همیشه بر این باور بوده ام که برای شناختن انسانها، نباید در داراییها و پیروزی ها و سکه ها و مدالها و خانه ها و ماشینها و مدارک تحصیلی و مدارج علمی و … غرق شویم. برای شناختن انسانها و نزدیک شدن به آنها باید زخمهایشان را شناخت.
انسانها زخمهایشان را فریاد میزنند: در حرفهایشان، در رفتارشان، در انتقاداتی که از شما میکنند، در پیشنهادهایی که برای شما دارند، در رویاهایشان و حتی در شکل نگاهشان.
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
واقعا حقیقت داره مردم همیشه از درداشون صحبت میکنن ولی هر کس به یه نحوی
سلام و خداقوت
و البته
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست
به جایی رسیدیم ک وقتی میگن چت شده و از دردها و زخمهایم گوشه ای برای اطرافیانم میگم دردم بیشتر میشه
درد و زخمهایی ک برای من نیست برای “ما”ست
سلام
راه حل چیه برای این آدمهای زخم خورده؟!
وای چقدر خوب که ما هم می تونیم راجع به دیدگاه دیگران نظر بدیم و Like or Dislike کنیم
خیلی کارتون جالب و قشنگ بود
سلام به دوست من محمدرضا جان
دوستاناين خانه اميد تمام حرفهايي كه ميخواستم بزنم و گفتند
فقط مي تونم بگم
موافقم
به نظر من گاهی تمام زندگی انسانها بطور ناخودآگاه خلاصه میشه دراینکه زخمهای عاطفی ناشی ازکودکی شون روبه روش خودشون مداواکنن،آدمهاتوی هرسن وشغلی بازهم همون بچه های کوچک هستند بادردهایی که ازگذشته باخودشون آوردن،انسانهایی بودن که کارهای بزرگی توزندگی انجام دادن وانگیزه درونی وناخودآگاهشون درمان همون زخمهابوده
وبسیارانسانهایی که راه درستی برای درمان دردشون بلد نیستند،واون تجربه های تلخ روبارهاوبارهاتکرارمیکنندوزخمهاشون رو به جای پانسمان همیشه تازه نگه میدارند.
سوال من اینه اگراینقدر باهوش باشیم که بتونیم دردهای منحصر به فرد خودمون روپیدا کنیم،مداوای این زخمها باچه کسیه؟ باخودمون،؟
باشریک عاطفیمون؟
بامجموعه دوستانمونوخانواده مون؟
یاباهمه اینها
خیلی از رفتارهام بخاطر زخم هایی هست که گاهی یادم میره هست یا حتی بوجود اومده!!!
من فکر میکنم آدما معمولاً وقتی دردشون میاد رنگی میشن… بیشتر آدما وقتی کاریشون نداری یا حالشون خوبه یا سفیدن یا سیاه… اما درداشونه که باعث میشه بشینن یا برن جلو، یا حتی یه تغییر به وجود بیارن…
زخمها مهمن… یه وقتایی سرنوشت یه آدم با زخمهایی که بهش خورده و تصمیماتی که بعد از اون زخمها میگیره، از این رو به اون رو میشه…
انسانها زخمهایشان را فریاد می زنند….
درسته.خیلی قشنگ بود. ولی میشه بهم بگین وقتی انسانها به سکوت می رسند چی؟؟؟در عین حالی که اطرافشون پر آدمه چرا گاهی سکوت رو ترجیح میدن؟
من فکرمی کنم سکوتی که معادل انفعال باشه خودش بیانگر یکی ازاون زخمهاست…
هیچ کاری نکردن محصول زندگی کسیه که میخوادکامل باشه امادرعین حال بهش گفتن تو نمیتونی
فقط امیدوارم خداوند چنین درکی رو به آدمهای قضاوت گر نده. اینکه آدم بدونه با نادانی طرف مقابل قضاوت شده، راحت تر می پذیره و ازش میگذره.
محمد رضاي عزيزم مثل هميشه قلمت تاثير گذاره
به اميد روزي كه سالم وبدون عقده از زخم هاي زندگي بيرون بيايم وبتونيم حلشون كنيم والتيام پيدا كنيم تا مرتب تو زندگيمون تكرار نشن
واقعا عمیق و تاثیر گذار.ممنون
به نظرتون برای ترمیم این زخمها باید چی کار کرد ؟ براتون راجع به این موضوع میل زدم خیلی حل کردشون برام مهمه .:(
سلام استاد عزيز
اين اولين مطلبيه كه از تو ميخونم و ازش لذت نميبرم
چون فكر ميكنم كه بيشتر از روي احساسات نوشته شده! يا شايد براي تخليه يه ناراحتي
البته اين خونه شماست و همه حقوق ميزبانيش مال شماست
ولي من انتظارمو به عنوان شاگردتون مطرح ميكنم و …………
شادي و آرامش براي شما و تيمتون آرزومندم
دوست من.
من حاصل نزدیک پانزده هزار صفحه مطالعه متن انگلیسی و آلمانی کارهای یونگ و فروید رو خلاصه کردم توی چند جمله.
خیلی دردناک بود که دیدم فکر میکنی احساسیه.
باورم اینه که اگر کسی بخواد با مطالعه این چند سطر رو بنویسه، امروز شروع کنه و شبانه روزی مطالعه کنه سال ۹۵ میتونه همین گزارش خلاصه رو بنویسه
سلام استاد
جواب كامنت اولو خيلي تند و تيز دادين ولي دوميو اصلا جواب ندادين
خيلي دلم مي خواست احساس و جوابتونو بدونم
راستي نظر سنجي كه اضافه كردين خيلي جالبه
دوست پشیمان من!
میدونی ما بعضی وقتها یک حرفی میزنیم بعد برای توجیه آن ساعتها حرف می زنیم!
نمیدانم چرا به خاطر پاسخ محمدرضا و عکس العمل منفی برخی از دوستان، آنچه را که باور داشتی( که حتما داشتی که اظهار کردی) را به کل منکر شدی!!!!
محمدرضا تو بگو…
اظهار نظر های تند و سطحی
تلاش جهت جلب محبت و توجیه رفتارهای قبلی
اعتباربخشی به اظهارات خود
آیا اینها همه مصادیقی از زخم های درون ما نیست؟
سلام استاد عزيزم
اول اينكه اگه باعث ناراحتيتون شدم واقعا ازتون عذر مي خوام به هيچ عنوان قصدم ناراحت كردن شما نبود.
فكر كنم همونجوري كه من امروز از دنده بدي بيدار شدم شما هم از دنده بندي بيدار شديد، پس لطفا از دست من عصباني نشيد(لحنتون توي جوابي كه دادين خيلي عصبانيه و حس كردم اگه دم دستتون بودم يه كتكي مي خوردم)
شايد حس من به خاطر توالي دو موضوعي كه نوشتين شكل گرفته- موضوع قبلي با تيتر “مشكلي كه نام دارد راه حل هم دارد” و بحثي كه با آقاي مهران داشتين و جوابي كه بهش دادين.
از زماني كه باهاتون آشنا شدم خيلي ازتون ياد گرفتم و تا هميشه استاد من خواهيد بود
در مورد مفهوم مطلبي كه نوشتين منم كاملا ازش با خبرم و بهش اعتقاد دارم و نقدم واقعا ارتباطي با اون نداشت
كه البته به غير از فرويد و يونگ (كه حدود۷۰درصد آثارشونو خوندم)تعداد زيادي از روانشناسان ديگه هم وجوه ديگري از همين موضوعو روشن كردن. (اريك برن و هورناي هردو تحت تاثير فرويد-روانشناساي رفتارگرا-حتي روانشناساي اگزيستانسيالي مثل يالوم كه زخم هاي خيلي عميق ترو بررسي كردن)
با آرزوي شادي و آرامش براي شما
سامان
مواظب باشیم روی زخم دیگران نمک نپاشیم !
جمله جالبی گفتید