دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

طلاق و جدایی

نظر شما در باره‌ی این جمله چیست؟ آمارها نشان می‌دهند که نرخ طلاق در حال افزایش است. این خبر خوب است یا بد؟

طلاق - جدایی - فکرنکرده ها - روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


265 نظر بر روی پست “طلاق و جدایی

  • دانشجوی همیشگی مدیریت گفت:

    به اعتقاد من، افزایش نرخ طلاق که برابر با از هم پاشیدگی یک رابطه و خانواده هست، بدون شک خبر خوبی نیست.

  • محمد خدادادی گفت:

    سلام
    راستش با وجود اینکه گفته بودین اگر میخواین نظری بدین حتماً قبلش نظرات بقیه دوستان رو بخونین، ولی بعد خوندن یکی دو صفحه از نظرات مختلف و سبک سنگین کردن هر کدوم، یجورایی تنبلی نذاشت بقیه کامنت ها رو بخونم. و این رو واقعاً درک کردم که شما روزانه با این حجم زیاد از بازدیدکننده و نظرات چه کار بزرگی رو انجام میدین که تک تک نظرات رو دنبال می کنین و اگه لازم باشه پاسخشون رو میدین.
    با این وجود جسارتاً می خواستم دلیل انتخاب گزینه های “در شرایط امروز ایران، می‌تواند یک خبر خوب باشد.” و “بخشی از طلاقها، ناشی از آگاه شدن زنان از حقوق خود است” رو بگم. به نظر من فرهنگ و عرف خانواده ها در استفاده از برخی معیارها برای جوان ها (مخصوصاً پسرها) در ازدواج – که اکثراً هم تأثیر زیادی بر تحکیم پیوند زناشویی ندارند – یکی از دلایلیه که باعث شده نرخ طلاق ها افزایش داشته باشه و این میتونه زنگ خطری برای والدین باشه که به خودشون بیان و از معیارهای درست تری برای انتخاب همسر برای فرزندشون استفاده کنند و از این بابت من این رو اتفاق مثبتی می دونم. و اینکه در سالهای اخیر زنان با آگاهی از حقوقی که در زندگی دارند و انتظاراتی که می تونن از زندگی مشترک داشته باشن باعث شده میزان تحمل پذیری یک طرفه اون ها در مشکلات خانوادگی پایین بیاد و این نیز زنگ خطری برای آقایون هست که بدونن دوره ی مردسالاری در خانواده ها به سر اومده و این به خودی خود خوب است.
    و یک سوال هم داشتم و اون اینکه چرا به نظرتون وقتی تعداد مخالف ها با یک کامنت بیشتر از موافق های اون کامنت هست، اون کامنت باید پنهون بشه؟ اگر کامنت دارای کلماتی دور از ادب و … باشه که خوب بهتر هست منتشر نشه و اگه صرفاً اون کامنت با اکثریت نظر افراد همخوانی نداره و خیلی ها بهش منفی میدن آیا این به معنی این هست که ارزش دیده شدن رو نداره؟ آیا باید فقط کامنت هایی رو ببینیم که اکثراً همه باهاش موافقن؟ میدونم که با یک کلیک کامنت نمایش داده میشه ولی سوالم در مورد چرایی این عمل هست. فرضاً کامنتی که ۲۰۰ تا مثبت گرفته و ۲۱۰ تا منفی باید مخفی بشه ؟ و کامنتی که ۱ مثبت گرفته و منفی نداره نمایش داده بشه ؟ شاید در مورد این کار جایی توضیحی داده باشین اما من در صفحه سیاست های کامنت گذاری چیزی در جواب این سوال پیدا نکردم.
    ممنون از وقتی که برای خوندن و پاسخ دادن به کامنت ها می گذارین.

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    سلام.استاد روزتون مبارک.

  • بهزاد گفت:

    من به دو گزينه اي راي دادم که شايد نقيض هم باشند: “افزايش ميزان طلاق”خبر بدي است‌، در عين حال نشان دهنده آگاهي زنان به حقوقشان است(يک خبر خوب)! سعي ميکنم در قالب دو سوال و جواب و يک مثال نظر خودم را توضيح دهم:
    سئوال۱: آيا اساسا “افزايش طلاق” بد است: جواب: بله. اگرچه مي تواند پايان يک شرايط بد و آغاز يک شرايط خوب باشد. چون در هر حال نشان دهنده(نشانه) يک فرايند بد است: انتخاب اشتباه، عدم احساس مسئوليت، عدم آگاهي، مشکلات شخصيتي و…
    سئوال۲: ايا آگاهي از حقوق بر افزايش ميزان طلاق تاثير دارد؟ بله ” آگاهي” بر رفتار موثر است و يکي از رفتارهاي انساني انتخاب جدايي است.

    يک مثال: افزايش بروز يک بيماري خبر بدي است. اما در عين حال ” مي تواند” نشانه اين باشد که افراد بيشتر نسبت به سلامتي خود حساس شده اند. در گذشته بدليل ” عدم حساسيت” موارد بسياري مغفول مي ماند و گزارش نمي شد و امروز با ” چک آپ” نمايان شده است.

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    شهرزاد عزیز سلام.بابت لطف شما که از طرف استاد جواب یه شاگرد پررو و تند رو و لجباز رو دادید یک دنیا ممنونم.شاید با محمدرضاخان استاد حرف زدن صبر و حوصله طولانی طلب کنه ولی متاسفانه با شاگردی طرف هستن که بعد از جواب سلام تندی که دادن فوق العاده صبوره .من صبر میکنم ولی هر روز هم سراغ این بذر هفتصد دانه میروم حتی اگه این بذر چهارسال یکبار گل دهد.ولی با این تفاوت که دیگه اعتراضی نمیکنم چون جواب سلام رو هر چند تند گرفتم.من دنبال استثناهای دوران خودم حرکت میکنم حتی اگر هیچ وقت استثنا نشم.شهرزاد عزیزم من بعد از سالها ایستادگی در مقابل بازیهای دنیا شکست بزرگی خوردم و الان نیاز به بلند شدن دوباره داشتم ومحمدرضاخان استاد بهانه ای برای دوباره پیداکردن من بودو هست .چون الگوی رفتاری ایشان با دنیای من و محدودیتهایم تناقض زیادی نداشت .بابت همین شاید به نظر استاد عجول آمدم.ولی من تو کاری قدم گذاشتم که نیاز به بزرگتر دارم و فعلا با خودم هم درگوشی حرف میزنم چون شاید محکوم به سکوت باشم به خاطر خفه نشدن تو خودم سراغ این خونه اومدم…….اسم رو با وجود اینکه خودم هم ازش دل خوشی ندارم عوض نمیکنم شهرزادم چون فکر میکنم با این اسم شاید به خودم و آدمهای این خونه دروغ گفتم و شاید ترسیده باشم که استاد با دیدن این اسم حتی زحمت خواندن نامه ام را نمیکشد پس با وجود احترام به شهرزاد محترم تا زمانی که استاد آشتی کند و خودشون تو دنیای شلوغ اطرافشون یه اسم برای این شاگرد پررو انتخاب کنند.بازهم بابت وقتی که گذاشتی ممنونتم

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    هم کلامی یک نیاز اجتماعی ست ولی هم سکوتی یک نیاز عاطفی ست.بر این باور حرف شما من هم گزینه دوم را برگزیدم.روز خوش.گرمای کاشان نسیمی دلپذیر بر حضورتان باد.

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    محمدرضا خان استاد من اگه گفتم استاد ایجاد رابطه به معنای واقعی کلمه حرف زدم و هیچ قصد ونیتی نداشتم که شما رو برنجونم.استاد من دنبال سایت دیگه و آدمهای دیگه و……..نبودم و نیستم و نخواهم بود …من شاید بیش از اندازه تندرو باشم ولی همیشه برای آدمهای ارزشمند ارزش میزارم.شما گفتید سالهاس تلویزیون نمیبینید من امتحان کردم شاید خنده دار و لوس جلوه کنم ولی دوماهه وقتی ساعت ۲و۳ نیم شب بیدار میشم میبینم هنوز مذاکره به مذاکره فایل صوتی شما در گوش من در حال اجراست و با حرفهای شما که اگه ازش درس هم نگرفته باشم لالایی دلپذیری برای خواب آرومی انتخاب کردم .و من از صاحب این سخنان که به راحتی رنجیده شد و حتی نخواست جز دوستان خطابه ام کند فقط یه جواب سلام خواستم ولی به جای سلام تکلیفم رو سر دوراهی روشن کرد.که آزاده جان انتخاب کن ……….ولی استاد محمدرضا برای کسب خوبیها آسایش معنایی برای من ندارد .با اینکه استادانه عذرم را خواستید ولی متاسفانه میمانم!!!!!!!

    • شهرزاد گفت:

      دوست خوبم، آزاده عزیز.
      کاملا مشخصه که شما به دنبال رشد و تعالی درون و بیرون ات هستی و برای همین هستش که اینجا رو انتخاب کردی و مصرانه هم میخوای بمونی. و این اتفاق خیلی خوبیه … مسلما محمدرضای عزیز هم میدونن و برای این انتخابت ارزش قائلن. اما دوست عزیزم، ازت میخوام در جواب گرفتن کامنتهات صبور باشی. لحظه ای خاص، تلنگری خاص، حسی خاص، فکری خاص … لازم هستش تا اون سلام، یا اون جوابی که منتظرش هستی رو به قشنگترین شکل ممکن دریافت کنی…. باید صبورانه و عاشقانه منتظر اون لحظه باشی… ( کلا میگماااا … کلا توی زندگی… منتظر هرچی که باشی، این موضوع صدق میکنه …) مثل همون دانه ای میشه که کاشته ای، اما با بی حوصلگی و با شتابزدگی هر روز میری بالاس سرش و میخواهی که جوونه ش سر از خاک بیرون بیاره، و حتی با دست میگیری و میخوای جوونه رو بیرون بکشی که نتیجه ای جز از بین رفتنش نخواهد داشت …
      دوست عزیزم، مهم اینه که ما همه از انرژی مثبت و قشنگ و از آگاهی و نوری که توی این خونه منتشر میشه و هممون رو گرم میکنه، استفاده کنیم و با حرفهای خودمون هم به این نور و انرزی اضافه کنیم. صاحبخونه ی خوب این خونه هم همونطور که توی “هم سکوتی” اشاره کردن، روح ما رو در کنار خودش احساس میکنه، همونطور که ما روح او رو در کنار خودمون…
      امیدوارم با آرامش و دلی خوش همیشه بیای اینجا و مثل ما مهمون لحظه های خوب و پربار این خونه باشی.
      فقط آزاده جان، در آخر، میتونم یه خواهشی ازت بکنم؟ اینکه اسمت رو با خلاقیت زیبایی که داری، از این بار معنایی منفی به یک بار معنایی مثبت تغییر بدی …
      ممنونم و امیدوارم همیشه موفق و شاد و آروم باشی.:)

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    سلام دوباره .محمدرضاخان استاد من توقع ندارم و موقعیت شما رو شاید نتونم درک کنم ولی تمام سعیمو همیشه برای تمام آدمهای زندگیم به کم و بیش انجام داده ام که درکشون کنم.این حرفهای من در نامه قبلیم فقط یک شگرد زنانه بود بابت اعلام حضور خودم و زنده بودن دنیای مجازی .استاد من آدمی نیستم که تمام وقتمو صرف دنیای مجازی کنم رابطه ها رو هر چند کم رنگ باز حفظ میکنم.اگه سراغ این سایت اومدم بابت وقت گذراندن نبوده بابت مبتدی بودن تو راهی بود که شما سالهاست تو سکوت وشلوغی طی کردید .استاد محمدرضا از اینکه میتونید درست زندگی کنید از اینکه خواستن شما توانستن شده من غبطه میخورم .دنیای مجازی برای من فقط یه زمانی دنیا خود نبودن ها بوده دنیای نداشته ها و بازیگری قهرمانانه بوده.استاد محمد رضا بعضی وقتا حضور آدمها همین که حس کنیم وجود دارن کافی نیست .من از شما نزدیک به سه ماهه یه جواب سلام خواستم چون باید ایمان پیدا میکردم آدمی که دوست دارم الگوی من باشه گوش شنوایی هست فکر نمیکنم سلام چهار حرفی انقدر زمان شما رو از بین میبرد چون میدیدم شاید برای یک سوال بالغ بر سی خط جواب مینوشتید.

  • سحر گودرزی گفت:

    سلام بر دوستان وجناب اقای شعبانعلی ومن مجردم ولی به نظر من بد است وبا این امارها زشت بودن قضیه از بین میرود وعادی میشود وما برای وصل شدن امده ایم وکم کم اماره به وحدت رسیدن واهداف دیگری که در امر ازدواج بوده از بین می رود در جامعه

  • آزاده اخراج!!! گفت:

    مثل روزهای زیادی که آقا محمدرضای استاد نیستن من هم چند روزیه مشغول زدن دفترم بودم و نبودم.آقا محمدرضا خان استاد فکر نمیکنید دیگه ماهارو به حال خودمون رها کردید خودمون با خودمون داریم حرف میزنیم ………………………چند هفته بود بابت حضورتون در همایش نقطه شروع کاشان برنامه میریختم که متاسفانه برای همایش برندم باید تهران باشم ..هر چند جدا از اصول مذاکره برای شما که فرقی نداره آخه دو ماهه یه جواب سلام ندادید…..برام توی کتاب استاد حمید امامی نوشتید:در مذاکره های مالی زندگی زیاد نمی بریم و زیاد نمی بازیم.مهم ترین برد و باخت های ما در مذاکره ی رابطه هاست.استاد شما واقعا استاد ایجاد رابطه هستید ولی بین سایر افراد …..و خودتون دورترها نظاره گر هستید……موفق باشید.روزی که ما بفهمیم که چقدر زمان را از دست دادیم اون روز دیگه خیلی دیر شده ….بچه های عزیز حاضر در اینجا استاد شاید با جواب ندادنشون میخوان به ما یه درس جدید مذاکره بدن و من اگه جواب نگیرم سعی میکنم کمتر اینجا حضور پیدا کنم چون برام استاد محمد رضا شعبانعلی ارزشمنده.و من اطاعت استاد میکنم.برای من ایشان استثنا هستن.منتظر هستم

    • آزاده‌ی عزیز.
      من تک تک کامنت‌ها رو می‌خونم و نوشته‌های بعدی من بر اساس کامنت‌های قبلی بچه‌هاست.
      اما فکر می‌کنم اگر انتظار داشته باشی که نویسنده‌ی سایتی که روزی ۱۱ هزار نفر بازدید کننده داره هر روز با همه‌ی اونها حرف بزنه و جواب همه‌ی ایمیل‌هاشون رو بده (روزی ۸۰۰ – ۱۰۰۰ عدد) فکر می‌کنی از اون آدم چی بمونه؟
      شغلی باقی می‌مونه؟ فرصت مطالعه‌ای؟ دانشی؟ سوادی؟

      ضمناً من شاید استاد ایجاد رابطه باشم. اما شهوت ایجاد رابطه ندارم. من هم اولویت‌های خودم رو دارم و دوستانی که برای اونها هم به اندازه‌ی کافی وقت ندارم.
      اگر انتظارت اینه که هر وقت میای اینجا و حرف می‌زنی من جواب بدم و اگر ندادم تهدید به رفتن میکنی، فکر می‌کنم جای اشتباهی اومدی آزاده جان.
      کمتر سر بزن و به سراغ وبلاگ‌هایی برو که روزی ۳ – ۴ تا بازدید دارند و از شام و ناهارشون هم گزارش می‌نویسند و با یک کامنت هیجان زده می‌شوند و با یک پاسخ تخلیه.

      هدف این سایت ایجاد رضایت برای اکثریت است و هزینه‌ی شادی و رضایت اکثریت قربانی شدن خواسته‌های اقلیت.
      من خودم و زندگیم را قربانی مخاطبانم کردم. تو را خواهم کرد. بی هیچ تردید و تاملی…
      حالا تصمیم بگیر که دگرخواهانه بمانی یا خودخواهانه بروی. اگر چه تو پیشاپیش دومی را انتخاب کرده‌ای…

      • محسن رضایی گفت:

        با اجازه محمدرضا جان.

        فک میکنم با وجود اینکه همه ما کنار همیم و گاهی با هم و گاهی با محمدرضا گفت و گو میکنیم ولی بهرحال میزبان محمدرضاس و طبیعیه که جواب دادن یا ندادن به حس ایشون بستگی داره.

        همه ما بی شک حسن هایی داریم شاید خاص شاید خیلی خاص از ظاهر گرفته تا باطن ولی اینا دلیل نمیشه انتظار ایجاد بشه برای شنیدن پاسخی یا چیزی ازین دست.

        خوشحالم که سایت بطور ساختاری به همون سمتی رفته که تو یکی از فایلهای رادیو مداکره یکی از مهمانان گفت : سیستممو جوری طراحی کردم که اگه کسی تو چارچوب مورد نظرم نباشه خود به خود کنار زده بشه.

        بهرحال امیدوارم اینقد پر باشیم که خلایی همچون انتظار جواب، نباشه که به رضایتی برسیم.

        و یا اینقد خالی باشیم از غل و غش که چیزی بیرونی رو طلب نکنیم برای رسیدن ب آرامش.

        موید.

        • آزاده اخراج!!! گفت:

          جناب آقای رضایی برای شما که انسان کاملی هستید موفقیت روز افزون خواستارم.ولی در جواب شما اگه اعتراضی به حرفهای من با استاد محمدرضای شعبانعلی ایراد فرمودید باید بگم حرفهای من در ابتدا فقط با استاد محمدرضا بوده و تعیین تکلیف برای شخص سومی نبوده و متاسفانه بر خلاف سیستمی که طراحی شده بنده خود به خود کنار زده نمیشم .دنیای مجازی مالکیت شخصی نداره و هر کدام از ماها ادعای مالکیت داریم.شاید به نظر شما که برای من قابل احترام هست انسانها به دو دسته خالی و پر از دید شما تقسیم بشن ولی من نه انقدر پر هستم و نه انقدر خالی که برای رسیدن به آرامش چیزی رو طلب اون هم از شخصی که فقط یکبار دیدمشون .استاد محمدرضاخان شعبانعلی استاد اصول مذاکره هستن به نظر من در حضور ایشان بهتره یه کم مواظب کلمات و نوشته هامون باشیم حتی اگه خیلی سخت و دور از شخصیت ماست.بازهم امیدوارم ظرفیت شما با گرمای حضور استاد محمدرضا بیشتر شود تا شما خدای ناکرده مثل ما دچار خلا نشوید.

          • محسن رضایی گفت:

            مایل نیستم به نقدتون.چون بهرحال منم و جبر تنو ذهن و اینکه با حسم مینویسم یا نمینویسم.فقط بگم نمره منفی بهتون ندادم تا با شما فرق کرده باشم!!

            • آزاده اخراج!!! گفت:

              سلام /جناب اقای رضایی من تو این خونه عادت به تیک زدن منفی و مثبت ندارم.بدترین قضاوتها زمانی است که ندانسته بر کرسی قضاوت تکیه کنید.در هر صورت موفق باشید

      • بهاربهار گفت:

        سلام محمدرضا جان. استاد من.
        گاهی شده تو همین سایت کامنت گذاشتم و فقط یک رای مثبت داشت میدونستم اون رای مثبت تو هستی . خوشحال میشدم. گاهی اوقات میخواستم مطلبی رو به طور خصوصی بهت بگم بهت ایمیل دادم و بعداز اون واقعا پشیمون شدم از این جهت که شاید به این همه شلوغیت اضافه کردم .
        همیشه اگه منتظر جوابی بودم سعی میکردم تمام کامنت های دوستان رو ببینم تا شاید جوابی که به اونها دادی جواب من هم باشه و کمتر مزاحمت بشم.
        تو هستی حتی اگه کمتر اینجا بیای.
        همین روزنوشته ها نشون میده که واقعا به تک تک ماها توجه میکنی.
        واقعا از توجهت ممنونم. و بیشتر از این اگه ازت بخوایم شاید بی انصافی باشه .
        ممنون که هستی

        • آزاده اخراج!!! گفت:

          بهار جان سلام دوست خوبم.من استاد محمدرضاخان شعبانعلی رو درک میکنم و میدونم ایشون وقت شخصی ندارن که برا تک تک ما بزارن ومتاسفانه یا خوشبختانه حرف خصوصی با ایشون ندارم فقط راهنمایی کاری و امید برای ادامه راهی که برای من پر از سنگلاخ شده و احتیاج به گوش شنوایی داشتم که فقط بدونم میشنود.و من توقعی نداشتم و ندارم .تنها گفتم یه شگرد زنانه ساده به کار بردم تا بتونم تو صف بزنم و حضور ایشان رو به خودم ثابت کنم وگرنه من آدمی نیستم که از چنین شخصیتی حتی اگه یک قدمی من باشه جواب سلام توقع کنم .شما هم عزیزم موفق باشی و همیشه آدمها رو دو طرفه درک کنی.من هم به مانند شما تمام جوابهای استاد رو زیر و رو میکنم تا جواب خودمو بگیرم.

      • آزاده اخراج!!! گفت:

        استاد محمد رضا خان بازهم بابت شیطونی که کردم عذر میخوام .

  • فاطمه رهبرنیا گفت:

    نظر من هیچکدام بود اشتباهی گزنیه بالایی رو زدم ببخشید
    نمیشه موضوع ظلاق رو اماری بررسی کرد .هر زوجی نسبت به مسایل واکنشی متفاوت دارند .نمی توانیم برای تمام طلاقها نظر واحدی بدیم
    من خودم بعد از هفت سال زندگی مشترک با یک فرزند. مجبور به جدایی شدم که سلامتیم رو حفظ کنم .دو سال است که جدا شدم و این بهترین اتفاقی بود که می تونست پیش بیاد ولی پشیمونم هفت سال فرصت داشتم (صادقانه بگم) بکشمش ولی گدشت کردم .
    طلاق در بعضی موارد بهترین اتفاق می تونه باشه ……

    • دانشجوی همیشگی مدیریت گفت:

      طلاق هیچ وقت اتفاق خوبی نیست.

      الان زنان مطلقه عمدتا مشکلات زیادی دارند بلحاظ تأمین رفاه و معیشت زندگی.

      خانم مطلقه دوسال از همسرش که واقعاً مسأله داشته جدا شده و حضانت دخترش را هم بر عهده گرفته و با سختی و مشقت در کلان‌شهر زندگی می‌کند و دنبال گشایش برای زندگی خود هست.

      ارتباط می‌گیرد که می‌تواند وام هم بگیرد؛ اما مانده است که چکار کند که بتواند از پس هزینه‌ها و اقساط وام بربیاید؟

      در شرایطی هم نیست که بخواهد ریسک کند که حالا اگر نشد؛ نشد! خیر؛ دیگر در سن و جایگاهی نیست که بخواهد ریسک دیگری کند و زمان از دست دهد.

      دیگر زندگی مشترک بسیار بعید است بتواند داشته باشد و حالا باید همۀ تمرکزش را روی دخترش بگذارد تا حداقل او را بتواند خوشبخت کند؛ سخت است؛ اما خدا هست.

      می‌پرسم: چه کاری شما بلد هستی؟ چه تخصصی؟ چه علاقه‌ای؟

      پاسخش ناامیدم می‌کند؛ ولی بالاخره باید فکری کرد!
      صراحتا فعلاً و عجالتاً به او عرض کردم باید دنبال محصول یا خدمتی باشی که نیازی از جامعه را رفع کنی و جز این فکر کنی، کلاهت پس معرکه است!

      شاید بتواند برود کارگری؛ یا در کارگاهی کارگر دیگری شود؛ اما تهش برای یک زن مطلقه چیست؟ قرار است چه بشود؟

      امروز ذهنم به شدت درگیر این زن شد؛ که چکاری می‌توانم برایش بکنم؟ چقدر می‌توانم رایگان مشاوره بدهم؟

      بهترین و پولسازترین مشاغل برای زنان به نظر بنده، مشاغلی هستند که هم علاقه هم نیاز مردم را پوشش دهد؛  و این مستلزم صرف زمان و شناخت پارامترهای متعددی هست.

  • مسعود گفت:

    خبر خوبی نیست جامعه برای همه تغییر کرده و بیشتر به جهت آسایش و این بیشتر به نفع خانمهاست و در مرحله بعد آقایان و مهم قدر ناشناسی است که از این شرایط توام استفاده نداریم حقوق خود را یک طرفه طریف میکنیم و دوست داریم همه چیز باب میل مان باشد گویی از اول برای زندگی نیامده ایم و بدمان نمیآید از هم جدا بشیم جامعه سنتی ما که در گزار به مدرنیت و مدنیت است این دوران را هم طی خواهد کرد و از این جو زدگی حقوقی که باعث برخورد غیر متعارف میگردد گزر خواهد کرد و ماندن و ساختن و مسئولیت انتخاب خود را پذیرفتن را درک خواهند کرد. یادم از خانم محترمی می اید که در جایی کار میکرد و تمام سختی های آن را به جان میخرید تا کمی پول دربیاورد و با آن بتواند جلوی شوهرش بایستد که چه وچه …. !!!

  • مریم 1983 گفت:

    مطمئنا عوامل مختلفی روی یک مسئله اجتماعی تاثیر گذاره .و از بین همه این عوامل به نظر من زن تاثیرگذارترین عامل در همه رویدادهای اجتماعی از ابتدای آفرینش تا به حال بوده .قانون گذار بودن مردان ، قوانین ضد زن ، یا مطرح شدن زن به عنوان جنس دوم هیچ وقت نتونسته از اثرگذاری عاملی به اسم زن کم کنه. در مورد مسئله رشد طلاق هم زن تعیین کننده ترین عامله.در شرایط امروز ایران ۹۳ زن ایرانی سنتی در حال تبدیل شدن به یه زن مدرن هست و این دوره گذار تبعاتی داره که یکی از اونها افزایش طلاقه. در این دوره گذار زنان خودشون رو گم میکنن نه میتونن شبیه مادرشون باشن و نه شبیه یه زن هم سن و سالشون در یه کشور غربی. در این دوره گذار زنان در حال آشنا شدن با حقوقشون هستن، در حال شاغل شدن و به دست آوردن استقلال مالی، حضور زن در جامعه به شدت افزایش پیدا کرده، زنان بین نقش مادری، همسری یا صرفا پیگیر بودن آرزوها و اهداف شخصیشون به عنوان یک انسان سردرگم هستن.و مطمئنا روزی که زنان از این دوره عبور کنن اوضاع جامعه هم خیلی بهتر میشه .با این اوصاف افزایش رشد طلاق ( اگر چه دردناکه) اما میتونه خبر خوبی باشه چون نشون دهنده تحمل درد از طرف جامعه است برای رشد و بلوغ زن.دردی که حاصل یه رشد و دگردیسیه نه یه زخم.

  • سیمین-الف گفت:

    همراهان عزیز:
    دوست داشتم در اینجا یادی کنم از بزرگ مرد “نادر ابراهیمی”

    همسفر!
    در این راه طولانی-که ما بی خبریم و چون باد می گذرد-بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند. خواهش می کنم!
    مخواه که یکی شویم، مطلقا یکی.
    مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
    مخواه که هردو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را.
    مخواه که انتخاب مان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رویامان یکی.
    همسفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است….
    زندگی را تفاوت نظرهای ما می سازد و پیش می برد نه شباهت هایمان، نه از بین رفتن و محو شدن یکی در دیگری، نه تسلیم بودن، مطیع بودن، امر بر شدن و دربست پذیرفتن…
    من و تو ، تو و من، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.
    و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید همدیگر را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم…

    بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
    و فرصت بدهیم که خرده اختلاف ها، و حتی اختلاف های اساسی مان، باقی بماند.
    و هرگز، اختلاف نظر را وسیله ی تهاجم قرار ندهیم…
    عزیز من! بیا متفاوت باشیم.

    از کتاب “چهل نامه کوتاه به همسرم”.
    روحش شاد و نوشته هایش روشنگر زندگی مردان و زنان سرزمینم.

    • میم الف گفت:

      سلام! بازم اومدم!
      خیلی قشنگ بود خیلی!

      • سیمین-الف گفت:

        سلام میم الف عزیز
        وقتی اسمتو دیدم و اومدم به این صفحه، تا نوشته ات رو خوندم، گفتم خوش اومدی و دیدم که در پاسخ اون مطلب از آقای نادر ابراهیمی است. ممنونم از حسن سلیقه ات.
        من سپاسگزار دکتر شیری عزیز هستم چرا که در سایت ایشون با چند کتاب خوب آشنا شدم که یکیش این کتاب بود. و دوست داشتم اینجا مقداری از آن را بنویسم تا حال و هوای دوستانم عوض بشه و تاثیر مثبت اون در زندگی آقای دکتر و استاد عزیز و کسی که این کتابو به سایت ایشون معرفی کرده جاری بشه.
        پایدار و برقرار باشید.

    • مهرنوش گفت:

      سلام
      ضمن قدردانی از سیمین عزیز
      باید یگم ما قبلاًیه نوع دیگه جدایی هم داشتیم که مث طلاق تو آمارا نمیومد اما حداقل به انداره طلاق، اثرات مخرب داشت.
      عرض کردم حداقل…
      اونم جدایی عاطفی بود.
      زن و مرد به زور سال های سال بدون هیچ احساس دلپذیر یا خوشایندی از همدیگه صرفاً یه دلیل پاره ای از اشتراکات و یا صرفاً نیاز متقابل حضور همو تحمل میکردن.
      یکی از این اشتراکات مهم، وجود فرزند بود و دیگری شاید اعتبار اجتماعی و ترس از خدشه دار شدن وجهه اجتماعی.
      دیگری ترس بود. ترس از تحقیر شدن، ترس از تنها شدن، ترس از بی پناه شدن…
      دلیل مهم دیگه این بود که رنان اغلب منبع درآمد نداشتند و حامی مالی بعد از افدام به جدایی هم نداشتند .
      به این موارد، قضاوت جامعه، سوء استفاده های احتمالی و امکان از دست دادن موقعیت کاری و اجتماعی رو هم اضافه کنید.
      ضمن اینکه چندان با حقوق قانونی هم آشنا نبودند.
      البته تمام این حرف ها به این معنی نیست که در حال حاضر مسائلی که در بالا اشاره شد، وجود نداره اما قدری آگاهی، مقداری عزت نفس و اعتماد به نفس، کمی دانش، پاره ای مشاوره خانواده و البته پذیرش بیشتر جامعه نسبت به موضوع طلاق و البته دست در جیب شدن بیشتر خانم ها و کاهش دغدغه مالی و ترس از بی سر پناهی،
      این امکان رو بیشتر کرده که در صورت بروز طلاق عاطفی، امکان طلاق و جدایی هم افزایش پیدا کنه.
      بنا براین شاید با وجود تمام تلخی و بار سنگین واژه جدایی، این بخش خوشایند یاشد که به هر رو، طلاق از جدایی عاطفی به مراتب انتخاب بهتریه و توش لا اقل امید به تغییر و از نو ساختن هست.

  • سیما سرشار گفت:

    درود بر همه
    به نظر من با توجه به شرایط الان جامعه که استرس زیادی در بین مردم جامعه وجود دارد، خبر خوبی نیست. شاید ازدواج نکردن بهتر از ازدواج و بعد جدایی باشد. به نظر من ازدواج نکردن سخت است اما جدایی بیش‌تر اوقات یک شکست محسوب می‌شود و کمتر کسی می‌تواند بعد از جدایی به سرعت خودش را جمع و جور کند و به زندگی برگرداند. ممکن است برای تسکین درد شکست به زودی تن به رابطه‌ی دیگری بدهد که از رابطه‌ی قبلی بدتر باشد و این تسلسل ممکن است باز هم ادامه یابد.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser