در کامنتهای پست «شاید وقتی دیگر»، محمدعلی از دوستان خوبم، کامنتی نوشت که دیدم واقعا ارزش بحث کردن دارد. متن محمدعلی را اینجا می آورم. هم از این جهت که مشابهش را بارها شنیده ام و هم از این جهت که محمدعلی دوستی است که به حسن نیتاش ایمان دارم و دیدم که بهترین جمعبندی را از اوضاع سایت کرده است. محمد رضا خدا خدا میکنم تو از این بلا به دور باشی چون کلی قول ها و برنامه های خوب رو بهمون پیشنهاد دادی که منتظرشیم. از اون نامه ی هفتگی طرح متمم تا voice مذاکره با شیطان رو توی تراست زون و بحثهای دیگر. الان باید به گربه ها بی سیم بزنم تا موش سفید های تنبل رو جمع کنند و خبرهای شهر موشها را بگیرم. اما در تعجبم محمد رضا: چرا از […]
مطالب مرتبط با برای فراموش کردن
سرزمین جادو (از وبلاگ برای فراموش کردن)
این متن را مدتی پیش در وبلاگ برای فراموش کردن نوشتم. میدانم خوانده اید احتمالاً. اما دیشب که دوباره میخواندمش، دیدم که چقدر دوستش دارم. معلمی داشتم در دوران راهنمایی. معلم پرورشی بود. از معدود معلمانی که هنرش پرورش دادن بود. بعضی حرفهایش را تازه می فهمم. هنوز هم زنگ پرورشی من با آن معلم عزیز به پایان نرسیده است… یک روز عصر، بعد از کلاس، داستانی تعریف کرد. داستان سرزمین جادو… روزی روزگاری، در سرزمینی دور، شاهزاده ای زندگی میکرد که به همه چیز اعتقاد داشت جز سه چیز: وجود خدا، محدود بودن حکومت پدر و وجود شاهزاده های دیگر. پدرش، که میگفت پادشاهی جهان را بر عهده دارد، به او آموخته بود که به خدا، قلمرو محدود و وجود شاهزادگان دیگر اعتقاد نداشته باشد. شاهزاده هم، در تمام آن سالها نه شاهزاده ای […]
آخرین دیدگاه