چند روز پیش برای تولد یکی از دوستانم متنی نوشته بوده و امروز که تولد خودم (ششم مهر ماه) نزدیک است، احساس کردم آن حرفها را باید به خودم هم یادآوری کنم.
روزگاری بود که انسان، جز شکار و کاشت و برداشت نمیدانست.
در آن روزگار، برآمدن و فرو رفتن خورشید، مهمترین رویداد زندگی هر انسان بود.
هر روز را میشمرد. هر هفت روز را یک هفته نامید و هر چهار هفته را یک ماه و هر دوازده ماه را یک سال و هر سال را سالگردی میگرفت برای شادمانی تولدش…
روزگار، دیگر گشته است ولی آن سنت عصر شکار و کشاورزی، همچنان باقی است.
هر سال، یک روز را به جشن مینشینیم و شمعی برافروخته را با بازدم خود خاموش میکنیم، نمیدانم به چه نشانهای.
به نشانهی سالی که گذشت یا به یادآوری سالهایی که بدون ما خواهد گذشت…
اما پایهی زندگی امروزی، نه شکار است و نه برداشت. نه طلوع و نه غروب. چه روزها که میخوابیم و چه شبها که بیدار میمانیم.
دنیای امروز دنیای فکر و احساس است.
هر بار که دنیای جدیدی را میبینیم و ایدههای جدیدی در ذهنمان متولد میشود. هر بار که احساس زیبایی را تجربه میکنیم. هر بار که یک دوستی تازه شکل میگیرد. ما متولد میشویم.
چنانکه هر بار که دنیا عوض میشود و باورهای ما ثابت باقی میماند، هر بار که احساسهای تلخ، آرامش را از ما میربایند، هر بار که پیمان یک دوستی خوب، شکسته میشود، ما میمیریم.
انسان امروز گاه در یک روز، بارها و بارها متولد میشود و گاه در یک شب، بارها و بارها میمیرد.
برایت هزار تولد خوب و تنها «یک» مرگ آرام، آرزو میکنم.
توضیح: در صورتی که به متنها و نوشتههای ادبی علاقمند هستید، احتمالاً سر زدن به مجموعه مطالب پاراگراف فارسی میتواند برای شما مفید باشد.
موارد زیر، برخی از پاراگراف فارسی های پرطرفدار متمم هستند:
- درباره باج گیری عاطفی
- سابرینا پاترینسکی (کسی که او را با اینشتین مقایسه میکنند)
- پرتاب سنگ به اتوبوس گوگل
- نمیفهمم! واقعاً اختراع قاشق اینقدر سخت بوده؟ (درباره فرهنگ ژاپنی)
- برخی ماجراها همان بهتر که آغاز نشوند (مولوی)
- جمله هایی از نیکلاس اسپارکس
- حکمتی که در درد کشیدن وجود دارد (نیچه)
ای خدا چه عکسای خوب و گوگولی ای از بچگی دارین دست گیرنده اش درد نکنه. نمیدونم چرا ولی با دیدن عکس و فیلمهای قدیمی عمیقا ناراحت میشم وقتی میبینم همه شادتر و جوون تر و زیباتر بودیم.بعضی وقتا که از دخترم فیلم میگیرم میگم برا چیه تو که هیچ وقت جرات نگاه کردن بهشون رو نداری.
[…] بار که تولد خودم یا یکی از دوستانم است به این نوشتهی محمدرضا شعبانعلی برمیگردم و آن را […]
سلام
همیشه سرزنده و سلامت باشید.
کنجکاو شدم یک جستجوی کوتاهی در گوگل در مورد تاریخچه جشن تولد انجام دادم.
چند مورد خوندم که برام جالب بود:
۱٫ جشن تولد رو مصریان باستان شروع کردند.
۲٫ اولین بار یونانی ها شمع رو رو کیک قراردادند.
۳٫ رومیان باستان اولین کسانی بودمد که فقط برای مردها جشن تولد می گرفتند.
۴٫ در ابتدا مسیحیان جشن تولد را مراسم شرک آمیز می دانستند.
۵٫ کیک تولدهای معاصر توسط شیرینی پزان آلمانی ابداع شده است.
۶٫ انقلاب صنعتی باعث شد عامه مردم هم بتوانند کیک تولد تهیه کنند. قبل از آن فقط ثروتمندان می توانستند کیک تهیه کنند (به دلیل بهای تمام شده بالای شکر).
: )
لیلا خانم
من کلیک کردم اومدم حرف شما را بخونم ، با هیچی مواجه شدم.
یکی از اصول اتیکت که بارها محمدرضا جان به آن اشاره داشته اند، این است که برای وقت دوستان در کامنتها و مطالبمان ارزش قائل شویم.
و از سهمیه کامنت گذاری در این فضا به درستی استفاده کنیم.
این کامنت شما موجب شد که من هم سهم کامنت گذاری خودم را بر خلاف میل باطنی خودم به روش نادرستی خرج کنم.
مهدی عزیز.
و سایرِ دوستانِ گرامی و گرانقدرِ من که نام کامنتگذار بالاتر را دیدید و روی آن کلیک کردید تا شاید مطلب مفید و آموزندهای ببینید و با یک اسمایلی مواجه شدید.
به عنوان کسی که مدیریت این وبلاگ را بر عهده دارم، از اینکه وقتتان گرفته شده و به قول خودتان به درستی با «هیچ» مواجه شدید عذر میخواهم.
خوانندگان دائمی این وبلاگ تایید میکنند که بنده خصوصاً در سالهای اخیر به سهم خودم، کوشیدهام که هیچکس از هیچ کلیکی در این وبلاگ پشیمان نشود و تاکیدی که بر امتیاز داشتن متمم به عنوان پیشنیاز کامنتگذاری داشتم این بود که کیفیت کامنتها بالاتر برود و آموزندهتر شوند.
اکنون به خاطر وقت شما که گرفته شد، عرق شرم بر پیشانی من نشسته است.
امیدوارم من را ببخشید و عفو کنید.
میکوشم در آینده آموزشها را به شکل عمیقتری ارائه دهم تا دستاوردشان در رفتار همهی ما ملموستر باشد.
باز هم عذرمیخواهم و خجالتزده هستم.
اکنون که تا اینجا آمدهاید، برای اینکه من کمتر شرمنده باشم، شما را به بیتی از مولانا مهمان میکنم:
سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری، رنج مبر هیچ نگو
سلام
از شما و باقی دوستان عذرخواهی میکنم، من قصد نداشتم وقت دوستان با یک مطلب پوچ گرفته شود، اون اسمایل برای من حرفهای زیادی داشت فکر میکردم خود آقای شعبانعلی متوجه حرفهایم میشوند و نیاز به توضیح بیشتر من نیست.
این پیام رو هم نمیخواستم مجدد بگذارم ولی واقعا ناراحت شدم و گریه ام گرفت از این که آقای شعبانعلی بخاطر رفتار من احضار شرمندگی کردند، متاسفم.
اشتباه از جانب من بود فکر کردم چون مطلب تو دسته بندی “دلنوشته” هست، میتوانم راحت باشم، عذرخواهی میکنم و از این به بعد بیشتر دقت میکنم ممنون از تذکرتون.
متاسفم آقای شعبانعلی، در ابتدا خواستم به خودتون ایمیل بزنم ولی لازم دیدم از بقیه هم معذرت خواهی کنم.
آقا اجازه!
تولدتون مبارک
خب شاید همین الان یه تولد تازه داشتین.. یعنی آرزومه اینطور باشه!
هیچ وقتم دیر نیست برای تبریک گفتن..مگه نه؟..اصلا تبریکو هروقت بگی می چسبه!
پس بازم
تولدتون مبارک
محمد رضای عزیز
گاه با شنیدن جملاتی که در فایلهای صوتی رادیو مذاکره گوش میکنم، و اشک می ریزم با تمام وجود و یا می خندم با تمام وجود…
گاه که در میان هزاران نا امیدی و ترس از آینده و جامعه و آدمهایی که دارم باهاشون زندگی میکنم فرصتی رو پیدا می کنم که نوشته های زیبای شما رو بخونم از هر بخشی، علمی، ادبی، دلنوشته، فنون مذاکره و …
و گاه با دیدن نهایت صداقت و آگاهی و آگاهی بخشی انسانی به نام محمدرضا شعبانعلی
و اکنون با خوندن متن هزاران تولد و یک مرگ
لحطه ناب تولدی دوباره و بقول نوشته بینظیر شما تولدی هزار باره رو تجربه میکنم و سپاسگزارم از مهربونی شما معلم امید و اخلاقو نکته بینی موارد ناب زندگی
سی و چهارمین سفر تون بر روی کره زمین در گردش به دور خورشی بینهایت مبارک و فرخنده
با بینظیرترین آرزوها
محمد رضا شعبانعلی عزیز تولد پرخیر و برکتت خیلی مبارک
از اینکه نسبب تولد از خویشتن شدی متشکرم
ای کاش به قول عین اقضات و بالاتر از آن از خویشتن هر سال متولد می شدیم
حسن بهرامی
شاگرد و دوستدار شما
سی و پنچ سال از عمرت می گذرد و به هزاران تن تولد دوباره داده ای
ان شاء اله هر روز شاهد فعالیت های و خواننده نوشته های خوبت باشیم
چه اصطلاح قشنگی گفتی
هزاران تولد و یک مرگ آرام
همان طور که عین القضات همدانی (عارف سرگشته و هم طریقت حسین بن منصور حلاج) می گوید:
“انسان دو بار متولد می شود یک بار از مادر و بار دیگر از خویشتن خویش”
ای کاش طریقه فکر کردن را از محمدرضا می آموختیم تا عقایدمان طبق آخرین کانالی که نگاه کرده ایم نباشد
تولدت را تبریک می گویم محمدرضا جان
(اما خودمان جواب ایمیل هایم را نمی دهی ها)
متشکرم
این نوشته بهانه ایست برای عرض سلام وشادباش محمدرضا جان.
برای تو که هر روز بارها و بارها متولد میشوی ” هزاران هزار تولد خوب آرزومندم”.سالروز اولین تولدت در این جهان مبارک باد…
محمدرضا جان،۳۵ سالگیت پر رونق از هرآنچه تو می خواهی،تولدت هزاران بار مبارک،که وجودت با برکته،امروز شادی رو به من هدیه کردی،خوب باشی و سلامت، برایت هزار تولد خوب و تنها «یک» مرگ آرام “و دور”، آرزو میکنم…
سپید،خواننده خاموشی که بخاطر تولدت روشن شد 🙂
راستی دوستان متولد اردیبهشت
************************ تولدتون مبارک ******************
امیدوارم بهترین ها نصیبتون بشه و بهترین ها رو به همه ی موجودات هدیه بدید.
یک نگاه محبت آمیز،
یک دست حمایتگر،
یک نوازش کلامی،
یک پیام و تلفن کوتاه،
یک دعا از اعماق وجود،
حتی یک نیش ترمز در خیابان، در گفتار، در افکار و …..
همه ی روزها روز تولد ماست و فقط یک بار به واقع خواهیم مرد.
هر روزمان را جشن بگیریم و به پاس بودنمان خوبی و مهربانی را گسترش دهیم. خدایا شکر.
سلام عزیز دل بهار
تولدت مبارک خانمی 🙂
من هم ماه تولدم همسایه دیوار به دیوار ماه تولد شماست. اردیبهشتی های عزیزم، همسایه های نازنینم ، تولد همگی مبارک. 🙂
سلام بهار بهار جون
ممنونم از لطفت.
اسم زیبایت گویاست که متولد بهاری.
بهار بهترین فصل طبیعته. فصل رویش دوباره و آغاز زندگی برای همه ی ساکنین زمین.
قدم هایت پرامید و پر تلاش باد.
امروز من در چنین روزی پر از شکوفه و گل، متولد شدم.
من به دنیا آمده ام که چه چیزی در این دنیا را تغییر دهم و یا چه چیز ی به آن اضافه کنم.
سهم من از بهتر کردن این دنیا چقدر می تواند باشد؟
الان کجای این دنیا ایستاده ام؟
مروری کردم پس و پیش زندگی ام را. گذشته ام، حالم و آینده ایی که نمی دانم تا کجاست.
سعی می کنم حسرت روزهایی که دیگر برنمی گردند را، نخورم.
به حال که نگاه می کنم تاثیر گذشته را می بینم و به امروزم که می نگرم می بینم گنجی دارم. گنجی که شاید کم باشند کسانی که آن را ثروت بدانند.
این روزها من به این فکر می کنم که باید از شرایطم به بهترین نحو استفاده کنم. حضور در بخش سرنوشت ساز انسان هایی ( یک، دو، سه، چهار، پنج، شش ساله و مقطع دبستان ) یعنی حضور در آینده ی آن اشخاص.
چقدر می تواند آگاهی من، رفتار و گفتارم دنیای کودکی را متحول کند.
بر می گردم به سالها زندگی کردن با شغلم و نگاه می کنم به همه ی فراز و نشیب ها، سختی و دردها و خندیدن هایی از سر شوق و عشق را.
امروز کودکان خجالتی و ترسوی کلاسم بهترین فرصت را دارند تا از لاک خود درآیند. قلدر ها را به احترام بیشتر به بقیه دوستانشان وا می دارم و از همگی می خواهم بتوانند با یکدیگر صحبت کنند، حرف بزنند و به نوعی مذاکره کنند تا به خواسته ی معقولشان دست یابند.
امروز روز من است.
سعی می کنم لحظه هایش را زندگی کنم.
سیمین عزیزم تولدت مباااارک. 🙂 امیدوارم زندگیت همیشه مثل همین اردیبهشتی که توش متولد شدی، بهشت و همونجوری که دلت میخواد باشه.
ممنونم شهرزاد جون
سپاسگزار دقت نظر و توجه ات نازنین همسایه
امیدوارم که توی این بهشتی که گفتی بتونم به وظیفه ی وجودیم عمل کنم و دیگران از دست و زبان و عملکردم در امان باشند.
به امید روزهای پر از روشنایی.
سیمین جان. مطمینم که تولدت مبارکه.
mina90 جون
دوست عزیزم ممنونم از لطفت.
همیشه نظرت رو می خونم و بهره مند می شم.
و خوشحالم که توی این خونه صاحب خونه و مهموناش صمیمی و دوست داشتنی هستند.
سلام دکترجان از تولدت که زیاد گدشته اا پیشاپیش سال نو را تبریک میگویم،امیدوارم شاد و خوش و سر حال باشی و همینطور که طبیعت و جهان تحول پیدا میکنند،ما نیز تحول پیدا کنیم .همینطور در روز تولد تحولت مبارک بجای تولدت مبارک(مدیریت عمر دکتر احمد روستا)