خیلی از آدمها رو دیدهام که احساس میکنند بهتر از متوسط جامعه میفهمند و اعصاب و انرژیشون رو برای بهبود اوضاع مردم میگذارند. اما در نهایت میفهمند که «ندانستن و نفهمیدن» یک انتخاب است و انسان باید به انتخاب دیگران احترام بگذارد!
احترام به انتخاب دیگران
آموزش مدیریت کسب و کار (MBA)
دوره های توسعه فردی
۶۰ نکته در مذاکره (صوتی)
برندسازی شخصی (صوتی)
تفکر سیستمی (صوتی)
آشنایی با پیتر دراکر (صوتی)
مدیریت توجه (صوتی)
حرفهایگری در کار (صوتی)
کتاب های مدیریت
راهنمای کتابخوانی (صوتی)
آداب معاشرت (صوتی)
کتاب های روانشناسی
کتاب های مدیریت
سلام
با سرچ گوگل این پست رو پیدا کردم، همون سرچ رو مینویسم: “فهمیدن دیگران، بخشیدن دیگران است.”
ولی حیف که اعتماد و امید هم، معمولا با فهمیدن کمرنگ میشه.
سلام استاد گرامی
تک تک آدمها در جامعه ما سال هاست که به گمان دانستن و بیش فهمیدن افتاده اند . در مقابل “توده” خود را به نفهمیدن زده است . انفعالی که آگاهانه گزیده شده است . شکلی از اعتراض ! – آن را که خبر شد . . . خبرش باز نیامد .
دانستن فرق میان خودبیش انگاری ” تک تک افراد ” و خود به خواب زدن توده کار هر کس نیست . درک ژرفی داری که ستودنی است .
اما روشنفکران کجا ایستاده اند ؟ آیا پیشاهنگان هم باید به این ندانستن ها احترام بگذارند ؟
کسانی که انتخاب می کنن نفهمند و ندانند خیلی بهتر از کسانی که خواهان فهمیدن و دانستن هستن می فهمند! انقدر باهوشند و انقدر دانا که می دونن فهمیدن و دانستن به نفعشون نیست. بیچاره کسانی که می خوان بفهمند گاهی نمی دونن که شربت شهادت رو تا آخر سرکشیدن…
سلام به همه دوستان و استاد گرامی.
از روزی که این پست گذاشته شد تا دیروز ذهنم درگیر بود. درگیر انتخاب مسیر زندگیم تو دو سال آینده بود.
الان فکر میکنم که «ندانستن و نفهمیدن» رو انتخاب نکردم. و حس یه کش رو دارم که کشیده بودنش و توی فشار بود و حالا رهاش کردن و اون فشار از روش برداشته شده. خیلی حس خوبیه.
آدم از ی جایی ب بعد، واقعن نمی تونه تشخیص بده ک آیا این منم ک مشکل دارم؟ من مسیر اشتباهو میرم؟ من الکی اعصابمو درگیر مسایل نامربوط از دید دیگران می کنم؟ من دیوونه م ک میخام بعد سه و نیم سال برق خوندن ی محصول تیراژ بالا بدم تو بازار؟ من جوگیر و ساده بین هستم؟ من بی فکرم ک فک میکنم ثبت اختراع و جشنواره و مسابقه کمکی ب من و مملکتم نمیکنه.
من پر توقع هستم ک انتظار دارم از ۴۰۰ تا دانشجوی برق هم دانشگاهی ۲ نفر بتونن PCB حرفه یی بزنن؟
۲ نفر پیدا شن ک کدنویسی درست و درمون کارکنن؟ چار نفر از مدیریت فروش و مذاکره سر در بیارن…
یا مشکل بقیه س؟؟؟
خدا شاهده دارم ب بدیهی ترین اعتقادات کاری و زندگیم شک میکنم…
اگر راه حلی ب نظرتون میرسه و فرصتی برای گفتن(تایپش) دارین، ممنون میشم. خیلی.
م.رضای عزیز اصولا اصول درستیه یک کار یا رفتار میتونن مشخص باشن.بستگی به اعتقادات داره.ولی اگه اون کار نفعی برای جهان داره هرچقدرکم تو خوبیش شک نکن.اگه هم شکی هست تو اصل این چیزا نیست تو اینه که بین کارای خوب کدومش اولویت داره.
ی پیشنهاد واست دارم: اگه تو اینجور چیزایی (ثبت اختراع و تخصصایی که گفتی …) دغدغه و شک زیاد واست ایجاد شد که واسه جهان یا مملکت نفع داره یا نه فقط به فکر دل خودت باش ببین ارومت میکنه یا نه…این باعث میشه به کار خوبت ادامه بدی.یه مشکل اساسی دیگم هست : گاهی ما انتظار داریم دیده بشیم بابت کار خوبی که انجام میدیم.ازین بدتر هم دیده بشیم هم خوب دیده بشیم و تشویق بشیم.نمیگم طبیعی نیست یا بده یا…ولی همیشه نیم نگاهی هم به اخلاص باید داشت و جهان آفرین و اینکه هم اینه کاری کردی ولطفی کردی حتما طبیعت بهت برمیگردونه.
بقول خرمشاهی : “…حافظ به صرافت طبع پاک…توانسته بود دریابد که بهترین راه مبارزه با نفس، دست کشیدن از نفس مبارزه است…”
خلاصه : رها باش به کارزیبات ادامه بده وبذار انسانهای ناتوان و نادان هرچی میخوان بگن میدونی که بقول دکارت تنها چیزی که به عدالت تقسیم شده عقله چون همه مردم فکر میکنن اونو دارن!!
ممنون از محسن عزیز
چقدر این کلام خرمشاهی رو که نقل قول کردی، دوست دارم. یه وقت هایی آدم نمی تونه احساسش رو در برابر جملاتی که کاملا به جا و به موقع می شنوه یا میخونه بیان نکنه.
هرجا هستی، خوش و خرم باشی
برای محمدرضا شعبانعلی:
شاید مسخره بنظر برسه،
ولی دیشب خوابتونو دیدم، واضح ترین خوابی بود ک تو تمام عمرم دیده بودم، خواب عجیبی بود.
سوالمو پرسیدم و جوابمو هم گرفتم. هنوز همه ی حرفاتونو یادمه،
مرسی.