تعطیلی های متوالی آغاز شد و مثل همیشه، قطار ماشین ها که از تهران به سمت جاده های شمال حرکت میکنند را میتوان در تمام خیابان ها و اتوبان های اصلی شهر مشاهده کرد. این بار اما، برای من اتفاق جالبی افتاد. به مناسبت روز خبرنگار، دوستان من در صدای قزوین، از من دعوت کردند تا بازدیدی از دفتر این رسانه ی محلی حرفه ای و تأثیرگذار، داشته باشم.
صحبت های زیادی رد و بدل شد. از قزوین و تاریخ آن، از آثار باستانی و از کارخانه ها و صنایع ارزشمندی که شهر را در میان گرفته اند. از فرصتهای زندگی و سرمایه گذاری در قزوین. از تجربه ی لحظات آرامی که در کنار دریاچه ی اوان میتوان داشت. در پایان، به پیشنهاد دوستان صدای قزوین، قرار شد بازدیدی از اطراف قزوین داشته باشیم. بازدید از اطراف قزوین، همزمان احساس خوب و احساس بدی را در من ایجاد کرد.
احساس خوب از دیدن مناظری که هرگز فکر نمیکردم در فاصله ی چند ساعتی خانه ام، وجود داشته باشد و
احساس بد از ندیدن مناظری که در تمام این سالها، در فاصله چند ساعتی خانه ام وجود داشته اند!
شانس خوب در چنین مسافرتی میتواند همراهی یک عکاس حرفه ای با تو باشد. چون تو را وادار میکند مناظری را ببینی که نمی دیده ای. و در کنار جاده در نقاطی بایستی که اگر به تو بود، بی کمترین دقت و توچهی از کنار آنها عبور میکردی. خوشبختانه آقای نصیری شهرکی، از عکاسان برتر کشور با ما همراه بود و به ما یاد داد مناظری را ببینیم که شاید اگر او نبود، از کنار آنها به سرعت عبور میکردیم.
تک درختی بر یک کوه، لبخند پیرزنی دستفروش در کنار خیابان، درخشش خیره کننده ی رنگ سبز، چیزی که به سادگی در شهرهای آلوده به غبار و دود یافت نمیشود. همه و همه، چیزهایی بود که نگاه دقیق یک عکاس میتوانست بیابد و نشانت دهد.
باید خیلی پر رو باشی تا وقتی یک عکاس حرفه ای با دوربین فوق حرفه ای، مناظر مختلف را به تصویر می کشد، موبایل به دست، در کنار او، از منظره ها عکس بیندازی! و من همین قدر پر رو بودم! عکس ها را برای شما آورده ام به عنوان سوغاتی قزوین. عکس هایی که برای تهرانی ها و سایر شهرهای اطراف، میتواند همزمان «حس خوب و بد» ایجاد کند. برای ما که «خیلی دورها» را می بینیم و «خیلی نزدیکها» را فراموش میکنیم. و ظاهراً این عادت را نه فقط در سفرهای توریستی، بلکه در ارتباط با نزدیکان، در تحلیل های فرهنگی و در سایر بخش های زندگی نیز، تکرار میکنیم…
گزارش رسمی تر این دیدار را میتوانید در صدای قزوین بخوانید.
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
سلام…
راستش گاهی اوقات ما پدیده ها وجاذبه های طبیعی کشورمون رو فراموش میکنیم ویادست کم میگیریم
وقتی تصویر۲ رو دیدم
یک ان فکرکردم هرجایی میتونه باشه جز ایران…
خداروشکر در کشوری زندگی میکنیم که طبیعت فوق العاده ای داره
فقط اونطورکه باید قدرشو نمیدونیم ویاحتی گاهی دس کمش میگیریم…
سلام
واقعا منطقه قشنگیه.با ی جای جدید از ایران با تصاویر بیشتر از سرچ کردن ، آشنا شدم.خیلی ممنونم.
محمدرضا ایران واقعاً طبیعت زیبایی داره ولی متأسفانه ناشناخته هستن و کمتر عموم مردم باشون آشنا هستن. امیدوارم فرصت داشته باشی ازین طبیعت لذت ببری.
به نظر من یه خصلتی که ما ایرانیا داریم اینه که با سرعت می خواهیم زندگی کنیم. تو ابتدایی مطالب راهنمایی آموزش داده میشه تو راهنمایی مطالب دبیرستان و همینجوری تا پایان تحصیلات! اصولاً اگه وقت نداشته باشیم اولین چیزایی که توش صرفه جویی می کنیم ورزش و طبیعت گردی و تفریح هستن! امیدوارم همه فرصت داشته باشن تا از طبیعت ایران لذت ببرن.
خیلی عالی بود این قسمتی که گفتی تو ابتدایی راهنمایی و تو راهنمایی دبیرستان و..
واقعا همینجوره ما یه جوری زندگی می کنیم که لذت از لحظه بردن رو نداریم و یا اصولا بلد نیستیم
سلام برای دیدن عکسهای بیشتر و کسب اطلاعات بیشتر از گروه زیر در فیس بوک دیدین کنید
https://www.facebook.com/groups/Alamout/
پس چي رها خانم ايالت ماست ديگه قابل برو بچه هاي متممو نداره!تازگي ها ميگن ميخواد قاره بشه!!!!!!!!!
یه تشکر ویژه از محمدرضا شعبانعلی عزیز دل همه
مرسی که با یه عکاس حرفه ای خوب ما رو آشنا کردی، البته من سایت ایشون رو پیدا نکردم و تنها یک وبلاگ از ایشون دیدم:
http://www.nasiri-shahraki.blogfa.com
سلام محمدرضا
الان هم خوشحالم هم ناراحت،خوشحالم از این جهت که اومدی شهر ما و این که نظرت مثبته و بهت خوش گذشته،ناراحتم از این جهت که نمیدونستم میای که با شما و آقای شهرکی همراه بشم،با آقای شهرکی رابطه دوستانه ی مختصر و ارادتی فروان بهشون دارم،قبلأ به این فکر کرده بودم دعوتت کنم بیای روستای پدریم،سنگان که واقع در طارم سفلی ست،اگه شرایط محیا شه حاضری برای جشن انار که تو مهرماه برگذار میشه به اتفاق آقای شهرکی اونجا باشیم؟
اين آقاي مهاجر راست ميگه محمد رضا براي جشن انار حتما بيا.
استاد منم بچه ای نهاوندم اونجا خیلی قشنگه ه
سلام استاد
برام خیلی سخته که آرزوی دیدن شما و هم صحبتی با شمارو هر روز توی ذهنم دارم اما امروز فهمیدم به راحتی یک عبور، ساده از کنار جاده ای مه آلود گذشتم و شمارو ندیدم…
و سختتر از اون این که اگه اشتباه نکنم شما در یک قدمی خانه ی پدر بزرگم بوده ای و من در انتظار خواندن روزنوشته های شما که چندروزی بود به آنها دسترسی نداشتم…
سلام
تصاویر خیلی زیبا بود!
ممنووووووون! مثل همیشه عالی بود!
یادش بخیر قبلاً قزوین جزو استان ما (زنجان) بود!!! اون موقعه هاااا هیچ وقت نرفتیم خوب ببینیمش!!! حس بده شما رو یک جورایی من هم دارم!!!
درود
محمد رضا جان خوشحالم از این که از دیار ما دیدن کردی
قزوین چشمه های آبگرم فوق العاده ای داره ، پیشنهاد میکنم به دوستان حتما استفاده کنند
سلام آقای محمدرضا
فک میکنم این خیلی ارزشمنده که ازین به بعد بیشتر طبیعت نزدیکتون رو ببینید تا اینکه ناراحت باشیدچرا تا حالا ندیدید،عکس ها هم خیلی دیدنی هستن،ممنون ازین به اشتراک گذاشتن،یه توصیه یه دوربین سبک کامپکت هم اگر داشته باشین با تفکیک اینک هه کاربدر عکاسی داشته باشه براتون نه وسیله ای مثل موبایل(که با کیفیت بالای عکاسی هم ) وسیله ارتباطین و صرفا تو جایگاه خودشون قبولشون دارم،خیلی ترقیبتون میکنه به دیدن. 🙂
خیلی زیباست…
ی جا رو هم من به شما پیشنهاد میکنم. ی جاده فوق العاده زیبا … محلیا بهش میگن جاده الماس. مسیر کوهستانی که اسالم رو به خلخال میرسونه. خیلی خیلی قشنگه. نزدیکای ساحل گیسوم که خودش ی جاده فوق العاده رویایی داره… اونجا که برین دیگه موبالیتون هم آنتن نخواهد داشت. کاملا دور از دنیای تمدن. صبا از خواب پا میشین میرین از گاوای اونجا شیر میدوشین بعد آتیش روشن میکنین و شیر رو گرم میکنین و چایی دم میکنین. (اونجاها نه آب داره نه برق و نه گاز…) من این مسیر رو از هر جای دیگه که تا حالا رفتم بیشتر دوست دارم. فوق العاده سر سبز و زیبا. همیشه مه… همه جا پر از منظره های فوق العاده… زمین مخمل سبز … آسمون نقرهای… واااااااااااااااااای همین الان دلم خواست اونجا باشم…
جایی که زینب جان پیشنهاد میکنن،خیلی فوق العاده تر از حد تصوره ،سعی میکنم خیلی زود از تو آلبوم عکسها یه چند تا عکس انتخاب کنم و برات بفرستم محمدرضا .
فکر میکنم اگه عکس ها رو ببینی حداقل یک بار سفر از جهنم رو اونجا باشید.
خیلی وقت پیش میخواستم اینجا رو پیشنهاد کنم ،اما پیگیر بودم ببینم اگر تصمیم بر اومدن شما شد ،جایی برای اسکان دوستان داشته باشید ،یه نتایجی هم به دست اومده 🙂
( البته باید بگم ما یه کلبه ی درویشانه ای همون نزدیکی ها داریم ،اما برای سفر از جهنم باید خیلی چیز ها در نظر گرفته بشه.برای همین صبر کردم تا پیشنهاد مدبرانه ای ارائه کنم)
فعلا که زینب جان نقشه ی ما رو نقش بر آب کردن .اما هر بار تصمیم به اومدن گرفتید .من قول میدم میزبان خوبی باشم در حد بضاعت خودم .با در نظر گرفتن این نکته که اون زمان خودم هم گیلان باشم .
ممنونم زینب جان
تا حالا اطلاع نداشتم، با یه گشت تو نت عکسای فوق العاده ای دیدم و دلم خواست اونجا باشم. سرچی که من کردم گردنه الماس تو اردبیل هست و زبان مردمش ترکی که من نمیدونم حیف! چه حال خوشی باید داشته باشه صحبت با مردمی که تو این خططه هستن…
مهناز جان منم سرچ کردم ولی حتی ی عکس ندیدم که واقعا زیبایی های اونجا رو نشون بده…
تمام عکسا متوسط بودن
بازم عکسایی که خودمون گرفته بودیم ی خورده بیشتر حقیقت رو نشون میده
اگه اینجا هم مث فیس بوک میشد تو کامنتا عکس گذاشت من چند تا عکس براتون میذاشتم
زینب جان ممون از توصیف عالیت که دلمون رو البته هوایی کرد، می خواستم بپرسم اونجا جای اسکان داره ؟
سلامت باشی عزیزم
واقعا غیر قابل توصیفه زیبایی های اونجا
بله البته… اما مشکلی که هست اینه که ی کلبه جنگلی بهت میدن که تمام امکاناتش تو ی جراغ نفتی خلاصه میشه اما شبی ۱۵۰ر تومن ازت میگیرن :))
سعی کنین با بنز و اینا نرین چون فکر میکنن باید چند برابر ازتون پول بگیرن
فكرنمي كردم قزوين اينقدر قشنگ باشه….