دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

طلاق و جدایی

نظر شما در باره‌ی این جمله چیست؟ آمارها نشان می‌دهند که نرخ طلاق در حال افزایش است. این خبر خوب است یا بد؟

طلاق - جدایی - فکرنکرده ها - روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


265 نظر بر روی پست “طلاق و جدایی

  • آرش پازوکی گفت:

    وقتی خونه کسی دچار آتش سوزی شد تنها کاری که میتونه بکنه فراره
    توی اون شرایط آدما فقط فکر فرارن و اینکه بتونن جونشونو حفظ کنن و کسی پی وسایل خونش نیست که از تو آتیش درشون بیاره. قطعاً چون کاری از دستت بر نمیاد بعد ها هم خیلی پشیمون نمیشی.
    طلاق یه راه فراره، فرار از آتشی که میتونه تمامه وجودتو بسوزونه فرار از این آتش هیچ پشیمونی نمیاره.
    فقط ایرادی که داره خیلی از ما تفاوت آتش سوزی و روشن کردن یه کبریت و نمیفهمیم و با کوچکترین احساس گرما فکر میکنیم که حالا وقت فراره

  • احسان گفت:

    در مورد گزینه اگر بچه داشته باشند…
    من فکر میکنم اگر زوجی فرزند داشته باشند و واقعا نتونن در کنار هم زندگی سالمی داشته باشند جداییشون برای فرزندشون مفیدتره تا اینکه یک عمر بچشون توی شرایط خاص بزرگ بشه. شرایط شکننده ای که به خاطر حضور اون برقراره و پدر و مادرش ارتباط سالمی با هم ندارند

    • شهرزاد گفت:

      من هم کاملا با شما موافقم آقا احسان.
      بعضی وقتها پدر و مادری که ازدواج و زندگی مشترکشون پر از تنش و استرس و مشکلات حل ناشدنی است، اینکه بخوان به اصرار خودشون و اصرار فامیل «فقط بخاطر بچه ها! با هم بمونن»، این دقیقا میشه همون «دوستی خاله خرسه» و هیچ سودی برای بچه ها نداره که هیچ، بچه ها را هم به طریقی نابود میکنه….

    • سامان گفت:

      من با نظرت موافقم احسان عزیز اما ای کاش اگر افراد پی به اشتباه خودشون بردن و فرزند هم داشتن کمی از خود گذشتگی کنن، و به احترام اون بچه به توافقاتی برسن، شاید بتونن با یاد گیری اصول مذاکره شرایط رو کمی هم بهتر کنن و برای نگه داشتن بنیان خانواده تلاش کنن.

    • مژده کریمی گفت:

      این رو علم روان شناسی هم تایید کرده. چون در صورت طلاق بجه ها ثبات بیشتر و در نتیجه امنیت روانی بیشتری را تجربه می کنند تا در صورت زندگی مشترک انا پر از تنش و استرس و هر نوعی از خشونت.

  • محمدمهدی مخملباف گفت:

    بد و خوب نمیشه کرد ! و باید دلایلش بررسی بشه اما به نظر من طلاق به ذات تلخ ست.
    و معتقدم طلاق مثل درد اندام بدن است که نشان دهنده مشکلات داخلی ست .

  • ماه بیگم گفت:

    با سلام
    راستش نمیدونم چرا کامنتم تایید نشده ، سیاست های تایید کامنت رو باز دوباره خوندم ، ولی ایرادی توی کامنتم پیدا نکردم…
    ممنون میشم اگر بگین چرا ، که سعی کنم اشکالاتم رو تکرار نکنم.
    سپاس از وقتی که میگذارید.

  • علی گفت:

    باسلام
    از آقای شعبانعلی ممنون خیلی ازتون یاد میگیرم
    این نظر من است
    ازدواج یک معامله است اسم دیگری رو آن نگذاریم و تابع یکسری قوانین و مقرارت است که باید قبل از انجام کاملا با آنها آشنا باشیم و در واقع ما در ایران و طبق قوانین ایران ازدواج میکنیم و باید آنها را لحاظ کنیم و به آنها احترام بگذاریم (وجود سند ازدواج و عقدنامه)
    جذابیت زندگی زناشویی در این است که زن و مرد تکمیل کننده هم هستند مثل تیکه های یک پازل و حتما که با هم فرق دارند همانطور که هر تیکه پازل با دیگری فرق دارد. پس با بررسی بیشتر بر روی سازگاری ها باید همسر مناسب را انتخاب کنیم و بعد از ازدواج بر سر مسایلی که زاویه دید دیگری داریم به تفاهم برسیم
    طلاق را گذاشته اند برای نگرفتن نه گرفتن یعنی در واقع برای اینکه ازدواج یک مسیر بن بست نباشد طلاق را در انتهای آن قرار دارد و در اغلب موارد میتوان آن را انتخاب نکرد
    همه چیز در جهان هستی در تعادل است و بدون شک رابطه ما با هر کس متعادل و متناسب با رفتار و نوع نگاه ما به آن رابطه می باشد باید مسئولیت کامل رفتار خود را بپذیریم
    قبل از ازدواج در مورد وظایف و نقش زن و مرد در یک زندگی مشترک اطلاعات لازم و کافی را کسب کنیم در بعضی از مواقع نقش ها به اشتباه عوض میشوند البته به نظر من همانطور که ریشه کلمات زن و زندگی هر دو زنده بودن است نقش زن در این رابطه خیلی مهمتر و اساسی تر است
    در انتها یک مثال
    فرض کنید شخصی که در تهران زندگی میکند و از وقتی گواهینامه گرفته است چندین بار به سمت شمال کشور از طریق جاده چالوس مسافرت کرده است و اون جاده را با تمام پیچ و خمهای زیاد خوب میشناسد حال اگر خواسته باشد به اصفهان برود حتما باید مسیر دیگری را انتخاب کند (که شاید به دلیل اتوبان بودن حتی راحت¬تر است) ولی چون فقط جاده چالوس را میشناسد و با آن مسیر آشنا تر است از آن مسیر شروع به حرکت میکند به قصد اصفهان ولی انتهای آن مثل همیشه چالوس است این مثال ممکن است خنده دار به نظر بیاید ولی در زندگی مشترک بسیار تکرار میشود میخواهیم برویم اصفهان ولی فقط یک مسیر را بلد هستیم و آن چالوس است با زحمت شروع به حرکت میکنیم ولی به اصفهان نمیرسیم و دوباره خسته به چالوس رسیده ایم و شاید توان و وقت برگشتن نیز نداشته باشیم

  • ماه بیگم گفت:

    و اما فرهنگ من …
    چی میتونم بگم؟ از بینی های بریده؟ لب های بریده؟
    دلم میخواد که روشن و مثبت نگاه کنم اما خیلی سخته وقتی میدونی واقعیت جامعه و فرهنگم راه طولانی پیش رو داره برای رشد کردن… برای احترام و عشق، برای اهل خانه و خانواده شدن…
    به امید اون روزها…

  • پسرک خامه فروش گفت:

    به همه “سلام ” می کنم…
    اول یه پیشنهاد بدم:
    خانم تاجدینی امکانش هست عددی که نشون دهنده ی رأی های مثبت و منفی هر کامنت هست مخفی بشه و تنها زمانی به روئت خواننده مطلب برسه که به اون کامنت رأی مثبت یا منفی داده…؟
    احساس میکنم اینجوری بهتر میشه در مورد هر کامنت نظر داد.

  • علیرضا گفت:

    طلاق به خودی خود بد نیست ، خیلی ها رو می شناسم که بچه ی طلاق هستن ، ولی انگار نه انگار . کلا انسان برای ادامه زندگی فقط به اکسیژن و غذا و غیره احتیاج دار ه ، از لحاظ عاطفی هم دوستان ، جبران مافات می کنن .

  • بهار گفت:

    دوستان با عرض پوزش . میخوام یه کوچولو برم بالای منبر:
    دین ما دین کاملی است. در مورد همه چیز صحبت کرده و راهکار داره و واقعا اگه به آموزه های دینیمون درست عمل بکنیم سعادتمند خواهیم شد .
    دین ما گفته زن موقعیکه از خونه بیرون میره مرتب و تمیز باشه ولی باعث تحریک نشه اما با جلال و شکوه تمام در منزل و جلوی دیدگان همسر ظاهر بشه. از این چه نتیجه ای میشه گرفت ؟ خداوند دانای مطلقه و بی دلیل این رو نگفته . وقتی درست به این مورد عمل بکنیم شاید خیلی از این بحث ها و مقایسه ها نباشند .
    در مورد مرد هم به همین ترتیبه .
    خداوند در مورد زنان و مردان میفرماید: ” هن لباس لکم و انتم لباس لهن” مرد و زن مکمل هم هستند . از لحاظ روحی و عاطفی بهم نیاز دارند . دو ستون محکم خانواده زن و مرد هستند .
    اما قبل از ازدواج هم روایات بسیار زیادی وجود دارد . با چشم باز و منطقی انتخاب بکنید مبادا ابتدا احساسی وارد عمل بشوید و بعد از اون که مقایسه ها کردیم بگیم من اینجور میخوام و اونجور میخوام، از همون اول راه رو مشخص ، هدف مشخص ، و به دنبال همان برویم ، هر کسی با هر عقیده ای .
    امیدوارم دوستان عزیزی که در شرف ازدواج هستند همگی زندگی بسیار خوب و سراسر آرامشی رو آغاز بکنند.

    • mina90 گفت:

      سلام.
      اول یه سوال. فکر کنم اینجا دوتا یا شایدم سه تا بهار داریم. درسته؟
      یه پیشنهاد. اگه این طوری هست فکر میکنم یه پسوند برای اسمهاتون جالب باشه.

      خیلی دوست دارم در مورد کامنتتون هم نظر بدم ولی فکر میکنم چنین بحثی خیلی دچار سوء برداشت بشه.
      ولی فقط در مورد جمله ای که راجع به رفتار زنها نوشتید فکر میکنم این راه حل بیشتر شبیه مسکنه. و اثرش از بین میره. یا اصلا اثر نمیذاره. فکر میکنم خیلی طول بکشه تا همه افراد یک شهر. یک جامعه. یک کشور یا حتی یک جهان به یک دین در بیان و بشه این راه حل رو تجویز کرد براشون.
      فکر میکنم باید عمیقتر به مسایل نگاه کرد. به هر حال همه حاضر نیستند به سبکی که شما از دین منظورتون هست رفتار کنند و همه هم حاضر نیستند به سبکی که من از دین منظورم هست رفتار کنند.

      • بهار گفت:

        سلام دوست عزیزم .
        بله اینجا به نظر ۳ تا بهار هست .
        حرف شما کاملا درسته و من هم چیزی رو به منظور تسکین یا درمان تجویز نکردم . میگویم اگر به چیزی که خدا فرموده واقعا عمل بشود نتیجه بسیار خوبی خواهد داشت چرا که خداوند چیزی جز آسایش و راحتی برای بندگانش نمیخواهد و این بندگان هستند که به خودشان ظلم میکنند .

        • mina90 گفت:

          پیشنهادم رو دوست نداشتید (راجع به پسوند؟)
          آره واقعا. این بنده ها هستن که به خودشون ظلم میکنند. میدونید به نظر من کلا دین یکی هست ولی متاسفانه اون قدر شریعتها زیادن که فکر میکنم راه حل رو باید در چیزی ورای شریعت جست. البته فقط نظر شخصی منه و هنچ ارزشی نداره.

          • سیمین-الف گفت:

            سلام دوستانم بهار و mina90 جون
            در مورد اسم های مشابه و پسوند آن، فکر می کنم که اگر سیستم اینجا طوری باشه که خودش از ابتدا اسمهای شبیه به هم رو قبول نکنه، خیلی برای ما خوبه تا یکدیگه رو بهتر تشخیص بدیم.

            ابتدایی که من به این خونه اومدم “سیمین” خانمی بود و من الف رو به اسمم اضافه کردم. ضمن این که قبل از آنکه کامنت بگذارم متوجه شدم که ایشان هستند و خودم رو موظف دونستم تا به نامشون احترام بگذارم.
            البته گاهی نمی دونیم که هم نام، داریم و کلا بعضی از اسمها بیشتر ازشون وجود دارد.
            روزگارتون پر امید.

            • mina90 گفت:

              سلام سیمین خوبم.
              آره ایده خیلی خوبی هست. منم موافقم.
              یاد روزهای اول خودم افتادم که اومده بودم تو این خونه. همیشه میگم خدا رو شکر که کامنتام نمی رسیدن حدود یک ماهی. خیلی با حال مینوشتتم.هر بارم یه مدل مینا میذاشتم. اتفاقی کامنتم با اسم mina90 که ۹۰ سال تولدمه تایید شد. منم دیگه همین اسم رو گذاشتم. کلا این اولین جمع مجازی ای هست که من توش هستم. نمیدونستم چطور باید کامنت بذارم. حتی کاربرد ایمیل آدرس رو نمیدونستم.
              مرسی از دعای قشنگت. این روزا هر دری رو میزنم راحت باز نمیشه. فکر میکنم باید محکم تر بزنم.
              روزگار همه پر امید.

          • بهاربهار گفت:

            دوست عزیزم مینا جان .
            پیشنهاد خیلی خوبی راجع به پسوند دادید .
            من هم اون رو میپذیرم و از این به بعد با اسم ” بهاربهار” خواهم آمد.
            در ضمن نظر تک تک دوستانم برای من شخصا قابل احترام هست و اگر گاهی من اشتباهی میکردم دوستان با این نظراتشون من رو متوجه اشتباهم کردن .
            خاصیت این خونه و صاحبخونه اس دیگه.
            همه کسانی که اینجا حضور دارند تک تک اونها آدم های بسیار بزرگی هستند و من کمترین اگر احیانا در نظراتم در مقابل این بزرگترها جسارتی کردم من رو عفو بفرمایید.
            موفق باشید

            • mina90 گفت:

              سلام عزیز دلم. اصلا حدس نمیزدم یه بهار دیگه بذاری پشت بهار. فکر میکردم یا یه عدد اضافه میکنی. یا یه حرف الفبا.
              اسم جدیدت مبارک. 🙂
              خیلی خیلی لطف کردی و خوشحالم کردی که به پیشنهادم توجه کردی. خیلی دوست دارم بهار جان. مرسی.
              الان که فهمیدم همون بهار هستی که قهرمان زندگیت رو هم به ما معرفی کرده بودی باهات احساس راحتی بیشتری میکنم. یه کم گیج شده بودم.
              اینجا هممون داریم از هم یاد میگیریم.
              بازم ممنون به خاطر توجهت.

    • اشرف گفت:

      الان ربطش به کامل بودن دین چیه واقعا؟ بچه گانه ترین استدلالی بود که خوندم!

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    با اینکه شاید آزارتون بدم ولی ادامه میدم……..

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    زن و مرد هر دو انسان هستن.در گزینه ها بیشتر به زنها اشاره شده وشاید انگار زنها بیشتر بی تقصیر و مردها مقصران اصلی بیشتر هستن ولی با عرض معذرت به تمام بانوان ایرانی و دوستان بانویی که در اینجا حضور دارن من به عنوان یک زن بر این باورم که در هر طلاق یا زندگی موفق۶۰درصد سهم به زنان میرسد…….

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    من تو سن ۱۶سالگی ازدواج کردم نه ازدواجی که رنگهاش زیاد باشه یه ازدواج ساده .شاید اون زمان هر کسی اسم عاشقانه بهش میداد ولی الان درک کردم کنار ۷۰درصد عاشقانه بودن حتما ۳۰درصد عاقلانه بوده.شاید دوستان خوبم بگن من که اینجوری حرف میزنم رفاه زده هستم. نه عزیزانم .با اینکه بر این باور رسیده ام که پول اگر نباشد در این دنیای امروز همه چیزت را ازدست میدهی ولی بر این باور هم هستم که پول همه چیز نمیتواند باشد.شاید بگید خوب با آدم قانعی طرف هستیم که همین که روزگارش گذشته خوش است باز در اشتباه به سر میبرید چون آدم بلند پروازی هستم .الان میگید طرف آدم خوش شانسیه.ولی شانس رو توجیه دیدم.شاید بگید …..ولی هزار نه..من به عنوان یک زن اول و بعد به عنوان یک انسان به انسان بودنم احترام گذاشتم هر چند دنیا بسیار بسیار منو اسباب بازی کرده ولی من هم به حرمت اشرف مخلوقات بودنم با ساز دنیا رقصیدم و هر جا کم آوردم به جای نخاله کردن و نخاله شدن باطریمو شارژ کردم ولی بهانه جویی نکردمو دنبال احقاق حقوقم نبودم چون تو دنیایی که حق گرفتنی هست من خودم حقم رو مشخص کردم و ابدا هیچ چیز رو تحمل نکردم اگه خراب شده اگه اشتباهی بوده دوباره همونو ساختم اینبار درست و با هیچ توجیهی عوض نکردم بگم این به درد نمیخوره .به نظر من فقط توی درآمدزایی نباید کارآفرین بود من شاید با وجود مشکلات زیادی که داشتم و دارم کارآفرین شدم وهمیشه دنبال ساختن بودم و به خراب کردن فکر نکردم شاید بعضی جاها احتیاج به بازسازی باشه ولی با تعویض جا میدونم مشکلی حل نمیشه فقط مشکل قبلی حل نشده باقی میمونه و مشکلات جدیدتر و سختتری درست میشه

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    ببخشید که میخوام از قالب کلمات رسمی بیام بیرون با اینکه تا الان کسی رو نمیشناسم وبا استاد محمدرضا هم قهر هستم .ولی من دوست دارم با اینکه آدمی نیستم که زیاد از زندگی خصوصی خودم حرفی زده باشم ولی میخوام با خودم وزندگیم این بحث رو ادامه بدم…برای تموم اونایی که تا الان ازدواج نکردن یا اونا که ازدواج کردن و تو دلشون احساس پشیمونی دارن و به زبون نمیارن واونایی که خدای ناکرده فکر نکرده ازدواج کردن و الان فکر گرفتن طلاق دقدقه هر روزه اونا شده و اونایی که طلاق گرفتن و شاید دوباره یه روزی میخوان انتخاب کنن…..اول با این جمله چه درست و چه اشتباه شروع میکنم …..زندگی زیباست زندگی فانی و مهمانی چند روزه است و شما تک تک ثانیه هاشو بله دوستان خودمون نه شانس و بخت واقبال رقم میزنیم پس خواهشا بیایم با خودمون رو راست باشیم و دنبال این نباشیم که دیگرون رو مقصر کنیم و برای تک تک لحظاتش یک مقصر داشته باشیم

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    به نظر من میشود هر کدام از گزینه ها رو با فکر زیباتری برداشت کرد .مثلا گزینه دو که کمی ایهام دارد را میتوان اینگونه برداشت کرد در شرایط امروز کشور ما افزایش آمار طلاق با وجود وجهه بد و ناراحت کننده آن بعضی علل طلاقها نشانه رشد فکری هر دو طرف و زیاد شدن آگاهی زن و مرد و پیدا کردن معیارهای درست زندگی را هم مشاهده کرد و شاید از این منظر خوب دیده شود.ولی در کل به نظر من یک یا دو عامل نمیتوانند ریشه باشن و بیشتر شبیه بهانه هستن

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    سلام .زیادی امار طلاق همیشه بد است و نمیشود با کلمات بازی کزد و گفت خوب است چون هر چیز ناخوشایند و زشت را نمیشود با شرایط جامعه توجیه کرد و زیبا و خوب جلوه داد.ازدواج های زود هنگام یا ازدواج های تشویقی یا اجباری ویا طبق رسوم هم دلیل مطلق افزایش طلاق نمیتواند باشد.من ۳۰ سال سن دارم ۱۳ سال است ازدواج کردم مشکلات فراوانی رو تجربه کردم و آدم خوش بین و ساده و احمق هم نیستم .دوره پیش دانشگاهی و کنکور و درس دانشگاهی رو توی خونه خودم تجربه کردم آدم خوشبخت مطلق و به قول اصطلاحات عامیانه سفید بخت هم نبودم ولی توی تک تک خوبی و بدیها یه چیز رو متوجه شدم همه خوبیها کنار هم جمع نمیشن انتخابهای درست و لزوما همه چیز به جای ۱۰۰بودن ۷۰ هم باشن ارزش ساختن رو به نظر من داره بعضی از ماها ابتدای هر کاری سریع انتخاب میکنیم بدون اینکه سری به خواسته های خودمون بزنیم و بعد از مدتی به بهانه احقاق حقوق از دست رفته دوباره حق جدیدی با سرعت انتخاب اولی و اینبار با قیافه مظلومانه و حق به جانب تر پیدا میکنیم و به جلو با سرعت حرکت با بهانه ای را شروع میکنیم………ادامه دارد

  • قاسم گفت:

    سلام.
    میدونید کجاش جالبه برای رای دادن بعد از خوندن گزینه ها ۵ ثانیه وقت لازمه ولی بعد از خوندن کامنت ها اگر برگردی دوباره گزینه ها رو ببینی نیم ساعت با خودت برای انتخاب یک گزینه کلنجار میری.
    جالب تر از اون اینه که ۱٫۵ساعت طول بکشه یه دیدگاه بنویسی بعد خودت بخونیش بگی که چقدر بچه گانه نگارش شده

    افزایش نرخ طلاق «در ایران» یک خبر بد است یا یک خبر خوب؟
    من به شخصه فکر میکنم خوبه چرا چون فکر میکنم یه سری جهش ها(درمان بیماری های اجتماعی) و بیماری هایی که دقیقا نمیدونم چیه کشف شده جدا از اینکه طلاق گرفتن بتونه مشکلو حل بکنه یا نه با بالا رفتن امار باعث اشکار شدن بیماری میشه
    بیماریها مثل تمام گزینه هایی که بالا نوشته شده..
    شاید بگید اگاه شدن زنان از حقوق خود یه بیماریه من میگم اره چون با درست درمان کردنش جامعه به جلو حرکت میکنه

    به دلیل نگاه بد فرهنگ ما به یک «زن جدا شده» خبر بدی است.
    به دلیل نگاه بد فرهنگ ما به یک «مرد جدا شده» خبر بدی است.
    بیشتر از ده بار این دو تا جمله رو خوندم ولی مثل اینکه از ۵ کلمه اولی این معنی رو میده که فرهنگ ما(الان که فکرشو میکنم مال خودم شما رو که نمیدونم) یه مشکلی داره.
    فکر میکنم که باید این طرز فکر اصلاح بشه

    اگر بچه داشته باشند، حق طلاق ندارند.
    این یک جمله مطلق هست که کاملا معقولانه هست اگر بگیم که کاملا اشتباه هست.

    بخشی از طلاق‌ها، ناشی از ناامیدی زنان از احقاق حقوق خود است.
    بخشی از طلاقها، ناشی از آگاه شدن زنان از حقوق خود است.

    این دو تا جمله یکم تامل برانگیزه در وهله اول مثل اینکه یه معنی رو میده
    ولی نه من فکر میکنم ناشی از نا امیدی زنان از احقاق حقوق خود است.
    اگاه بودن زنان از حقوق خود دلیلی بر گرفتن تمام حقوقشون نداره شاید با این مثال که ماشینی که در خیابان اصلی هست حق تقدم داره(اگاه از حقوق خود) از ماشین هایی که در خیابان های فرعی وارد خیابان اصلی میشوند ولی با اینحال در بعضی جاها حاضر به زدن ترمز میشه.
    (اینکه ماشینی که حق تقدم داره مرد هست یا زنها نمیتونن حق خودشون رو بگیرند و ترمز میزنن و… منظور من نیست لطفا مثال رو تحریف نکنید فقط منظورم اگاهی از حقوق)

    افزایش نرخ طلاق ناشی از تشویق بیش از حد به ازدواج است.
    شاید

    در شرایط امروز ایران، می‌تواند یک خبر بد باشد.
    در شرایط امروز ایران، می‌تواند یک خبر خوب باشد.
    شرایط امروز ایران ااااا نمیدونم دقیقا یعنی چی
    همیشه عادت نویسندگان حوزه‌ی اجتماعی و سیاسی، بر این است که فکر می‌کنند و نتایج فکرشان را می‌نویسند.
    فکر من بدون منبع دانشجوی دانشگاهی ۲۴۰۰۰ نفره و پسر طلاق نیستم ازدواج نکردم طلاقم نگرفتم

    هیچ یک از عبارات بالا را قابل قبول نمی‌دانم
    ……..

  • محمد گفت:

    سلام.
    بيشتر دوستان نظرات درست و جالبي داشتند.چون تاكيد كردي كه تكرار نكنم سعي ميكنم يه چيزي اضافه كنم.وقتي آمار طلاق رو با گذشته مقايسه ميكني ميتوني هم خوشحال باشي و هم ناراحت.همونطوري كه احتمالاً خيليهامون قبول داريم ،اينكه ازدواج هاي گذشته دوام بيشتري داشته الزاماً به معني بهتر بودن ملاكها يا معيارهاي ازدواج نيست.شايد دليلش اين بوده كه طلاق اونقدر مذموم و بد تلقي ميشده كه آدما همديگر رو تحمل مي كردن و به جاي طلاق رسمي يه جور طلاق عاطفي بينشون شكل ميگرفته بدون اينكه رسماً‌از هم جدا بشن.
    اما حتي اگه خوشبينانه يا حتي منطقي بخشي از جدايي هاي امروز رو ناشي از افزايش آگاهي مردم و به خصوص خانمها بدونيم اما باز به نظر من بخش بزرگي از اين طلاق ها خبر ناراحت كننده ايه.ناراحت كننده از اين نظر كه آدمها اين روزها بدون شناخت كافي و بر اساس هيجانات زودگذر وارد يه رابطه ميشن و بعد چون به اندازه ي كافي بالغ نبوده اند نميتونن مسئوليت يه رابطه ي جدي رو قبول كنن و از هم جدا ميشن تا نفس راحتي بكشن.
    مسئله ي طلاق و ازدواج رو از زواياي مختلفي ميشه ديد.من سعي كردم از زوايايي نگاه كنم كه دوستان كمتر توجه كردن
    در مورد حضور بچه و مانع طلاق بودن بايد بگم كه وقتي رابطه ي پدر و مادر يه بچه فاجعه بار باشه قطعاً‌ اثر اين رابطه ي غلط و تربيت ناشي از اون سالهاي فرزند بيگناه رو درگير ميكنه. به نظر من بدترين چيزي كه پدر و مادر ميتونن به فرزندشون منتقل كنن نشون دادن يه الگو غلط از يك رابطه ست…
    طولاني شد.ببخشيد.

  • میترا گفت:

    سلام به همگی

    محمدرضا! مرسی از ایده جالبت. وقتی داشتم نوشته تو میخوندم، اصلاً یادم نبود که من فرزند طلاق هستم. تا جایی که رسیدم به متن بعضی دوستان و اشاره شون به عقده های فرزندان طلاق 🙂 بماند
    من به گزینه آخر رأی دادم. به نظر من صرف بالا رفتن آمار طلاق نمیتونه خبر خوب یا بدی باشه. باید دید این طلاقها به چه علت رخ میدهند؟ گذشته فرد و دلایلش برای ازدواج و طلاق و اینکه چه آینده ای تو جامعه خواهد داشت.
    ما تو جامعه ای زندگی میکنیم که خیلی از تصمیم ها از پیش گرفته شده. فرهنگ جمعی ما گاهی اجازه نمیدهد به فردیتمون که خودشو نشون بده، آدمهای جامعه ما زندگی نکرده زیاد دارن. در مورد خیلی چیزها ذهنمون کانالیزه شده. شما یه بار تو قسمت متمم حرف خوبی زدین. اینکه تا ۲۲ سالگی عملاً بچه هامون تصمیمهاشون از پیش گرفته شده است. حالا یه آدمی که تو کشور ما به دنیا میاد رو در نظر بگیرید، مثلاً دهه ۵۰ یا ۶۰٫ تو خانواده که “بوسه پدر بر گونه مادر” رو ندیده، پس ابراز محبت رو یاد نگرفته. هر وقت بگو مگویی بوده، پدر و مادر “به خاطر بچه ها” برگشتن سر خونه زندگیشون، پس بچه گفتگو و حل صحیح اختلاف رو یاد نگرفته. اگه دختر بوده حق نداشته آنطور که باید به دخترانگی و زنانگیش برسه، وقتی بزرگ میشه گیج میشه و خیلی باید تلاش کنه تا آن بخش وجودش را احیا کنه. حتی در مورد شغلش آن چیزی را انتخاب نمیکنه که واقعاً دوست داره، دردناکتر اینکه گاهی اصلاً نمیدونه چی دوست داره؟ وقتی ۱۸ ساله شده برای اولین بار حضور جنس مخالف هم سن و سال خودش را غیر از محیطهای خانوادگی داره در کنار خودش تو دانشگاه یا محل کار تجربه میکنه. درسته که هر آدمی قبل از اینکه زن باشه یا مرد انسان است و یه فرد از جامعه اما روحیات زن و مرد متفاوت است. حالا فشار فرهنگ عمومی برای ازدواج را بهش اضافه کنید. هنوز هم فرهنگ عمومی ما ازدواج را به عنوان تنها گزینه برای استقلال فرد از خانواده اش در نظر میگیره. تک و توک داریم میبینیم کسی بدون ازدواج از خانه پدر و مادرش بیرون بیاد.
    این بچه ما خودش و بقیه رو خوب نشناخته، مهارت ارتباطی بلد نیست، همیشه براش تصمیم گرفتن پس انتخاب کردن و تصمیم گرفتن بلد نیست. مهارت حل مشکل هم بلد نیست. گاهی حتی نمیدونه تو زندگی خودش چی کاره است؟ با خودش چند چند است؟ حالا مسئولیت یک زندگی مشترک را هم داره. این بنده خدا اصلاً آماده این زندگی نبوده. یا به طور کلی تصمیماتی که گرفته تو بستر مناسبی نبودن، زندگیش روال طبیعی نداشته.
    چرا این مسائل الان داره خودشو نشون میده؟ ما هیچوقت به این اندازه دسترسی به اطلاعات نداشتیم. به قول کتاب دشواری انتخاب، حتی برای یک شلوار جین که میخواهیم بخریم کلی انتخاب داریم و این همه گزینه زیاد رضایت را پایین میاره. جامعه مون در حال گذار است و انتخابهای بیشتری را پیش رومون گذاشته. منظورم انتخاب همسر و سبک آشنایی نیست. سبک زندگی است. این انتخابها گاهی با معیارهایی ارزشگذاری میشن که برای سیستم جدید مناسب سازی نشدن.
    خیلی حرف زدم . . . اگه بخوام جمع بندی کنم از صحبتهام: تقابل بین فرهنگ جمعی و فردی + انفجار اطلاعات داره اینو به وجود میاره. طلاق به خودی خود بد نیست، بد اینه که زندگیمون مسئولانه نباشه. برای الانمون بد اینه که سهل انگار باشیم نسبت به سلامت زندگیمون، تربیت خودمون و کسانی که مسئولیم در قبالشون، برای آینده و اتفاقاتی که ممکنه بیفته. بد اینه که به همدیگه گمان بد داشته باشیم. برای کسی که داره طلاق میگیره بد اینه که اولین گزینه اش برای حل اختلاف باشه. برای عضو خانواده ای که طلاق گرفته، چه والد چه فرزند، بد اینه که خودشو ببازه و تن به هر چیزی بده.

  • آزاده گفت:

    به نظر من مشکل اصلی این هست که همه به صورت پیش فرض فکر میکنند که باید ازدواج کنند و به دلیل ازدواج فکر نمیکنند
    و به این که از ازدواج چی میخوان
    ما معمولا برای کارهای پیش پا افتاده تر دلیل داریم ولی برای ازدواج دلیلی نداریم
    اگر از کسی بپرسید که چرا محل زندگیت را عوض نمیکنی در جواب میگوید چرا باید عوض کنم
    ولی اگر بپرسید چرا ازدواج نمیکنی در جواب میگوید موردش پیش نیومده
    البته موارد دیگه ای که توی رای گیری هم اومده تا حدودی درست است ولی فکر میکنم بیشترین درصد طلاق به همین دلیل باشه

  • حسین گفت:

    کشوری هست خوش آب و هوا دارای امکانات عالی و بسیار متفاوت از اینجا که زندگی میکنید . شما فقط بصورت دائم می توانید به آنجا مهاجرت کنید و اگر رفتید دیگر حق بازگشت ندارید.
    اگر در مورد این مطلب نظر سنجی کنیم که چند نفر حاظر به مهاجرت هستند؟ فکر نمی کنم تعداد زیادی انتخابشان مهاجرت باشد چون ما انسانها از جاده بی بازگشت هراسانیم.
    خب ازدواج هم مانند مهاجرت است اگر رفتیم و آب انجا به ما نساخت و بجای آرامش عذاب نصیبمان شد طلاق جاده بازگشت است تا رنجمان دائمی نباشد. در واقع همین پل پشت سر است که اگر وجود داشته باشد خیلی ها مهاجرت را ترجیح می دهند.
    اما در مورد فرزندان طلاق …
    دوستی داشتم که فرزند طلاق بود ، زندگیش سخت و عذاب اور شد ، افسرده شد و بلاخره خودکشی کرد و مهمترین علتش (به گفته مشاور او) فرزند طلاق بودنش بود….
    همه ما احتمالا میگویم چه کار بدی کرده است ولی من شخصا وقتی خودم را به جای او در زندگیش قرار دادم مطمئن نبودم که تصمیم بهتری میگیرم…
    پدرها و مادرها اگر میخواهید طلاق بگیرید به تمام آینده فرزندتان فکر کنید…

    • مهناز گفت:

      سلام….
      چون موردی رو مطرح کردید که در جامعه ما کم نیست ، پس لارمه تا دقیقتر به اون نگاه کنیم .
      شما فکر میکنید اگر اون پدر و مادر از هم جدا نمی شدند ، آینده فرزندشون چه قدر تفاوت میکرد ؟
      شاید از لحاظ جسمی به حیات خودش ادامه میداد ،اما همه می دونیم این روح انسان است که معنای تلخ و شیرین زندگی رو تجربه میکنه .فرزندان طلاق ، انسانهایی هستند که هزاران هزار فرصت برای بهتر زندگی کردن دارند ، اما مهم اینه که کدوم رو انتخاب کنن . پایان دادن به زندگی خود جدا از بحث دین و مذهب، میتونه یکی از راهها باشه، ولی به نظر من آخرین راهه. میدونم حرف زدن و کامنت نوشتن راجع بهش آسونه . …
      یکی از نزدیکترین عزیزان من از همه لحاظ تو زندگی به بن بست رسیده اما میگه فقط بخاطر بچه هام …و من دارم میبینم که هم خودش و هم بچه هاش دارن نابود میشن .
      میخوام به این برسم که “تمام آینده فرزند”دست پدر و مادر نیست . فقط بخشی از آینده فرزندان ما به تصمیم ما بسته است .

  • محمود، ن گفت:

    خبر خوبی نیست، چون نشان از ضعف فلسفه آموزش و تربیت در جامعه داره، (حالا چه در شرایط حال و چه در حالت رفاه در جامعه). من یک پسر مجرد هستم، بصورت تجربی متوجه این امر شدم که تحمل درک مشکلات در هم نسلانم ضعیف می باشد.

  • كيان گفت:

    سلام
    ميخواستم پيشنهاد بدم يه گزينه اي اضافه كنين كه
    مشخص كنه اين چهارصد و چند نفر شركت كننده
    چند نفرشون ازدواج كردن و يا طلاق گرفتن!
    اينطوري ميشه تشخيص داد كه چند درصد دارن نظرشون
    رو ميگن و چند درصد تجربه شون رو!!!

  • فرناز گفت:

    به نظر من طلاق یا ازدواج به خودی خود بد یا خوب نیستند. هر دو وسیله ای هستند برای تغییر از یک سبک زندگی به سبک دیگر. هر کس بنا با شرایطش از یکی از این دو وسیله استفاده می کند. به نظرم اگر مبنای هر کدوم از این دو عمل بر اساس کسب حداکثر آرامش باشد، آنگاه از هر دو وسیله به خوبی استفاده شده است و هر دو خوبند. مشکل طلاق در جامعه ما جدا شدن صرفا دو نفر نیست. به هر صورت این دو نفر تصور می کنند بدون زندگی مشترک آرامش بیشتری دارند و کاملا قابل درک و احترام هستند. تنها مشکل فرهنگ جاری در بین تعداد زیادی از مردان جامعه ماست که هر زنی را کالایی می دانند با مالک یا بی مالک. اگر بی مالک باشد هر مردی از هر صنف و طبقه و سن وارد رقابت استفاده از این کالا می شود. مشکل اصلی نه در آمار طلاق که در فرهنگی است که نهایتا آرامش را از زن بطور کامل سلب می کند. در چنین فرهنگی یا باید نگرش کالا بودن را پذیرفت و دوباره برای آرامش زیر سایه یکی از همین مردها رفت یا اگر راه دوم را که استقلال است انتخاب کنی هر روز با بدبینی و احساس عدم امنیت دست و پنجه نرم کنی.

    • mahsa گفت:

      این بحث کالا بودن زن فقط بعد از طلاق هم نیست…حتی هنگام ازدواج هم به شرط پول دخترشان را به خانواده ی داماد می دهند!(مهریه)
      ایکاش “ما” آخرین نسلی باشیم که این تفکر “زن بعنوان جنس” به گوشش میخورد…. 

      • مژده کریمی گفت:

        در جامعه ای که قانون حق اندکی برای زن در ازدواج و طلاق قائل است. مهریه متاسفانه یک اهرم فشار برای راضی کردن طرف مقابل به طلاق و یا گرفتن حضانت و … است. البته در بعضی مواقع، خیلی اوقات هم زندگی مرد را پس از طلاق واقعاً فلج می کند.

  • محمد حسن گفت:

    افزایش طلاق یک خبر بد است.
    نه به این معنی که نفس طلاق بد است، چون هیچ راه حلی بد نیست.

    به این معنی که زمینه های فراهم شدن طلاق بد است.
    مهمترین زمینه هم به نظر من کوچک بودن روح ها و کم بودن آستانه تحمل است … ممکن است خیلی به این جمله من ایراد بگیرند اما دلایل بسیاری پشت این حرف هست که در صورت لزوم ارایه می شود 🙂

  • آرام گفت:

    سلام بر همه

    نظر خاصی روی گزینه های موجود ندارم و تنها یک موضوع ریشه ای برای من مطرح هست
    اون اینه که هریک از دو گانه ی ازدواج یا طلاق (به شکل مصداقی) که به تضعیف جدی «عزت نفس» شخص منجر بشه مذموم و مخرب بوده و چنانچه «عزت نفس» رو در فرد ارتقا بده یا حفظ کنه پسندیده و مقبول است.
    پس اگر ادامه یک زندگی یا رابطه موجب کاهش جدی سطح عزت نفس بشه باید از اون اجتناب کرد یا از آن خارج شد (به شرط ناکامی پس از تلاش برای عارضه یابی رابطه شکل گرفته و رفع عوامل عارضه ساز در یک بازه معقول)
    و اگر طلاقی در پیش است که نسنجیده و هیجانی صورت میگیرد احتمال آسیب به عزت نفس فرد در آن بالاست چون وارد حیطه ای میشود که جوانب آن را نسنجیده و احتمالا ضربه فنی خواهد شد.(بخصوص با محدودیتهای موجود در جامعه خودمان) بنابراین باید انگیزه محکم باشد تا پشیمانی هم نباشد.
    بی اندازه یه این موصوع باور دارم که انسان بی عزت نفس خود خطری برای خانواده و جامعه ست. یک مادر یا پدر بی عزت نفس، نابود کننده روح انسان بیگناهی است که خودش باعث ایجاد او بوده است (گرچه او خود هم قربانی سلسله مسایل موروثی ست.)

    نکته مهم دیگر اینکه زنان در امر ازدواج و طلاق هم یکسان نیستند همانطور که در ابعاد گوناگون انسانها از ویژگیهای متفاوتی برخوردارند. اول از همه بر اساس «تیپ شخصیتی» هر کس با دیگری فرقهای زیادی دارد. بعد هم شرایط خانوادگی (حمایت از سوی والدین و بستگان خود) و امکانات و سطح اجتماعی خود خانم و … موجب میشود خانمها در برخورد با امر طلاق آسیب پذیریها و مشکلات متفاوتی را تجربه کنند.
    معتقدم اگر پایه محکم خانوادگی به معنای دریافت عزت نفس در دوران رشد و تربیت و توجه حمایتی احترام آمیز کافی از سوی پدر و مادر وبرادر و… در مورد زنان در جامعه ما وجود داشته باشد دختران خیلی ساده تر با مشکلات روبرو میشوند و آسیبهای خیلی کمتری رو دریافت میکنند.
    بعد از آن نقش نهادهای اجتماعی مطرح است.
    پ.ن. همیشه خانواده در حال ایفای نقش کلیدی است. منظورم از خانواده نهادی است که فرزند خردسال در آن نیازهای عاطفی و تربیتی و مادی خود را دریافت کرده تا به رشد ورود به اجتماع برسد.
    این بزرگترین و ارزشمندترین میراث برای یک انسان است که همیشه در حکم پشتوانه و سرمایه عمر او محسوب میشود و باید حفظ و تقویت گردد.

  • علیرضا گفت:

    خوش به حال قدیمی ها عجب عشق های طولانی داشتن .

  • پیمان گفت:

    با سلام
    هیچ زن و مردی با هم ازدواج نمی کنند که روزی از هم طلاق بگیرند
    اگر امروز شاهد این هستیم که آمار طلاق بالا می رود و آمار ازدواج کاهش پیدا می کند به این دلیل است
    عدم انتخاب صحیح
    این عدم انتخاب صحیح بر می گردد به نگاهی که زن ها و مردها به هم دارندو به واسطه این نگاه ها ست که از هم در زندگی توقع دارند.
    هنوز نمی دانیم آیا نگاه سنتی درست است یا مدرن.
    هنوز نمی دانیم آیا زن ها حق دارند در محیط کار مثل مردها باشند یا نه.
    هنوز نمی دانیم مدیریت زن ها با مردها فرق می کند.
    هنوز نمی دانیم که زن ها از یک سیاره و مرد ها از یک سیاره دیگر هستند.
    هنوز درباره عشق هیچ چیزی نمی دانیم و همه فکر می کنیم که عاشق هستند

  • میم الف گفت:

    “””با توجه به مخالفت کاربران با این دیدگاه این نظر پنهان شد، . برای مشاهده کامنت کلیک بفرمایید و در صورتی که متن کامنت مورد تایید شماست، لطفا به آن رای مثبت دهید.””””
    به نظرتون آیا از نظر منطقی درست است که بگوییم یک نظر رو چون اکثریت قبول می کنن سریعا بپذیریم و یا اگر اکثریت رد می کنن فورا رد کنیم؟ هر حرفی رو باید با منطق قبول کرد ن با نظر اکثریت!

  • علیرضا داداشی گفت:

    سلام.
    من همان روز اول به گزینه ی دوم رای دادم و امروز با تاخیر، کمی توضیح می دهم:
    شرایط امروز ایران در نظر من:
    بسیاری از آدمها، ملتهب و نگرانند.
    بسیاری آدمها، عاصی و خسته اند.
    بسیاری آدمها، فراموش شده اند. و حتی خودشان هم خودشان را فراموش کرده اند.
    بسیاری از آدمها، بی هیچ برنامه ای و بی هیچ چشم اندازی، فقط زنده هستند(زندگی ؟!!!!)
    …..
    تفاوت، امری واقعی و پذیرفتنی است.
    نسل گذشته دوران تحمل، بردباری و صبوری را تجربه کرده است در حالی که دوران جدید دوران کم صبری و نابردباری است. دورانی را می گذرانیم که همه چیز شتاب بسیار گرفته. عصیان زده ایم.
    قبلاً (که عده ای می گفتند موسیقی سنتی ما غمگین! است) سالی تنها چند موسیقی می شنیدی ولی موسیقی خوب، آرام، دلگرم کننده و سرشار از حس دوستی و عشق و محبت. «منتظرت می مانم» و «عاشقم» و «می دانم که می آیی» و … کلمات رایج اشعار مشهور و ترانه های دوست داشتنی آن دوره بود.
    حالا با شادترین آهنگها، غمگین ترین اشعار و ترانه ها را -گاهی در زیر زمین- می خوانند با صدای دورگه ای که به یاد معتادان می افتی و ترانه مورد نظر هم سرشار از « جدایی سهم ما بوده»،« دیگه نمی تونی گولم بزنی»، « تو دلت با یکی دیگه ست» و …
    حالا همه چیز شتاب دارد: سریع دوست می شویم و سریع به هم می زنیم. به پای هیچ کس هم بی دلیل نمی نشینیم. سریع راننده می شویم، سریع ماشین دار می شویم، سریع رانندگی می کنیم، سریع تصادف می کنیم و سریع گلاویز
    می شویم. سریع عاشق می شویم و سریع فارغ. سریع قول می دهیم و سریع زیر همه چیز می زنیم. سریع عزیز می شویم و سریع ذلیل …. در این وضعیت تصمیم به ازدواج، درست گرفته شده که تصمیم به طلاق درست باشد؟ به نظرم این چیزی است که باید به آن بیندیشیم.
    از طرف دیگر در جامعه ما، فرزند یک طلاق مثل جوامع دیگر نیست که حق و حقوق داشته باشد و حامی. فرزند این مملکت به والدین وابستگی شدید عاطفی دارد و با جدایی آنها دچار خلائی وحشتناک تر از فرزندان سایر ممالک می شود.
    خلاصه اگر وضعیت امروز ر ا ملاک قرار دادم و نظر دوم را انتخاب کردم اصلاً منظورم سوختن نبود. شاید واقعاً بتوان سوخت و زندگی را ساخت . «سوخت و ساخت» ی که در اصطلاح رایج است اشاره به این دارد که بسوزی و چون چاره ای نداری، سوختن را تحمل کنی. ولی منظور من «سوختن» است به قصد «ساختن». مثل تلاش برای پیروزی.
    ببخشید طولانی شد. گرچه طولانی ترین نوشته این پست نیست.
    ممنونم.

    • محسن رضایی گفت:

      بهار عزیز زیرشم مینوشتی نقل قول از دکتر شیری

      • سمیه تاجدینی گفت:

        آقای محسن رضایی،ممنونم بابت این یادآوریتون.
        نقل قول مطلب، با ذکر منبع کلا خیلی دلچسب تر و شیرین تر هست..مخصوصا که دکتر علیرضا شیری در سایتشون ذکر کردند که نقل قول از این سایت در اینترنت فقط با ذکر آدرس سایت مجاز می باشد…
        بهار جان متاسفانه با اینکه با محتوای متن موافقم، بر خلاف میلم ،برای رعایت حقوق معنوی مطلب، مجبورم به مطلب شما که در پایین این کامنت درج شده ، یک رای منفی و به کامنت آقای محسن رضایی بابت این یادآوری یک رای مثبت بدم.:)

        • محسن رضایی گفت:

          ای بابا کلی نوشتم پیغام اومد که دیدگاهت تکراریه!!

          خلاصه اینکه ممنون از خانم تاجدینی و بهار عزیز.ی کم احساس کردم خیلی مستقیم بود شاید بهتر بود لحاظ می کردم که غیر مستقیم بگم که مطلب از دکتر شیریه ولی الان که میبینم بهار ناراحت نشده خوشحالم که رک بودن و راحتی و آگاهی از اینکه قصدمون ساختنه همه نه چیز دیگه،رو انتخاب کردیم.سپاس

      • بهار گفت:

        من از دوستان عذرخواهی میکنم . قبل از اینکه بخوام اسم دکتر رو بنویسم سیستم من دچار مشکل شد و فکر میکردم کامنت من ارسال نشده گفتم مجدد میفرستم و حتما اسم دکتر رو مینویسم ولی متاسفانه کامنتم ارسال شده بود.
        من خدمت دکتر ارادت دارم .
        بازم عذرخواهی میکنم .

      • محسن رضایی گفت:

        سلام خانم تاجدینی عزیز و بهار خانم عزیز.

        دوست داشتم طبق عادتم بگم “به نظر میاد این مطلبو از دکتر شیری خونده باشم نه سمیه جان؟شایدم من اشتباه میکنم”

        البته به اینو تو فضاهایی می گم که صمیمی نیستیم.پس نتیجه میگیرم وقتی ناراحت نشده بهار خانم اینجا یک مکان صمیمیانه است.خوشحالم که رک بودن رو و راحتی رو و پذیرش رو انتخاب کردیم.

  • بهار گفت:

    توجه توجه !!!!!!!!!!!
    شاید از فلسفه ازدواج شنیده باشید. ازدواجی موفق است که همه چیز شما نباشد. ما حال خوبمان را از چند منبع می‌گیریم: خانواده خود، کار خوب، تحصیلات، تاثیرگذاری اجتماعی، دوستان خودمان و ازدواج. وقتی همه ی حال خوب خود را به عهده همسر بگذاریم ، بازی بسیار خطرناکی آغاز شده است زیرا هیچ انسانی چنین قابلیتی ندارد که در درازمدت شما را خوشحال نگه دارد.
    وقتی بلد نیستیم ارتباط برقرار کنیم، بعید است ازدواج خوبی داشته باشیم زیرا ازدواج به مهارت‌های ارتباطی بالایی احتیاج دارد. مهارت‌های ارتباطی موضوع پیچیده‌ای نیست. در درجه اول ارتباط با خودمان باید درست باشد. کسی که خودکم‌بین است ارتباط‌هایی دارد نه به خاطر عشق و تعهد بلکه به خاطر این‌که ضعف‌های درونی‌اش را پر کند. همسر چنین آدمی همیشه باید طوری عالی باشد که این آدم، اعتمادبه‌نفس نداشته‌اش را از او دریافت کند، این می‌شود یک رابطه انگلی عاطفی.
    وقتی خودشیفته هستی، ازدواج نکن زیرا همیشه احساس می‌کنی حرف‌های تو، سلیقه تو، طرز حرف زدن تو، مطالعات تو، دین‌داری تو، اخلاقیات تو و سکوت‌های تو خیلی خاص‌اند و همسرت باید فعلا تو و رازهای نبوغت را کشف کند. آدم‌های خودشیفته به راحتی توانایی نادیده گرفتن احساسات و شعور دیگران را دارند و ممکن است به خودشان حق بدهند به راحتی خیانت کنند.
    این روزها مراقب “چسبندگی عاطفی” هم باید بود. دختران و پسرانی هستند که به شدت احتیاج دارند که شما حالشان را خوب کنید در حالی‌که ما در زندگی خودمان بیشتر موظفیم حال خود را ردیابی کنیم. مردانی این چنین توقع دارند که شما همیشه خوشگل و مرتب و خوش‌اخلاق باشید. این مردان درکی از همسرشان دارند شبیه مادر. مادر، زنی است که همیشه در دسترس، مهربان و حامی است. همسر اگر این چنین باشد اول از همه خودش در هم می‌شکند زیرا ما بناست فقط با فرزندانمانم تا این حد در دسترس باشیم. برای شوهر باید همسری کرد

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser