دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

متمم یکساله شد (تشکر و قدردانی)

یکسال پیش، در دوم بهمن ماه سال ۹۲، متمم به صورت رسمی آغاز به کار کرد. پروژه‌ای که در ابتدا خود را محدود به «محل توسعه مهارتهای من» می‌دانست و امروز خوشحال است که می‌تواند ادعا کند، مجموعه‌ای فعال با توانمندی تولید محتوای اصیل فارسی است. این روزها، روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها، سایت‌های مختلف و وبلاگ‌ها و شبکه های اجتماعی ، از متمم نقل قول میکنند. نوشته‌های متمم عموماً با نام و گهگاه بدون نام یا حتی به نام دیگران، در رسانه‌های مختلف منتشر می‌شود و ما خوشحالیم که سرچشمه‌ای هر چند بسیار کوچک و جوان برای افزودن محتوای فارسی به فضای وب فارسی زبانان باشیم.

جدای از اینکه مطالب متمم،‌ در بسیاری از موارد در زبان انگلیسی هم اصیل محسوب می‌شوند و ما افتخار داریم که امروز ایرانیان بسیاری از نقاط دیگر جهان و از دانشگاه‌ها و مراکز علمی معتبر، همراه ما هستند.

سال پیش، من در معرض اتهام بودم که عموم فعالیت‌هایی که در فضای آنلاین آغاز کرده‌ام، نیمه کاره رها شده یا سرعت توسعه آنها کند شده است. جدای از پذیرش این اتهام، من دغدغه‌ی دیگری هم داشتم و آن اینکه نه تنها من، هیچکس نمی‌تواند تمام سرمایه زندگیش را به عنوان خدمت، به حراج بگذارد و همه کسانی که چنین کرده‌اند، جایی در این مسیر، از ادامه حرکت بازمانده‌اند  و یا به صورت ناخواسته،کیفیت را قربانی بقا کرده اند.

در آن زمان، ما از دوستانی که دغدغه‌ی آموزش تخصصی، متمایز، فراگیر و در عین حال کم هزینه را داشتند، خواهش کردیم که با ما همراه شوند و هزینه‌های اجرای چنین پروژه‌ای را تامین کنند. متمم با این شرایط آغاز به کار کرد. در ابتدا زیرمجموعه‌ای از سایت شعبانعلی دات کام بود به نام Shabanali.com/pd

آن زمان باور نمی‌کردیم که متمم فرزند مستقلی شود و  روزی قدش از پدرش هم بلندتر شود. اما با حمایت معنوی و مادی دوستانمان این اتفاق افتاد. معنوی را عمداً جلوتر از مادی می‌گویم چون، این دوستان، عموماً با من و همکارانم صحبت می‌کردند و به ما امید می‌دادند و از نوزاد زشت و ضعیفی که نیازمند لبخند و نوازش اطرافیان بود، با محبت استقبال می‌کردند.

آن زمان پرداخت هزینه‌ی ماهیانه‌ی ۱۲ هزارتومان – بر خلاف الان که معتقدیم حجم محتوای متمم ارزشی بسیار فراتر از اینها دارد – صرفاً معنای حمایتی داشت.

آن زمان روی سایت متمم، مطلب زیادی نبود. اگر هم بود مطالب کوتاهی بود که خودم نوشته بودم و هنوز وضع مالی ما چنان نبود که هر نویسنده‌ای از هر سطحی را با هر قیمتی از سراسر جهان به خدمت بگیریم.

شاید در هر سه روز یک مطلب کوتاه منتشر می‌شد و حتی کسی نبود کامنت‌ها را ببیند و تایید کند!

آن روزها خبرنامه‌ی ایده‌ی متمم، نبود و قرار نبود هر هفته، خبرهای دیروز و اتفاقات فردا را به کاربرانش گزارش کند.

آن زمان، لاگین کردن در سایت، زمان زیادی می‌برد و کاربر ویژه شدن به دلیل واسط کاربری ضعیفی که داشتیم، به سطح هوشی بالاتر از عامه مردم نیاز داشت. البته ما می‌دانستیم چه می‌کنیم و به همین دلیل امیدوار بودیم و گوشمان به دلگرمی آن حامیان مانند الان، به همه‌ی نقدهای ناامیدکننده ناشنوا بود. اگر چه می‌دانستیم و بعدها در متمم هم نوشتیم که حتی اگر گوگل،‌ امروز واسط کاربری ساده‌ای دارد، این ناشی از استراتژی شگفت انگیز آنها – بر خلاف روضه‌های متخصصان UX که برای هر چیزی، فلسفه‌ای نامربوط می‌بافند! – نبوده. بلکه بنیان گذاران گوگل، زبان برنامه نویسی را کامل بلد نبودند و حتی نمی‌توانستند دکمه Submit را در صفحه بگذارند. ما می‌دانستیم که همزمان با شرکتهایی مثل گوگل، کسان زیادی بوده‌اند که متخصص گذاشتن دکمه Submit بوده‌اند و الان هم فقط همان تخصص را دارند. چنین بود که ، با بی اعتنایی کامل به منتقدان و همه متخصصان(!)، کار خودمان را کردیم و هنوز هم به رغم تمام ایرادهایی که وجود دارد، به مسیر خودمان ادامه داده‌ایم و می‌دهیم.

آن زمان، هزینه‌های اولیه کار خیلی زیاد بود و هماهنگی‌ها زمان زیادی می‌خواست. من حدود پنج ماه، تمام فعالیت‌های دیگرم را به حالت تعلیق درآوردم. نه کار آموزش فیزیکی انجام دادم و نه به کسب و کار و تجارت و حوزه‌های شغلی خودم پرداختم. همه زندگیم صرف زندگی آنلاین شد و صرف شنیدن ابراز نگرانی‌های دوستان نزدیکم که معتقد بودند این کارها، بزرگترین اشتباه استراتژیک من است.

حامیان متمم و کسانی که در آن زمان همراه ما شدند، کسانی هستند که هرگز از ذهن ما فراموش نمی‌شوند. اگر امروز متمم از لحاظ رتبه و ترافیک و بازدید، یکی از فعال‌ترین سایتهای مدیریتی ایران است و روزانه صدها هزار نفر از آن بازدید می‌کنند و گوگل در بسیاری از واژه‌ها، متمم را به عنوان نخستین پیشنهاد، مطرح می‌کند،‌ اگر متمم به عنوان سایتی که دسترسی به محتوای آن محدود است و متخصصان می‌دانند که کسب رتبه بالای ترافیک ، آن هم در یک سال برای چنین سایت‌هایی ساده نیست، امروز در حوالی رتبه ۱۶۰۰ الکسا در ایران (جلوتر از عمده‌ی مراکز آموزشی ومدیریتی ایران)، قرار داد و اگر متمم هرگز مجبور نشد در سایت دیگری تبلیغ بدهد یا اینکه به خریدن حامی در شبکه‌های اجتماعی بپردازد، به لطف و حمایت آن حامیان اولیه بود که نه فقط با پرداخت مادی برای دریافت خدمات، بلکه با پرداخت مالی بدون دریافت خدماتی شایسته و درخور در آن روزهای نخستین، ایستادند و به ما روحیه دادند تا متمم جلو برود.

همکاران من، فهرستی از دوستانی که در ده روز نخست، برای ثبت نام در متمم اقدام کردند، تهیه کرده‌اند. متمم، در آن زمان سایتی بود که محتوا نداشت و آرزو داشت تولیدکننده‌ی محتوای اصیل مدیریتی و مهارتی باشد، پول پرداخت کردند و می‌دانستند که حمایت، محدود به لایک زدن و فالو کردن و نوشتن جملات محبت آمیز نیست و هر فعالیتی،‌ اگر قرار است مانا و پویا باشد، به حمایت مادی هم نیازمند است.

فهرست این دوستان را در پایین این نوشته می‌آورم و دست‌شان را به نشانه‌ی قدردانی از لطف و حمایتی که کرده‌اند می‌بوسم و خوشحالم که امروز زیاد شرمنده‌ی آنها نیستیم و آنها هم می‌توانند به ثمره‌ی تصمیم آن موقع و حمایت مادی و معنوی خود که این نوزاد را زنده نگه داشت، افتخار کنند.

خوشحالیم که امروز متمم، مستقل از من و تک تک افرادی که در آن و برای آن فعالیت می‌کنند، هویت دارد و با ما یا بدون هر یک از ما، به مسیر رشد و توسعه خود ادامه می‌دهد. خوشحالیم که هر کسی در هرجایی از کشور، می‌تواند به مطالب روزآمد در حوزه‌ی مهارت و مدیریت، دسترسی داشته باشد و گامی هر چند کوچک در توسعه عدالت آموزشی برداشته‌ایم.

و البته فراموش نمی‌کنیم که امروز، متمم هزاران حامی دارد که بدون حضور و حمایت آنان، متمم باقی نخواهند ماند و ما اگر با غرور، از دوام و بقای متمم می‌گوییم، در واقع صرفاً به اتکای حمایت آنان است و نه صرفاً امید و انگیزه‌ی خودمان.

ما از روز اول، شعار ندادیم و برخلاف عرف، چشم انداز و ماموریت و مستندات شگفت انگیز دهان پرکن بی هویت منتشر نکردیم. اما اکنون احساس کردیم زمان آن است که پاراگرافی را که سال پیش نوشته بودیم و در پیش نویس‌های متمم مانده بود تا در آینده منتشر شود را در اینجا بیاوریم:

  گروه متمم، منتقد جدی فرهنگ آموزشی حاکم بر کشور ماست. فرهنگی که رفاه و آسایش را به عنوان هدف اصلی آموزش و پرورش در میان دغدغه ی ایجاد و خلق ثروت به فراموشی سپرده است. و ایجاد و خلق ثروت را به عنوان پیش نیاز انکارناپذیر رفاه و آسایش، در میان شور و شوق دانش گرایی و تقدیس علم، ناپاک پنداشته و فراموش کرده است. و یادگیری و رشد علمی را در رقابت بی معنای کسب مدرک و مدارج دانشگاهی فراموش کرده و کسب مدرک و مدارج دانشگاهی را عامل مستقیم کسب ثروت و موقعیت اجتماعی و نه ابزاری برای خلق ثروت و رشد اجتماع در نظر گرفته است.

راه کوتاهی را رفته‌ایم و راه درازی پیش روی ماست. ایرادهای زیادمان را می‌دانیم و می‌دانیم که سال بعد، باید به سبک امسال از کسانی که در این روزها همراه ما بوده‌اند و با چشم پوشی از ضعف‌های امروز، راه فردای ما را هموار کرده‌اند،‌ تشکر کنیم. امیدواریم که روزی متمم، بتواند کمک کند تنها مانع قابل تصور برای رشد و یادگیری و توسعه برای هر ایرانی، ضعف و تنبلی و سستی باشد و نه محدودیت محل سکونت و یا نداشتن هزینه‌های میلیونی برای آموزش‌هایی که گاه حتی تغییری کوچک هم در سطح کیفیت زندگی و   میزان درآمد ما ایجاد نمی‌کنند.

در پایان، دوستان عزیزی را که در ده روز نخست، از متمم حمایت کردند به همان ترتیب ثبت نام، می‌آوریم و مجددا از آنها و همه‌ی کسانی که تا امروز کمک کردند متمم زنده بماند تشکر می‌کنیم.

۱- مهدي خانی

۲- سامان عزیزی

۳- هیوا شم

۴- نیکی کیانی

۵- علیرضا محمدی

۶- سمانه داجر

۷- حامد تولا

۸- صلاح الدين قوی پنجه

۹- کامیار مهرپور

۱۰- مینا صادق

۱۱- علیرضا اشکان

۱۲- رضا واعظ زاده

۱۳- امیرصادقی

۱۴-  رضادلوری

۱۵-  سید رضا میرمعینی

۱۶- زهرا محمدی

۱۷- عباس جناب

۱۸- سجاد حسین زاده

۱۹- ایمان محمدی

۲۰- مهدی عسگری

۲۱- محمد تقی امینی

۲۲- ابوالفضل عبداللهی

۲۳- سعید هاشمی

۲۴- عادل طالبی

۲۵- شایان عالمیان

۲۶- محمد حاتمی

۲۷- جعفر میرزایی

۲۸- مهدی شاهسوند

۲۹- سهیلا حاجی اسفندیاری

۳۰- محمد حسن زابلی نها

۳۱- فاطمه هاشمی نیاری

۳۲- محمد مهدی مسیبی

۳۳- حسین رئیسی

۳۴- آرام آخوندی

۳۵-عظمیه حسن زاده

۳۶- فهمیه یزدانی

۳۷- رضا کبیری

۳۸-سید اشکان میرحسینی

۳۹- ندامفاخری

۴۰- شهرزاد راسخ

۴۱- آرش وکیل زاده

۴۲- بابک یزدی

۴۳- مهشید افشایی

۴۴- مثیم حیدری

۴۵- وحید وهابی

۴۶- شیوا صالح نیا

۴۷- مریم هومن

۴۸- محمد پیام بهرامپور

۴۹-سمانه هرسبان

۵۰- انصار رضایی

 

 

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


100 نظر بر روی پست “متمم یکساله شد (تشکر و قدردانی)

  • آشنا{اورجینال} گفت:

    مطالب متمم واقعا مفیده وهمیشه از خوندنش لذت می برم .پراتیکه حتی برای منی که هیچ سررشته ای از مباحث مدیریت وبازاریابی و… ندارم.

    تولد متمم را به محمدرضا وهمه همکارای محترمش تبریک می گم.

  • آتبین مقصودی گفت:

    درود
    تشنه بودیم و تو بر عطشمان افزودی و سپاس از تو که ذائقه مسموم مان را درمان نمودی.
    محمدرضای دوست داشتنی تصور می کنم زمان بال گشودن است. پیشنهاد توسعه پورتفولیو می دهم.
    سپاس

  • نادره گفت:

    سلام دوستان عزيزم تولد متمم بر همگي ما مبارك باشه .
    خدارو شكر مي كنم كه قبل از يك سالگي متمم با اين مجموعه آشنا شدم
    و دست تك تك شما رو براي رسالتي كه داريد مي بوسم
    و بخصوص براي محمدرضاي عزيز آرزوي سلامتي و سربلندي روزافزون دارم
    تولدتون مبارك

  • نرگس گفت:

    بهترین هستید با آرزوی موفقیت روزافزون

  • مریم و گفت:

    با درود
    با با کمال افتخار و خوشحالی زادروز متمم را شادباش میگم و از اینکه همراه آن هستم به خودم می بالم.
    راستش فکر میکردم جزو نفراتی که درده روز نخست ثبت نام کردن بوده ام! چون با دیدن مژده چنین مسیری و خواندن هدف آن مشتاقانه و به سرعت اقدام کردم . در هر حال چه جزو آن عزیزان باشم و چه نباشم افتخار میکنم و به خوبی ارزش اینهمراهی را می دانم .
    گاهی با خواندن برخی از مطالب , لحن محمدرضای عزیز در گوشم طنین انداز میشه و خود را در جلسات گروهی می بینم گاهی با خواندن کامنتهای دوستان چو این جلسات گروهی و مباحثه های آن پررنگ تر میشه .
    امیدوارم که در این راه که میدانم چندان هموار هم نیست و خارهای مغیلان هم ممکنه سرزنش هایی داشته باشند , همچنان شاد و پر انرژی و پایدار باشی.

  • s گفت:

    تبریک می گم. خسته نباشید.

  • محمود گفت:

    سلام به محمد رضای عزیز ؛ تیم متمم
    و همه دوستانی که از نظراتشون استفاده کرده ام .
    آشنایی با سایت متمم بزرگترین و مهمترین نقطه عطف در زندگی من بود .
    نمیخام احساسم و همچنین تغییراتی که در زندگیم داره اتفاق میفته رو در این چند سطر بنویسم ولی بر خلاف
    نظر دوست عزیز – آرش – مفاهیم ومحتوایی که در متمم ارایه میشه به اندازه کافی عمیق و متنوع هست که
    برای کسانی که از سیستم بیمار آموزش رسمی ؛ سرمایه مادی واز آن مهمتر سرمایه عمر شان را از دست داده اند
    متمم ؛ مرجعی علمی و واقعا کم هزینه است . علت ، نود درصد تضاد هایی که در ذهنم وجود داشت و مرا واقعا زجر میداد
    اکنون برایم حل شده است . حالا میدانم که چه کارهایی (تمرینهایی ) باید انجام بدهم و چه کارها و ” چیزهایی ” را نه !.

    الان و در این یک سالگی متمم به همه دست اندر کاران متمم و بخصوص محمد رضای عزیز تبریک میگم و بدونید که نه هر روز ؛ بلکه هر لحظه ( واقعا هر لحظه )براتون دعا میکنم . سالم و شاد و سر بلند باشید

  • بهزاد گفت:

    بخت يارم شد آن زماني كه به لطف پروردگارم با معلمي دلسوز آشنا شدم كه عاشقانه هر آنچه در توان داشت در طبق اخلاص گذاشت.
    معلمي كه معناي زندگي را به من آموخت . به من آموخت كه نقطه اي بگذارم انتهاي احوالم و به سر خط برم. خطي كه آغاز زندگي دوباره بود.
    امروز كه او را موفق تر از ديروزش مي بينم خدا را هزاران بار شكر ميكنم و لحظه لحظه از او سلامتي و پيروزي اش را طلب مي كنم.
    و ايمان دارم روزي مي رسد كه بر قله ترقي و موفقيت پرچم اش را مي كوبد.
    محمدرضا ي عزيز سال روز تولد متمم ات مبارك.

  • پدر موژان ده ساله گفت:

    سلام محمد رضای عزیز. یکساله شدن متمم بر شما و متممی های گرامی مبارک.متمم که روزی رویایی بود امروزه تحقق رویا ها را با صدایی بلند نوید میدهد در این یک سال لحظه به لحظه اموختیم و همانگونه که به زیبایی بیان نمودید امید به کاربستن وبه توانایی رسیدن را داریم.سخنانتان در مورد مهارت مهارت اموزی و پرتفوی مهارتی و عصرT همچون گذشته بسیار راهگشا و دلنشین بود.به امید دیدار

  • شیوا گفت:

    برای من آشنایی با سایت شما و طرح متمم یکی از بهترین اتفاقای زندگیم بوده
    از صمیم قلب خوشحالم که اسمم در این لیست هست و یه حامی کوچک این طرح بودم. گرچه من جزو شاگرد تنبل های متمم محسوب میشم و نرسیدم واقعا تمرین ها رو درست انجام بدم و الان خیلی نصفه و نیمه میتونم سر بزنم بهش ولی با همه این ها باز هم خیلی چیزها ازش یاد گرفتم و بابت این یادگیری خیلی ممنونم. هم از تیم متمم و هم از کاربرهای فعالش (شاگرد زرنگ هاش:)) که با خوندن کامنت هاشون خیلی نکات رو بهتر یاد گرفتم
    ان شاءالله در سال دوم متمم قراره کارام سبک تر شه و از این شاگرد تنبل بودن در بیام که دیگه با چهره سرخ شده از خجالت, اسمم رو تو این لیست نبینم
    برای همگی آرزوی سربلندی روزافزون و پیروزی دارم

  • مهسا گفت:

    متمم بهمنی تولدت مبازک :))
    امیدوارم هر روز سبز تر از دیروز باشی .

  • آرام گفت:

    سلام و تشکر بسیار از شما و تیم ارزشمند متمم بابت اینهمه تلاش
    باعث افتخار بوده و هست که چنین ایده زیبا و خلاقی رو در کشورمون به ثمر رسوندید
    و ضمن تشکر بی اندازه از ابراز لطف به حامیان عرض میکنم بسیار خوشحالم و مفتخر که همراه این حرکت بودم…و بی تعارف از متمم انرژی و و نوعی از امنیت رو دریافت میکنم…
    به واقع باور دارم آنچه پرداخت شده واقعا در برابر آنچه دریافت میشه ناچیز هست.
    با آرزوی سربلندی و توفیق بسیار برای شما و همه تیم متمم …

  • فرازی گفت:

    سلامی گرم به تمام دوستان عزیزم
    صمیمانه تبریک میگم به همه ی عزیزان به خصوص محمد رضای عزیز
    آشنایی من با متمم، از طریق روزنوشته های محمد رضا ی عزیز بود.
    هنوز آن حس شیرین اولین روز را در قلبم دارم،حس اشتیاق یادگرفتن و شوق وصف نشدنی که با خوندن مطالب متمم بهم دست داد و حالا ۷ماه میگذرد از حضور من در این خانواده ی بی نظیر و هنوز همون اشتیاق و ذوق را به من می بخشه که این کاری است بزرگ که تنها از انسان های بزرگی مثل محمدرضای عزیز بر می آید.
    متمم بی اغراق شیوه ی زندگی کردن من را تغییر داد
    متمم فکر و ذهنیت من را نسبت به همه چیز روشن کرد
    متمم باعث دو رویداد بزرگ در زندگیم شده که قادر به وصفش نیستم
    من خودم را مدیون محمدرضای عزیز و همکاران عزیزش میدونم.
    مطمئن باشید همیشه دعای خیر تمام اعضای متمم پشت شماست.
    پاینده باشی متمم ،پایدار باشی محمدرضای عزیز
    به قول شهرزاد عزیز ان شاالله جشن ۱۲۰ سالگی متمم

  • فاطمه گفت:

    سلام.
    خیلی دوست دارم بدونم دیدگاهتون نسبت به دین چیه.
    اگر ممکنه مطلبی در این مورد بنویسید و کتاب هایی در این مورد معرفی کنید.

  • داریوش گفت:

    سلام
    خدا قوت پهلوانان، لازم است متتم کمی عمیق تر شود( حجیم تر نه، عمیق تر). یکی از اصلی ترین ضعف های ما در ایران نداشتن فلسفه در حوزه های مختلف از جمله مدیریت است بدون فلسفه فقط می توانیم میوه چینی کنیم …

    • سلام داریوش جان.

      من هم به حرف شما اعتقاد دارم و البته الان هم اعتقاد دارم که حداقل از محیط های آکادمیک رسمی ایران عمیق تر هستیم.
      اما عمق و ایجاد عمق زمان میخواهد. ما فرض میکنیم که کسی که همراه متمم میشود حدود ۴ سال همراه متمم میماند و ما چهار سال مهلت داریم حداقل هایی از دید و نگرش را در او ایجاد کنیم.
      مطمئن هستم که میدانید ادعای چهار سال، خود ادعای بزرگی است. چنانکه نظام آموزشی رسمی، پس از دوازده تا بیست سال تلاش، عموما جهل مجسم تولید میکند (مهندسهای بی سواد و مدعی. دکترهای عقده ای که از شنیدن اسمشان بدون اسم مدرکشان دلگیر میشوند. تکنیسین های بی مهارت و گرسنه و طلبکاران اجتماعی. البته ما به این گروه ها، تحصیل کرده هم میگوییم که از طنزهای روزگار است!).

      بر این باورم که کمتر کسی در ایران، به اندازه من نگاه عمقی به یادگیری دارد و جدای از فعالیتهای اقتصادی و آموزشی بیرونی من، نوشته های این وبلاگ در طول سالهای اخیر هم میتواند دلیلی بر این مدعا باشد.

      اما تلاش شتابزده برای ایجاد نگاه عمقی، حاصلی جز فرو رفتن به توهم ندارد.
      من هم به میوه چینی راضی نیستم. اما وقتی نهال دانش و معرفت هنوز لایه های نخستین خود را طی نکرده، ترغیب به نگاه در عمق، ما را به «خاک و کود» می رساند.

      کسی که قرار است طراح خودرو شود، باید ده ها مدل خودرو سوار شده باشد. کسی که قرار است هواپیما بسازد و به آسمان بفرستد، باید راه رفتن روی زمین را آموخته باشد.

      متمم، قرار نیست تجربه های ناموقق گذشته کشور در حرکتهای شتابزده شبه عمیق را تکرار کند. ما خروجی میخواهیم و نه اسم و عنوان.
      انتظار حرکت به سمت نگاه عمقی در نخستین گامهای آموزش، به نظرم به ترویج سطحی نگری با نقابی مدرن منجر خواهدشد.

      پی نوشت:
      راستش بار منفی موجود در کلمه میوه چینی را دوست ندارم. یاد حرفهای ناپخته سالهای قبل تحت عنوان خودکفایی می افتم. میوه نخوردگان گرسنه را به سمت پرورش میوه بردن، چیزی کم از ترویج گرسنگی ندارد.
      من فکر می کنم عمقی فکر کردن، از تشخیص موقعیت جاری آغاز می‌شود.
      شما نگاهی به دغدغه‌های استراتژیست‌های هفتاد سال قبل دنیای توسعه یافته بینداز:
      http://www.motamem.org/?p=7095
      شما و آشنایانتان را نمی‌دانم. من به سواد خودم و دوستان مدیرم که نگاه می‌کنم، درک دغدغه‌های هفتاد سال قبل جهان، در ده سال آینده‌ در ایران، چیزی نزدیک به میوه‌ای دست نیافتنی و از جنس رویاست.

      میوه چینی، آنقدرها که به نظر می‌رسد بد نیست. آنهم برای ما که قدی کوتاه داریم و خرما در دور دست‌ها بر نخیل آویزان است!
      میوه چینی را محکوم نکنیم. و بپذیریم که گرسنگانی هستیم که فعلاً طعم میوه را هم ندیده ایم و آنکس که میوه و دسترنج دیگران را نخورده باشد و مستقیم به سمت تولید و توزیع میوه برود، تفاوت گرد و گردو را نخواهد فهمید.

      بیایید آرزو کنیم که میوه چینی، مهارت سالهای آینده ما باشد و پس از تجربه طعم میوه و ثمره دانش دیگران، رویای بلندپروازانه‌ی کشت میوه را در سر بپرورانیم.

      • علیرضا دورباش گفت:

        سلام خدمت محمدرضای عزیز و همچنین تمام اعضا و همکاران پرتلاش و با انگیزه ی متمم! زادروز یک سالگی سایت فاخرتان فرخنده! همواره مشوق دوستان و آشنایان به خواندن سایت متمم بوده ام و هستم
        با محمدرضا خان موافقم که نمی شود یک باره مطالب طولانی و عمیق مدیریتی را ایجا انتشار داد و انتظار داشت که مخاطبان زیادی جذب شوند چرا که فضای وب لااقل برای شروع و جذب اولیه مخاطب و علاقه مند کردن وی به هر دسته مطلبی جای مناسبی نیست و مطالب به طور تدریجی نسبتا به خوبی توسعه یافته است
        به نظرتان بهتر نیست که در آخر مطالبی که ناشی از خواندن و مختصر کردن چند کتاب (عمدتا به زبان انگلیسی) است علاوه بر ذکر منابع تاکید شود و به گونه ای جملاتی در انتهای مطالب سایت شما ذکر شود که خواننده ترغیب شود برود و کل کتاب مرجع را نیز بخواند و یا لااقل فکر نکند که با خواندن این مطالب، در آن موضوع استاد شده است؟
        در نهایت محمدرضای خیرخواه و بلندنظر! فکر نمی فرمایید آوردن چندین “من” در این متن تان
        (بر این باورم که کمتر کسی در ایران، به اندازه “من” نگاه عمقی به یادگیری دارد و جدای از فعالیتهای اقتصادی و آموزشی بیرونی “من”، نوشته های این وبلاگ در طول سالهای اخیر هم میتواند دلیلی بر این مدعا باشد.
        اما تلاش شتابزده برای ایجاد نگاه عمقی، حاصلی جز فرو رفتن به توهم ندارد.
        “من” هم به میوه چینی راضی نیستم. اما وقتی نهال دانش و معرفت هنوز لایه های نخستین خود را طی نکرده،) هرچند به احتمال زیاد از سر سرشلوغی و تسریع در نوشتن این متن بوده در صورت جایگزینی با “ما” با استراتژی ارزش اعتبار بخشی که شما در نوشته هایتان بر آن بسیار تاکید داری بسیار هماهنگ تر باشد؟
        باز هم موفقیت این پروزه را صمیمانه تبریک می گویم به تمام تیم متمم!
        در آخر هم باز به یک ناروانی انشایی که در متن دیدم اشاره می کنم که این نیز خود به نظر من گواه بر تعجیل در نوشتن این متن بوده :
        “دیگران” با “دیگر” جایگزین گردد در جمله:
        امروز ایرانیان بسیاری از نقاط دیگران جهان و از دانشگاه‌ها و مراکز علمی معتبر، همراه ما هستند.

        • آفرین گفت:

          سلام.
          ببخشید من نفهمیدم جملاتی که از اقای شبانعلی نقل کردین چه طور دیگه ای میتونستن جایگزین بشن! وقتی ایشون دارن در مورد نظر(خودشون) صحبت میکنن، باید ضمایر دیگه بیارن؟!! من اصلا فکر نمیکنم که از سر سرشلوغی و تسریع نوشتن باشه، فکر میکنم از سر نوشتن طبیعی یک نظر باشه که طبعا شخص وقتی میخواد نظر خودش رو بده با من شروع میکنه نه با ما یا آن ها! چرا مثلا باید بنویسن:
          ( ما ) هم به میوه چینی راضی نیستیم؟! بعد برای خواننده این سوال پیش نمیاد که این (ما) کی هست و محمدرضا از کجا از نظر همه با خبر بودن؟

          یا مثلا ایشون به صورت دسته جمعی فعالیت اقتصادی میکردن و درس میدادن که بجای استفاده ضمیر (من) بنویسن :جدای از فعالیتهای اقتصادی و آموزشی بیرونی “ما”؟!

          (در اخر اگر اجازه بدین من هم به یک ناروانی املایی و گرامری اشاره کنم،که هر دو احتمالا نتیجه تعجیل در نوشتن بودن البته. در خط سوم (اینجا) رو (ایجا) نوشتین . این جملات تون هم از نظر ساختاری و گرامری چندان روان و مفهوم نیستن:
          به نظرتان بهتر نیست که در آخر مطالبی که ((ناشی ))از خواندن و مختصر کردن چند کتاب است علاوه بر ذکر منابع تاکید شود (متمم جمله؟ علاوه بر ذکر منابع به چی تاکید شود؟)و به گونه ای جملاتی در انتهای مطالب سایت شما ذکر شود که خواننده ترغیب شود برود و کل کتاب مرجع را نیز بخواند.)

  • مائده گفت:

    سلام به گروه متمم
    خسته نباشید میگم به همه تون مخصوصا محمد رضای عزیز
    تولدتون مبارک

  • یاسین اسفندیار گفت:

    سلام به محمدرضای عزیز و گروه معظم متمم
    سلام به همه دوستان متممی، همه دوستان دوست
    یک سالگی متمم را به صاحب این خانه امید تبریک میگم
    یک سالگی متمم را به همه اعضای متمم تبریک و تهنیت میگم
    یک سال از آشناییم با محمدرضا می گذرد. فکر میکنم اگر با محمدرضا، سایت شعبانعلی و سایت وزین متمم آشنا نشده بودم. الان چه حالی داشتم. به جرات میتوانم بگویم اکثر زمانهایی که در اینترنت هستم به خواندن مقالات متمم میگذرد.
    خوشحالم که در این جمع و گروه وزین عضو هستم
    خوشحالم که معلمی به معنای واقعی معلم، بنام محمدرضا شعبانعلی دارم.
    خوشحالم در جمع دوستان و همکلاسیانی هستم که از نظر رتبه و علم و سواد از من بالاتر هستند و این تلاش من را صد چندان می کند.
    خوشحالم خوشحالم خوشحالم
    به امید دهمین و بیستمین سالگرد تولد متمم.
    خداوند صاحب این خانه عزیز، محمدرضای عزیز را در پناه خود محفوظ نگاه دارد.
    آمین.

  • محمدرضا سربیون گفت:

    سلام محمدرضای دوست داشتنی 🙂
    شما و گروه خوبت به این جمله معنای واقعی و دادید :
    « بگذار عشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی ! »

    به امید دیدار شما
    بسیار مشتاق دیدار شمام …. بسیار
    امیدوارم این تیم بقدری بزرگ بشه که تمام مدیران ، و تمام کسانی که مدیریت خواندن و علاقه ای به مدیریت دارن ، همه و همه عضوی از این گروه باشند …. راهی بسی طولانیست … اما بدون شک دست یافتنی

    تبریک ما را هم برای این تلاش بی وقفه یکساله پذیرا باشید
    اراتمند

  • آیدا گفت:

    برای من شیرین ترین درس متمم درسی از یک قاچاقچی بود،
    موثرترین درس هم فایل صوتی تفکر سیستمی بود
    لازم ترین درس هم مطالب تصمیم گیری هست،
    متمم یادگیری رو برای من منسجم کرده
    و کلا نتیجش در زندگی شخصیم اینکه کمتر عصبانی میشم و حرص میخورم،مدیر و خانوادم هم از دستم راحت شدن من هم از دست اونها

  • آنت گفت:

    سلام به محمدرضای گران قدر، تیم پرتلاش متمم و همه متممی های عزیزم
    منم به عنوان خاله ریزه متمم(آخه ازش کوچیکترم D: ) میخوام تبریک بگم تولدشو..

    متمم جانم!

    الهی صد ساله شی
    نه صدوبیست ساله شی
    نه صدوبیست سال کمه
    همیشه زنده باشی!

    *****
    فکر می کنم دور نیست اونروزی که “متمم خوانی” بشه افتخار و اعتبار و خط اول رزومه همه ایرانیان موفق!

  • Kimia گفت:

    سلام استاد عزیز و تیم زحمتکش متمم
    منم تبریک میگم یکسالگی متمم رو
    به عنوان کادوی تولد متمم، نسبت به تمدید اشتراکم اقدام کردم.
    امیدوارم همه ی عزیزان دلسوز تیم متمم در این مسیر مقدس سالم و سرافراز و موفق باشند.
    با احترام

  • فواد انصاری گفت:

    خوشحالم که خونه خودم رو پیدا کردم و از بودن کنار شما و حامیان عزیز لذت میبرم .

  • کمال گفت:

    به خودم و به شما صمیمانه تبریک میگویم.

  • محمد تقی امینی گفت:

    با سلام و تبریک به مناسبت اولین سال تولد گروه متمم
    ضمن خسته نباشید به تمام همکاران گروه متمم و محمد رضای عزیز
    پیامهای بسیار زیبای عزیزان را دیدم . و هر کس به طریقی احساس خودش را بیان و به همه انرژی میداد اما گفتم شاید خالی از لطف نباشد که برای تمامی اعضا متمم و حتی همکاران خوب متمم یک نکته را یادآوری کنم : گر چه حاصل کاشتن سالها اندیشه امروز کودک یکساله است که برایمان بسیار دلگرم کننده است اما چه تلاشها که نشد ” باری یادم می اید که زمانی که ماشین را از جلو صدا و سیما برده بودند و آن یادداشت محمد رضا که چه زیبا و استوار ایستاده بود ” . و گاهی که خسته از پاسخ به سوالات تکراری آنانکه فقط مشکلشان آگاهی دادن به مردم بود….
    لذا به همه دوستان و حامیان یادآوری می کنم که گرچه این دستاورد بزرگی است اما سختی های زیادی در پشت آن بود و امروز مراقبت دوچندان از این نهال برای تبدیل به درخت شدن وظیفه همه ماست .
    آرزوی قلبی دارم که روزی شاهد برتری متمم در رقابت با دیگر سایتهای که هدفشان واقعا” اگاهی مخاطبانشان است باشیم و آن وقت بزرگان جامعه به این همت و تلاش محمد رضای عزیز و همکارنشان پاسخ در خور داده شود . و ما در چنین جشنی شادمانی دوستان را به نظاره بنشینیم .

    • شهرزاد گفت:

      سلام دوست عزیز. آقای امینی. ممنون از شما … چقدر خوب گفتید و خوب نوشتید. ازتون ممنونم.
      راستش نتونستم در برابر تایید گفته های خوب شما مقاومت کنم و نیام ننویسم. چون چیزهایی که شما فرمودید، در ذهن من هم بود…
      راستش دیروز اونقدر از این اتفاق یکسالگی متمم خوشحال و ذوق زده بودم که فقط می خواستم زود بیام و خوشحالیم رو ابراز کنم.
      ولی تمام چیزهایی که شما گفتید هم همونموقع و همیشه در ذهنم هست و بهشون فکر میکنم و مطمئنم تمام دوستان خوب دیگرمون هم همینطور …
      می دونید … به نظر من این پست، در واقع، تشکر و قدردانی ما از متمم هستش.
      اگرچه محمدرضای عزیز (که به نظر من، بزرگ خاندان فوق العاده ی متمم هستش:) )، اومد و از ما تشکر و قدردانی کرد!
      تولد یکسالگی متمم، خیلی چیزها رو به یاد ما میاره …
      تمام تلاشها و فعالیتهای مصمم و شبانه روزی محمدرضا در دقیقه دقیقه ی این یک سال رو به یاد ما میاره …
      و تمام تلاشهای او برای تحقق یک رویا!
      تحقق رویایی که رویای مشترک و دور تمام کسانی است که دغدغه ی داشتن دنیایی بهتر و زیباتر رو برای زندگی خودشون، زندگی اطرافیانشون و زندگی تمام کسانی دارند که میشناسند و نمی شناسند …
      واقعا مثل تمام دوستان خوبم، خوشحالم که تمام تلاشهای او و تمام عزیزانی که او رو در این راه و در طول این مدت همراهی کردند و می کنند، تا به اینجا به ثمر نشسته و میتونه تحقق این رویا رو تا به اینجا با عنوان “متمم یکساله شد” اعلام کنه.
      جمله ی : “متمم یکساله شد” ؛در حالیکه در حال حاضر متمم ده ها هزار بازدید کننده و دانشجویی داره که به اون و آموزشهاش و تمام چیزهایی که در او هست، عشق میورزن؛ یه موفقیت بسیار بزرگه و باعث خوشحالی و مسرت تمام کسانیه که خودشون رو عضو کوچکی از متمم میدونن.
      و همه ی ما با همون مراقبتی که شما فرمودید کنار متمم می مونیم تا هر سال رشد کنه و بزرگتر و بزرگتر بشه.
      و امیدواریم که دقیقا به همون جایی که محمدرضای عزیز میخواد برسه …
      (راستی … یه توضیح در مورد کامنت اولیم… در مورد جشن ۱۲۰ سالگی متمم که به امید خدا جشن هم گرفته خواهد شد، می خواستم بگم اونوقت ذوق زده بودم و گفتم ما هم در اون جشن شرکت کنیم! 😉 ولی خوب، حیف که ۱۱۹ سال دیگه، ما دیگه نیستیم!… ولی امیدوارم اونهایی که اونموقع، جشن تولد این متمم بزرگ و باتجربه ی ۱۲۰ ساله رو جشن میگیرن، جای ما رو هم خالی کنن و بدونن که وقتی بچه و بعدا نوجوون و جوون (انشاله حداقل دوره ی جوونی ش رو ببینیم;) ) بود، ما چقدر دوستش داشتیم ….:) )

      • هومن کلبادی گفت:

        محمد تقی عزیز و شهرزاد جان و تمام دوستایِ عزیزم ، سلام
        تویِ این پُست (هم) متاسفانه بازم نتونستم جلویِ زبونِ دلم رو بگیرم و بازم زبونِ دلم ، روده درازی کرد .
        انقدر از تک تکِ جملات و تعاریف و توصیف هایِ دوستانِ نازنینم لذت بردم و ذوق کردم که قابلِ توصیف نیست ؛
        فقط می خواستم یک نکته رو به گفته هایِ دوستانم اضافه کنم :
        به نظرِ من ، لوکوموتیوِ متمم ، با تدبیر و تفکرِ صحیحِ لوکوموتیو رانِ عاشقش (محمدرضا جان) ، به درستی ، رویِ ریلِ جاودانگی قرار گرفته و به سمتِ سر منزلِ مقصود ، حرکت میکنه . البته قطعاً کشیدنِ خطِ آهنِ موردِ نیاز برای رسوندنِ این قطار از مبدا (جامعۀ امروز) به سمت مقصد (تعالی و تکامل و بهروزی) ، در کوه ها ، دشت ها ، گردنه ها ، کوره راه ها و . . . مستلزمِ مطالعاتِ گستردۀ تیمی متخصص و حرفه ای تحتِ مدیریتِ یک مدیرِ عاشق (محمدرضای عزیز) بوده و حاصلِ چندین سال تلاش ، زمینه سازی ، بستر سازی ، کارهایِ زیربنایی شاملِ تسطیحِ مسیر ، تونل سازی و ریل گذاری بوده و ما امروز ، این افتخار نصیبمون شده که به عنوانِ مسافرینِ این قطارِ ابدی ، سوارِ کوپه هایِ این قطارِ عظیم و شکیل بشیم .
        تیمِ محترمِ پشتیبانی و تدارکاتِ این قطار ، برای اینکه مغز و روحِ ما در مسیرِ این سفر به سمتِ تعالی ، بهرۀ بهتر و لذتِ بیشتری ببَرن ، مدام در تلاش هستن که غذایی مغزی تر و پر مغزتر (محتوایِ ناب و اصیلِ فارسی) ، برامون تهیه کنن و تا به امروز هم از هیچ تلاشی در این مسیر ، فروگذار نکردن و هر روز تغییراتی رو در کوپۀ قطاری که ما بلیطش رو تهیه کردیم ، ایجاد می کنن که ما دچارِ عادت و سِر شدگی نشیم .
        سرآشپزِ عاشقِ قطارِ متمم (محمدرضایِ عزیز) و تیمِ محترمِ پشتیبانیِ متمم (شادی جان ، سمیه جان و تیم تامینِ محتوایِ متمم) مدام و مستمر ، با در نظر گرفتنِ ذائقۀ تک تکِ مسافرانِ این قطار و حتی مسافرینی که در ایستگاه هایِ پیشِ رو منتظرِ سوار شدن بر این قطار هستن ، در حالِ تهیۀ بهترین پیش غذاها ، غذاها و دسرها (محتوایِ بی نظیرِ متمم) برای ذهن و روح و فکر و مغزِ ما ، در طیِ این مسیرِ طولانی هستن و هر جا هم که احساس کنن اشتهایِ ذهنمون کم شده ، اشتها آورهایِ بسیار بدیع (Appetizer) به ما پیشنهاد میکنن که ولعِ ذهن و روح و مغزمون رو برایِ خوردنِ غذاهایِ خوشمزه ای که برامون آماده کردن یا قراره آماده کنن ، بیشتر کنن و از سِرشدگی و بی تفاوتیِ ما نسبت به خودمون ، اطرافیانمون ، جامعمون و انسانیت ، جلوگیری کنن
        این قطار (قطارِ متمم) ، یک قطارِ ابدی هست و قراره جاودانه بشه و مایۀ افتخارِ همۀ فارسی زبانان در سراسرِ دنیا . مطمئنم روزی خواهد رسید که مطالب و محتوایِ متمم ، به چندین زبان ، برای استفاده و بهره بردنِ همۀ انسانها ، منتشر خواهد شد
        ارادتمندِ لوکوموتیو رانِ عاشقِ قطار متمم (محمدرضای عزیز) و تیم محترمِ پشتیبانی و تدارکات و تک تکِ مسافرینِ فعلی و آیندۀ این قطارِ بی نظیر و بی بدیل (همخونه ایهای عزیزم)

    • محمدتقی عزیز.

      از لطفت ممنونم.
      راستش اون خاطره ای که راجع به ماشین گفتی رو، یادم رفته بود. البته دزدیدن ماشین رو یادم نمیره! اما اینکه بلافاصله بعدش برنامه بود.
      بعضی اصول و قواعد برای آدم انقدر درونی میشه که خودش یادش میره داره اونها رو رعایت میکنه.

      یادمه وقتی که توی مشهد، دما بیست و هفت درجه زیر صفر بود و روی سبد در حال کابل کشی بلوار وکیل آباد بودیم، همکار اتریشی من میگفت در این دما نمیشود کار کرد. پرسیدم: ایراد تکنیکی دارد و کشش اضافی در کابل ایجاد میشود یا سردت است؟ گفت: سرد است. گفتم متوسط دمای اتریش از ایران خیلی کمتر است و تحمل ما در سرما کمتر. با هم کار میکنیم هر وقت من نتوانستم کار کنم، میرویم! ما به کارفرما تعهد داده ایم. یادم میآید که از سرما، کفشم به کف سبد فلزی چسبیده بود!

      فردای آن روز، گفت: واقعا کارفرما از من و تو انتظار دارد که در آن سرما کار کنیم؟ گفتم نمی دانم!
      اما من از من و تو انتظار دارم که در این سرما کار کنیم. این پروژه ها تمام میشود اما ما یادمان میماند که سرما قدرتی بیشتر از ما داشت.

      یک بار دیگر هم که به لطف دوستان، پایم در چند نقطه شکسته بود، یادم هست که نتوانستیم یک روز زودتر به دانشجویان اطلاع دهیم و من ایده ام این بود که سر کلاس برویم بهتر است. رفتم و کلاس هم به سختی برگزار شد. اما خاطره خوبی ماند: یکی از دانشجویانم گفت: محمدرضا. تنها جلسه ای بود که حرفت را فهمیدم. دیگر نمیتوانستی مثل پاندول، از این سمت تخته به آن سمت تخته بروی و برگردی و سر من گیج برود.
      درد پای شکسته تمام شد. اما حال خوب آن روز عصر، هنوز هم برای من تمام نمیشود.

      یادم هست که وقتی وارد استودیو شدم و به بچه های آنجا مسئله را گفتم و با لبخند پشت میکروفون رفتم. یکی از دوستان آنجا، آرام – طوری که معتقد بود من نمیشنوم – به نفر کناری خود گفت: این دزدی ها صوری است. ماشینش را داده ببرد از بیمه بدنه پول ماشین نو بگیرد. و گرنه اگر ما بودیم، گور بابای این مخاطبهای رادیو. میرفتیم دنبال ماشین!
      آن روز من بعد از پایان برنامه تازه رفتم و پرونده سرقت ماشین را در نیروی انتظامی پر کردم. بیمه بدنه هم نداشتم. فکر نکن وضعم هم در آن لحظه خوب بود و به نظرم نیامده. ماشین را که مدتی بعد پیدا شد، برای صافکاری و تعمیر سپردم و چون پول نداشتم بدهم تا مدتها نتوانستم بروم و بگیرم!

      امروز که تو اشاره به این داستان کردی که از ذهن خودم هم رفته بود، احساس کردم که چقدر کارهایم برایم جدی است. چقدر مخاطبهای نادیده ام را دوست دارم. چقدر بچه های اینجا را دوست دارم. چقدر دوست دارم اگر کاری میکنم به اندازه توانم انرژی بگذارم و شرمنده خودم نباشم.

      داشتم فکر میکردم که وقتی میگویم انتقاد نمیشنوم و دیگران غلط میکنند انتقاد کنند، منظورم بی احترامی به دیگران نیست. آنقدر خدمت کردن به صدها هزار نفر مخاطبانمان را دوست دارم که احساس میکنم شنیدن نقدهای بی پایه چند نفر ممکن است مانع کار و خدمت ما شود.
      چنانکه عموما آنها که از نقدپذیری و نقدشنیدن میگویند، آن را طعمه ای برای شکار مخاطب قرار داده اند و نه ابزاری برای کار بیشتر.

      البته این را هم بگویم که کار کردن سختی های خودش را دارد. من همیشه ترسیده ام. همیشه نگران بوده ام.

      از افراد نادان و بیماری که خود کاری نمیکنند و از اینکه دیگران هم کاری کنند آزرده میشوند.

      و بیشتر از آن از دوستان ساده ای که با محبت بیش از حد و با تعریفهای عجیب و اغراق آمیز و جملات مریدانه، ناخواسته ما را به چیزی که نیستیم فریب میدهند.

      من تعریف کردن از متمم را دوست دارم. اما وقتی تعریفهای تکراری برخی دوستان از خودم و همکارانم میشنوم، احساس خوبی ندارم هر چند که ظاهرا عادت رفتاری، چیزی نیست که به گلایه هایی بدین حد غیر مستقیم، تغییر کند.

      قربانت
      محمدرضا

      پی نوشت برای برخی دوستان: امیدوارم بین نقدپذیر نبودن امثال من با نقدپذیر نبودن برخی دوستان، تفاوت قایل شوید. فعال بخش خصوصی با سیاستمداران تفاوت دارد. سیاستمدار وقتی میگوید من در حال خدمتم و با نقد کردن مانعم نشوید، احتمالا میخواهد جایگاه و موقعیت و قدرتی را کسب کرده است، حفظ کند و بعید نیست که تشنه قدرت باشد و نه شیفته خدمت (این دو تعبیر را از شهید دکتر بهشتی به وام گرفتم).
      اما فعال بخش خصوصی، به رای کسی نیامده که به استیضاح کسی برود. اگر نقد کسی به موفقیت کند و صلاح بداند گوش میدهد و اگر هم بخواهد گوش ندهد، پذیرفته است که سود و زیان این تصمیم بر عهده خود اوست و کسی نمیتواند این ویژگی را برچسب ارزشی مثبت یا منفی بزند.

      • علیرضا داداشی گفت:

        سلام.
        ولی من تغییر می کنم. دیگر پا روی دلم می گذارم و جلوی تعریف کردنم را می گیرم. بلکه شما ناراحت نشوید.
        یکبار وقتی تازه سیاست های کامنت گذاری را منتشر کرده بودید، در متنی که با نام«همکاری ایرانی‌ها با گروه تروریستی جیش‌العدل» گذاشته بودید، کامنت گذاشتم و از شما تشکر کردم. یک تشکر خشک و خالی. این تشکر حذف شد و زیر کامنتم نوشتند:
        [قسمت‌هایی که کامنت نویس‌ها به نویسنده سایت ابراز لطف می‌کنند حذف می‌شود 🙂 ]
        http://www.shabanali.com/ms/?p=3805&cpage=1#comments
        آن روز قرار گذاشتم دیگر مراقب نوشته هایم باشم. ولی انگار دوستان راست می گویند که نمی توانم احساسی ننویسم گرچه این از ارادت قلبی من به شماست.
        خودم هم معتقدم تعریف بیش از حد مانع پیشرفت آدم ها می شود. حداقل در مورد خودم این نگرانی را دارم و تقریبا هیچ وقت از کسانی که از من تعریف می کنند چندان خوشحال نمی شوم.
        چشم. پا روی دلم می گذارم .
        برای متممن آرزوی روزهای بهتر دارم.
        موید باشید.

      • نگاه گفت:

        با سلام به محمدرضای عزیز و همه همکاران تیم متمم و همه دوستان تولد یکسالگی متمم را به همگی خصوصا محمدرضا تبریک می گویم و امیدوارم که همیشه پایدار و پیروز باشین و سالیان سال شاهد رشد و بالندگی و شکوفایی روزافزون متمم.
        محمدرضا جان همین جدیتتان در کار هست که باعث شده بتونین کار به این بزرگی را با این سرعت جلو ببرین و فکر می کنم علاقه قلبی و عمیق شاگردان و دوستانتون در اینجا بازتاب همان علاقه تان به خدمت به دیگران هست که گفتین. ( اینو که به حساب تعریف تکراری نمیذارین ؛-) ) واقعا دست شما و همکاران و همه حامیان متمم درد نکنه و خسته نباشین. شادباشین

      • شهرزاد گفت:

        سلام
        محمدرضای عزیز … کاملااا حرفتون رو قبول دارم. به نظرم این خیلی طبیعیه…
        فکر می کنم بیشتر ما آدما اصلا همین طور باشیم …. اگه تعریفهایی که بخواد ازمون بشه، بخواد از یه حدی خارج بشه و حالت تکراری به خودش بگیره، حالمون بد میشه …!
        من هم عذر میخوام اگه ناخواسته، گاهی جزو اون آدم هایی بودم که گفتی …
        بعضی وقتها آدم دلش میخواد یه جوری … یه طوری … از آدمهایی که در نظرش بدجوری تاثیرگذار هستن تشکر کنه…
        ولی چشم…
        من هم به نوبه ی خودم سعی می کنم دیگه بیشتر مراقب باشم …
        من همینجا، عنوان “بزرگ خاندان متمم” رو هم از بین صحبت هام پس میگیرم و دوست دارم هر چیزی که خودت دوست داری و میپسندی همون باشه….:)
        ازت خیلی ممنونم که برامون نوشتی و حست رو در اینخصوص باهامون در میون گذاشتی …

      • امید گفت:

        محمدرضا جان.
        وقتی از خودت می گی، از خودم نا امید می شم.
        تو حق داری نقدی را نپذیری،
        تو حق داری خودت را دوست داشته باشی،
        اما حق نداری ما زا نادیده بگیری…
        … متمم ” ش” شعبانعلی است.

      • هومن کلبادی گفت:

        سلام به همۀ دوستایِ عزیزم به خصوص محمدرضای عزیز
        قلباً با شناختی که ازتون (محمدرضایِ عزیز) پیدا کردم ، باور دارم که در سخت کوشی و احترام به مخاطبتون ، مثال زدنی هستید و مطمئنم این جملاتی که گفتید ” احساس کردم که چقدر کارهایم برایم جدی است. چقدر مخاطبهای نادیده ام را دوست دارم. چقدر بچه های اینجا را دوست دارم. چقدر دوست دارم اگر کاری میکنم به اندازه توانم انرژی بگذارم و شرمنده خودم نباشم. ” ، باورِ قلبیِ شماست و به تک تکِ جملاتتون ، اعتقاد دارید .
        اما در نهایتِ احترام به شما ، دوست دارم درسی رو که از خودتون گرفتم ، در اینجا ، بازگو کنم
        در پُستِ «از این رفتارها دست برندار» که از طریقِ لینکِ http://www.motamem.org/?p=6799 قابلِ مطالعه هست ، این پاراگراف ، به نوعی ، حرفِ زبانِ دلِ من هست :
        “به ارزشها و اصول خود باور داشته باشیم. زندگی گاه در لحظاتی سخت و دشوار، ما را با وسوسه ترک باورهایمان می آزماید. مهم نیست به چه چیزی ایمان داریم. به خوبی انسان. به دنیایی رو به رشد و پیشرفت. به مهربانی یا به اعتماد. به زمین یا به آسمان. مهم این است که بدانیم انسانی که در نبرد زندگی، باورش را زمین میگذارد و صحنه دشواری را ترک می کند، بخشی از خود را برای همیشه در میدان نبرد جاگذاشته است. بر روی اصول و باورهای خود بمانیم و بدانیم که در نبرد بین انسانهای سخت و روزگار سخت، این انسانهای سخت هستند که می مانند.”
        وقتی برایِ من ، قدردانی و سپاسگزاری از درس ها ، آموزه ها ، خاطرات و تک تکِ پُست هاتون که با ما سهیم میشین ، جزوِ باورها و ارزش ها و اصولم هست ، نقدهایِ مستقیم و غیر مستقیم ، تاثیرِکمتری در راستایِ تغییرِ نگرش و رویکردِ من (به طورِ خاص) نسبت به شخصِ «محمدرضا شعبانعلی» داره و بر خلافِ علیرضا داداشیِ عزیز و شهرزاد جان ، ترجیح میدم بر اصول و عقایدم ، پافشاری کنم .
        لطفاً «من» رو همین طور که هستم بپذیرید چون اگر قرار بود اونطور که دیگران می خواستن ،باشم ، قطعاً ، خوب یا بد ، دیگه «هومن کلبادی» نبودم .
        به قولِ سعدیِ بزرگوار :
        شکرِ نعمت ، نعمتت افزون کند. کفر ، نعمت از کَفَت بیرون کند
        من قلباً معتقدم ، که (من) وظیفه دارم ، وظیفه دارم و وظیفه دارم ، برایِ تک تکِ مطالب ، پست ها و معلوماتی که با ما سهیم میشید ، قدردان و سپاسگزار باشم و این ، رویکردِ من ، نسبت به هر فردی هست که به من محبت می کنه و داشته هاش رو با عشق و مناعتِ طبع و بدونِ چشمداشت ، با من سهیم میشه . این کارِ من ، تقدیری از انسانیت و اخلاق مداریِ شما و طبعِ بلندتون هست معلمِ عاشقِ من و (با نهایتِ احترام به دوستانِ منفی باز) خیلی برام مهم نیست که از رفتارِ من (سپاسگزاری و قدردانی از شما) ، به خودشیرینی و مجیزگویی ، تعبیر کنن .
        محمدرضایِ عزیز و تیمِ محترمِ متمم و تمامِ هم خونه ای هایِ عزیزم ، از همتون ممنونم که هستید و به من فرصتُ حضور در این خونه و متمم (در کنارِ خودتون) دادید
        ارادتمند – هومن کلبادی

        • شهرزاد گفت:

          سلام هومن جان. خوبین؟:)
          هومن عزیز، خودتون هم میدونین که چقدر برای همه ی ما عزیز هستین.
          و چقدر مهربونی ها، قدرشناسی ها و محبت هاتون نسبت به همه ی کسانی که در این خونه هستند برای همه ی ما قابل تحسین و قابل احترام هستش و چقدر از داشتن دوستی مثل شما به خودمون می بالیم.
          خیلی برام سخت بود که بخوام در جواب صحبت های “هومن کلبادی”، کسی که اینقدر همیشه به من هم مثل بقیه لطف داشته، چیزی بنویسم. اما دلم میخواد با هم کمک کنیم که این موضوع روشن تر بشه…

          هومن جان. به نظر من، موارد فوق، ارتباطی به اصول یا عقاید و باورها نداره …
          موضوع سر چیز دیگری است، به نظر من …
          قدرشناسی ها، محبت ها، سپاسگزاری ها و تحسین ها، همه به جای خودش محفوظه و ذره ای ازشون کم نمیشه …
          «فقط صحبت، بر سرِ شیوه ی بیان این محبت ها و قدرشناسی ها و تشکر هاست…»
          من هم خیلی خودم رو شبیه شما میدونم. وقتی تحت تاثیر خوبی ها و تاثیرگذاری کسی قرار میگیرم، نمیتونم سکوت کنم و واقعا دلم میخواد بیانش کنم و به نحوی ازش قدردانی کرده باشم. و کلا آدم احساساتی هستم…
          اما یک جایی که متوجه بشم این موارد داره از حد معمول خارج میشه و موجبات ناراحتی شخص مقابلم رو فراهم میکنه، خوب سعی می کنم تعدیلش کنم و بیشتر مراقب باشم …
          فکر کنین مثلا من یه بچه ی کوچولویی رو خیلی دوست دارم و هی هر دقیقه بگیرم و محکم ببوسمش تا جایی که اون بچه به مرز جنون برسه و با شیون، ازم بخواد که دیگه اینکار رو نکنم و من میگم حرف نزن، برام مهم نیست که تو چه حالی داری، مهم اینه که تو خیلی دوست داشتنی هستی و من خیلی دوستت دارم و میخوام اینطوری محبتم رو بهت نشون بدم…!
          هومن جان. درست میگین که ممکنه برداشت دیگران برامون مهم نباشه، اما حس و آرامش و خواسته ی اون کسی که دوستش داریم، چطور؟ … اون که دیگه باید برامون مهم باشه … مخصوصا که به طور غیر مستقیم هم گفته باشه که با موضوع خاصی! از طرف ما، راحت نیست …
          همین الان به یاد جمله ای از فایل “اتیکت” افتادم که محمدرضا خودش در اون فایل، چنین چیزی میگه: اتیکت رو به طور کلی میشه اینطوری تعریف کرد که وقتی دیگران در کنار ما هستن حالشون خوب باشه…
          هومن جان، من فکر میکنم اگه بتونیم یه کوچولو زاویه ی نگاهمون رو در هر زمینه ای تغییر بدیم و سعی کنیم مسائل رو از دید کسانی که دوستشون داریم و آسایش و آرامششون برامون مهمه هم ببینیم، همه چی حله …:)
          منو ببخش هومن عزیز…
          و میدونین که مثل همیشه برای من یک دوست و آشنای فوق العاده و قابل احترامین …:)

          • هومن کلبادی گفت:

            سلام به شهرزاد عزیز
            شهرزاد جان ، ممنون از ابرازِ لطف و محبتتون نسبت به خودم .
            اول باید عذرخواهی کنم . شاید منظورم رو خوب بیان نکردم و باعث شد ، سوء برداشت بشه . الان که کامنتتون رو دو بار خوندم ، برگشتم و کامنتِ محمدرضایِ عزیز رو هم خوندم و یک جملشون ، بدجوری برجسته شد برام :
            ” من تعریف کردن از متمم را دوست دارم. اما وقتی تعریفهای تکراری برخی دوستان از خودم و همکارانم میشنوم، احساس خوبی ندارم هر چند که ظاهرا عادت رفتاری، چیزی نیست که به گلایه هایی بدین حد غیر مستقیم، تغییر کند. ”
            باید بگم که با توجه به همون فایلِ اتیکت که گفتید و برایِ اهمیت دادن به حالِ دلِ بقیه ، به خصوص محمدرضایِ عزیز ، من هم تغییرِ رویه میدم و سعی می کنم به قولِ علیرضا جان “من تغییر می کنم. دیگر پا روی دلم می گذارم و جلوی تعریف کردنم را می گیرم. بلکه شما ناراحت نشوید”
            شهرزاد عزیز اینکه گفتین ” یک جایی که متوجه بشم این موارد داره از حد معمول خارج میشه و موجبات ناراحتی شخص مقابلم رو فراهم میکنه، خوب سعی می کنم تعدیلش کنم و بیشتر مراقب باشم …” کاملاً باهاتون موافقم و نهایتِ تلاشم رو می کنم که رعایت کنم .
            فقط یه نکته باید بگم : اینکه گفتین “ممکنه برداشت دیگران برامون مهم نباشه، اما حس و آرامش و خواسته ی اون کسی که دوستش داریم، چطور؟ … اون که دیگه باید برامون مهم باشه ” باید بگم که برداشتِ دیگران برایِ من مهمه ولی سوء برداشتِ دیگران و اینکه تلاش می کنند سوء برداشتشون رو ملاکِ قضاوتِ ناعادلانۀ خودشون قرار بدن و دیگران رو متهم کنن ، برای من پذیرفته نیست .
            ممنون از اینکه من رو به خوندنِ دوبارۀ کامنتِ محمدرضایِ عزیز ترغیب کردین . قول میدم ، مراعات کنم.
            پی نوشت : باید اعتراف کنم که دقت نکردم که این بار ، فردِ معترض ، خودِ محمدرضایِ عزیز هستن . چشم قربان . از این به بعد ، تویِ دلم ازتون تعریف می کنم و دیگه به زبون نمیارم . به قولِ علیرضایِ عزیز ” بلکه شما ناراحت نشوید ”
            شهرزاد جان ، در پایانِ عرائضم میخوام بگم که قلباً به داشتنِ دوستانِ نازنین و فرهیخته و با احساسی مثلِ شما ، افتخار می کنم و قدرتون رو میدونم 🙂
            به امیدِ دیدار

  • سپید گفت:

    دوست دارم مثل جشنهای شروع سال مثل “نوروز مبارک” مثل “کریسمس مبارک “بگم “متمم مبارک” چون برا خیلی از ماها شروع یجور شکوفایی بود شروع دوره ای جدید مثل یه بهار آموزشی،متشکرم محمدرضا و متشکرم از همه ی عزیزانی که تو تنظیم مطالبش و پشت صحنه متمم تلاش کردن و متشکرم از همه ی حامیها که که هواشو داشتن.
    “متـــــمـــم مبــــــــارک” 🙂

  • سمیه امینی گفت:

    سلام و درود. یکساله شدن متمم عزیر رو به شما، گروه متمم، حامیان متمم و تمامی خوانندگان محترم تبریک می گم! با شوق ذوق اسم ها رو یکی بعداز دیگری طی کردم و امیدوارم بودم من هم جزو افرادی باشم که در ۱۰ روز اول ثبت نام کردند! نبودم اما! عیبی هم نداره. اما من از حامیان جدی و قوی متمم هستم!
    پیروز باشید

  • صلاح الدين قوي پنجه گفت:

    در روزگاري كه كار درست و أساسي كه هدف روشن و صحيح داشته باشد به ندرت يافت مي شود وجود شما به همراه أفكار نو و از همه مهمتر عمل به ان غنيمت است و حد اقل كار ما حمايت و قدرداني است و بكار بردن اموزش ها و انتقال و تثبيت ان وظيفه . اميدوارم همواره موفق و رو به جلو باشيد.

  • صلاح الدين قوي پنجه گفت:

    در روزگاري كه كار درست و أساسي كه هدف روشن و صحيح داشته باشد به ندرت يافت مي شود وجود شما به همراه أفكار نو و از همه مهمتر عمل به ان غنيمت است و حد اقل كار ما حمايت و قدرداني است و بكار بردن اموزش ها و انتقال و تثبيت ان وظيفه . اميدوارم همواره موفق و رو به جلو باشيد.

  • علی گفت:

    سلام خدمت محمدرضای عزیز .
    یکساله شدن ثمره ی تلاش تیمتان و حمایت دوستان عزیز را از صمیم قلب تبریک میگویم.
    دوست دار تو علی

  • حبیب شعبانی گفت:

    میخوام بدونید که اگه یه روز به این سایت سر نزنم اون روزم رو یه روز از دست رفته میدونم.
    حتی الانم نمیدونم با جمله ای که از ته قلبم گفتم تونستم حق مطلب رو ادا کنم یا نه!
    از همه زحمتهای محمدرضای عزیزم که حس میکنم یکی از نزدیکترین دوستانم و یکی از بهترین اعضای خانوادمه و همچنین از بقیه اعضای خانواده ی دومم گروه متمم سپاسگزارم.
    اولین تولد خانوادمون رو تبریک میگم و امیدوارم سال دیگه دوستان و خانواده ی خیلی بزرگتری داشته باشم.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser