دوره آموزشی مقدمه‌ای بر تفکر سیستمی (کلیک کنید)

درگذشت دکتر مسعود حیدری – پدر فنون مذاکره ایران

متأسفانه دکتر مسعود حیدری، پدر مذاکره ایران را از دست دادیم.

درد فقدان ایشان برای من، دوچندان است. چرا که در تمام این سال‌ها، ایشان علاوه بر مقام استادی، مانند پدر، حامی معنوی من نیز بوده‌اند و چنان‌که همیشه خدمت‌شان عرض کرده‌ام، بخش مهمی از داشته‌های امروزم را مدیون لطف و حمایت‌های ایشان بوده و هستم.

طی ماه‌های اخیر، بارها این سعادت را داشتم که خدمت‌شان برسم و پای تخت‌شان زانو بزنم و از دغدغه‌هایشان بشنوم. دکتر مسعود حیدری تا آخرین لحظه‌ای که در میان ما بودند، عشق ایران را داشتند و همیشه تکرار می‌کردند: «من نگران ایرانم. اما می‌دانم که روزی، همه‌ی آن‌ها که از این کشور رخت بسته‌اند، به این‌جا باز می‌گردند و در کنار همه‌ی آن‌ها که مانده‌اند، این ویرانه‌ را دوباره خواهند ساخت.»

قطعاً روزی، شاگردان ایشان، آرزویشان را عملی خواهند کرد.

 

فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) کارآفرینی کسب و کار دیجیتال

ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده آموزش حرفه‌ای‌گری در محیط کار



47 نظر بر روی پست “درگذشت دکتر مسعود حیدری – پدر فنون مذاکره ایران

  • میلاد آقاجوهری گفت:

    محمدرضا جان، کاش من هم جوری زندگی کنم که سهمی در شادی و خوشبختی آیندگان داشته باشم.این غم رو بهت تسلیت میگم. خاطرم هست که کلیپی ازیشون گذاشته بودی و ازینکه چقدر احساس خوبی داری از شاگرد این عزیزان بودن. من وقتی خبر فوت این عزیزان رو میشنوم احساس تنهایی میکنم. نمیدونم. وقتی آدم‌های عزیز از بینمون میرن شاید انقدر آدم‌های عزیز کم شدن که احساس تنهایی عمیقی بهم دست میده، شاید نه احساس تنهایی، احساس بی‌پناهی. نمیدونم. می‌خواستم بگم امیدوارم آرزوی دکتر محقق بشه.

  • حبیب صادقی نژاد گفت:

    درد از دست دادن افراد نزدیک، بسیار سخت هست حتی با وجود اینکه واقعیت رفتن از این دنیا، برای همه وجود داره. من ایشون رو توی فایل رادیو مذاکره ی شما شناختم و فقط هم در همین اندازه. بی شک با شناختی که از شما دارم، ایشون مرد اثرگذار و آینده سازی بوده و البته که هستن. افرادی با این مدل ذهنی، بیشترین چیزی که از خودشون برای بازماندگان به جا میزارن (البته از نظر من)، فضای فکری برای ادامه دادنِش هست.
    ازاینکه ایشون فردی مثلِ شمارو برای این هدف دارن و ازینکه همه ی ماها شمارو داریم خوشحالم، که باعث میشید مسیر درست رو ببینیم و در چارچوبش حرکت کنیم.
    درگذشت ایشون رو تسلیت میگم.

  • […] اگرچه در مجموع بیشتر از چند ساعت – آن هم اکثرا بصورت غیرحضوری – پای صحبت و کلاس درس دکتر حیدری ننشسته‌ام، فکر می‌کنم امید و عشق به زندگی و ایران، از مولفه‌های شخصیتی پر رنگ ایشان بوده است. نکته‌ای که شاگردان قدیمی ایشان همگی به آن اشاره دارند (+). […]

  • حسین طارمیلر گفت:

    فکر میکنم دکتر شریعتی یه جایی تو کویر بود که گفته بود که – نقل به مضمون- “برایت آرزو میکنم در زندگی با یکی دو روح بزرگ برخورد داشته باشی.. دو را برای زیباییِ جمله آوردم. با یکی هم برخورد کنی خیلی خوش شانس بوده ای…”
    من هیچ وقت سعادت شاگردی ایشونو نداشته ام. اما از تو محمد رضا که شاگرد مستقیمشون بودی بسیار آموخته ام و میتونم بگم در زندگی من بسیار موثر بوده ای .و از این بابت از بخت خودم سپاسگزارم. فکر میکنم کسایی که در زندگیشان مستقیما با ایشون برخورد داشته اند خیلی خوش شانس بوده اند. از این بابت به تو تبریک میگویم و از بابت از دست دادنشان هم تسلیت. خوشحالم که میراث خوبی مثل محمد رضا شعبانعلی به جا گذاشتن.

  • رضوان گفت:

    خیلی وقتها به این فکر میکنم که نقش من در این دنیا چیه و در نهایت از خودم چه انتظاری دارم. شاید بتونم بگم تا الان پذیرفتم که من و بقیه نقطه هایی از خطوط و مسیرهای مختلف هستیم که شاید حتی نتیجه ی انتخابها و اعمالمون رو در طول زندگیمون نبینیم، اما این مهمه که تو مسیری قدم برداشته باشیم که به درستیش یا مفید بودنش یا داشتن هر ویژگی دیگه ای که برامون مهمه، ایمان داریم.
    امیدوارم راهی که این استاد بزرگ در ایران پیش میبردند،با شایسته ترین انسانها ادامه پیدا کنه و روزی آرزوی ایشون برای ایران محقق بشه و اون روز یادمون باشه که چیزی داریم حاصل ذره ذره تلاش اینچنین افرادی هست.
    و امیدوارم همه، از جمله خودم، بتونیم مسیر درست خودمون رو مثل ایشون پیدا کنیم و با ایمان و اراده و عشق ادامه اش بدیم.
    روحشون شاد.

  • لیلا گفت:

    سلام
    وقتی این پیام رو خوندم ناراحت شدم، از طرفی تسلیت گفتن رو دوست ندارم چون خودم هیچ‌وقت دوستش نداشتم، انگار هر کسی با تکرار این کلمه مدام بهت یادآوری میکنه که دیگه اون عزیز رو نداری و یطوری نیستی اون شخص رو میخواد بهت یادآوری کنه که برای تو اتفاقا همیشه هست و از طرفی متاسفانه من ایشون رو نمی‌شناسم.
    اما به رسم ادب و احترام می‌خواستم که باهاتون همدلی کنم.
    دیروز کمی در مورد ایشون خوندم و فایل صوتی‌ شما و ایشون رو گوش دادم و به خودم گفتم یک نکته هر چند کوچک و در اندازه توان خودم از صحبت‌های ایشون انتخاب کنم و سعی کنم در وجود خودم نهادینه کنم، کلمه پرکاری جذبم کرد.
    آقا معلم واقعا متاسف و ناراحتم که حضور فیزیکی پدر معنویتون رو از دست دادید و خوشحالم که پُر هستید از خاطرات خوش و منش ایشون رو با خودتون دارید.

  • سعیده گفت:

    تسلیت میگم واقعا غم انگیزه که آدم یک انسان تاثیر گذار رو از دست بده. اونم تو این روزها که نمیشه همدردی ها رو فیزیکی داشته باشیم و مجبوریم تو چهاردیوار تنهایی خودمون آخرین تصاویر مونده بر ذهن رو مرور کنیم.
    روحشون شاد

  • شاهد اشرفی گفت:

    خیلی متأسف شدم
    به شما هم تسلیت می گم محمدرضای جان
    علاقه ایشان به ایران برای من خیلی دوست داشتنی بود. آن جایی که می گفتند من در اینجا درس خواندم و بزرگ شدم و باید به ایران باز می گشتم تا بسازمش؛ تلنگری جدّی به خیلی از ماها بود. راهش مستدام.

  • نیلوفر گفت:

    ای کاش می شد در این روزها که بیش از هر زمانی به حضور انسانهای بزرگ و با تجربه و باسواد نیاز داریم، مرگ رو متوقف کرد.
    اما… .
    از شنیدن خبر فوت ایشون بسیار متاسف و غمگین شدم.
    یادشون گرامی باد.
    در حد و اندازه من نیست در مورد ایشون حتی جمله ای بنویسم.
    محمدرضای عزیز.
    از غمتون غمگین میشیم، همون طور که از خوشحالیتون شاد.
    یادشون در قلبتون سبز.

  • محمد وحیدطاری گفت:

    محمدرضای عزیز دورادور می‌دونم که چقدر این انسان نازنین رو دوست داری. بهت تسلیت میگم و از صمیم قلبم آرزو دارم که بتونیم کاری بکنیم که با رفتنمون از این دنیا، کسی مثل تو در موردمون بنویسه.
    حال دلت خوب…

    • محمد. من یه نکته‌ای رو دارم به تدریج، بیشتر و بیشتر یاد می‌گیرم. به حرف تو ربطی نداره. اما دوست داشتم این‌جا بنویسم.
      اونم اینه که توی رابطه با کسانی که دوست‌شون داریم، حالا پدر و مادر، معلم، شریک عاطفی یا هر رابطه‌ی دیگه که برامون ارزشمنده، لحظات بزرگ و اتفاق‌های خیلی عجیب نیستن که خاطره‌ی ما رو از رابطه می‌سازن. اتفاق‌ها و لحظات کوچیک هستن که می‌تونن حس خوب یا حس بد به ما القا کنن. آدم باید خیلی مواظب این لحظه‌های کوچیک باشه.

      من هر وقت دیدن دکتر می‌رفتم، روی صندلی نمی‌نشستم. چون میدیدم ارتفاع سرم بالاتر از سر دکتر قرار می‌گیره و احساس می‌کردم این بی‌احترامیه.
      پایین تخت‌شون زانو می‌زدم می‌نشستم که هم‌ارتفاع باشیم.
      خانوم‌شون خیلی وقت‌ها تعارف می‌کردن که روی صندلی بنشینم و منم بدون این‌که توضیح خاصی بدم، تشکر می‌کردم و باز سر جای خودم روی زمین می‌نشستم.
      یه بار دکتر حیدری بعد از تعارف خانوم‌شون، گفتن: این بالا نمی‌شینه. چون پروتکل‌ها رو بلده.
      شاید باورت نشه، الان به من بگن بزرگترین دستاوردت توی دنیای مذاکره و اتیکت و اداره‌ی جلسات و … چیه، می‌گم: همین یه جمله‌ی دکتر حیدری.
      ایشون خیلی جاهای دیگه به بهانه‌های مختلف، لطف‌های بزرگی به من داشتن و صحبت‌های مختلفی رو مطرح کردن. اما اون لحظه‌ی ساده‌ی کنار تخت، برای من یه دنیا بود. انگار توی یه امتحان بزرگ نمره‌ی خوب آوردی.

      این مثال و خیلی مثال‌های دیگه، من رو به نتیجه رسونده که توی رابطه با کسانی که دوست‌شون داریم، با کمی دقت، می‌تونیم لحظاتی رو بسازیم که یه عمر به خاطرش حس خوب داشته باشیم و برعکس، با کوچک‌ترین بی‌دقتی، ممکنه کاری بکنیم که یه عمر تأسف بخوریم.

      بعد از اون تجربه، من با دقت بیشتری به رفتارم با بزرگ‌ترها توجه می‌کنم و قدر لحظه‌های کوچیک رو بیشتر می‌دونم.

      • مرتضي كاظمي طاسكوه گفت:

        چقدر اين كامنت خوب بود
        ممنون محمدرضاي عزيز

      • جواد گفت:

        محمدرضا جان.
        به نکته بسیار ظریف و آموزنده ای در مواظبت از لحظه های کوچیک زندگی اشاره کردی. راستش دیشب داشتم کتاب”زندگی پنهان ذهن” از ماریانو سیگمان رو می خوندم به جمله جالب زیر برخورد کردم دیدم این مدل برخورد در مدیریت لحظه های کوچیک زندگی نیز می تونه تاثیر گذار باشه. گفتم اینجا بازنشرش کنم :
        … آلبرت پیشنهاد می کند دفعه بعد که با آدم های مهم زندگی مان دعوایمان شد، بهتر است به زبان اسپانیایی (یا هر زبان غیربومی دیگه ای) صحبت کنیم. به این ترتیب امکان پیدا می کنیم بحث را به حوزه منطقی تر بکشانیم که کمتر زیر سلطه ی صفات غیر منطقی است.

      • محمد وحیدطاری گفت:

        محمدرضا عزیزم، ممنونم از متن دل‌نشینت و ممنون که زمان گذاشتی.
        در رابطه با «لحظه‌های کوچیک» دوست دارم به این تیکه از مرامنامه‌ی روزنوشته‌هات اشاره کنم که برای من بی‌نهایت لحظه‌های کوچیک ساخته:
        «… و فکر میکنم، همه باید نامها را رها کنیم و به دنیای مفاهیم پا بگذاریم.»
        من از زمانی که این جمله رو زندگی کردم، حتی آدم‌هایی که به هر دلیلی از من دوری می‌کردن و پشت سرم حرف می‌زدن، الان به آدم‌هایی تبدیل شدن که دوست دارن با هم بشینیم و قهوه بخوریم و گپ بزنیم.
        جالب بود که وقتی از یکی از این آدم‌ها تعریف کردم (با اینکه یه جورایی از من متنفر بود) و گفتم که محتوای خوبی دراه تولید می‌کنه، یه سری بهم گفتن چرا این کار رو می‌کنی؟ مگه به توجه نیاز داری؟ و غیره. اما من تمام مدت جمله‌ی تو توی ذهنم بود: «آدم‌ها رو از مفاهیم جدا کن».
        و این یعنی خلق لحظه‌های کوچیک براشون. و این یعنی چیزی از جنس «چون پروتکل‌ها رو بلده».
        بدون که حرف‌هات جاریه توی لحظه‌هام مرد بزرگ و دوست‌داشتنی…

  • سینا مرعشی گفت:

    من حدود ده سال پیش افتخار داشتم در کلاسهای اصول مذاکره و قراردادهای بین المللی در سازمان مدیریت صنعتی ایشان شرکت کنم. وطن پرستی، سواد و معلومات تخصصی فوق العاده ، قدرت و نفوذ کلام، حافظه عالی در بیان خاطرات و جزئیات مذاکراتی که حضور داشتند، نظم شخصی، مناعت طبع، و بسیاری صفات برجسته دیگر از ایشان را همیشه به یاد دارم. با وجودیکه به دلیل یک سانحه تصادف با زحمت راه میرفتند ولی روحیه سان عالی بود و وقتی شروع به تدریس میکردند تمام فضای کلاس را انرژی و شوق فرا می‌گرفت.
    طی سالهای طولانی به قول خودشان سرباز مذاکره وطن بودن، خدمات شایان توجه و ارزنده ای برای کشور انجام دادند.
    از نسل طلایی افرادی بودند که به معنای واقعی عاشق ایران و پیشرفت کشور بودند که مشابهشان نخواهد آمد.
    محمدرضا شاگرد و جانشین خلفی برای استاد هستی

    • سینا. من هم با تو، در مورد تمام صفاتی که از ایشون نقل کردی موافقم.
      دلم می‌خواست یه مورد دیگه رو هم به فهرست «صفات برجسته‌»ای که گفتی اضافه کنم.
      دکتر حیدری خیلی مراقب بود که توی نسل جوان‌تری که اطرافشون هستن، اختلاف و تنش و رقابت ناسالم نباشه.
      توی بعضی دیگه از زیرشاخه‌های مدیریت، کسانی رو می‌شناسم که تقریباً جایگاه مشابه ایشون دارن، اما شاید این مورد رو کمتر مورد توجه قرار می‌دن.
      بارها دیده‌ام و حتماً تو هم دیدی که نمیشد در مقابل ایشون، از کس دیگه‌ای بد گفت.
      به محض این‌که از یکی از نسل جوان‌ترهای مذاکره، اسمی پیش ایشون میومد، قبل از این‌که بحثی ادامه پیدا کنه، چند تا صفت مثبت از اون فرد رو می‌گفتن و این‌طوری به بقیه سیگنال می‌دادن که فقط حق دارید از دیگران تعریف کنید. جا و فضایی برای نق زدن یا نقد کردن نیست.
      به خاطر همین، همه احساس می‌کردن از حمایت و پشتیبانی ایشون، بهره‌مند هستند و این می‌تونست مشوق و انگیزاننده‌ی بزرگی باشه.

      • سینا مرعشی گفت:

        کاملا موافقم.
        همینطور امیدوار به نسل جوان بودند و این امیدواری رو به دیگران تزریق میکردند.
        روحشان شاد و یادشان گرامی

  • سمانه گفت:

    سال ۸۹ من مرکز مطالعات دانشگاه شریف کار می کردم. یه همایش دو روزه، شامل چندتا کارگاه آموزشی برگزار می شد. یکی از کارگاه ها، اصول و فنون مذاکره بود که دکتر حیدری به همراه محمدرضا برگزار می کرد. حین دوره من و یکی از همکارام داخل سالن نشسته بودیم، ( البته نه برای گوش دادن به دوره، بلکه برای اینکه ببینیم اگه مشکلی پیش اومد، کمک کنیم.) بعد از پایان کلاس، به دکتر حیدری گفتیم با ما عکس می اندازید؟ یادمه با مهربونی بهمون گفت: “شما افتخار می دید، من تو عکستون باشم؟”
    ایکاش عمر آدمیزاد رو می شد از یکی به یکی دیگه انتقال داد. به نظرم بعضی آدمها اگه می تونستن جای دوتا آدم زندگی می کردند، دنیا جای بهتری می شد.

  • رسول فتح پور گفت:

    چقدر حیف که این معلم عزیز رو از دست دادیم . خودم و خیلی از کسانی که امروز الفبای مذاکره رو در صنعت خودرو تکرار و استفاده می کنند مدیون ایشون و شاگردان درجه یکشون هستن . اگر این خوش شانسی رو داشته باشیم که در کنار عاشقان ایران ساختن دوباره را شاهد باشیم خیلی سعادت بزرگیه.
    به امید وصال این وضعیت

  • علی سمیعی گفت:

    محمد رضا عزیز
    گفتگوی تو و دکتر حیدری را در رادیو مذاکره یادم هست. جایی که ایشون از تو به عنوان یکی از بهترین شاگردان خودشان اسم بردند. همچنین یادداشتی که بر روی کتاب اصول و فنون مذاکره نوشتند را به خاطر دارم. قطعا فقدان ایشون خیلی دردناک است. درگذشتشون را بهت تسلیت میگم و امیدوارم روحشان در آرامش باشد.

  • امیررضا بنی‌کمالی گفت:

    محمدرضا جان
    خودم رو یک جورایی جای پروفسور حیدری گذاشتم و متن رو خوندم.
    راستش شادی وجودم رو گرفت. واسه یه معلم چی مهم‌تر از اینکه شاگردش همدمش باشه و بعد رفتنش ازش با دل و جون بنویسه؟
    چه وارث معنوی بهتر از شاگردی مثل تو؟ قطعاً خیالش راحت بوده که میراثش رو دست انسان ارزشمندی بجا گذاشته.
    جاشون خالیه قطعا و در عین حال امیدوارم بار این اندوه از دلت برداشته شه.
    تن و جانت سلامت.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser