حلقهی تلخیها به گرد ما هر روز تنگ و تنگتر میشود. این هواپیمای نفرین شده که زمانی با غرور «ایران-۱۴۰» خوانده میشد و امروز بی صدا «آنتونوف – ۱۴۰» نامیده میشود، گویی بیش از هر زمان دیگری، دوستان و آشنایان مستقیم و باواسطهی من را جابجا میکرده است. زمان سقوط، پیامکی از یکی از خوانندگان خاموش این خانهی مجازی گرفتم که میگفت: برادرش در آن پرواز بوده است. صبح فردا، پدر و مادری که فرزند شهید داشتند و دومین فرزندشان هم، قربانی شده بود و با من تماس گرفتند که او تو را دوست داشت و حرفهایت را هر شب برای ما میخواند. بی آنکه دلیلی داشته باشد، یا اینکه بدانم شمارهام چگونه در دست آنهاست، سکوت کردم و کلامی هم نگفتم. و امروز، تلخترین خبر ممکن را شنیدم. پدر علیرضا کاشانی ثابت، یکی از […]
آخرین دیدگاه