دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

گفتگو با یک دوست: حسن جان! من و تو متهمیم!

یکی از دوستان خوبم به نام حسن، در زیر نوشته‌ی «خبرهای زرد، تیتر‌های سیاه» برایم نامه‌ مانندی، نوشته بودند که به دلیل دقیق بودن و طولانی بودن و وقتی که صرف نوشتن‌اش شده بود، وظیفه دارم، پاسخ کامل‌تری بنویسم.

بدیهی است آنچه می‌نویسم، نظر شخصی من است و اعتبار بیشتری ندارد. ابتدا حرف‌های دوستم را نقل می‌کنم:

ســـلام دوباره

ممنون از همه نظرات موافق و مخالف

عزیزان منی که اینجا نظر میگذارم نه تنها نماینده خودم بلکه نماینده پدرم ،مادرم،خواهرم،برادرم و حتی شهرم هستم! و هر کار و کنش زشتی شما از من مشاهده کنید نا خود اگاه دید منفی شما به سمت خانواده و تربیت بنده خواهد رفت!

چرا در تبلیغات لباس،شامپو،و…. از شخصیت های معروف استفاده میکنند؟

همانطور که سید سهیل رضایی در رادیو مذاکره گفت برای اینکه بقیه افراد جامعه نیز اون پوشش رو داشته باشند و به قولی پول تو جیب شرکت ها بره

استاد عزیز شما رو همیشه به عنوان یک الگوی مناسب رفتاری شناختم اما ایا افرادی که شامپوی موی فلان بازیکن معروف، یا لباس فلان هنر پیشه را خریداری میکنند (مـــوجود خظر ناکی هستند که با فساد های مختلف میمیرند؟)

شاید سیگاری شدن من دلایل مختلف داشته باشه اما شما قبول کنین که افراد گاهی بی اراده دست به تقلید میزنند

نگاهی به راه رفتن جوانان در خیابان کرده اید؟ همه شان تقلید از مدل های ماهواره ای و مانکن ها!

لباس های پاره و کلیپس های دختران را دیده اید؟ چقدر از موازین اسلام دور هستیم؟

ایا موجود هستند؟ ایا با فساد های مختلف میمیرند و بد نام؟

پس این مبحث راجع به تقلید

مبحث دوم اینکه اقایان و خانمها الگوی های رفتاری جامعه ما که جوانان پوشش و مدل حرف زدنو شیوه زندگیشان را الگو برداری میکنند از صحت رفتاری قابل قبولی برخوردار هستند؟

اگر تقلید نمیکنند چرا قریب صد ها نظر در پی شیوه زندگی استاد شعبانعلی در سایت گذاشته شد که شیوه زندگیتان را در سایت بیاورید، غیر از این است که میخواستند شبیه محمد رضا شعبانعلی زندگی کنند؟

ان کسی که میگفتمناجات دست نویس خودرا برای ما هم بگذارید به احتمال حتم میخواست دعا خواندن شمارا تقلید کند دیگر خودش نرفت سمت اینکه نیایش بنویسد!

میخواست همانند شما شود! پس تقلید امری غیر قابل انکار است! و بعضا غیر ارادی!

در مورد موزیک ویدیو هپی

اشکال اینجاست که خواهران و برادران روشن فکری را در چار چوبی خارج از مرز های اسلام جستجو میکنند و فکر میکنند هر کس به این گونه چیز ها رای مثبت دهد حتما روشن فکر هست

اقای شعبانعلی خبر دارید چند جوان بخاطر تبلیغ اینگونه چیز ها و روابط به سوی رابطه مدل غربی گونه با جنس مخالف رفتند و در اخر با شکستی تلخ دست به خود کشی زدند!
گناهش گردن کیست؟ غیر از من و شما که اینگونه چیز هارا عادی میپنداریم؟

غیر از این است جوانی که این موزیک ویدیو را میبیند دوست دارد جای دختر یا پسر درون ان باشد؟ و فردا میخواهد طور دیگری ارضا کند و این ارضا کردن را در پوشیدن لباس های افراد درون ان موزیک ویدیو انجام میدهد!

سبک زندگی غربی روشن فکری نیست دوستان عزیز!

اسلام راه پاسخگویی به همه نیاز های انسان را قرار داده و از چیزی فروگذاری نکرده!

چرا خود ما اسلام هراس راه می اندازیم؟ چرا قبول نمیکنیم باید قوانین دین را قبول کرد و بوسیدن فرد نا محرم مخالف موازین اسلام هست را؟

و در اخر استاد ارجمند احترام خاصی برای شما قائل هستم اما اینکه ندانسته من را به موجود و فساد ربط دادید از شما کمی دلزده شدم

مسئله خوارج مسئله ای نیز خارج از این موضوع میباشد و هر کس به راهی غیر از تقلید میتواند راه حق را از باطل تشخیص دهد

استاد میدانید بوسیدن و دست دادن جوانان هم سن نا محرم چقدر در مجالس ما زیاد شده؟ و زیاد تر خواهد شد و این بوسه این خانم میتواند شروعی باشد بر زیاد شدن اینگونه رفتار ها

چه بسا فردا هزاران هزار سبک غربی دیگر تبدیل شوند به امری عادی!

پس رهبر فرزانه انقلاب برای چه امسال را سال_ (فرهنگ) نامیدند؟

و میدانید چقدر سبک زندگی غربی و موزیک ویدیو هایی مانند هپی سرنوشت چند هزار نفر جوان را تباه کرده؟

پس اندکی بیندیشیم و بنگریم که ما نه مسئول خود بلکه مسئول تمام درو وری هایمان هستیم

اگر امروز به بوسیدن یا رقص و پایکوبی چند بی حجاب بی اعتنا باشیم پس فردا چه میشود؟

در اخر تضمین میکنم به حدیثی که میفرماید (هر که شب بخوابد و در فکر امت اسلامی نباشد مسلمان نیست!)

من و شما مسئول رفتار خودمان و حتی دیگران هستیم دوستان عزیز

اسلام هیچوقت بوسیدن گونه نا محرم، رقص و پایکوبی جوانان بی حجاب _ را مجاز اعلام نکرده!

پس مهم و غیر مهم ندارد _ ممنوع است:) __ تـــ ــمام!

حسن جان سلام.

یک دنیا برای تو حرف دارم و حیف که این فضای تنگ مجازی، مجال حرف زدن را نمی‌دهد. دلم می‌خواست به تعبیر زیبای موسی،‌ با رب اشرح‌ لی شروع کنم و «حل عقده از لسان خودم» را از خداوند بخواهم. چه کنم که این هم امکان پذیر نیست. که موسی آن را در برابر فرعون زمان می‌گفت و من در برابر دوست خود ایستاده‌ام.

اما از خدا می‌خواهم بتوانم آن چیزی را که در دل دارم برایت بیان کنم.

تا کنون جایی به این صراحت ننوشته بودم. اما این بار لازم است چند نکته را یادآوری کنم. من هم مثل تو مسلمانم. من هم در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده‌ام. من هم تمام سالهای جوانی و نوجوانی‌ام را مکبر مسجد بوده‌ام. حاج سید مهدی طباطبایی را شاید تو بشناسی. امام جماعت مسجد موسی بن جعفر در حوالی میدان خراسان. مردمی که سالها پشت او نماز خوانده‌اند، تکبیرهای مرا خوب به خاطر دارند.

نخستین باری که نماز شب خواندم، نه سالم بود. خواندن مفاتیح را همان سالها آغاز کردم. نهج البلاغه را هرگز از روی میزم کنار نگذاشتم و قرآن را هرگز روی میزم نگذاشتم. چون تمام آن را حفظ بوده و هستم.

با کتابهای مطهری و شریعتی زندگی کرده‌ام. همیشه گفته‌ام که شاید اگر آن حجم نامه‌ها و کارنامه‌ها و ویزاها و پذیرش‌ها که در کشوهای میز من انبار شده، در دست بسیاری از دوستان دیگر بود، حاضر نمی‌شدند حتی لحظه‌ای در این خاک بمانند. اما من به امید آبادی وطنم ایستاده‌ام. نه برای مردم. نه برای ثواب. نه برای هیچ چیز دیگر. بلکه به آرزوی تجربه‌ی حال خوبی که شاید سالها بعد، از دیدن حال خوب مردم این سرزمین نصیبم شود.

از اسلام گفتی. از تقلید. از محرمات. از الگو شدن یک بازیگر. از بی توجهی مردم به دین و اخلاق.

چه کسی است که بتواند حرف‌های تو را تکذیب یا انکار کند.

اما دوست من…

باید بپذیریم که اسلام، «یک توصیه» نیست. «یک انتخاب» است. تو اگر تقلید می‌کنی،‌ انتخاب کرده‌ای که تقلید کنی. و اگر مرجع تقلیدی داری، او را انتخاب کرده‌ای. و فردا روز قیامت، اگر مشخص شود که مرجع اصلح را انتخاب نکرده‌ای، تو هم مسئولی. نمی‌توانی بگویی نمی‌فهمیدم. نمی‌توانی بگویی گمراهم کردند. نمی‌توانی بگویی ناخواسته بود. تقلید، اجبار تو نیست. انتخاب توست.

دین هم چیزی از جنس انتخاب است. نمی‌توان دین را به اجبار به مردم تحمیل کرد. اگر چنین کنیم، آنچه می‌ماند پوسته دین است نه اصل دین.

تو به درستی گفتی و من هم قبول دارم که دین و دینداری،‌ انتخاب اول جوان امروز نیست. بگذار بیشتر متاسفت کنم و بگویم بعد از دیدن ده‌ها کشور در جهان، می‌توانم بگویم که دین و به طور خاص اسلام، در بسیاری از نقاط جهان، شانس بیشتری برای انتخاب شدن دارد تا در ایران. آیا میشود این واقعیت را انکار کرد؟

آیا دیده‌ای که عنکبوت‌ها طعمه‌های خود را چگونه می‌خورند؟ آنها از درون، شکم مگس‌ها و پروانه‌ها را خالی می‌کنند و آنچه می‌ماند لاشه‌ی تهی حشره بر روی تور است.

آیا چیزی که از اسلام در میان بسیاری از ما مانده است چیزی بیش از همان لاشه‌ی تهی است؟

اگر جوامع را بر اساس دروغ‌گویی فهرست کنیم، جای ما مسلمانان در کجای جهان است؟

اگر ماشین تو خراب باشد، بین تعمیرکار مسیحی و مسلمان کدام را انتخاب می‌کنی؟

اینها مثالهای خرد است. من حرف دیگری دارم. دین در میان ما دینداران، از درون تهی شده و به تعدادی رفتار تکراری بی‌معنی «نازل» شده است. با گفتن نام «امام حسین» زیارت عاشورا تداعی میشود اما «خطبه‌ی منا» را کمتر کسی خوانده و شنیده است.

از پیامبر، یوم المرحمه را فراموش کرده و شعار یوم الملحمه را پرچم قیام اسلامی خود کرده‌ایم.

گفته بودند که «من لا معاش له، لا معاد له» و امروز می‌گوییم: معاد را جدی بگیرید تا در آن دنیا، معاشتان تضمین شود.

حسن جان.

اسلام و عبادت و اطاعت، به انتخاب معنا پیدا می‌کند نه به اجبار.

اگر اطاعت الهی از روی اختیار نبود، چه فرق بود بین من و تو و آن فرشتگانی که عصیان نمی‌توانند؟ همان فرشتگانی که بر پای ما سجده کرده‌اند. ما نباید از انسانها فرشته بسازیم. از همانها که علامه مجلسی در بحارالانوار می‌گوید بعد از هر غسل جنابت، در هر قطره‌اش ۴۰ هزار تا از این فرشتگان به زمین می‌ریزند!

ارزش انسان بودن به انتخاب است. ملائک ما را سجده کردند چون ترکیبی از شیطان و فرشته‌ایم. چون می‌توانیم از خاک تا افلاک مرتبت خود را انتخاب کنیم.

ما می‌توانیم کالانعام بل هم اضل باشیم یا لولاک لما خلقت الافلاک.

اما نمی‌توانیم همه را به اجبار تا درب بهشت بدرقه کنیم.

اگر جوانی امروز، اصول اسلام را رعایت نمی‌کند،‌ انتخاب کرده است که چنین کند. ما باید انتخاب او را تغییر دهیم…

اگر من و تو به اجبار او را به اجرای اصول و تعهد به اصول وادار کنیم، ترویج اسلام نکرده‌ایم. بلکه ترویج نفاق و دورویی کرده‌ایم. آیا پیامبر وظیفه من و تو را گسترش منافقین قرار داده بود؟ آیا ما امروز جز تثبیت فرهنگ نفاق کاری انجام می‌دهیم؟ آیا پیامبر نگفته بود که منافقین از کفار بدتر هستند؟ جز اینکه ما هر کافری را می‌جوییم و به اجبار به منافق تبدیل می‌کنیم؟

اسلام از جنس «ذکر» بود. و دستور پیامبر، «مقاومت». خداوند گفته بود که: «وستقم کما امرت». اما امروز ما مسلمانان به اجبار دیگران را وادار به رعایت شعائر می‌کنیم و استقامت که وظیفه‌ی پیامبران بود،‌ عادت مخالفان ما شده است.

آیا امام علی در شقشقیه نگفت که: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر؟». و تنها پس از آن از پیمان با خداوند گفت؟ آنجا هم که گفت، از «گرسنگی مظوم» گفت و «سیری ظالم».

امر به معروف و نهی از منکر اصل اسلام است. چه کسی می‌تواند اصل را به فراموشی بسپارد؟ اما جز این است که وقتی فساد اقتصادی جامعه را فرا می‌گیرد و بیکاری و گرسنگی، دغدغه‌ی مردم می‌شود و کودکان خیابانی گرسنه می‌مانند و ۲۵٪ آنها طبق آمار، به بیماری‌های مهلک مقاربتی گرفتارند، آیا نهی از منکر در حد رقص و دست و بوسه، اجرای حکم اسلام است؟

من این را بیشتر فریادهای بلندی می‌دانم که می‌کوشند صدای رسای پیامبر اسلام را که از آزادی و انتخاب و عدم اکراه در دین می‌گفت در لا به لای دست و رقص و بوسه گم کنند؟ آیا ما مجریان حرف پیامبریم؟

من هم مثل تو مسلمانم.

اما نمی‌روم از ایمان دیگران بپرسم.

می‌کوشم چنان زندگی کنم که دیگران بپرسند؟ ایمانت چیست؟ کدام دین بود که تو را به زندگی سالم و صداقت و پیشرفت و حمایت از انسانها ترغیب کرد؟

آن روز، با افتخار می‌گویم که مسلمانم و اسلام چنین خواسته بود.

به نظر من، در اقتصادی که ورشکسته است و تورم در آن بیداد می‌کند و فقر و فساد افزایش یافته است، اگر می‌خواهی به پیامبر خدمت کنی، اگر از من و تو پرسیدند بر چه دینی هستی؟ شاید شاید شاید بهتر باشد بگوییم تا کنون اسم محمد (ص) را نشنیده‌ایم و بر کفر هستیم! این چنین آبروی آن بزرگوار بهتر حفظ خواهد شد.

بیا چشممان را به روی دیگران و زندگی شخصی آنها ببندیم. بیا چشممان را چنان به زندگی خود باز کنیم که الگوی دیگران شویم.

و یادمان باشد،‌ چه در انتخاب دین، چه مرجع تقلید و چه الگو، نهایتاً ما مسئول هستیم و نه آنکس که به عنوان الگو انتخاب کرده‌ایم.

حسن جان.

دین برای شکم گرسنه و مرد بیکار و زن بی پول سرپرست خانوار، بیشتر به درد موضوع انشا می‌خورد تا دستورالعملی برای زندگی.

ضمناً مهم‌ترین فسادها در درون ذهن شکل می‌گیرد نه در رفتارهای ساده‌ی روزانه.

آنها که رفتارهای ساده‌ی روزانه را در بوق و کرنا می‌کنند، از آشکار شدن کثافت‌های روح خویش هراس دارند…

پی نوشت: آنکس که امروز، رعایت نکردن اصول دین را انتخاب می‌کند، رفتار من و توی دیندار را دیده است. به ازاء هر بی میلی به اسلام، باید ما مسلمانان را بازخواست و بازجویی و سرزنش کرد… این شروع واقعی نهی از منکر است. به ازاء هر بوسه و رقص،‌ من و تو متهمیم که مفاهیم دین را فراموش کردیم و تصویری نازیبا از اسلام ساختیم. نه آنکس که بوسیده و رقصیده.. آیا من و تو مسئولیت خودمان را در بی‌میلی مردم به اسلام می‌پذیریم؟ گفتی که ما مسئولیم. در قبال خود و دیگران. آیا کاری کرده‌ای که کسی با دیدن تو یا حرف زدن تو یا دوستی با تو، عاشق پیامبر اسلام شود؟

به عنوان یک مسلمان معتقد، در راستای نهی از منکر، اعلام می‌کنم هر کس در این کشور موازین اسلام را رعایت نکرد، بیایید و در گوش من مسلمان سیلی بزنید که می‌دانم سهمی از آن رفتار بر عهده‌ی من است… آیا تو هم حاضری مثل من به عنوان عاشق پیامبر، سیلی بخوری؟ یا بیشتر برای سیلی زدن آماده شده‌ای؟

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


124 نظر بر روی پست “گفتگو با یک دوست: حسن جان! من و تو متهمیم!

  • منیراحسان گفت:

    خانه ای که پدر با دستان خالی درباز میکند شیطان هزاردستان است.

  • حسین گفت:

    سلام
    حرفهای حسن ، نقد خیلی از ماها بود و حرف های محمد رضا بیان حرف دل خیلی دیگر از ما . خوب است که این دغدغه ها بدون جنگ و جدل و دوستانه بیان شوند و دغدغه ها و حرفهای مخالف را با منطق باسخگو باشیم .
    نوشته محمد رضا قبلا در نوشته ماهاتما گاندی و شریعتی به شکلی دیگر و خلاصه شده خوانده بودم و اینجا تکمیل و تشریح شد . بسیار ممنونم

    *من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می گویند و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود در آورند هیچ اعتقاد ندارم. مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود .* ماهاتما گاندی
    *آنان که «عشق» را در زندگی «خلق» جانشین «نان» می‌کنند، فریبکارانند، که نام فریبشان را «زهد» گذاشته‌اند.* شریعتی

  • پریسا گفت:

    چقد زیبا نوشتید… من همیشه نوشته هاتوونو میخوونم و لذت میبرم .

    موفق باشید 🙂

  • پریا گفت:

    استاد بزرگوار متن زیبایتان باز قطره ای در کام تشنه ی من گشت
    جامعه ی امروز ما معناهارو فراموش کرده، معنای انسان، معنای همنوع و معنای اینکه همه در این سفر همسفریم. سست و شل از غرورهای گذشته مان می گوییم و می بالیم اما یکبار هم نمیگیم این کشور با این سابقه ی درخشان چرا امروز باید در جهان سوم طبقه بندی بشه؟ چرا آمار و ارقامش در مسائل حیاتی گاه به قدری نگران کننده است که به مثال کبک به زیر برف میریم و به قطره ای از دریای مشکلات می پردازیم که کودک وار و خود فریبانه یادآور بشیم که ریشه ی مشکلات در رفتار فلان خانم یا آقا که یک عنصر بسیار بسیار فرعی با رفتاری فرعی تر هست در حالی که چرخ کشور در بخش های مختلف اقتصادی، فرهنگی، میان برخوردی و آداب و معیشت و خیلی مسائل دیگه اساسا لنگ می زنه… فراموش می کنیم که در درون هر انسانی خدایی هست و بنده ی فرشته خوئی که قربانی ظلم ها و گرسنگی های جسمی و روحی میشه! افتخار می کنیم به زرنگ بازی و سر همنوع خودمون رو کلاه گذاشتن و جاده ی سیاه جهالت و تنگ چشمی خود را طولانی تر کردن و بعد هم در وصف بزرگان داد سخن میدیم. ما اکثرا ملتی هستیم پر غرور و تهی از شادی و سرور واقعی، گمشدگانی طلبکار و پر ادعا که البته انگار برای پوشاندن درون غمگین و ارضا نشده مون لازمه! کاش فقط می فهمیدیم که دینی که دستاویز توبیخ هامون شده برای پرورش همه بعدی انسان ها و آفرنش آرامش و رضایت در کنار همدیگه هست نه باز کردن راه کوته بینی و سلب مسئولیت کردن. فراموش میکنیم وقتی شعور و فهمیدگی و نیازهای قشر جوان و به طور کل مردم رو رو دست کم می گیریم و انواع فشارها و کمبودها رو با اتخاذ تصمیمات کلان نادرست بهشون تحمیل می کنیم سخن گفتن از راه جهنم سخت بیهوده است. چرا که به چشم خود دروزخ را در این دنیا دیده اند! باید به آنها که نچشیده و چشم بسته راه تعیین می کنند گفت شما بهشت را به عینه برای مردم ترسیم کنید خود آنگاه انتخاب خواهند کرد و این معنای اسلام واقعی است، برامده از فطرت و در جهت رستگاری… اما ما یه خصوصیت خوب هم داریم اینکه در هر شرایطی هیچگاه نومید نیستیم و این نقطه ی قوت ماست و امیدوارم روزی بتونیم آزادی واقعی رو در کنار انتخاب درست درک کنیم…
    از همه ی نوشته های فکورانه و گرمابخشتون سپاسگزارم استاد

  • فرزان گفت:

    استاد عزيز سلامت و مانا باشيد .

  • علیرضا گفت:

    من تا زمانی که بیمارستانی برای پسر بچه ای پا شکسته وجود ندارد نمی توانم به خدا فکر کنم : چگوارا

  • علی گفت:

    سلام جناب شعبانعلی عزیز
    چند وقته به قول مامان نازنین زهرا خواننده خاموش مطالب سایتتون هستم و از تفکرات و تحلیل هاتون تو زمینه های مختلف لذت می برم. ولی در مورد این مطلبتون دیگه نتونستم چیزی ننویسم. چون موقع خوندنش چشام از اشک پر شد و بغض گلومو گرفت. واقعا عالی گفتید.

  • sanam گفت:

    دست مریزاد. مو به تن آدم سیخ میشه. آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

  • هیوا گفت:

    در این جوابیه عالی که تاکید اصلی روی انتخاب و مسئولیت فردی آدم ها بود با یه جمله مشکل جدی دارم:
    “… آنکس که امروز، رعایت نکردن اصول دین را انتخاب می‌کند، رفتار من و توی دیندار را دیده است….”
    هم من، هم شما آدمهای بسیاری رو(از اطرافیان گرفته تا بزرگان جهان) میشناسیم که معیار انتخابشون (تقریباً)مستقل از رفتار دیندارها بوده است.
    فکر کن که چنین جمله ای(که نقلش کردم) رو در مورد نیچه و ولتر و فروید بگیم!.
    فکر نمیکنم خودت هم به چنین مسئله ای باور داشته باشی.
    احتمالاً به دلیل تاکیدت روی مسئولیت شخصی خودمون و مخاطب خاصت، اون قسمت بحث رو درنظر نگرفتی.

  • حمیده گفت:

    “معما این است که چرا اکثر مردم بسیار بد زندگی می کنند،شریرانه نه،بلکه بسیار پوچ
    بی رحمانه نه که بسیار احمقانه
    درمیان مردمی که در فرهنگ ما برجسته هستند چیزهای اندکی قابل ستایش و پیروی وجود دارد
    ما افراد مشهور داریم اما قدیس نداریم
    هنرمندان معروفمان ملتی بی خواب و ملال زده را سرگرم می کنند
    مجرمان گمنام،پرخاش محجوبانه پیروان کلیسا را به عمل می گذارند.
    ورزش کاران گستاخ و اسد به نمایندگی و برای تماشاگران تن اسا وبی حال بازی می کنند
    مردم بی هدف و دل زده خودرا با چیزهای مبتذل و بی ارزش سرگرم می کنند
    ماجراهای نیک و پیروی از حقانیت در خبرهای اصلی و مهم جایی ندارند
    تام هاروارد می گوید:
    انسان امروزی یک امر دلگیر است
    ما با سرافکندگی کشف می کنیم که بیانیه استقلال به وسیله افرادی آزاده اعلام نشده است بلکه به دست نژادی نوشته شده است که شعرا و نمایشنامه نویسان آن را به عنوان نژادی خسته آشفته عصبی تلخ وگریان شرح داده اند.
    آدم کشان و هواپیماربایان می کوشند جهشی عظیم از گمنامی به سوی شهرت بیابند،ان هم به وسیله کشتن شخصی مشهور یا با به خطر انداختن زندگی مسافران یک هواپیما که اغلب موفق می شوند.رسانه های سخنان و اعمال آنان را گزارش می دهن.نویسنده ها با یکدیگر بر سر تحلیل انگیزه های آنها رقابت می کنند و شرح حالی روانشناسانه از آنها ارائه می دهند.
    هیچ فرهنگی این چنین مشتاق پاداش دادن به ابتذال یا شرارت نبوده است….”
    صفحه ۷۱ و ۷۲ کتاب ” چرا حال انسان امروزی خوب نیست” به نقل از یوجین پترسن تحلیلگر فرهنگ امریکایی

  • مهسا گفت:

    واقعا” عالی بود ، لذت بردم

  • م.گازر گفت:

    محمدرضا جان عالی بود و شیوا و دلنشین مخصوصاً آنجا که فرمودی : “به عنوان یک مسلمان معتقد، در راستای نهی از منکر، اعلام می‌کنم هر کس در این کشور موازین اسلام را رعایت نکرد، بیایید و در گوش من مسلمان سیلی بزنید که می‌دانم سهمی از آن رفتار بر عهده‌ی من است… ”
    می دونم کل این نوشته یک صد هزارم و بل بیشتر دردلی است که در باب دین و متدین داری…

  • حسن سهرابي گفت:

    سلام
    چقدر خوب نوشتيد . “من هم مثل تو مسلمانم.

    اما نمی‌روم از ایمان دیگران بپرسم.

    می‌کوشم چنان زندگی کنم که دیگران بپرسند؟ ایمانت چیست؟ کدام دین بود که تو را به زندگی سالم و صداقت و پیشرفت و حمایت از انسانها ترغیب کرد؟

    آن روز، با افتخار می‌گویم که مسلمانم و اسلام چنین خواسته بود.”

  • حسن بهرامی گفت:

    سلام
    گاندی : بیشترین فاصله ، فاصله حرف تا عمل است.
    آقای شعبانعلی عزیز در مورد این فاصله بین انواع خواندن و انواع عمل نکردن ها صحبت کنید
    با تشکر

  • احسان گفت:

    با سلام و تشکر از مطالب بسیار مفیدتون
    استاد تقاضامندم از شما حالا که تسلط در زمینه دین و اسلام را دارید؛ بیایید و مطالب زیبا و دقیق علمیتان را تا حد امکان با مطالب و دستورات دینی توامان بیان نمایید ؛ تا شاید گوشه ای از انزوای اسلام و محجور بودن آن که به دست ما به اصطلاح مسلمانان ایجاد شده پرده بردارید ؛ و این دستورات الهی دقیق که در حال فراموشی است جان تازه ای در میان جامعه بگیرد ومنطبق بودن آن با اصول علمی روشن گردد. با تشکر فراوان از شما

  • kia گفت:

    متن بسیار زیبایی بود.

    اما ….بهتر است دید جوانان را به تنوع فرهنگی باز کنیم نه انکه با یه فرهنگ خاص به دیگر فرهنگ ها بتازیم . همه فرهنگ ها قابل احترام هستند . چه فرهنگ دورویی در شیعه و چه فرهنگ رک گویی در غرب.به عنوان مثال چه کسی است که از تعارفات روزمره خوشش نیاید و از رک گویی در سرزمین های غربی دلشکسته نباشد.

    در کل خیلی تشکر که حق انتخاب را و احترام به انتخاب دیگران را شرح دادید و روشن کردید

  • علیرضا طائی گفت:

    دین برای شکم گرسنه و مرد بیکار و زن بی پول سرپرست خانوار، بیشتر به درد موضوع انشا می‌خورد تا دستورالعملی برای زندگی.

  • احسان گفت:

    آقای شعبانعلی
    این مطلب هم در راستای نوشته شماست:

    آیا جوانان ما دین گریز شده اند؟!
    http://alef.ir/vdcd5j0xkyt0xx6.2a2y.html?228275

  • faeqe گفت:

    چقدر خوب پاسخ دادین..کلامتون دلنشینه

  • Hassan 3 ensani گفت:

    استاد عزیز صحبت های شما من رو یاد کتاب (پدر و مادر من و شما متهمیم از دکتر شریعتی) انداخت

    صحبت های شما بی شک چراغ تازه ای رو در زندگی من روشن کرد

    و من شما رو به عنوان یک معلم واقعی دوست میدارم

    باز هم ممنون بابت همه چیز<3

    • شهرزاد گفت:

      چقددددررر از خوندن این پیام خوشحااااال شدم. (هرچی میخوام کمتر پیام بذارم چرا نمیشه خدایا! …:) )
      و مخصوصا از این جمله چقدر لذت بردم:
      “صحبت های شما بی شک چراغ تازه ای رو در زندگی من روشن کرد.”
      ممنون حسن عزیز، بخاطر روح حقیقت جویی که دارید.
      و بینهایت ممنون محمدرضای عزیز که از وجودت، وقتت و انرژی ات مایه میذاری تا چراغ تازه ای رو برای دوستانی مثل حسن، روشن کنی… ممنون.

    • سیمین-الف گفت:

      دوست عزیز بهتون تبریک می گویم.
      امیدوارم در راهی که پیش رویتان است روشنگرانه قدم بگذارید و با چراغ آگاهی و تفکر پیش بروید.
      اینجا در این خونه پر است از اتاقهایی که اگر درش را باز کنید، مطالبی در برابر خود می بینید که عمیقتر به زندگی یتان نگاه خواهید کرد.
      موفق باشید.

  • محمد گفت:

    سلام
    به نظرم جمله ی”آنکس که امروز، رعایت نکردن اصول دین را انتخاب می‌کند، رفتار من و توی دیندار را دیده است. به ازاء هر بی میلی به اسلام، باید ما مسلمانان را بازخواست و بازجویی و سرزنش کرد…” نادرست است.
    یادمه به یک بنده خدایی میگفتم چون فلانی اون رفتارو داشته من دیگه از حزبش خوشم نمیاد اما جواب قانع کننده ای شنیدم که این دلیل نمیشه که وقتی عضوی از گروه خطایی کرد پای حزب و گروهش نوشته شود باید اصول و عقاید حزب و یا دین و یا … را قبول داشته سپس حزب و دین و… انتخاب کرد تا با رفتار اشتباه یک و حتی همه ی اعضا به انتخابت شک نکنی, اسلام دین کاملی است و نباید برای شناختش به مسلمانان و کشورهای اسلامی متوسل شد بلکه قران و معصومین ملاک است .
    اما این جمله ” آیا کاری کرده‌ای که کسی با دیدن تو یا حرف زدن تو یا دوستی با تو، عاشق پیامبر اسلام شود؟ ” را هم قبول دارم و باید همه ی ما اینگونه رفتار کنیم ولی نه این که فلانی چون از دستورات دینی پیروی نمیکنه رفتار من مسلمان(حتی مسلمان نما)را دیده و من مسئولم و باید سیلی بخورم را قبول ندارم چون ملاک مشخص است و حتی افرادی که درست هم عمل میکنند هنوزم هست پس چرا به انها توجه نمیکنند.
    سیلی خوردن شرایط دارد و سیلی زدن هم کار هر کسی نیست.
    اما اینکه چرا مسلمانان به خصوص ایرانی ها برخی رفتار خلاف دین انجام می دهند بحث دیگریست …

  • آزاده م گفت:

    سلام
    استاد خوشحالم که حرفهاتون رو میخونم و میشنوم.
    من دوستی دارم که حتی برای ۵دقیقه دیرکردن سر قرار بهم گوشزد میکنه که مسلمان بدعهدی نمیکنه ولی زمانیکه حدود یک ماه دنبال آلبوم باران توئی گروه چارتار میگشتم و نبود (بالاخره پیدا کردم)، میگفت چرا دانلود نمیکنی!
    می بینید؟ من مسلمانی رو در رعایت حق الناس میدونم و او در خوش قولی و دیگری در دروغ نگفتن و …! که اینها کامل نیست..

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    با صاحب این خونه حرف زیاد داشتم ولی نمیشه بزنم چون ایشون آدم مثل من اطرافش زیاده خودشون هزار دقدقه دارن.ولی امروز با این بیوگرافی که از خودشون دادن منو به مطلق بودن نه به اینکه اگه زیاد با ساز دنیا رقصیدم امروز باید خوشحال باشم که نگاهم رنگ واقعیت داره میتونم به تجربیاتم بیشتر اعتماد کنم.من از صاحب این خونه ممنونم که اگه مشغله هم داره باز این خونه رو خریده تا مسلمان های متهم جایی برای اقرار داشته باشن.عزیزان حاضر ما مسلمانیم حتی اگه فرصت انتخاب به ما ندادن مثل انتخاب پدر و مادر که بعضی وقتها دلشونو با حرفامون به درد میاریم که چرا من مثل فعلانی پدر و مادر اونجوری ندارم ولی وقتی از دستشون میدیم هزاران بار در حسرت نبودنشون آه میکشیم.اسلام یعنی همه چیز با هم و داشتن همه چیز با هم یعنی سختی .پس اگه امثال من دلشون میخواداز خودشون راضی باشن حداقل اگه محمد رضا نیستن جای پای راههای رفته محمد رضا رو دنبال کنند.من به حرمت عفت نگاه استاد محمد رضا اومدم و خدا کنه مسلمان پر خطایی مثل من فقط حرف نزنه.برام دعا کنید و هر که دلش میخواد از این خونه برا مسلمونیش دست پر بره بیرون مثل من یه آمین بگه و برا موفقیت هر چه بیشتر صاحبخونه که باعث سرافرازی ما هم هست یه صلوات بر محمد و پیروان پاکش هدیه کنه.حتی اگه فکر میکنه روزای مسلمونیت خاطره شده.

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    دوستان خوبم از خدا سی سال عمر گرفتم سی سال شاید کم باشه برای تجربه کردن ولی زیاد سختی دیدم و کشیدم شاید از پایین ترین طبقه آدمها از نظر ماها که فقر دسته بندی کرده و ما یه جا رو دیگه آخرش میدونیم و با مارک کمیته امدادی بودن بهشون نسبت میدیم تا بالاترینهای که من دستم رسیده ببینمشون که وزارت خونه ها و نهادهای بالاترشه.رفتم باهاشون زندگی کردم کوچیک بودن و بزرگ بودنو تحقیر شدنو وبالا بودنو با گوشت و پوستم درک کردم…..از با حجاب بودنو به روز شدنو و….تجربه کردم و هزاران درد و خوشی ناقابل رو چشیدن سی سال عمرم گذشته .و تو تمام این روزها شاید حداقل یک چیز رو بهتر یاد گرفتم و اون شناخت بهتر آدمهای اطرافمه .خوبی و پاک بودن رو تشخیص دادنه.گرگ و بره بودن رو تمییز دادنه.دوستان خوبم نمیدونم و مطلق حرف نمیزنم چون آدمیزاد هستم و….ولی تا الان فهمیدم پاکی یک نگاه یعنی عین مسلمانیت.عین انسانیت .من در این جا حضور دارم به خاطر صداقت در نگاه پاکی که احساس کردم میشه الگوی رفتاری یک مسلمان پر از اشتباه باشه .من یک آدم آماتور در کار هستم و نیازمند راهنمایی .من یک انسان دور از پیشرفت و عقب از علم هستم ولی به خاطر اعتمادم به یک حس وارد این خونه شدم.البته انسانم و مطلق نمیتونم حرف بزنم

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    سلام.و باز سلام.وقتی دو روز پیش نظر استاد در مورد بوسه و رقص را مطالعه کردم به خاطر اعتقاداتم بی اعتنا و بدون نظر دور شدم انگار تو نوشته ها از محمد رضا خانی که من تو یک نگاه خواستم بیشتر بشناسمش چیزی نمی دیدم از نوشتن گذشتمو رد شدم.امروز که نوشته حسن آقا رو مطالعه کردم وهنوز به جواب استاد نرسیده بودم با خودم گفتم الان دیگه نظر میدم و به این حسن آقا رای موافق میدم .ولی تو جواب محمدرضا خان استاد دوباره گمشده خودم تو نوشته های رقص و بوسه رو پیدا کردم.استاد محمدرضا شایدآقای حسن هم مثل من توی اون نوشته شما رو گم کرده بوده و ناخواسته وندانسته یکطرفه حرف دلشو نوشته .استاد شاید سماجتهای من در نامه های قبلیم بابت اعتقادهایی بود که من در نگاه شما دیدم.استاد محمدرضا دلیل بودن من در این خونه نه وقت پرکردن بوده و نه بررسی مشکلات زیاد جامعه که هرکدومش ریشه در یکجا داره و من آدم حرف زدن بابت سیاست و اقتصاد و ….نیستم .من یک مسلمان پر خطا هستم و خودم رو جستجو میکنم.از این لحظه تا پایان نامه با شما حرف نمیزنم با آدمای حاضر در این خونه حرف دارم

  • زهرا گفت:

    زیبا بود.. بخصوص این جملتون :
    به عنوان یک مسلمان معتقد، در راستای نهی از منکر، اعلام می‌کنم هر کس در این کشور موازین اسلام را رعایت نکرد، بیایید و در گوش من مسلمان سیلی بزنید که می‌دانم سهمی از آن رفتار بر عهده‌ی من است… آیا تو هم حاضری مثل من به عنوان عاشق پیامبر، سیلی بخوری؟ یا بیشتر برای سیلی زدن آماده شده‌ای؟

    امیدوارم روزی به قول یکی از دوستان این نگاه والدانه و کنترلگرایانه نسبت به اعتقادات دینی سایر افراد رو در خودمون اصلاح کنیم . به قول ظریفی:

    هر که بدین سرای در آمد…… نانش دهید و از ایمانش مپرسید. پاینده باشید

  • شهرزاد گفت:

    محمدرضای عزیز، ضمن اینکه باز هم از تمام نگاه های موشکافانه، دقیق و عمیق ای که دارید و دیگران رو دمی به تفکر بیشتر وا میدارید، واقعا تشکر میکنم،
    میخوام تصور و اعتقادی که نسبت به دین (هر دینی) دارم رو باهاتون درمیون بذارم و اگه اشتباه می کنم لطفا منو تصحیح کنین…
    به نظر من دین و مذهب یک مسیر اولیه است که باید توش قدم بذاریم. مسیری که راه تاریک و پرابهامی که در پیش داریم رو برای ما روشن می کنه، باعث هدایت ما میشه و راه درست رو به ما نشون میده …
    توی این راه قدم میذاریم تا بتونیم به اعماق درونمون دست پیدا کنیم و خداوند و قدرت مشیت الهی و هرچه خوبی هست رو درک کنیم ، لمس کنیم و عاشقش بشیم.
    و حالا به نظر من مســـیر اصــــــلی تازه از اینجا شروع میشه…
    « از درون »
    درونی که برای هر کس کاملا شخصیه
    کاملا شخصی
    و میتونه راه رو براش روشن کنه
    و فقط خودش میتونه درکش میکنه
    و حالا دیگه از این مسیر حرکت می کنه،
    تا به رشد و تعالی برسه
    و بتونه صفات پروردگار رو در خودش متجلی کنه
    و به معنای کامل کلمه، «انسان» بشه. انسانی که هدف اصلی پروردگار عالم از آفرینش ماست …

  • ح. ن گفت:

    استاد عزیزم… چقدر این جمله آخزت زیبا بود.. انصافاً به یاد قلم جادویی معلم شهید دکتر شریعتی افتادم.. این جمله ات رو تو گوشی موبایلم ذخیره می کنم و تا با همه وجودم حفظش نکنم، هر روز تکرارش می کنم :

    “به عنوان یک مسلمان معتقد، در راستای نهی از منکر، اعلام می‌کنم هر کس در این کشور موازین اسلام را رعایت نکرد، بیایید و در گوش من مسلمان سیلی بزنید که می‌دانم سهمی از آن رفتار بر عهده‌ی من است… آیا تو هم حاضری مثل من به عنوان عاشق پیامبر، سیلی بخوری؟ یا بیشتر برای سیلی زدن آماده شده‌ای؟”

    خداوند حافظت باشه استاد شعبانعلی

  • zoorba.booda گفت:

    حقا كه هر دين ،ايدئولوژي يا تفكري كه به انسان ياد ندهد كه مركز كنترلش را از بيرون به درونش منتقل كند
    چيزي جز بدبختي (از همه مدلش: اجتماعي،اقتصادي،فرهنگي،فردي و …) براي پيروانش به همراه نخواهد داشت.

    محمد رضاي عزيز انقدر جامع و زيبا گفتي كه منو بردي به روزهاي مسلمانيم (روز هايي كه دلم ميخواست به مسلمانيم افتخار كنم ولي به اين نتيجه رسيدم اگر هم مسلماني ميكنم بهتره اسمشو رو خودم نذارم تا مبادا لطمه اي به اين اسم بزنم يا با مسلماناني اشتباه گرفته بشم كه نامسلمانتر از هر ملحدي هستند)

  • جابر گفت:

    ظاهرا به خاطر لحن انتقادی یک جمله از متنم نظرم تایید نشد و دوباره این متن رو نوشتم اما بدون اون جمله ! 🙂
    به نظر من نگاه متفاوت نسبت به دین منشا مشکلات و اختلافات مسلمانها بوده. نگاه سطحی و ظاهر بینانه و نگاه مسئولانه و متفکرانه به دین.
    حسن جان….. با این نگاهت کاملا مخالفم که گفتین “من و شما مسئول رفتار خودمان و حتی دیگران هستیم دوستان عزیز″.
    این نگاه والدانه نسبت به مردم نگاه دین نیست.
    شما مسئول رفتار خودتی نه دیگران. این امکان حتی از پیامبر خدا هم سلب شده که خداوند در قران می فرمایند “فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر” (پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده ‏اى. تو سلطه گر بر آنها نیستى که بر ایمان مجبورشان کنى)
    وظیفه ی پیامبر هم جز انذار و تذکر نبود چون اختیار مردم به پیامبر سپرده نشده بود… مسئله ی دین مسئله جبر و زور نیست …. مسئله ی بیداری روح و جان مردم از طریق دعوت و بشارته.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser