دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

شریعتی، فاوست و خالد العطیه (پراکنده از همه جا)

چند روزی تراکم کاری‌ام زیاد بوده و کمتر فرصت نوشتن دست داده است. فقط با هدف اینکه این وبلاگ خالی نماند و به روز شود، گفتم چند مطلب پراکنده بنویسم. اگر ویژگیِ «فضاپرکن بودن» این سه نوشته را کنار بگذارید، ویژگی مشترک دیگری ندارند.

باز هم ۲۹ خرداد و شریعتی

طی سال‌های اخیر به بهانه‌های مختلف از دکتر علی شریعتی نوشته‌ام. تعداد و تنوع آن نوع نوشته‌ها زیاد است و عنوان‌های زیر، تنها نمونه‌هایی از آنهاست:

 شریعتی و درس‌هایی از درون گور

 شریعتی – بیست سال پیش از نخستین آشنایی

 شریعتی – روشنفکری که انتخاب کرد پیشرو نباشد

 حرفهای شریعتی با مخاطبهای آشنا

شریعتی در مقطعی از زمان، چنان ذهن من را به خود مشغول کرده بود که در متن دلبستگی و وابستگی، وقتی خواستم از دلبستگی مثال بزنم، به کتابهای شریعتی روی میزم اشاره کردم.

البته گویا همان روزها، عده‌ای از شریعتی عبور کرده بودند و از همین رو، ترجیح دادند در نوشته‌ی من، شاملو را به جای شریعتی قرار دهند و پیامم را – به نام خودم یا خودشان – پیامک کنند.

این گذار از نام‌ها و انسان‌ها، البته داستانی طولانی است. چنانکه بعداً عده‌ای نام شاملو را هم در نوشته‌ی تغییریافته‌ی من نپسندیدند و ترجیح دادند تنها مثال دلبستگی، همان کاکتوس باشد. چنین شد که آن نوشته چنان از هویت گوینده خالی شد که به سرزمینی دیگر مهاجرت کرد و در دهان نلسون ماندلا فرو گذاشته شد.

سرنوشت یک نوشته مهم نیست. اما اگر از سرنوشت کتابهایی که در آن نوشته به آنها اشاره شده بود می‌پرسید، باید بگویم که فعلاً در انباری خانه‌ام به سر می‌برند. جایی در کنار تاریخ تمدن دورانت‌ها (ویل و آریل). البته انباری من، کتابهای مطرود نیستند. بلکه کتابهایی هستند که کاربرد روزانه‌ی کمتری دارند و معمولاً آنها را نگه می‌دارم تا اگر روزی جایی در نوشته‌ای خواستم به آنها ارجاع بدهم، بتوانم آدرس دقیق مطالب را درونشان بیابم.

رایج است که خوب و بد انسان‌های اثرگذار را بر اساس اثری که گذاشته‌اند می‌سنجند. چنین است که بسیاری از ما خوب و بد دوران معاصر خود را تمام و کمال به شریعتی و دیگرانی که مانند او بر تاریخ ما اثرگذار بوده‌اند منسوب می‌کنیم و بر همین اساس، آنها را مورد قضاوت و ارزیابی قرار می‌دهیم.

همیشه گفته‌ام که در چنین قضاوت‌هایی، باید مراقب باشیم که انسان‌ها – به علت عمر محدود خود – همواره یک پروژه‌ی ناتمام هستند. حداقل انسان‌های بزرگ – که دغدغه‌ای فراتر از نان و فیش حقوقی پایان ماه را دارند و روزها را در انتظار بازنشستگی نمی‌گذرانند – تا واپسین روز زندگی تلاش می‌کنند و ناگهان به جبر طبیعت یا تاریخ یا جامعه یا قوای حاکمه یا همه‌ی با هم، بر زمین می‌افتند و می‌میرند.

چنانکه علی مطهری فرزند استاد مطهری – که اتفاقاً از منتقدان دکتر شریعتی هم بودند – امروز محبوب مردم هستند و با رای بالا به مجلس رفته‌اند. اما اگر چند سال قبل در مجلس هنگام پخش پاورپوینتِ ساپورت پوشان‌، سکته می‌کردند، تاریخ به کلی تصویر متفاوتی از ایشان را به خاطر می‌سپرد. جالب اینجاست که علی مطهری در طول این چند سال، تغییرات فکری چندانی هم نداشته است. او بیشتر کوشیده آنچه را که حق می‌داند – مستقل از قضاوت دیگران – مطرح کند. به عبارتی، یک اصل فکری بدون اینکه تغییر جدی داشته باشد در بستر زمان، فرزندانی بسیار متفاوت را زاییده است.

بگذریم از اینکه در طول زمان، اصول فکری ما نیز خود دچار تحول و تطور می‌شوند.

فکر می‌کنم متفکران، روشنفکران، رهبران فکری و مصلحان، تخم افکار و ایده‌ها و ایده‌آل‌ها را در خاک می‌کارند و خود در نخستین روزهای سربرآوردن گیاه از خاک و حتی شاید قبل از رویش گیاه از خاک، سر بر خاک می‌نهند و می‌میرند.

ایده‌ها و افکار و دیدگاه‌‌ها و اقدام‌ها، دهه‌ها و قرن‌ها و گاه هزاره‌ها زندگی می‌کنند و مانند یک گیاه، بی حضور باغبان به بقای خود ادامه می‌دهند.

به همین علت، شاید از شریعتی بتوان در مورد کمیت و کیفیت تخمی که کاشت، سوال کرد. اما قاعدتاً در مورد کمیت و کیفیت گیاهی که به بار آورده است اطلاع چندانی ندارد و همچنانکه اگر امروز او را از گور بیرون بیاوریم، این ما هستیم که باید شریعتیسم را به شریعتی بیاموزیم. همچنانکه مارکس هم پس از نبش قبر، به صورت جدی نیازمند یادگیری مارکسیسم است و یونگ هم، چاره‌ای ندارد جز آنکه سال‌ها سر کلاس بنشیند تا یونگین شود (دو مثال اخیر را خود شریعتی مطرح کرده است).

این را در مورد متفکران و مصلحان دیگر تاریخ هم می‌توان گفت. آنها همه نیاز دارند تا مکتب خود را بیاموزند. آنها باغ‌بان بودند و نه گیاه‌شناس. عمر فکر بیشتر از عمرِ متفکر است و البته یک سوگیری تاریخی جدی وجود دارد که خوبی و بدی‌های متفکر را به فکر و دستاوردهای نیک و بد فکر را به متفکر نسبت دهیم.

بگذریم. خواستم در مورد شریعتی، هم نوشته باشم و هم ننوشته باشم. مردی که لااقل میل به نوشتن را، تمام و کمال به او مدیونم.

دکتر علی شریعتی - محبوب روزهای دور

درو فاوست و هاروارد

مدت‌هاست پیگیر درو فاوست (Drew Faust) هستم. تنها زنی که در طول عمر ۳۸۰ ساله‌ی دانشگاه هاروارد، بر مسند ریاست این دانشگاه تکیه زده و البته عمر ریاستش هم بیشتر از عرف روسای قبلی است (حدود یازده سال).

البته خود فاوست اصلاً این تعبیر را دوست ندارد و همیشه می‌گوید: من رئیس دانشگاه هاروارد هستم و نه زنی که رئیس دانشگاه هاروارد است. اما همین که او مجبور است چند وقت یک‌بار چنین تذکری را مطرح کند، نشان می‌دهد که هنوز زن بودن بخشی از هویت او را در نگاه دیگران ساخته است. هر چند خودش این مسئله را چندان جدی نگیرد.

فاوست چند روز پیش اعلام کرد که سال آینده در همین ماه (ژوئن ۲۰۱۸) از سمت خود کناره‌گیری می‌کند. البته فاوست که متخصص تاریخ جنگ داخلی آمریکاست و همین درس را هم در هاروارد تدریس می‌کند، اعلام کرده که یکسال آخر را بیشتر به مطالعه و تحقیق خواهد پرداخت که می‌توان آن را به تعامل محدودتر با دانشجویان تعبیر کرد.

دوران مدیریت او بر هاروارد، دوران پرچالشی بوده است. چالش‌هایی که مطرح کردن آنها فراتر از حوصله (و فضا)ی اینجاست. اما به هر حال، جستجویی در مورد چالش‌ها و نحوه‌ی مواجهه‌ی فاوست با آنها، می‌تواند بسیار آموزنده باشد.

او از منتقدان ترامپ بود و هست. اما به خاطر موقعیتش همیشه محافظه‌کارانه در این مورد حرف زده است. چون هاروارد معاف از مالیات است و قانون آمریکا و بسیاری از کشورهایی که ساختار حاکم خود را بر اساس دموکراسی می‌چینند این است که اگر موسسه یا نهادی مالیات نداد، مسئولان آن نهاد حق ندارند له یا علیه دولت موضع بگیرند. چون عملاً با مالیات ندادن، خود بر سر سفره‌ی دولت نشسته‌اند (+).

دانشجویان که روابط‌شان با فاوست در طول زمان در نوسان بوده، از اینکه او موضع مخالف خودش را با شدت بیشتری مطرح نمی‌کنند گله‌مندند. ظاهراً خود او هم از اینکه دستش بسته شده چندان راضی نیست.

به هر حال، احتمالاً فاوست در انتخابات بعدی آمریکا، می‌تواند نقدهایش را راحت‌تر مطرح کند. او همچنان عنوان رئیس اسبق دانشگاه هاروارد را با خود دارد (که عنوان کوچکی نیست) و البته دیگر از معافیت مالیاتی هم استفاده نکرده که زبانش کوتاه باشد.

بد نیست چند جمله‌ی پایانی نامه‌ی او را در اینجا با هم بخوانیم:

May Harvard be as wise as it is smart,
as restless as it is proud,
as bold as it is thoughtful,
as new as it is old,
as good as it is great.

درو فاست - رییس دانشگاه هاروارد

ماجرای قطر و ایجاد شغل برای آمریکاییان

خلیج فارس تا مدیترانه هم که ناحیه‌ی همیشه ناآرام تاریخ است. موجی که آسودگی‌اش ظاهراً عدمش را رقم می‌زند.

در میانه‌ی همه‌ی خبرهایی که هر روز می‌خوانیم و می‌خوانید، برای من جمله‌ای که خالد العطیه در یک مصاحبه مطرح کرد جالب بود: خیلی جدی و با بار معنایی مثبت، توضیح داد که ما با خرید ۱۲ میلیارد دلار F-15s حدود ۶۰۰۰۰ شغل در آمریکا ایجاد کرده‌ایم (این قرارداد بعد از تحریم قطر توسط عربستان و سایر کشورهای همسایه‌اش منعقد شده است).

راستش را بخواهید برای من این نوع ادبیات حس خوبی نداشت. اگر چه قاعدتاً الان در شرایط قطر نیستیم که چالش‌ها و اولویت‌هایش را بدانیم.

حالا که بی‌بهانه سراغ قطر رفتم، قطر را بهانه کنم و در مورد اینکه خبرهای چند روز اخیر مدام در شبکه های اجتماعی با واژه‌ها و اصطلاحاتی شبیه اعراب و کشورهای عربی نقل می‌شوند هم نق بزنم. نمی‌دانم کشورهای فارسی یا کشورهای انگلیسی یا کشورهای آلمانی (شامل آلمان و اتریش و بخش‌هایی از سوییس) معنا دارد یا نه. فکر می‌کنم برای بسیاری از ما بی‌معناست. کشورهای عربی و اعراب هم همین است. دیروز یکی از دوستان فرهیحته‌ی ما نوشته بودند که ما با پرتاب موشک به اعراب نشان دادیم که چنین و چنان.

ما که با پرتاب موشک نسبت به یک قوم یا یک نژاد موضع نمی‌گیریم. یک دولت نسبت به یک یا چند دولت موضع می‌گیرد. همین الان اصطلاح فارس‌ها فکر می‌کنند شامل طیفی از شعبانعلی تا شریعتمداری می‌شود. چون هر دو فارسی حرف می‌زنیم و اتفاقاً در یک کشور هم ساکن‌ هستیم و از این بدتر در یک شهر هم زندگی می‌کنیم. ضمن اینکه این نوع صحبت کردن، باعث می‌شود جغرافیای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی اطراف خود را هم کمتر بشناسیم. در میان همین دولتشهرهای جنوب خلیج فارس، فاصله‌ی زیادی بین امارات و قطر و بحرین و عمان وجود دارد. این نوع برچسب‌های عمومی، جدا از اینکه سطحی نگری ما را نشان می‌دهد، انگیزه‌ی ما برای شناخت بهتر فضای اطراف‌مان را کمرنگ می‌کند.

هواپیمای F15 - قطر خالد العطیه

 

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


3 نظر بر روی پست “شریعتی، فاوست و خالد العطیه (پراکنده از همه جا)

  • علی طاعتی مرفه گفت:

    سلام و خداقوت
    یه سوال غیر مرتبط!
    آیا دلیل خاصی داره برخی از نویسنده ها و دانشمندان معروف و شناخته شده (شریعتی، فروید، کامو و… ) درحالیکه سیگاری بر دست دارند، عکس گرفته اند؟
    چون مدت هاست این سوال در ذهنم بود و چون شما خیلی بیشتر از من با نویسنده های زیادی بواسطه خواندن آثارشان آشنا هستید پرسیدم.
    اهمیت این موضوع برام از این جهت هست که مخاطب رو ناخودآگاه به سیگار کشیدن ترغیب میکنه!

  • خدارحم گفت:

    سلام
    درود بر محمد رضای عزیز
    من یک نقطه مشترک در این سه مطلب پراکنده میبینم وآن هم موضع گیری شخصت هایی که در هنگام وقوع حادثه ای اظهار نظر میکنند بود در این متن از افراد زیادی نام برده شد از جمله (دکتر شریعتی، فاوست،علی مطهری، وهمچنین دوستان فرهیخته بدون ذکر نام) همه این افراد در هنگام موضع گیری برند شخصی خودشان را خرج میکنند ، میسازند یا باز آفرینی میکنند ( برای شریعتی افعال را ماضی کنید) بعضی متوجه هستند بعضی نه اما مسئله مهم تاثیر آنها بر افرادیست که تحت تاثیر انها حرکت میکنند واین زمانی اهمیت می یابد که در بزنگاه تاریخی واقع میشویم دقت کنید که در انتخابات اخیر خودمان همین موضع گیری ها چه تاثیری در سرنوشت ما داشت ودارد وهمین مسئله برای امریکا نیز صدق میکند .نمیدانم جناب شریعتی تا چه حد به این موضوع واقف بود و تا چه حد میتوانست نیروهای پنهان در سخنانش را درک کند شاید محمد رضای عزیز بیشتر بتواند به ما بگویداما برای ما زندگان در آن درسی است بزرگ .
    به طور کلی دانستن و فهم آینده در قبال حرفهای امروز افراد مطرح در تغییر سرنوشت یک جامعه مسئله ای است که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و فهم آن راشاید در پاسخ به این فرض بتوان خلاصه کرد که مثلا اگر شریعتی در آن دوران نبود یا منفعل بود امروز شکل وشمایل جامعه ما چگونه بود؟
    با تشکر
    خدارحم کرمی

  • آرام گفت:

    ممنون. چه پراکنده ی خوبی بود.
    تذکرات بجا و دلچسبی که برای خودم برداشتم:
    – استقلال نسبی دستاوردها یا سرنوشت آتی یک تفکر از نیت یا خواست متفکر آن
    – وامدار مطلق نبودن و آزادی برای بیان آنچه حق میدانیم
    – اگر مبنای سیاست گذاری ها و سازماندهی درست باشد آنکه نمک میخورد حق ندارد نمکدان بشکند، مهمتر اینکه مجبور نشود نمکدان رقیب را بشکند.
    – از بی دقتی در انتخاب کلمات بپرهیزیم به ویژه وقتی مورد رجوع مردم هستیم. مهمتر اینکه برای اصلاح و منصفانه کردن و هرچه عمیق تر شدن نگرش خود وقت بگذاریم تا شائبه های کمتری در آن باشد.

    یاد مرحوم شریعتی گرامی باد.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser