دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

به بهانه رادیو مذاکره: گزارش چند مشاهده

مقدمه اول: این نوشته را به «بهانه» رادیو مذاکره، و در واقع نامربوط به رادیو یا مذاکره، برای دوستان نزدیکم نوشته‌ام. آنهایی که اینجا را نه یک وبلاگ یا یک سایت، که خانه‌ی خود می‌دانند. آنهایی که ماه‌ها و سالهاست به اینجا – یا خانه‌ی قدیمی من که امروز درش را مسدود کرده‌اند! – سر می‌زدند و می‌زنند و خودشان را نه مخاطبان نوشته‌ها، بلکه دوست نویسنده‌ی آنها می‌دانند. بر این باور هستم که اگر کسی کمتر از ۴۰ یا ۵۰ نوشته از من خوانده باشد،‌ هنوز «دوست» نیست و «مخاطب» است. شاید برای آن «مخاطبان عزیز» که امیدوارم روزی «دوست» هم باشند، این نوشته، شروع خوبی برای ورود به فضای این خانه نباشد. مقدمه دوم: مدتهاست سرفصلی به نام «دل نوشته‌ها» در قسمت «روزنوشته‌ها» وجود دارد. هر وقت موضوعی را نمی‌شد در هیچ سرفصل […]

درباره زمان: من ساعت شنی را دوست دارم

درباره زمان و ساعت شنی

روی مبل نشسته بودم و فارغ از زمین و زمان، به دیوار روبرو نگاه میکردم. این روشی است که معمولاً اوقات فراغتم را میگذارنم. گاه سه یا چهار ساعت طول می کشد. کتابهای زیادی در این سکوتها متولد شده اند، نوشته های پراکنده ای نیز، کلاس ها و دوره ها و شرکتها و سازمانهایی نیز! اما این بار، اتفاق متفاوتی افتاد. ساعت روی دیوار توجهم را جلب کرد. تیک تاکی که برای اولین بار طی چند سال گذشته، میشنیدم و چه وحشتناک بود. پیام مشخصی داشت: چشمت را باز نگهداری یا ببندی، به ساعت رو کنی یا پشت آن بایستی، زمان از حرکت نمی ایستد. صدای تیک تاک ساعت هر لحظه بلندتر میشد. طوری که هیچ صدای دیگری به گوش نمیرسید. بر خلاف تمام این سالها، که صدای این تیک تاک در هیاهوی صدای شهر، […]

در باب تفاوت در و دیوار

هوشمندی به تلاش دائمی کورکورانه نیست. گاهی هوشمندی به تشخیص لحظه‌ی مناسب قطع کردن تلاش است. در را اگر بکوبیم دیر یا زود باز خواهد شد. اما دیوار را هر چه بکوبیم در نخواهد شد. پی نوشت: قابل توجه کسانی که در رابطه‌ی عاطفی که دیگر وجود ندارد گیر کرده‌اند. کسانی که می‌کوشند از عقیده‌ای که قابل دفاع نیست دفاع کنند. کسانی که نمی‌پذیرند هر انسانی قرار نیست در همه رشته های حرفه‌ای و تخصصی مستعد باشد. کسانی که فکر می‌کنند تکرار یک حرف غیرمنطقی آن را منطقی جلوه می‌دهد. کسانی که … با متمم:درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلط‌ها اکتفا کرد تاریخ چیست و به چه کار می‌آید؟ فروشی نیست! تبلیغ خلاقانه گاردین در تقلا برای رایگان ماندن […]

خاطره سالهای اول استخدام: یک سال تکراری

این رو در جواب کامنت جواد یکی از دوستانم می‌خواستم زیر پست رادیو مذاکره صحبت با احمدرضا نخجوانی بنویسم. گفتم اینجا بنویسم برای بقیه هم شاید جالب باشه. سال ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ یک شغل جالب داشتم. در یک شرکت که نماینده شرکت خارجی بود، من رو سر یک کار جالب گذاشته بودند. باید نامه‌های سوالات فنی و شکایات مشتریان رو می‌گرفتم و فاکس می‌زدم به شرکتهای اصلی تولید کننده محصولات. مهارت کلیدی من بلد بودن زبان بود. می‌گفتند: باعث میشه که اشتباه برای کس دیگری نامه را نفرستی! یک سال شغل من همین بود. مدیرم هم وعده‌ی پیشرفت شغلی (مثل الان که مد شده و همه میگن: اینجا جای پیشرفت داره و هرکی از هر جا اخراج میشه میره میگه: اونجا نمیشد پیشرفت کرد! انگار عملیات نظامیه!) نمیداد. میگفت تو رتبه تک شریف داری و […]

واقعیت تلخ دوستی

باب مارلی

واقعیت این است که هر کسی در دوستی آزرده ات خواهد کرد. فقط باید کسانی را پیدا کنی که ارزش تحمل این رنج را داشته باشند. پی نوشت ۱: جمله فوق متعلق به باب مارلی است. او در سی و شش سالگی به دلیل بیماری فوت کرد و آخرین جمله‌اش که به فرزندش گفت از جملات معروف اوست: «با پول نمیتوان زندگی را خرید». پی نوشت ۲: طرح بالا متعلق به Christophe louis quibe نقاش فرانسوی است. پی نوشت ۳: از مجید و شهرزاد که در کامنت‌های همین نوشته یادم دادند که چطور میشه صاحب یا خالق یک تصویر رو از طریق گوگل پیدا کرد ممنونم. با متمم:درباره تاریخچه بیکاری | بیکارها از چه زمان وارد لغتنامه شدند؟ درباره نقد ترجمه | در نقد ترجمه نباید به بررسی غلط‌ها اکتفا کرد تاریخ چیست و به […]

گفتگو با یک دوست: حسن جان! من و تو متهمیم!

یکی از دوستان خوبم به نام حسن، در زیر نوشته‌ی «خبرهای زرد، تیتر‌های سیاه» برایم نامه‌ مانندی، نوشته بودند که به دلیل دقیق بودن و طولانی بودن و وقتی که صرف نوشتن‌اش شده بود، وظیفه دارم، پاسخ کامل‌تری بنویسم. بدیهی است آنچه می‌نویسم، نظر شخصی من است و اعتبار بیشتری ندارد. ابتدا حرف‌های دوستم را نقل می‌کنم: ســـلام دوباره ممنون از همه نظرات موافق و مخالف عزیزان منی که اینجا نظر میگذارم نه تنها نماینده خودم بلکه نماینده پدرم ،مادرم،خواهرم،برادرم و حتی شهرم هستم! و هر کار و کنش زشتی شما از من مشاهده کنید نا خود اگاه دید منفی شما به سمت خانواده و تربیت بنده خواهد رفت! چرا در تبلیغات لباس،شامپو،و…. از شخصیت های معروف استفاده میکنند؟ همانطور که سید سهیل رضایی در رادیو مذاکره گفت برای اینکه بقیه افراد جامعه نیز اون […]

رادیو مذاکره: گفتگو با احمدرضا نخجوانی (مدیرعامل شاتل)

رادیو مذاکره : گفتگوی محمدرضا شعبانعلی با احمدرضا نخجوانی مدیرعامل شاتل

احمدرضا نخجوانی بدون تردید یکی از تیزهوش ترین انسانهایی است که من تا کنون دیده‌ام. فرصت گفتگو با او را به سادگی با چیز دیگری عوض نمی‌کنم. او مدیر عامل شرکت شاتل است. اما من احمدرضا نخجوانی را نه به دلیل هوش کم‌نظیرش و نه به دلیل مدیریت شرکت شاتل، بلکه به دلیل ترکیب نادر «هوش» و «پشتکار» دوست دارم. بسیار دیده‌ام انسانهای تیزهوشی را که احساس می‌کنند «کار و تلاش و کوشش» چیزی است که مختص افراد ضعیف‌تر و کم‌هوش‌تر است و دیگران باید به جبران هوشی که ندارند، بیشتر تلاش کنند. اما احمدرضا اینطور نیست. همیشه تلاش کرده و می‌کند. شرکت شاتل را با ۸۰۰ نفر کارمند مدیریت می‌کند. از صبح زود تا پاسی از شب در محل کارش است و عمده‌ی این چندصد نفر کارمند را به اسم کوچک می‌شناسد. خوشحالم که […]

تیترهای زرد، خبرهای سیاه

blank

این نوشته را برای عصر ایران نوشتم. انتظار نداشتم منتشر شود اما منتشر شد. ضمن ادای تعظیم و احترام به این رسانه‌ی وزین که هنوز به تعهد خود به عنوان یک رسانه وفادار است، متن را اینجا می‌آورم: این روزها، پررنگ‌ترین اخبار کشور، خبرهای شادی است و بوسه؛ اینکه فلان بازیگر، در فلان کشور، فلان کس را بوسید و اینکه فلان گروه، در فلان تاریخ روی پشت بام فلان خانه، جنبید! در بسیاری از نقاط دنیا، چنین خبرهایی خبرهای زرد محسوب می‌شوند. خبرهایی در حد ازدواج و طلاق یک بازیگر. در حد مارک ساعت فلان نویسنده. در حد مهمانی شبانه‌ی بی‌خاصیت آن مجری. خبرهایی که در نشریات زرد منتشر می‌شوند، مخاطب عام هم آنها را می‌خواند. یکی دو روزی آنها را نقل می‌کند و به سرعت هم به دست فراموشی سپرده می‌شود. اما امروز می‌بینیم […]

درباره کاربرد زبان بدن در مذاکره

زبان بدن در مذاکره - محمدرضا شعبانعلی - علائم غیرکلامی

قبلاً به بهانه‌های مختلف از زبان بدن نوشته ام. زمانی به بهانه تحلیل‌هایی که از زبان بدن در مذاکره‌های سیاسی می‌شد، نوشتم که زبان بدن را نباید با فالگیری اشتباه گرفت. نکات مختلفی را مطرح کردم که اگر چه بسیار مهم است، اما نیازی به تکرار دوباره‌ی آنها نیست. من به زبان بدن بی اعتقاد نیستم. فکر می‌کنم اولین کسی بودم که سالها پیش کارهای پل اکمن را در کلاسهای مذاکره با شیطان خودم درس می‌دادم. اما وقتی این روزها، در جلسات مذاکره داخلی و بین‌المللی، جوانان هموطنم را می‌بینم که با استرس و وسواس، به شکلی مصنوعی دستهای خود را در هم گره می‌زنند تا اعتماد به نفس و قاطعیت را القا کنند و همزمان، عرق سرد اضطراب از پیشانی آنها چکه می‌کند، وقتی پیش نویس قرارداد جلوی چشم آنها قرار داده می‌شود و […]

آخرین جلسه تفکر سیستمی موسسه بهار

تفکر سیستمی : آخرین جلسه درس محمدرضا شعبانعلی در موسسه آموزش عالی آزاد بهار

امروز آخرین جلسه درس تفکر سیستمی و دینامیک سیستم در موسسه آموزش عالی آزاد بهار برگزار شد. کلاس خوبی بود. حدود ده سال  در موسسه بهار، تفکر سیستمی درس دادم. از زمانی که در کلاس استراتژی ، بازی نوشابه (Beer Game) را انجام میدادیم تا امروز که با نرم افزار، تاثیر زاد و ولد بی رویه صاحبان یک عقیده و اندیشه در یک جامعه را بر روی دیگرانی که آنقدر اهل زاد و ولد نیستند، شبیه سازی کردیم. از میان هزاران دانشجویی که تا کنون داشته‌ام، خوشحالم که با این گروه، درس تفکر سیستمی را برگزار کردم. درسی که در ابتدا قرار نبود این بار من تدریس کنم و به لطف مدرسی که در آخرین لحظات، آمدنش لغو شد و دانشجویانی که به من لطف داشتند، توانستم یک بار دیگر زیر عنوان «تفکر سیستمی»، برای […]

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser