دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

مهمانی امشب من…

مهمانی امشب را در زیر این پست برگزار میکنیم.

ظاهراً دو تا موضوع تا حالا مطرح شده. پیشنهاد من رویا پردازی بود که توضیحاتی هم در موردش نوشتم.
بچه ها در مورد «صداقت، روراستی و یکرنگی» و این نوع مفاهیم هم پیشنهاد داشتند.
شاید موضوعات دیگری هم مطرح شود…
به هر حال من هم مثل شما منتظرم.
تازه به خانه رسیده ام. یک استراحت کوتاه بکنم و ۱۰ بیایم پیش شما…

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


661 نظر بر روی پست “مهمانی امشب من…

  • zahra گفت:

    سلام محمدرضا و دوستای عزیز
    شب خوش
    راستی من فردا امتحان ژنتیک میانترم دارم ولی مگه کافه میذاره؟ ماهم بیایم تو مهندس؟ دم در سرده!!!!!!

  • anahita گفت:

    خوبه محمدرضا که به رویای کودکیت رسیدی… اما من همیشه حتی الان در این سن شبها با رویاهایم میخوابم… دوستشون دارم چون هرجوری بخوام میسازمشون چون منو از واقعیات سخت بیرونی برای ساعتی دور میکنند

  • زهره گفت:

    سلام عرض میشه.اینجا چقدر خوب شده.خوشحالم الان اینجام.

  • معصومه گفت:

    آرزویی کنید که صادقانه می خواهید، نه آنچه که فکر می کنید شاید بتوان بدست آورد
    دوستان کیا تجربه دارند این حرف درسته ؟

  • من یه زمانی دوست داشتم کامپیوتر داشته باشم الان جلو رومه نمیدونم چرا خندم گرفته از این ارزوم

    • معصومه گفت:

      من کامپیوتر داشتم دوست داشتم لپ تاپ داشته باشم الان جلومه

      • shabanali گفت:

        من خوشحالم به خاطر اینکه تو الان لپ تاپ جلوته و راحت تر از در خونه من میای تو (کامپیوتر یک کوچولو بزرگه)

        • معصومه گفت:

          من که بی اجازه اومدم خونه مجازیت (منظورم مهمونی امشب نیست)

          اما شما با روی خوش ازم استقبال کردید، خونتو خیلی دوست دارم پر از علم و صفاست

          یکی از رویا هام اینکه بتونم در بهتر کردن خونت بهت کمک کنم
          آخه من برنامه نیسی می کنم – اما فعلا تازه رفتم سر کار تجربه زیادی ندارم

  • abraham گفت:

    رویاها ممکنه تاریخ انقضا داشته باشن؟

  • سمانه گفت:

    حرف ستاره خيلي جالب بود
    اگه باور كنيم رويا به اندازه ي همين گفتنش پر از لبخند واحساس سبكي و حال خوشه

  • shirin گفت:

    دنیای قشنگی که تو ذهنمون داریم و شاید نشه همشو ساخت ولی میشه یکمشو تو دنیای واقعیمون بیاریم … به نظرم محال نیست …

  • zohre گفت:

    man royahamo bavar daram
    ama hamishe az royaham zarbe khordam
    va khodamo aziat kardam
    hamishe onjori k fek mikoni niis ya nemishe
    roya kheili vaghta khobe vas epishraft
    ama bishtare vaghtaaa faghat vase man y tars sakhte
    shyadam y del shokhiee alaki

  • anahita گفت:

    سلام و شب همگی بخیر
    الان تو فرودگاهم و خیلی خسته اما ورود به این مهمونی دوستانه و بحث جذابش خستگیمو کم میکنه

  • حامد گفت:

    الان رسما گیجم که راجه به چی حرف بزنم 😀
    فعلا یه سلام گرم به محمد رضای پر انرژی
    محمدرضا توی رویا پردازیمون انگار همش از خودمون نیست و خیلی تحت تاثیر آدمای دورمون و حتی فیلمایی که میبینیم
    مثلا با دیدن سریال لای تو می رویای آدم این میشه که بشه متخصص بادی لنگ ویج که واقعا هم دوست داشتنیه و فوق العاده اما انگار فقط یه رویاس

    • shabanali گفت:

      سلام.
      خوش اومدی حامد.
      حرف رو قبول دارم که رویاهای ما رو خیلی وقتها اطرافیان ما می سازند. و واقعاً از این نظر متأسفم…

  • Ati گفت:

    سلام اقای مهندس
    خوشحالم که امروز روز خوبی داشتین برعکس من چون رویای بچگیم با ازمونی که امروز دادم حسابی خراب شد راستی رویای بچگیم که نه نوجونیم این بود که یه روز به منم بگن خانم وکیل
    خوشحالم که امشب توی این جمع دوستانه حضور دارم

    • shabanali گفت:

      عاطی،
      رویات چی بود که خراب شد؟

      • Ati گفت:

        دقیقا ۶ماهه که تموم وقتمو گذاشته بودم برای ازمون وکالت امروز و با اینکه خیلی خوب پیش رفته بودم متاسفانه زمان کم اوردم و تقریبا ۴۰ تا از سوالاتمو نرسیدم که درست جواب بدم بهرحال یکسال دیگه باید بگذره تا دوباره بتونم رویای داشتن یه دفتر وکالتو محقق کنم فقط افسوس زمانو میخورم که از دستش دادم یکسال خیلیه

        • shabanali گفت:

          عاطی جان.
          فکر کنم یک بار من و تو باید بشینیم برای این یکسال برنامه بریزیم که علاوه بر مرور مجدد درسها، چه کارای مفید دیگه ای میتونی انجام بدی که سالهای بعد، یک وکیل متمایز باشی. یک سال دیرتر و زودتر مهم نیست. متمایز بودن مهمه.
          شاید من مشتری دائمیت بشم. اگه قبول کنی…

          • Ati گفت:

            من افتخار میکنم که شما رو داشته باشم چه به عنوان استاد یا دوست یا راهنما ولی اینی که گفتین دیکه راستی راستی برام یه رویاست که بتونم کاری براتون انجام بدم و البته چه رویای شیرین و دوست داشتنی
            حرفتون خیلی حالمو عوض کرد ممنون ممنون ممنون

            • shabanali گفت:

              من جدی گفتم عاطی. تعارف هم بلد نیستم. این رو احتمالاً دیگه فهمیدی.

              • Ati گفت:

                منم جدی گفتم شما واقعا مایه افتخارید من همین که تو فضای مجازی با شما در ارتباطم برام یه سعادت بزرگه واگه یه روز بتونم اون دفتری رو که دوست دارم داشته باشم به گفته شما متمایز به اولین کسی که بگم شما هستین و تو این یکسالم ارتباطمو با شما قطع نمیکنم ولی خب باورش برام سخته که به رویام برسم چون هر سال شرایط پذیرش داره سختتر میشه

                • Ati گفت:

                  راستی مهندس تا حالا بیستون و طاق بستان تشریف اوردین ؟از دوستایی که اینجان همشهری پیدا میشم؟اگه این طرفام بیاین افتخار میکنم میزبانتون باشم

                • shabanali گفت:

                  اومدم و بازم دوست دارم بیام.
                  یه سوال جدی.
                  اگه سر بزنم اونجاها میتونی جمع و جورم کنی نشونم بدی اینجاها رو؟

                • Ati گفت:

                  بله که میتونم شما بیا ما از خدا میخوایم ولی انگار از بچه ها کسی نبود کاش هرکی دوست داشت بگه اهل کدوم شهره

                • زهره گفت:

                  عاطی جون منم کرمانشاهیم.خیلی خوشحال شدم همشهریتم.
                  استاد شما تشریف بیارید ما در خدمتتون هستیم.

          • fateme گفت:

            خوش به حال عاطی:)

          • سلیم گفت:

            مهندس این حرف درستتت خیلی حال داد

  • بیتا گفت:

    استاد شعبانعلی.حقیقتش امشب میخواستم مهمون خاموش باشم اما اینقدر این جمع دوست داشتنی و صمیمیه که حیفم اومد حرف نزنم.من یه دهه ست که اونقدر رویاهای واقعی تو زندگیم داشتم که تمام تلاشم این بود تو مابقیه زندگیم با منطق حرکت کنم تا به تعادل برسم.

  • fereshteh گفت:

    man yadame 12-13 sale ke boodam kheili motrebe mahatab roe shahram nazeri ro doost dashtam va albomesho kharidamo vaghti ahangsaze asaro esmesho didam ”keykhosro poornazeri dar alame roya ishoono ostade khodam mididam ta 12sale bad ba nabavariye tamam shodam shagerde ishoon 

  • ساجده گفت:

    آره فاطمه جان منم باهات موافقم
    خیلی موقعا رؤیاپردازی برای تسکین دردامونه

  • معصومه گفت:

    آخه از ستاره خوشم می یاد با اینکه ندیمش

    • Setareh گفت:

      معصومه جان ببخشید ،حالا ساعت ۴:۴۸ شنبه عصره
      ببخشید که کامنت هات رو ندیدم،واقعا” عذر میخوام ،امیدوارم که ناراحت نشده باشی.
      مرسی عزیزم از لطف و محبتت.

      • معصومه گفت:

        سلا م ستاره الان ۵:۵۸ صبح یکشنبه
        اومده بودم کامنت رو درست و حسابی بخونم

        ناراحت نشدم فهمیدم ندیدی -منم ندیدم که گفته بودی بندر عباسم .عزیزم هر وقت اومدی تهران قدمت رو چشم خودم بدون تعارف می گم

  • Setareh گفت:

    تا حالا به آناتومی صورتتون وقتی کلمه ی رویا رو به زبون میاری توجه کردی؟دیدین که صورتتون داره میخنده؟باور کن خیلی زیبا میشی چون بدنت سنگین نیست،روحت به پرواز در اومده.

  • بنظرم محمدرضا موضوع آرزوهای بچگی خودش خیلی جذاب و پر از حرفه بذاریمش برا اولین کافه بعداز امشب موافقی؟

    • shabanali گفت:

      راستش به دلیل سطح مالی خانواده و زندگی و اینها، رویای کودکی من این بود که یک زمانی سوار هواپیما بشم.
      خیلی هم آرزو داشتم یک روز صبح، صبحانه رو در فرانکفورت بخورم، ناهار رو در هامبورگ و شام رو در هلند (اون موقع فقط اسم اینها رو بلد بودم)
      این رویای ۱۲ سالگی من بود اما خوب مجبور شدم ۱۰ سال براش صبر کنم.
      ضمناً زمانی که تدریس در ۲۰ سالگی درآمد ساعتی ۱۰ هزار تومان (خیلی پول بود) داشت، وقتی پیشنهاد کار در شرکت خارجی مطرح شد، حقوق ساعتی ۳۵۰ تومان رو بدون تردید پذیرفتم.
      چون فکر میکردم رویای ۱۲ سالگی من باید تحقق پیدا کنه…

  • abraham گفت:

    سلام به صاحب خونه و مهمانها

  • shirin گفت:

    من بعضی از رویاهامو با تمتم وجودم باور دارم وووخیلی خوبه بعضی موقع ها از واقعیت فاصله گرفت و با رویاها زندگی کرد

  • رها(اسفند) گفت:

    سلام الان تازه خونه ازجمعیت زیاد خواهری و برادری و نوه ها empty شده . چقدر خوبه اینطوری جمع شدن کنار هم از راه دور ممنون استاد …

  • fateme گفت:

    برای من رویا پردازی از کودکی تا همین حالا گاهی ولی نه به شدت گذشته یک جور مکانیزم دفاعی بود برای این که از دنیای واقعی که داشتم در اون نفس می کشیدم وبه نوعی فقط زنده بودم فرار کنم و شاید به تعبیری رها بشم . می رفتم توی فکر و هر آن چه که دوست داشتم در دنیای واقعی من اتفاق بیفته را تصویر میکردم . مثلادر دنیای واقعی پدرم رو در کودکی از دست دادم این واقعه برای من خخخخخخخخخیلی درد داشت ولی امکان بروزش رو نداشتم گریه نمی کردم چون می خواستم قوی به نظر برسم و…
    می رفتم توی دنیای خیالی و این طور تصور می کردم که خوب الان پدرم زنده است و ….
    همه این کارای من باعث شد از یک زمانی به بعد به کل ارتباطم با دنیای واقعی خودم قطع بشه و دچار تصورات باطل حتی در مورد افراد واقعی زندگیم بشم .
    نمی دونم اینائی که گفتم اصلا ربطی به روپردازی داشت یا نه 🙂

  • Setareh گفت:

    زیر سایه ی استاد خوبه خوبه

  • fereshteh گفت:

    ye moghei bood ke ba derakhta o gola ke harf mizadam doostam behem mikhandidan ke engari ba ye adame zende harf mizani

  • zohre گفت:

    salam
    az filaie sotiton vaghean mamnonam
    kheili ds daram to bahsaton sherkat konam
    chon vaghean az in k y adame ehsasatiam va digaran az ehsasatam soe estefade mikonan ranj mibaram

  • من هربار باورشون میکنم اما انگار خیلی اونا منو باور ندارن

  • Setareh گفت:

    ببخشید بیتا جان
    آره حق با توه

  • Setareh گفت:

    سلام به استاد بزرگ و دوستای عزیزم

  • بیتا گفت:

    سلام بسته دیگه :)کم کم بریم سر اصل مطلب .بچه ها کیا به رویاهاشون باور دارن؟

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser