دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

آموزش مجازی و یادگیری الکترونیک

نگاهی به آموزش مجازی و آموزش الکترونیک

باور شخصی من این است که شاید وجه مشترک اکثر کسانی که به این خانه‌ی مجازی سر می‌زنند، به نوعی تجربه و دغدغه‌‌ی یادگیری و آموزش باشد. این نوشته فعلاً در حد فکرهای اولیه‌ی من است. خیلی زیاد لطف می‌کنید اگر شما هم ایده‌هایتان را اینجا بنویسید تا با کمک هم بتوانیم به اندازه‌ی سهم کوچکمان به توسعه‌‌ی فرایند آموزش و یادگیری کمک کنیم. حتماً به خاطر دارید و خوانده‌اید که: نخستین اتوموبیل‌ها از نظر شکل ظاهری و طراحی، دقیقاً کالسکه‌هایی بودند که فقط اسب نداشتند. در نخستین موبایل‌ها، کلید‌ها دقیقاً به همان شکل و همان ترتیب تلفن‌های ثابت طراحی و قرار داده شده بود. در نخستین برنامه‌های «خواندن کتاب‌های الکترونیک» انیمیشن‌های ورق زدن برگه‌ها وجود داشت تا استفاده‌کننده هنوز حس کند با کتاب کاغذی سر و کار دارد. نخستین موتورهای جستجو (مثل آلتاویستا) به […]

رادیو مذاکره: نازنین دانشور و تخفیفان

رادیو مذاکره: نازنین دانشور و محمدرضا شعبانعلی

قرار ما در رادیو مذاکره این بود که گاهی با کارآفرینان موفق بنشینیم و از آنها در خصوص تجربه‌های موفقیت و شکست بشنویم. تجربه‌هایی که در نظریه‌های رسمی کتاب‌های درسی مذاکره و مدیریت، یافته نمی‌شود. نازنین دانشور از جمله دوستان خوب من است که سایت تخفیف و خرید گروهی «تخفیفان» را تاسیس کرده و آن را مدیریت می‌کند. در کنار نازنین، تیم تخفیفان هم گروهی شاداب و علاقمند هستند. تعداد بسیار زیادی از همکاران او را زنان تشکیل می‌دهند. چیزی که در گفتگوهایش برایمان مطرح می‌کند که «تصادفی» نیست. در کنار کارآفرینان قبلی که با آنها صحبت داشتیم، نازنین دانشور، یک کارآفرین از نسل جوان‌تر کشور است. مثل همه‌ی کارآفرینان دیگر سخت‌کوش است و تصویر‌های بزرگی از آینده در ذهن دارد. گفتگوی من و نازنین دانشور را می‌توانید با مراجعه به صفحه‌ی رادیو مذاکره دانلود کنید و […]

پدر! مادر! ما متهمیم (یک شکلات تلخ)

blank

این متن را برای عصر ایران نوشتم. اینجا هم می‌گذارم تا با هم بخوانیم: تعطیلات نوروزی گذشت. مهمانی‌ها برگزار شد. دید و بازدید‌های از سر اجبار و بعضاً از سر علاقه، انجام شد. نقدهای اجتماعی هم که بخشی از «نقل و نبات» مهمانی‌های ماست و اگر بی همگان به سر شود، «بی آنها به سر نمی‌شود». بعضی از موضوعات هر سال عوض می‌شوند. از بحث‌های «جسمانی» تا خواسته‌های «روحانی». از موضوعات «زشت و زمخت» تا موضوعات «ناز و ظریف». اما بعضی نقدها،‌ تاریخ مصرف ندارند. حتی محل مشخص مصرف هم ندارند. همه وقت و همه جا، برای پر کردن سکوت مهمانی‌ها، در لابه‌لای پوست کندن سیب و پر پر کردن پرتقال، می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند. از جمله‌ی این بحث‌ها «مدرک گرایی جامعه‌ی ما» و «ظاهربینی جامعه‌ی ما» و «عددی فکر کردن و پررنگ بودن […]

بیل گیتس و ملیندا گیتس: مومنان عصر بی‌ایمانی

بیل گیتس در دوران پیری

نخستین باری که متن کاملی از حرفهای غیر تکنولوژیک بیل گیتس را خواندم، سال گذشته بود. زمانی که بیل گیتس،‌ اقدامات گوگل را برای نصب بالن‌های متعدد در آفریقا برای ایجاد یک شبکه اینترنت وایرلس، نقد می‌کرد. بیل گیتس به بلومبرگ گفت: «من خیلی تحت تاثیر این اقدام خیرخواهانه قرار نگرفتم. توسعه اینترنت بیشتر به گوگل کمک می‌کند تا آفریقا. نمی‌دانم چه احساسی خواهم داشت وقتی در حال مرگ از بیماری مالاریا هستم و به آسمان نگاه می‌کنم و بالن‌های اینترنت گوگل را می‌بینم. توسعه زیرساخت برای بهبود کیفیت زندگی انسانها مهم است. اما تشخیص اولویت و فوریت، مهم‌تر است». گاهی به شوخی می‌گویم که خوشحالم مایکروسافت آمریکایی بود و نه فرانسوی. و خوشحالم که مایکروسافت در ایران فعالیت مستقیم نکرده است. شاید اخلاقشان عوض می‌شد. شاید مجبور می‌شدیم روی صفحه‌ی مایکروسافت کلیک کنیم تا […]

من، سهیل رضایی و یونگ!

سهیل رضایی

سهیل رضایی را چند سالی بود دوادور می‌شناختم. سالهای قبل کتابهای مختلف بنیاد فرهنگ و زندگی را خوانده بودم. بارها سر کلاس‌هایم در مورد ترجمه کتابهای بولن حرف زده بودم و اینکه «اسطوره‌های مردان» که توسط بنیاد فرهنگ و زندگی ترجمه و منتشر شده، از جمله معدود کتابهای فارسی روان در این حوزه است که خواندنش به اندازه‌ی یک کتاب انگلیسی ساده است. چندباری سری به سایت‌های او هم زدم. طراحی ساده و ظاهر بسیار تجاری مانع آن شد که بیشتر از چند ثانیه در آنها بمانم. سال گذشته در دفتر دکتر شیری او را دیدم. نیم ساعتی نشستیم و گفتگویی برقرار بود. برایم آدم جالبی آمد. اما نه خیلی! بعدها فهمیدم حس او به من، از این هم بدتر بوده! یک بار هم جایی از او حرف بود و یکی گفت؟ «سهیل رضایی؟ پدرسوخته! […]

موفقیت: آرزو یا خواسته؟

نقشه راه موفقیت

زمان تحویل سال برایم پیامک زده: «سلام. سر سفره هفت سین کنار خانواده دعای تحویل سال می‌خواندیم. گفتم از شما بخواهم توصیه‌ای برای موفقیت من در سال جدید داشته باشید». برایش نوشتم: «سلام. امسال در تراکم کارها فرصت نکردم سفره‌ی هفت سین بخرم و الان هم کنار خانواده‌ام نیستم». چیزی که نوشتم به معنای شکایت نیست. من از زندگیم بسیار راضیم. از اینکه فرصتی ندارم تا پای تلویزیون بنشینم و طنزهای سطحی مجریان و خنده‌های مصنوعی آنها را ببینم خوشحالم. از اینکه شاید پدر و مادرم را یکی دو روز با تاخیر می‌بینم، اما نگاهشان – به جای تحقیر یا شرم یا آرزو – سرشار از رضایت است، عمیقا خوشحالم. از اینکه می‌توانم برای آنها از فرصت‌ها و شادی‌هایی که در زندگی در این کشور وجود دارد بگویم خوشحالم تا اینکه مجبور باشم هزار توجیه […]

اگر گرافیست بودم…

اگر یک گرافیست بودم. محمدرضا شعبانعلی

داشتم طرح روی جلد نیویورکر را (مربوط به حدود ۳۵ سال قبل) می‌دیدم. طرحی با عنوان: «دنیا از خیابان نهم…». ذهنیت جغرافیایی محدود ساکنان منهتن را به نمایش گذاشته است. آنها که فراتر از خیابان نهم، فقط خیابان دهم را می‌بینند! در افق‌های دوردست چند ایالت را بسیار «ریز» می‌بینند و در آن سوی اقیانوس‌ها هم تنها سه کشور: «چین. ژاپن و روسیه». اگر گرافیست بودم، با وجودی که «خلاقیت» در میان آنها یک «ارزش» است، اما من، این ایده را ده‌ها بار تقلید می‌کردم: با متمم:درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلط‌ها اکتفا کرد تاریخ چیست و به چه کار می‌آید؟ فروشی نیست! تبلیغ خلاقانه گاردین در تقلا برای رایگان ماندن چند جمله از کتاب جهان مکتوب | آیا […]

چ مثل چمران

فیلم چ در مورد چمران ساخته ابراهیم حاتمی کیا - نقد محمدرضا شعبانعلی

در نخستین روزهای سال ۹۳، همان زمان که مردم، فارغ از گذشته و آینده،‌ با گل و شیرینی و لبخند به دیدار هم می‌روند و درست در زمانی که در ده‌ها و صدها سینمای بزرگ کشور، «متعصبان دیروزی» می‌کوشند تا در لباس «هنرمندان امروزی» با خنداندن ما به «دلقک بازی» معراجی‌ها، لحظات شادتری را برای «خود» بسازند، کمی آن سوتر «ابراهیم حاتمی کیا» برای ما از «چمران» می‌گوید. او هوشمندانه فیلم را «چــ» نام‌گذاری کرده است تا یادمان بماند که قرار است «بخشی از چمران» را ببینیم و حتی انتهای «چــ» را گرد نکرده است، به آن امید که خودش یا دیگران، روزی و روزگاری، از «م» و «ر» و «ا» و «ن» این داستان برایمان روایت کنند. ما متولدین سالهای نخست انقلاب، «ژانر فیلم جنگی» را خوب می‌شناسیم. فیلمهایی که در آن، هزار گلوله‌ی […]

فیس بوک، واتزآپ و داستان تکراری موفقیت

blank

زمانی که نقطه‌ی شروع را ضبط می‌کردیم از «شکستها» و «موفقیت‌ها» گفتم. اینکه «موفقیت‌ها» بیشتر از جنس خاطره‌ خواهند شد اما این «شکست‌ها» هستند که می‌توانند پله‌ای برای موفقیت شوند. در زندگی خودم از این مثالها بسیار داشته‌ام. اما آن زمان در پی مثالی «جدید»، «جدی» و «غیرشخصی» بودم که به ذهنم نرسید. چند روز پیش خبر خریداری واتزآپ توسط فیس بوک را می‌خواندم. واتزآپ توسط دو نفر به نام‌های براین آکتن (Brian Acton) و جان کوم (Jon Koum) در سال ۲۰۰۹ راه‌اندازی شده است. براین اکتون در سال ۲۰۰۹ برای استخدام به شرکت‌های توییتر و فیس بوک مراجعه کرد و استخدام او توسط هر دو شرکت رد شد. چند ماه بعد پروژه ی واتزآپ کلید خورد و نهایتا در فوریه ۲۰۱۴، این شرکت به قیمت ۱۹ میلیارد دلار به فیس بوک فروخته شد. ۴ […]

دوستی و هنر تشخیص زمان درست، وایز بلومن

شاید دوستی، هنر تشخیص زمان درست باشد تشخیص زمان درست برای حرف زدن تشخیص زمان درست برای سکوت کردن تشخیص زمان درست برای ماندن تشخیص زمان درست برای رفتن تشخیص زمان درست برای بودن کنار دوست تشخیص زمان درست برای فاصله گرفتن و ایستادن در فاصله های دورتر تشخیص زمان درست برای ماندن، وقتی بسیاری از نشانه ها خوب نیست و تشخیص زمان درست برای رفتن، حتی وقتی بسیاری از نشانه ها،‌ ظاهراٌ خوب است   وایز بلومن با متمم:درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلط‌ها اکتفا کرد تاریخ چیست و به چه کار می‌آید؟ فروشی نیست! تبلیغ خلاقانه گاردین در تقلا برای رایگان ماندن چند جمله از کتاب جهان مکتوب | آیا آیندگان کتابهای ما را خواهند خواند؟ سواد […]

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser