نوع مطلب: گفتگو با دوستان برای: نگاه احمدی پیش نوشت یک: این مطلب، در جواب سوال یا چالش مشخصی نوشته نشده است. بلکه موضوعی است که مدتهاست گوشهی ذهنم بوده و اخیراً احساس کردم فرصت مناسبی است که دربارهاش صحبت کنیم. چون اولین بار چنین بحثی هنگام گفتگو با دوست خوبم نگاه احمدی مطرح شد تصمیم گرفتم عنوان نوشته را به نام نگاه بنویسم و به این بهانه، فهرست دوستانی را که در روزنوشتهها از آنها نام بردهام و میبرم تکمیلتر کنم. پیش نوشت دو: قبلاً یک بار اشارهای به بحث برند شخصی داشتهام و آنچه اینجا میآید به نوعی مکمل آن یا در ادامهی آن است. ممکن است در طول این نوشته، ناگزیر برخی از حرفهای همیشگیام را تکرار کنم. لطفاً آن را به بزرگی خودتان و تلاش من برای حفظ روند منطقی و پیوستگی متن، ببخشید. […]
مطالب مرتبط با آرزوهای آموخته شده
آرزوهای آموخته شده
پیش نوشت: این مطلب را در ۱۳ آبان ۹۲ نوشتم. اما چون برای بحث این روزهای خودم (با متمم تا نوروز) لازمش داشتم، آن را اینجا میآورم تا با خواندن دوبارهاش، مطرح کردن گام بعدی راحتتر باشد. معلم کلاس اول، سوال تکراری همهی سالهای گذشته را دوباره پرسید: «وقتی بزرگ شدید، می خواهید چه کاره شوید؟» بچهها هم پاسخهای تکراری سالهای گذشته را تکرار کردند: «دکتر. دکتر. مهندس. دکتر. مهندس. مهندس. فضانورد. دکتر. مهندس». همه میخواستند وقتی بزرگ شدند به «جامعه» خدمت کنند. هنوز نخستین حروف الفبا را نیاموخته بودند. هنوز دنیا را ندیده بودند. هنوز کشور را نمیشناختند. اما پدرها و مادرها و رسانهها کار خود را خوب انجام داده بودند. یادشان داده بودند که اینجا سرزمین دکترها و مهندسهاست. یادشان داده بودند که اینجا «مدرک» خود یک «شغل» است. یادشان داده بودند که […]
آخرین دیدگاه