وقتی بلیط نمایش سقراط را هدیه گرفتم، خیلی خوشحال نشدم. سقراط را از زمان دبیرستان میشناختم. زمانی که ویل دورانت، تلخی زندگی سقراط را برایم به نمایش کشید. خوب به خاطر دارم که یک شب تا صبح، چشمانم خیس بود. سالها بعد، وقتی تایم، سخنرانی سقراط را برترین سخنرانی تاریخ بشر اعلام کرد، یک بار دیگر به خواندن آن متن، ترغیب شدم. خواندم و این بار بیشتر از قبل گریستم. اما به هر حال، بلیط نمایش را هدیه گرفته بودم و تصمیم گرفتم به دیدن آن بروم. نمایش ساعت هفت آغاز میشد. ساعت هفت و سه دقیقه رسیدم. درهای سالن بسته شده بود و مستقیم به بالکن هدایت شدم. رفتم و نشستم. صندلی خودم در بهترین نقطهی ردیف جلو، آن پایین، خالی بود و من سه منظره را میدیدم: سقراط را. مردم شهر خودم را […]
طلاق و جدایی
نظر شما در بارهی این جمله چیست؟ آمارها نشان میدهند که نرخ طلاق در حال افزایش است. این خبر خوب است یا بد؟ با متمم:درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلطها اکتفا کرد تاریخ چیست و به چه کار میآید؟ فروشی نیست! تبلیغ خلاقانه گاردین در تقلا برای رایگان ماندن چند جمله از کتاب جهان مکتوب | آیا آیندگان کتابهای ما را خواهند خواند؟ سواد رسانه ای – بازار جدیدی برای عرضهٔ خدمات | معرفی گراند نیوز زندگی در یک قطره آب | خاویر آزنار +۱۶۱ آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفهایگری در کار (صوتی) کتاب […]
گزارش یک مذاکره: پرتقال یا شعبه؟
از همون وقتی که توی مدرسه، به ما گفتند «علی سه پرتقال دارد و دو پرتقال دیگر هم میخرد. حالا چند پرتقال دارد؟» بنیاد فکری ما خراب شد! هر کس یکی از سوالهای زیر را میپرسید به او میخندیدیم: – چرا پرتقال؟ سیب بهتر نبود؟ – چرا سه پرتقال؟ آنها را از کجا آورده؟ پرتقالها از کی دستش بوده؟ – مگر آن سه پرتقال کافی نبود که حالا دو تا پرتقال دیگر میخرد؟ – پولش را از کجا میآورد؟ – پرتقالها برای خوردن است یا تزیینی است؟ با متمم:درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلطها اکتفا کرد تاریخ چیست و به چه کار میآید؟ فروشی نیست! تبلیغ خلاقانه گاردین در تقلا برای رایگان ماندن چند جمله از کتاب جهان مکتوب […]
مادر یا مادرانه؟ مسئله این است…
این نوشته را به مناسب روز مادر برای عصر ایران نوشتم: این روزها، بسیاری از ما “روز مادر” را با هدیه و تماس و دیدار، به مادران خود تبریک میگوییم. برخی دیگر از ما مردان، برای همسران خود هدیه میبریم چرا که مادر فرزندانمان هستند. برخی دیگر، به همسران خود توضیح میدهیم که اگر چه هنوز فرزندی نداریم، اما امروز فقط روز مادران نیست. روز زن هم هست و میکوشیم با این توضیح لبخندی بر لبانشان بنشانیم. هدیهی زنان به دنیا، چیزی فراتر از آوردن فرزند است. چیزی فراتر از مشارکت در اقتصاد. هدیهی آنها به دنیا، «نگرش و منش مادرانه» است. شاید این روزها، جامعهی ما بیش از عنوان «مادر» نیازمند منش و نگرش «مادرانه» باشد. نگرشی که «زایش» را جزء جداییناپذیر طبیعت انسانی بداند و بکوشد با رفتار و تصمیمهایش «یادگاری زنده و […]
نقطه شروع: فایل تصویری محمدرضا شعبانعلی
این فایل ویدئویی، خلاصهای ۱۰ دقیقهای از ایدهی ما در مورد «برنامهریزی» است که تحت عنوان « نقطهی شروع » به صورت یک فایل صوتی دو ساعته روی سایت متمم عرضه میشود. این پست را به پرسش و پاسخ و گفتگو در حوزهی برنامهریزی آینده اختصاص میدهیم. به این شکل، کسانی که حرفهای من را در نقطه شروع شنیدهاند و سوالهایی دربارهی برنامه ریزی دارند، محلی برای مطرح کردن این سوالها خواهند داشت. دوستانی هم که در فایل صوتی جملاتی را شنیدند که به نظرشان خوب است بقیه بخوانند، خوشحال میشوم اینجا برای دیگران بنویسند. سرفصلهای اصلی نقطه شروع: ۱- دلایلی برای اینکه چرا نباید به فایلهای صوتی آموزشی از این جنس، اعتماد کنیم! ۲- امید، خوشبینی و انگیزه یکسان نیستند. این واژهها را به جای یکدیگر به کار نبریم. ۳- با گذشته خود آشتی […]
معلمی که از ماه آمده بود…
اسمش «ساعتی» بود. همیشه میگفت: «میستر ساعتی». در راهنمایی معلم زبان ما بود. کلاس زبان برای نوآموزان عموماً همراه با استرس است. اما کلاس او هرگز استرس نداشت. هیچوقت چهرهی او را بدون لبخند ندیدیم. همهی دانش آموزانش خاطرات مشابهی از او دارند. همیشه انگلیسی حرف میزد. ما را هم تشویق میکرد که انگلیسی حرف بزنیم. ما که زبانمان خوب نبود. اگر فارسی حرف میزدیم با آرامش گوش میداد و انگلیسی پاسخ میداد. به او میگفتیم: «آقای ساعتی! ببینید! فارسی بلدید دیگه! ببینید! حرف ما رو میفهمین! ببینین!». و او آرام نگاه میکرد و با لبخندی بر لب به انگلیسی پاسخ میداد: «من همهی زبانها را میفهمم. چون از ماه آمدهام. اما فقط میتوانم انگلیسی حرف بزنم». اگر حوصله داشت و کمی گیر میدادی، از خاطرات ماه هم برایت میگفت. البته: به انگلیسی. یک بار […]
شرط میبندم که مستی…
صدای پیامک آمد. شمارهات را از دفترچه موبایل پاک کردهام. اما آن را فراموش نمیکنم. میدانم که تو هستی. شرط میبندم که مستی. شرط میبندم که گیلاس شراب در دست توست. شرط میبندم که صدای موسیقی بلند است. شرط میبندم که پاهایت توان ایستادن ندارد و کسی نیست که تو را به خانه برساند. شرط میبندم که در آستانهی افتادنی. حدس میزنم که چراغها را خاموش کردهاند. حدس میزنم که دست روی شانهات گذاشتهاند و میگویند: گیلاس دیگری در کار نیست. شرط میبندم که مستی.چون: من همیشه آخرین فرد در فهرست تماس تو هستم. وقتی که هیچکس پیامهای تو را پاسخگو نیست. نوشتهای که: همیشه عاشقم بودی و همیشه عاشقم هستی. شرط میبندم که مستی. این پیامکی است که هنگام مستی، دوباره برایم ارسال میکنی. آنها را فهرست وار دارم. یکی پس از دیگری. همه […]
شیطان و فرشته
من قبلاً بخشی از کتاب شیطان و فرشته را در این سایت برای دانلود گذاشته بودم. اما از روی کامنتهایی که اخیراً دریافت میکنم این حس به من دست داده که خیلیها هنوز آن فایل را ندیده اند. به همین دلیل لینک آن را دوباره اینجا میگذارم: لینک دانلود بخشی از کتاب شیطان و فرشته متن کامل این کتاب تا کنون به دلیل ده ترس من منتشر نشده. ۹ مورد اول ترس از مخاطب و سو برداشت اوست و دهمین ترس، از … شیطان گفت: ای فرشته از جان انسانها چه می خواهی؟ فرشته گفت: میکوشم آنها را به خودشان بهتر بشناسانم… شیطان گفت: بیهوده نکوش. انسانها تا خود را گم نکنند، به جستجوی خویش برنخواهند خاست… با متمم:درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در […]
تصمیم یارانهای من
عصرایران ؛ محمد رضا شعبانعلی – در همان سالها من و دیگران دولت آقای احمدینژاد را نقد میکردیم، نوشتم و هنوز هم معتقدم که مهمترین اقدام سازندهی ایشان، «هدفمند سازی یارانهها» بود. مستقل از بحثهای اقتصادی آن که پرداخت باید نقدی میبود یا به صورت کالا. به چه گروههایی تعلق میگرفت یا … مهم این است که تن رنجور اقتصاد این کشور سالیانه چنددههزار میلیارد تومان سوبسید میگرفت و دیده هم نمیشد. این سوبسیدها در لابهلای برچسبهای قیمت فروشگاهها و پمپ بنزینها و قبضهای آب و برق و … گم میشد. تصمیم ارزشمند و قابل تحسین دولت احمدی نژاد (مستقل از نیت ایشان در این تصمیمگیری) باعث شد این مسئله شفاف شود. از زیر میز به روی میز بیاید و همه متوجه شویم که در چه اقتصاد بیماری زندگی میکنیم و به سهم خودمان برای […]
چگونه در یک جامعه، همه مجرم میشوند…
پیش نوشت ۱: ملکه انگلیس زمانی گفته بود، قانون برای یک جامعه مثل یک لباس است، اگر آنرا زیادی تنگ درست کنیم، زمانی که جامه را بر تن جامعه میکنیم، از جاهای مختلف شکافته و پاره میشود… پیش نوشت ۲: اگر مصادیق جرم را افزایش دهیم، مجرمان را افزایش داده ایم بی آنکه ارتکاب جرائم واقعی، افزایش یافته باشد. متن: یادم می آید نخستین روزها که فیس بوک ف.ی.ل.ت.ر شد، من جزو کسانی بودم که استفاده از آن را کنار گذاشتم. حوصله مکانیزمهای پیچیده عبور از ف.ی.ل.ت.ر را نداشتم و عطای فیس بوک را به لقایش بخشیدم. اما زمانی که حلقه محدودیتها تنگ و تنگ تر شد، زمانی رسید که دیدم برای پیدا کردن تصاویر معمولی نیز با صفحه معروف «پیوندها» مواجه میشوم. به هر مصیبتی بود راهکارهای عبور از دیوار ف.ی.ل.ت.ر را یاد گرفتم […]
آخرین دیدگاه