یکی از دوستان، ایمیلی زده به من کلاً در یک سطر:
«آقای شعبانعلی! امیدوارم درگیر مادیات نشوید».
ایمیل رو در پاسخ به ایمیلی زده که زیرش، لینک ده تا مطلب رایگان آموزشیه که برای تولید هر کدومش تیم ما کلی هزینه کرده و ارسال شده.
هر چی فکر کردم نفهمیدم منظور دوستم چیه. یعنی میگه: «فتوسنتز کنیم؟!».
بعد فکر کردم یعنی ایشون سر کار نمیره؟ چون کسی که سر کار میره روزی هشت تا ده ساعتش رو میفروشه که «مادیات» به دست بیاره.
بعد فکر کردم یعنی منظورشون اینه که «مادیات دغدغهات نباشه؟». اینم بعیده چون کسی که من رو یک ماه هم شناخته باشه میدونه که دغدغههای من چیه.
نمیدونم این بار منفی لغت «مادیات» رو کی به این لغت داده.
نمیدونم این «تفکیک مادیات و معنویات» رو کدام کلاهبردار هوشمندی در طول تاریخ انجام داده. چون این دو لغت در قرآن وجود نداره. ما در ادبیات اصیل مذهبی، دو واژهی دیگه داریم: «دنیا و آخرت». معنا و مفهوم این واژهها هم مشخصه. دنیا با اشاره به دنی بودن و پست بودن و در دسترس بودن و آخرت به معنای «لایهی دیگر». به معنای «فراتر از اکنون» و به معنای «توجه به پایان کار».
کسی که دعا میخواند و ریاضت میکشد و از خداوند طلب روزی بیشتر میکند، درگیر «دنیا» است و کسی که کار میکند برای اینکه کسب و کاری بیافریند و نانی سر سفره دیگران و در «آخر» زندگی، دنیا را به جای بهتری برای زندگی «خود» و «دیگران» تبدیل کند، درگیر «آخرت».
چرا فکر میکنیم نباید در جامعه دغدغهی پول و ثروت وجود داشته باشد؟
چرا فکر میکنیم ثروت فساد میآورد و تنها راه سالم زندگی کردن، نداشتن پول است که مطمئن باشیم آن را «غلط» هزینه نمیکنیم؟
این نگرش «تقوای پرهیز» از کجا آمده است که جا را برای «تقوای ستیز» کم کرده است؟
کسی که ثروتی کسب نمیکند و طبیعتاً نمیتواند ثروتش را در راه شر و خودپرستی و قدرت و فساد خرج کند، «سالمترین انسان» نیست. او کسی است که به جبر محیط یا به اختیار خود، از منابع جامعه بیشتر استفاده میکند و سهم کمتری در توسعه و تولید آن منابع دارد. هدف ما نباید دوری از ثروت باشد. باید آموزش ثروت آفرینی، از راههای درست و اخلاقی باشد.
جامعهی اسلامی، نباید چهرههای رنگپریدهی گرسنهای را شامل شود که نگاه خود را از بشقاب خالی غذا، به جوی شیر و عسل در قیامت و پس از ورود گور دوختهاند.
جامعهی اسلامی، باید ثروتمند باشد. باید دغدغهی مادیات داشته باشد. باید سیر باشد. باید محل حسرت دیگران باشد.
جامعهی اسلامی، آنطور که من میفهمم – و طبیعتاً این یک نظر شخصی است – باید دارای فاصلهی طبقاتی باشد تا فرق آنها که کم کار می کنند و آنها که زیاد کار میکنند مشخص باشد. آنچه جامعه اسلامی نمیخواهد «فاصله طبقاتی» نیست بلکه «گسل طبقاتی» است.
آنچه امروز از آن رنج میبریم، گسلی است که نه به خاطر تلاش و توانمندی بیشتر، بلکه به خاطر فساد و رانت و ناشایستگی، جمع شده است.
تفاوت جامعه اسلامی و غیراسلامی، در بی توجهی به ثروت آفرینی نیست. در نحوه هزینه کردن «ثروت آفریده شده» است.
آنها که ایدههای خوب دارند و اخلاق را میشناسند و انسانیت را میفهمند، برای فرار از «جهاد با نفس»، ترجیح میدهند راه مادیات را بر خود ببندند و آنها که اخلاق را نمیشناسند و ایدهای برای بهبود جامعه خود ندارند، مادیات را هدف اول زندگی خود قرار میدهند.
ای کاش. هر وقت فردی یا سازمانی را دیدیم که خوب کار میکند و دوستش داریم و با اصول و ارزشهای ما همراستاست، توصیهاش کنیم که «بیشتر به مادیات بیندیشد» تا بماند و بزرگتر شود و خدمت بیشتری کند نه اینکه او را هم به «تقوای پرهیز» تشویق کنیم.
کاش مادیت و معنویت، این واژههای تهی از معنا که حمال منافع اهل زر و زور و تزویر شدهاند از زبان و فرهنگ و تفکر ما رخت بربندند و «دنیا و آخرت» واژههای اصیل فرهنگ مذهبی، دوباره به میان ما برگردند.
شاید این جامعه، که نمونه کاملی از یک «جامعه دنیاگرا با پوستین معنوی» است، به یک جامعهی «آخرت گرا با ابزارهای قدرتمند مادی» تبدیل شود.
چند وقت پیش در جلسه ای غیر رسمی برای همکارانم صحبت میکردم ، موضوع صحبت تقسیم وظایف ، برنامه ریزی برای جلسات ماهیانه با پرسنل و خلاصه کلا مربوط به محیط کار بود. یکی از کارمندان که اصولا آدم ناراحتی بود در کل جلسه به خیال خودش لودگی میکرد و اصطلاحا مزه میریخت ، چون جلسه دوستانه بود بهرحال صحبت های این دوستمان را ندیده میگرفتم تا جایی که دیگر مجبور شدم در اعتراض به رفتار ناشایستش حرفی بزنم یا حرکتی بکنم. یاد ضرب المثل های شیرین فارسی افتادم و گفتم: ” تو حرف نزنی میگن مرده ای”.
شاید شما هم بد نباشد این جمله را امتحان کنید.
به قول شاعر:
زنبور درشت بی مروت را گوی گر بار نمیدهی دگر نیش نزن
بعضی از چشم
محمدرضای عزیز…ماجرا این است که ، مادی شدن دقیقا یعنی چه ؟….
درست که ….در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. …
اما همین کلمه دقیقا مفهومی داشت و مفهوم بود…
اگر مادی بودن این است که من شبانه روز تشنه تر شوم و روزی های آسمانی را به پای روزی های زمینی ام بدهم و بی خبری را به لیست کارهای روزمره ام اضافه کنم ، شاید اینطور بشود که زمانی بعد ، من دیگر ارتباطی نزدیک با روحم ( soul ) به معنایی که یونگ استفاده می کرد نداشته باشم …
اما چند شب پیش کتابی می خواندم از یکی از بزرگان یکی از مکاتب معنوی ، می گفت : آنهایی که فکر می کنند بسیار به روح شان نزدیک هستند و زندگی معنوی خوبی دارند ، اما در زندگی زمینی شان فرو مانده اند ، معنویت برای آنها جز توهمی نبوده است … چرا که معنویت وقتی به معنای واقعی وارد زندگی شان شود ، برکات زمینی آنها هم دگرگون خواهد شد ( نقل به مضمون ) .
شاید این دوست مان اگر نگاهی به کتاب ” استادن گرجیف ” بیندازند ، خواهند دید که تمام اساتید معنوی و پیران طریقت ، همگی اشخاصی بودند که سخت کار می کردند…گاهی کفاش بودند ، گاهی مسگر ، گاهی آهنگر و….کارهایی سخت سترگ … والبته این سخت کار کردن به این معنا نیست که من دائما نگران فردایم باشم ! آنها ایمان داشتند و تسلیم بودند به پروردگارشان ( ناشناختنی ، روح هستی ، روح عالم ، سرنوشت ، خویشتنه خویش یا هر چیز دیگری که نام می نهند )
اینطور نبوده که وقتی به بستر می روند نگران روزی دیروزشان بوده باشند و وقتی به خواب می روند در نگرانی فردا و فردا را هراسان برخیزند که نکند باز عقب بمانند ( از چه چیزش هیچ وقت نفهمیدم ….)
آنهایی که برکات زمینی و آسمانی شان را با هم می جویند ، چشم حسرت به موفقیت های دیگران ندارند…آنها راحت به سفر می روند و همه را در سفر راهنمایی و حمایت می کنند . آنها با دیدن پرواز دیگران خشنود می شوند و همیشه دعای خیر خویش را بدرقهء دیگران می کنند…وقتی که پرواز می کنند ارتفاع شان را با دیگران نمی سنجند ، چون خوب می دادند که هیچ بالی با بال دیگری قابل مقایسه نیست…
انها پرواز می کنند ، چون به پرواز عشق می ورزند…
وقتی به ثروتی می رسند هیجانات مثبت بیش از اندازه آنها را با خود نمی برد و وقتی از دستش می دهند هم باز بیش از به دامان اندیشه های منفی گرفتار نمی شوند …
ثروت را از آن خود نمی دانند ، خویش را مجرا و کانالی برای ثروت آفرینی می دانند…
….
در انتها اینکه معنویت بی کارگی نیست…معنویت بی خیالی نیست ، اما بی ترسی هست …
یک انسان معنوی ثروت آفرین کار می کند ، چون خلق به وجودش بسته است …
و البته به نظرم ثروتمند و ثروت آفرینی که شب و روزش را در استرس کم و زیاد شدن دارایی اش می گذراند ، هر روز در فقر عظیم تری گرفتار می آید که عقده های گرفتار شده اش برایش پدید آورده اند . ثروت آفرینی که همیشه ترس از عقب ماندن دارد ، جایی در ذهنش در زنجیرهای محکم شکست های و تحقیرهای گذشته گیر کرده است . و ثروت آفرینی که فکر می کند ، می تواند همه چیز را کنترل کند و همیشه در همه چیز توانا هست هم در بهشتی گرفتار آمده است که هر لحظه سقوطی ناگهانی می تواند او را در دره های یتیمی سخت گرفتار کند .
سلام شاهین جان
دلنوشتۀ بسیار زیبایی بود و اینکه از چند زاویه به مسئله نگاه کرده بودید . ممنون که نظراتتون رو با ما هم سهیم شدید . یکی از دوستانم که به شدت درون گراست و از بودن در جمع گریزونه و حتی اینجا هم چراغ خاموش میاد و میره ، به من ایراد گرفته و میگه ” نمیدونم تو اگر حرف نزنی ، فکر میکنی بقیه فکر می کنن لالی ؟ ” من در جوابش میگم : من عضو این خونه و متمم هستم و بقیه باید بدونن که ما به عنوان اعضای این خونه ، به همدیگه و نظرات هم ، اهمیت میدیم و برامون مهم هست که صاحب خونمون چی میگن ، برای همین وقتی که صاحب خونمون از دل و جون زحمت می کشن و این غذاهای مغذی رو با تحمل هزینه و صرف وقت زیاد ، سر سفرۀ با صفای خونشون می گذارن ، حداقل کاری که ما می تونیم بکنیم اینه که به صاحب خونمون بگیم ” متوجه شدیم که با چه زحمتی برامون غذاها رو تهیه کردن و موظفیم در مورد غذا نظر بدیم ، در مورد مواد غذایی که در تهیۀ اون غدا به کار رفته ، طعم اون غذا ، کیفیت اون غذا ، دستپخت سرآشپز و اینکه آیا به اون غذا علاقه داریم و دوست داریم که بازهم اون غذا در منوی روزهای بعد قرار بگیره یا نه ، یا حتی نظر مخالف خودمون رو در مورد هر یک از این موارد بگیم ” . امیدوارم صاحب خونۀ عزیزمون سلامت ، آرام ، شاد و سربلند باشن و بدون دغدغه های مالی ( با کمک و قدرشناسی ما به عنوان سهامداران این خونه ) با تمام نیرو در جهت توسعۀ مهارتهای فردی تک تک علاقه مندان گام بردارند .
جیبتون پر پول و دلتون عاشق باشه
ارادتمند همۀ هم خونه ای های عزیز و صاحب خونۀ نازنینمون و
به امید دیدار در ۶/۶
سپاس هومن عزیز….
خيلي زيبا گفتي شاهين
ممنون
از وقتی تو این خونه ( shabanali.com ) اومدم ، زیبایی های بیشتری را یاد گرفتم ، چون زیبایی در محمدرضای عزیز زیاد دیدم…
اين نگرش دنيا و اخرت خيلي قشنگه. من نوشته هاي شما رو دوست دارم چون فقط انتقاد نمي كنيد پيشنهاد جايگزين هم داريد.
بابت اشتباه نگارشی کامنت عذرخواهی میکنم:
این فرد که هیچ مدرک دانشگاهی نداشت چند سال بعد با استفاده از…
دستگاه عظیم و قدرتمندی پشت این دو واژه وایستاده تا از رونق نیافته
ناخودآگاه یاد یک ماجرای تاریخی در قرون وسطی افتادم:
کلیسا شروع به فروش بهشت کرد.
مردم دسته دسته میآمدند تا برای آخرتشان قطعه ای در بهشت بخرند.
طبیعتا به ثروتمندان سهم بیشتری میرسید.
ثروتمند هوشمندی با یک سوال و حرکت زیرکانه کلیسا را به چالش کشید، پرسید: آیا جهنم را هم میفروشید؟
بعد از کلی مشورت جواب آمد که: بله،جهنم هم میفروشیم.
مرد قیمت کل جهنم را پرسید، آن را پرداخت کرد و تمام جهنم را با سند رسمی کلیسا خرید.
سپس با این سند در مرکز شهر ایستاد و فریاد زد:
مردم، من همه ی جهنم را از کلیسا خریده ام و هیچ کس را هم راه نمی دهم. به زندگیتان برسید …
( انصافا اینجای داستان رو باید بدن این طراحان ترول، شخصیت های کلیسا و مردم و اون مرد رو تصویر کنند 😀 )
خدا می داند تفکر «قوزی بازی» چقدر به جامعه آسیب زده است.
به قول بزرگی تقوا یعنی بیشترین تولید و کمترین مصرف مانند حضرت علی.
سلام.
نماز ستون دین است اما میدانید ستون نماز چیست؟ حدیثی که شاید کمتر شنیدهایم و به عمدکمتر مطرح میکنند این است که: ”ستون نماز، نان است.“ نان نمادی است برای نیازهای مادی و اقتصادی ما که سعی میکنند آنها را بیارزش جلوه دهند. اگر نان نخورم توان بلند شدن و نماز خواندن را نخواهم داشت.
”سائلى از عارفى شوريده حال خواست كه اسم اعظم الهى را برايش باز گويد و او گفت: نام مهين (اسم اعظم) ذوالجلال، نان است اما اين سخن را نمىتوان اظهار كرد. مرد از اين جسارت در شگفت شد، به خروش آمد و او را سخت نكوهيد و آن عارف توضيح داد كه در قحطى نيشابور، از آن شهر مىگذشته و هيچ كجا بانگ نماز نشنيده و در هيچ مسجدى را باز نديده است و تنها فريادى كه میشنيده، ناله در خواست نان بوده است. پس دريافته كه اسم اعظم الهى و نقطه جمعيت و بنياد دين، نان است!
(مصیبت نامه، عطارنیشابوری)
مدتها پیش دوستی داشتم با ظاهری کاملا مذهبی و موجه (ریش، نماز، روزه، مسجد، تسبیح و …). این دوست بیکار که متاسفانه بعد از اتلاف چند صباحی از عمر گرانقدر، پوشالی بودنش برایم ثابت شد چنین نظراتی داشت.
به جز صحبت و اظهار نظر در هر موضوعی، کار دیگری بلد نبود و با این کار احساس بزرگی و علامه دهر بودن میکرد. دیگران را تشویق به مادی نبودن، پرهیز از دنیا، رها کردن علاقه به پدیدههای مادی، انجام زیاد عبادتها و ریاضتهای شخصی میکرد؛ معروف بود چند باری روی خارهای صحرایی هم غلتیده است!
به واسطه برپایی تکیه در ماه محرم و برگزاری مراسم جشن شام نیمه شعبان با خرید چند گونی برنج نسیه (بعدها که صدای فروشنده درآمد این موضوع را فهمیدیم!) و … اسم و رسمی به هم زده بود و با دریافت کمکهای مادی از دیگران موفق به تهیه ادوات صوتی برای گروه عزاداری خود شد و یکی از مهمترین هدفهایش، بلندتر بودن صدای بلندگوهای هئیت زنجیرزنیاش در رقابت با سایر هئیتها بود! (ماندهام اگر منابع مادی نبود چگونه میخواست این کار را انجام دهد؟!)
این فرد که حاوی هیچ مدرک دانشگاهی نبود چند سال با استفاده از رانت، جایگزین برادر بازنشسته خود در شرکتی معروف شد و هم اکنون در حال انتفاع از امکانات این شرکت است و البته هنوز هم رویه خود را تغییر نداده و همچنان به برگزاری مراسمات مذهبی به خصوص در ماه محرم با صدای گوشخراش بلندگوها ادامه میدهد تا ثواب بیشتری نصیبش شود!
آشنایی با این فرد به واسطه اتلاف وقت تجربه تلخی بود اما عمق جهل بعضی از افراد را به خوبی نشانم داد و برایم ثابت کرد پیشرفت در زندگی و کمک به دیگران در حد توان، در مقایسه با توهم مذهبی بودن و مذهبی عمل کردن آن هم با نیت زنده نگه داشتن دین، ارزش بسیار بیشتری دارد.
سلام
چندی پیش پای صحبت های یکی از علما و روحانیون مشهد بودم
میگفت یعنی چی بعضی از افراد به خودشون و زندگیشون سختی میدن و غذا کم میخورن تا شکمشون سیر نباشه
یا غذاهای آنچنانی نمیخورن که به زعم خیال باطل خودشون دچار دنیاگرایی نشوند
میفرمودند امام صادق (ع) هروقت به بیرون از خونه میرفتن لباس های فاخر و ابریشم میپوشیدن تا چهره ی اسلام خراب نشه و بهترین غذاهارو هم میخوردن
البته وقتی به منزل برمیگشتند زیره لباس ابریشم لباسی کهنه و تنگ میپوشیدن
حرف شما رضا جان کاملا درسته چرا که حتی در زندگی امام های ما هم بوده
ممنون از مطرح کردن این بحث به صورت زیبا و دلنشین
آقاي دهنوي عزيز. سلام. خوبين؟ 🙂
طبق صحبتي هم كه قبلا با خودتون هم شده بود، ميخواستم بگم با عرض معذرت يكي از راي هاي منفي رو من بهتون دادم و حالا ميخوام چند دليلش رو خدمتتون بگم. (با اينكه دلم نميخواد يا نميتونم وارد جزئياتي كه براي خودم مهمه بشم…)
۱- متاسفانه خيلي از افرادي كه شما فرموديد درحال حاضر وجود دارند كه ديگه! از شكم گرسنگان خبر ندارند!
۲- خيلي از آدم ها هم هستن كه دلشون ميخواد بهترين چيزها رو بخورن، ولي با اين تورم بدي كه وجود داره و نه تنها اميدي به پايين اومدنش نيست كه روز به روز هم شاهد بالاتر رفتنش هستيم، ديگه نه تنها قادر به خوردن اونها نيستن كه مجبور شدند بطور كامل، موادغذايي خوب و مفيد و مقوي رو از سبدهاي خانوارشون حذف كنن كه به نظر من (مخصوصا در كودكاني كه در حال رشد هستن) در آينده شاهد اثرات سوء اين موضوع – قطعا – خواهيم بود …
۳- از كودكي توي ذهنم مونده كه روايتي رو از حضرت محمد (ص)، پيامبر اسلام شنيده بودم كه ايشان تا مرحله سیر شدن كامل غذا نمی خورد و پرخوری را سبب بیماری می دانست.
۴- حديثي از امام علي(ع) هست، كه: “تا وقتي که گرسنه نشدي اقدام به خوردن غذا مکن و وقتي به خوردن اقدام کردي قبل از آنکه کامل سير شوي دست از غذا خوردن بردار.”
منو ببخشيد …
حالا نگران نباشين. مهم نيست … فقط خواستم بگم دليل راي منفي من يكي، اين چند دليل بود كه با خوندن كامنت شما، سريعا به ذهنم متبادر شد …:)
سلام شهرزاد خانوم ممنون
من لایک کردم کامنتتون رو چون حرف دلم بود
جامعهی اسلامی، نباید چهرههای رنگپریدهی گرسنهای را شامل شود که نگاه خود را از بشقاب خالی غذا، به جوی شیر و عسل در قیامت و پس از ورود گور دوختهاند.
من از این جمله رضا یاده اون حرف حاج آقا افتادم،،
بحث تورم و یا اینکه عده ای از هموطنای عزیزمون به قول شما نمیتونن غذای خوب بخورن جداس و کاملا موافق حرف شما هستم
آره راست میگی شهرزاد جان پرخوری خوب نیس و برای معده و … مشکل ایجاد میکنه
احادیثی که ذکر کردی به صورت علمی هم تایید میشه و من موافقم
اما بحث ما درگیر مادیات بودن از راه سالم هستش
حالا یکیش اینه به خودمون گرسنگی ندیم نکه پرخوری کنیم ها گرسنگی ندیم
ممنون شهرزاد جان. 🙂
واقعا میرم تو فکر وقتی میبینم این دیس لایک خوردم میشینم فک میکنم خدایا مشکل کجاس من اشتباه فک میکنم یا دوستان کلا با حضور من موافق نیستن یا روحانیون خوب کشور رو قبول ندارن یا …
اما با توضیحاتی که شهرزاد خانوم دادن فهمیدم عده ای بنابه بی سوادی من و اینکه نتونستم منظورمو خوب برسونم دیس لایک کردن وگرنه من منظورم تایید حرفای رضا و ذکر خدیث از امام صادق که نقل کنندش برای من اون حاج آقا بود گفتم
دیگه حالا شاید بعضی از دوستان …….
گاهي اوقات برخي ازما بجاي اينكه فكركنيم با خريد كالا ياخدمت چه چيزي را بدست اورده ايم دايم درحال محاسبه درامد عرضه كننده آن كالا ياخدمت هستيم:
تور سياحتي رفتيم بجاي لذت بردن از سفرمون درگير محاسبه درامد مجري تور هستيم.
كلاس يا همايش براي بهبود كيفيت زندگي شخصي يا شغلي شركت كرده ايم درگير محاسبه درآمد موسسه ميشويم.
به رايگان از سايت shabanali.com استفاده ميكنيم به فكر اين هستيم كه كشف كنيم پشت اين خدمت رايگان چه سودي نهفته است!
من به شخصه شرم دارم از اينكه با پرداخت سالانه فقط۹۰۰۰۰ تومان از مطالب گسترده طرح متمم بهره مند مي شوم و به عنوان حامي ويژه طرح متمم مطرح ميشودم.
مهدی عزیز سلام
فکر میکنم همونطور که عدۀ مهمانهای ناراضی ممکنه کم نباشه که اونهم زائیدۀ فرهنگ غلط . . . . هست ، تعداد افرادی که مثل من و شما و خیلی از اعضای راضی و قدردان این خونه هم بسیار زیاد هست . در حال حاضر و به دلیل مشکلاتی که در سال ۸۷ توسط اعتماد بیش از حد خودم و سیاست های غلط و غیر کارشناسی دولت نهم و دهم برای من پیش آمد ، نتونستم اونطور که شایسته هست ، قدردان صاحب خونۀ عزیزمون باشم ولی همینجا قول می دم که در اولین فرصت و تا حد توانم قدم موثری در پیشبرد اهداف صاحب خونۀ عزیزمون بردارم .
ارادتمند همۀ هم خونه ای های عزیز و صاحب خونۀ محترممون و
به امید دیدار در ۶/۶
هومن گرامي سلام
ممنون از اينكه برام كامنت گذاشتيد ؛من افتخار شاگردي استاد را در چند جلسه حضوري داشتم .
به نظرم مهمانان ناراضي كه شما اشاره كرديديا مطالب رو درست نمي خوانند ويابه اين موضوع توجه ندارند كه يك نفر وقتي بخواهد براي يك گروه چند ده هزار نفري كه عموما قشر تحصيل كرده يا كتابخوان هستند مطلب بنويسد يا حرف بزند چقدر بايد مطالعه داشته باشد ،انهم در جامعه اي كه كم نيستند افرادي كه براي اينكه خودرا بالانشان دهند بجاي ساختن پله زير پاي خود زير پاي ديگران چاه مي كنند .من كه بيسوادترين مهمان اين خونه ام اما سراغ دارم اشخاص صاحب نام و با سوادي كه باوجود مشغله زياد مطالب اين خونه رو باوسواس خاصي مطالعه مي كنندو گوش ميدهند .
ارادتمند همه و به اميد ديدار در۶/۶
مهدی عزیز سلام
کاملاً با شما موافقم و مطمئنم این دوستان به دلیل موارد بسیاری که در جامعۀ به ظاهر فرهیختۀ کشور ، موارد ناخوشایند و غیر اخلاقی رو دیدند ، اینجا هم همون قضاوت کلی و استریوتایپ رو مد نظرشون قرار دادن . امیدوارم با مطالعۀ بیشتر مطالب این خونه ، تفاوت رو در منش و رویکرد محمدرضای عزیز پیدا کنن . در هر صورت خوشحالم که هستید مهدی عزیز و امیدوارم در سمینار ۶/۶ ببینمتون .
ارادتمند – هومن کلبادی
من لا معاش له، لا معاد له.
” با محوریت توسعه انسانی دیر یا زود تعالی معنوی را تجربه می کنیم
اما با محوریت تعالی معنوی چیزی جز توسعه گرسنگی حاصل نمی شود”
سلام.ممنون استاد. وقتی عاشق شد همه گفتن نه…گفت فقط عشق…وقتی عشقش گفت پول گفت اندازه اینکه شکم خالی نباشه.. …گفت مردم گفت برای مردم زندگی نکن….روزی گفتن عشق گفت پول…گفتن پول گفت ثروت ….گفتن دوست گفت بودن پول…گفتن خواهر برادر صله ارحام گفت بودن پول….به جایی رسید گفتن خدا هست گفت نیست اگه بود پول هم بود………اینا زندگی جاری یک آدم بود که میخواست مثل بقیه نباشه و براش تو زندگی معمولی هم دقدقه اش پول نبود به خاطر اینکه مردم نگن دنبال مادیاته….و امروز واسه قطره اشکی که به درگاه خدا بریزه انگیزه ای نداره …..حالا شما که برا آدم موفقی نسخه میپچی خودت بگو چرا نباید دنبال ثروت آفرینی نباشه اگه نباشه دیگه از این آدم چی میمونه که بخواد بمونه……ثروت درست که باشه از خونه کوچیک دو تا عاشق تا مملکت اسلامیش نه فساد داره نه شکم گشنه نه کافر…دنبال ثروت درست بودن اگه دقدقه هر آدم عاقلی نباشه باید به عقلش شک کرد…..تو وجود آدم گشنه عقل نیست و جایی که عقل نیست خدا هم نیست……پس دنبال کلمات برای بار منفی دادن به آدم موفق نباشیم
دوست دارم یه جمله از دکتر حسابی بنویسم، به نظرم که با این متن هماهنگه:
“جهان سوم جایی است که هر کسی بخواهد مملکتش را آباد کند خانه اش خراب می شود و هر کسی بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.”
از دکتر حسابی (به نقل از خیلی از سایت ها)
اول، فاصله طبقاتی به هیچ وجه تنها ناشی از کم کار کردن و زیاد کار کردن نیست. این توجیه کسانی است که می خواهند با ایجاد فاصله طبقاتی و افزودن بی عدالتی جامعه را استثمار کنند و وقتی کسی اعتراض کرد بگویند همه چیز فراهم بود آن کس که فقیر است ناشی از بی عرضگی و کم کاری اوست!
دوم، برخلاف القاء شما (ناشی از القاء سرمایه داری غربی) تنها انگیزه انسان برای کار کردن و تلاش کردن ایجاد فاصله طبقاتی و فخر فروشی از بالا به همنوعان خود نیست که اگر این فاصله کم شود جامعه انسانی از رشد باز بماند.
سوم، می توان نشان داد آن کسی که به ثروتی دست پیدا کرده و فاصله طبقاتی پیدا کرده بخش بزرگی از ثروت او ناشی از وضعیت محیط بوده است تا تلاش ها و دانش او. در واقع نمی توان مدعی شد همه ثروت ناشی از تلاش خود فرد است.
سلام آقای مهدی
من هنوز درمورد نظرات شما رأی ندادم.
چنتا سوال دارم که اگه در یافتن جوابش کمکم کنید لطف کردید…
من و یک دوستم در یک شغل کاملا یکسان و مشابه در یک شرکت مشغول هستیم. هر دوی ما مستاجر هستیم و شرایط زندگی هایمان کاملا هم طراز. شرکت برای نفر اولی که بیشترین فروش را داشته باشد یک خودرو مرسدس بنز از نوع جدیدترین کلاسش بهمراه یک واحد آپارتمان مبله را پاداش خواهد داد. من برای دستیابی به مرسدس و آپارتمان که زندگی مرا بهبود خواهد داد، برخلاف دوستم، علاوه بر ساعات کاری معمول بعد ازظهر و خارج از ساعت کاری معمول هم مشغول فروش هستم. آخر ماه طبق پیش بینی من برنده بودم. حالا:
۱٫ بنظر شما این پاداش حق من بود؟
۲٫ با بردن این پاداش بین زندگی من و دوستم فاصله طبقاتی ایجاد شد. وجود این فاصله به نظر شما عادلانه است؟
من فک میکنم میتونه « تنهاترین » علت فاصله طبقاتی، ” کم کار کردن و زیاد کار کردن ” باشه. نظر شما چیه؟
به به … مبارك باشه … و ممنون از رئيس خوب و مهربونتون آقاي سيدضياء 🙂
پس چرا زودتر اين خبر خوب رو بهمون نداده بودين؟
چقدر خووووب … انشاله به سلامتي و دل خوش ازشون استفاده كنين و صدتا بهتر از اينا …
( راستي شركتتون نيروي جديد استخدام نميكنه… 😉 )
شهرزاد جان
من فعلا توو ذهنم دارم میرم مرسدس رو بفروشم برم ماشین مورد علاقه ام( ssangyoung new actyon) رو بخرم! 😉 😉 🙂 برا آپارتمان هم نقشه ایی مشابه دارم …!! 😉
اگه شرکت یه روز همچین طرحی بذاره، احتمالا همه موجودات زنده خوراکشون شده « خامه شیرین شده » از دست من!! 😉
راسی! این سایت اطلاعات خوبی در مورد “خامه شیرین شده ” -همین خامه هایی که داخل نون خامه ای هست – داره:
shukamo.com
اولش وقتي جواب پسرك خامه فروش عزيز رو خوندم، از خودم و همينطور از آزاده خيلي خنده ام گرفت …
و با خودم گفتم: راستي چراا اينقدر زود باورم شد؟ ( چقدر هم خوشحال شده بودم … )
ولي الان كه حرف آقامهدي كه : “متاسفانه این فرضیات در دنیای واقعی اتفاق نمی افتد!” رو خوندم، يه كم دلم گرفت …
آره … بعضي وقتها يادم ميره كه دنيا به اون قشنگيها كه من فكر ميكنم و دلم ميخواد باشه، نيست ….
شهرزاد! دوست خوب و مهربان من…
برخلاف کسی که اون حرفو زد، من معتقدم که اتفاقا توو همین دنیای واقعی این اتفاق میوفته. دنیای واقعی رو من میسازم و هیچ انتظار از کسی ندارم که دنیای واقعی منو اون برام بسازه. که حالم از اونچه که به میل خودش برای « من » ساخته بهم میخوره. دنیای واقعی من از همین “فرضیات ” درست خواهد شد؛ شک ندارم. دیر یا زود، سخت یا راحت، درست خواهد شد.
اونچه که هنوز بدستش نیاورده ام منو خوشحال میکنه! خوشحال میشم -و تأسف نمیخورم! که برای خوشگل تر شدن دنیای واقعی خودم هنوزم ” فرضیاتی” دارم که “اتفاق ” که نه، به « واقعیت» برسه.
شهرزاد! دوست خوب و مهربونم…
انسانهای ساده را دوست دارم؛ بوی ناب آدمیت می دهند…
سلام به دوستان عزیزم.
شهرزاد راستش منم اول باورم شد و خوشحال شدم ولی وقتی جواب حسین رو خوندم دیدم نه بابا از این خبرا نیست .
حسین عزیز من فکر میکنم پیشنهاد آقای دهنوی خیلی خوبه حتی برای دوستانی هم که تو سمینار شرکت نمیکنن, و کلا میشه یه گروه خوب تشکیل داد برای بحث و تبادل نظر. نظر بقیه دوستان چیه؟
ببخشید اگه کامنتم بار معنائی نداره, راستش دلم تنگ شده بود برای گپ زدن با دوستانم.
دوستان عزیز من به احتمال زیاد نمیتونم تو سمینار شرکت کنم و از این بابت خیلی ناراحتم 🙁 خیلی.
ببخشید یه کامنت احوالپرسی..
پسرک خامه فروش عزیز مرسدس و آپارتمان یه مثال بود برای حرفتون؟ 😉 اگه واقعیه مبارک باشه.:) به قول پدرم (روح پدرتون شاد) الهی خیرش رو ببینید.:)
لطفا ۶/۶ که تشریف آوردید نون خامه ای فراموش نشه:)
من هم مثل شهرزاد .. نیروی جدید نمیخواین؟ یا نمایندگی فعال در شهرستان؟ 😉 🙂
سلام آزاده
مرسی از لطفت…
ما را به جز “رخش بی قرار ” (همون پراید منظورمه!) ماشینی دگر نباشد.:)
لطف میکنی اگه درمورد نحوه آشنایی بچه ها توو روز سمینار فکر و ایده هایی که به ذهنت میرسه رو با ما درمیون بذاری. حمزه دهنوی پیشنهادش ایجاد یه صفحه توو ” لاین ” با عنوان ferind.shabanali هستش.
منتظر دیدار تک تک دوستان هستم. 🙂
سلام حسین جان
دیشب که همزمان کامنت من و شما تایید شد من هم به خودم و شهرزاد خندیدم. گفتم کاش چند دقیقه صبر میکردم و بعد مینوشتم. 🙂
رخشتون سلامت باشه همیشه:) و بزودی ماشین مورد علاقه تون ssangyoung new actyon رو بخرید. (سرچ کردم دیدم ماشین قشنگیه.:) )
خواهش میکنم. پیشنهاد آقای دهنوی رو دیدم ولی خب من عضو نیستم تو لاین. ولی پیشنهاد خوبیه.
طبق برنامه سمینار یک هفته قبل از سمینار کارتی که حاوی شماره صندلی هست رو ایمیل میکنند. (آدم یاد کنکور میفته:( ) کاش اگه بشه یه روز رو اجازه بدن که اینجا شماره هامون رو بنویسیم. شاید اینطوری بتونیم در زمان استراحت به سراغ هم بریم. فعلا همین به ذهنم میرسه.:)
به امید دیدار همه دوستان
سارا جان سلام
کافیه لاین رو از بازار یا هرجای دیگه دانلود کنی و ثبت نامش ۱ دقیقه طول میکشه
بعد اسم آی دی که گفتم رو سرچ کنی و به گروه بیای
سلام دوسته خوبم ممنون از توجهت
من همین الانشم تو لاین گروهی با همین عنوان ایجاد کردم
Friends.shabanali
که خوب فعلا سه نفری هستیم منو علی و منا
خوشحال میشم همگی بیاین و اونجا هماهنگی ها و آشنایی ها انجام بشه
میتونین همین friends.shabanali رو سرچ کنید و منو ادد کنید تا به گروه دعوت بشید ممنون
متاسفانه این فرضیات در دنیای واقعی اتفاق نمی افتد!
سلام آقا مهدی.
اگر قرار است کامنت شما نقد نوشته ای باشد، باید اثری از کلمات نوشته ی اصلی را-نه لزوما خود کلمات را- بتوان در نوشته ات پیدا کرد و سپس نقد شما را درمورد آن خواند.
این کلمات را از کجای نوشته ی استاد شعبانعلی آورده ای: “تنها انگیزه ی انسان برای کار کردن ایجاد فاصله ی طبقاتی و فخر فروشی به همنوعان است.” که اینقدر جدی با آن مخالفت کرده ای؟
راستی در مورد بند آخر نوشته ات هم سوالی دارم: اینکه می توان کسی را پیدا کرد که ثروتش ناشی از شرایط محیط است یعنی در همه ی موارد اینطور بوده است و معتقدی ثروتمند دیگری را نمی توان پیدا کرد؟ توجه کن استاد هم به نقصش “رانت ” اشاره کرده اند.
نهایت اینکه آیا به نظر شما اگر بدون در نظر گرفتن میزان تلاش آدم ها در ایجاد ثروت و فقط با تصور نقشی به این پررنگی برای محیط ، ثروت جامعه را به تساوی بین آدم ها تقسیم کنیم نام این کار”عدالت” می تواند باشد؟
به نظرم تاکید اسلام به اهمیت کارکردن، نشانه ی این است که نظر اسلام به مدل غربی-سرمایه داری-نزدیک تر است تا مدل شرقی.
سلامت باشی.
بهتر بود دیگران نیز به جای منفی دادن و گرفتن دستشان جلوی نظر مخالف (روال همیشگی این سایت) پاسخ می دادند و نقد می کردند.
جناب شعبانعلی فرموده اند:
“جامعهی اسلامی، آنطور که من میفهمم – و طبیعتاً این یک نظر شخصی است – باید دارای فاصلهی طبقاتی باشد تا فرق آنها که کم کار می کنند و آنها که زیاد کار میکنند مشخص باشد.”
این یعنی از نظر ایشان مشخص کننده تفاوت میان کسی که کار می کند و کسی که کار نمی کند تنها فاصله طبقاتی است و این فاصله “باید” باشد وگرنه جامعه کارکرد صحیح نخواهد داشت. این تفکر سرمایه داری است که به اسم اینکه من این طور می فهمم می خواهد قالب اسلامی بپوشد.
سلام آقا مهدي
چند خط ازتاريخ تمدن ويل دورانت ـ عوامل اقتصادي تمدن ـ صفحه ۲۹ را اينجا مي نويسم :
سامنر عقيده دارد كه كمونيسم با قوانين زيست شناسي (بيولوژي) متناقص است و يك علت عقب افتادگي در صحنه تنازع بقا به شمار مي رود. وي مي¬گويد كه اين كمونيسم روح اختراع و صنعت و
صرفه¬جويي را تشويق نمي¬كند و چون با عملي شدن آن نه به اشخاص قابل پاداشي اعطا مي¬شود و نه افراد تنبل مورد تنبيه قرار مي¬گيرند، لاجرم، سجايا و مزاياي اشخاص همتراز مي¬شود و نوعي تساوي پديد
مي¬آيد كه مخالف با نمو و پيشرفت و رقابت با ساير دسته¬ها و جماعات است. لوسكيل درباره بعضي از قبايل هنديشمردگان شمال خاوري مي¬نويسد كه: «به قدري تنبلند كه هرگز با دست خود چيزي نمي-كارند، بلكه پيوسته به اين اميد به سر مي¬برند كه ديگران، از تقسيم آنچه به دست آورده¬اند، با آنان مضايقه نخواهند داشت، و چون كسي كه فعاليت بيشتري دارد چيز بيشتري از زمين عايدش نمي¬گردد، محصول سال به سال كمتر مي¬شود.»
مي توانيد متن كامل كتاب را كه شامل ۷۵۱۹ صفحه هست از آدرس /http://bookiha.ir دانلود كنيد
اتفاقا مثال خوبی زدید، در همان اتحاد شوروی که تقریبا هیچ انگیزه مادی وجود نداشت، چه انگیزه ای وجود داشت که اولین انسان را به فضا فرستاد؟ مثال های متعددی می شود زد که عامل حرکت انسان های موثر تاریخ چیزی جز ایجاد فاصله طبقاتی بوده است. همین امروز درآمد بسیاری از دانشمندان بزرگ از یک هزارم درآمد شومن ها وسلبرتی هایی مانند استیو جابز کمتر است، ولی درجه تاثیرشان بسیار بیشتر و عمیق تر.
سلام بر مهدی عزیز ، حسین جان ، شهرزاد عزیز ، حمزه جان ، آزادۀ عزیز و همۀ عزیزانم
مهدی جان ، همونطوری که گفتید ، فاصلۀ طبقاتی چیز اجتناب ناپذیریه و دقیقاً ناشی از اختلاف میزان تلاش و تکاپوی افراد و البته یک سری عوامل دیگه مثل عوامل موروثی و غیره هست . اون چیزی که از نظر محمدرضای عزیز غیر قابل تحمل هست ، « گسل طبقاتی » هست . در ضمن از اینکه فعالانه نظراتتون رو بیان می کنید و بقیه رو هم به تعامل و چالش دعوت می کنید ، واقعاً به عنوان یک همخونه ازتون ممنونم . دوست عزیزم ، تا اونجایی که من متوجه شدم ، البته نه از روی حدث و گمان و تا حدی که ممکن بوده در متمم ، shabanali.com ، رادیو مذاکره ، رادیو اقتصاد ، شب قصۀ توانگری و بسیاری مطالب و به خصوص دل نوشته های ایشون ، معتقدم که اصلاً ایشون به این باور نیستن که باید فرهنگ سرمایه داری غربی رو رواج بدیم بلکه وجود یک فاصلۀ طبقاتی سالم رو اجتناب ناپذیر می دونن . فکر میکنم یک کم دیگه فرصت بگذاریم و بیشتر با ایشون و نقطه نظراتشون آشنا بشیم ، به این نتیجه میرسیم که ممکنه برداشت نادرستی از این نوشته هاشون ایجاد شده باشه . در پایان ، دوباره از شما مهدی عزیز تشکر می کنم که صرفاً و با دادن یک نظر منفی و مخالفِ خشک و خالی بسنده نکردید و نظراتتون رو بیان کردید .
ارادتمند همۀ هم خونه ای های عزیزم و صاحب خونۀ نازنینمون و
به امید دیدار در ۶/۶
همیشه فروش محصولاتی که قبلاً نظیری نداشته اند و برایمان نامانوس هستند به سختی برای مصرف کنندگان قابل قبول هستند خصوصاً اگر این محصولات از جنس خدمات هم باشند.
اینکه عموم مشتری ها حاضر نیستند بابت خدماتی که دریافت کرده اند هزینه ایی بالاتر از یک محصول فیزیکی جاافتاده (مثلا مسکن یا خودرو که قیمتهای غیرواقعی آنها زبانزد است) پرداخت نمایند رو افراد زیادی تجربه کرده اند.
ظاهراً زمان حلال این مسائل است .
من فکر میکنم در این مورد خاص دید این دوستمون و شاید خیلی از دوستان و همکاران دیگه که محصولات اینچنینی براشون زیاد جا افتاده نیست درگیر همین تفکرند ولی در اصل با توضیحات منطقی استاد کاملاً موافق هستند.