دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

شب یلدای ۹۳

سالیان سال است که ما شب یلدا را جشن می‌گیریم. نه به دلیل اینکه طولانی‌ترین شب سال است. بلکه به دلیل اینکه شب‌های طولانی سال به پایان رسیده و عمر شب‌ها، از این پس، یکی پس از دیگری کوتاه می‌شود.

شب تا بوده، نماد ظلمت بوده و روز تا بوده، نماد روشنی.

نمی‌دانم که هنوز هم، این نمادها رنگ سابق خود را در پس ذهن ما دارند یا نه.

این روزها، به هزار و یک دلیل، زندگی بسیاری از ما شب هنگام آغاز می‌شود.

روز، به جبر فرهنگ و جامعه و اقتصاد و سنت، هر یک نقابی به چهره می‌زنیم و بیرون می‌رویم و شب، به لطف تاریکی و خوابیدن محتسبان و به لطف ابزارهای نوین، بخش دیگری از زندگی را که در آن آزادی و اختیار بیشتری وجود دارد، تجربه می‌کنیم.

نمی‌دانم، شاید زمانی برسد که ما، کوتاه ترین شب سال را جشن بگیریم. شبی که می‌دانیم از فردای آن، روزهای طولانی سال به پایان رسیده‌اند و عمر شب‌ها، از آن پس یکی پس از دیگری طولانی خواهد شد.

———————-

سال گذشته به سنت گذشتگان غزلی از حافظ را خواندم و محمدمهدی مسیبی دوست خوبم هم، وقت گذاشت و روی آن موسیقی گذاشت. یک بار هم متنی را نوشتم و خواندم که اینگونه به پایان می‌رسید: قرار نیست تو قهرمان قصه من باشی، برخیز و قهرمان رویاهای خودت باش.

امسال نمی‌دانم بگویم بی ربط یا با ربط به یلدا، شعری از فریدون مشیری را خواندم و به سنت گذشتگانمان، تفآلی به حافظ زدم و گفتم برای شما هم بخوانم.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


73 نظر بر روی پست “شب یلدای ۹۳

  • علی گفت:

    سپاس محمدرضای عزیز
    این نوشته ات نیز همچون بسیاری از نوشته های دیگرت، هشداردهنده و غفلت زداست. و همچنین برای من _که سالیان معتنابهی از عمرم سپری شده است_ حسرت زا و غم انگیز، و یادآور این گفته ی آلبرت اینشتین :
    ” آغاز زندگانی یک فرد، زمانی است که بتواند بیرون از پوستین خویشتن زندگی کند.”
    با این وصف، من در نیمه ی دوم پنجمین دهه از حیاتم، هنوز زندگانی ام را آغاز نکرده ام.
    غم انگیزتر اینکه، این گفته ی نیکلاس باتلر نیز به ذهنم خطور کرد :
    ” نوشته های سنگ قبر شمار بسیاری از مردم باید اینگونه خوانده شود : در سی سالگی درگذشت و در شصت سالگی دفن شد.”
    و با این وصف، من ۱۷ سال است که زندگانی را نیاغازیده، درگذشته ام، تا کی به خاک سپرده شوم.
    محمدرضای عزیز
    من با حرفهای یأس آمیز میانه ی خوبی ندارم؛ اما ازآنجاکه اکثر قریب به اتفاق خوانندگان این سایت پرمحتوا جوان هستند، احساس وظیفه کردم مطالب پیشگفته را بیاورم اگرچه لحنم تلخ و اندوهگین بنظر برسد. و اکنون با نگاهی به پشت سرم بعنوان عمر گذشته و “راه طی شده” (که برای آن بازگشت و تکرار متصور نیست)، با آنکه شأنیت موعظه و نصیحت ندارم، مایلم به مخاطبان جوان این نوشته ی مسئولانه و دردمندانه ات بگویم که بکوشند در همیشه ی زندگانی شان “خودشان باشند.” و هیچگاه فراموش نکنند که رشد و شکفتگی معرفتی و اخلاقی و شخصیتی شان صرفا و صرفا در گرو کنار نهادن نقاب، بیرون آمدن از پوستین و “خود بودن ” است و خلاصی و رهایی از بقول تو محمدرضای عزیز “جبر فرهنگ و جامعه و اقتصاد و سنت.”

  • محمد فیضی گفت:

    همه چیز یک سویه نیست که مینگرید و تعمیم یک چیز به همه خطاست . نویسنده شاید درگیریهای ذهنی خود و مشکلات خودش را تعمیم میدهد در صورتی که لذت همیشه لذت است و شب و روز نمی شناسد و گاهی جبر است که منجر به کم شدن لذت میشود و گاهی عزت نفس است که منجر به آن میشود .

  • علیرضا داداشی گفت:

    سلام به همگی.
    معلوم است که پست های صاحب این خانه و البته کامنت های اهالی خانه، تاریخ نوشتن دارند ولی تاریخ مصرف ندارند.
    یکی مثل من که یلدای خوبی نداشته_سخت نگیرید_ می تواند علی رغم این که انتظار پست تازه را داشته و هومن عزیز هم خبردارش کرده بوده، حالا بیاید و بخواند. به جان عزیز خودم (: که اگر ذره ای از حلاوتش از دست رفته باشد.
    برای دیر رسیدن به جمع شما دوستان عزیز ، تصمیم گرفتم با متنی تقریبا همراستای همین شعر زیبای «فریدون مشیری» از خجالتتان در بیایم.
    —–
    شعری از آقای «هاشم جاوید»:
    «پیر خرد»یک نفس آسوده بود.
    خلوت فرموده بود.
    «کودک دل» رفت و دو زانو نشست،
    مست مست.

    گفت: «تو را فرصت تعلیم هست؟»
    گفت: «هست.»

    گفت که «ای خسته ترین رهنورد،
    سوخته و ساخته ی گرم وسرد،
    بر رخت از گردش ایام گرد!
    چیست برازنده ی بالای مرد؟»

    گفت : «درد»

    گفت: «چه بود این همه دانندگی!
    راست ترین راستی زندگی؟»

    پیر که اسرار خرد خوانده بود
    سخت در اندیشه فرو مانده بود.

    ناگه از شاخه ای افتاد برگ
    گفت:«مرگ.»

    پاینده باشید.

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام علیرضا جان
      رسیدن بخیر . بسیار شعر زیبایی بود و انصافاً همراستای شعری بود که محمدرضای عزیز انتخاب کرده بودن
      ارادتمند – هومن کلبادی

    • علی شورابی گفت:

      اقای داداشی شعر بینظیر بود به لایک بسنده نکردم ممنون

    • رسول گفت:

      دوست خوبم عليرضا جان سلام و عرض ادب و تشكر بابت حسن انتخاب زيبايي كه داشتي .

  • امیر املاک گفت:

    سلام محمدرضا
    میدونی چرا صدات به من جون میده؟
    چون حرفات معمولا فقط دانش واطلاعات نیست !
    تجربه هاییست که بعد از فهم/
    اونهارو درک و لمس کردی…..
    زندگی ات یلدایی…
    موسایی از قم

  • zeynab گفت:

    شب یلدای ۹۳ خیلی طولانی تر شد وقتی که بالای سر یکی از نزدیک ترین عزیزانت بشینی و ارزو بکنی که کاش به صبح برسه، چون به خاطر سرطان داره نفس های آخرش رو میکشه…

    • سیمین-الف گفت:

      سلام دوست عزیز
      واقعا وضعیت دشواری رو هم شما و هم خانوادتون می گذرونید. امیدوارم که خداوند هر آنچه که خیر اون عزیزتون هست براش رقم بزنه و به شما بردباری و تحمل شرایط عطا کنه، آمین.

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام zeynab عزیز
      واقعاً شرایط سختی رو میگذرونید دوست من . فکر می کنم این سرودۀ ابوالحسن ورزی مصداق حال شما و ما باشه
      بلای عشق را جز عاشق شیدا نمی داند / به دریا رفته می داند مصیبت های توفان را
      فقط کسی میتونه شما رو درک کنه که خدایی نکرده ،به لطفِ روزگار ، در شرایطی مشابه ، قرار گرفته باشه . فقط میتونم مثل دوست خوبمون ، سیمین جان ، براتون آرامش آرزو کنم .
      ارادتمند – هومن

      • zeynab گفت:

        ممنونم دوستان خوبم از همدردی تون.به خاک سپردیمش، که امیدوارم هم برای عزیزمون و هم برای ما آرامش به همراه داشته باشه..

        • سیمین-الف گفت:

          سلام زینب عزیزم
          تسلیت من و دوستان این خونه رو بپذیرید. الهی که عزیزتون در جایگاه خوبی آرامش بگیره و خداوند به دلهای دردمندتون صبر و توان دلنشینی عطا کنه، تا بتونید از این برهه از زندگیتون سربلند بیرون بیاید.
          دقیقه ها و ساعتها و روزها و شبهای پر از صبر و آرامش و تحملی براتون آرزو می کنیم.

        • علیرضا داداشی گفت:

          سلام زینب گرامی.
          غم داغ عزیزان همان قدر که گریز ناپذیر است، همان قدر هم فراموش ناشدنی است.
          خاک ثابت کرده که اصلاً سرد نیست.
          امیدوارم آن مرحوم در جوار رحمت الهی، آرامشی بی حد داشته باشند و شما دوست عزیز هم بتوانی با غم فراق کنار بیایی.
          گرچه «غم فراق نه آن می کند که بتوان گفت.»
          روحشان شاد.

        • محسن رضایی گفت:

          مرگ ادامه زندگیه.امیدوارم بپذیریدش و روحش در آرامش باشه.

        • هومن کلبادی گفت:

          Zeynab جانِ عزیز
          به شما و عزیزانتون تسلیت میگم و برای شما و عزیزانتون ، سلامتی ، آرامش و صبر آرزو میکنم
          ارادتمند – هومن کلبادی

      • ابراهیم حیدری گفت:

        @ سلام دوست عزیز،

        برای شما و خانواده محترم‌تان صبر و شکیبایی و برای آن عزیز در گذشته، غفران و رحمت واسعه الهی را خواستاریم.
        روحش شاد.

        • zeynab گفت:

          مرسی دوستان عزیز، یه هفته است که وقت نکردم به اینجا سر بزنم.خوندن کامنت هاتون حس خوبی بهم داد.مرسی بابت اینکه هستید.

  • کمال گفت:

    مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت /یاقوت نهم نان لب لعل تو یاقوت /قربان وفاتم به وفاتم گذری کن /تا بوت همی بشنوم از رخنه تابوت/ با درود و سپاس و شادباش یلدا به استاد شعبانعلی عزیز٫آرزو میکنم روزی برسد که نیازی به نقاب نباشد و ظاهرها و باطنها که لحظه به لحظه از هم دورتر شده اندبر هم منطبق شوند.

  • mohammadreza گفت:

    سلام محمدرضا عزيز و دوست داشتني كه همه ي حرفها يا دلنوشته هايت زيبا و اموزنده است. نميدانم كه كدامين علت و معلولي من را با انسان بزرگي مثل شما و البته تيم عاليت امسال اشنا كرد.
    به هر حال از خداوند بزرگ ارزو ميكنم براي كشورم كه همچون محمدرضا شعبانعلي ها در ان روز به روز زياد و زياد تر شوند و به همه ي شما متممي ها يلداتون را تبريك ميگويم و اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشيد.
    ” ياد من باشد فردا به سلامي دل همسايه خود شاد كنم ……. بگذرم از سر تقصير رفيق ……. و بدانم كه شبي خواهم رفت و شبي هست كه نيست پس از آن فردايي.”

  • عطیه گفت:

    سلام استاد عزیز

    ممنونم بابت همه چیز،
    ممنونم به خاطر این خونه و همه ی حس های خوبی که هر بار برای همه ما به ارمغان میارید…

  • ممی زاده گفت:

    با سلام خدمت دوست عزیز و گرامی محمد رضای دوست داشتنی غزل زیبای حافظ همراه با صدای گرم شما آغاز زمستان را شیرین تر کرد . من هم به نوبه خودم شب یلدا رو بهت تبریک میگم و برای شما دوست عزیز بهترین آرزوها را دارم .

  • رسول ايرانشناس گفت:

    محمد رضاي عزيز ، سلام و عرض ادب
    در كنار صداي مهربونت عكس العملها و ارادت دوستان اين خونه به صاحب خونه هميشه براي من دوست داشتني وانرژي بخشه .
    يلداي معلم بزرگوارم به اتفاق همه دوستان هم خونه مبارك باشه و پر ازخاطرات خوش .

  • مریم گفت:

    چه جالب، من همیشه شبهای طولانی رو دوست داشتم شاید دلیلش همین امکان برداشتن نقاب باشه. اون ساعاتی از شبانه روز که برای خودم زندگی میکنم.

  • مریم ز گفت:

    یادش بخیر، چه شب خوبی بود.
    چقدر حرفهای خوبی زدین بهمون
    چقدر خوش گذشت
    و البته چقدر زود گذشت…

  • مجتبي مهاجر گفت:

    سلام محمدرضاي عزيز
    حرفات منو ياد اين شعر انداخت:
    امشب به بر من است آن مایه ی ناز، یارب تو کلید صبح در چاه انداز
    ای روشنی صبح به مشرق برگرد، ای ظلمت شب با من بیچاره بساز
    من ديگه بايد اولين روز زمستان رو تبريك بگم.
    اميدوارم تو اين زمستون روح و عاطفه ي كسي قنديل نبنده كه شكننده بشه.

  • منیر احسان گفت:

    سلام و درود ایزد منان بر دوستان و یاران گرامی
    یلدای ما بشارتی ست به صبح . به نور به روشنایی.
    بلندترین شب سال را به صبحی که از را میرسد آشتی میدهیم. سلام بر دیماه،سلام بر زمستان
    بادا که سراسر زمستان با مهر،محبت همدیگر را درآغوش بگیریم و مستانه بخندیم.
    تا باد چنین بادا

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser