پیش نوشت یک: امسال قسمت پایانی سمینار رفتارشناسی در کسب و کار را به بحث توجه کردن اختصاص دادم. از بحثها و بازخوردها و گفتگوهایی که بعد از سمینار شکل گرفت، متوجه شدم که این مسئله، دغدغهی بسیاری از دوستان عزیزم هم هست. به همین خاطر، تصمیم گرفتم به تدریج در لا به لای سایر بحثهایی که اینجا مطرح میشود، این بحث را هم باز کنم و در موردش با هم حرف بزنیم.
پیش نوشت دو: مثل همهی چیزهای دیگری که در این وبلاگ مینویسم و میگویم، آنچه در مورد توجه هم مینویسم، کاملاً نظرات شخصی و آلوده به تجربیات و قضاوتهای شخصی است. اما به هر حال اگر نظر من را جویا باشید، توجه و هنر توجه کردن را کیمیای کمیابی میبینم که در دنیای امروز، میتواند فراتر از بسیاری از منابع دیگر، در موفقیت و شکست و شادی و ناشادی و رضایت و نارضایتی ما از زندگی و کیفیت زندگی ما نقش داشته باشد.
درباره لغت توجه: لغت توجه، از ریشه «وجه» است و احتمالاً سادهترین تعبیری که بتوانیم از آن داشته باشیم رو گرداندن به سمت یک شیء یا شخص و رو در روی آن قرار گرفتن است. وقتی من از تو میخواهم که به من توجه کنی، انتظار دارم که رو به سوی من داشته باشی تا بتوانم پیامی را که میخواهم، با کلمات یا علائم غیرکلامی، سادهتر و دقیقتر برای تو ارسال کنم.
طبیعتاً معنای توجه، صرفاً شکل فیزیکی چهره به سوی کسی گرداندن نیست. وقتی کتاب میخوانم، توجه یعنی روی برگرفتن از دیگرانی که در اطراف من هستند و حتی روی برگرفتن از دیگر نویسندگانی که در کتب دیگر، مشابه یا متضاد آن مطالب را گفتهاند، نوعی تسلیم حواس و خود را در اختیار چیزی یا کسی قرار دادن و غرق در مخاطب شدن.
بنابراین میتوان گفت توجه کردن، در نخستین گام روی برگرداندن از دیگران و حتی روی برگرفتن از خویشتن است و با تمام جان و روح، تسلیم یک موضوع شدن. این موضوع میتواند یک ایده یا اندیشه، یک فرد، یک شیء، یک مشکل یا هر چیز دیگری باشد.
متوجه چیزی بودن هم طبیعتاً به همین معناست. وقتی میگویم: آیا متوجه شرایط من هستی؟ منظورم این است که آیا، چهره و ذهن خود را به سمت من و شرایط من برگرداندهای و وضعیت من را نگاه میکنی و از آن مطلع هستی؟
جالب اینجاست که در زبان انگلیسی هم که Attention را به معنای توجه به کار میبرند، ریشهی کلمه به Attendere و Attend باز میگردد که معنای حضور میدهد. به عبارتی، توجه داشتن را شاید بتوان به حضور ذهنی هم تعبیر کرد.
با چنین تعریفی از توجه، آنجا که سعدی هم از حضور غایب صحبت میکند و میگوید: من در میان جمع و دلم جای دیگر است، عملاً چنین مفهومی را مطرح میکند.
شاید به این تعبیر، تنها اصطلاحی که کاربرد آن چندان مناسب نباشد، متوجه شدن به معنای فهمیدن باشد که ما گاهی اوقات آن را به کار میبریم.
به فرض اینکه این معنا از توجه را بپذیریم (که لااقل من در این نوشته و تمام نوشتههای بعدی، چنین معنایی را مد نظر دارم) میتوانم پیش فرض اصلی صحبتهایم را مطرح کنم:
پیش فرض بحث من: اگر چه توجه کردن و حضور ذهنی کامل در یک فضا، همیشه و همه جا یک دغدغه بوده است و داشتن توجه دیگری، سرمایهای انکارناپذیر محسوب میشده و میشود، اما به نظر میرسد سبک زندگی امروزی، توجه را بیش از هر زمان دیگری به یک عنصر کمیاب (یا شاید نایاب) در زندگی تبدیل کرده است.
به ندرت میتوانید کسی را بیابید که یک ساعت تمام، حرفهای شما را با دقت بشنود و به سخن گفتن و راهکار دادن و نصیحت کردن و داستان و نقل یک داستان و خاطرهی دیگر، برانگیخته نشود. کسی که پس از یک ساعت حرف زدن، هنوز هم نگاه به نگاه شما دوخته باشد و احساس کنید که اگر بخواهید، میتوانید ساعتی دیگر هم به حرفهایتان ادامه دهید (و به نظرم اگر چنین کسی یا کسانی را دارید، آنها را بر هر چیزی و هر کسی معامله کنید، در نهایت باختهاید).
به ندرت میتوانید دختر و پسری را ببینید که برای نخستین بار یکدیگر را در پارک یا کافی شاپ یا هر جای دیگری دیده باشند و برای یک یا دو ساعت، چنان غرق لذت دیدار شوند که چک کردن موبایل خود را فراموش کنند.
به ندرت میتوانید دانشجویی را بیابید که بتواند یک ساعت و نیم، موبایلش را ساکت کند و در جیب یا کیف رها کند و دل به حرفهای معلم بسپارد.
به ندرت میتوانید رانندهای را بیابید که از مبداء تا مقصد در یک سفر درونشهری، موبایل خود را چک نکند و از آن استفاده نکند.
این نمونههای تکنولوژیک را اضافه کنید به مشکلات دیگری که در گذشته هم داشتهایم و هنوز هم وجود دارد: من با تو حرف میزنم و تو در تمام مدتی که حرف من را گوش میدهی، آب گلویت را قورت میدهی و هوا را در سینه حبس میکنی تا به محض پایان کلمات من، با حداکثر سرعت، جملات و حرفهای خود را آغاز کنی. مشخص میشود که سکوتت، نه برای توجه کردن به من بلکه به عنوان نوعی رفتار دیپلماتیک و حفظ ادب بوده است. شاید هم به من پنج دقیقه حق حرف زدن داده باشی که پس از آن، وادار شوم پنج دقیقه دهانم را ببندم و به حرفهای تو گوش دهم.
پیش فرض اصلی بحث من این است که توجه کردن و جلب توجه همیشه و در گذشته هم، مانند امروز کمیاب و ارزشمند بوده است. اما شاید تشدید وخامت اوضاع بعد از توسعه تکنولوژیهای جدید، این چالش را بیش از گذشته پیش روی ما نمایان کرده است.
دنیای امروز را میتوان Age of distraction نامید. عصر راهزنان توجه. عصر رویگرداندن از هر چیز به جای روی کردن به سوی آن. عصر نوتیفیکیشنها و اخطارها و آلارمها. عصر زندگیهای موازی و انجام هزار کار همزمان. عصر افزایش کارایی و توهم اثربخشی! احساس شیرین اینکه رانندگی میکنم و حرفهایم را هم تلفنی میزنم. به مادرم پیام میدهم و تا زمانی که او جواب بدهد، حرفهای همسرم را هم میخوانم. احساس لذتبخش اینکه در کلاس هستم و حاضر هم میزنم و در خانه هم هستم و همزمان در چند گروه مجازی هم در حال بحث و گفتگو هستم. احساس خوب و شیرین اینکه هیچ زمان تلف شدهای وجود ندارد و در فاصلهی انتظار بین هر دو کار، کار دیگری برای انجام دادن هست.
نمیدانم. شاید شما احساس کنید حساسیت من روی این موضوع بیش از اهمیت واقعی آن است. اما من در شرایط امروز، یکی از راهکارهای اثربخش رشد و موفقیت را هنر مدیریت توجه میدانم. مهارتی که به نظرم چنان کمیاب است که میتواند مهمترین منشاء تمایز و برتری در رقابتهای تنگاتنگ دنیای امروز باشد.
من همچنان منتظر قسمت دوم این نوشته هستم!گفتنش یکم شاید حس بد ایجاد کنه اما گفتم بگمش اینجا که توجهتون به سکتش جلببشه.شاید فراموشش کردین!
سلام.همچنان منتظر قسمت دوم این نوشته هستم!
سلام و عرض ادب استاد عزيز
محمد رضا جان دقيقا همون بحث تسلط ابزار تكنولوژي بر انسانه و اينكه الان اثري است كه ديگر بايد به اين توهم دامن زد كه تكنولوژي آمده انسان را بسازد!!! غافل از اينكه اين انسان است كه همين تكنولوژي را ساخته تا روي مامن آسايش و آرامش باشد. دلايل را اگه فرست كني شايد از تعداد انگشتان دست بيشتر باشد ولي يكي از مهمترين دلايلي كه باعث بوجود آمدن چنين فضايي شده ايجاد نياز به تكنولوژي است و اين ايجاد نياز را چنان با ظرافت و تيزبيني انجام داده ايم كه غير از اين باشه در انسانيت خود هم شك مي كنيم بعضي وقتا! و كسي كه فرسنگ ها با تكنولوژي سروكار ندارد را بي تمدن و لااقل به روز نمي دونيم…
سلام و ارادت ویژه خدمت دوست عزیزم محمد رضا شعبانعلی
صحبت از سعدی کردی یاد بابی از سعدی افتادم که استاد سخن سعدی در مورد اداب صحبت کردن میگه و چقدر زیباست و ببینیم چطوری نزدیک به تقریبا ۸۰۰ سال پیش چه خوب راجبه این موضوعات تفکر کرده…
هرگز ندیدم کسی به(جهل و نادانی)خویش اقرار کند،مگر انکس که چون دیگری در سخن باشد،همچنان که سخن تمام ناگفته سخن اغاز کند.
دقت داریدانسانی با بیان گفته های خودش تو زمانی که کسی صاحب سخنه و داره صحبت میکنه اقرار میکنه به جهل و نادون بودن خودش.ولی با توجه به گفته محمد رضا شعبانعلی تو عصر امروز اگر کسی داره با شماصحبت میکه و برای شما پیغامی تو گوشیتون میاد یا تماسی گرفته شده و در کمال پررویی بی ادبی بدون توجه به صحبت های طرف مقابل نه تنها پیامتونو میخونید،بلکه جوابشم میفرستید،به نظر من تو عصر امروز هم انسانها یه جور دیگه اقرار به جهل و نادانی خویش میکنند…سپاس فراوان از اونهایی که تا اخر مطلبم رو خوندن
سلام
واقعا همينطوره.
گوش ندادن و توجه نكردن ميتونه ضربات سنگيني به زندگي كاري و شخصي يك فرد بزنه !
چيزي كه اين روزها بهش توجه نميشه !
. عصر افزایش کارایی و توهم اثربخشی!
توهم … خیلی عالی بود
اینقدر مشغول متمم هستم داشت یادم می رفت روزنوشته هارو.اینم از اثرات توجه به متممه 🙂
به شخصه با توجه به اینکه تلاشی از پیش تعیین شده دارم برای اینکه چیزی برم مسلط نشه در این زمینه راجع به خودم مثال بزنم با یکی از دوستان که تلفنی حرف می زنم(که خیلی هم علاقه به حرف زدن داره ) معمولاوسط حرف زدنش می گه : الو! اینقدر ساکت وای میستم فکر می کنه قطع شده.دربیشتر موارد هم تقریبا مطمئنم خیلی از حرف هامو لابلای حرف هاشو اصلا نمی شنوه.مشخصه.واین خیلی آزار دهنده است.البته چون کلا اهل همدردی ای که از یه حدی بیشتر طول بکشه نیستم،و معمولا هم ملت دوس دارن راهکاری بشنون،روش من اینه اونی که مشکلی داره اومده حرف می زنه و فکر می کنه می تونم کمکش کنم،بسته به نوع مشکلش از یه جایی به بعد بی راهکار گفتن نمی شه.
بهترین حرفی که در این زمینه شنیدم و همیشه همرامه اینه که عارف بزرگ ابن عربی یک استاد زن داشته و استادش راجع بهش می گه : این جوان وقتی اینجاست با تمام ذهنش اینجاست.ووقتی از اینجا می ره با تمام ذهنش از اینجا می ره.
با سلام
خيلي جالب بود. هيچ وقت به اين موضوع توجه نكرده بودم كه بهاي هدر نرفتن وقت، كم شدن توجه است. قسمت رفتار ديپلماتيك هم خيلي جالب بود. خيلي ممنون بابت مطالب مفيدتون.
سلام آقای شعبانعلی
نگرانیتون کاملا با اهمیته. چراکه آدم در هر مواجهه ای بخشی از وجودش رو به اشتراک میگذاره. میخواد اون چیز آدم باشه، یه برنامه تلوزیونی باشه یا یه صفحه اینستاگرام. ما باید مراقب تکه های وجودمون باشیم. رشد و پیشرفت از مسیری میگذره که پر از بی توجهیه. چیزایی که ربطی به هدف و وجود الان ما نداره
من فكر مي كنم اينكه شنونده خوبى باشيم خودش يك مهارته.مهارتى كه بتونيم در زمان حال باشيم.بدون قضاوت .
من سعی کردم مطلب رو با توجه بیشتری بخوانم و اعتقاد دارم هر کاری با تمرین به مرحله تسلط می رسد اما هنر توجه کردن بستگی به جذابیت موضوع دارد هرچه موضوع جذابتر توجه بیشتر پس به نظر من با توجه به داشتن حداقل سواد لازم درباره موضوع مورد بحث اغلب بی توجهی افراد بدلیل فقر مطالب قابل جذب و فهم است
سلام محمدرضا جان
به نکات خیلی خوبی اشاره کردی.
الان که در مورد رفتارهای خودم در قامت مخاطب فردی بودن فکر میکنم میبینم که همه این موردهاییرو که گفتی تجربه کردم.
گاه حضور فیزیکی صرف بود و توجهی به فرد روبرو نداشتم و گاه به قول خودت داشتم حرف خودمو تو ذهن آماده ارایه میکردم و منتظر ساکت شدن اون طرف بودم تا حرف خودمو بزنم.
بهترین حالت های درک کردن مطالب وقتی واسه من رخ میده که واقعا توجه کنم….
این اتفاق که رخ میده دیگه نه فکرم جایی میره، نه دستم سمت گوشیم میره و نهلحظه شماریی واسه تموم شدن حرف های طرف دارم….
وقتی در سمینار به این موضوع اشاره شد برام جالب بود چون انتظار آن را نداشتم. (معمولا مفاهیمی که در پرزنت ها ارایه می شود وارداتی است و در مدت کوتاهی پر کاربرد می شود و معمول ) ولی وقتی توجه کردن به عنوان یک چالش عصر حاضر مطرح شد به فکر فرو رفتم . دیدم وقتی گذشته را مرور می کنی به این واقعت پی می بری , می بینی که خودت هم در بسیاری موارد توجه لازم را نداشتی در حالیکه از دیگران انتظار داشتی . بعلاوه آن موقع هم که گوش می دادیم جواب ها را هم در ذهنمان آماده می کردیم که بدون لحظه ای درنگ بعد از اتمام صحبت طرف مقابل (بعضی وقت ها هم استفاده از یک لحظه وقفه در کلام) شروع به صحبت می کنیم. حالا میدانیم ولی چیزی که بیشتر از دانستن لازم است کسب مهارت لازم برای توجه کردن و بکار گیری این مهارت در زندگی مان است. خوب است که مواردی را که توجه لازم را داشته ایم برای خودمان ثبت کنیم تا یک ارزیابی از خودمان داشته باشیم
با سلام و احترام
موضوع بسیار جالبی را مطرح کردید مدتی است که در رابطه با هنر گوش کردن و همدلی تحقیق می کنم که هنر مدیریت توجه مطرح شده توسط شما محور اصلی در آنها می باشد. ممنون از ارائه دیدگاه ها و نظرات جالبتون
سلام مرسی عالی بود
میشه خواهش کنم در مورد مدیریت توجه هم مطلب بنویسین ؟
شاد و سلامت باشید
سلام محمد رضا
وقتی این متنو خوندم یهو یاد داستان خضر وموسی افتادم.محمد رضا به نظر من آدما تا اونجایی توجه میکنن که میدوننو قبول دارن.اگه کاری ببینه یا حرفی که با عقیدش جور در نمیاد حتی مث موسی اگه بهش بگن چیزی نگو دوباره تحمل نمیکنه، دقیقا میشه حرف بالای تو فقط منتظره حرف تموم شه خودش شروع کنه. قبل ازین که منظور و هدف طرف مقابلو بفهمه .شاید توجه وصبر با هم رابطه داشته باشن.شاید اگه صبرمون بیشتر بشه توجهمونم بیشتر بشه یا بالعکس.شایدم هر دو یکی باشن.(همیشه دوس دارم یه کلمه پیدا کنم که که حس قدر دانیمو نسبت به زحماتت یه جا بگه ولی پیدا نکردم)فقط میتونم بگم ممنونم
سلام جناب شعبانعلی.متشکرم ازشما بابت مطالب مفیدتون خصوصا موضوع توجه.موضوعی که متاسفانه شده آفت یادگیری کودکان وجوانان .که شما در مقاله تون به خوبی بهش اشاره کردید
سلام . از فیلسوف و مرتاض هندی پرسیدند : آیا پس از این همه دانش و
فرزانگی و ریاضت هنوز هم به ریاضت مشغولی ؟ گفت : آری .گفتند :چگونه
؟ گفت : وقتی غذا میخورم صرفاً غذا می خورم و وقتی می خوابم فقط
می خوابم .
من خیلی دوست دارم این بحث ادامه پیدا کنه و ازون دست مطالبی نشه که فقط پیش نوشته هاشون رو دیدیم!
توجه کردن وگوش شنوا داشتن هنری است که همه ما اگر اگر آن را تمرین کنیم و بیاموزیم هم به خودمان احساس آرامش میدهد و هم اینکه در فرد مقابل احساس همدلی بوجود می آورد اما گاهی اوقات با روبرو شدن با فردی که همیشه میخواهد متکلم الوحده باشد احساس کلافگی پیدا میکنم . معتقدم توجه کردن و مدیریت آن به حفظ ارتباطها وعمیقتر شدن دوستیها کمک زیادی میکند
با سلام من هم کاملا موافقم که خیلی از برنامه مهای متفرقه مثل گروههای مجازی از توجه ما به سایر امور کاهش دادن. البته خودم سه ماهی میشه که شبکه های اجتماعی رو حذف کردم تا از توجه ام به اموری مثل کار و بحث های خونواده کم نشه.
بحثتون کاملا درست بود.
با سلام خدمت اقای شعبانعلی
بارها برای خود من پیش امده که با کسی صحبت میکنم و یا اینکه سلام میکنم و از طرف مقابل هیچ جوابی نمیشنوم، متوجه میشم مشغول موبایل هست، یا غرق شده توی یکی از شبکه های اجتماعی با تبلت یا لپ تاپ …..متاسفانه تکنولوژی بر خلاف آنچه تصور میشد که باعث نزدیکی و ارتباط افراد بشه، باعث فاصله گرفتن بشتر شده و این روند رو به وخامت و بدتر شدن در حال پیشرویه….
من فکر می کنم هنر توجه کردن بیشتر از هر چیز هنری هست که ایجاد تمرکز و آرامش رو برای آدم به همراه داره و بعد ازون حس درک عمیق یک مفهوم یا شخص یا شی و بعد از آن لذت ناشی از درک عمیق…
یکی ازمعایب من هم همینه اصلانمیتونم بمدت طولانی به صحبتهای دیگران توجه کنم معمولا حرفشان راقطع میکنم خیلی زیادسعی میکنم این کارزشت روانجام ندم ولی برام سخته .
سلام به دوستان متممی عزیز
“اختلال بیشفعالی همراه با نقص توجه یكی از شایعترین اختلالات روانپزشكی در كودكان است كه به اختصار ADHD
Attention-deficit hyperactivity disorder
نامیده میشود.این اختلال پدیدهای نیست كه صرفا در سالهای اخیر ظهور كرده باشد، بلكه دارای تاریخچهای نسبتا طولانی است.در طول زمان، متخصصان این اختلال را با نامهای میل انفجاری، بازداری اراده و ناتوانی از مهار اخلاقی، فزونجنبشی، اختلال نارسایی توجه و اختلال نارسایی توجه با فزونكنشی یا بدون آن خواندهاند”……
مطلب بالا را از روی اینترنت کپی کردم که مربوط به کودکانی است که دچار کم توجهی در کلاس و …. هستند . , که به این کودکان بیش فعال یا اصطلاحا ADHD گفته می شه . و اگر در کودکی در مان نشه تا دوره نوجوانی و جوانی باعث بروز بعضی اخلالات رفتاری و حتی بزه کاری میشه .
البته من خودم در رابطف با فرزندم با مراجعه به مشاوران کودک و جلسات بحث و گفتگو ی زیاد به یک سری اطلاعات دست پیدا کردم.
بد نیست حالا که موضوع مورد بحث در مورد ” توجه ” است , از این جنبه همه به موضوع نگاه کنیم که شاید کم توجهی به دلیل مشکل هورمونی باشه که با مصرف داروی “ریتالین” قابل کنترله ] البته پزشکان زمان مشخصی برای طول دوره درمان تعیین نمی کنند و این بستگی به طرز برخورد و رفتار با این نوع اشخاص داره ,که برای اون هم یکسری کلاسها و کارگاههای آموزشی برای کودک و والدین برقرار میشه .
البته بیشتر پزشکان بر این باورند که افراد بیش فعال باهوشتر از هم سن و سالهای خودشون هستند ,.
سلام
به نظرم “هنر توجه کردن” بحث خوبی بشه که مستقیما با کیفیت زندگی در ارتباطه. از مطرح کردنش ممنونم.
راستی، از موقعی که اصطلاح “کمپین آهستگی” رو تو صفحه پیام اختصاصی خوندم، خیلی سعی می کنم از شتاب بیهوده زندگیم کم کنم و آگاهانه تر (و به قول تو با توجه بیشتر) زندگی کنم.
یکی از کارهایی که در این راستا میکنم، اینه که شبها موقع خواب، موبایلم رو در حالت پرواز میگذارم و تا بعد صبحانه هم از این حالت خارج نمیکنم.
گفته های شما این حس درونی من را تشدید میکنه که نسل جدید خیلی در فضای رفتارها و گفتارها و احترام گذاشتنهای قبل نیست . منظورم کلی گویی های همیشگی نیست که این نسل این طوره یه ان گونه نیست …. بحث اینه که ما بی جهت مسیر درست را نمیریم ، اثار سعدی از قدیم یه کلاس کامل معرفت شناسی در رفتار و گفتاره ، اما کسی اهمیتی نمی ده . همین نکات مفید نوشته شما در توجه کردن اونجا هم هست که مثلا موقع صحبت کردن گوش کنیم وبا این کار احترام به شخص بگذاریم اما گویا عکس قضیه این روزها مده و این نخواندن ها ندانستن ها و غفلت ها باعث شده رفتارهای ناهنجار اجتماعی گسترده بشه و وسایل ارتباطی جدید هم در این بستر استفاده بشه یه جورهایی تکنولوژی مفید روز ابزار کسانی می شه که در نامفیدها مفیدترند
محمدرضای عزیز منم متوجه این مسله تو زندگیم شده بودم
با این تفاوت که به نظر من لذت نداره
اینکه من هم با مامانم حرف میزنم و هم به دوستم اس میدم یا هم تو خیابون قدم میزنم و هم با تلفن حرف میزنم و هم به لباس خانوم رهگذر کناریم نگاه میکنم که چه خوشگله و…
من موقعی فهمیدم که مشکلی وجود داره که دیدم لذت برام از بین رفته
لذت حرف زدن مامان از بین رفته بود چون متوجه شدم که وقتی به حرفاش گوش میکردم متوجه لحن صداش، حسش به این موضوع ، متوجه اینکه نگاهش غمگینه یا شاده نشده بودم و به طور کلی مامانمو اصلا ندیده بودم
یا اینکه موقع قدم زدن متوجه زیبایی برگ درختان ، حس و حال این فصل ، صدای پرنده ها، ابرهای زیبای تو آسمون، تشعشع نورهایی که از ابرها میگذرن نشده بودم..
این لذت قدم زدنو از من گرفته بود
پس من نه مامانمو میدیدم، نه قدم میزدم ، نه دوستمو میدیدم و نه حتی خودمو
موضوعی که مطرح کردی شاید مهم ترین موضوع زندگی باشه
من تصمیم گرفتم ساده زندگی کنم
هر لحظه، فقط یه جا باشم با جسم و روحم
با سلام و تشکر.
فکر میکنم همین راهزنی توجه در عصر تکنولوژیک امروز ،میتواند و یا حتی توانسته که روابط انسانی را سطحی کند و انسانها از عمق احساسات و نیازهای یکدیگر و حتی خودشان ،غافل شوند .
تجربه من در دنیای مجازی و دوستی های مجازی ،همین سطحی شدن ارتباطات انسانی ست .
مدتیه که تصمیم گرفتم با عزیزانی که نیازمند توجه من هستند و من هم نیاز به توجه آنها دارم ،گفتگوهای تلفنیم را بیشتر کنم،بجای پیامک و پیام و …،لااقل صدایشان را از تلفن بشنوم .
محمدرضای عزیز سلام
من فکر می کنم از کل این بحث بسیار زیبا این جمله برام مونده:
به تعبیر زیبای ایسکولد، این سگ توجه، تربیت شده و فقط دنبال استخوانی که من براش پرت میکنم میره، یا سگ هرز ولگردی شده که پای هر رهگذری را در کوچه یا خیابان یا ذهن، گاز میگیره.
خیلی آموزنده بود منتظر ادامه مطالب هستم