آلبوم مستور و مست همایون شجریان رو چند وقت، به صورت منظم گوش میدادم. شاید بیش از صد بار در ماشین، چرخیده بود و تکرار شده بود. اما ظاهراً بیماری عادت چنان فراگیر است و ریشه در ساختار جان ما دارد که به سادگی نمیتوان از آن رهایی یافت. این را امروز فهمیدم که آلبوم قطرههای باران علیرضا قربانی را – که چند هفته است فقط آن را گوش میدهم – نداشتم و در بین سی دی های قدیمیتر، مستور و مست را پیدا کردم و انقدر ترافیک و سر و صدای مربوط به آن زیاد بود که برای نشنیدن بوق بی دلیل ماشینها، صدای موسیقی را تا آخرین حد بالا بردم. آخرین (هشتمین) قطعهی مستور و مست، غزل عشق تو مست و کف زنانم کرد بود. از غزلیات مولوی. من موسیقی نمیفهمم. اما احساس […]
آخرین دیدگاه