برنامهی شب قصه به همت خانهی توانگری طوبی (دکتر علیرضا شیری) در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. در کنار دکتر شیری عزیز، سهیل رضایی و نیکی کریمی هم بودند. من هم در قسمتی از این برنامه، یک سخنرانی بیست و پنج دقیقهای داشتم به نام: «تجربه عمیق زندگی». عواید این برنامهی خیریه به صورت کامل به جمعیت امام علی هدیه گردید.
فایل صوتی مربوط به سخنرانی من را میتوانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:
لینک مربوط به دانلود فایل صوتی «تجربهی عمیق زندگی» گفتههای محمدرضا شعبانعلی
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
در اين مسير جاى روانشناسان آكادميك خالى است كم كارى آنان مشهود و زحمات شما قابل ستودن است
جناب آقای حلت. ممنون که به این درد اشاره کردید.
متاسفانه روانشناسی آکادمیک چنان در دغدغه های نظری و «فراوانی نظریه ها» غرق شده است که کمتر کسی فرصت می کند به دغدغه های روز ما فکر کند. ما هنوز چنان درگیر بحث و جدال بر سر مکاتب اومانیسم و اگزیستانسیالیسم و دینامیزم سایک و تحلیل عمقی و تقسیم انرژی و نظریه های ذاتی و صفاتی و … هستیم که فرصتی برای توجه به دردهای امروز روان انسان نداریم.
انسانی که دغدغه ی فراوانی و محدودیت منابع و فرصت و سرعت شگفت زندگی و ایجاد رابطه های کوتاه و متعدد و سطحی با انسانها و کارها و ایده ها و محصول ها و برندها و بازارها، فرصت تجربه ی زندگی را از او گرفته است.
ما هر روز در فضای مجازی و در شبکه های مجازی بایکدیگر حرف می زنیم و زندگی میکنیم. اما چقدر نوشته های علمی کاربردی توسط روانشناسان برای تحلیل این فضای جدید زندگی منعکس شده است.
یاسلبی برخورد کرده اند و برای ورود و زندگیمان در این فضاهای جدید، دیوار و زندان ساخته اند. یااساسا این فضای جدید را برای مطالعات خود، قابل ندانسته اند.
شاید آنچه سلیگمن در سال ۲۰۰۰ میگفت دغدغه ی امروز جامعه ما باشد. روانشناسی هنوز در جستجوی بیماران است و کمتر در خدمت بهبود زندگی انسانهای سالم قرار گرفته است. روانشناسی هنوز کیسه ای از برچسب ها دارد (که بر اساس هر مکتبی، تعداد و جنس و میزان چسبیدن آنها هم فرق می کند) و در جستجوی فضایی برای چسباندن آن بر روی روح و جسم ما میگردد.
برای من، زحمات شما و همکارانتان در مجله موفقیت، چیزی متفاوت با یک مجله ی عمومی برای ایجاد انرژی و انگیزه در نسل جوان است. تیراژ بالای موفقیت، پیامی است که هر دو هفته یک بار در گوش فعالان حوزه روانشناسی در دانشگاه ها و مراکز آکادمیک تکرار می شود که ایران امروز، نیازمند به کار گرفتن دانش نوین روانشناسی برای توسعه نگرش و توانمندی های انسانهاست. نه فقط جستجوی بیمارانی که به دنبال نام تازه ای برای مشکلات قدیمی خود می گردند…
سلام و عرض ادب
محمد رضا جان ۱۰ روزه كه فقط خواننده نوشته هاي موندگار و موثرت هستم و سعادت كامنت گذاشتن رو به دليل زمانهاي كوتاه سرزدن به اين خونه نداشتم . اما با انرژي مضاعف با افتخار دوباره همراهتونم .
اگر ميشه لطفا درباره اين جمله زيباي سليگمن <> پستي رو ايجاد كن و هزينه ها و روشهاي اجراي اين تفكر رو تحليل كن كه هم براي امثال من آگاهي بخش و انرژي دهنده است و هم براي روانشناسان جوان آكادميك ميتونه جرقه اي براي همراهي و كمك موثرتر به نوع بشر باشه .
سلام و عرض ادب
دوستان عزيز پشتيباني سايت
دو بار براي من پيش آمده كه مطلبي رو از روي كامنت دوستان و يا پست اصلي copy ميكنم ولي بعد از paste كردن و ارسال كامنت مثل نمونه بالا يعني جمله زيباي سليگمن – روانشناسی هنوز در جستجوی بیماران است و کمتر در خدمت بهبود زندگی انسانهای سالم قرار گرفته است.- نمي تونم اون رو ببينم . در ضمن من از Firefox به عنوان browser استفاده مي كنم . ارادتمند تمامي دوستان – رسول
جاى روانشناسان آكادميك بسيار خالى از تلاشتان در اين حوزه قدردانى مى شود
بچه ها كارتون فوق العاده بود سپاس
بسيار اموختم مهرتان را سپاس
چقدر خوشحال شدم این اسم رو در این خونه دیدم: “احمد حلت”
اگر احمد حلت «مجله موفقیت» هستید، به عنوان یکی از اعضای این خونه، و به عنوان کسی که از سالهای گذشته با خوندن مجله های شما، با شیوه های داشتن حس های خوب زندگی بیشتر آشنا شد، بهتون خوشامد میگم و بابت کامنت قشنگتون تشکر میکنم. ( اگر هم که ایشون نیستید، باز هم ممنون:) )
بله ه ه ه .. خودتون هستید … خیلی خوشحاالم:)
آقای حلت عزیز، باز هم میخوام بابت تمام حس های قشنگی که در طی این سالها به من و به دیگرانی که همیشه شما رو میخونند و می شنوند و با صحبت های پرانرژی شما انرژی گرفته و می گیرند، خیلی ازتون تشکر کنم.
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید و ما رو همیشه مهمون کلام زیبای خودتون بکنید.:)
آقاي حلت عزيز
سپاسگزارم كه حرف مارو شنيديد و به اين سايت سر زديد
و سپاسگزارم براي مفاهيم جديدي كه در دوران نوجواني ،
من و جامعه ام را با آن آشنا كرديد،
خوب بخاطر دارم كه مجله موفقيت ،دنياهاي جديدي را به من
نماياند و چراغ راهي بود در روزهايي كه خواندن كتابهاي
دشوار فلسفي و روانشناسي تنها گزينه يك دختر دبيرستاني
علاقمند به مطالب متفاوت بود.
هنوز بعد از گذشت نزديك به بيست سال جملات بالاي هر صفحه
را بعضاً به ياد دارم.
برقرار باشيد .
به نظرم یه جورایی، آنچه که گفتی، به حکمت “به من چه” مربوط است:
http://neeloofar.org/mostafamalekian/lecture/343-2012-11-02-12-46-06.html
خیلی جالب بود ممنون
سلام به محمدرضاي عزيز
خيلي لذت بردم از شنيدنش و قصد كردم بي تفاوت از كنار اين زيبايي كلام شما عبور نكنم
از اين قطعه خيلي خوشم اومد.
يك دوست خوب داشتم كه سرطان داشت يك جمله خيلي خوبي گفت: (كه ۸ ماه بعدش هم فوت كرد)
گفت: بزرگترين نعمتي كه خدا به من داده سرطان است. بخاطر اينكه، من ميدونم يك سال ديگه ميميرم. و ميدانم كه فراواني در عمرم وجود نداره. من ۶۰ سال را پيش رو ندارم . من ۳۰ سال را پيش رو ندارم . من يك سال دارم و اين يك سال را ثانيه ثانيه لذت مي برم. و دقيقه دقيقه حال مي كنم و روز به روز كيف مي كنم و هر شب كه مي خوابم و صبح بلند ميشم حپي و خوشهالم.
واقعا برات متاسفم. ميدوني چرا. تو يك روز با سكته ميميري، وقتي كه منتظرش نيستي و هرگز نمي فهمي كه چقدر زندگي لذت بخشه . تو حتي يك روز زندگي نكردي، من يك سال زندگي كردم. فراوانيه هست كه ما را اميدوار مي كنه، مارو بي انگيزه مي كنه . ديگه برامون روزها خيلي مهم نيست. ماهها مهم نيست چون هست . روزهاو ماههاي زيادي قرار است باشد.
سلام محمدرضای عزیز
من و فرزندانم شرکت کردیم و بسیار بهره بردیم. بسیار سپاسگزاریم.
سلام محمدرضای عزیز
راستش من چند روزه با شما و فضای اینجا اشنا شدم برای همین شاید حرفم درست نباشه
وقتی حرفاتا شنیدم اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود که این فراوونی برای تو داره اتفاق میفته
شاید همین باعث شده باتوجه به این همه دوستی که داری ازدواج دیگه برات جذابیتی نداشته باشه
و کمبودی تو این زمینه حس نکنی شایدم داری من نمیفهمم
وقتی از من حرف میزنی و به ازدواج یا عدم ازدواج من فکر میکنی احساس میکنم داری از یک ماشین تویوتا حرف میزنی و به جای موتور و استحکام و کیفیت و امنیت به رنگ دستگیرهی درب اون ماشین توجه میکنی. منظورم تحقیر ازدواج نیست. منظورم اینه که اگر ازدواج دغدغهی اول یا دوم یا سوم شماست دلیل نداره دغدغهی اول یا دوم یا سوم من هم باشه. و اگر هم دغدغهی دهم من هست دلیل نداره انتظار داشته باشم دغدغهی اول شما نباشه.
من خانه و ماشین و همسر و پول ندارم. وقتم را گذاشتهام تا شما و دیگران خانه و ماشین و پول و همسر داشته باشید و در خلوت خود به «نداشتنهای من» فکر کنید! دلیلش هم فداکاری نیست. لذتی است که از دیدن یک جامعهی توسعه یافته میبرم.
قبلاً هم نوشتهام که اگر شما در ماشین خود موسیقی گوش میدهید، حاصل تلاش شبانه روزی کسانی است که از لذت گوش دادن موسیقی صرف نظر کردهاند و در مراکز طراحی مشغول به کار و اختراع هستند.
دغدغهی من در حوزهی فراوانی، ۳۰۰ هزار نفر مخاطب من است که هر کدام با مترهای خودشون من رو میسنجند و من هر روز ماندهام که کدامیک ارزش دارند که وقتم را برای توضیح دادن به آنها صرف کنم.
سلام استاد
من واقعا نظریاتم در مورد همه چیز شبیه شماست . و تماما شبییه شما فکر میکنم . تحت تاثیر هیج حرف و جوی قرار نگرفتم ولی در اکثر موارد با شما هم عقیدم .
واقعا دوست دارم روزی این افتخارو داشته باشم که شما رو از نزدیک زیارت کنم
به امید اون روز ………….
من میخوام شاگرد خوب و قدر شناسی باشم خب .با اینکه من گوهر شناس نیستم ، گوهر گران بهای من
همیشه سرفراز و نیک نام باشید.
نیمای عزیز … مسلماً شما هم گوهرشناس خیلی خوبی هستی که الان اینجایی و مطالب رو با اشتیاق میخونی … مثل همه ی دوستان دیگر عزیزمون…:)
کاش جواب ندین چون من هربارکه جواب میدین بیشتر خجالت میکشم از نوع انتقادات سطحی دوستان!
کاش منتقد بودن را محدود به زندگی خصوصی افراد نکنیم و در سطح کلان تر به فراوانی و سایر مفاهیم بیاندیشیم.
آخرین چیزی که از اون شب میشد نتیجه گرفت هم این نبود که شما به خاطر فراوانی دوست ازدواج نمی کنید.
به قول دکتر شیری در همون شب قصه من با خوندن انتقاد دوست عزیزم “گریستم”
چقدر خوب با نوشته هاتون آدم رو متقاعد می کنید!
لذت بردم از پاسخت محمد رضا جان
برقرار باشي عزيز
سلام مجدد
به هیچ عنوان قصد جسارت نداشتم
همونطور که گفتم تازه باهات اشنا شدم و برای درک درست حرفات و دغدغه هات باید بیشتر بشناسمت
ممنون که هستی و افکار گذشته ما را به چالش میکشی و این دید منا داره تغییر میده
میدونم سرت شلوغه و بینهایت ممنون که برای نظر شخصی من ارزش قائل میشی و بهش جواب میدی
و باید اعتراف کنم مثل تو بودن خیلی خیلی سخته چون باید ادم خیلی فداکار باشه
ولی همه تلاشم را میکنم تا به اون جامعه توسعه یافته برسیم و با هم از دیدنش لذت ببریم
عالی بود صحبتات محمدرضا بازم ازت خیلی چیزا رو یاد گرفتم حرفایی که مبزنی حرفاییه ک خیلیامون یه گوشه ذهنمون هست ولی شاید خیلیهامون بهش فکر نکردیم اون طور که باید
ممنونننننننننننن
اقای شعبانعلی چقدر شکسته شده اید!
ای بهکفایت، سرشار
و در امیدواری، نیرومند!
زمانی جوان بودی
اکنون بسیار جوانتری!
بر دوستان تازه درهایت را بگشای
(همسفرت خواهم بود در پیمایش شاهراه روشنایی
و رسیدن به منزلگاه رستگاری
– آرمانشهر دانایی و دوستی و مهربانی -)
هیچ انسانی مقصدی چنین زیبا نیافته است!
سلام من اولين بار هست كه ميام اينجا فايل رو گوش كردم آقاي مهندس و لذت بردم خيلي حرفهاتون برام ملموس بود، شايد بخاطر قرابت سني، مخصوصا اون پايبندي به اخلاقيات تو محيط كار در شروع :))) منم همينطور بودم الان فكر ميكنم چه ناداني ميكردم :)) ، كاملا باهاتون موافقم ما اون موقع ها چيزي نداشتيم و همين باعث ميشد آرزو داشته باشيم آرزوي فلان عروسك فلان مسافرت فلان بازي و…… بخاطر همين وقتي به آرزوهامون ميرسيديم لذت وافري رو تجربه ميكرديم
نمیدونم این کامنت رو باید کجا بنویسم ولی پیشاپیش از شما عذرخواهی میکنم. اعتراف میکنم هر قدر ادعا کنم باز هم نمیتونم بعضی آدمهارو بپذیرم و به حرفها و تفکراتشون احترام بذارم. مخاطب خاصم فقط آقای تقویه و اگر آدرسی ازشون داشتم، همه ی این حرفها حضورا گفته میشد خدمتشون. سر شمارو هم درد نمی آوردیم.
امروز فرصت کردم فایل رادیو مذاکره رو گوش بدم. از خدا میخوام کاری کنه که هیچ وقت گرفتار چنین مدیری با چنین ادبیات و چنین تفکراتی نشم. خدا را هزار هزار بار شاکرم که مدیرانی داشتم که هیچ وقت از بالا به پایین به کارمندانشون نگاه نکردن. به فکر منافع سازمانشون بودن ولی تحقیر تو کار و تو حرفاشون نبود. ایکاش مدیران میفهمیدن فقط در فضای سازمانی مدیر هستن و بعد از ساعت کاری، دیگه کارمندی ندارن و تنها یک انسان هستن با وظایف انسانی. ایکاش همه مدیران اینهارو میفهمیدن و کلا با توهم مدیریت زندگی نمیکردن. تو خونه، تو سوپر مارکت، تو کافی شاپ، تو بازار، تو خیابون. خب که چی؟! تحقیر دیگران لذت بخشه؟! از اینکه کارمندت تو یک هتل دیگه احساس کمبود کنه، فکر میکنی از کارش و انتخابش بیزار میشه یا از شخص شخیص شما؟! واقعا فکر میکنید اگر قانون کار هم پشت قشر ضعیف کارگر نباشه، مدیرانی با تفکرات منجمد و پوسیده از این قشر حمایت میکنن؟؟؟ خوبه حداقل تو حرفاتون گفتید اینجا ایرانه.(working in Iran!!!!!!!!!!!!!!!). مدیری موفقه که نگاه چند جانبه داشته باشه جناب!