دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

دکترا نمیخوانم: ساعت رولکس برای شکم گرسنه

از سال ۸۰ که مدرک لیسانسم را با معدلی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال ۱۳۸۴ باید دائماً جواب دوستانم را میدادم که چرا فوق لیسانس نمیگیری. دو باری هم کنکور شرکت کردم و با رتبه خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال ۸۶ که کارشناسی ارشد مدیریت را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز تا امروز، دوستان زیادی می پرسند که چرا ادامه تحصیل نمیدهی و  دکترا نمیگیری…

ادامه تحصیل در مقطع دکترا

پراکنده در جاهای مختلف جواب داده ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی اینجا بنویسم…

مقدمه اول:

یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم.

شاید سالها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟

هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.

اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.

خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!

لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز. چیزی مثل جواز کسب!

من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم.

من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.

به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند.

فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.

مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نماید

دکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.

——————————————————————————————————

مقدمه دوم:

اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!

کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.

این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد  دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».

——————————————————————————————————-

اما حالا دلایل من:

– ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.

شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!

من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برای پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!

– در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.

در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص

«تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن ۳۰ تا ۴۰ سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران»

تز بنویسم!!!!

شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…

– شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…

– تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.

– مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.

خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا  و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که ۱۵ سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.

من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکتهای ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…

یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط میکنند.

یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمیگیرند.

یا شبیه…

استراتژی ادامه تحصیل محمدرضا شعبانعلی

——————————————————————————————————-

پیشنهاد میکنم دوستانی که تمایل به گذاشتن کامنت دارند:

۱- کامنتهای قبلی را بخوانند تا حرفهای تکراری دوباره مطرح نشود.

۲- پست «جسور باش» را در اینجا بخوانند…

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


665 نظر بر روی پست “دکترا نمیخوانم: ساعت رولکس برای شکم گرسنه

  • سپیده گفت:

    سلام
    رشته من کامپیوتر گرایش نرم افزاره البته در حال حاضر ترم آخرم و چیزی که این روزا ذهنمو درگیر خودش کرده ارشده
    یه روز به طور اتفاقی توی یک وبلاگ این مطلب شما رو دیدم ,دیدم این دقیقا جواب سوال منه (چرا ارشد بخونم؟) نمیخواستم درگیر لقب شامخ دکتر و مهندس بشم واسه همین دنبال یه رشته ای بودم که بشه توش واقعا دست به کاری زد که غصه سر آید کاری که به درد الان کشورم بخوره. بعد از تحقیقاتم به رشته انفورماتیک پزشکی برخوردم ,چون این رشته درواقع کاربرد کامپیوتر در پزشکیه فکر کردم شاید این همون رشته ای باشه که من دنبالشم واسه همین با چند نفر از کسانی که این رشته رو گذروندن صحبت کردم و اینکه انگیزشون واسه ادامه تحصیل تو این رشته چی بوده ؟ میدونید جواب چی بود ؟ حتما میدونید ! به نظرشون چون این رشته ,رشته نویی در ایران هست راحتتر میتونن هیئت علمی بشن! راجع به اینکه چه کارهایی میشه کرد که واسه کشور کاربردی باشه و نیاز کشور خودمون باشه جوابی نگرفتم هنوز هم دنبال این هستم که ببینم اگه واقعا کاری از دستم برمیاد وارد این رشته بشم اما دلایل محکمی پیدا نکردم واقعا نمیخوام ارشد بگیرم چون همه میگیرن! اگه شما اطلاعاتی راجع به کاربرد واقعی نه تئوری انفورماتیک پزشکی دارید خوشحال میشم که با من در میون بذارید

    • آقائی گفت:

      سلام سپیده
      از اینکه دغدغه کشور عزیمون رو داری خیلی خوشم اومد. این نشون میده که آدمی هستی که می خوای هم به درد خودت و اطرافیانت بخوری هم کاری کنی که به درد مملکت بخوره؛ عالیه. انشاءالله روز به روز موفق تر باشی. اون چیزی که من می خوام خدمت شما بگم در مورد رشته انفورماتیک پزشکی نیست چون که چیزی ندارم که بگم فقط خواستم بگم: اگه با مدرک گرفتن مشکل داری و با نظر مهندس موافقی به نظر من اشتباه می کنی، هیچ منافاتی نداره که شما بتونی ابزار قانونی رو هم داشته باشی تا بیشتر بتونی در خدمت جامعه خودت باشی علاوه بر اون که در تحصیلات عالی مخصوصا ارشد و بالاتر دکترا با اساتید تاپ اون رشته میتونی آشنا بشی و نکات کور مطالعات خودت و اون رشته رو از اونها بپرسی. لذا از ادامه تحصیل کلاسیک دلسرد نشو و ادامه بده و با تلاش حتما موفق میشی. و اگر با مدرک مشکل نداری و در انتخاب رشته مشکل داری که این بحثی جداست و به شرایط و استعداد و علاقه افراد بستگی داره. نکته دیگه اینکه: در هر رشته ای کسی میتونه یک پدیده باشه و نوآوری داشته باشه که سالها تو اون زمینه مطالعه کرده باشه، تدریس کرده باشه و خلاصه اون علم تو دستش باشه و نظرات در مسائل اون علم رو بدونه، اینجاست که ذهن فرد می تونه با تضارب آرا و تفکر به نکته جدیدی برسه لذا نباید عجله کرد. با دقت رشته ای رو انتخاب کن و با همت توکل به خدا راهت رو ادامه بده که خداوند تلاش هیچ کس رو بدونه نتیجه نمی گذاره. سعادت قرین تلاش و زندگیت

    • ناشناس گفت:

      رشته های انفورماتیک پزشکی و بیوانفورماتیک دو رشته نسبتا جدید در ایران هستند که کاربرد اصلی آنها مدیریت و تجزیه و تحلیل اطلاعات پزشکی و بیولوِِژیکی به کمک فناوری است. خروجی های آن میتواند منجر به تقویت علوم پایه حوزه سلامت گردد.

  • کلاس پنجم گفت:

    بدبود

  • سیما گفت:

    من جز اون دسته آدمهایی هستم که لیسانس و فوق لیسانسم تو رشته خوب و تو یکی از بهترین دانشگاههای تهران گرفتم و مدتهاس به این نتیجه رسیدم که نمیخوام دکترا بخونم هرچند که الان مدتی دنبال کار مناسب هستم و از شما ممنونم بسیار که منو در ادامه تحصیل ندادن صرفا برای شنا در مسیر آب مصمم تر از قبل کردید

    • آقائی گفت:

      سلام سیما
      لطفا اشتباه نکنید. اولا اگه به کار فعلا نیاز ضروری ندارید سراغش نرید و وقت خودتون رو در چونه زدن با این و اون هدر ندید ثانیا من فکر می کنم که زحمت بکشید و سراغ دکترا برید نه برای اهداف حقیر بلکه برای اینکه بتونید این ابزار رو نیز داشته باشید و در کنارش هم خوب مطالعه کنید و صرف یک مدرک خشک و خالی نباشه. برای موفق بودن باید خوب و هدفدار مطالعه کرد و درس خواند و این منافاتی با مدرک گرفتن ندارد. نتیجه این کار اینکه اگه جایی از شما مدرک خواستن با سر بلند ارائه می دهید و اگه علم خواستن باز هم سربلند خواهید بود. البته تو برخی رشته ها تجربه هم لازمه و این قابل انکار نیست. شاید نسبت به رشته شما اینگونه باشه نمیدونم به هر حال با توکل به خدا از تلاش در راه علم خسته نشید و سراغ مدرک بروید ولی مدرک براتون همه چیز نباشه. موفق باشی

  • اقتصاد خوان.....نه دان گفت:

    دیدو تغییر دادی.مرسی

  • مجتبی گفت:

    سلام. به همه دوستان و آقای شعبانعلی
    بنده الان حدود ۲ سال هست که مدرک ارشدمو گرفتم درسته از دانشگاه های تهران نگرفتم ولی سعی کردم درس هامو خوب بفهمم ولی واقعیتش اینه که توی این مملکت اصلن به فهمیدن اهمیت نمی دن. بنده توی رشته برق قدرت تحصیل کردم . بهترین مکانی هم که برای تحقیق به نظر من رسید برق منطقه ای بود که متاسفانه هزاران اما و اگر و سهیمه و … نمی زارن افرادی که لایقند برن. حالا با این وضعیت که واسه خیلی از افراد مثل من اتفاق افتاده مطمئنا بهترین راه خوندن دکترا است چرا که از بیکاری خیلی بهتره. جالب تر اینه که حتی تو دکترا، اساتید دانشجویان خودشونو جذب می کنن شایدم حق داشته باشن ولی یه دفعه اصلن این مصاحبه های مسخره را از بین ببرند آخه چه فایده ای داره؟
    این همه دانشجو توی هر رشته ای که آدم فکرشو می کنه می خوان کجا برن؟ یه نقلی هست نمی دونم دقیقا از کیه ولی می گه ” وقتی ما غربی ها می گیم تمدن، به کشورهای جهان سوم فقط دن تمدن می رسه” واقعا درسته . دانشجو می گیرن که آمار علمی کشورو بالا ببرن. من خودم مقالات بیشتر دوستانو خوندم. تو کشور ما بیشتر مقالات تو زمینه بهینه سازی است اصولا بیهنه سازی کار افرادی هست که ذهن خلاق ندارن بیشتر کپی گرند که ماشاء الله تو کشور ما خیلی زیاده.
    ممنونم که به حرفام گوش دادین.

  • مجید گفت:

    شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…

    به همه ۱۲۰۰۰۰ شاگردم میگویم من را محمدرضا صدا کنند…

  • BABAK گفت:

    دیدگاه شما به موضوع ادامه تحصیل و دکترا و سایر موارد صحیح و متاسفانه مطابق با واقعیت است . در جامعه ما ادامه تحصیل به عنوان یک وقت گذرانی و علاوه بر تحمیل هزینه های سنگین به جامعه و کشور، منجر به نتایج خسارت باری نیز شده و به نظر می رسد که این روند کماکان ادامه داشته باشد . انچه مسلم است نوع تفکر همگان به مقوله ارزش و ارزش افرینی می بایست تغییر کند اگر چه راه بسیار دور و مقصد بعید به نظر می رسد.

  • سعیده گفت:

    البته جسارت نشه من معذرت میخوام انگار اینجا محل سوال پرسیدن نبود و باید ایمیل میزدم؟
    اگر بی ادبی کردم به بزرگی خودتون ببخشید.

    • هیوا گفت:

      سعیده،
      اینجا هم میشه سوال پرسید. اگه فرصت و امکان جواب دادن هم باشه(به علاوه کمی شانس)، جواب هم داده میشه
      😉

      • سعیده گفت:

        هیوا جان حتما همینطوره که آقای شعبانعلی با توجه به مشغلشون نتونن به همه ایمیلها زود جواب بدن ولی در هرصورت ما منتظر خواهیم ماند. فعلا طرح ها و ایده های بقیه بچه های گروه و اساتید دییگه رو بررسی میکنیم تا فرصتی برای جواب سوال ما پیش بیاد که اگرم نیاد باز هم ارادت داریم خدمت اقای شعبانعلی.
        موفق باشید.

  • سعیده گفت:

    سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزگوار
    ببخشید آقای شعبانعلی من از طریق سایت دکتر شیری با سایت شما آشنا شدم و واقعا از وجود همچین سرمایه های نابی چون شما به وجد اومدم.
    راستش من یه مشورت میخواستم یا بهتر بگم یه راهنمایی.
    بنده حقیر دانشجوی ترم اول دکتری اقتصاد هستم . من و چندتن از دوستام و استادمون میخواییم ۱ ایده جدید برای سرمایه گذاری پیدا کنیم و خودمون کسب و کار راه اندازی کنیم. فعلا چندتا ایده جدید (تولید محصول یا ارائه خدمتی نوین) به ذهنمون رسیده که داریم بررسیش میکنیم. ولی میدونم ایده های شما ۱ چیز دیگه خواهد بود. اگه شما بخواین یکی رو راهنمایی کنید که خودش بخواد یه کسب و کاری رو شروع کنه ایده ای دارید؟ در هر زمینه ای میتونه باشه، کسب و کار خانگی، کسب و کار اینترنتی، بخش خدمات، کشاورزی، صنعت و کلا هرچی. فقط تاکیدمون رو خلاقیت و نوآوری هست.
    البته بحث مکانیابی طرح، ارزیابی و توجیه اقتصادی، و … همه اینها توسط یه سری اساتید مجرب قراره بحث بشه و یه کار عالی و نو صورت بگیره.
    و اگر ایده ای لطف کردید فرمودید یه مختصر اشاره ای بگید به چه تخصصهایی لازم هست و چه امکاناتی میخواد که راه اندازی بشه. سایت شما و خودتون را اکثرا به همه معرفی کردم و همگی به نمایندگی خواستن من از شما کمک بگیرم.
    ۱دنیا ممنون میشم مارو راهنمایی کنید.

  • سحر گفت:

    ولی معتقدم انسان به هر جایی که بخواهد میرسد نمیخوام نا امید باشم انشاله که مدرس بشم پس میخوام خیلی از الانم باسوادتر بشم خدا وجود داره و تلتش خودم

  • سحر گفت:

    چو هنگام فرصت نیایی به کار بمیری نبینی دگر روزگار
    سلام دوست عزیز شما میگی ما چکار کنیم من لیسانس ریاضی دارم ۳ ساله فارغ تحصیل شدم اول نظر شما رو داشتم وقتی با بیکاری در جامعه مواجه میشی چند سال از عمرتو با بدترین و سخترین رشتها میگذرونی بعد میای میگن متاسفانه اموزش و پرورش مدرس نمیخواد چی سرت میاد؟ حالا یکی مثل من که علاقه به تدریس و قدرت استدلالم هم بالاست در فهم و حل مسایل میای ابتکار به خرج بدی اموزشگاه میزنی میبینی حتی افراد تحصیلکرده شریف به سمت نمره گرایی رفتن کی میاد پیش تو درس بخونه میرن سمت معلماشون نمره بگیرن با این روش اموزشی افتضاح حاکم بر ایران اخه دستم نمیرسه سیستمشو عوض کنم وگرنه میکردم میشنی غصه میخوری اخه چرا درس خوندی مغز خر خوردی بشین ظرفاتو بشور یکی بیاد برات بری سر زندگیت بدبختی شرایط ازدواج بدتر شده و اسب سفید نمیاد انگار دعاها بیفایدست خوب میگی برم ارشد و دکتری بگیرم بلکه دانشگاهها خواستن حداقلش نمیشی هر روز اب شدنتو بدبختیتو با هر روز اشک نگاه کنی اما دنیای ما دنیای جبر و اختیاره حالا که اینجور حکم شده چرا به اختیارمون به مقاطع عالی نرسیم البته با سواد و در دانشگاههای خوب و معتبر که بلکه جبر دستوری بهتر صادر کنه بگم حداقل خدا نهایت تلاشمو کردم باقیش با تو اکثر جوونا تمام مطالب شما رو میدونن اما چه کنن؟ شما کار داری اگه یه سال تو خونه بشینی به مرض جنون برسی این رو نمیگی دوست من جوونا خیلی بدبخت شدن قدیما واسه هر جوون سیکل صدتا کار بود و هزار انگیزه اما الان جامعه افسردست گرچه ناامید نباشید که گناهش بدتره ولی خوب ایران یرای ۹۰ درصد رشتهاش کار نداره مخصوصا علوم پایه تو امریکا درصد بالای از دانشجویان علو پایست چون میگن اینا رشته اصلین مادر علومن اما اینجا خودتو بکش مدرک بگیر بعد فارغ تحصیلی باد بخور مرسی از دیدگاهت

  • lida گفت:

    سلام, ‌متاسفانه‌اوضاع‌این‌ور‌آب‌هم‌چندان‌جالب‌نیست. ‌دوستان‌بسیار‌زیادی‌دارم‌که ‌در‌صنعت‌هستندمثلا‌توتال‌یا‌استات‌اویل‌‌, ولی‌الان‌در‌به‌در‌دنبال‌پارت‌تایم‌کردن‌کارشون‌وخوندن‌دکترا‌هستند‌, نه‌به‌خاطر‌عشق‌به‌تحقیق‌ بلکه‌بخاطر‌عقبـنموندن‌از‌سیل‌مدرک‌گرایی و …

  • حسین گفت:

    سلام . تقزیبا همه نظرات رو خوندم. ارشد برق هستم و دکترا قبول شدم و نمیخوام برم. میدونین چرا؟ چون دیگه این هیئت علمی ها هم داره اشباع میشه و مجبوری بری تو دانشگاه آزاد دارغوزآباد تدریس کنی. میدونین چرا چون اولین سوالاتی که تو مصاحبه دکترا ازم پرسیدن این بود که ازدواج می کنی؟ آیا بابات هزینتو تو این ۵ ۶ سال دکترا میده؟ آیا می تونی روزی ۷ ۸ ساعت بیای آزمایشگاه؟ چند تا مقاله میتونی تو این چند سال بدی؟ ته این حرفا اینه که میتونی قید زندگی رو بزنی کلا بیای درس بخونی؟ وقتی میزان علم کشور با مقالات ISI‌ تعیین میشه تهش میشه این. میدونین چرا دکترا نمیخونم چون دیگه الان به سختی دانشجوی دکترا رو بورس هم می کنن. دانشجوهای دکترامون تو آزمایشگاه چندین ساله در به در دنبال هیئت علمی ان و با حقوق حق التدریسی به بدبختی زندگی می کنن. خیلی از استادا به دانشجو به عنوان برده نگاه می کنن و انگار نه انگار که اونم آدمه. من چندین مقاله دادم و میدونم اکثر این مقالاتی که داده میشه به هیچ درد این مملکت که هیچ به درد دنیا هم نمی خوره. مقالاتی که من دارم میدم به درد صنعت آمریکا می خوره و حالا حالا ایران به این تکنولوِژی ها هم دست پیدا نمی کنه. چه خدمتی اکثر این استادا به جامعه می کنن جز اینکه همون چیزایی که شکسته پکسته خوندنو باز میان میدن به خورد ما. ای جامعه دانشجویان فاین تذهبون ؟ بالاخره روزی میرسه که این دکترا هم اشباع میشه و اون روز میخواین از بیکاری چه کار کنین؟ اگه قرار بود کشور ما با این مقاله ها رشد می کرد نتیجشو تا الان میدیدیم. اگه میخواین کار تولید کنین بیاین بیرون از این دانشگاه عمر تلف کن ولی اگه میخواین یه استادی بشین که همونایی که خوندین و بدون هیچ خلاقیتی درس بدین و پول چند میلیونی هیئت علمی رو بگیرین برین استاد شین و جز هزینه برای مملکت کار دیگه ای نکنین. البته دلیل اینو اگه بخوام بگم که چرا درصد کسایی که از رشته های فنی خسته میشن و میزنن به کار یا تغییر رشته میدنو میرن به رشته های مدیریتی از رشته های انسانی یا پزشکی بیشتره رشته کلام طویل میشه. فقط یه کلام علاقه و استعداد تون رو درنظر بگیرین و برین دنبال اون کاری که می خواین. اینقدر استعداداتون رو تو این دانشگاه ها سرکوب نکنین. ببخشید که زیاد حرف زدم و وقتتون رو گرفتم.

    • نجف آبادی گفت:

      خوب تقصیر همه مون هست دیگه! نظام آموزشی دنبال اینه که سواد مملکت زیاد بشه و از اون طرف شب و روز نگویند کنکور فلان است و بهمان است. پس تلاش می کند درهای دانشگاه را باز کند، بدون این که از خودش یا از کس دیگری بپرسد حالا واقعا به چه دردی می خوره این همه درس خونده.
      من دانشجو هم همین مشکل را به عینه دارم. پا می شم می رم دانشگاه، انگار دنباله ی دبیرستانه، بدون این که از خودم بپرسم چرا. چهار پنج سال به خودم و مملکت و آینده و گذشته ام ظلم می کنم و عین خیالم هم نیست.
      بعد از چهار سال، یا شش سال، یا ده سال، بلاخره این آدم از این نظام درسی میاد بیرون. بعد آمار تحصیل کرده های بیکار زیاد می شه. چاره چیه؟ ببینیم تحصیل کرده ها در چه زمینه ای می تونن کار کنن، همون کار رو براشون فراهم کنیم. یعنی مثلا نیاز کشور تولیده، اما بخش عمده از فارغ التحصیل های ما تنها در صورتی راضی می شوند که با حقوق مناسب و کار کم و مزایای فراوان بنشینیمشان پشت میز. خوب، در راستای تأمین رضایت و رفاه و برابری و این جور چیزها، دولت از سوی من و شما و تلوزیون داخل و شبکه ی ماهواره ای خارج و البته خودش، موظف می شود خواسته را تأمین کند.
      به این می گویند یک چرخه ی معیوب! یعنی به جای این که نیاز و اشتغال علت همه چیز باشد، معلولی می شود که ته ته هرم قرار دارد. مشکل هم از همه مان است. خواهش می کنم کاری را که به خاطر دلیل درست و حسابی نیست انجام ندهیم.
      و آن هایی که دنبال مدارک بالا هستند که بعد جزو خانواده های تحصیل کرده باشند که بچه هایشان خوب تربیت شوند و حرف روز را بشنوند و از این جور چیزها…. زهی خیال باطل!!! خواهش می کنم جای این چیزها خوب زندگی کردن را یاد بگیریم!

  • سلام
    کاملا موافقم و به نظرم این عنوانها ارزشی ندارند.
    از مطلبتون در وبلاگم با ذکر منبع استفاده کردم.

  • ناشناس گفت:

    با سلام
    ما که از درس خوندن چیزی ندیدم جز بیکاری، فقط باید اطلاعات تجربی خوبی تو زمینه کاریت داشته باشی تا بتونی واقعا حرفی واسه گفتن داشته باشی وگرنه پاس کردن چند تا واحد دانشگاهی رو مسلما همه بلدن. البته اگه از نظر تجربی و کار عملی هم تو سطح خوبی باشی باید بیبنی آیا با وجود اییییییییییییییییییین همه روابط، آیا واقعا جا واسه تو هم هست یا نه.
    با تشکر همگی موفق باشید.

    • نجف آبادی گفت:

      به قول عزیزی، آمار بیکاری هیچ ربطی به شما ندارد!
      به نظرم راست می گوید. به عنوان کسی که از خرداد سال گذشته رفته سر کار، حتی با شرایط سخت، حتی با شرایط نابرابر، اما با آینده ای که مطمئن است روشن است، فکر می کنم اگر بخواهم واقعا می توانم. واقعا به این باور رسیده ام که آمار بیکاری هیچ ربطی به من ندارد، و اگر بنشینم و بگویم روابط و آشنایی و پارتی و غیره، به هیچ جایی هم نمی رسم.

  • کرمی گفت:

    من امسال دکتری قبول شدم چون بیکار بودم نشستم خوندم و قبول شدم اما فک میکنم اتفاق خوبی در زندگی من بوده و من تجربه جدیدی را بدست خواهم اورد و چیزهایی را یاد می گیرم که فقط از این مسیر به انها دست میافتم ام واقعا نگران اینده هستم با این وضعیت مملکت

  • پريسا گفت:

    به نظر من هم محيط دانشگاه هاي ايران خيلي غيرعلمي و توخالي شده…اين محيط حتي آدم هاي با دغدغه علمي رو هم به بيراهه ها مبتلا مي كنه
    در دانشگاه تهران كه اينطوري بود

  • رضا گفت:

    با سلام خدمت آقای شعبانعلی و تشکر از مطالب مفیدتان می خواستم بنده را در رابطه با ادامه تحصیل یاری فرمایید من الان در مقطع لیسانس یا همان به اسطلاح کارشناسی هستم و دغدغه فراوانی دارم تا ادامه تحصیل دهم و تامقطع دکترا برم در ضمن ترس زیادی هم دارم که با این کار فقط وقت خود را تلف خواهم کرد به نظر شما بنده وارد بازار کار در تخصص خودم در مقطع کارشناسی بشم بهتره یا تا دکترا ادامه دادن و منتظر شدن؟

  • roya گفت:

    تا حالا تو زندگیم اینقدر قانع نشده بودم….
    ابتداا ضمن عرض سلام و احترام خدمت شما
    مشکلات سیستم اموزشی ما واقعا نمیدونم تا کی قرار ادامه پیدا کنه متاسفانه الان بیشتر دید مردم به القاب اقای دکتر خانم مهندس به اصطلاح مدرک گرایی رواج پیدا کرده و روز به روز بیشتر میشه و ما حصل اون دکتر مهندسای بیکار ! مشکل بعدی که وجود داره عدم تناسب بین رشته ها و نیاز جامعه ما بعضی از رشته ها رو اصلا تکنولوژیشو نداریم اصلا به درد جامعه ما نیخوره ولی تدریس میشه فارغ التحصیل میده !دروسی که تدریس میشه با رشته ای که فرد میخونه و کاری که بازار کار ازش انتظار داره طی چهار سال یاد گرفته باشه کاملا متفاوت !مشکل بعدی که واقعا باعث میشه بازار کار و تولیدات پیشرفت نداشته باشه اینکه هرکس جای خودش نیست من نوعی رو با من و هم رشته ای های من مقایسه نمیکنن تخصص من براشون در درجه اول اهمیت نیست حتی پدر های ما رو و خانواده ما رو هم در انتخاب لحاظ میکنن تا موقعی که با این دید به افراد نگاه میکنیم متاسفانه پیشرفتی حاصل نخواهد شد تا کی قرار بگیم فلانی خواهر زاده فلانی کارشو درست کن با خداست

  • مهدی گفت:

    بسیار خوشحالم که مطالب زیبای شما تا حد زیادی مسیر بهتر رو به من نشون داد.

    آرزوی سلامتی و موفقیت بیشتر برای شما دارم

  • ناشناس گفت:

    سلام
    این همه درد دل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا خیرتون بده سبب خیر شدین این بنده های خدا حرف دلشونو بزنن!
    مطالبی که فرمودین شاید برای رشته های فنی درست باشه و کار عملی خودش یه دانشگاه مهم دیگه است حتی شاید مهمتر از دانشگاه تئوری ولی درباره رشته های نظری و علوم انسانی دانشگاه می تونه خیلی مفید باشه من همین امشب خبر قبولیم درمقطع دکتری رو دریافت کردم و اصلا از ادامه تحصیلم ناراحت نیستم بلکه سطح پیشرفت دانشمو از لیسانس تا فوق لیسانس چشم گیر می دونم انشالله برای دکتری هم همین طور باشه
    اما یادمون باشه این مملکت به نیروهای جوانش که براشون هزینه کرده نیاز داره امیدوارم هر کدومون هر جا که هستیم اصل رو خدمت به مملکت بدونیم و شجاعت شنا در خلاف جهت رو داشته باشیم اگه دیدیم جریان غالب اشتباهه
    و من الله توفیق

    • دوست ناشناس من.
      آره. من هم در متن گفتم و هم در کامنت ها توضیح دادم که دلایل من کاملاً شخصی هستند. ممکنه بعضیهاش با دلایل دیگران مشابه باشه اما اساساً کسی نمیتونه برای کس دیگه تصمیم بگیره و تحلیل کنه.
      ضمن اینکه من در عین نقد کردن مدرک گرایی، همیشه سایت Elsevier و Emerald جلوم بازه و تا هر شب یک مقاله در حوزه تخصصی خودم مرور نکنم نمیخوابم.
      این رو از این جهت میگم که کسی نمیتونه به بهانه ی این بحثها، ارزش علم و یادگیری و تولید علم و مطالعه رو نفی کنه.

  • مرضیه گفت:

    با برخی نظراتتون موافقم ولی امروزه درس خواندن به یک تفریح و سرگرمی مبدل شده است برای کسی که بیکار است و بیکار است و بیکار… چاره ای جز درس خواندن نیست شما احتمالاً شغل خوبی دارید که دغدغه تحصیل ندارید یا مثلاً کسی مثه من واسه اینکه شغل مورد علاقشو پیدا کنه باید به سرعت نور درس بخونه

  • Rouhollah گفت:

    با سلام
    شما می فرمایید: “وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.”
    خوب ببخشید با این استلال یک نفر به جای اینکه فوق لیسانس هم بگیره می تونه به جای ۳۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن کتاب بنویسه!!!؟؟
    یا بجای لیسانس گرفتن و ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن ۳ تا کتاب بنویسه!!!؟؟
    یا اصلا می توانه به جای اینکه ۱۲ سال بره مدرسه و ۱۵۰۰۰ ساعت وقت بگذاره ۹ تا کتاب بنویسه!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
    این خیلی استدلال و فکر کوته بینانه ای است چون اصلا کیفیت و سطح کتاب لحاظ نشده است.

    • فکر میکنم استدلال شما بیشتر از جنس بازی با کلماته.
      من در بالاتر نوشته بودم که استدلال بر اساس «وضعیت شخصی من» است و نه یک وضعیت عمومی. من زمانی که ارشد داشتم، درگیر صدها میلیون دلار قرارداد بودم. اگر گفتم کتاب نوشتن را ترجیح میدهم، با پیشینه ی خودم گفتم. وگرنه فرد دیگری ممکن است دکترا هم بگیرد و جز کتاب خاطرات، نتواند چیزی بنویسد.
      البته سطحی بودن استدلالتان برای خودتان هم مشخص بوده چون آدرس ایمیل نگذاشته اید و با نام جعلی نوشته اید.
      با توجه به عمق و دقت استدلال شما(!)، احساس میکنم از همان گروهی هستید که بدون اینکه مدرسه بروید تصمیم به نوشتن گرفته اید!

      • mehran گفت:

        عجب استدلالی کرد روح اله؟؟؟؟ استدلالت تو حلقم. آقای شعبانعلی من از طرف ایشان از جامعه علمی و غیر علمی عذر خواهی می کنم. به نظر من آدم به یک حدی که میرسه دیگه احتیاج به اینکه بره سر کلاسی بشینه نداره؛ خود آدمی می تواند برود یک سرچی بزنه( البته این حد واسه بعضی ها لیسانس یا فوق یا دکتر یا……) در هر حال ……..

      • Rouhollah گفت:

        بیان شده «با توجه به عمق و دقت استدلال شما(!)، احساس میکنم از همان گروهی هستید که بدون اینکه مدرسه بروید تصمیم به نوشتن گرفته اید!» تعجب می کنم کسی که این استدلال را نمی فهمد ادعای کتاب نوشتن دارد احتمالا چنین کتابی در سطح کیهان بچه ها باید چاپ شود

        • پژمان گفت:

          روح اله متاسفم که جریان را نگرفتی، دوست عزیز ای کاش ما در همه جا انقدر ریز بین و تیز بین باشیم

          • ali گفت:

            سلام. روح الله استدلالت مسخره و خنده داره. معلومه سوادی نداری

            • jalal گفت:

              قطعا سواد کسانی ندارند که به دلیل عدم توان علمی قبولی و طی کردن دکتری این مقطع را غیر مفید می دانند

              • آقائی گفت:

                سلام به همه دوستان
                به نظر من در این گونه بحثها جای چند نکته خالیه:
                ۱٫ قریبا فراموش میشه سر چی داره بحث میشه و از چه جهت
                ۲٫ آیا بین مقدمات ذکر شده در استدلال و نتیجه اون ضرورتی وجود داره یا خیر
                مثلا جناب مهندس (به طور خلاصه) میگن که بر اساس دو مقدمه مذکور لزومی ندارد که انسان دکترا بگیرد و این رو کاملا شخصی می دونن. (نتیجه این میشه که نباید چنین چیز شخصی رو در دسترس عموم با سلایق مختلف گذاشت تا مجبور نشد برا هر کسی توضیحی داد و با هر توضیحی قیدی اضافه کرد). خوب اگه بحث سر یک مسئله شخصی است که صحبتی نیست لکن بحث همچنانکه از صحبتهای ایشون هم مشخصه سر یک مشکل اساسی در فرهنگی علمی کشور و در ذهن عمومی مردم این مملکته که من گفتم در حل چنین معضلی لزوما نباید از اون دوری کرد. مدرک رو طبق از راه صحیح اون گرفت اما آگاهانه، یعنی دانشجویی که وارد دانشگاه میشه از همون اول اهل مطالعه باشه و هدفمند در راستای رشته خودش مطالعه کنه.
                اما نسبت به نکته دوم به نظر بین مقدمات بسیاری از استدلالات دوستان از جمله استدلال جناب مهندس و نتیجه اون ضرورتی وجود ندارد و اینگونه استدلال منطقا صحیح نیست.
                التبه نکته مهم دیگر نیز رعایت ادب در اینگونه بحثها است که از جمله آداب مذاکره است لذا باید منش مذاکره رو نیز رعایت کرد در کنار دانستن روش مذاکره

    • مجید ابراهیمی گفت:

      شما مثل این که اصلا توی باغ نیستید.
      شما بهتره که برید تو دنیای بسته ی خودتون پشت سر هم یکی یکی مدرک ها رو ردیف کنید و در اخر بشید یه دکتر پاستوریزه. و تکنیسین های کارخونه هم همش صدا بزنند دکتر جون … اقای دکتر … اونوقت شما هم کیفتون کوک بشه و …
      متاسفم که اصلا دید بازی نداشتید. لطفا اگه امکانش هست مدرک و رشته ی تحصیلیتون رو بنویسید… مرسی

  • کاوه یوسف زاده گفت:

    سلام
    اولویت فوق اضطراری من در برهه فعلی در ایران اول ازدواج است. جهت تحقق ازدواج باید اول تکلیف اوکی های داده شده به من وسازگاری یا عدم سازگاری آن خانم ها با معیارهای بنده می باشد. بعد از ازدواج هم اولویت دائمی من امور فوق برنامه و…است.در زمینه دکترا من به فعالیت حداقلی وبا کیفیت وبسیار ساده معتقدم. بخش اعظم امور بنده به فعالیت های بسیار ذوقی فوق برنامه محددود خواهد شد. مثل فعالیت موسیقی وورزشی وسفرهای خارجی ویادگیری زبان های خارجی وتماشای برنامه های موردعلاقه ام ونگهداری حیوانات اهلی موردعلاقه ام ومطالعه آزاد.
    به هرصورت از آنجایی که با کمال تاسف روند ازدواجم بسیار طولانی شده است. یعنی از سال ۷۸ تا الان من را بشدت گرفتار کرده اند بنابراین دوگزینه مطرح است یا ازدواج یا خارج.اول باید دید که این خانم تا چه حد با معیارهایم هم خوانی دارد؟اگرداشت که فی بها .اگرنه که باز هم روشن شدن این موضوع یک گام اساسی به پیش است. بنابراین تیتر مقاله شما درباره من اصلا مصداق ندارد.
    متشکرم

  • maryam گفت:

    سلام من امسال کنکور دادم به دلیل مشکلاتی که داشتم و تنبلی خودم و ساعت مطالعه خیلی کم شریف و تهران و امیرکبیر نمیارم ولی صنعتی اصفهان وشیراز قبول میشم نمیدونم چیکار کنم؟ به اصرار بقیه انتخاب رشته کردم ولی هنوز هم فکر میکنم مهم نیست دو سال میمونم دو باره کنکور میدم
    من عاشق تحصیل و یادگرفتن مطالب جدیدم ولی دوست ندارم همه چی تئوری باش دوس دارم عملی کار کنم ازمایش کنم تحقیق کنم جدیدترین مقالات علمی رو بخونم و تئوری بودن مطالب تو دوره کنکور باعث شد تنبلی کنم و حالا شب وروز کارم گریه است خلاصه این که سطح علمی دانشگاه واسم خیلی مهمه میخوام اونقدر بالا باشه که من یه روز بتونم حرفی واسه گفتن داشته باشم راهنماییم کنید برم یا بمونم؟
    همه یه رویام اینه که یه روز تو یه موسسه تحقیقاتی برای رسیدن به یه کشف جدید و یه کار جدید فعالیت کنم
    وقتی تو نوشته هاتون گفته بودید که امکان تحصیل تو بهترین دانشگاه ها رو داشتید با همه وجودم حسودیم شد به شما
    اما برعکس شما که خیلی تلاش کردید من فوقش روزی ۲ ساعت خوندم ولی میخوام جبران کنم چون اهداف بزرگی دارم و گفتم این همه دروس تئوری وفرمول هایی که هیشکی نمیگه از کجا اومدن فقط باید حفظ کنم و وقتی از معلم سوال مفهومی میپرسم منو می پیچونه باعث دلزدگیم شد وگرنه راهنمایی که بودم کارم این بود که سوالات مشکل ریاضی رو حل کنم حتی اگه چن هفته وقتمو بگیره دوستام اشکالات ریاضیشونو از من میپرسدند نه معلم یکی از دوستام که الان امیرکبیر قبول میشه خودش بهم گفت یه روز ارزو میکردم ریاضیم مثل تو بشه معلما انیشتین اینده صدام میکردن ولی حالا رسیدم ته خط چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    فقط بگم میخوام تو دانشگاه جبران کنم و همون مریم قبلی بشم و میخوام دانشگاهی باشم که استادهای خوبی داشته باشه بتونم غملی کارکنم اپلای از mitیا هاروارد بگیرم و ……………..
    تو رو خدا جواب بدید برم یا بمونم اصلا به دوسال موندن توجه نکنید فقط درموردسطح علمی بگید
    خوش به حالتون که شریفی هستین بعضی وقتا فک میکنم اغدش میمونه تو دلم چون حس میکنم واقعا تواناییشو داشتم دلایلمو واسه درس نخوندن گفتم شاید دلایل خوبی نباشن ولی به هرحا منو بی انگیزه کردن
    از یه طرف حالا کارم شده حسودی به کسایی که رتبه های تک رقمی اوردن فک میکنم اونا اینده دارن و من ندارم اونا در اینده مرزای علم ودانشو تکون میدن من هیچی اونا از هترین دانشگاه ها مدرک میگیرن و من هیچی البته واسه مدرک گرایی نمیگم واسه این میگم که فک میکنم کسی که قراره مرز علم و داشو تکون بده تحصیلات زیادی میخواد هر چند خداییش بدم نمیاد تو مدرکم اسم بهترین دانشگاه ها نوشته شده باش کلاس داره دیگه

  • ش گفت:

    من شاگرد اول دانشگاهم در دوره لیسانس، شاگرد اول دانشگاه م در دوره فوق لیسانس هستم. رشتم محیط زیسته و تمام دوران تحصیلم با مترجمی پول در می آوردم. چندماهی بود به همین نتیجه رسیده بودم. اما جرات نمی کردم حتی در ذهنم به زبونش بیارم . این پست حرفای منو زد. اگه نخونده بودمش شاید ۱۰ سال دیگه خودم به این نتیجه می رسیدم . و بهتر از اون کامنتهائی هست که نشون میده همه نظر منو دارن. در رابطه با تز دکتری و حل کردن یکی از معضلات کشور باید بگم من در پایان نامه لیسانسم هیچ معضلی رو حل نکردم و فقط روش تحقیق رو یاد گرفتم. و الان میتونم به جرات بگم که من یک محقق هستم. و از وقتی یه سر به پتروشیمی شیراز زدم مشکلات فراوانی رو دیدم که به وجود من نیاز داره. اما در دانشگاهها نیازی به وجود من نیست.

  • شهناز گفت:

    من شاگرد اول دانشگاهم در دوره لیسانس، شاگرد اول دانشگاه م در دوره فوق لیسانس هستم. رشتم محیط زیسته و تمام دوران تحصیلم با مترجمی پول در می آوردم. چندماهی بود به همین نتیجه رسیده بودم. اما جرات نمی کردم حتی در ذهنم به زبونش بیارم . این پست حرفای منو زد. اگه نخونده بودمش شاید ۱۰ سال دیگه خودم به این نتیجه می رسیدم . و بهتر از اون کامنتهائی هست که نشون میده همه نظر منو دارن. در رابطه با تز دکتری و حل کردن یکی از معضلات کشور باید بگم من در پایان نامه لیسانسم هیچ معضلی رو حل نکردم و فقط روش تحقیق رو یاد گرفتم. و الان میتونم به جرات بگم که من یک محقق هستم. و از وقتی یه سر به پتروشیمی شیراز زدم مشکلات فراوانی رو دیدم که به وجود من نیاز داره. اما در دانشگاهها نیازی به وجود من نیست.

    • شاهی گفت:

      سلام.من لیسانس محیط زیستم.میخواستم در مورد قبولی در رشته ارشد محیط زیست منو راهنمایی کنید.آخه منبع و جزوه خوبی ندارم واسه ارشد خواهش میکنم زودتر جواب بدین.میخوام امسال قبول شم.چیکار کنم؟

  • مرتضی گفت:

    به نظرم رفته رفته جامعه داره به سمتی حرکت می کنی که “درک” رو با ارزش تر از “مدرک” بدونه بر خلاف گذشته

  • شکوه گفت:

    متن زیبایی بود.
    -من لیسانس مهندسی شیمی ام رو از دانشگاه تهران گرفتم. دانشجویی معمولی بودم یعنی درس می خونم و جزو یک سوم بالای کلاس بودم ولی عاشق علم و دانش نبودم. از دبیرستانش هم نبودم یعنی فکنم نبوغ ریاضی و مهندسی آنچنانی هم ندارم ولی یه ویژگی بارز دارم: پشتکارم فوق العاده است! چیزی رو بخام تا حد مرگ براش تلاش می کنم.
    -۲ سال بعد از تموم شدن لیسانس وقت تلف کردم برای اپلای برای ادامه تحصیل اونور آب و بعدشم وقتی نشد خوندن برای کنکور. هدفم از رفتن خارج تکون دادن مرزهای علم و دانش نبود ابدا! می خواستم برم یه زندگی جدید رو تجربه کنم. من عاشق تجربیات تازه ام. به زبان ساده می خواستم به بهانه ی درس برم خارج نه برای موندن برای دیدن! بعد مشکلاتی پیش اومد نشد.
    -دیدم بیکارم و همه ی دوستام رفتن ارشد( حتی یک نفر هم نبود که نره!) حوصله ی سرکار رفتن هم نداشتم و از طرفی آنقدر دوران لیسانس بهم تو دانشگاه خوش گذشته بود که دلم نمیومد ترکش کنم.نشستم خوندم برای کنکور ارشد و از اونجای که وقتی دست به کاری می زنم و تصمیم می گیرم انجامش بدم، سنگ تموم میذارم، رتبه ام تک رقمی شد در حالی که روز اعلام نتایج همش انتظار رتبه ی حدود ۲۰۰ داشتم که برم دانشگاه تهران پیش دوستام. منم که عاشق تجربیات تازه، شریف رو انتخاب کردم در حالی که هنوز هم که سال اول ارشدم تموم شده خودمو هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ عشق به علم و تحصیل اصلا یه شریفی نمیدونم.
    -الان که فقط تز ارشدم مونده دیگه باید برای آینده ام تصمیم بگیرم. دلم می خواد برم و زندگی اونورآب رو تجربه کنم. در خودم میبینم که هنوز درس بخونم ولی قطعا اگه برم خارج برای تحصیل یعنی اپلای کنم، برای یک فوق لیسانس دیگه میرم. حوصله ی دکترا خوندن ندارم. از طرفی اگه بمونم اینجا باید برم سر کار ( به هیچ وجه به دکترا خوندن چه اینجا چه اونجا فکر هم نمیکنم) و راستشو بخاید می ترسم. از تعهد و مسئولیت کار می ترسم. می ترسم از پسش بر نیام.
    -من عاشق محیط دانشگاه ام. شاید یکی از دلایل مهمی که رفتم ارشد همین بود. می خواستم دانشجو بمونم. حسشو دوست دارم نه علمشو! می دونم بده چون اینجوری جای یک نفر مفیدتر رو می گیرم توی دانشگاه ولی خب نمی تونم بگم استحقاق اینجایی که هستم ندارم چون براش زحمت کشیدم.
    -ولی فکر کنم یه کیس خاص باشم:) آدمی که عشق علم و درس نیست ولی عاشق دانشگاه و دانشجویی است!
    دوست داشتم این رو یکجا بنویسم چون نمی تونم به خیلی ها بگمشون.
    ممنون

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser