دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

یک ترتیب اجتناب ناپذیر

هنوز در ادامه پست چرا دکترا نمیخوانی، کامنت مینویسند و حرف میزنند (لینک پست)

برخی هم که مرا ندیده اند و کمتر می شناسند (و حجم کارهای دانشگاهی و تولیدات علمی من را نمیدانند) و عموماً با زر یا زور، مدرکی از جایی «اخذ» کرده اند (چون «اخذ»مدرک و «تحصیل» علم، دو مقوله کاملاً نامربوط هستند!) مرا به مخالفت با فعالیتهای علمی متهم میکنند!

زندگی من جز در راه کسب علم نگذشته اما با تمام وجود اعتقاد دارم که:

تولید علم برای ملتی که شکم خالی دارد و حتی در تولید فضولات هم مشکل دارد، بیشتر شبیه یک طنز است.

زندگی با ارضاء نیازهای اولیه انسان آغاز میشود
با تولید ثروت ادامه پیدا میکند
با تولید علم توسعه پیدا میکند
و با تکیه به معنویت، غنی می گردد.
این ترتیب را نمیشود به سادگی تغییر داد.

و امروز، بخش عمده ای از جامعه انسانی، قربانی تفکری است که میکوشد این مخروط را وارونه روی زمین قرار دهد:

با معنویت آغاز کند، با علم معنویت را تثبیت کند، با ثروت از علم و معنویت دفاع کند و در نهایت پس از مرگ، به ارضاء نیازهای اولیه خود بپردازد…

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


72 نظر بر روی پست “یک ترتیب اجتناب ناپذیر

  • […] محمدرضا شعبانعلی | یک ترتیب اجتناب‌ناپذیر […]

  • اکبر کوشا گفت:

    “تولید علم برای ملتی که شکم خالی دارد…”
    بعضیها میگویند که این جمله‌ از پروفسور سمیعی است. استاد شعبانعلی که مرجعی را ذکر نکرده اند، یعنی که مطلب را خودشان تولید کرده اند؟ بگذریم.

    اما پاسخ: ۱- اگر زندگی با ارضای نیازهای اولیه شروع شود و معنویت نقشی در این مرحله نداشته باشد، ارتکاب هر جنایتی برای رفع نیازهای اولیه مشروع خواهد بود. ۲- اگر معنویت تنها پس از اغنای نیازهای فردی و کسب ثروت و علم حاصل میشود، پس باید دربار شاهان سرچشمه معنویت باشد، حال آنکه میبینیم پیامبران کارشان را از پایین ترین طبقات جامعه شروع کردند.

    پاسخ جامعتر از سایت جامع شبهات: http://soaleshoma.persianblog.ir/post/795

    اگر به عالم وجودِ انسان توجه کنیم، مشاهده می‌کنیم که به تناسب افضلیت، از بالا به پایین است: “عقل” در وجود انسان در مرتبه‌ی اولی قرار داد و جایگاه فیزیکی آن در بدن مادی [مغز] است که در ناحیه فوقانی (سر) می‌باشد. کار “عقل”، شناخت عاقلانه و صدور حُکم حکیمانه است. “قلب” در سینه (صدر) قرار دارد، و جایگاه و ابزار “فهم” است که منتج به ایمان و بالتبع حبّ و بغض می‌گردد. بدن و جسم مرکبی زیر پای عقل است و به حکم افسارعقل، به سوی محبوب غایی قلب، راه میپیماید. بدیهی است که این مرکب، مادی است و نیازمند به مشتهیات نفسانی، مثل خوردن، خوابیدن، تولیدمثل، رفاه تن و … می‌باشد، مثل هر حیوان دیگری.
    – وقتی انسان و انسانیت واژگون شد، نفس حاکم می‌شود و در صدر وجود می‌نشیند و بر عقل و قلب حکومت می‌کند. درست مثل این است که در حالت فیزیکی یک نفر را سر و ته کنند. یا اسب سوار انسان شود. در چنین حالتی، ابتدا “نفس” خواسته‌ی خود را امر می‌کند – سپس قلب به آن توجه نموده و آن را دوست می‌دارد – و سپس عقلِ معاش، کار می‌کند تا چگونگی ارضای نفس را تدبیر کند.‌

    مادیت و معنویت: تفکیک بین این دو (به شرح سؤال)، مثل تفکیک روح از بدن می‌باشد. حال اگر آن چه اصالت دارد، جسم و بدنی است که از نطفه به وجود آمده و در خاک مضمحل شده و می‌گندد، تعبیر فوق درست است، اما اگر اصالت با روح است که بر بدن احاطه دارد، پس از مرگ بدن نیز نمی‌میرد و به حیات خود ادامه می‌دهد، تعبیر فوق کاملاً غلط و همان مخروط وارونه می‌باشد. پس، اصل اول، انسان شدن است. انسان به لحاظ بدن، یک حیوان است که حالا روی دو پا راه می‌رود، یا راست قامت است و یا حیوان ناطق است، پس اگر انسان شدن او به پُر شدن شکم، یا ارضای مستمر غریزه جنسی، یا خواب راحت در لانه‌ی امن برای رفع خستگی، هضم غذا و امنیت تخم‌ریزی یا زایش باشد، هیچ فرقی با حیوان ندارد، “بلهم اضلّ – بلکه گمراه‌تر”.

    اما اگر “انسان” شدن این حیوان دوپا، مستلزم رشد و تقویت روح، معنویت و اخلاق باشد، شکل ساختار فرق می‌کند. معنویت، هنرش این است که از این حیوان دوپا و ناطق، انسان می‌سازد. اگر این حیوان ناطق و راست قامت، انسان نشود، هر آن چه از علم تجربی و ابزاری می‌آموزد، برایش حکم سِلاح پیدا می‌کند، مثل چنگال، دندان تیز، نیش، عضلات قوی ، شاخ و … ؛ از این رو شاهدیم که دستآوردهای علم تجربی، پیشرفت در صنایع متفاوت، ثروت، رفاه و …، اگر در اختیار حیوانِ راست قامت و ناطق قرار گرفت، خود و جهانیان را به هلاکت می‌کشاند و اگر در اختیار “انسان” قرار گرفت، سبب سهولت و سرعت رشد و کمال او می‌گردد.

    • اکبر عزیز.
      قاعدتاً من اگر مرجعی را ذکر نکنم، یعنی آن مطلب را خودم گفته‌ام.

      اما یک نکته مهم: سایت شبهات، که حتی آنقدر شخصیت‌های معاصر خود را نمی‌شناسد که تفاوت فضای فکری دو نفر مانند محمدرضا شعبانعلی و مجید سمیعی را متوجه نمی‌شود و یکی را به دیگری نسبت می‌دهد (دقیقاً عدم توجه به تفاوت دانش مذاکره و دانش جراحی مغز)‌ به نظرت سایر حرف‌ها و تحلیل‌هایش را می‌شود مطالعه کرد؟
      راستش من به همین دلیل، حرف‌هایشان را نخواندم.
      تو هم نخوان. حتی انگشتی هم که برای کپی کردن حرف‌های آنها تکان داده‌ای، به “هرز” و “فساد” بوده و عملی “لغو” انجام داده‌ای که توصیه‌ی قرآن، اعراض از آن است.
      اگر کسی فرق جراحی و مذاکره را نفهمید و “علم الرجال” را نمیدانست، منطقی نیست که در جایگاهی قرار بگیرد که شبهات کلان را (که هزاران سال است محل اختلاف نظر بزرگان است) حتی “مطرح” کند. چه آنکه بخواهد در برابرش موضع بگیرد.

      استدلالی هم که مطرح شده بود، به نظرم بسیار دور از “عقل سلیم” و کودکانه بود.
      با نقد دربار شاهان، نمی‌توان آن سلسله بحث را زیر سوال برد. چنانکه کلیسا نیز، قرن‌ها خانه‌ی فساد بوده و هنوز هم یکی از نمادهای فساد افتصادی است. اما این مسئله، مسیح را زیر سوال نمی‌برد.
      “منطق” را با “مصداق” نمی‌توان تحلیل کرد دوست من.
      ضمن اینکه حساب دین، از معنویت جداست.
      دین را خداوند برای هدایت انسان آورده است و معنویت را انسان برای برای معنا بخشیدن به دنیای اطراف خلق کرده است.
      یکی هدیه‌ی خداوند به انسان است و دیگری مخلوق انسان. این دو اگر چه در برخی حوزه‌ها، همسو هستند، اما “یک هویت واحد” نیستند.
      اتفاقاً دین اسلام، معاش و معاد را تار و پودی در هم تنیده می‌بیند و “زهد ریایی” را هرگز نمی‌پسندد.
      ما هرگز وظیفه نداریم در مورد هر چیزی که نمی‌فهمیم، حرف بزنیم.

      همیشه دعا کرده‌ام و باز هم می‌کنم که: خداوند، اسلام را از شر مسلمین حفظ کند.

  • محمد حسین گفت:

    همیشه فکر میکردم ثروت بعد از علم میاد
    دلیل حرفتون رو نمیفهمم
    البته فقر جدای از ثروت هست و همه چیز رو تحت تاثیر قرار میده
    منظور از معنویت اگر دینه به نظرم جز بخش متعالیش که فکر میکنم جای درستی قرارش دادین به نظرم قاعده ی دیگه ای داره
    معنویت اگر باشه انسان رو تشویق میکنه به علم به ثروت پس اسیر یک ساختار ترتیبی نیست
    همه جارو در بر میگیره

  • امیر گفت:

    لطفا به پستم توجه نکنید، جوابش را یافتم

  • راحله گفت:

    سلام،

    من نوشته‌ی شما در مورد چرا مدرک دکترا نمی‌گیری را خوندم و خوشم اومد. من به تازگی مدرک دکترایم را در رشته‌ی فیزیک از یکی از دانشگاههای خوب تهران گرفتم. به نطر من هم حق با شماست واقعا کشور به مدرک نیاز نداره و به آگاهی فردی نیاز بیشتری داره. با وجود اینکه به این معتقدم که در رشته‌هایی مانند علوم پایه واقعا ادامه تحصیل دادن قدرت حل مسئله را در افراد افزایش میده ولی باید اعتراف کنم که در این دو سه سال اخیر به بی ارزشی مدرک بیشتر پی بردم.

    البته باید یک چیزی رو هم بهش توجه کرد، و اون اینه که شرایط اجتماعی کشور هم روی این مسئله بی تاثیر نیست. به طور مثال در کشور ما ادامه تحصیل دادن (در صورت عدم ایجاد شرایط کاری) یکی از راههای آسان برای مستقل شدن فردی از خانواده هست، خصوصا برای خانمهایی که شاید دوست نداشته باشند که زود ازدواج کنند و بعضی افرادی رو می‌شناسم که نه به خاطر خود مدرک یا ذوق برای ادامه تحصیل بلکه برای امتیازاتی که این راه براشون به همراه میاره ادامه تحصیل می‌دند.
    از یکی از هم دانشگاهیام این رو شنیدم که می‌گفت من که کار دیگری غیر از درس خوندن بلد نیستم پس درس می‌خونم.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser