داشتم در سایت Thenextweb میگشتم که به این مقاله رسیدم. زمان سنج اندازه گیری زمان تلف شده. این روزها نرم افزارها و پلاگینها و اپلیکیشنهای زیادی هستند که حضور ما و رفتار ما را در شبکه های اجتماعی اندازهگیری و ثبت میکنند و به خودمان گزارش میدهند. اینکه چقدر در فیس بوک بودهایم و چقدر در وایبر و چقدر در اینستاگرام و …
احتمال دارد بگویید که گزارش دادن به خودم چه فایدهای دارد؟ من خودم خوب میدانم که چقدر در اینستاگرام هستم و چقدر با وایبر بازی میکنم و چقدر مسیج میفرستم. اما واقعیت این است که ما معمولاً در اندازه گیری یا تحلیل رفتارهای دیجیتال خود، دچار خطاهای فاحش هستیم. البته این خطا همیشه وجود دارد. حتی در رفتارهای فیزیکی. کافی است بعد از یک پیاده روی سنگین از شما بپرسند که چند ساعت پیاده روی کردهای؟ احتمالاً خطاهای زیادی در تخمین زمان پیاده روی خواهیم داشت. اما در فضای دیجیتال و خصوصاً فضای دیجیتال آنلاین و خصوصاً شبکههای اجتماعی، به دلیل درگیریهای احساسی شدید، فرایندهای حرفهای بازیسازی و گیمیفیکیشن و …، عملاً خطای ما خیلی بیشتر از حالت عادی خواهد بود.
بر اساس هفت یا هشت مورد اجرای نرم افزار و آزمایش عملی، من تقریباً به این باور رسیدهام که کسی که میگوید روزانه نیم ساعت به اینستاگرام سر میزند، بدون اینکه احساس کند روزانه بیش از یک ساعت و نیم برای تماشای عکسها و پیگیری فالورها، مستقیماً به صفحهی نمایش موبایل خود خیره میشود.
بگذریم. با خودم گفتم که Timewaste Timer هم نرم افزار جدیدی از این گروه نرم افزارهاست:
اما ایدهی نرم افزار بسیار جالب بود. شما نرم افزار را رایگان دریافت میکنید. آن را روی کامپیوتر خود نصب میکنید و حساب خود را بیست دلار شارژ میکنید. این پول هنوز متعلق به شماست. اما هر روزی که مجموعاً بیش از یک ساعت برای فیس بوک وقت بگذارید، یک دلار از حساب شما کم میشود.
پس از تمام شدن این بیست دلار، دوباره بازی آغاز میشود. حساب خود را بیست دلار بیشتر شارژ میکنید و به همین روند ادامه میدهید.
مصاحبه با طراح این نرم افزار جالب است. او توضیح میدهد که پیشنهاد اولیه این بوده که پول به موسسات خیریه اهدا شود. اما بعداً اینها به نتیجه رسیدهاند که چه کسی خیرتر از خود ما؟ که کمک میکنیم افراد بیمار و معتاد، الگوی رفتاری خود را اصلاح کنند و دوباره به دامن زندگی باز گردند!
داشتم فکر میکردم که:
دوباره میتوان این بحث را از نگاه هزینهی منابع مورد توجه قرار داد. امیدوارم نگویید گربهی محمدرضا اخیراً از هر ارتفاعی و در هر شرایطی سقوط کند، نهایتاً از سمت مدیریت منابع روی زمین میافتد!
قبول دارم که قبلاً در مورد مدیریت منابع خیلی صحبت کردهام. حداقل اینکه سه فایل صوتی در مورد آن منتشر کردهام (فایل اول، فایل دوم، فایل سوم). اما از سوی دیگر، فکر میکنم در جهان هیچ مسئلهی دیگری وجود ندارد که به اندازهی مدیریت منابع مهم باشد. به این سوالات نگاه کنید:
* مقدار مشخصی پول دارم. میخواهم از این منبع برای سرمایه گذاری استفاده کنم. چه کنم؟
* مقدار مشخصی وقت دارم (مثلاً هفت روز در یک مسافرت). برای بیشترین لذت و استراحت، این منبع محدود را چگونه هزینه کنم؟
* مقدار مشخصی عمر دارم، این منبع محدود و تکرار نشدنی را برای چه چیزی صرف کنم.
* مغز انسان برای اندیشیدن و یادگیری محدودیت دارد (انرژی و عمر و …). توان مغزم را برای یادگیری چه چیزی صرف کنم؟ عمرم را برای فهمیدن چه چیزی بگذرانم؟
* ظرفیت و منابع من در عشق ورزیدن محدود است، این منابع را برای چه کسانی هزینه کنم؟
* میخواهم برای درک عالم هستی بکوشم. همهی داشتههای کوچکم را به چه ترتیب و ترکیبی صرف کنم تا به بهترین نتیجه برسم؟
اگر کمی دقیق نگاه کنیم، از سادهترین سوالات (شبیه اینکه با هزار تومان چه نوشابهای میتوان خرید) تا پیچیدهترین سوالات (این توان محدود مغز انسان در مقایسه با کل هستی را چگونه به شکل بهینه برای تعالی خودم استفاده کنم) نهایتاً از یک جنس هستند: مدیریت منابع!
خوب. بعد از این توجیهات اجازه دهید دوباره بحث خودم را ادامه بدهم:
چنین نرم افزارهایی – اگر به استفاده از آنها متعهد باشیم – با اتکا به چه شیوهای، الگوی رفتاری و تصمیم گیری ما را اصلاح میکنند؟ افزایش هزینهی منابع. البته در این مثال خاص، هزینه صرفاً هزینهی مادی بوده است.
شاید چون افزایش هزینهی منابع، تضاد مفهومی با یارانه – به معنای کاهش هزینهی منابع – دارد، بتوان آن را نایارانه نامید. زحمت تلفظش با شما. ما خانواده ی کم سوادی داریم و در موارد زیادی، معادل انگلیسی و فرانسه را سادهتر از لغات جدید فارسی تلفظ میکنیم. پدربزرگ بیسواد من هم سوبسید را تلفظ میکرد. من که بعد از نزدیک به سه دهه درس خواندن، در سخنرانیهای رسمی اشتباهاً این لغت را رایانه تلفظ میکنم!
بگذریم.
افزایش هزینهی منابع – در نگاه من – روشی بسیار ارزشمند و اثربخش برای تغییر الگوی رفتار و تصمیم گیریهای ماست. رایگان بودن، یک توهم محض است. هیچ چیزی رایگان نیست. چیزهایی که ما رایگان میدانیم، معمولاً هزینههای بسیار بزرگتری دارند. اما از نگاه ما پنهان میمانند.
یک پیتزا اگر صدهزار تومان هم باشد، در مقایسه با فیس بوک و اینستاگرام، ارزانتر است. چون پیتزا، یک ساعت وقت ما را میگیرد و معادل چند ساعت دسترنج ما را. اما فیس بوک و اینستاگرام، هزاران ساعت وقت و انرژی ما را میگیرد و آنهایی که برایش وقت بگذارند، دیر یا زود میفهمند که بر خلاف تصور اولیه، حتی تمدد اعصاب را هم با خود به همراه ندارد.
چند وقت پیش، در استارت آپ ویکند آموزش، سخنرانی داشتم. خیلی فکر کردم که اگر بخواهم تجربهی زندگی خودم در فضای دیجیتال را برای دوستانم خلاصه و منتقل کنم، چه بگویم که بدانم از لحاظ علمی و اخلاقی، هر چه را داشتهام در چند جمله منتقل کردهام.
بالاخره بعد از چند ساعت فکر کردن، به یک دقیقه صحبت رسیدم. به دوستانی که بودند گفتم: فریب منابع ارزان را نخورید. نگویید هزینهی ارسال ایمیل رایگان است. پس برای همه میفرستیم. نگویید پیامک ارزان است. علی الحساب برای دویست هزار نفر میفرستیم ببینیم چه میشود. وایبر که تقریباً مفت است برای کل کشور میفرستیم.
با خودتان قرار بگذارید که ارسال هر ایمیل پنج هزار تومان هزینه دارد. ارسال هر پیامک هزار تومان هزینه دارد. ارسال هر پیام وایبری سیصد تومان هزینه دارد. این پول را هم هزینه کنید. یا به فقرا و مستمندان بدهید. یا به خیریهها بدهید. یا در حساب بلندمدت پنج ساله بگذارید که نتوانید پس بگیرید.
مطمئن باشید استراتژیهای دیگری در ذهن شما متولد خواهد شد. مطمئن باشید که چشم بر ایدههای جدیدی خواهید گشود. مطمئن باشید که منابعی شگفت انگیز به شما رخ خواهد نمود. در کنار دیگران هستید. اما پا به دنیای دیگری میگذارید.
در دفاع از این حرفم نه مقاله ای میشناسم و نه لازم دارم که بشناسم. چون این مسئله برای من یک فرضیه نیست. یک گزارش است. گزارشی از بیش از پانزده سال کار و فعالیت که بر اساس همین نگرش داشتهام و اکنون برای لحظهای هم حس حسرت را تجربه نمیکنم و اگر چه تلخ و شیرینیهای زیادی داشته، اما با احساس خوب، مرورش میکنم.
البته اگر کسی صحبتهای من در حوزه ی مدیریت منابع را نشنیده باشد، ممکن است این حرف من را نادرست بفهمد و الان با ذهن مهندسی توضیح دهد که افزایش ارزش یک منبع، معادل ارزان کردن ارزش سایر منابع یا یارانه دادن به آنهاست و این خود میتواند به تصمیمی نادرست منجر شود.
اما اگر برای مطالعه و شنیدن کل این بحث وقت بگذارید، مطمئنم پیام حرفم را میفهمید. گرانترین هزینه را در زندگی به دلیل بی دقتی در اسراف کردن منابع ارزان و رایگان متحمل میشویم. بچه پولدار و شغلی به نام داشتن پدر پولدار، در فرهنگ ما چیزی شبیه فحش است.
اما کمی دقت کنیم: ما همه مصداق همان فحش هستیم. دنیا و محیط اطراف، پدر ثروتمندی برای همهی ما بوده است. زمان زیاد و ارزان. امکانات ارزان. فرصتهایی چنان ارزان و پیش چشم که از دیدنشان غافل میشویم از گذشتههای دور در کنار ما بوده است. امروز هم، تکنولوژی برای اینکه آخرین حد نافهمیدن و کور شدن را در ما ایجاد کند، ابزارهای گستردهی ارزان قیمت دیگری را به ما هدیه داده است.
بیایید برای مدت یک ماه، به امکانات تکنولوژیک نایارانه بدهیم. به زمان استراحتمان نایارانه بدهیم. به کتابهایمان نایارانه بدهیم. بیایید امسال به جای خریدن ده کتاب در نمایشگاه کتاب و هیجان زده شدن از تخفیف بیست و سی درصدی، دو کتاب یا سه کتاب بخریم. اما دو برابر پول کتابها را به یک موسسه خیریه بدهیم یا اگر دیگران برایمان مهم نیستند، پولش را آتش بزنیم.
ببینیم آن کتابها، چقدر میتوانند در زندگی ما تحول ایجاد کنند. حتی اگر کتاب نقاشی کودکان باشند. یک بار برای یکی از دوستانم نوشتم: از بین همهی کتابهایی که تا کنون خواندهام، تاثیرگذارترین کتاب، آن کتابی بود که برای خریدنش بیست روز متوالی، هر روز ۱۰ کیلومتر را پیاده روی کردم و پول بلیط اتوبوسم را برای خریدش ذخیره کردم. گفت: موضوع کتاب چه بود؟ به او گفتم: اصلاً مهم نیست. چون اگر کاغذ سفیدی هم بود، علم زیادی را به من میآموخت.
بیایید شجاع باشیم و آرزو کنیم که یا ارزش منابع ارزان را بفهمیم یا دنیا آنها را به رویداد و اتفاقی از ما بگیرد. چیز زیادی از دست نخواهیم داد. دنیای بزرگتری پیش روی ما باز خواهد شد…
باسلام و عرض ادب خدمت معلمی که سعادت بوسیدن دستهایش از راه دور دراین روز بزرگ و عزیز نصیبم شد.خداراشاکرم که بامعلمان دلسوز و بزرگواری همچون شما در تعامل هستم از خدا توفیق دوچندان را برای شما معلم عزیزم که باعث عزت ایران بزرگ هستیدرا خواستارم.
کاظمی یا کسی که هیچ گاه فراموشتان نمیکند.
واقعا معرکه بود..ممنونم
با عرض ادب و احترام خدمت استاد گرانقدرم جناب شعبانعلی که بسیار چیز ها از او اموختم روز معلم را به شما معلم گرامی تبریک گفته و ارزوی بهترین ها را برایتان از خداوند منان خواستارم
سلام آقای شعبانعلی ممنون ازمطالب جالب وخواندنی وتامل برانگیز شما جهت دید شما به رویدادها با بقیه فرق دارد انگار سوار بر ابر شده اید واز بالا ابتدا وانتها را میبینیدبعضی وقتها داشتن ماشین زمان مثل یک آرزوی بچه گانه مرا به وجد می آورد راستی شما اگر ماشین زمان داشتید با آن چه کار میکردید؟
سلام استاد قبل از هرچیز روز معلم رو به مهمترین و تاثیرگذارترین معلمم تبریک میگم. امیدوارم سالها و سالها در همه عرصهها مخصوصا تعلیم ، پاینده باشید.
..
درمورد مطلب؛
با توجه به اینکه مطالب مربوط به منابع رو در اینجا و متمم مدتی پیگیری کردم ، حس میکنم مدل ذهنی نزدیک به این مطلب برای من شکل گرفته که البته هنوز برای عملیشدن همهجانبه این دیدگاه زمان نیاز دارم.
اما درمورد شبکههای اجتماعی ، با توجه به اینکه با مدل ذهنی شما تا حدودی آشنا هستم و دیدگاههاتون برای من بسیار محترم و حائز اهمیته ، دوست دارم نظرتون رو در اینباره بدونم که .. بهرحال این ابزار امروز به اشکال مختلف وجود داره ، چطور میشه بدون اینکه منبع دیگهای رو نابود کنیم بعنوان یک منبع ازش بهره ببریم (البته برای افراد عادی ، نه استفادههای مختلف تجاری نظیر تبلیغات و بازاریابی و crm یا امثال اینها). بهرحال جنبههای سیاه شبکههای اجتماعی تاحدودی مشخصه اما ، به نظر شما اصلا این ابزار برای افراد عادی جنبه سفید هم داره؟
سلام
این مطلبتون کنار خیلی از روزنوشته ها پتکی بود بر سر منو افکار و لحظاتی که ممکنه بدون توجه به دلیل ارزان بودن منابع از دست دادم.
از الان سعی می کنم برای منابع ارزانم به صورت عملی ارزش تعیین کنم. اینکه کامنت بذارم یا نه اینکه کدوم کتاب و مقاله بخونم .
ممنونم که هستید.
استاد بزرگ
باسلام و درود فراوان
روزت مبارک
محمدرضا فکر کنم کتاب (( نفحات نفت)) از رضا امیرخانی ، همونطور که به من تو درک این موضوع کمک کرده برای دوستان هم جالب باشه
روز معلم رو به تو محمد رضای عزیز تبریک می گیم و شادی، ثروت و سلامتی برایت آرزومندیم . حسن و مریم .
سلام
محمدرضای عزیز روزت مبارک.
خرسندم که استادی چون شما رو دارم، با برنامه ای که پایه گذاری کردی برات موفقیت روزافزون آرزومندم و امیدوارم تا به الان به هدف اصلیت نزدیک شده باشی.
برایت سلامتی همیشگی و سعادت از خداوند منان طلب میکنم.ممنون از متونت و گپهایت
سلام به هرکسی که معلم راستین است ازجمله محمدرضاشعبانعلی عزیز
سلام و درود. مدتی است که گلایه های به حق ومکرر شما در مورد شبکه های اجتماعی را می بینم. اجازه بدهید افراد جامعه را به جای ده قسمت یارانه ای! یا همان دهک به پنج قسمت یعنی پنجک تقسیم کنیم و مبنای تقسیم ما بر اساس مفید بودن افراد برای خود و جامعه و مثمر ثمر بودن وقت و کار و تلاششان برای خودشان و دیگران باشد . اینجا و در هر پنج قسمت احتمال حضور افراد باهوش و حتی نابغه وجود دارد , هوش و استعدادی در خدمت خیر جامعه و یا ایجاد انواع شرارت. یعنی در طیف مفید و خیر بودن صد در صدی در ابتدای پنجک اول تا مضر و شر بودن صد در صدی در انتهای پنجک پنجم . لطفا اجازه بدهید از آخر شروع کنیم :
-افراد این پنجک زندگیهای تقریبا انگلی دارند و بیشتر وقت و زمانشان به خرابکاری میگذرد و تلاش و پرکاریشان در راستای ویرانی و خسارت زدن به خود و دیگران است , مثل موریانه پرکاریشان باعث ملال است و نه شایسته تقدیر.مصداق بارز آن پاکدستان مدعی مدیریت جهانی و پر کاریهای معروفشان میتوانند باشند! . معتادان, کلاهبرداران, قاچاقچیان , تبهکاران, خلافکاران, رانتخواران , کاسبان سیه روزیهای مردم و تحریمها و … در این پنجک هستند . اینها همه جا هستند از زندان که جایگاه اصلی شان باید باشد و متن جامعه گرفته تا بالاترین مسولیتهای سیاسی و اجتماعی. اینها نمیخواهند و نمیتوانند مفید باشند پس بهتر است عمر و وقتشان درخواب و یا جایی مثل زندان و تحت کنترل تلف شود و به انتها برسد تا خسارت کمتری به دنیا وارد نمایند. مشغولیت و اتلاف وقت اینها در شبکه های اجتماعی به مثابه یک زندان مجازی برای جامعه یک نعمت است.
-افراد پنجکهای چهار و سه و دوکه اکثریت معمول و عامه جامعه هستند اینها همانهایی هستند که باعث شده اند سرانه مطالعه کشور همیشه پایین و نا امید کننده باشد اینها همانها هستند که ایران هرجه هست توسعه یافته , در حال توسعه, یا عقب افتاده حاصل تلاش جمعی اینها در طول تاریخ بوده است. حضور اینها در شبکه های اجتماعی حقیقی مثل پاتوقها , پارکها , مراسم و مناسبتهای اجتماعی و مذهبی , مهمانیها , سر کوچه و خیابانها ومراکز خرید و تفریح و…جز ایجاد ترافیک و هدر دادن وسیع منابع وایجاد آلودگی و زباله و…برای وقت گذرانی مگر چه دستاوردی در طول تاریخ برای خودشان و جامعه داشته است؟ حالا چه اشکالی دارد اگر اینها به جای حرفهای صد تا یک غاز و خاله زنکی در شوارع عام! و ایجاد آسیب درفضاهای حقیقی , در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی ضمن وقتگذرانی با چهار تا ضرب المثل و نقل قول زیبا و حکیمانه و اشعار جالب , حتی اگر گوینده آنرا به جای جبران خلیل , پروفسور سمیعی و یا عباس قادری! بدانند و احساس فرهیختگی به آنها دست بدهد.
– و اما افراد پنجک اول , همانهایی که بار اصلی همه چیز جامعه بر دوش آنهاست و در واقع نقش لکوموتیو را در قطار جامعه دارند. اینها تولید کنندگان علم, ثروت , اخلاق, هنر و زیباییها, صنعتگران و سایر اقشار مفید جامعه هستند .همانها که جامعه اگر سر پا مانده و با وجود این همه موریانه ها و انگلها و شرارتها هنوز از پا نیفتاده تنها به یمن حضور و تلاش ارزشمند اینهاست . وجود اینها و وقت و زمان اینها آنقدر گرانبها و پر ارزش است که شایسته اتلاف در شبکه های اجتماعی نیست.
محمد رضای عزیز, بی شک شما معلم نازنین و گرامی از صدر نشینان پنجک اول هستید. روزتان مبارک.
با خوندن مطلبتون ناخودآگاه مقایسه شرایط کشور خودمون با کشور ژاپن در ذهنم زنده شد که با وجود اینکه ژاپنیها از منابع طبیعی و خدادادی خیلی کمتری نسبت به ما برخوردارند ولی در زمینه های اقتصادی و تکنولوژیکی خیلی از ما جلوترند.یکجایی در مقایسه فرهنگ خودمون با ژاپنیها شنيدم که ژاپنیها در سالهای آموزش فرزندانشان مثل ما سرود مرز پر گهر را نميخونند و برعکس کودکانشون را با این تفکر پرورش میدن که باید گهر ساز باشند و خودشون خالق ثروت و دانش باشن.فکر ميکنم در مورد کشور ما هم این اصلی که شما مطرح کردین صادق هستش که ما داریم هزینه بسیار بالایی برای منابع بسیار در دسترس و ارزان پرداخت میکنیم (که البته این موضوع نمیتونه برای زمینه هایی که پیشرفت نکرديم توجیه خوبی باشه چون در میان کشورهای پیشرفته خیلی هاشون دارای منابع غنی و ارزان هستند که به عنوان یک مزیت ازش استفاده کردن)
روزت مبارک باشد معلم عزیزم…
داشتن معلمی مثل شما جزو یکی از با ارزشترین منابع دنیا می باشد.
محمدرضا جان شما یکی از انسان های تاثیرگذاری هستید ،که در طول زندگی م با هاش آشنا شدم.کسی که نوشته هاش، باعث میشه عمیق تر فک کنم.روزتون مبارک معلم عزیز.
سلام .اقای شعبانعلی. روز معلم بر شما مبارک.من خیلی از شما یاد گرفتم
محمدرضای سخاوتمند ما ، صمیمانه یادروز معلمان عاشق این مرز و بوم را خدمت راهنمای عزیزمان تبریک گفته و برایت سلامت ، موفقیت و سرافرازی هر چه بیشتر آرزومندم .
سلام
چند سال فبل که هنوز فیس بوکم فعال بود، یکی از اپلیکیشن هایی که شب کریسمس ارائه کرده بود این بود که طی سال گذشته چند ساعت وقت رو در فیس بوک (به تفکیک نوع فعالیت) گذراندید. یادمه که نتایج رو که دیدم تکان دهنده بود… خیلی بیشتر از براورد سه برابری! اما جالب اینجاست که دیدن اون نتایج تکان دهنده تاثیر زیادی در رفتار من نداشت، فقط یک تاسف کوتاه مدت داشت که چرا اینقدر فیس بوک میرم و احتمالا چندتا قول عمل نشده برا اینکه مجددا آدم بشم (و نشدم!) حالا که نگاه میکنم میبینم که احتمالا بحث مدیریت منابع بوده که مشکل داشته.
با سلام، عالی عالی بود واقعاً مدل ذهنی زیبایی داری! اکثر مواقع من هم فکر می کردم که منابع ارزان باعث گران ترین هزینه می شود اما این جوری مطلب را حلاجی کردن کار استادی مثل شماست.
این نمایشگاه کتاب را خیلی خوب مثال زدی. خیلی عالی اما اکثر مواقع ما عادت کرده ایم عادت به هزینه های ارزان (عجب ترکیب عحیبی شد) حالا چه کار کنیم که این عادت را ترک کنیم.
از لحاظ شناختی فکر کنم خوب متوجه شده ام اما چه کار کنم رفتارم تغییر کند؟؟
خیلی فاصله بین شناخت تا رفتار وجود داره
منظورتان از اگر دفتر نقاشی هم اگر بود تاثیر خودش را داشت چیه؟
اگر این بحث مفید و کاربردی را ادامه دهید ممنون خواهیم شد چون که شدیداً اکثر ماها در این تعارض درجا می زنیم و ذهن ما قابلیت تشخیص صحیح را از دست داده.
——————————————————————————–
پی نوشت ۱ : اگر اجازه داشته باشم خودم را شاگرد و شما را هم معلم واقعی خویش بنامم روز معلم را به شما تبریک عرض می نمایم (با توجه به اینکه به معلم بودن خودت همیشه افتخار کرده ای من هم همیشه افتخار شاگردی شما را دارم )
پی نوشت ۲ : معلم هم جزء آن لغت هاست که طبق مطلبی که در متمم گفته اید هنوز نتوانسته ایم برای آن مفهوم پردازی کنیم
http://www.motamem.org/?p=6638
پی نوشت ۳ : مطمئن مطمئن مطمئن باشید من شما و مطالبتان را جزء منابع ارزان طبقه بندی نمی کنم و با روش هایی سعی می کنم بهترین استفاده را ببرم.
به نظرم قبل از نصب این نرم افزار یا تصمیم به محدود کردن خودمون از شبکه های اجتماعی و یا وقت هدر ندادن باید جواب این سوال را پیدا کنیم که چرا میخواهیم وقتمان را تلف نکنیم و اگر وقتمان را صرف اینستاگرام نکردیم صرف چه چیزی بکنیم ! قبل از اینکه از هدردادن وقت توسط دیگران شاکی بشیم به این موضوع فکر کنیم که چرا شخصی این کارو میکنه و دلیلش چیه صرف جذاب بودن شبکه های اجتماعیه ؟ بی هدف و برنامه بودن ؟ پر کردن خلا های ارتباطی و اجتماعی ؟ هر کسی دلیلی برای انجام دادن یا انجام ندادن کاری داره که باید این دلیل رو بفهمه . بعد از فهمیدن مداوا با نرم افزار یا برتامه ریزی یا هر چیز دیگری راحت تر میشه .
چقدر اين قسمت و دوست دارم
” رایگان بودن، یک توهم محض است. هیچ چیزی رایگان نیست. چیزهایی که ما رایگان میدانیم، معمولاً هزینههای بسیار بزرگتری دارند. اما از نگاه ما پنهان میمانند ”
چه هزينه هايي كه از خودمون خرج ميكنم با خوش خيالي رايگان بودن! و در مقابل جايي كه بايد دانسته هزينه كنيم براي بدست آوردن اونچه كه مطلوبمون هست خساست و دو دوتا ميكنيم!
من هنوز مدیریت منابع رو گوش ندادم ترغیب شدم زودتر اینکارو انجام بدو.
اما چیزی که فهمیدم ایم بود که بیایم برای منابع ارزان یا رایگانمون هم هزینه کنیم تا مجبور نشیم هزینه های سنگین تری برای درست استفاده نکردن از اونها بپردازیم .
فكر ميكنم شبكه هاى اجتماعى فضاى بى نظيرى براى رشد و توسعه ى فكرى افراد فراهم كرده . اما اگر براى مديريت زمان و نوع مطالبى كه براى خواندن انتخاب مى كنيم هم به اندازه ى همان فضاى بى نظير تلاش و دقت كنيم ، شايد اميد اين باشد كه اين رشد هدفمند باشد
با سلام مجدد
جالبه که مایک اوشاکوف ، بنیانگذارِ این پروژه ، اشاره می کنه که از این برنامه ، به عنوانِ یک تقویت کنندۀ منفی ، بهره میبرن . این پروژه در نظر داره که در گام بعدی ، علاوه بر جریمه کردنِ افراد و شرکت کننده ها ،به اونها برایِ کنترلِ مصرفِ منبعِ با ارزشِ زمانِ خودشون و عدمِ اتلافِ وقتِ با ارزشِ خودشون در فضاهایِ بی مفهومِ دیجیتال ، مثلِ فیسبوک و در واقعِ اصلاحِ الگوی رفتارِ مخاطبینِ خودشون ، جایزه هایی هر چند کوچک ، مثلِ یک فنجان قهوه بده تا اونها رو در راستایِ اصلاحِ الگوی رفتاریِ خودشون ، تشویق و ترغیب کنه . فکر می کنم این حرکت به نوعی حرکتِ نمادین در راستایِ فرهنگ سازی و نهادینه کردنِ مدلِ ذهنیِ جایگزین ، برایِ مدلِ ذهنیِ فعلی (استفادۀ بی رویه از شبکه هایِ اجتماعی و اتلافِ منبعِ با ارزشِ زمان) به حساب میاد
سلام به دوستان
ناخودآگاه به یاد یه جمله افتادم که روی دیواری خونده بودم
“صرفه جویی ، کم مصرف کردن نیست ، درست مصرف کردن است”
اگه یاد بگیریم که زیاد بودنِ منابع (در کنارِ ارزان بودنِ اونها) میتونه آفت به حساب بیاد ، برای جمع کردنِ منابع و احتکارِ اونها ، حرص و ولعِ کمتری خواهیم داشت . فراوانیِ منابع ، باعث میشه که ارزشِ واقعیِ اونها ، نادیده گرفته بشه .
اگه خودمون بتونیم منابعمون رو محدود کنیم ، استفاده از اونها ، جنبه هایِ کمّیتی خودشون رو از دست میدن و عملاً جنیه هایِ کیفیتیِ اونها ، پر رنگ و پر رنگتر میشه و اون موقع هست که کیفیتِ استفاده از منابع بیشتر میشه . در خصوصِ زمان هم اگه ما قدرِ زمان رو بدونیم و از لحظه لحظۀ عمرمون ، به درستی استفاده کنیم ، عملاً “عرضِ عمرمون ، خیلی بیشتر از طولِ عمرمون ” خواهد شد . متاسفانه فراوانی و ارزانی و سهل الوصول بودنِ منابع ، باعث میشن که ما اسراف کنیم و بدونِ نگرانی نسبت به اتمام یا کم بودنِ منابع ، اونها رو بی رویه و بی حساب ، مصرف کنیم .
فکر می کنم ، اگه سیستمیک فکر کنیم ، مدیریتِ منابع در گوشه گوشۀ زندگیمون و در تمامِ امورمون تاثیرگذاره
ممنون که هستید
سلام و سپاس
کاش به شخصه چنین شعوری درباره منابع رو در فکر و عمل پیدا کنم…
فهمیدنش مشکلی نیست… یادگرفتنش مشکله، در عمل دوباره انحراف از عملکرد محاسبه شده پیدا میکنیم…
بسیار سعی و عمل باید…
سلام
در مورد تلف کردن زمانمون به روش شبکه های اجتماعی یا هر راه دیگه یاد واژه “گرانی سفید” افتادم.
با تشکر
شاید حرف هات برای من خیلی جدید و انگیزه دهنده نباشه(البته میدونم خودتم دوست نداری حرف های انگیزشی بزنی،دوست داشتی و داری همیشه به اصلاح مدل ذهنی ما کمک کنی تا تصمیم آنی و لحظه ای بدون پشتوانه) ولی تصمیم گرفتم یکبار دیگه به فایل هات گوش کنم شاید برای دهمین بار شایدم برای بیستمین بار،البته میدونم برات مهم نیست که چند بار گوش کردم معتقد بودی گاهی یه حرف یه جمله میتونه مارو تخت تاثیر قرار بده به شرطی که قبلا تبدیل به دغدغه ما شده باشه(مثل حرف سهیل رضایی که بهت راجع به معلم عاشق زد).امیدوارم اینبار تاثیر پر رنگ تری روم داشته باشه.
میدونم روز نوشته هات خیلی روز نوشته نیست و تاثیر سال ها فکر کردنت راجع به موضوع است و وقتی مصداق هاش اتفاق میوفته برامون مینیویسی.یادم اینستاگرام گفتی یه چند روز سفر کاری داشتی (حرفات رو برگه های سفید مینوشتی ) این سفر دستاوردی برای پیدا کردن مصداق برای مخاطب نداشت؟
سلام بلافاصله این موضوع تداعی شد … اگر در ایران نفت ارزان کشف نشده بود الان ما صنعت و کشاورزی و اقتصاد قوی تری داشتیم
موافقم
اما چرا در طرز فکر ما، همیشه چیزی همانند ‘نفت’ نباید باشه تا چیز دیگری مثل ‘کشاورزی قوی’ بوجود بیاد؟! و چرا باید طرز تفکر دوگانه داشته باشیم و مسائل رو در دو سمت مخالف میز ببینیم؟ آیا نباید دید ما در استفاده از منابع، بر محور یگانگی باشه، به گونهای که منجر به بالارفتن بهرهوری استفاده از همه منابع بشه؟
این مورد خیلی شبیه به مسئله تعادل کار و زندگی هست و دیدگاه مطلوب تر دیدگاهیه که ما رو به یگانگی کار و زندگی سوق میده.
*شاید دسته بندی درستی نباشد ولی برای اینکه بتوانم راحت تر منابعی که تا کنون صرف بدست آوردن منابع دیگر کردم را مرور کنم از اصطلاح ارزان به جای رایگان و گران برای هر چیزی که در ازایش پول پرداخت کرده ام استفاده می کنم.
صرف منبع ارزان(زمان) برای بدست آوردن منبع ارزان (مطالب فیس بوک و …)
صرف منبع ارزان (زمان) برای بدست آوردن منبع گران(دانشگاه دولتی که در مقابل دانشگاه آزاد با پرداخت شهریه است.)
صرف منبع گران(پول) برای بدست آوردن منبع ارزان (شاید کلاس زبان! که به خودی خود خاصیت زیادی ندارد)
صرف منبع گران (پول) برای بدست آوردن منبع با ارزش (کاربری در سایت متمم 🙂 )
ولی متاسفانه در بیشتر موارد بالا ارزش منابعی که دارم رو چه آن هایی که در ازاش پول پرداخت کردم و چه زمان، بعد از یه مدت بی ارزش یا کم ارزش میشه 🙁