دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

هنر خواندن جملات کوتاه ۱ – (پیش‌نوشت‌ها!)

پیش نوشت صفر (اختصاصی نادر آرین): آخه نادر جان. تو که می‌گی اول نوشته‌هات ننویس مزخرفه. خوب هست دیگه! آدم خجالت می‌کشه اینا رو منتشر کنه. به قول یکی از دوستانم می‌گفت محمدرضا نمی‌ارزه به خاطر دو تا کلیک اضافی اینقدر آشغال بنویسی. ماهی یه دونه بنویس. درست حسابی بنویس! این یکی واقعاً مزخرفه. اصلاً نمی‌دونم شاید اثر سر درد و سرگیجه دیروز باشه یا تب امروز. اما خوب به قول اون دوستم شاید برای گرفتن کلیک به درد بخوره!

پیش نوشت اول (مربوط): این روزها، خواندن و منتشر کردن جملات کوتاه، به طور گسترده‌ای رواج پیدا کرده است. البته توجه و علاقه به جملات کوتاه اتفاق جدیدی نیست. خوب یادم هست که بیست سال پیش هم دیکشنری نقل قول‌های آکسفورد یا Oxford Dictionary of Quotations در نمایشگاه کتاب که آن موقع در محل نمایشگاه کتاب برگزار می‌شد، فروش خوبی داشت و به وضوح مورد استقبال قرار گرفته بود.

باید اعتراف کنم که من هم، یک نسخه از همان کتاب را خریدم و با حرص و ولع تمام، تک تک جملات را می‌خواندم و حفظ می‌کردم و از فردا به دنبال شرایطی بودم که بتوانم آن جمله‌ها را به کار ببرم و اظهار فضل مختصری داشته باشم!

اما به هر حال به نظرم می‌رسد یک واقعیت انکارناپذیر وجود دارد. ظهور و گسترش شبکه‌های اجتماعی مجازی و ابزارهای ارتباطی جدید، از توییتر و اینستاگرام و فیس بوک تا وایبر و واتس آپ و تلگرام، روند ترویج فرهنگ استفاده از جملات کوتاه را سرعت بخشیده است.

یا شاید بتوان گفت خواندن جملات کوتاه و جمع کردن کتابهای نقل قول در گذشته، بیشتر تفریح کتابخوان‌ها بود. اما امروز به تدریج نوعی دو قطبی شدن و پولاریزاسیون در حال شکل گرفتن است. اکثر افراد یا کتابخوان هستند یا جمله‌های کوتاه و البته در نخستین مواجهه، دو گروه بسیار شبیه هم به نظر می‌رسند. خوب یادم هست که همیشه شوخی‌های کودکی ما حول و حوش قرص نماز و قرص غذا و این حرف‌ها می‌گذشت. جملات کوتاه واقعاً به عنوان قرص کتاب، مورد استفاده قرار می‌گیرند.

پیش نوشت دوم (خیلی نامربوط): دکترعزیز، علی شریعتی که چند روز پیش هم سالروز از دست دادنشان بود (و ای کاش بود و من فرصت یک چای خوردن کنارش را با بسیاری از داشته‌هایم معامله می‌کردم) در جایی از مفهوم ملیت حرف می‌زند و در میانه‌ی آن تعبیری را مطرح می‌کند. این تعبیر،هفت کلمه بیشتر نیست. جمله‌ی معترضه‌ای در میانه‌ی جمله‌ای بزرگتر. اما چنان زیبا و دوست داشتنی است و چنان خوب است و چنان درست است و چنان ناب است و چنان ساده است و چنان کاربردی است و چنان زانو به خاک تجربه فرو برده است که هنوز هم که هنوز، مدام پیش چشم من است.

درست مثل دختری زیبا در میانه مجلس عروسی که هر بار بلند می‌شود و راه می‌رود، نگاه مهمانان از عروس و داماد برمی‌گردد و رد پاهای او را تعقیب می‌کنند. هر زمان در میانه یک جلسه یا میانه یک سخنرانی یا پشت میز کارم یا روبروی این صفحه کلید، می‌خواهم کلمات را به هم وصل کنم و جمله بسازم و حرف بزنم یا تصمیمی بگیرم و کاری را انجام دهم، این دختر زیبارو توجهم را به خودش جلب می‌کند و در گوشم رازی را زمزمه می‌کند که به نظرم از زیباترین رازهای زندگی در میان انسانهاست.

بگذارید کل حرف شریعتی را – به مضمون و تا حدی که حافظه‌ام اجازه می‌دهد – نقل کنم تا اصل مجلس و بزم را بشناسید و سپس دختر زیباروی دوست داشتنی من را هم در آن میان ببینید.

ملیت اگر بخواهیم آن را از نگاه جامعه شناسی و به شکلی علمی ببینیم با نژادپرستی هم معنا نیست. بلکه یک واقعیت انسانی و یک حقیقت اجتماعی در میان انسان‌هاست. چیزی که نه تنها به برتری جویی در میان اقوام و تنازع در میان ملت‌ها تبدیل  نمی‌شود و نباید بشود، بلکه باید عاملی برای تفاهم و تعارف میان ملت‌ها باشد. بر خلاف نظر عمده‌ روشنفکران، ملیت مانعی در برابر توسعه انسان و انسانیت نیست. بلکه مسیر تحقق انسان و انسانیت بر روی زمین و نه روی کاغذ از آن عبور می‌کند.

موضوع بحث چیزی دیگری است و چالشی است که هر انسان اهل فکری و دست به قلمی، دیر یا زود باید در برابرش موضع بگیرد و آن بحث ملت و ملیت و وطن پرستی و بی وطنی و جهان وطنی است. اما از نعمت‌های خداوند بود که من این هفت کلمه پایانی را قبل از پایان دانشگاه و زمانی که بیست و یک یا دو سال بیشتر نداشتم خواندم.

بر روی زمین و نه روی کاغذ: چقدر دنیای زمین و دنیای کاغذ با هم متفاوت است و چه خطر بزرگی است در دنیای کاغذ محصور شدن و برای دنیایی که بیرون کاغذ است فکر کردن و تجویز کردن. و چه جامعه دردناکی می‌شود جامعه‌ای که تفاوت زمین و کاغذ را نفهمد. که در آن شرایط، روی کاغذ حرف دیگری می‌زند و روی زمین کار دیگری می‌کند و دنیای زمین و دنیای کاغذ از هم دور می‌شوند و فاصله می‌گیرند و کم کم جامعه به دو دسته تقسیم می‌شود.

آنها که بر روی زمین زندگی می‌کنند و آنها که در دنیای کاغذ سیر می‌کنند. چه می‌گویم! سه دسته می‌شود. دسته سوم آنها که مثل اهالی کاغذ حرف می‌زنند و مثل اهالی زمین رفتار می‌کنند. فرشته کلامان شیطان رفتار!

ترکیب واژه‌ها شاید غریب باشد. اما این جنس آدم برایمان غریب نیست. من هستم و تو هستی و همه آنها که در اطراف ما هستند. بیماران دو شخصیتی و چندشخصیتی که وقتی حرف می‌زنیم و می‌نویسیم و عکس در اینستاگرام می‌گذاریم و کپشن نویسی می‌کنیم، تو گویی همه فیلسوف و عارف‌ هستیم. جمله‌های نیچه و ولتر و و مارک تواین و کوروش و دیگران، چنان لایک می‌خورند و تحسین می‌شوند که عده‌ای از دوستان کسب و کارشان را بر گردآوری و بازنشر حرف‌های اینها بناکرده‌‌اند. اما به خیابان‌ها که می‌روی می‌بینی که اگر ولتر زنده بود، بلیط تئاترش فروش نمی‌رفت و اگر نیچه زنده بود در کمک کردن به اسب مانده در زیر گاری تنها می‌ماند و اگر مارک تواین زنده بود روی نخستین خط عابر پیاده، زیر گرفته می‌شد و اگر کوروش زنده بود به جای مالیات دادن به او، به دنبال یارانه گرفتن از او بودیم!

همیشه به اندازه‌ای که این عقل ناقص و بیمار، همراهی می‌کند به دلایل عقب ماندگی‌های خودمان فکر می‌کنم. فکر می‌کنم هر کدام از ما زمان زیادی را برای این سوال صرف کرده و می‌کنیم. من هم مانند بسیاری از کسانی که الان این نوشته را می‌خوانند، فهرست بلندبالایی از این دلایل دارم و نوشته‌ام و کاش روزی بتوانم آن را اینجا برایتان بنویسم. اما یکی از آنها همین ماجرای فاصله زیاد دنیای کاغذ و دنیای زمین است.

بسیاری از عادت‌ها و رفتارها وجود دارند که وجود دارند. هستند. نمی‌توانیم آنها را به رسمیت نشناسیم. نمی‌توانیم بگوییم وجود ندارند. نمی‌توانیم بگوییم نباید وجود داشته باشند. مثال‌های بزرگش را نمی‌توانم بنویسم (چون وقت ندارم و مدیونید که فکر کنید که دلیل دیگری دارد!). اما یک مثال کوچک آن همین ماجرای نقل قول‌ها و خواندن جملات کوتاه است.

نمی‌توانیم فقط نصیحت کنیم که نخوانیم. بیایید نخوانیم. بیایید نخوانید. بگویید نخوانند.

بر روی کاغذ، خواندن جملات کوتاه، نشان از سطحی نگری و شتابزدگی دارد و باید از آن اجتناب کنیم و مراقب باشیم که فرهنگ آن رایج نشود و خودمان همراه آن نشویم. اما بر روی زمین، با گروه بزرگی از انسانها طرف هستیم که رسماً این شیوه را به عنوان میان‌بری برای رشد و یادگیری و ادعای دانش و ژست فرهنگ و عمل زیبایی چهره (و تبدیل آن به چهره‌ی یک فیلسوف عارف مسلک متفکر) به کار می‌برند.

در بسیاری از حوزه‌ها من راه‌های روی زمین را جستجو کرده‌ام و نه راه‌های روی کاغذ را. اما فکر می‌کنم تا همین اواخر در مورد فرهنگ سطحی نگر و ضعیف شبکه‌های اجتماعی، افکارم بیشتر بر دنیای کاغذ متمرکز بوده و حاضر نبودم به سادگی این مسئله را بپذیرم که در دنیای واقعی و بر روی زمین، وجود این پدیده یادگیری شتابزده، قابل انکار نیست.

همان‌هایی که به جای رستوران رفتن و ساعت‌ها نشستن و غذا خوردن، به فست فود می‌روند و غذا را می‌گیرند و شتابزده می‌خورند یا ساندویچ را در ماشین کنار خیابان می‌خورند و از کنار هم بودن لذت می‌برند، به جای کتابخانه رفتن و کتاب خریدن هم، جملات زیبا را در موبایل می‌خوانند و با هم رد و بدل می‌کنند و از با هم بودن لذت می‌برند!

به همین دلیل، شاید وقت آن باشد که کسی مثل من هم – که نوشتن مطالب بلند از ویژگی‌های اوست – درباره هنر خواندن جملات کوتاه، چیزهایی بنویسد!

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


60 نظر بر روی پست “هنر خواندن جملات کوتاه ۱ – (پیش‌نوشت‌ها!)

  • ليلي گفت:

    ممنونم عالي بود.

  • شكوه گفت:

    سلام
    من هم معتقدم خوب و بد مطلق وجود نداره و بستگي به نوع استفاده و زماني كه به آن اختصاص مي دهيم دارد ولي اساسا تجربه من به شخصه نشان داده جملات مختصر و مفيد خواندن در شبكه هاي اجتماعي بدون فايده است ، نه هدفي را دنبال مي كند و نه حتي باعث مي شود در اتنخاب هدف و راهي برانگيخته شويم اما برعكس خواندن كتاب و مطالعه سايتي مثل سايت شما هم آموزنده است و همه هدفي را در ذهن هر شخصي دنبال مي كند يا مي توان گفت به نوعي هدف برانگيز هم هست ، چيزي كه نداشتن آن اين حس را به آدمي دست مي دهد كه در باتلاقي از زندگي گير كرده اي.
    جمله بر روي زمين و نه روي كاغذ را خيلي دوست داشتم اين جمله را بايد به مشاوراني گفت كه پول هاي هنگفتي از سازمان ها را به جيب زده و تنها حرف مي زنند يا به قول رئيسم روضه مي خوانند و مراحل سخت اجرايي كار و روبرويي با واقعيات به عهده بخش اجرايي است و تازه خيلي وقت ها بايد با دادن گزارش آنها را با واقعيات روي زمين روبرو كنيم .

  • سارا گفت:

    با سلام خدمت استاد ارجمند
    از مطالعه مطالب شما لذت وافر می برم امیدوارم که بتوانم آنها را در عمل بکار برم . موفق تر باشید.

  • امین گفت:

    محمدرضای عزیز بسیار تشکر-من به شما و تیم شما تبریک میگم.شاید دوسالی میشه که همراه شما هستم اما بسیار کم براتون کامنت میذارم.
    ولی بسیار خوشحالم از اینکه دوست خوبی مثل شما دارم.
    اردات مند شما امین

  • F.fereshteh گفت:

    برای مطالعه ی نوشته ها و سایتتون و استفاده ازش تازه کارم و خوشحال…

    این متن و کامنت ِ لیلا عزیز و پاسخ شمارو خوندم… اون نوشته ی دورغ های سفید و دروغ های سیاه توی ذهنم تداعی شد، بیشتر اون قسمتش که دروغ های سیاه خیلی بهتره و قابلِ بخشش اما دروغ های سیاه….. این کوتاه نوشت ها بودنشون و اینکه حسِ زود گذرِ خوبی دارند یکطرف، بازنشرِ خیلی زیادشون هم یکطرف… فکر میکنم من زمانی که جمله ای رو میخونم و یه لحظه هیجان زده میشم و بلافاصله اون رو توییت میکنم یا اینستاگرام میزنم یا وایبر یا واتساپ و بقیه در حالیکه خودم هیچگونه استفاده ی خاصی ازش نکردم میشم مصداق همون دروغ های سپید یا سفید…..!!

    عااالیه. فعلا لذتی گنگ دارم از نوشته هاتون، شاید بخاطرِ اینه که هیچی بلد نیستم و یهو افتادم وسطِ یه دریا اطلاعات.

    واقعا ممنون

  • پریسا گفت:

    سلام.
    چقدر خوبه که هستین.خدا حفظتون کنه.فکر میکردم دیگه آدم هایی مثل شمارو باید تو کتابا و داستان های قدیمی پیدا کرد.ممنون بابت مطالب خوبتون.صراحت صداقت و دلسوزیتون برای نسل من رو تحسین میکنم.شاد باشید.

  • سمیرا کاظمی گفت:

    باسلام خدمت استاد بزرگوارم جناب اقای شعبانعلی
    استاد عزیزم تمامی پاسخ شما به لیلای عزیز را خواندم.تمام فرمایشات شما متین و کاملا درست و من باتمام دیدگاهها کاملا هم عقیده بودم اما یک سوال؟ من به عنوان نماینده قشرجوان ایران زمین و یکی از فعالان دنیای مجازی میتونم به جرات بگم که ۹۰درصدجوانها به شبکه های اجتماعی گرایش بسیار شدیدی دارندکه این هم خوب است و هم بد. بد ازاین ججهت که فضا ها فقط شده کپی پیست و بعضیها ناهار و شامشون هم لاین و وایبر وواتساپ و… است و خوب به این دلیل که تعاملات اجتماعی زیادتر شده البته از نوع اجتماعیش و اینکه بیشتر قشر جوان رو پوشش داده است…بنظرم اولویت اول درسته سایت شماست اما بنظرمیرسه چون اجتماع ما ناخوداگاه به سمت شبکه های مجازی کشیده شده اند بهتره که در این فضاها نماینده یافعالیتی هرچند کم و مختصر داشته باشید تا افراد بیشتری شمارا بشناسند. من خودم به شخصه هرکس درمورد دانستن فنون مذاکره و سخنوری چیزی میپرسه سایت شما و اقای بهرام پور را معرفی میکنم که شما هزار کتاب ناخوانده هستید و واقعا حیف شماست که زیاد در بین جوانها شناخته نشده اید…

    صمیمانه دوستتان داریم و امیدواریم همیشه پیروز باشید.

  • امیر گفت:

    سلام محمدرضا، خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا…دلم برا مختصر نویسی های چند صد کلمه ایت تنگ شده بود.
    ممنون که هستی…
    پایدار بمانی.

  • لیلا گفت:

    سلام
    چند وقتیه که پیگیر نوشته هاتون هستم و ازشون چیز یاد می گیرم.
    این نوشته من رو یاد فایل پی دی اف دیرآموخته هاتون انداخت که با کلی انگیزه شروع کردم به خوندنش و بر خلاف سایر نوشته هاتون، بعد از چند صفحه، مطمئن شدم نباید ادامه ش بدم.
    با خوندن این متن، این سوال برام ایجاد شد که هدفتون از انتشار اون فایل چی بوده؟ این رو می فهمم که اون جملات کوتاه برای شما چیزی بیش ازمجموعه ای از جملات کوتاه بوده و چیزی بوده که زندگیش کردین اما برای دیگران، اگر مستقل از سایر نوشته هاتون خونده بشه، آیا نقش همین جملات کوتاهی رو نداره که توصیه می کنید بهتره ترویجشون نکنیم؟
    پاینده باشید.

    • لیلای عزیز.

      برای سوال بالا، بیش از ده پاسخ مختلف وجود داره که بعضی از اونها رو به دلایل مختلف نمیشه در اینجا توضیح داد.
      بعضی از اونها هم برای دوستانی که در هفت هشت یا ده سال گذشته نوشته‌های اینجا رو می‌خونن، فکر می‌کنم مشخص باشه (چون به شکل‌های دیگه قبلا‌ً در کامنت‌ها بهش اشاره کردم).

      اما من فقط دو مورد از دلایل رو در اینجا ذکر می‌کنم:

      دلیل اول اینکه همچنانکه ما در درس استراتژی محتوا در متمم توضیح داده‌ایم، هر رسانه‌ای محتوای خاص خودش را می‌طلبد.
      (لینک مجموعه درس‌های استراتژی محتوا: http://www.motamem.org/?p=5214)

      یکی از غیرحرفه‌ای ترین کارها در فضای رسانه، این است که محتوای رسانه‌ی دیگری را بدون هر گونه تغییر و تطبیق، در رسانه‌های دیگر منتشر کنیم.
      درست مثل کسانی که در سایت خود مطلب می‌نویسند و مستقیماً یا حتی اتوماتیک (با استفاده از پلاگین‌ها و سرویس‌هایی که برای این کار هست) دقیقاً لینک همان مطلب را در توییتر منتشر می‌کنند.
      توییتر فضای دیگری است. محتوای دیگری می‌طلبد.
      همین ماجرا را می‌توان در مورد فیس بوک هم دید. در مورد اینستاگرام هم دید.
      بعضی دوستان در اینستاگرام یک عکس می‌گذارند با هزار کلمه کپشن.
      این کار مربوط به فضای اینستاگرام نیست و یک معنای تخصصی بیشتر ندارد:
      کسی که این کار را می‌کند از اعتبار کافی اجتماعی یا اعتبار کافی اقتصادی برای داشتن یک سایت مستقل برخوردار نیست (چون داشتن سایت هزینه دارد و همین سایت کوچک من، ماهی چند میلیون تومان هزینه دارد) و از فضای رایگان اینستاگرام یا سایر شبکه های اجتماعی استفاده می‌کند.

      اگر این فرض را بپذیریم، باید کسی که وارد یک پلتفرم جدید می‌شود یا استاندارد آن را بپذیرد و وارد شود، یا از ورود به آن صرف نظر کند. طبیعی است که اگر کسی مانند من وارد اینستاگرام بشود، بخشی از (تاکید می‌کنم که بخشی از و نه همه‌ی محتوای او) می‌تواند جملات کوتاهی باشد که تجربه اینستاگرام و اقبال کاربران نشان داده که در فضای فرهنگی ما، یکی از انواع محتوای جذاب و قابل استفاده در اینستاگرام محسوب می‌شود.

      پس اگر بپذیریم که حضور در اینستاگرام و رفتار حرفه‌ای در فضای اینستاگرام ایرانی از لحاظ معیارهای استراتژی محتوا، شامل انتشار جملات کوتاه هم هست، دیگر نمی‌توان گفت که چرا من چنین کاری انجام می‌دهم.
      اما می‌توان پرسید که آیا مجبور هستی به اینستاگرام سر بزنی و در آن پروفایل داشته باشی؟
      چون اگر محبور باشم، انتخاب بعدی هم عملاً مشخص است.

      اما پاسخ به سوال آخر اینکه: بله. مجبور هستم.
      دلایل متعددی برای این اجبار وجود دارد که یکی از آنها پروفایل‌های متعددی است که قبل از حضور من در اینستاگرام به نام من یا سایت من یا متمم ساخته شد و کلاه‌برداری‌های اخلاقی و اقتصادی بزرگی توسط آنها انجام شد که هنوز پرونده برخی از آنها باز است.
      پس من مجبور هستم که به اینستاگرام بروم و به فیس بوک بروم و در توییتر اکانت داشته باشم تا راه این فساد – که خسارات مادی و اعتباری آن، بعضاً غیرقابل جبران است – بسته شود.
      و حتی وقتی می‌روم مجبورم یک پروفایل بزرگ با ده بیست هزار فالور داشته باشم تا مشخص باشد که پروفایل اصلی است. وگرنه چگونه می‌خواهم به فالور‌های نسخه‌های تقلبی خودم که چند ده هزار فالور دارند ثابت کنم که پروفایل اصلی کجاست؟

      اما سوال بعدی ممکن است این باشد که خوب اگر این جملات را برای اینستا آماده کرده‌ای، چرا در روزنوشته‌ها هم منتشر کردی؟
      دلیل این مسئله هم مشخص است. من شبکه‌های اجتماعی را به رسمیت نمی‌شناسم و اولویت اول من در همه‌ی انتخاب‌ها، کسانی است که در اینجا و در متمم همراه من هستند.
      تحت هیچ شرایطی نباید کسانی که در اینجا و متمم با من هستند، بعد از کسانی که در شبکه‌های اجتماعی همراه من هستند از یک خبر مطلع شوند یا حتی کمتر از فعالان شبکه‌های اجتماعی مورد توجه قرار بگیرند.

      یکی از دلایل اینکه من در سوشال‌ها حتی جواب سلام مردم را هم نمی‌دهم همین است.
      وقتی کسی مثل شما و بیش از صد هزار نفر دیگر از دوستانم، لطف می‌کنند و به من سر می‌زنند، اگر قرار به یک خط توضیح یا احوال پرسی هم باشد، قطعاً عرفاً و شرعاً و اخلاقاً باید آن یک خط احوال پرسی در اینجا نوشته شود و نه آنجا.

      اما در مورد ترویج جملات کوتاه، فکر کنم اگر در شبکه‌های اجتماعی فعال باشید حتماً تجربه کرده‌اید که من این مطالب را ترویج نکرده‌ام. اتفاقاً اینها مطالبی از من بوده‌اند که همگی قبل از دیرآموخته‌ها در فضای اجتماعی ایران ترویج شده‌اند و به نام شریعتی و شاملو و حتی بخش‌هایی از کتیبه کوروش منتشر شده‌اند!

      اما تنها تفاوت این بود که کسی که اینها را به عنوان متن این بزرگواران می‌خواند، هر چه به سراغ منابع می‌رفت نمی‌توانست باقی آنها را بیابد و بخواند و سردرگم می‌شد.
      اما اکنون وقتی نویسنده واقعی را بیابد لااقل می‌تواند اصل متن‌ها و نوشته‌ها و حاشیه‌های آنها را بخواند و این به هدف من نزدیک‌تر است.

      فراموش نکنید که اکثر کسانی هم که امروز من اینجا در خدمتشان هستم، از همین شیوه‌ها با اینجا آشنا شده‌اند و امروز مهمان این خانه مجازی هستند.

      من زمانی برای حضور مکرر در تلویزیون و رادیو هم انتقادات مشابه می‌شنیدم. اما همان زمان هم حرفم این بود که تحریم کردن و استفاده نکردن از الگوهای رایج و کنج عزلت گزیدن، شیوه‌ی امثال من نیست (اگر چه خودم همیشه با افتخار گفته‌ام که از سال ۷۹ تا امروز، در خانه‌ام تلویزیون و ماهواره روشن نشده و مغزم را برای کارهای مفیدتر آزاد نگه داشته‌ام).

      این تحریم کردنها و به تعبیر بالا «دنیای کاغذ» را دیدن و «دنیای زمین» را فراموش کردن، شیوه‌ی همان روشنفکرانی است که سالهای سال، با همین ژست‌ها در خلوت کافه‌ها و خانه‌ها غرق در دود سیگار و افیون و الکل و قهوه، نشسته‌اند و احساس شعور می‌کنند و از کاپیتال مارکس به ثروت ملل آدام اسمیت و از حماسه حسینی مطهری به حسین وارث آدم شریعتی، نخ می‌کشند و واژه می‌دوزند و تنها چیزی که مرگ آنها را حس می‌کند فاضلاب خانه‌هاست که دیگر خروجی مطالعات آنها را دریافت نمی‌کند!

      جامعه،‌ عمل می‌خواهد. اقدام می‌خواهد. تلاش برای بهبود می‌خواهد. به تعبیر شریعتی تقوای ستیز می‌خواهد و نه تقوای پرهیز.

      در تفکر سیستمی هم توضیح داده‌ایم که باید اثرات بلندمدت رفتارها را سنجید. چه بسیار کارهای خیری که در بلندمدت چیزی جز کثافت و فساد برای یک جامعه ایجاد نمی‌کنند و چه بسیار کارهای نامطلوبی که اثرات خیر بلندمدت دارند.

      اگر این دو دلیل را به بیش از ده دلیل دیگر که در اینجا جای گفتن آنها نیست بیفزاییم، به نظر من این تصمیم یکی از بهترین تصمیم‌هایی بوده که در حوزه استراتژی محتوای مرتبط با «روزنوشته‌ها» اتخاذ شده.
      مطمئنم حتی با همین دلایل و بدون نیاز به شرح بیشتر، شما هم با ما بیش از گذشته در این تصمیم همدل می‌شوید.

      هیچ خواننده‌ی روزنوشته‌ای که اهل نوشته‌های بلند اینجا یا متمم است، با دیدن دیرآموخته هوس خواندن نوشته‌های کوتاه را نخواهد کرد.
      اما آمارها و بررسی‌های ما نشان داده است که کوتاه‌خوان‌های زیادی، امروز همراه ما شده‌اند و آنها هم مثل شما، سالهای بعد از منتقدان جدی ترویج فرهنگ بی‌حوصلگی خواهند بود و امیدوارم این نفرت از کوتاه خوانی و کوتاه نویسی به حدی برسد که من هم حتی با همین نوشته‌های چند هزار کلمه‌ای، در لب تیغ انتقادشان قرار بگیرم.

      قربان شما
      محمدرضا

      • محسن همراه گفت:

        سلام
        خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحالم که برای مخاطب هاتون اینقدر ارج و منزلت و احترام قائل هستید و علی رغم طوفان کارهای انجام نشده و در درست اجرا تون با حوصله وتدبیر جواب و پاسخ میدهید.
        واقعا خوشحالم که جزئی از این مجموعه هستم. محسن همراه

    • لیلا گفت:

      آقای محمدرضا
      خوشحالم که سؤالم رو پرسیدم و پاسخ گرفتم. متشکرم از شما به خاطر توضیحات روشنتون.
      امیدوارم راهی که در پیش گرفتین، هر روز براتون هموارتر بشه.

  • نادر آرین گفت:

    محمدرضا مدتی بود بخاطر کسالتی که داشتم نمیومدم.
    ضمن اینکه اینجا (خوزستان) وقتی روزه باشی و کار کنی
    بقیه فعالیتها By Pass میشه و برای بقا تلاش میکنه 🙂
    در هر صورت حضور من کمرنگ شده بود.

    اینکه احتمالا با کامنت های من حال کردی، جای خوشحالی داره!
    محمدرضا حالا که از موضع خودت نمیای پایین، منم یه جمله میگم تا
    قال قضیه رو بکنیم! آقا مگه نوشته هات مزخرف و آشغال نیست؟
    خب ببین من کجای کارم که دارم با این آشغالا خودمو میکشونم بالا!
    یه چیزی رو هم اضافه کنم:
    با توجه به جوابت به نگار خانم و با توجه به این جملت:
    “وقتی روی کاغذ میاد اصلاً اون پیامی رو که می‌خوام،
    با اون دقت و جامعیتی که مد نظرم هست منتقل نمی‌کنه.”
    به نظرم نوشته هایی از نظر خودت آشغالن که در مورد دغذغه هایی
    هستند که هنوز ازشون عبور نکردی! هنوز درگیرشون هستی!
    گفتگوی خودت رو با سهیلی دوست داشتنی به یاد بیار!
    میگفت معلم کارش ساده سازیه! ساده ساده ساده! خیلی ساده.
    من اون گفتگو رو خیلی دوست دارم.سهیلی داشت از چیزایی حرف میزد که ازشون عبور کرده بود.
    وقتی هنوز خودت از یه حس درونی، از یه دغدغه، کامل عبور نکرده باشی
    نمیتونی اون رو ساده کنی! روی کاغذ آوردنش خیلی سخته برات.
    این نظر منه! شاید همین حرفای من هم شبیه آشغالای خودت باشه!
    یعنی منم هنوز عبور نکرده باشم و دارم این حرفارو به تو میزنم 🙂

    • حنانه ناصری گفت:

      صرفا جهت یادآوری بهتون بگم که یکی از اهداف محمدرضا برای افتتاح اینجا این بود که ما همگی همراه با خودش پله پله پیشرفت کنیم نه اینکه ایشون بیان و از پیشرفت هاشون برامون صحبت کنن. چه بسا وقت هایی که ما بتونیم با کامنت هامون کمک کنیم از دغدغه شون عبور کنند.

  • سپید آریا گفت:

    آخرش در مورد مطلب مورد نظرم چیزی ننوشته بودید
    هنر خواندن جملات کوتاه

  • علی گفت:

    به نظر میاد هرچقدر هم بگیم جمله کوتاه خوندن بده، در نهایت هرکس دنبال چیزی میره که میخواد، یکنفر با عزت نفس پایین که دنبال بزک های شخصیتی و چسباندن جملات بزرگان به خودشه ، جذب جملات کوتاه و به اشتراک گذاری اونها میشه. کسی هم که واقعا دنبال آموختن و غنی شدنه، از جملات کوتاه سیراب نمیشه و به سرچشمه مراجعه میکنه.
    بنظرم راهکار مناسب (که خود شما هم بهش اشاره کردین) اینه که بعد از خوندن هر جمله ای راجبش فکر کنیم، نظر خودمون رو داشته باشیم و همچنین وقتی دیگران جملات کوتاه رو منتشر میکنن، نظر خود اونها رو بپرسیم که وادار به توضیحات و تفکر بیشتر بشن.

  • Ehsan گفت:

    محمد رضای عزیز، مطلبت مثل همیشه به دلم نشست. ولی به نظرت در دنیای امروز که نقش سرعت و بازخورد سریع گرفتن اهمیت بسزایی داره، چطور میشه برای مطالب و آثار بلند وقت گذاشت؟
    با سپاس
    احسان زرین

  • اعظم محمدی بقا گفت:

    سلام.
    اولین بار است که به وبلاگتان آمده ام.
    حرف خاصی نمی زنم. نوشته تان را دوست داشتم.
    ..بر روی زمین و نه روی کاغذ: چقدر دنیای زمین و دنیای کاغذ با هم متفاوت است و چه خطر بزرگی است در دنیای کاغذ محصور شدن و برای دنیایی که بیرون کاغذ است فکر کردن و تجویز کردن. و چه جامعه دردناکی می‌شود جامعه‌ای که تفاوت زمین و کاغذ را نفهمد. که در آن شرایط، روی کاغذ حرف دیگری می‌زند و روی زمین کار دیگری می‌کند و دنیای زمین و دنیای کاغذ از هم دور می‌شوند و فاصله می‌گیرند و کم کم جامعه به دو دسته تقسیم می‌شود…
    باسپاس

  • علی رضایی گفت:

    دوستی دارم به نام رضا مهدوي هزاوه… توی فرهیختگان می نویسه…این جمله اون اینجا به کار میاد:
    قصار خوانی… توهم اندیشمندی است.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser