دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

چند نکته برای هدف گذاری و برنامه ریزی برای سال جدید

یک سال دیگر هم تمام شد. اگر چه به قول امیر تقوی در کارت تبریکی که برایم فرستاده بود:‌ «می‌دانم که تو معتقدی تبریک سال نو، مربوط به دوران کشاورزی است و این روزها، تبریک یا تسلیت را باید در هر روز و هر لحظه گفت»، تبریک گفتن لااقل در ذهن من، چندان جای و جایگاهی ندارد.

دلم می‌خواست  این غزل زیبا را بنویسم که: «نوروز بمانید که ایام شمایید، آغاز شمایید و سرانجام شمایید…گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است، در کوچه‌ی خاموش زمان، گام شمایید…»

متاسفانه امروز دیدم در وایبر همین غزل را برایم فرستادند و من هم از بحث کردن و نوشتن در موردش صرف نظر کردم. چیزی که در شبکه‌های اجتماعی رایج شود، از قله‌ی رفیع فاخر خود، فرو می‌آید و برای بارور کردن روح و جان، عقیم می‌شود. چشم به دیدنش عادت می‌کند و عادت کردن، فرصت شگفت زده شدن و فرو رفتن در خلسه‌ی حاصل از اندیشیدن به یک مفهوم زیبا و شگفت‌انگیز را از ما می‌گیرد.

این بود که گفتم صرفاً چند نکته درباره‌ی برنامه ریزی برای سال جدید بگویم. البته من حرف‌های رسمی‌ام را در مورد برنامه ریزی، در متمم تحت عنوان فایل صوتی نقطه شروع گفته‌ام و شنیده‌اید. اما نکاتی هست که کمی شخصی‌تر است. منظورم از شخصی بودن، این است که الزاماً در دفاع از آنها، نمی‌توانم مقاله و تحقیق و … ارائه کنم. اما از جمله‌ چیزهایی است که طی سالهای اخیر، به تجربه آموخته‌ام.

حدود هجده سال پیش بود که در یک کتاب انگیزشی خواندم تحقیقی در هاروارد (و تحقیق مشابهی در ییل) نشان داده است که نوشتن اهداف، می‌تواند شانس موفقیت در آنها را بالا ببرد. آن زمان هنوز نمی‌دانستم که این تحقیق هم (که هنوز هم در کتابهای انگیزشی و حتی در نشریاتی مانند فوربس نقل می‌شود) صرفاً یک روایت دروغین اینترنتی است. اما به هر حال، از آن سال تا کنون، همیشه هدف‌هایم را نوشته‌ام و از این کار، ناراحت و پشیمان نیستم و همچنان آن عادت مفید را ادامه می‌دهم.

چند هفته پیش، فرصتی دست داد تا سررسید کهنه‌ی قدیمی‌ام را هم پیدا کنم و با قرار دادن آن در کنار سند‌های برنامه‌ریزی که در سالهای اخیر برای خود تنظیم می‌کنم، هدف‌گذاری‌ها و برنامه ریزیهای پانزده سال اخیر را مرور کنم و در کنار دستاوردهایم بگذارم تا ببینم در کجاها موفق بوده‌ام و در کجاها به خواسته‌هایم نرسیده‌ام.

ادامه‌ی آنچه می‌خوانید، صرفاً حاصل مرور این دفترچه‌ها است. ممکن است کسان دیگری هم باشند که به شیوه‌هایی مشابه و یا حتی معکوس، نتایج ارزشمندی کسب کرده باشند و طبیعی است که در این چنین بحث‌هایی، راهکار قطعی وجود ندارد.

در اولین سالهایی که هدف گذاری را به صورت جدی و مکتوب انجام دادم، هدف‌هایم بیشتر از جنس دستاوردهای عددی بود. مثلاً آخرین سال دبیرستان، رتبه‌ی کنکور زیر صد می‌خواستم. ماهی دویست هزارتومان درآمد از محل کار پاره وقت. یک سفر یک هفته ای به خارج از ایران هم، جزو اهداف آن سال من بود که البته این آخری در آن سال برآورده نشد. آن موقع آموخته بودم که همه چیز باید عددی شود. عددها باید قابل دستیابی باشند. اما ساده هم نباشند و کمی چالش ایجاد کنند.

شیوه‌ی خوبی بود. اما عملی شدن و عملی نشدن گاه و بیگاه هدف‌ها، گاهی خوشحال و گاهی ناراحتم می‌کرد. الان که فهرست آن زمان را می‌خوانم، فکر می‌کنم شاید از فهرست سی موردی دو سال اول دانشگاه، حدود شانزده یا هفده مورد آن عملی نشدند.

به تدریج احساس کردم که این شیوه‌ی هدف گذاری و برنامه ریزی، به آن اندازه که من انتظار دارم اثربخش نیست. به هر حال بودنش بهتر از نبودنش است. اما همیشه فهرستی درست می‌کنم و نیمی از آن عملی می‌شود و نیمی دیگر هم نمی‌شود و بعد هم هزار دلیل و بهانه دارم که چرا بعضی هدفهایم عملی نشدند و به هر حال همه چیز در دست من نیست و عوامل محیطی هم در کار هستند و خلاصه… سالی دیگر می‌آمد و فهرستی دیگر که من از همان ابتدا، ایمانم را به آن از دست داده بودم و می‌دانستم که بدون نوشتن هم، نیمی از فهرست عملی شده و نیمی دیگر شکست خواهد خورد!

خوب یادم هست که هدف گذاشته بودم که دومین کتابم را طی شش ماه نخست سال منتشر کنم و به خاطر کندی فرایند صدور مجوز و مشکلاتی از این دست، یک سال گذشت و هنوز این هدف عملی نشده بود. این بود که هدف گذاری بر مبنای فعالیت ها را شروع کردم. من نمی‌توانم برای انتشار شش ماهه‌ی کتابم برنامه ریزی کنم. چون بخشی از این هدف، در اختیار وزارت ارشاد و بخشی در اختیار مدیر انتشارات و بخشی در اختیار مدیر چاپخانه است. حتی بخشی در اختیار جعفر، کارگر افغانی چاپخانه بود که دو تا از زینک‌ها داخل وانت او جا مانده بود و او هم به کابل رفته بود!

منظورم از برنامه ریزی و هدف گذاری بر مبنای فعالیت، این است که: من هدف می‌گذارم که امسال، یک کتاب دویست صفحه‌ای تالیف کنم. تالیف بیشتر از انتشار، در اختیار من است و دخالت دستان بیرونی در آن کمتر. قطعاً پس از تالیف برای انتشار سریع و به موقع، تلاش خواهم کرد. اما چیزی که در فهرست اهدافم می‌نویسم «فعالیت» است و نه «دستاورد نهایی».

یادم است به همین شیوه با خودم قرار گذاشتم که کتاب استاتیک مریام را در دو هفته بخوانم و از هر فصل، نیمی از تمرین‌ها را حل کنم. دیگر برای نمره ی درس استاتیک هدف نگذاشتم (چقدر هم خوب شد که نگذاشتم. آقای امیدوار استاد درس، با همه‌ی لطف و محبتی که به من داشت، حسابی ناامیدم کرد!).

هدف گذاری و برنامه ریزی بر مبنای فعالیت خوب بود. اما احساس خوبی به من نمی‌داد. احساس می‌کردم تصویر کلان را از دست داده‌ام. شبیه کارگری که به او می‌گویند تو باید امروز دو هزار آجر جابجا کنی و وقتی می‌پرسد خانه‌ی نهایی چه شکلی خواهد بود؟ به او می‌گویند: این را نمی‌دانیم. به ده‌ها عامل دیگر بستگی دارد. تو آجر را جابجا کن. این تنها کاری است که در حوزه‌ی اختیار و توانمندی توست.

این تجربه‌ها همزمان با نخستین سالهای کار کردن رسمی سازمانی من بود (البته خود کار به اندازه‌ی عنوان شیک و تمیزی که من گفتم، تمیز نبود!). کم کم دیدم که هدف‌های سالهای گذشته، چقدر مسخره و بی معنی بوده‌اند.

رتبه‌ی کنکور، درست در لحظه‌ی ورود به دانشگاه بی معنی شد. معدل کارشناسی پس از فارغ التحصیلی بی خاصیت شد. یکی دو سال بعد، دیگر هیچ کس رشته‌ی کارشناسی‌ام را هم نمی‌پرسید. من هم بیشتر به خاطر تعمیر و عیب یابی سیستم‌های الکترونیک و تجهیزات اتوماسیون شناخته شده بودم و کسی سوال مکانیکی از من نداشت!

کم کم دیدم که جامعه به مهارت، کار دارد و اگر مهارت داشته باشی، عملاً بدون اینکه آگاهانه تلاش کنی، هدف‌هایی که قبلاً داشتی یکی پس از دیگری برآورده می‌شود. کم کم ماشین‌ اول و دوم را خریدم و حقوق خوب را گرفتم و مسافرت‌های خارجی‌ام را یکی پس از دیگری رفتم و همه چیز خوب بود.

پول و موقعیت آن سالها، تقریباً ربط زیادی به هدف‌ گذاریها و برنامه ریزیهای قبلی‌ام نداشت. ناشی از این بود که ایراد یک سیستم پی ال سی را، شاید به جای دو روز، در دو ساعت پیدا می‌کردم و می‌توانستم در جلسات کاری، به هر ضرب و زوری بود، ترجمه همزمان انجام دهم و رابطه‌ام با کارگرها خوب بود و می‌دانستم که اگر نیمی از حقوق امروزم را به عنوان هدیه و کادو،‌ به صورت غیررسمی به آنها و فرزندانشان بدهم، آنها بیشتر کمک می‌کنند و چند ماه بعد، می‌توانم حقوق بیشتر و موقعیت بهتری داشته باشم تا دوباره بتوانم بخش بیشتری از حقوقم را به آنها و فرزندانشان بدهم…

خلاصه. کم کم، دیدم هر آن چیزی که از جنس موفقیت است، نه «عدد» است و نه «عنوان». بلکه از جنس مهارت است. الان فهرست هدف گذاری سال ۸۴ پیش چشمم است. در آن مهارت مذاکره را نوشته‌ام (اولین سالی بود که این را به عنوان مهارتی رسمی نوشتم). مهارت ارتباط با طبقه‌ی کارگر! (به معنای مارکسیستی آن نخوانید. در فضای فرهنگی کارگاه‌های ایرانی بخوانید). مهارت برنامه نویسی سیستم PLC ساخت Selectron. مهارت خواندن LC و …

برگه‌ای که در تحویل سال ۸۴ نوشته‌ام، هیچ شباهتی به این «مقلب القلوب‌های نستعلیق» و «ماهی قرمزهای اینستاگرام» و «سفره‌های هفت سین» این روزها ندارد. اگر نگویم که برنامه‌ِی آغاز سال من است، آن را با کاغذی که از جیب یک مهندس در کارگاه، بیرون افتاده یا شاید چرکنویسی که روی میز دفتری مانده و هر کس جمله‌ای یادگاری روی آن نوشته است،‌ اشتباه بگیرید!

این ماجرا هم چند سالی ادامه داشته. صادقانه بگویم، حتی امسال هم، هنوز دو سه عنوان از این جنس، در برنامه‌‌ی سالیانه‌ام دارم. اما دیگر مثل آن سالها، تم کلی برنامه‌ ریزی‌ام مهارتی نیست.

برنامه ریزی مهارتی، بیشتر برای دورانی مفید است که هنوز در شغل و موقعیت خودت تثبیت نشده‌ای. هنوز باید به فکر این باشی که رزومه‌ی پربار‌تری داشته باشی. هنوز در فضای رقابتی هستی و احساس می‌کنی که افراد دیگر، اگر چند مهارت بیشتر از تو داشته باشند، جایگاه محکم‌تری نسبت به تو خواهند داشت.

کم کم، وقتی در جای خود تثبیت شدی و مطمئن شدی که در ادامه‌‌ی زندگی، هرگز مجبور نمی‌شوی برای کسی رزومه پرکنی و تقاضا برای تو به اندازه‌ی کافی هست (که من فکر می‌کنم اگر کسی درست و حرفه‌ای برخورد کند باید در چهارمین دهه‌ی زندگی به چنین نقطه‌ای برسد و دیگر خودش رزومه‌ی افراد دیگر و سازمان‌های دیگر را بررسی کند).

در این وضعیت، کم کم بحث سبک زندگی پیش می‌آید. حالا دیگر آنچه از هدف گذاری عددی و هدف گذاری مهارتی مهم‌تر است، برنامه ریزی برای سبک زندگی است.

آیا مطالعه و کتابخوانی بخشی از زندگی من است؟

خانواده قرار است چه سهمی در زندگی من داشته باشد؟ آیا کار قرار است حساب بانکی‌ام را پر کند و عصرها، آن پول را برای زندگی خرج کنم؟ یا کارم خود، نوعی زندگی است. آیا قرار است پیرو دیگران باشم یا پیشروتر از دیگران؟ آیا از بیدار شدن زودهنگام صبحگاهی لذت می‌برم یا اینکه رویایم، روزگاری است که بتوانم تا ظهر،‌ در رختخواب بمانم؟ آیا پیاده روی، بخشی از برنامه‌های من است؟ نقش ابزارها در زندگی‌ام کجاست؟ لپ تاپ من چه نقش‌هایی برای من دارد؟ مرا به اینترنت وصل می‌کند یا وایبر؟ به کتابهای الکترونیک یا پاورپوینت؟ موبایل در زندگی من چه نقشی ایفا می‌کند؟ آیا برای یادگیری، برنامه ‌ی منظمی دارم؟

همه‌ی این سوالات را، می‌توان زیر یک عنوان جمع کرد: برنامه ریزی و هدف گذاری برای عادتهای زندگی. عادتهای درست،‌ مهارتهای درست را هم پرورش می‌دهند و دستاوردهای درست را هم به همراه می‌آورند.

یکی دو سال است، بعد از برنامه ریزی برای عادت، به برنامه ریزی برای تغییر مدل ذهنی فکر می‌کنم.

امسال در برگه‌ی هدف گذاری‌ام نوشتم:

نمی‌دانم می‌خواهم چه کسی باشم؛ اما می‌دانم می‌خواهم چه کسی نباشم.

نمی‌دانم می‌خواهم کجا باشم؛ اما می‌دانم می‌خواهم کجا نباشم.

نمی‌دانم می‌خواهم چه بنویسم؛ اما می‌دانم می‌خواهم چه ننویسم.

میخواهم ذهنم فارغ از هدفها و هدف گذاری‌ها باشد. می‌خواهم دیوارها و مرزها و دره‌ها را بداند و در زمین باز زندگی، به هر سوی دیگری که می‌خواهد بدود.

فکر می‌کنم در این سالها، مدل ذهنی بزرگان می‌تواند تا حد زیادی راهگشا باشد. اگر بود، سال بعد برای شما گزارشش را می‌نویسم.

به همه‌ی عزیزانم گفته‌ام، به شما هم که عزیزترین‌های من – و اگر صادقانه بگویم تنها دوستان نزدیک من و تنها کسانی هستید که با آنها در ارتباط هستم – می‌گویم:

برایتان آرامش و امید آرزو می‌کنم و می‌دانم که سلامت و ثروت، چیزی بیش از دستاورد فرعی این دو نیست.

مطلب مرتبط در روزنوشته‌ها:

سالی که گذشت (راهنمای برنامه ریزی برای سال جدید)

چند مطلب مرتبط در متمم:

در هدف گذاری به نتیجه فکر کنید و نه اقدام

برنامه ریزی روزانه

پنج جزء اصلی یک برنامه

مهارت شما در برنامه ریزی چقدر است؟ (چک لیست)

جدول برنامه ریزی هفتگی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


140 نظر بر روی پست “چند نکته برای هدف گذاری و برنامه ریزی برای سال جدید

  • ابراهین گفت:

    این از تون مطالبیه که بهش میگن ناب…اینجور بنویس رفیق..

  • سمیرا گفت:

    سلام سال نو بر شما و خانواده عزیزتان مبارک باشد بهترینها را برای شما و تمام عزیزانتان آرزومندم
    من از اینکه مطالب شما را میخوانم بسیار لذت میبرم و بسیار انرژی مثبت شما را دریافت میکنم ممنونم بابت تمام زحماتی که میکشید.
    بازهم برایمان بنویسید.

  • mofideal---مرتضی فلاحی گفت:

    درود به روی ماه همه ی پویندگان متممی

    متن بالا که سرشار بود از تجربه و تجربه و تجربه خوندم.
    محمدرضای عزیز؛زبان سپاس ندارم و از پسش بر نمیام اما فکرکنم بهترین سپاس اینه که همه ما سبکی در زندگی و شغل و شهروندی و… مون ایجاد کنیم تا ایران سرافراز،پرچمی برافراشته بر بلندای دنیا بشه

    سال نو رو در کنارت می مونم و باتو مثل این مدت که بودم، همراه و همکلام و هم اندیش خواهم بود.

  • سید اسماعیل ساداتی گفت:

    با سلام
    خیلی عالی بود. حرکتی از بیرون به درون که ناشی از تجربه است. من الان استفاده میکنم که ابتدا از درون شروع کنم و با پرورش عادات درست فرد بهتری شوم و دستاوردهای مناسب تری را کسب نماییم. به این اعتقاد دارم که مهم است فرد مناسبی باشم تا در موقعیت مناسبی هم قرار گیرم. ممنون از یادآوری نکات اساسی زندگی در آغاز سال نو

  • nahid گفت:

    کاش در بین این مواردی که نوشتید ذکرمی کردید که روی خود کار کردن و داشتن ثروت اخلاق و انسانیت عناصرمهمتری هستند که تا مرگ فرانرسیده دست کم ,قدمهایی برای درک بهتر زندگی برداریم.
    البته شما کلا از نقد بیزارید.

  • محمد یوسفی گفت:

    سلام محمدرضا جان ،
    سال نوت مبارک ، امیدوارم امسال هم مثل تمامی سالهای زندگیت یک سال بی نظیر خلق کنی و به قول مرحوم امین پور ،امسال به دیدار خودت هم بروی .
    یه سوال ازت دارم ، اینکه اگه به ۱۸ سالگی برگردی ، کدوم مدل رو مجددا اجرا می کنی ؟ و یا به سبک زندگیت چه چیزی رو اضافه می کنی که فکر می کنی باید انجامش می دادی ؟ محمدرضا جان ، جواب شما به منزله یک پند برای من هم هست . چرا که در آستانه ۱۸ سالگی مدلم بیشتر شبیه مدل شما هست ، با این تفاوت که من با عدد ها زیاد کاری ندارم . بیشتر دارم روی مهارت های خودم کار می کنم. فکر می کنم بامبو مثال خوبی باشه . الان مثل یه بامبو هستم که رشدش کمه و داره ریشه هاش (مهارت هاش ) رو تثبیت می کنه و برای رویاهاش تمامی تلاشش رو می کنه.
    در کل می خوام ازت خواهش کنم یه متن با عنوان ” اگر به ۱۸ ساله قبل بر می گشتم ” برامون بنویسی. اگر هم نوشتی بچه ها لطف کنن لینکش رو برام بزارن .
    با نهایت احترام و تواضع
    شاگرد کوچک تو
    محمد

    • محمد یوسفی گفت:

      درضمن ،می دونم که ما آدمها مکوجوداتی بسیار پیچیده هستیم و پند و اندرز در زندگیمون جایگاهی نداره !چرا که همش به دنبال تجربه کردن هستیم ! با این حال مدتیه که دارم رو خودم کار می کنم و به پند و اندرز های اطرافیانم توجه می کنم و تو زندگیم به کارشون می گیرم.
      ممنونم.

  • رسول ایرانشناس گفت:

    سلام و عرض تبریک برای همه دوستان قبیله و صاحبخونه دوست داشتنی
    یک هفته است که از هیاهوی اینترنت و وایبر و … دور بودم وداشتم در یکی ازبهترین وآرامش بخش ترین کویرهای ایران با خودم خلوت میکردم .ولی هرلحظه که به برنامه ریزی سال جدید فکر میکردم بدون استثنا به یاد این خونه و انرژی و آرامشی که ازش میگیرم ، میافتادم .راهنمای بزرگوار ما اگر مقدور بود یه مثال در مورد برنامه ریزی مدل ذهنی که دل مشغولی خیلی از دوستانه برای ما بنویس.
    ممنونم ممنونم و… باز ممنونم بابت راه اندازی این خونه و مهربونی کم نظیرت

  • آواد گفت:

    عالی بود، پرینت گرفتم تا به چند نفری هدیه بدم (با ذکر منبع) و برای خودم خیلی مفید بود
    چند سالی میشه مینویسم (۴ سال) و آخر سال جمع بندی میکنم نقاط ضعفم رو پیدا و رفع اون میشه یکی از اهداف سال جدید
    مشتاقم سال آینده تجربه جدیدت رو بخونم و مثل الان ازش بهره ببرم
    سپاس فراوان

  • فریبا علوی گفت:

    سلام و عرض ادب
    چقدر این مطلب نکته داشت خیلی نکته های آموزنده . البته اگه حمل بر گستاخی نباشه بیشتر نکته ها در مورد خودم صدق می کرد ! سعی میکنم بیشتر این نکات رو توی زندگیم بکار بگیریم تا مثل جنابعالی بتونم به هم نوعان خودم خدمت کنم . آقای دکتر شعبانعلی بابت مطالب زیبا و پربارتون خیلی ممنونم . بیان دلنشین و خارق العاده ای دارید.
    ممنون و بزرگوارید

  • مجید حسینی گفت:

    محمدرضا جان با سلام و تبریک سال نو
    بسیار عالی و پر محتوا. باز هم ممنون

  • مهرداد خوشبختی گفت:

    سلام

    به قول دارن هاردی “عادت ها هستند که زندگی ما رو می سازند . ایجاد عادتهای خوب ما رو به سمت اهداف و مسیر درست سوق می دهند و ترک عادتهای بد ما رو از منحرف شدن از مسیرمون باز می دارند .”

    عادت تو زندگی به نظرم همه چیزه … طبق کتاب فوق العاده ی «اثر مرکب» اثر همین دارن هاردی باید در مورد عادتهامون تجدید نظر کنیم . اعمال خوب رو انقدر تکرار کنیم تا عادت بشند و اعمال بد رو بالعکس .

    اما محمدرضای عزیز یک سوال : گفتید برنامه ریزی مهارتی برای دورانی مناسبه که هنوز جایگاه تثبیت شده ای پیدا نکردیم . سوال من اینه که به طور کلی برنامه ریزی عادت محور رو جایگزین کنیم یا برای من که الان تو همون برحه ی عدم ثبات جایگاه هستم برنامه ریزی مهرتی رو داشته باشم ؟

    و در آخر هم ممنونم ازت که ارزش قاول میشی و تجربیاتت رو برامون به اشتراک میذاری.
    پایدار باشی.

  • عاطفه گفت:

    سلام، میدونستید خیلی دوست داشتنی هستید؟ ( این حرف یه آدم مغرور و مجافظه کار و بسیار مبادی آدابه، پس بدونید نوشته های شما خیلی شیرین، دلنشین و تاثیرگذاره که تونستم مرزهام رو به خاطرش جا به جا کنم.)
    برای اون که تبدیل بشم به اونی که میخوام، دست نوشته هاتون رو دنبال میکنم… ولی لازمه خیلی توصیه ها رو عملی کنم که صرفا خواننده و به ذهن سپارنده و نقال سخن نباشم!
    …..
    زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست/ هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود/ صحنه پیوسته به جاست…/ خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یااااااد.

  • روح اله گفت:

    سلام آقای شعبانعلی،
    خواستم این عید را به همون سبک قدیمی تر ها بهتون تبرک بگم ،انشاءالله که سال بسیار خوبی داشته باشید. از اینکه با شما هستم واقعا حس خوبی دارم ، ممنون از شما و براتون دعا می کنم که خدا همواره به شما کمک کنه ،آمین.

  • محمدرضا دلداده گفت:

    سلام، و آرزوی شادی، سلامتی و بهروزی برای تمام بازیگران کائنات
    خوشحالم از اینکه سال گذشته با استاد گرانقدر آشنا شدم، و شکر می کنم که این اتفاق افتاد.
    امیدوارم و آرزو میکنم که روزگار این سرزمین با وجود چنین بازیگرانی بهتر شود.
    در پناه خدا

  • مریم اکبری گفت:

    چقدر تحویلمون گرفتید آخر متن

  • خالد گفت:

    ممنون از نوشته ی زیباتون

  • مجید امیدالله گفت:

    سلام
    محمد جان شما یک انسان متفکر ، با انگیزه و هدفمند ، با اگاهی ، سخاوتمند ، خلاق ، دارای سبک خاص در نویسندگی و بیان اندیشه و من از خواندن روز نوشته های شما لذت میبرم و استفاده میکنم و آموزگاری فهیم و موفق در ترویج دانش در جامعه ایران هستی و خوشحالم از اینکه با شما آشنا شدم. مرسی که هستی.

  • علی سریزدی گفت:

    دوستت دارم محمد رضای عزیزم

  • Nafis گفت:

    محمد رضاي عزيز
    خيلي عالي و بينظير بود اين نوشته درمورد هدف گذاري و برنامه ريزي هرچقدر كه در هنگام خوندن جلو ميرفتم بيشتر شگفت زده ميشدم كه نوع بيان شما چقدر عالي و اثربخش درمورد هدف گذاري هست در اين نوشته. و مثل هميشه از صميم قلب سپاسگزارم بابت اين متن.
    نكته اي كه تمايل دارم با خوندن اين متن ازش حرف بزنم اين هست كه خيلي از ما از جمله خود من كه در اوايل دهه سوم زندگي هستم درطول زندگي آدم پرتلاشي بودم نه راحت طلب و تن پرور، ولي به هزار و يك دليل محيطي ، از جمله رشته تحصيليم كه علوم پايه بوده و از نظر شغلي امكان كسب جايگاه مهارتي مناسبي رو در جامعه نداشتم، و نياز جامعه من به يك كارشناس ارشد فيزيك بجز تدريس چيز ديگه اي نيست متاسفانه!!!و ساير عوامل كه شايد بدليل هدف گذاري و برنامه ريزي نادرست بوده، به اندازه تلاشي كه كردم درطول سالها نتيجه مطلوب رو كسب نكردم. و شايد مشكلات جامعه ما رو هم بشه جزو عواملي كه دراختيار هدف گذاريهاي ما نيست بحساب آورد.
    باز هم بسيار ممنونم بابت اين نوشته عالي

  • فاطمه گفت:

    واقعا ممنونم. هروقت مسیرم رو گم میکنم به سراغ شما میام و نتیجه میگیرم.

  • مرتضی گفت:

    سلام
    سال ۹۳ برای من با دوست داشتن شما و هر جا و هر چیزی که ردپایی از شما داشت احساس خوبی رقم زد.

  • حسین گفت:

    سلام آقای شعبانعلی

    ممنون از مطلب خوبتون
    یه نکته ای که من از این نوشته آموختم این بود که من لزوما نباید مثل آقای شعبانعلی که شاید توی خیلی موارد ازش الگو برداری کنم و الان به قول خودش در جایگاهش تثبیت شده برنامه ریزی کنم بلکه باید سعی کنم با توجه به جایگاهم (و طبیعتا با توجه به اهدافم) برنامه ریزی کنم و خیلی هم طبیعیه که در شرایط فعلی خودم، مثلا روی مهارت تاکید بیش تری بکنم. در هر صورت از این دید بازتون که یه نسخه برای همه نپیچیده بود و همچنین از انتقال تجربیاتتون ممنونم.

  • سمانه عبدلی گفت:

    سلام
    اتفاقی که داره در قسمت دسته بندی مطالب میفته ، خیلی خوبه .فقط یه پیشنهاد ( البته با در نظر گرفتن این موضوع که میدونم از دست خودم کاری ساخته نیست ، پیشنهاد دادن و نقد کردن اضافی موقوف!! 🙂 )
    در خصوص” این نوشته ها را دوست دارم ” .خیلی خوب میشه که دسترسی به آرشیو این مطالب هم داشته باشیم .چون فقط یه تعدادی از این مطالب روی سایت نمایش داده میشه

  • سپیده ضمیر گفت:

    امیدوارم همگی در سال ۹۳ رو به جلو حرکت کرده باشین و در سال جدید هم آرزو می کنم بهترین نعمات خداوند بر شما نازل بشود و بهترین لحظات رو داشته باشین. از تمام کسانی که این فرصت رو به ما دادن تا رشد کنیم تشکر می کنم.
    سال نو همه مبارک

  • حسین گفت:

    محمد رضای عزیز ,,
    خیلی از مسیرهای اشتباهی رو که میرفتم رو با خوندن این مطالب بهش پی بردم , خیلی مسیرهای جدیدی رو هم تونستم بهش برسم , به خاطر شکستهای کاری که قبلا داشتم راستش روحیه ام رو باخته بودم , این مطلب رو که خوندم پی به یک سری از اشتباهاتی که میکردم بردم .من تا زمانی که فایل عزت نفس رو نشنیده بودم نمیدونستم که واقعا عزت نفس چیه و فهمیدم که من هیچ وقت عزت نفس نداشتم ( البته الان هم فکر میکنم نیاز به کار بیشتر دارم ), من با شنیدن فایل اتیکت با این مفهوم تازه اشنا شدم و دارم توی زندگیم ازش استفاده میکنم , و خیلی مطالب دیگه که به خطرش ازت ممنونم .توی هدف گذاری های امسالم قبولی توی آزمون وکالت رو نوشته بودم الان اصلاحش کردم و نوشتم خوندن برای آزمون وکالت و خوندن برای یادگیری مهارت مذاکره و خوندن برای مهارت بازاریابی ( باتوجه به اینکه گفتی این ایتم برای کسی مهارت خاصی نداره این مرحله رو انتخاب کردم ) یا کسب مهارت برنامه ریزی مالی و یا اعتماد به نفس …
    امیدوارم که سال جدید برای تو سالی سرشار از آرزو و امید باشه
    البته من معتقدم که باید به تو هر روز تبریک گفت به خاطر اینکه یه دوست واقعی هستی /

  • Pouya گفت:

    سلام معلم خوبم ، الان تو متمم آموزش که نه، به قول شما یاد دادن یه سری مهارت ها معرفی شده، میخوام بدونم مرحله بعدی این چرخه چیه که به ارزش آفرینی میرسه ؟ بنظرم اومد شاید نگرش و‌مدل ذهنی باشه ؟ اگه درسته چطور میشه بهش رسید ؟ اگه جوابتون نوشتن هست بیشتر توضیح بدبد لطفا ؟ چطور با نوشتن …؟ مثلا من الان میخوام تو یه حوزه مثل استراتژی فردی مهارت کسب کنم، چطور منابع ام رو مدیریت کنم و تخصیص بدم ؟ منابع اعم از دانش، آدمها، زمان، متخصصین این حوزه، کتب و مقالات و سایت ها و پول ؟ وافعا ورودی ها زیاده، شاید تا حدی دچار تناقض انتخاب شدم به دلیل انتخاب های متعدد و شروع سخت شده.

    ممنون و عرض تشکر !

  • امید گفت:

    محمدرضا جان سلام.
    امسال سومین سال است که از آشنایی ما میگذره و به جرات میگم آموخته هام در متمم، فایل ها، سمینارها و لابلای روزنوشته ها از تمام ۱۸،۱۹سالی که درس خواندم و کار کردم بیشتر بوده. مدل ذهنی رنگ و رو رفته قبلی را دور انداختم و نگاهم به خودم و دنیای اطرافم عوض شد . با این نوشته به یاد تمام آن لحظه هایی افتادم که قرار بود جاودانه بشوند ولی شادی آنها دمی بیش نبود. برای سال ۹۴ برنامه هایم را نوشتم ولی خودم را به آن محدود نمی کنم چون اگر قراره رشدی اتفاق بیافته قطعا” در برنامه هایم تاثیر خواهد داشت. از اینکه ما را در دانسته های خود شریک کردی و به زندگیمان محتوا بخشیدی از تو سپاسگذارم. برایت سلامتی، عشق و امید آرزو می کنم.

  • محسن اکبری گفت:

    محمدرضا نمیدانم چه حسی است هر گا اینجا می آیم بعد از خواندن مطالب حداقل پنج دقیق ای بایدر خلوت خودم گریه کنم
    چقدر این روزها حس میکنم تو مثل من زندگی کردی،کاش میشد جایی ملاقاتت کنم؟

  • میلاد گفت:

    محمد رضا عزیز خوشحالم که معلمی بخوبی شما دارم
    بهترینها رو برات تو سال جدید آرزومندم
    ممنون میشم اگه به ایمیلم پیام بفرستید چون واقعا به کمکتون نیازمندم
    با تشکر از زحمات شما

  • sareh گفت:

    سلام
    امروز دومین روز سال جدید محسوب میشه و من چند سالیه که هر با به لحظات تحویل نزدیک میشیم به خودم میگم این لحظات یک تقسیم بندی در تقویم محسوب میشه و ما صرفا نباید منتظر اعلام اون از طرف تقویم روزگار باشیم. تحویل شدن ها میتونه فصلی، ماهانه هفتگی و حتی روزانه باشه. زیاد به خودم وعده دادم که این بار و این سال فلان کار رو انجام میدم و لیستی از کارها در ذهنم ایجاد کردم. شاید جایی مکتوبشون نکرده باشم ولی براشون زحمت کشیدم اما متأسفانه خیلی از اونها نیمه کاره رها شدند. البته فکر میکنم که حتما اونقد با جدیت انجام ندادم که نیمه کاره موندن. خیلی وقتها هم برای مهارتها و عادتهام تصمیماتی گرفتم. بعضی هاشون نتیجه دادن اما خیلی هاشون هم بی نتیجه موندن یا دستاوردهایی که برام داشتن مطلوب نبودن. بعضی از دلایل باخت ها و عدم مطلوبیت اقداماتمو البته که بهشون آگاهم من جمله: خیلی رقابتی فکر میکنم، مرکز کنترلم بیش از اندازه درونی هست، همیشه زمان آینده رو بیش از اندازه دور دیدم و مرتباً زمان رسیدن به اهدافم رو به تعویق انداختم (در واقع بیش از اندازه خوشبین بودم)، برای برخی از اهدافم بیش از اندازه کمال طلب بودم و این موضوع زمان رسیدنم به نتایج رو سخت تر میکرد و …………
    در برنامه ریزی سال جدیدم باید کارهای نیمه تمامم رو به انجام برسونم چون هنوز هم برام مهم هستند و نه تنها از اهمیتشون کم نشده بلکه بیشتر هم شده و در این میان باید اصولی(این اصول خیلی زیادن و به قول محمد رضا یکجورایی باید سبک زندگیمو تغییر بدم) برای خودم قرار بدم و بهشون پایبندباشم چون صرف نوشتن و اعلام اون نمیتونه پشتوانه ای برای انجامشون باشه……..
    از گروه متمم و بویژه محمدرضای عزیز بخاطر هدیه بسیار گرانبهاشون(سایت متمم) بسیار سپاسگزارم.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser