جویان تاریخ خواهد ماند.
۲) هر چه دکتر شریعتی نوشته است، تاریخ مصرف دارد و امروز دورهی آن حرفها گذشته است.
۳) نوشتههای دکتر شریعتی را میتوان به سه دسته طبقه بندی کرد: اجتماعیات، اسلامیات و کویریات. اسلامیات تفسیر او از اسلام و تلاشی برای روزآمد کردن اسلام است که سایه های تفکر سوسیالیستی در بسیاری از آنها دیده میشود و به همین دلیل امروز هم از جانب معتقدان مذهبی و هم روشنفکران لامذهب شدیداً مورد انتقاد است. اجتماعیات او، انعکاس دغدغههای آن روزها و سندی تاریخی برای بیان ویژگیهای آن مقطع است و کویریات او را همیشه میشود خواند و لذت برد.
من نمیدانم توضیح اول یا دوم، درست هستند یا نه. به نظرم کسی که آنها را به کار میبرد بیش از آنکه علمی به من اضافه کند، قضاوتها و پیشفرض های خودش را به من تحمیل میکند. میتوان تصور کرد که جمله ی اول و دوم برای خیلیها میتواند پول و شهرت بیاورد. اما جملهی سوم برای من مخاطب، دانش به همراه خواهد داشت. ضمن آنکه قابلیت «نقد» دقیقتر هم دارد.
در مورد دین:
۱) دین همواره موجب پیشرفت بشر در همهی مقاطع تاریخی و بهبود کیفیت زندگی و رستگاری ابدی شده.
۲) دین افیونی برای توده هاست که هیچ خاصیتی ندارد و فقط یک احمق میتواند دیندار باشد.
۳) بسیاری از اصلاحات بزرگ و پیشرفتهای بزرگ تمدن بشری در سایهی دین انجام شده و البته برخی از بزرگترین کشتارها و حکومتهای دیکتاتوری تاریخ نیز (مثلاً قرون وسطی) با تکیه به دین شکل گرفتهاند. با مراجعه به تاریخ میتوان کارکردهای دین را به ابزاری برای توسعه ذهنی بشر، روشی برای تثبیت اخلاق، شیوهای برای تعالی روح انسان، ابزاری برای نزدیکی به جامعه ایده آل انسانی و همینطور ابزاری قدرتمند برای ایجاد دیکتاتوری و خفقان و فساد تقسیم بندی نمود. البته سهم هر یک از این موارد باید مورد مطالعه قرار گیرد.
باز هم فکر میکنم جملهی اول و دوم را کسی میگوید که خدا یا بیخدایی، میتواند جیب و شکمش را پر کند. آنکه در فکر پر کردن مغز و روح من است، بیان سوم را خواهد داشت و به من فرصت خواهد داد تا خودم در این زمینه بیشتر و بهتر فکر کنم.
در مورد سیاست:
۱) استعمار غربیها در شرق همواره موجب عقب ماندگی و ذلت ملتها شده.
۲) استعمار همیشه با خودش رشد و پیشرفت و ثروت و تمدن آورده.
۳) اثرات استعمار در کشورها را میتوان به دو دسته ی اثرات منفی ( سو استفاده از منابع، دیکتاتوری، تبعیض و…) و اثرات مثبت (ورود تکنولوژی و دانش، ارتقاء دانش ارتباط بین فرهنگی و …) تقسیم نمود.
اگر کسی یکی از دو مورد یک یا دو را بگوید، من از پیش او (به عنوان مصداق واقعی استعمار!) فرار میکنم!
در مورد رشتههای دانشگاهی:
۱) رشتهی مدیریت میتواند سرنوشت تو را برای همیشه عوض کند.
۲) رشتهی مدیریت هیچ تغییری در شرایط تو ایجاد نخواهد کرد.
۳) ادامه تحصیل در رشته ی مدیریت، برای تو سودها و هزینههای مختلفی خواهد داشت. سود آن، آشنایی با اصطلاحات روز، گسترش شبکه ارتباطی، نهادینه کردن و ساختار بخشیدن به تجربه های عملی و … است. البته در قبال آن، باید دو سال صرف زمان، مشق نوشتن، تحمل برخی اساتیدی که تجربه ی عملی کم دارند، هزینههای مادی و … را هم در نظر بگیری.
و…
هر گاه کسی به من بگوید الان کاملاً روز است و آفتاب کاملاً در میانهی آسمان است، قبل از نگاه کردن به آسمان، جیبهای خود را محکم میگیرم و در خلاف جهت فرار میکنم… در این زمینه هم، هیچ نوع طبقه بندی وجود ندارد!!!
آخرین دیدگاه