مدیر یک شرکت نرمافزاری، که نرمافزارهای متعدد در حوزهی حسابداری و امور مالی تولید میکند، به یک شرکت فعال در حوزهی سرمایهگذاری در بورس دعوت میشود. نظم شرکت عالی است. همه لباسهای رسمی پوشیدهاند. میزها مرتب است. چند صفحهی نمایش بزرگ روی دیوار است که آخرین ارزش چند سبد سهام مهم را نمایش میدهد. ساعت کاری دقیقاً در لحظهای خاص شروع میشود و همه پشت میزها حاضر هستند. نظمی آهنین در شرکت برقرار است و گردش مالی چند ده میلیاردی برای همهی کارکنان عادی است. او به شرکت خود باز میگردد و هر لحظه شرایط موجود، او را بیشتر از قبل دلزده و دلسرد میکند. برنامهنویسهایی که با ظاهر غیررسمی و بعضاً نامرتب سر کار آمدهاند. هر کدام به هزار شکل مدعی هستند و حرف مدیر خود را به سادگی نمیپذیرند. دیر میآید. زود میروند. […]
آخرین دیدگاه