دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

گفتگو با یک دوست: حسن جان! من و تو متهمیم!

یکی از دوستان خوبم به نام حسن، در زیر نوشته‌ی «خبرهای زرد، تیتر‌های سیاه» برایم نامه‌ مانندی، نوشته بودند که به دلیل دقیق بودن و طولانی بودن و وقتی که صرف نوشتن‌اش شده بود، وظیفه دارم، پاسخ کامل‌تری بنویسم.

بدیهی است آنچه می‌نویسم، نظر شخصی من است و اعتبار بیشتری ندارد. ابتدا حرف‌های دوستم را نقل می‌کنم:

ســـلام دوباره

ممنون از همه نظرات موافق و مخالف

عزیزان منی که اینجا نظر میگذارم نه تنها نماینده خودم بلکه نماینده پدرم ،مادرم،خواهرم،برادرم و حتی شهرم هستم! و هر کار و کنش زشتی شما از من مشاهده کنید نا خود اگاه دید منفی شما به سمت خانواده و تربیت بنده خواهد رفت!

چرا در تبلیغات لباس،شامپو،و…. از شخصیت های معروف استفاده میکنند؟

همانطور که سید سهیل رضایی در رادیو مذاکره گفت برای اینکه بقیه افراد جامعه نیز اون پوشش رو داشته باشند و به قولی پول تو جیب شرکت ها بره

استاد عزیز شما رو همیشه به عنوان یک الگوی مناسب رفتاری شناختم اما ایا افرادی که شامپوی موی فلان بازیکن معروف، یا لباس فلان هنر پیشه را خریداری میکنند (مـــوجود خظر ناکی هستند که با فساد های مختلف میمیرند؟)

شاید سیگاری شدن من دلایل مختلف داشته باشه اما شما قبول کنین که افراد گاهی بی اراده دست به تقلید میزنند

نگاهی به راه رفتن جوانان در خیابان کرده اید؟ همه شان تقلید از مدل های ماهواره ای و مانکن ها!

لباس های پاره و کلیپس های دختران را دیده اید؟ چقدر از موازین اسلام دور هستیم؟

ایا موجود هستند؟ ایا با فساد های مختلف میمیرند و بد نام؟

پس این مبحث راجع به تقلید

مبحث دوم اینکه اقایان و خانمها الگوی های رفتاری جامعه ما که جوانان پوشش و مدل حرف زدنو شیوه زندگیشان را الگو برداری میکنند از صحت رفتاری قابل قبولی برخوردار هستند؟

اگر تقلید نمیکنند چرا قریب صد ها نظر در پی شیوه زندگی استاد شعبانعلی در سایت گذاشته شد که شیوه زندگیتان را در سایت بیاورید، غیر از این است که میخواستند شبیه محمد رضا شعبانعلی زندگی کنند؟

ان کسی که میگفتمناجات دست نویس خودرا برای ما هم بگذارید به احتمال حتم میخواست دعا خواندن شمارا تقلید کند دیگر خودش نرفت سمت اینکه نیایش بنویسد!

میخواست همانند شما شود! پس تقلید امری غیر قابل انکار است! و بعضا غیر ارادی!

در مورد موزیک ویدیو هپی

اشکال اینجاست که خواهران و برادران روشن فکری را در چار چوبی خارج از مرز های اسلام جستجو میکنند و فکر میکنند هر کس به این گونه چیز ها رای مثبت دهد حتما روشن فکر هست

اقای شعبانعلی خبر دارید چند جوان بخاطر تبلیغ اینگونه چیز ها و روابط به سوی رابطه مدل غربی گونه با جنس مخالف رفتند و در اخر با شکستی تلخ دست به خود کشی زدند!
گناهش گردن کیست؟ غیر از من و شما که اینگونه چیز هارا عادی میپنداریم؟

غیر از این است جوانی که این موزیک ویدیو را میبیند دوست دارد جای دختر یا پسر درون ان باشد؟ و فردا میخواهد طور دیگری ارضا کند و این ارضا کردن را در پوشیدن لباس های افراد درون ان موزیک ویدیو انجام میدهد!

سبک زندگی غربی روشن فکری نیست دوستان عزیز!

اسلام راه پاسخگویی به همه نیاز های انسان را قرار داده و از چیزی فروگذاری نکرده!

چرا خود ما اسلام هراس راه می اندازیم؟ چرا قبول نمیکنیم باید قوانین دین را قبول کرد و بوسیدن فرد نا محرم مخالف موازین اسلام هست را؟

و در اخر استاد ارجمند احترام خاصی برای شما قائل هستم اما اینکه ندانسته من را به موجود و فساد ربط دادید از شما کمی دلزده شدم

مسئله خوارج مسئله ای نیز خارج از این موضوع میباشد و هر کس به راهی غیر از تقلید میتواند راه حق را از باطل تشخیص دهد

استاد میدانید بوسیدن و دست دادن جوانان هم سن نا محرم چقدر در مجالس ما زیاد شده؟ و زیاد تر خواهد شد و این بوسه این خانم میتواند شروعی باشد بر زیاد شدن اینگونه رفتار ها

چه بسا فردا هزاران هزار سبک غربی دیگر تبدیل شوند به امری عادی!

پس رهبر فرزانه انقلاب برای چه امسال را سال_ (فرهنگ) نامیدند؟

و میدانید چقدر سبک زندگی غربی و موزیک ویدیو هایی مانند هپی سرنوشت چند هزار نفر جوان را تباه کرده؟

پس اندکی بیندیشیم و بنگریم که ما نه مسئول خود بلکه مسئول تمام درو وری هایمان هستیم

اگر امروز به بوسیدن یا رقص و پایکوبی چند بی حجاب بی اعتنا باشیم پس فردا چه میشود؟

در اخر تضمین میکنم به حدیثی که میفرماید (هر که شب بخوابد و در فکر امت اسلامی نباشد مسلمان نیست!)

من و شما مسئول رفتار خودمان و حتی دیگران هستیم دوستان عزیز

اسلام هیچوقت بوسیدن گونه نا محرم، رقص و پایکوبی جوانان بی حجاب _ را مجاز اعلام نکرده!

پس مهم و غیر مهم ندارد _ ممنوع است:) __ تـــ ــمام!

حسن جان سلام.

یک دنیا برای تو حرف دارم و حیف که این فضای تنگ مجازی، مجال حرف زدن را نمی‌دهد. دلم می‌خواست به تعبیر زیبای موسی،‌ با رب اشرح‌ لی شروع کنم و «حل عقده از لسان خودم» را از خداوند بخواهم. چه کنم که این هم امکان پذیر نیست. که موسی آن را در برابر فرعون زمان می‌گفت و من در برابر دوست خود ایستاده‌ام.

اما از خدا می‌خواهم بتوانم آن چیزی را که در دل دارم برایت بیان کنم.

تا کنون جایی به این صراحت ننوشته بودم. اما این بار لازم است چند نکته را یادآوری کنم. من هم مثل تو مسلمانم. من هم در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده‌ام. من هم تمام سالهای جوانی و نوجوانی‌ام را مکبر مسجد بوده‌ام. حاج سید مهدی طباطبایی را شاید تو بشناسی. امام جماعت مسجد موسی بن جعفر در حوالی میدان خراسان. مردمی که سالها پشت او نماز خوانده‌اند، تکبیرهای مرا خوب به خاطر دارند.

نخستین باری که نماز شب خواندم، نه سالم بود. خواندن مفاتیح را همان سالها آغاز کردم. نهج البلاغه را هرگز از روی میزم کنار نگذاشتم و قرآن را هرگز روی میزم نگذاشتم. چون تمام آن را حفظ بوده و هستم.

با کتابهای مطهری و شریعتی زندگی کرده‌ام. همیشه گفته‌ام که شاید اگر آن حجم نامه‌ها و کارنامه‌ها و ویزاها و پذیرش‌ها که در کشوهای میز من انبار شده، در دست بسیاری از دوستان دیگر بود، حاضر نمی‌شدند حتی لحظه‌ای در این خاک بمانند. اما من به امید آبادی وطنم ایستاده‌ام. نه برای مردم. نه برای ثواب. نه برای هیچ چیز دیگر. بلکه به آرزوی تجربه‌ی حال خوبی که شاید سالها بعد، از دیدن حال خوب مردم این سرزمین نصیبم شود.

از اسلام گفتی. از تقلید. از محرمات. از الگو شدن یک بازیگر. از بی توجهی مردم به دین و اخلاق.

چه کسی است که بتواند حرف‌های تو را تکذیب یا انکار کند.

اما دوست من…

باید بپذیریم که اسلام، «یک توصیه» نیست. «یک انتخاب» است. تو اگر تقلید می‌کنی،‌ انتخاب کرده‌ای که تقلید کنی. و اگر مرجع تقلیدی داری، او را انتخاب کرده‌ای. و فردا روز قیامت، اگر مشخص شود که مرجع اصلح را انتخاب نکرده‌ای، تو هم مسئولی. نمی‌توانی بگویی نمی‌فهمیدم. نمی‌توانی بگویی گمراهم کردند. نمی‌توانی بگویی ناخواسته بود. تقلید، اجبار تو نیست. انتخاب توست.

دین هم چیزی از جنس انتخاب است. نمی‌توان دین را به اجبار به مردم تحمیل کرد. اگر چنین کنیم، آنچه می‌ماند پوسته دین است نه اصل دین.

تو به درستی گفتی و من هم قبول دارم که دین و دینداری،‌ انتخاب اول جوان امروز نیست. بگذار بیشتر متاسفت کنم و بگویم بعد از دیدن ده‌ها کشور در جهان، می‌توانم بگویم که دین و به طور خاص اسلام، در بسیاری از نقاط جهان، شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارد تا در ایران. آیا میشود این واقعیت را انکار کرد؟

آیا دیده‌ای که عنکبوت‌ها طعمه‌های خود را چگونه می‌خورند؟ آنها از درون، شکم مگس‌ها و پروانه‌ها را خالی می‌کنند و آنچه می‌ماند لاشه‌ی تهی حشره بر روی تور است.

آیا چیزی که از اسلام در میان بسیاری از ما مانده است چیزی بیش از همان لاشه‌ی تهی است؟

اگر جوامع را بر اساس دروغ‌گویی فهرست کنیم، جای ما مسلمانان در کجای جهان است؟

اگر ماشین تو خراب باشد، بین تعمیرکار مسیحی و مسلمان کدام را انتخاب می‌کنی؟

اینها مثالهای خرد است. من حرف دیگری دارم. دین در میان ما دینداران، از درون تهی شده و به تعدادی رفتار تکراری بی‌معنی «نازل» شده است. با گفتن نام «امام حسین» زیارت عاشورا تداعی میشود اما «خطبه‌ی منا» را کمتر کسی خوانده و شنیده است.

از پیامبر، یوم المرحمه را فراموش کرده و شعار یوم الملحمه را پرچم قیام اسلامی خود کرده‌ایم.

گفته بودند که «من لا معاش له، لا معاد له» و امروز می‌گوییم: معاد را جدی بگیرید تا در آن دنیا، معاشتان تضمین شود.

حسن جان.

اسلام و عبادت و اطاعت، به انتخاب معنا پیدا می‌کند نه به اجبار.

اگر اطاعت الهی از روی اختیار نبود، چه فرق بود بین من و تو و آن فرشتگانی که عصیان نمی‌توانند؟ همان فرشتگانی که بر پای ما سجده کرده‌اند. ما نباید از انسانها فرشته بسازیم. از همانها که علامه مجلسی در بحارالانوار می‌گوید بعد از هر غسل جنابت، در هر قطره‌اش ۴۰ هزار تا از این فرشتگان به زمین می‌ریزند!

ارزش انسان بودن به انتخاب است. ملائک ما را سجده کردند چون ترکیبی از شیطان و فرشته‌ایم. چون می‌توانیم از خاک تا افلاک مرتبت خود را انتخاب کنیم.

ما می‌توانیم کالانعام بل هم اضل باشیم یا لولاک لما خلقت الافلاک.

اما نمی‌توانیم همه را به اجبار تا درب بهشت بدرقه کنیم.

اگر جوانی امروز، اصول اسلام را رعایت نمی‌کند،‌ انتخاب کرده است که چنین کند. ما باید انتخاب او را تغییر دهیم…

اگر من و تو به اجبار او را به اجرای اصول و تعهد به اصول وادار کنیم، ترویج اسلام نکرده‌ایم. بلکه ترویج نفاق و دورویی کرده‌ایم. آیا پیامبر وظیفه من و تو را گسترش منافقین قرار داده بود؟ آیا ما امروز جز تثبیت فرهنگ نفاق کاری انجام می‌دهیم؟ آیا پیامبر نگفته بود که منافقین از کفار بدتر هستند؟ جز اینکه ما هر کافری را می‌جوییم و به اجبار به منافق تبدیل می‌کنیم؟

اسلام از جنس «ذکر» بود. و دستور پیامبر، «مقاومت». خداوند گفته بود که: «وستقم کما امرت». اما امروز ما مسلمانان به اجبار دیگران را وادار به رعایت شعائر می‌کنیم و استقامت که وظیفه‌ی پیامبران بود،‌ عادت مخالفان ما شده است.

آیا امام علی در شقشقیه نگفت که: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر؟». و تنها پس از آن از پیمان با خداوند گفت؟ آنجا هم که گفت، از «گرسنگی مظوم» گفت و «سیری ظالم».

امر به معروف و نهی از منکر اصل اسلام است. چه کسی می‌تواند اصل را به فراموشی بسپارد؟ اما جز این است که وقتی فساد اقتصادی جامعه را فرا می‌گیرد و بیکاری و گرسنگی، دغدغه‌ی مردم می‌شود و کودکان خیابانی گرسنه می‌مانند و ۲۵٪ آنها طبق آمار، به بیماری‌های مهلک مقاربتی گرفتارند، آیا نهی از منکر در حد رقص و دست و بوسه، اجرای حکم اسلام است؟

من این را بیشتر فریادهای بلندی می‌دانم که می‌کوشند صدای رسای پیامبر اسلام را که از آزادی و انتخاب و عدم اکراه در دین می‌گفت در لا به لای دست و رقص و بوسه گم کنند؟ آیا ما مجریان حرف پیامبریم؟

من هم مثل تو مسلمانم.

اما نمی‌روم از ایمان دیگران بپرسم.

می‌کوشم چنان زندگی کنم که دیگران بپرسند؟ ایمانت چیست؟ کدام دین بود که تو را به زندگی سالم و صداقت و پیشرفت و حمایت از انسانها ترغیب کرد؟

آن روز، با افتخار می‌گویم که مسلمانم و اسلام چنین خواسته بود.

به نظر من، در اقتصادی که ورشکسته است و تورم در آن بیداد می‌کند و فقر و فساد افزایش یافته است، اگر می‌خواهی به پیامبر خدمت کنی، اگر از من و تو پرسیدند بر چه دینی هستی؟ شاید شاید شاید بهتر باشد بگوییم تا کنون اسم محمد (ص) را نشنیده‌ایم و بر کفر هستیم! این چنین آبروی آن بزرگوار بهتر حفظ خواهد شد.

بیا چشممان را به روی دیگران و زندگی شخصی آنها ببندیم. بیا چشممان را چنان به زندگی خود باز کنیم که الگوی دیگران شویم.

و یادمان باشد،‌ چه در انتخاب دین، چه مرجع تقلید و چه الگو، نهایتاً ما مسئول هستیم و نه آنکس که به عنوان الگو انتخاب کرده‌ایم.

حسن جان.

دین برای شکم گرسنه و مرد بیکار و زن بی پول سرپرست خانوار، بیشتر به درد موضوع انشا می‌خورد تا دستورالعملی برای زندگی.

ضمناً مهم‌ترین فسادها در درون ذهن شکل می‌گیرد نه در رفتارهای ساده‌ی روزانه.

آنها که رفتارهای ساده‌ی روزانه را در بوق و کرنا می‌کنند، از آشکار شدن کثافت‌های روح خویش هراس دارند…

پی نوشت: آنکس که امروز، رعایت نکردن اصول دین را انتخاب می‌کند، رفتار من و توی دیندار را دیده است. به ازاء هر بی میلی به اسلام، باید ما مسلمانان را بازخواست و بازجویی و سرزنش کرد… این شروع واقعی نهی از منکر است. به ازاء هر بوسه و رقص،‌ من و تو متهمیم که مفاهیم دین را فراموش کردیم و تصویری نازیبا از اسلام ساختیم. نه آنکس که بوسیده و رقصیده.. آیا من و تو مسئولیت خودمان را در بی‌میلی مردم به اسلام می‌پذیریم؟ گفتی که ما مسئولیم. در قبال خود و دیگران. آیا کاری کرده‌ای که کسی با دیدن تو یا حرف زدن تو یا دوستی با تو، عاشق پیامبر اسلام شود؟

به عنوان یک مسلمان معتقد، در راستای نهی از منکر، اعلام می‌کنم هر کس در این کشور موازین اسلام را رعایت نکرد، بیایید و در گوش من مسلمان سیلی بزنید که می‌دانم سهمی از آن رفتار بر عهده‌ی من است… آیا تو هم حاضری مثل من به عنوان عاشق پیامبر، سیلی بخوری؟ یا بیشتر برای سیلی زدن آماده شده‌ای؟

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


124 نظر بر روی پست “گفتگو با یک دوست: حسن جان! من و تو متهمیم!

  • رضا گفت:

    خیلی ملت جالبی هستیم خداییش واقعا متمدن ولی نمیدانم چرا وقت رانندگی گردنمونو دراز میکنیم اینطرف اونطرف بمحض اینکه از نبود بزرگترین دشمنمان! پلیس مطمئن شدیم گاز میدیم تو خیابان یکطرفه و عبور ممنوع و …

  • مرجان گفت:

    استاد عالی بود. با اینکه هر روز این متنو می خونم هنوزم واسم تازگی داره. ممنون که درست فکر کردن را بهمون یاد میدید.

  • رعنا گفت:

    یعنی عاااااااشقتم استاد…من الان از خوندنش به وجد اومدم.این روزها کار روزانه ایی که بهم انرژی میده خوندن مطالب شماست.دمت گرم و سرت خوش باد

    • مجید گفت:

      دوستان توضیحی که قبلاً در رابطه با کامنت گذاری داده شده رو فراموش نکنیم.
      توضیح فلسفه لایک در پایین پستها: با توجه به اینکه قرار شده سایت، محل بحث و گفتگو باشد و زیر کامنتها کمتر تعاریف و تحسین عمومی داشته باشیم، امیدوارم علامت لایک در پایین پست ها، باعث شود دوستان، برای ابراز لطف، مجبور به ثبت کامنت نشوند. همان علامت لایک، برای خوشحال شدن من کافی است!

      به این شکل، میتوانیم در کامنتها، بحث های کامل تر و بهتری داشته باشیم و کمتر به تعریف و تمجید مشغول شویم.

  • ایرانی..مسلمان گفت:

    اصولا جناب محمدرضاخان عادت دارن هرکی باهاشون مخالف بود با نقد خالی ازاخلاق شخصیت طرف…نقدشخصیت.نه دیدگاه…اورابرانند…حسن جان از برچسبها نرنج…

    • فاطمه ش گفت:

      متاسفم براتون آقای ایرانی ..مسلمان شمادلتون ازجای دیگه پره، اینجاکسی به حسن برچسب نزد

    • ali گفت:

      ايراني مسلمان
      الان اين به قول شما نقد شخصيت براتون پذيرفته نيست هرچند كه مطلب شعبانعلي نقد شخص نيست! حالا فرض كن نقد دين كند كسي! اما به نظر من بايد تا اطلاع ثانوي اعلام برائت از شما مسلمانان كرد!

  • بهروز گفت:

    سلام استاد !
    خيلی وقته كه در سكوت می آموزم اما ديگه نتونستم جلوی خودمو بگيرم.
    دمت گرم …..! آقای شعبانعلی.

  • جلال گفت:

    با سلام به عزیز دلم، محمدرضا شعبانعلی و حسن و بقیه دوستان.
    حرفهای خوبی بود، از هر دو عزیز.
    دوست دارم من هم حرفی بزنم، ولی بیشتر دوست دارم که راجع به این حرفها بیشتر فکر کنم !
    به قول خود محمدرضای عزیز، اینها فقط نظر خود شخص هستند و اعتبار بیشتری ندارند، ولی با ارزش و تامل برانگیزاند.
    و مهم تر از اون نشون دهنده سطح فکر و دغدغه مندی افراد.

    با تشکر و آرزوی موفقیت برای همه

  • شکوفه گفت:

    با سلام

    من از خواندن این مطلب خوشحال شدم چه خوبه که همه اینطور فکر کنند

    تا حدودی نظرم نسبت به شما عوض شد تا قبل از این شما را فردی ریا کار می شناختم اما فکر کنم این نوشته شما از خودنمایی و خود ستایی فاصله داشت و امیدوارم توان تفهیم این موضوع و ایستادگی در برابر انها را داشته باشید

  • معصومه گفت:

    سلام خیلی جالب بودوخواندنی
    بااینکه طولانی بود دومرتبه خوندمش این مسائل دغدغه منم هست ازاینکه جواب آقای حسن روبه این خوبی دادین خوشحالم
    ولی داشتن این دغدغه روبرای اقای حسن نهی نمیکنم چرا که خود داشتن این فکر شروعی هست برای تغییروپیگیری….
    موفق وموید باشین

  • مائده ابوحسینی گفت:

    سلام به محمدرضا و اهالی این خونه
    بعد از خوندن این مطلب یاد شعر جنتی عطایی افتادم برای همین شعرش رو اینجا براتون گذاشتم (یه جورایی هرچی می خواستم بگم تو این شعر بود).
    آنكه همرنج تو نیست
    سیر و شاداب و تنومند ،
    با تو همدین است
    او همدین با تو، همرنج اما، نیست – همرنج تو، نیست پس :
    وضویش را خواهد ساخت
    و نمازش را خواهد خواهند
    و دعایش را خواهد كرد
    و تفنگ همسودش را برخواهد داشت
    و تو را ،خواهد كشت آنكه همرنج تو نیست .
    آنكه همگنج تو نیست
    هر كسی, همرزمی, همخشمی, همرنجی ، دارد .
    هر كسی , همبزمی, همدستی, همگنجی ، دارد .
    آنكه با تو “همرزم” است ،می خواهد :
    با تو پیروز شود بر دشمن ،
    آنكه با تو “همخشم” است ،می خواهد :
    با تو فریاد كند: “حق با ماست” .
    آنكه با تو “همرنج” است ،
    می داند چه كسی رنج تو را می خواهد .
    آنكه اما ، نیستی همبزمش ،خون فرزند تو را می نوشد .
    آنكه اما ،نیستی همگنجش می گوید :
    رنج تو گنج من است
    تو اگر تن خسته،من آبادم
    تو اگر پا بسته،من آزادم .
    آنكه “همگنج ” تو باشد
    اما می پرسد :
    ” رنج تو – گنج چه كس باید باشد- جز تو ؟ ”
    رنج ما- گنج كه می باید باشد جز ما ؟
    و تو سلاحی خواهی ساخت از غرور و كینه
    و به همرزمت خواهی گفت :
    ” رزممان پاینده،خشممان سوزنده،گنجمان آینده .

  • نیلوفر گفت:

    عاااالی بود. خیلی دوست داشتم من هم بتونم جواب دوستانی مثل حسن رو اینجوری بدم 🙁

  • k گفت:

    من بیشتر با حسن موافقم

  • زهرا گفت:

    خیلی خوبه که یه نفر همچون شما هست که توجیه کردن دوست گرامی آقای حسن و بقیه مردم، براش اهمیت داره و اینقدر زیبا و پر معنی به نوشته طولانی ایشون پاسخی طولانی تر و در واقع بهترین پاسخ رو دادید، واقعا تامل برانگیز بود…

  • الهه گفت:

    استاد عزیز،بسیار زیبا نوشتید،و آدم رو به سکوت و تعمیق درون می کشونید والبته تغییر.
    با سپاس.

  • مجید گفت:

    سلام
    با خواندن مطالب فوق به یاد “پدر و مادر ما متمیم” دکتر شریعتی افتادم
    که به زبان مشابه درد امروز و دیروز ما را بیان میکند.
    محمد رضا عزیز ما هم از این درد نالانیم و گریان ولی چه افسوس گریه ما را تعبیر دیگریست
    و شوق سرکوب شده مان را همچنین.

  • مهدی گفت:

    پاسخ شما یک واقعیت تلخ شرایط فعلی جامعه ما می باشد که بنظر من باید آنرا قبول کرد و برای بهبود این شرایط ، همانطور که شما هم بخوبی به آن اشاره فرمودید
    ” باید چنان زندگی کنیم که دیگران بپرسند؟ ایمانت چیست؟ کدام دین بود که تو را به زندگی سالم و صداقت و پیشرفت و حمایت از انسانها ترغیب کرد؟
    آن روز، با افتخار می‌گویم که مسلمانم و اسلام چنین خواسته بود. “

  • اشرف گفت:

    خود خدا گفته ” لا اکراه فی الدین” آقایون هز خدا هم سبقت گرفته اند!

  • محسن گفت:

    الحق که در این موضوع تشخیص درد انجام گرفته ولی درمان بسی مشکل است مشکل

  • میثم گفت:

    سلام
    بدی ماجرا آنجاست
    که هم شما درست می گوئید
    و هم دوستمان…

  • داریوش گفت:

    چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید…

  • ثنا گفت:

    ممنون محمد رضای عزیز

  • tayebeh گفت:

    خدا خیر دنیا و آخرت را به شما عنایت بفرماید. بی نهایت سپاس از پاسخ شما

  • مرضیه گفت:

    بسیار عالییییی بود اقای حسن جناب شعبانعلی تمام وکمال پاسخ شما رو دادند تمامی پدران و مادران ما در گذشته مسلمان بودند ما هم هستیم حل کردن مشکل ناشی از تورم و فساد و اختلاس های نجومی به گرفتن سریع السیر یک عده جوان به جرم رقص و پایکوبی ارجعیت داره و نمیشه هیچ رقمه توجیحش کرد کاش در رسیدگی به همه این موارد اسلام در نظر گرفته شود .

  • حمیدرضا گفت:

    ه عنوان یک مسلمان معتقد، در راستای نهی از منکر، اعلام می‌کنم هر کس در این کشور موازین اسلام را رعایت نکرد، بیایید و در گوش من مسلمان سیلی بزنید که می‌دانم سهمی از آن رفتار بر عهده‌ی من است… آیا تو هم حاضری مثل من به عنوان عاشق پیامبر، سیلی بخوری؟ یا بیشتر برای سیلی زدن آماده شده‌ای؟

  • رامین گفت:

    زبونم قاصر هستش از بیان جمله ای درباره نوشتت فقط وفقط باید خوند و فکر کرد باید فکر کرد

  • تارا مستر گفت:

    واقعا لذت بردم از نوشته قشنگتان

  • نفيسه گفت:

    خيلي ممنونم از اين جوابتون

  • داوود گفت:

    وقتی دیدم برای استخدام پیمانی آموزش و پرورش، از خانمي كه مشخص بود علاقهٔ چندانی به دین و دینداری نداشت خواستن رساله حفظ کنه و امتحان شفاهی بده و سؤال‌های بی‌ربط رو تو مصاحبه پاسخ بده… به مفهوم و منظوری شبیه حرف‌های شما رسیدم استاد…. من مسلمان فکر می‌کنم اسلام گفته به کاردانی و شایستگی فردی که برای عهده‌داری امور مسلمین استخدام می‌کنید فکر کنید نه نمازش… حضرت امام علی (ع) تو نامه‌ها به استاندارهاشون از چه مسایلی می‌پرسیدند؟ جالب این که خود من هم که دوست دارم مقید باشم به احکام، رساله رو حفظ نیستم به جز مسایل اصلی روزمره و برای باقی چیزها مراجعه می‌کنم به رساله 🙂

    ما راه نيكي رو بستيم… از اصل بازمونديم و به فرع چسبيديم… دين‌دار‌نماهاي رانت‌خوار با دين ما چه كرده‌ان؟

    اما اصلاً فكر مي‌كنم ما تو تصميم‌سازي نقش كم‌رنگي داريم و خيلي نمي‌تونيم وضع رو تغيير بديم…

    مشتاق ديدار از نزديک استاد…:)

  • کیان 2 گفت:

    به تجربه دیده ام، عده ای خود را در زمره ی “مومنان حقیقی” جای داده اند و با استناد بر اینکه خودشان مومن حقیقی اند و شمارشان “اندک” است خود را حق می دانند و دیگران را باطل. چه اگر بنشینیم و با این ها، با دلیل و مدرک و مسند سخن بگویم و حرف از آمار و ارقام و استناد های علمی بزنیم، راه به جایی نخواهد برد، چون که از قبل بر ما مهر گمراهی و حرکت در راه پوچی خورده است. اینها همان هایی اند که نه جسمت را بلکه روحت را با سایشی سخت فرسوده می کنند.

  • دانشجو گفت:

    نظر منم بااقای شعبانعلی همراهه
    اصلا مشکل ما اینه که طرفی که رفتم شیعه شده فکر میکنه که دیگه همه ا شتباه میکنن و فقط خودش درست میگه در حالی که شاید این چنین نباشه

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser