امروز دومین سالگرد تولد متمم است.
دو سال پیش، در دوم بهمن ۹۲، دوستان عزیزی که نام آنها را قبلاً فهرست کردهام، برای ثبت نام در متممی که جز یک ایده (و البته چند سال سابقهی تلاشهای شکست خورده و فرسایندهی یک معلم) چیزی نبود، پول پرداخت کردند. عددی که شاید به نظر خودشان عدد کوچکی بود و عملاً نمیتوانست حتی هزینههای همان نخستین روزهای ما را هم پوشش بدهد، اما یک پیام مهم داشت: تاکیدی بر اینکه، میتوان به متمم در آینده به عنوان یک مجموعهی خودگردان نگاه کرد و این کار قرار نیست نیمه کاره رها شود. چون قرار نیست به تلاشها و منابع مالی یک نفر وابسته باشد.
متمم، با حمایت آن دوستان و دوستان زیادی که بعداً به جمع حامیان آن پیوستند، رشد کرد. بخشی از این حمایت، مالی بوده و بخشی دیگر، حمایت در قالب تولید محتواهای ارزشمند و مشارکت در بحثها و تبدیل کردن متمم به یک فضای تعاملی آموزشی. قطعاً اگر هر یک از این دو گروه حمایتها نبودند و نمیماندند، امروز متممی وجود نداشت و امروز هم، خوب میدانیم که زنده ماندن و زنده نماندن متمم، در گرو ارادهی هزاران نفری است که در قالب یکی از دو شیوهی فوق یا هر دو شیوهی فوق، در مورد بقای آن تصمیم میگیرند.
سال گذشته، با افتخار و خوشحالی نوشتم که ما پربازدیدترین سایت آموزش مدیریتی و مهارتی هستیم. امسال هم وضعیت همان است. جز اینکه سال قبل بر اساس آمار الکسا در ایران، حول و حوش رتبهی ۱۶۰۰ تا ۱۷۰۰ میچرخیدیم و این روزها حول و حوش ۸۰۰ و ۹۰۰ در نوسان هستیم و برای سایتی که بازدیدکنندهی عام ندارد و دسترسی به محتوای آن نیازمند لاگین کردن است، مقدار فعلی این شاخص فراتر از حد انتظار ما بوده است.
اگر چه گفتن این شاخص، بیشتر برای مخاطبان دوری است که معیارها و اصول و ارزشهای ما را نمیدانند. درست مثل پدری که برای همکارش، از زیبایی فرزندش میگوید و خود میداند که اعتبار و ارزشی که برای فرزندش قائل است، به اتکای این زیبایی نیست و رویایش برای آیندهی فرزندش، زیباتر شدن نیست. بلکه اثرگذار بودن است.
دوستان متممی (که در کنار ما، آنجا را ساختهاند) میدانند که معیارهای ما چیز دیگری است و هرگز خودمان را با این معیارها نمیسنجیم. اگر معیار ما کمیت بود، درسها را باز میگذاشتیم و به دنبال تبلیغ و بنر و بازدیدکننده و فروش و مشتری و کسب درآمد میرفتیم. نه اینکه با تمرین گذاشتن و محدود کردن، محتواهایی تولید کنیم که بعضی از آنها (مانند تصمیم گیری پیشرفته و یا پرورش استعدادها) جز چند ده نفر، خوانندهای ندارد و نمیتواند داشته باشد.
متمم، نسبت به دو سال پیش رشد زیادی کرده، اما در مقایسه با جایی که باید باشد (و میتواند باشد) فاصلهی زیادی دارد. ما متممیها، دوست داشتهایم و داریم که متمم در کنار افزایش دانش و توسعه نگرش و مربیگری برای بهبود مهارتها، خانهای برای امید به روزهای بهتر باشد. محلی برای به اشتراک گذاشتن آموختهها. محلی برای اثبات اینکه، اگر آموزش درست و اصولی و به دور از بازاری مآبی باشد، میتواند نشان دهد که رابطهی بین تلاش و دستاورد آنقدرها که همیشه به ما گفتهند، مبهم نیست. محلی که به تدریج، به جای فارغ التحصیلان جویای کار، دائم التحصیلانی را پرورش دهد که کارفرماها، به دنبال آنها هستند. محلی برای مدیران، تا با دانش روز آشنا شوند و برای جوانترها، تا آموزش را همراه با امید به روزهای بهتر برای کشورمان، تجربه کنند.
در اینجا میخواهم از دو گروه دوستانم، با ذکر نام و اشاره به شناسنامهی آنها در متمم، تشکر کنم:
گروه اول، کسانی هستند که بیشترین پرداخت را در متمم داشتهاند و عملاً بیشترین حمایت مالی را از ما انجام دادهاند. برخی از این دوستان، در حدی عضویت چند ماهه و چند ساله خریدهاند و تمدید کردهاند که الان نگرانی اصلی من برای شب اول قبر هستند! چون اعتبار کاربری آنها تا سالهای سال، تمدید شده و هر بلایی سر من یا – زبان لال – متمم بیاید، ما باید مراقب دینمان به آنها باشیم. اگر چه میدانم که اگر عمر و مجالی بود، سالها بعد که گزارش این سالها و حاشیههایش ارائه شود، آنها بیشتر از امروز، احساس غرور و رضایت خواهند کرد.
گروه دوم هم، کسانی که بیشترین حضور و مشارکت را در بحثها داشتهاند و از دوستانشان امتیازهای زیادی دریافت کردهاند و سیستم تحلیل محتوای متنی متمم هم، مجموعه اطلاعات عرضه شده در نوشتههای آنها را بیشتر از سایرین ارزیابی کرده است. همهی ما خوب میدانیم که اگر از متمم، بحثهای این دوستان و سایر دوستان متممی را بگیریم، چیز چندانی باقی نمیماند.
متمم برنامه های زیادی برای آینده دارد که بخشی از آنها را در پیام اختصاصی به دوستان متممی گفتهایم و آنها که نخواندهاند، میتوانند اینجا بخوانند. امیدواریم که بتوانیم به شکلی جلو برویم و حرکت کنیم که شرمندهی محبتهای متممیها نباشیم و همچنانکه در این یک سال، تحولات بزرگی در متمم روی داده است، متمم سال بعد، با متمم امسال، قابل قیاس نباشد.
دوستانی که بیشترین حمایت مالی از متمم را داشتهاند:
۵-شهرزاد
۶- هومن کلبادی
۱۰-شراره ش
۱۱-شهروز رفعتی
۱۴-آفاق رحمانی
۱۵-فهیمه یزدانی
۱۶-علیرضا محمدی
۱۷-مهدی
۱۸-علی توکلی
۲۲-مهدی خانی
۲۳-بابک یزدی
۲۴-محسن ملك پور
۲۵- شهاب فرمانی نژاد
۲۶-نیکی کیان
۲۷-هادی احمدی
۲۸- وحید وهابی
۲۹-آرام آخوندی
۳۰- کامیار مهران پور
دوستانی که بیشترین مشارکت و تولید محتوای آموزنده را داشتهاند:
۱- هومن کلبادی
۳- هیوا شم
۵-شهرزاد
۹-سارا
۱۰-طاهره خباری
۱۱-فواد انصاری
۱۲-داوود شاکری
۱۳-حامد
۱۴-علی کریمی
۱۵-علیرضا امیری
۱۶-چراغی
۱۷-مریم. ر
۱۹-شراره ش
۲۰-م وحیدنیا
۲۱-نیما ظهیریان
۲۳-معصومه خزاعی
۲۵-سعید عباسپور
۲۶-سمانه عبدلی
۲۸-یاور مشیرفر
۲۹-سجاد سلیمانی
۳۰-اعظم روحی
۳۱-آتبین مقصودی
۳۳-محسن رضایی
۳۴-آرام آخوندی
دلم میخواهد در پایان یک تشکر ویژه هم داشته باشم. شاید در طول این دو سال، اسم من در رابطه با متمم، زیاد شنیده شده باشد. یا نام شادی قلی پور، را به خاطر اینکه مدیر برنامههای من (در گذشته) و مسئول روابط عمومی متمم (امروز) بوده است را، شنیده باشید.
اما نام سمیه تاجدینی، که مدیریت توسعه نرم افزاری متمم را بر عهده داشته، معمولاً کمتر دیده و شنیده شده است. امروز، نقش فرایندها در متمم، بسیار بیشتر از نقش محتواست و متمم هر روز به یک پلتفرم آموزشی هوشمندتر نزدیک میشود. ما حتی بخشهای زیادی از قابلیتهای متمم را، هنوز معرفی نکردهایم و قابلیتی مثل محتوای پویا و رفتارشناسی کاربران و تحلیل سمانتیک، بخش کوچکی از زیرساختهای پیچیدهی متمم هستند و اینها جز با دانش و تخصص و پیگیریهای سمیه، عملی و پیاده سازی نمیشده است.
امیدوارم همهی کسانی که اسم آنها در این مطلب برده شد و دیگرانی که کنار ما و با ما هستند و به بهانههای مختلف به لطف و محبتهایشان اشاره کردهام و میکنم، بتوانیم در کنار هم، فضای بهتری را برای آموختن و آموزاندن، بسازیم و توسعه دهیم.
امروز متمم دوساله شد به همت معلمی که آموزش سنتی را به چالش کشید و باور داشت متمم با بیان روان و دلنشین خود شاگردان بیشماری را همراه خود خواهد کرد .
دور نیست روزی که معلمان ما باور کنند ، می توان سخت ترین درسها را به ساده ترین زبان یاد داد،
دور نیست روزی که یاد بگیریم میتوان بی بها و تنها به بهانه توسعه مهارت ها به هم اعتماد کنیم و دانسته های خود را بی دریغ در رگ و پی جامعه تزریق کنیم،
دور نیست روزی که به این درک برسیم ، دانش بدون مهارت به کارگیری آن، در کارزار زندگی محکوم به شکست است،
دور نیست روزی که مدرک ها را به دلالان آن به پشیزی بفروشیم و دانسته هایمان ،در جسم و جان ما حک شود،
دور نیست روزی که در رزومه های خود با افتخار بنویسیم ” من یک متممی هستم و دیگر هیچ” ،
دور نیست روزی که نظام آموزشی کشور ، در برابر راه و روش متمم سر تعظیم و تسلیم فرود آورد.
سلام
منم به سهم خودم تبریک میگم و بهترینها رو براتون آرزو دارم. به قولی سعادت گرچه بی رنک است، ارادت همچنان باقیست…(این یعنی عذرخواهی کمرنگ بودنم.)
اما وقتی هدف خالص و تنها برای خدا باشه، آنقدر معجزات و مددهای غیبی میرسند و حمایت میکنند که حیران میمانی و همه به خوبی می دانیم که متمم و ایده آن از همان ابتدا بدون چشمداشت مادی مرسوم جامعه فعلی ما و تنها با عشق و امید برای ساختن دنیایی و فردایی بهتر برای همه بوجود آمده. پس خدا قوت و دست مریزاد به همگی.
انشااالله در سایه آن یکتا پروردگار مهربان همواره سالم، شادمان، سعادتمند و نیک فرجام باشید.
انشاالله تولد دویست سالگی متمم …
سلام.
توی این یک ماهی که متمم رو شناخته ام، منی که به راحتی شگفت زده نمی شم رو بارها شگفت زده کرده.
و همین یک ماه آشنایی باعث شده من هم خودم رو یک متممی بدونم و بهش افتخار کنم.
🙂
* آشنایی با متمم یکی از بزرگترین نعمتهاییه که در زندگی، نصیب من شده. تک تک لحظههایی رو که در متمم هستم، جزء با ارزشترین لحظات زندگیم میدونم. محتواهای ارزشمندی که در متمم تولید میشه، باعث شد دوباره شوق به آموختن عمیق و کاربردی دوباره در من زنده بشه.
داشتن نگاهی متفاوت، تلاش برای تفکری عمیقتر و برداشتن گامهایی مصممتر نسبت به گذشته، همه و همه نتیجه وجود نازنین متمم در زنگی منه. مخصوصا در این یکسال اخیر که بیشتر و بیشتر با درسهای متمم درگیر شدم و شروع کردم به حل کردن تمرینها، و این باعث شد که آرام و به تدریج، نگاهم به خودم و به زندگیم تغییر کنه. ولی اینو خوب میدونم که هنوز مسیری سبز و طولانی برای طی کردن پیش رو دارم.
** متمم عزیز، تو نورانیترین پنجرهای هستی که من هر روز صبح اون رو باز میکنم و از درون تو زیباترین، عمیقترین و اصیلترین چیزها رو میبینم و میآموزم و در آسمان نیلی تو امید به روزهایی بهتر و زیباتر رو میبینم.
متمم عزیز مرا ببخش زیرا تو در کمال سخاوت، ارزشمندترینها و نفیسترینها رو به من عرضه میکنی و من اما در حد توان محدود خود از دستان باسخاوت تو بر میدارم.
*** تولد دو سالگی متمم رو به خالق متمم، به پرورشدهنگان متمم، به حامیان متمم و به تمامی دوستداران متمم تبریک میگم و برای همه آنها سلامتی و شادی را آرزومندم.
آقای شعبانعلی عزیز
ممنون از این همه زحمتی که می کشید.. ممنون از همه کسانی که شما را در این راه کمک مالی و معنوی و کاری می کنند..
اگر بدانید آشنایی با متمم چه تاثیر شگرفی در زندگی من داشته، تعجب می کنید. من این آشنایی را یک موهبت الهی می دانم چون ممکن بود سالها بگذرد و اتفاق نیافتد..
به کسانی که از روز اول با شما بودند حسرت می خورم چراکه هروقت به حجم مطالب متمم نگاه می کنم حس می کنم راه بسیار درازی در پیش دارم.
در حال حاضر متمم بخش بزرگی از زندگی من شده است. به کمک شما بسیاری از گروه های زاید در تلگرام را حذف کردم. اینستاگرامم را به شدت خلوت کردم.. فیس بوکم را به هم چنین. خیلی دوست دارم از این دوتای آخری واقعا کنار بکشم.. ولی هنوز نتوانسته ام.
خیلی لطف می کنید اگر به من یاد بدهید چطور بین این همه مطلبی که دارید، برای خواندن اولویت بندی کنم. آن قدر مطالب زیاد و پر محتوا هستند که دلم می خواهد فقط بخوانم.. ولی یک روز در پیام شخصی ام دیدم روش نادرست متمم خوانی را برایم نوشته اید.. برای همین سعی می کنم صبوری کنم.. هر مطلب را یاد بگیرم و سراغ بعدی بروم.. اما به نظرم برای به روز شدن با متمم باید عمر نوح داشته باشم..
متمم در اصل کندوی علم و دانش و مهارت ما فارسی زبانان است که با تلاش مستمر همه متممی ها هر روز ساخته و پروانده می شود. به امید اینکه شهد آن علاوه بر سازندگان و گردانندگان آن در آینده نزدیک جان تمام تشنگان را سیراب کند. از سمیه عزیز هم کمال تشکر را دارم که در بقای این خانه تمام تلاش خود را مصروف می دارند.
البته برای غیر فارسی زبانها هم بی نظیره 😉 و زبان فقط یک ابزاره
سلام
تولدت مبارک
نود و نهمین روزیست که با متمم زندگی می کنم و خوشحالم از این روزی معنوی که خدا به من هدیه کرد. جایی که معلم عزیز آن را برای علاقه مندان به اندیشیدن و فکر کردن و یاددادن و یادگرفتن می داند.
سپاس از شما که به اعتلای متمم عزیز می اندیشید.
لحظه هایتان مهنا
محمدرضا تبریک میگم و آرزوی عاقبت به خیری دارم برای متمم و متممی ها.
خوشحالم که منم جزئی از این مجموعه هستم.
خوشحالم كه توي يك ماه بدنيا اومديم، تولدت مبارك هم ماهي جان
سلام برهمه دوستان عزیز و جدیدم
از اینکه امسال افتخار تبریک این تولد رو دارم بی نهایت خوشحالم
از اینکه زحمت می کشید و خون رو در زندگی جاری می کنید از همتون ممنونم، بخصوص از شما آقای محمدرضای عزیز
شمع تولد رو با آرزوی شادی همه فوت کنیم:)
بازم مبارک
زنده باد متمم و افرادی که درپویایی آن دخیل هستند…
ممنون که هستین
محمدرضا، معلم عزیزم؛
شادی جان، دوست و مدیر و همراه همیشگی متمم؛
و سمیه جان، دوست، مدیر، همراه و یاور همیشگی متمم؛
سلام و ارادت به شما عزیزان و دیگر دوستان متممی
از اینکه باز هم به من لطف داشتید و با تمام محبت هایتان مرا هم در کنار خود یاد میکنید بسیار ممنونم. اما باز هم شرمنده خوبی هایتان هستم و کوچک تر از آن ام که جبران بزرگی هایتان را داشته باشم.
هرآنچه انجام داده ام فقط انجام وظیفه و تکلیف بوده و هست. و کلامی جز از تشکر در قبال محبت هایتان ندارم و دستان مهربان تان را می بوسم، عزیزان.
همیشه دوست داشتم و دارم که بتوانم بیش از اینها در کنار متممی ها باشم و هر آنچه در توان دارم با عزیزانم سهیم شوم. و انشاء الله همواره همراه شما و دیگر دوستان متممی هستم و خواهم بود.
شاگرد کوچک تان، عظیمه
سلام به همه متممی های نازنین
بعد از تبریکات فراوان به مناسبت دوسالگی متمم و عرض خسته نباشید و خداقوت
منم به سهم خودم از صمیم قلبم از تلاشهای معلم گرانقدرمون محمدرضا شعبانعلی عزیز و همینطور از تیم قوی و پرتلاشی که همراهیشون می کنن به خصوص شادی قلی پور عزیز و سمیه تاجدینی عزیز (که فقط از طریق دو یادداشت اختصاصی محمدرضا برای این دو انسان دوست داشتنی می شناسمشون) قدردانی می کنم و از خدای مهربان به خاطر نعمت وجود شما مهربانان تشکر می کنم.
در کنار احساس خوشحالی بسیار زیادی که از بودن در کنار افراد بزرگی چون شما و عزیزانی که نام بردید و بقیه دوستان متممی دارم، از اینکه نتونستم اونطور که باید تلاشی شایسته در بهره گیری از این خوان گسترده ی علمی داشته باشم شرمسارم و امیدوارم بتونم با یادگیری هرچه بیشتر و عمیق تر، بخش کوچکی از زحماتتون رو جبران کنم.
همین امروز طی کامنتی، از بخشی از تاثیر بزرگ متمم در زندگیم طی یکسال آشنایی که تا بحال داشتم گفتم و بی اغراق دِینی بزرگ و پیرو اون مسئولیتی سنگین رو روی دوشم احساس می کنم. هم نسبت به خودم، هم نسبت به اطرافیانم، به شما و همه حامیانی که به قول شما اگه نبودن متمم ساخته نمی شد.
آخر حرفام می خوام یه تشکر ویژه و یه درخواست از حامیان عزیزی که متمم رو در کنار شما برای همه مون ساختن و نگه داشتن داشته باشم:
دوستان نازنینم
بنظر من
اگه خدا به سابقونش افتخار می کنه،
اگه پیامبرا توسط حواریونشون حمایت میشن،
اگه مایه دلگرمی فرماندهان، دلاوری سربازان از جان گذشته در خط مقدم نبرد هست،
شاید همه ی دلخوشی یه معلم هم ذهنهای مشتاق یادگیری شاگرداشه.
به این بهانه خواستم بهتون صمیمانه تبریک بگم و امیدوارم منم بتونم به عنوان عضو کوچیکی از این خانواده بزرگ از این همه انرژی و اشتیاق شما یاد بگیرم. شمایی که تقریبا روزی یا هفته ای نبود که نامتون رو در قسمت بحث های آموزنده نبینیم!
در آخر یه درخواست از شما خوبان دارم:
اگه براتون امکانش هست در کنار تمامی مطالب آموزنده ای که طی این دوسال یادمون دادین، خواهش می کنم لطفا برای من و همه متممی ها از تجربه مطالعه تون در متمم و شیوه های متمم خوانی تون بگین. البته حواسم هست که هرکس باید راه خودش رو پیدا کنه اما به اشتراک گذاری تجربه ها سنتی هست که از متمم یاد گرفتیم.
راستش رو بخواید خیلی کنجکاوم بدونم چه مقدار زمان و چه ساعتهایی از روز رو عموما به متمم اختصاص میدین. وقتی می خواین کامنت بنویسین چندبار مطلب رو میخونین؟ آیا یادداشت برداری هم دارین؟ مطالعات جانبی دیگه تون به چه صورته؟ یاهر شیوه خاصی که فکر می کنین بهتون کمک کرده.
البته این فقط یه درخواست شخصی هست و هیچ اجباری در اجابتش نیست و در صورت پاسخ، حداقل من رو بیش از پیش مدیون لطفتون خواهید کرد. چرا که با نعمت وجود شما عزیزان، هرلحظه در اینجا و در متمم:
عیشم مدام است از لعل دلخواه،
کارم به کام است الحمدلله!
آنت جان. ممنون از کامنت قشنگت.
(راستی از لوسیَن و دنی چه خبر؟;) …یادش بخیر… عاشق کارتون بچه های آلپ بودم)
دوست متممی عزیزم. اگه من بخوام خیلی مختصر از تجربه ی خودم برات بگم، اینه که جایگاه متمم در زندگی هر روز من، بالاترین اولویت رو داره. یعنی خیلی از کارهای ضروری زندگی و حتی کاریم! رو شده که بارها بخاطر خوندن درسها و انجام دادن تمرین های متمم در اولویتهای بعدی گذاشتم و چه بسا بعداً برای انجام دادنشون با تاخیر، فشار بیشتری رو متحمل شدم؛ اما حس خوشحالی، آگاهی، آموختن و «حس فلو»یی! که از خوندن و انجام دادن تمرینهای متمم، من رو احاطه کرده بود، باعث میشد همه ی اون فشارهای بعدی در نظرم بی اهمیت جلوه کنن.
بارها و بارها شده که متمم رو در اولویت بالاتر نسبت به نوشتن پست جدیدی برای وب سایت خودم قرار دادم و روزها نتونستم سایتم رو به روز کنم تا بتونم با متمم بیشتر همراه باشم و بخاطرش خیلی هم خوشحال بودم.
بارها شده که بعضی درسها یا تمرینهای متمم رو با گریه و چشمای پر از اشک خوندم و نوشتم… موقع نوشتن کامنت، مدام اشکهامو پاک میکردم تا بتونم صفحه کلید و مونیتور رو درست ببینم و بتونم ادامه بدم… یا برعکس، بارها شده که بعضی نوشته ها رو با شادمانی و انبساط خاطر خوندم و نوشتم و آنقدر در حال لذت بردن بودم که اصلاً متوجه محیط اطرافم نمیشدم.
گاهی شده که با خودم عهد بستم تا تمرین یا پروژه ای رو انجام ندم و تمومش نکنم، از سر جام بلند نشم و به کار یا فکر دیگری نپردازم. مثلا برای پروژه ی درس «طراحی سیستم فروش» شاید به جرات بتونم بگم حداقل ۶ ساعت بدون وقفه (قبل از یک هفته ی قبلش که برای خوندن درسها و انجام دادن تمرینهای مربوطه اش وقت گذاشته بودم) روش کار کردم و وقتی تموم شد، بدنم از شدت ضعف و خستگی داشت میلرزید و سرم گیج میرفت. جدی میگم… اما باز هم همون حس فلو! بود که مثل همیشه به دادم رسید و کمکم کرد و رضایت و خوشحالی تحقق تمرین دیگری از متمم رو بهم بخشید.
بارها شده که هیچ ایده ی اولیه و از پیش فکر شده ای برای نوشتن یا انجام دادن تمرینی نداشتم، اما به محض اینکه مکان نما رو توی جعبه ی سفید دیدگاه قرار دادم و انگشتام رو روی صفحه کلید لغزوندم، نوشته هام همینطور جاری شدن و خودم متجبم که اینها از کجا میان؟!
میدونی… به نظر من وقتی به چیزی عشق بورزی و درونت و احساساتت باهاش درگیر باشه و مشعلی که راه شاید پر از ابهام رو برات روشن تر میکنه، از جنس عشق و شور و شوق باشه؛ راه تیکه تیکه در مقابل چشمانت نمایان میشه و تو رو به سر منزل مقصود میرسونه. حالا اون سرمنزل مقصود میتونه هر چیزی باشه که تو توی ذهنت بهش فکر میکنی…
ببخش اگه من نتونستم اونطور که انتظار داشتی، به سوالاتت جواب بدم، ولی فکر کنم دیگه مدل حرف زدنهای من تا حالا دستت اومده باشه…;)
موفق باشی دوست متممی خوبم و امیدوارم کامنتهای خوب تو و دوستان متممی عزیز دیگه ام رو توی متمم بیشتر ببینم.
از دست زاهد کردیم توبه
و از فعل عابد استغفرالله!…:)
شهرزاد جانم
اتفاقا کامنت بسیار پرباری بود برای من! جدا از “بیان دلی” که همیشه داری و لاجرم بر دل می شینه پر از نکته های خوب آموزنده هم هست. من قبلا تصور می کردم چقدر متمم تو زندگیم جریان داره اما وقتی از تجربیات شناورشدنت در متمم گفتی تازه می بینم اوووه چقدر از قافله عقبم!
بی نهایت ممنونم ازت بخاطر بیان صادقانه ت. مبارکت باشه اینهمه شور و شوقی که داری و امیدوارم روز به روز آتش اشتیاقت برای یادگیری سوزنده تر و شعله ورتر، و دل و ذهنت به نورش همیشه روشن باشه و ما رو هم گرم کنه.
پی نوشت: راستی، سراغ لوسین و دنی رو گرفتی! سیمین جان هم یکبار در پاسخ به یکی از کامنتام در متمم، یادی از این کارتون دوران کودکیمون کرده بود. گفتم اینجا یه دفعه به هردوی شما خوبان جواب بدم. راستش من یه آنت دیگه ام 🙂
اما از اونجاییکه من یه مدتی یواشکی تو وادی انیمیشن قدم گذاشتم و از نزدیک روندتولیدش رو دیدم و توی هواش نفس کشیدم، برام جالبه که چطور میشه یه کارتون اینطوری تو ذهن بچه ها تا بزرگسالیشون ماندگار میشه و فقط با دیدن نام شخصیت داستان، فوری براشون تداعی میشه. چیزی که تقریبا توی هیچکدوم از تولیدات داخلی وجود نداره.
در آخر یه دردودل دوستانه هم برات دارم: مدتی بود که من بین دوتا انتخاب سخت گیرافتاده و از هردو بازمانده بودم. یکی فرصت کار و گشت و گذار در دنیای دیدنی و شیرین انیمیشن و دیگری فرصت شناکردن در دریای عمیق دانش متمم!
اما حالا احساس گمشده ای در جزیره رو دارم که چاره ای جز عبور از این دریا برای رسیدن به وطنش نداره. احساس می کنم خیلی اتفاقا دارن دست به دست هم میدن تا من دلو به دریا بزنم. البته چندباری تن به آب زدم اما شاید دیگه وقتشه این جزیره رو ترک کنم تا شاید روزی به شهرقشنگ آرزوهام برسم!
بازم ممنون به خاطر کامنت خوبت که دلمو بیشتر از پیش قرص کرد.
آنت عزیز، به شخصه حذف تلگرام و ایستاگرام و تلویزیون و سایت های خبری و انصراف از دانشگاه زمان زیادی برای فعالیت در متمم به من اعطا کرد.
علی عزیز. ممنونم از شما.
منم متوجه شدم متمم اونطور که باید اولویت اول زندگیم نشده هنوز. با اینکه تلگرام واینستاگرام و تلویزیون موانع من نبودن و نیستن اما همونطور که در پاسخ به شهرزادجان هم گفتم شاید بزرگترین مانع من تصمیم نگرفتن بوده. همین حالت تعلیق باعث شد این اواخر به جای جدی ترگرفتن متمم، به وبگردی (هرچندظاهرا کم) رو بیارم و وقت زیادی برای متمم نداشته باشم. اصلا بخاطر همین عدم تصمیم گیری، آرامش و تمرکز ذهنی یادگیری هم نداشتم. البته تغییر در زندگی شغلیم هم بی تاثیر نبود.
امیدوارم بتونم طی یکی دو هفته آینده هرچه زودتر تکلیف خودمو روشن کنم.
من خودم فکر می کنم متمم و روزنوشته ها گونه های جدیدی هستند. گونه هایی که قبلا وجود نداشتند. ما انسان ها مثل زمانی که در جنگل زندگی می کردیم وقتی یک موجود یا گونه جدید می دیدیم فرار می کردیم و اونو می پایدیم، بعد می رفتیم بهش دست می زدیم و … بعد روزها و ماهها و سالها طول می کشید تا پی بردیم که این موجود چیه؟ خیلی مواقع شاید می فهمیدیم که ای بابا این اسب وحشی بوده. می تونیم سوارش بشیم بارامونو حمل کنه و چقدر زندگی مونو بهتر می کنه. حتی یک روزی میرسه می بینیم بدون این گونه نمی تونیم زندگی کنیم. نمی تونیم حتی نفس بکشیم. تردید من و تو نسبت به گونه متمم از این تجربه است. من خودمو می گم،مغز من با مغز اجداد غار نشینم هیچ فرقی نکرده، آن قدر ضعیفه که گونه مثل متمم یا سایت شعبانعلی دات کام را درک نمی کنه. شاید حدس هایی بزنه که آره به نظر مفید میاد.
ولی تو به گونه در حال انقراض دانشگاه نگاه کن چقدر پولمونو، انرژی مونو، جوونی مونو و … تقدیم این موجود انگلی دادیم و هیچی نگرفتیم. مگه میشه ماهی ۱۲ هزار تومان بدیم و ۱۲۰ میلیون سود ببریم؟ امکان نداره. باید ۱۲۰ میلیون بدیم دکتری با هزار ساعت وقت تا “چیزی” یاد بگیریم. باید یک عمر وقت بزاریم شکست بخوریم آبرومون بره تا چیزی بدست بیاریم. نه اینکه اون تجربه رو با نوشیدن یک لیوان چای گرم در کنار خانواده و ساعت ۹ شب تو متمم یادبگیریم. چه کنیم ما انسانها حاضریم بمیریم ولی مدل ذهنی مان را ذره ای عوض نکنیم. آنت به نظرم کسایی آینده دستشون است که خیلی زودتر از بقیه تصمیم می گیرن و از حالت تعلیق بیرون میان. ببخش سرتو درد آوردم.
آنت عزیز خیلی ممنون از کامنت خوبت. روش درست خوندن متمم تقاضای من هم هست.
قربانت نازیتا جان.
امیدوارم با راهنمایی های دوستان و تلاش بیشتر خودمون بتونیم راهمونو پیدا کنیم.
آنت کامنتت خیلی عالی بود
من معمولا یک ساعت در روز را توی متمم هستم و بیشتر اوقات هم فقط تمرین هایی رو که توی درسهاش حضور دارم جواب مبدم مثلا بعضی از جاهای متمم کامنت نمیزارم یا وقت ندارم فقط میخونم . اگه چیز جالبی هم در طول هفته بخونم یا تجربه کنم به روش یادگیری کریستالی میفهمم که باید دقیق کجا کامتش رو بزارم و میرم مینویسم . هر وقتی هم حوضله نداشته باشم یا عصبی باشم یا وقت نداشته باشم ترجیح میدم که مطالب متمم رو نخونم چون میگم حیفه که بدون تمرکز این مطالب رو خوند در کل به نظرم صرف ساعتی مشخص روزانه برای خوندن یا کار روی هر موردی خوبه .
مثلا صرف یک ساعت مطالعه در روز میشه حدود ۳۰۰ یا ۴۰۰ صفحه کتاب
یا نیم ساعت ورزش در روز سلامتی یک عمر رو تضمین میکنه
درک ما از زمان همیشه کوتاه مدت و با حجم بالاست مثلا میتونیم به ۱۰ ساعت در یک روز فکر کنیم ولی برایمان قابل هضم نیست که با نظم و انظباط یک ماه و هر روز یک ساعت وقت بزاریم که میشه سی ساعت مفید بدون خستگی و استرس
همیشه سعی کردم کارهای بزرگ و زمانبر رو به صورت مستمر انجام بدم
مثلا بیش از ۷۰۰ ویدیو از TED نگاه کردم اونهم فقط توی اتوبوس ولی هر روز بیش از دو سال!
یا بیش از ۳۵۰ کتاب غیر درسی خوندم ولی در طول ۱۰ سال !
اینکه مستمر یک کاری رو انجام بدی خیلی بهتره تا یک فشار مقطعی و شدید به کاری که میخواهی انجام بدی بیاری.
اینا رو گفتم شاید به دردت بخوره در کل میخواستم بگم |آهسته و پیوسته| موفق باشی رفیق
سلام
مرسی فواد انصاری عزیز
منم با شما موافقم. گرچه هرگز اندازه ی شما با صبر و منظم پیش نرفته م. متاسفانه چند سال از زندگیم رو از دست دادم به این دلیل که همه چیز رو با هم میخواستم و همه چیز رو شفاف و بدون ابهام دوست داشتم. حدسش سخت نیست که خروجی این نگاه چیه؟ هیچ!!
در تایید حرف شما باید بگم یه مدتیه که زندگی آدمهایی که از نظر ما موفق اند و وقتی مثلاً در مورد تعداد کتابهایی که خوندن میپرسیم یا در مورد کارهایی که کرده ن و با شنیدن جوابشون WOW میگیم، رو بررسی کرده م. بعد متوجه شدم که اونا در یه بازه ی زمانی طولانی، یه هدفی رو به صورت هوشمندانه (نه احمقانه) و با تمرکز بالا و به صورت پیوسته دنبال کرده اند. یعنی صبوری و انتخاب نکردن خیلی چیزای دیگه و ادامه دادن مستمر مسیر. دقیقاً دو نکته که توی استراتژی هم میخونیم و محمدرضا هم به وفور در موردش نوشته و صحبت کرده. این قضیه در مورد متمم هم صادقه. ما با انبوهی از مطالب جذاب و واقعاً مفید طرفیم. اما باید قبول کنیم که خوندن همه ی اونا با هم و بدون از دست دادن حتی یک مقاله اگر ناممکن نباشه اما قطعاً خروجی خیلی خوبی نخواهد داشت و درونی نمیشه. من قبلاً تمام مطالب رو میخوندم و بعد یه مدت دور شدم و به تازگی با یک درس شروع کرده م. از واندرلیست برای ثبت درسها و خلاصه برداری ها استفاده می کنم و یک درس رو حداقل پنج بار با فاصله های زمانی مشخص (با در نظر گرفتن spaced repitition) ) میخونم. بسته به زمانم کامتهای اول رو میخونم تا وظیفه م برای امتیاز دهی رو حداقل در حق دوستانی که اخیراً کامنت گذاشته اند انجام بدم و کامنتهای بالای میانگین امتیازهای آموزنده رو هم مرور میکنم و اونایی که مهمه رو در مراحل بعدی مرور بازهم میخونم. تا سه بار مرور هرگز درس رو خلاصه نمیکنم چون حداقل در مورد خودم کشف کرده م که در شرایط مختلف که درس رو میخونم برداشتهای متفاوتی دارم. بعد از سه بار در بار چهارم و پنجم خلاصه ها رو مرور می کنم. البته این روش لزوماً برای همه مناسب نیست و شاید چون من در گذشته خیلی کتابخون نبوده م دارم سعی می کنم با این کار بیشتر متمرکز بشم و مطالب رو عمیقتر بخونم.
خلاصه اینکه باید صبور بود و در طولانی مدت یک کار بزرگ رو به صورت تدریجی به پایان رسوند.
در مورد شیوه ی کامنت گذاری هم که آنت پرسیده بود، راستش مسائل مدیریتی تا جایی که من از اساتیدم یادگرفته م جواب قطعی ندارند و حتی با کمی بی دقتی (به قول هیوا و محمدرضا) حتی میشه گفت خیلی از مسائل زندگی جواب قطعی نداره. به همین دلیل من خودم سعی میکنم همیشه کامنت بذارم. البته طبیعتاً تمام تلاشم رو به کار میبرم که حرف معقولی بزنم اما در برخی از درسها هرگز خودم رو با هومن (که در زمینه ی فروش و راه اندازی کسب و کار تجربه ی بسیار زیادی داره و من در این زمینه برای یکی از درسام باهاش مصاحبه کرده م) یا با هیوا که به جرئت میگم یکی از پرمطالعه ترین (از نوع عمیقش) بچه های متممه مقایسه نمی کنم چون در این صورت کاملاً دپرس میشم. :دی.
از طرفی کامنت گذاشتن یا بهتره بگم ، نوشتن شدیداً توصیه میشه. وقتی سعی می کنید بنویسید تازه متوجه میشید که چیزی که براتون کاملاً بدیهی به نظر میرسه چقدر سخته در موردش منظم و منسجم بنویسید. اما این یه پیک داره. اگه به خودتون فشار بیارید و این پیک رو رد کنید کم کم اوضاع بهتر میشه و میبینید از طریق نوشتن با زوایای جدیدی از مسئله هم آشنا میشید. نوشتن سخته اما به سختیش می ارزه. منم دوست دارم بتونم مثل سامان عزیزی، هیوا، پیمان اکبرنیا، یاورمشیرفر و … بنویسم اما خب من تازه شروع کرده م. البته در نوشتن حرفهای غیرعلمی مشکل خاصی ندارم به به همین دلیل اینقدر طولانی نوشتم و باید بابتش عذر خواهی کنم…
آنت و نازیتای عزیز من هم میخوام از تجربه متمم خوندنم براتون بگم. امیدوارم بتونه مفید باشه.
من هم وقتی عضو شدم فکر میکردم چقدر حجم مطالب بالاست و نمیرسم وعقب موندم و… حتی همینجا هم کامنت گذاشتم که چجوری باید بخونم و عقبم:).تازه اون موقع حجم مطالب خیلی خیلی کمتر از الان بود. اما ماها همیشه فکر می کنیم که وقت کم داریم . به هرحال به صورت پراکنده میخوندم و نامرتب تمرین حل می کردم. اما از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم به خوندنم نظم بدم و مهم نباشه برام که درس جدید اومده و هنوز نخوندمش. یه سری سرفصلها رو انتخاب کردم و هر شب یک درس از یک سری میخوندم, ممکن بود هر شب فقط یک درس بخونم یا دو سه تا درس از سریهای مختلف. و خودم رو مقید کردم که تا تمرین این درس حل نشده نرم سراغ درس بعدی. با اینکه تمرین حل کردن برام فوق العاده سخت بود, هنوزم هست ولی اونموقع خیلی بیشتر. اما هر درسی که تمرین داشت حل کردم, گاهی وقتها چندین روز گیر یک تمرین بودم اما بی خیالش نمیشدم. اول که درس رو میخوندم به تمرین فکر می کردم و روی کاغذ تداعی های خودم رو مینوشتم, گاهی هیچی به ذهنم نمیومد و سرچ می کردم یا تمرین دوستان رو میخوندم, اما هرجور بود مینوشتم. خیلی وقتها جوابهام کوتاه یا نامفهوم بود. اما می گفتم که باید به حرف محمدرضا اعتماد کنم که میگه یادگیری بدون تمرین حل کردن و فکر کردن انجام نمیگیره.
یک سررسید کوچک هم داشتم و هر درسی که میخوندم مینوشتم و ذکر می کردم که تمرینش حل شده یانه. تا برای شبهای بعد یادم بمونه که از کجا شروع کنم.
کامنتم طولانی شد, پس خلاصه کنم و بگم که یکی از درسهای مهمی که تو متمم یاد گرفتیم اینه که مهم نیست چه حجم از مطالب رو خوندیم بلکه مهم این هست که چقدرش رو یاد گرفتیم و در وجودمون نهادینه شده و میتونیم تو زندگی شخصی و شغلی اون رو به کار ببریم. پس لطفا نگران حجم مطالب نباشید و با اولویت بندی اینکه کدوم درسها براتون مهمتره, همونطور که فواد عزیز هم گفت, آهسته و پیوسته حرکت کنید.:)
پ.ن : مطالب گفته شده در بالا به این معنی نیست که من الان خیلی منظمم 🙂 , اتفاقا مدتی هست بی نظم شدم و ناراضی هستم از خودم. و هنوز مطالبی هست که اصلا نخوندم مثل تبلیغات.
سلام آنت.
سلام دوستان.
من هم می خواهم چیزی بنویسم.
از ابتدا مطالعه متمم برنامه ثابت و اولویت اول من بوده و هست.
– اوایل که سرعت ارائه ی مباحث زیاد نبود و تعداد آنها هم طبیعتا کم، گاهی مطالب را چندبار می خواندنم و تمرین ها و کامنت های دوستان را هم تا حد امکان پاسخ می دادم.
– بعد که مباحث بیشتر و بیشتر شدند، رو به یادداشت برداری آوردم.
– الان که خیلی سرم شلوغ است تعداد زیادی درس نخوانده دارم ولی هنوز سعی می کنم اولویت بندی داشته باشم. اولویت بندی امروزم این گونه است که: وقتی در پیام خصوصی دستور می دهند که به فلان درس امتیاز بده، وقت کوتاهی که دارم را به این موضوع اختصاص می دهم. خوبیش این است که هم درس را یک بار دیگر سریع مرور می کنم و هم با مطالعه کامنت های دوستان عزیزم که به همه شان مدیونم، مطالب جدید تری یاد می گیرم. بسیاری مواقع بوده که کامنت دوستان مرا دقایق طولانی به فکر برده و چیزهایی را در ذهن مرور کرده ام و گاهی یادداشت کرده ام که در باره فلان موضوع ِ کامنت دوستم مطالعاتی بکنم.
– کلا شیوه مطالعه ی من در وهله ی اول مطالعه ترتیبی درس هاست.( به ترتیبی که منتشر می شوند.)
– زمانی مطالب را بر اساس طبقه بندی(سری) بحث مطالعه می کنم که در مطالعه ی بخش قبلی درس سوالی برایم ایجاد شده باشد و با رویت درس جدید به قصد یافتن پاسخ آن را در اولویت می گذارم.
– یک حالت دیگر که بر اساس طبقه بندی مطالعه می کنم زمانی است که درسی را به هر دلیل مرور می کنم.( مثل وقتی که دنبال یک موضوع یا یک مطلب خاص می گردم)
– چون برای درس خواندن در طبقه ی «روز فعال» یا «شب فعال» قرار ندارم، هر ساعتی که ببینم می توانم تمرکز کافی داشته باشم، به سراغ متمم می روم.
– فایل های صوتی و و یدئوها را عمدتا در مسیر رفت و آمد می شنوم و می بینم. داخل مترو، اتوبوس و …
– از دیروز که یک بار دیگر سابقه ی حضورم در متمم را سریع مرور کردم، تصمیم تازه ای گرفته ام. این که حتی تعدادی درس نخوانده داشته باشم ولی کامنت دوستان را نخوانده رها نکنم.
زیاد شد ببخشید.
برقرار باشید.
سلام آنت عزیز
بچه ها توصیه های زیادی نوشتن اینجا.
چون تو متمم هیچ زور و اجباری بالای سر ما ( که تا حالا عادت داشتیم شب امتحان درس بخونیم!) نیست، باید از یه روشی تو خودمون انگیزه ایجاد کنیم تا بشینیم و درسی رو بخونیم و مهم تر اینکه درسی رو “پیگیری” کنیم.
روشی که برای من تا حد خوبی مفید بوده، “کم کردن موضوعات” در دست مطالعه ام هست. یعنی به جای اینکه همزمان ۱۰ درس رو پیگیری کنم، انرژیم رو روی ۲-۳ درس میگذارم و سعی میکنم اون ۲-۳ درسی رو تقریبا تموم کنم ( چون درس ها در متمم دائما بروز می شن هیچ وقت نمیشه گفت درسی رو تموم کردم!) . درس ها رو – معمولا- به ترتیب می خونم و وقتی به درسی رسیدم، سعی می کنم اون رو – به اصطلاح – بجوم یا به قول محمدرضا سعی می کنم نگاه گوسفندی داشته باشم و تمام استفاده ممکن رو ببرم (یاد دوران دانشگاه که بعضی دوستان جزوه رو میجویدند!). بعد از خواندن، تمرین رو حل میکنم و نظری اگه دارم می نویسم و حواسم هست اول تمرین خودم رو حل کنم بعد پاسخ دوستان متممی رو بخونم 😉 . در انتها هم درس رو تو سررسیدم خلاصه نویسی می کنم!
خواستم خلاصه بنویسم اما فکر کنم طولانی شد! ببخشید!
متمم عزیز تولدت مبارک
به دوستانی که استاد معرفی کردند تبریک میگم, امیدوارم فضای دوست داشتنی متمم همینجوری تداوم داشته باشه و جلو بره
متمم را به هرکی بتونم معرفی میکنم و افتخار میکنم متممی هستم
امیدوارم متمم روز به روز بهتر بشه و ما بتونیم همچنان از این سایت عالی استفاده کنیم . بیشترین زمان بازدید سایت رو در بین سایتهای ایرانی در این دو سال از متمم داشتم و خوشحالم که در شبکه های اجتماعی و سایتهای زرد پرسه نزده ام . با شما و همه اعضا و حامیان متمم آشنا شده ام . قبل از هر چیز فهمیده ام که چیزی نمیدانم و مثل قطره ای به این دریا وصل شده ام به اندازه زمان و توان و سوادم در بحث ها و درسهای متمم شرکت کرده ام . از بودن کنار همه ی شما احساس غرور و خوشحالی میکنم . به این باور رسیدم که میشود در ایران هم یک کار حرفه ای از لحاظ محتوا و تولید محتوا انجام داد و هر جا حرفی زدم مثال سایت متمم رو آوردم . این سایت عاشقانه مدیریت میشه و عاشقانه براش مطلب نوشته میشه اطمینان دارم که حامیان سایت هم عاشقانه کامنت مینویسند و جواب تمرین ها رو میدن . متمم خارج از تکلیف و مکانیزم و کسب و کار یا آلکسا ست. برای معلم عزیز محمد رضا شعبانعلی و همه بزرگان و حامیان متمم سلامتی جسمی و روحی را آرزومندم.
سلام
دوستان میخوام یک داستان براتون تعریف کنم! :
میگن یک جلسه ای بوده که مدیران و مدعیان آموزش کشور حضور داشتن و برحسب اتفاق محمدرضا شعبانعلی هم اونجا دعوت شده بود. اواسط جلسه بوده که وزیر علوم کشور میاد تا با محمد رضا گپ دوستانه ای بزنه و کمی هم مزایای نظام آموزشی که زیر نظر ایشون بوده رو براش بگه .
وزیر شروع میکنه به گفتن آمار و ارقام دانشجوها و تعداد دانشگاه ها و خیل مدارکی که طی این چندسال وزارتش به دانشجویان داده شده. وزیر شعار بزرگ وزارت خونشو که میگه “هر ایرانی باید حداقل یک مدرک دانشگاهی داشته باشه” به عنوان مزیت بزرگ نظام آموزشی کشور بیان میکنه و میگه که این “ماموریت” ما رو تا به حال هیچ کشوری نتونسته به انجام برسونه و توی دنیا ما در این زمینه تقریباً بی رقیب به حساب میاییم. خلاصه وزیر با آب و تاب داشته از “حجم خروجی مدارک به نسبت ورودی دانشجو” میگفته که حتی بزرگتر از “یک” هم شده،یعنی یک دانشجو میتونسته بیشتر از یک مدرک هم داشته باشه و …
محمد رضا شعبانعلی در جواب فقط یه چیز میگه :
یادم نمیاد تا به حال کسی رو دیده باشم که اسم یکی از دانشگاه های شما رو روی قلب و مغزش خالکوبی کرده باشه!
البته چون محمد رضا تند تند حرف میزنه، وزیر فقط همین جمله بالا رو شنید ولی لابه لای این جمله چیزهای دیگه ای هم گفت که وزیر نشنید مثل:
تا حالا شده که بخش خصوصی مصرانه ازتون بخواد که از بین دانشجوهای خوبتون چند نفر رو بهشون معرفی کنید چون از بس در بازار کار دنبال نیروهای متخصص و فهمیده گشتن، خسته شدن و بیشتر مدرک به دست گیرشون اومده تا نیروی با دانش و مهارت.
تا حالا شده یکی از دانشجویانتون بیاد پیشتون و بگه ازتون ممنونم چون دانش و مهارتی که بهم یاد دادین درست همون چیزیه که در بازار کار رشته م مورد نیاز بود؟
تا حالا شده که یکی از دانشجوهاتون که میخواد مساله ای رو در زندگیش یا در کارش حل کنه، اول بیاد دانشگاه شما و ببینه شما در مورد اون مساله چی گفتین؟
تا حالا شده یکی از دانشجوهاتون بره دست ده نفر دیگه رو بگیره و بیاره دانشگاه شما تا اونها هم از همین دانشگاه چیزهای برای بهتر زندگی کردنشون بردارن ؟
تا حالا شده هر یکی از دانشجوهاتون ،بدون اینکه “مدرکی” بهش بدین، هر روز و هر شب سر کلاسهاتون حاضر بشه اونم به حالت “ذوق مرگ”؟
و …
پی نوشت یک: این داستان ساختگی بود! و با الهام از داستان هارلی دیویدسون و هوندا که در متمم یاد گرفتم
http://motamem.org/?p=1477
پی نوشت دو : محمد رضا جان من خیلی بیشتر از تو نگران شب اول قبرم هستم! چون خیلی نگران نزیسته هایی هستم که از متمم و روز نوشته ها یاد گرفتم و دست نخورده باقی موندن. نگران اینکه این دانسته های باارزش متمم رو تبدیل به عمل و مهارت نکنم و شرمنده برم سراغ عزراییل.
نگران اینکه روزی برسه و ببینم که دانستن و نداستن آموزه های متمم تاثیری بر زندگی و عملکردم نداشته باشه.
حالا خودت بگو نگرانی معلم بیشتره یا شاگرد هاش.
پی نوشت سه : بزرگترین مزیت روزنوشته ها و متمم برای من شکستن بسیاری از باورهام بوده و کمک به بازآفرینی بعضی باورهای دیگه م. برای ساختن این فضای شکستن و دوباره بلند شدن از محمدرضای عزیزم ،سمیه خانم و شادی خانم، دوستان خوب متممی ای که ازشون خیلی یاد گرفتم، ممنونم
تولد متمم بر همه مون مبارک
خیلی جالب بود!
متمم داره میره تو خون و رگ و ریشه متممی ها 🙂
منم چندماهه هرجا هربحثی میشه امکان نداره گریزی به متمم و روزنوشته ها نزنم. اصلا تا دهان باز میکنم فوری همه میگن : بازم قالَ متمم؟ خداکنه در حد قیل و قال نمونم و کم کم با رفتارم نشون بدم متممی هستم.
منم به شما و همه دوستان تبریک میگم.
باسلام
تبریک به شما که حقیقتا بی نظیر هستید.
سلام 🙂 تولد متمم مبارک!
من امروز کاربر ویژه میشم، کادو تولدش 😀
سعی می کنم دوست خوبی بشم 🙂
سمیه عزیز
تشکر ویژه ازت دارم به خاطر حضورت در تیم متمم و به محمد رضای عزیز به خاطر داشتن همکاران باهوش و توانمند تبریک میگم و براتون آرزوی سربلندی دارم.
از همون ابتدا که مثل یه رهگذر به متمم سر میزدم و شاید فکر میکردم خودم به اندازه کافی اعتبار ندارم که بتونم وارد متمم بشم تا همین روزها که به این باور رسیده ام که هر فردی از متمم به فراخور ظرف خودش از بهترین خوراک ها بهره خواهد برد، یه حس خاص داشتم و میدونستم هوش سرشاری داره فرایندها رو مدیریت میکنه. از جمله همین رفتار شناسی کاربر که همین الان هم به خوبی داره کار میکنه و ملموسه. سمیه جان خیلی خوب از عهده مسوولیتت براومدی و امیدوارم موفقیتهات روز افزون باشه.
سلام. تبریک و سپاس و آرزوی سربلندی برای شما و دوستان عزیز، شادی قلی پور و سمیه تاجدینی…
در حلقه ی متمم امیدوارم با تبادل امید و مهارت و تلاش و یادگیری، همه به عاقبت خیر هرچه نزدیکتر شویم.
سلام
متمم عزیز تولدت مبارک
و استاد عزیز بابت همه چیز ازت ممنونم
این روز ها متمم جزء جدایی ناپذیر زندگی من شده. چیزی که باهاش بیدار میشم فکر میکنم زندگی میکنم و میخوابم.
بازهم بخاطر همه چیز ممنونم استاد
من هم به عنوان یک کاربر شرمنده از رفتار خویش که نه چندان حمایت مالی کرده و نه در تولید محتوا شرکت داشته، از شما تشکر میکنم. متمم برای من یعنی “تنها سایت سبک زندگی فارسی حرفه ای غیر زرد”.
پاینده و پویا باشید
کم کم داره بزرگ میشه متمم جان. البته سرعت رشدش به صورت نماییه!
آی که چقدر خوشحالم معلم عزیزم، سمیه و شادی عزیز و متممیها.
افتخار میکنم که همراه متمم هستم.
تبریک به تو، تبریک به من، تبریک به همه!
محمدرضای عزیز، شادی و سمیه جان، حامیان محترم و گرانقدر متمم سپاس فراوان از همه شما!
متمم عزيز ما در اين دو سال تبديل به يك دوست هوشمند شده كه هرروز و هرلحظه
با پيام اختصاصي كنار هم هستيم ، الان هر متممي ، متمم خودش رو داره و مطالب مربوط به خودش رو ميبينه
و اين واقعاً عاليه .
افتخار ميكنم كه همراه متمم هستم
بهتون تبريك ميگم
و براي اينهمه نوآوري و امكانات فراتر از انتظار ازتون متشكرم .
تولد دوسالگي متمم به همه ي ما مبارك .
متمم عزیز تولدت مبارک
علاوه بر مطالب بسیار آموزنده که از متمم و دوستان خوب متممی آموخته ام ، متمم برام پناهگاه هست . جایی که بهم حس آرامش میده. هروقت که خیلی از مسایل روزمره کاری و زندگی کلافه شده باشم حتی اگر وقت مناسبی برای مطالعه نباشه و قصدم در آن لحظه مطالعه نباشه ، وارد سایت متمم یا روزنوشته ها میشم. ممنون که هستید.
محمدرضای عزیزم. متمم امسال اصلا قابل مقایسه با متمم دوسال پیش نیست, و رشد و حرکتش تصاعدی بوده و همچنان خواهد بود. اما متمم قرار نیست خانه ی امید ما بشه. متمم همین الان هم خانه ی امید ما هست . من چند ماه سخت و پراسترس رو پشت سر گذاشتم اما روزی نبوده که به متمم سر نزنم حتی با وجودی که بعضی وقتها ذهنم و حالم یاری نمی کرد که تمرین حل کنم. و همه ی اینها به دلیل اینه که علاوه بر سطح بالای علمی متمم, عشق در اون جاری هست. و به این بهانه می خوام بگم ( هرچند میدونم که می دونید) که بینهایت قدردان لطف و محبت و زحمات تو و سمیه و شادی عزیزم هستم. امیدوارم بتونم سالیان سال در کنار شماها باشم و اندکی از این لطف رو جبران کنم.
محمدرضا. خیلی خوشحالم که متمم دوساله شد و دو ساله که هر روز و هر ساعت، شاهد رشدش بودم و هستم.
متمم جاییه که دو سال تمام، هر روز و هر ساعت باهاش زندگی کردم و شاید به جرات بتونم بگم تحمل دوریش حتی برای یک روز که هیچ، برای یکساعت هم برام سخت و تحمل ناپذیره…
دوسالگی متمم رو به تو، شادی و سمیه عزیزم خیلی تبریک میگم و به خاطر تمام فضا و امکانات و درسها و شگفتیهایی که هر روز در متمم خلق میکنین و هر روز به خاطرش تلاش میکنین، بهتون خسته نباشید میگم و بخاطر همه چیز ازتون ممنونم.
تولد دو سالگی متمم رو به خودم و به همه ی دوستان خوب و پرتلاش و نازنین متممی هم تبریک میگم و امیدوارم متمم همیشه و همه وقت، مثل همیشه شاداب و پرانرژی باشه و با دیدن متممی های خودش، گل لبخند بر روی لبهاش بنشینه و بدونه که همیشه دوستش داریم و خواهیم داشت و کنارش خواهیم موند…
سلام به همه دوستان عزیزم
در متمم به دلیل رسمی و آموزشی بودن فضا، امکان تشکر و گفت و گوهای غیر درسی و پاسخ به ابراز محبت دوستان وجود نداره و تلاش همه ما متممیها اینه که تا جای ممکن روی کیفیت و کمیت نوشتههای خود حساس باشیم تا وقت بقیه دوستان که به دنبال مطالب ارزشمندند تلف نشه.
اما اینجا که فضا آزادتره دوست دارم تشکر کنم از همه عزیزانی که با نوشتههای خوبشون باعث شدند که بیشتر یاد بگیرم و دید عمیقتری نسبت به موضوعات به دست بیارم، با منابع جدید آشنا بشم و پیمان دو سال پیش نباشم. متشکرم از همه دوستان عزیزی که گهگاه در کامنتها به من لطف داشتهاند و اونجا امکان پاسخ گویی نبوده.
خوشحالم که عضوی از گروه بزرگی شدم که هدفهای والایی برای خودشون و جامعهشون در ذهن دارند و برای رسیدن به آنها تلاش میکنند. و مثل همیشه قدردان زحمات شبانهروزی محمدرضا شعبانعلی، معلم عزیز و مدیر گروه متمم، و سایر اعضای تیم تولید محتوا و اجرایی متمم هستم. چقدر خوبه که اکثر وقتم در اینترنت در محیطی میگذره که باعث شده نه تنها حس کنم هر روزم بهتر از روز قبله، بلکه تلاش کنم برای سایر اعضا هم تا جای ممکن مفید باشم.
به امید روزهای بهتر برای متمم و همه ما
تولد متمم عزيز مبارك باشه ممنون از همه دوستاني كه اسمشون رو بردين و دوستاني كه براي متمم تلاش ميكنن
ما به وجود متمم افتخار ميكنيم و شك نداريم كه اينده درخشاني خواهد داشت