اخیراً فضای کامنتگذاری در قسمت روزنوشتههای سایت، مطلوب و رضایت بخش نیست و رفتارهایی مشاهده میشود که در شان مخاطبان این سایت نبوده و نیست. در حدی که چند هفته اخیر عملاً تصمیم گرفته شده که به هیچ کامنتی از طرف نویسندهی سایت پاسخ داده نشود. اما با توجه به اینکه پاسخگویی به سوالات معقول و نقدهای منطقی، وظیفهی نگارندهی سایت محسوب میشود، تصمیم گرفتیم به جای رفتار انفعالی و ترک گفتگو در قالب کامنتها، خط مشی مشخص برای تایید کامنتها در نظر بگیریم:
۱) جملات و عباراتی که فقط بر «تایید مقالات محمدرضا شعبانعلی» یا «تکذیب مقالات محمدرضا شعبانعلی» متمرکز شدهاند تایید نخواهند شد. اگر با نوشته همنظر هستید به جای ابراز لطفهای مختلف (که فضای سایت را به فضای تملق نزدیک کرده و میکند) کافی است زیر پست، از آیکون «لایک» استفاده نمایید. ما عمداً زیر پست علامت «دیسلایک» را نگذاشتهایم. از آنجا که برای نویسندهی روزنوشتهها، این نوشتهها «سلیقهی شخصی» هستند، صرف«مخالفت یک مخاطب با سلیقهی نویسنده» بازخورد ارزشمند و با اهمیتی محسوب نمیشود و کمکی به ارتقاء دانش یا نگرش نویسنده و بهبود جهتگیری مطالب نخواهد کرد. اگر کسی مخالفتی با «سلیقه یا تحلیل مطرح شده در مقالههای روزنوشته» دارد، این مخالفت زمانی ارزشآفرین خواهد بود که «تحلیل» یا «توضیح» کاملتری به دور از حرفهای کلی در قالب کامنت مطرح شود. بنابراین از این به بعد کامنتهایی از این نوع تایید نخواهند شد:
«من خیلی ممنونم از حرفی که مطرح کردید»
«موافقم»
«حرف دل ما را زدید»
«شما چقدر میفهمید و باسوادید»
«من عاشق شما و نوشتههای شما هستم!»
«این نوشته را قبول ندارم»
«فکر میکنم خیلی کلی بود باید دقیقتر تحلیل کنید»
«به نظرم در این نوشته جهت گیری وجود دارد»
«این حرف احمقانه است»
«مخالفم»
۲) استفاده از هویتهای مختلف توسط یک فرد واحد، از جمله نگرانیهای ماست. ما با استفاده از سه تکنولوژی مختلف، کاربران را ردیابی میکنیم و متوجه شدهایم که برخی رفتارهای بیمارگونه در سایت دیده میشود. به عنوان مثال فردی با نام الف کامنت میگذارد و با نام ب از خودش تعریف میکند. یا با نام الف کامنت میگذارد و با نام ج به آقا یا خانم ب که او را نقد کردهاند حمله و توهین میکند. عجیبتر دوستانی هستند که با نام الف از ما تعریف و با نام ب به ما توهین میکنند که این روزها شدیداً در حال مطالعه برای بررسی ریشههای این بیماری شگفت روانی داریم. از این به بعد اگر کاربری با نامهای متفاوت در تایید یا تکذیب کامنت خودش یا دیگران مطلبی بنویسد، این کامنتها تایید نخواهند شد و ما در مورد اینکه در آینده به آن دوستان اجازه دهیم که در سایت ما کامنتی داشته باشند، بسته به مورد در گروه سیاستگذاری سایت تصمیم خواهیم گرفت. استفاده از هویت های مختلف برای ابراز نظر، چیزی شبیه جعل اسناد و استفاده از هویتهای متعدد در جامعه است که از مصادیق «فساد و کلاهبرداری» محسوب میشود.
۳) اینکه کاربران با یکدیگر صحبت و احوالپرسی کنند، حق طبیعی کاربران سایت است و ما هم علاقمندیم که این فضا بماند. اما رفتارهای تهاجمی کاربران نسبت به یکدیگر قابل تحمل نیست و تمام کامنتهای از این نوع تایید نخواهند شد.
۴) اگر با نظرات کاربران دیگر موافق یا مخالف هستید، میتوانید از مکانیزم رای دادن مثبت و منفی زیر هر کامنت استفاده نمایید. تنها در صورتی در پاسخ به کامنت دیگران، متن بنویسید که «حرف جدید و ارزشمندی چه از نوع موافق و چه مخالف» برای اضافه کردن به حرف کاربر دیگر دارید. در غیر این صورت کامنتها تایید نخواهند شد.
۵) از این به بعد تمام کامنتهای سایت، توسط گروه سیاستگذاری سایت مشاهده و تایید میشوند و محمدرضا شعبانعلی هم تنها کامنتهای تایید شده را خواهد خواند. بنابراین لطفاً از ارسال کامنتهای «اختصاصی» خودداری نمایید. هر کامنت قبل از اینکه به رویت نویسندهی سایت برسد حداقل توسط ۵ نفر دیگر خوانده خواهد شد!
۶) در متن کامنتها، تا حد امکان از ادبیات «انعطافپذیر» استفاده نمایید. واژه هایی نظیر «من فکر میکنم» یا «به نظر میرسد» یا «شاید» یا «ممکن است» میتواند موجب تلطیف فضای گفتگو در کامنتها شود.
۷) با توجه به اینکه مطرح کردن پرسشها در قالب کامنت، یکی از سریعترین روشهای دسترسی به ماست، هیچ ایرادی ندارد که در زیر هر پست (مستقل از موضوع پست) خوانندگان گرامی سوالات یا نظرات خود را توضیح دهند. اینکه کسی سوال شخصی خود را در زیر کامنتها بنویسد منطقی است و اگر کسی از ما بخواهد که فلان پست را ادامه دهیم یا فلان موضوعی که وعده داده بودیم را مطرح کنیم، ممنون خواهیم شد.
مدیران این سایت در تایید یا عدم تایید کامنتها مختار بوده و به هیچ وجه تعهدی نسبت به تایید کامنتها ندارند. بقای سایت و حفظ فضای سالم و سازندهی گفتگو، نخستین اولویت ما خواهد بود. کامنت های قبلی نیز با توجه به همین سیاست ها بازنگری و حذف خواهند شد.
سلام استاد
من تازه با شما ومطالب عالی وکاربری تون آشنا شدم تشکر میکنم با هدیه این شعر زیبا که متاسفانه نمی دونم شاعرش کیه..
صدها فرشته برآن دست بوسه می زنند………کزکارخلق یک گره بسته واکند
سلام. من کارشناسی ارشد علوم تربیتی گرایش برنامه ریزی درسی ومدرس اموزش خانواده در اموزش وپرورش هستم.مایلم در رشته های مشاوره یا روانشناسی دکترا بگیرم ایا امکانپذیر است چگونه………….. ممنون
برا اینکه جایی کم نیارم اگه وقت باشه یه تحقیق در مورد هدفم انجام میدم که حداقل وقتی کسی حرف میزنه الکی مثل….سرمو تکون ندم .اون شب برام کاری پیش اومد تا دیروقت بیرون بودم و متاسفانه نتونستم حتی اندازه دیدن عکس شما سر به سایتی بزنم و صبح با دست پاچگی خودمو به دانشگاه رسوندم و……خوب بود کم بود ولی ….ممنونم که خواستی در این مرحله باشی ممنونم که حتی اگه استثنا هستی ولی باز هستی شاید ماها نتونیم یا فکر کنیم محمدرضا استثناس و خدا براش خواسته و برای ما نخواسته ولی با اینکه اصلا واقعیت وجودی شما رو نمیشناسم ولی همین که یکی مثل من بعد سالها وقتشو با نوشته هات پر میکنه و شاید لحظه ای در اوج….به امکان داشتن شدن شاید و….آرامش پیدا میکنه باز ازت ممنونم حتی اگه اومدنم گذری و لحظه ای باشه.به امید نوری همیشگی از خدا در وجود استثناهای آفرینش
راستی نگفتم من اصلا هیچ برنامه قبلی برای حضور در کارگاه آموزشی شما نداشتم کسی هم شما رو به من معرفی نکرد.یک هفته قبل از کارگاه شما در تهران به کارگاه ۱۲ساعته استاد حمید امامی به خاطر فروشم از طریق سرپرستی برند بیمه ام دعوت داشتم از شوق بابت تعاریف زیادی که از استاد به عنوان نماینده ام دی آر تی در ایرانم داشتم ثانیه ای خواب نداشتم ساعت ۳ صبح از کاشان با اتوبوس به تهران رفتم و ……..ولی این همه شوقم در سه ساعت اول به ….و متاسفانه چون آدم پررو ولی آروم هستم از طریق پیامک با استاد مذاکره کردم و ایشون خواستن هفته بعد با ایشون تو همایشی حضورا دیدار داشته باشم ولی به دلایلی برای زمان دیگه ای گذاشتم و از استاد خواستم این جلسه کنسل بشه.ولی میلم به شنیدن درس انگار سرکوب شده بود از قضا تو خیابون روی بیلبوردی کلمه اصول مذاکره برام جالب به نظر رسید ولی باز …گذشتم .انگار فنون اصول مذاکره تا یکی دو روز رقص نور چشمای من شده بود ولی سکوت همراهم شده بود ..تا اینکه شب کارگاه انگار دچار برق گرفتگی شده باشم خودم به اون نقطه از شهر رسوندم شماره تلفن رو برداشتم وسط خیابون شماره کارت متصدی رو گرفتم و از اونجا که خیلی پیشرفت داشتیم با گوشی موبایلم پرداخت رو انجام دادم دوباره زنگ زدم بلیطمو okکردم و بعد نفسی کشیدمو قیافه گرفتم و از اون ساعت انگار سکوتم شکسته شد و هر کسی رو میدیدم بدون اینکه بدونم محمد رضا شعبانعلی اصلا کی هست برا عالمو آدم قیافه گرفتم که فردا کارگاه آموزشی دارم.به اصطلاح خودمون بد جور جو منو گرفته بود…………..
آقا محمدرضا خان استاد من ۴ماهه تو یکی از برندهای بیمه که شما هم در لیست خود قرار دادید به عنوان نماینده بیمه مشغول به کار شدم تو دوماه اول که در اندازه یه کاراموز هم نبودم بیشترین فروش رو داشتم و با دست زدن و لوح تقدیر اعتماد بنفس کاذب به من تزریق شد ولی…….دو ماه بعد با کسب تجربه ناچیز تضاد فکری با ارشدهای محل کارم پیدا کردم و الان نمیتونم درست کار کنم وهزار فکر و طرح توی ذهنم برای کار فقط دارم با خودم نبرد میکنم و نمیتونم به مرحله عمل برسونم و…تو مقطعی از زندگی هستم که پشت سرم پل های خراب زیاد دارم و هر روز امکان داره این پل ها رو زندگیم آوار بشه ….شما و سن کم و طرز فکر شما به همون مقدار کم و ناچیزی که در دانشگاه کاشان آشنا باهاش شدم خواستم اگه براتون امکانش باشه کمی انگیزه از شما قرض کنم….
۷اسفند تو همایش دانشگاه کاشان گفتید تا ۶ماه دیگه نیستید ولی نگفتید انقدر بی خبر وآروم سکوت میکنید .آقا محمدرضای استاد کجایید؟در سلامتی به سر میبرید یا خدای ناکرده چشم خوردیدو دوباره دوستان مهربان سال گذشته…شوخی کردم هر جا هستید صورتتون مثل اولین بار و فعلا آخرین بار پر از آرامش و شیطنت و خنده باشه و دلتون پر از حضور خدا و فکرتون دنیا دنیا ایده و ….و اخر همه فقط موفقیت……راستی خودم هم باور نمیکنم تونستم انقدر خوب خرف بزنمو پروگری در نیارم……..
امیدوارم آقای محمدرضا خان استاد اینبار فقط به خاطر واجب بودن جواب سلام یه علیک به کوچکترین شاگردی که با جسارت و بدون رعایت کردن اصول مذاکره حرف زد رو بدید.هنر استاد تربیت شاگرد بی ادبه ….وگرنه تربیت شاگرد با اصول استادی احتیاج نداره.استاد عیدتون مبارک هر جای این زمین بی مهر هستید.
وای عزیزان چقدر زود مطلبم رو ok کردید. ممنونم،ممنونم و خوشحال از وقتی که می گذارید.
سلامی پر شور و هیجان و البته پر مشغله به همه ی دوستان مجازی
خیلی خوشحالم که می خوایم به مهمونی استاد دعوت بشیم.
خانم/آقای اکبری چند تا بازار گل توی تهران، بازارشون داغه. من منظورم بازار گل شهید محلاتی بود.
همراهان پرتلاش پشت صحنه و استاد عزیز “خدا قوت”.
سلام دوست عزیز(جناب یا خانم اکبری)
نبودیید، اینجا همهمه ایی برپا بود.. .حالا هم طبیعتا رفتن خودشونو برای اومدن اونی که سالی یه با ر می یاد، آماده کنن.
صبح بازار گل چه رونقی داشت!! احتمالا چن تا از دوستامون اونجا مشغول بودن. بقیه هم دارن بدو بدو می کنن.
شما هم بی کار نشینید.
برای همه سالی پر از صلح و آرامش و گل و شکوفه آرزومندم.
سلام
تشکر بابت اظهار لطفتون و جمله زیبای پایانی متن تون.
راستش نه دقیقا هستم نه دقیقا نیستم……….یک چندوقت می بینید دائم هستم یک چند وقتی البته طولانی هم می بینید کلا غیب م می زنه .الان مورد اول ه .به زودی مورد دوم از راه می رسه…..منظورتون نمایشگاه گل و گیاه پارک گفتگو ه ؟ یا به مطلب دیگه ای اشاره کردید ؟
سلام
نمی دونم این نظر تایید می شه یا نه ؟
ولی چرا اینقدر ساکت و سرد ه اینجا ؟ گمون کنم پرینترهای پول چاپ کن دوستان دم دمای عید با شدت مشفول به کار بوده الان هم همه دارند پولها رو خرج می کنند دیگه . خوش باشید جانم……
یه توضیحی بدم ….ظاهرا سوءبرداشت شد ……..داستان پرینتر فقط و فقط یک اصصلاح اداری بود مابین دوستان و همکاران اداری ……….شرمنده …..ظاهرا مطلب درست تعبیر نشده …
وای که چقدر قشنگ نوشتی و چقدر خوب احساسمون رو بیان کردی سیمین عزیز ….
بعد از خوندن نوشته ات کلی بغض کردم و…
انشاا… خداوند دل همه مون رو شاد و خوش کنه…
تا قبل از رسیدن سال جدید
سایتتون خیلی تمیز ومرتب بود ببخشیدا ولی به نظر من این بخش توییت ها خیلی شلختست.
هیات نظار عزیز
ابدا اصراری بر تایید کامنتم درصورتیکه به فضای خونه مون لطمه میزنه ندارم.لطفا فقط اگه مقدور هست باتوجه به دسترسی مستقیم شما به ایشان، خواسته ام رو بمحضرشون منتقل بفرمایید.
از ابتدای آشنایی ام با اینجا و ایشون یاد گرفتم که انسان ، انسان هست. من انسانم، من گیاه و علف نیست.من سنگ نیستم.انسان مسءول هست نسبت به خودش ، جامعه اش، به دنیا به . . .
به دور از شور بی شعور ( که نیایش آغاز روزم شده از یلدا )عرض می کنم( اصراردارم که به زمان پیوستن ام به جمع شما اشاره کنم چون فقط خودم می دونم قبل از یلدا چه موجود ی بودم حالا این همه تغییر و پشرفت رو به جلو رو از کی و کجا هدیه دارم. ) میخواستم بهشون بفرمایید؛
میدونم امثال این دو بانو ایرانی در وطنم کم نیستند، میدونم این مسئله یه مشکل برای جامعه ایی که من و ما هم عضوش هستیم نیست بلکه به معنای واقعی کلمه معضل فاجعه آمیزی هست .میدونم این دو بانو باید در نهایت امنیت خندان و مشتاق روزهای شیرین پیش رو در دیار من باشند در حالیکه برعکس اون ها . . .
بهشون بفرمایید؛ نیما فرماندار یا مسوول هیچ جایی نیست ، او یکی از اعضای قاعده هرم جامعه ایران هست ولی از شما یاد گرفته که هر عضو جامعه در قبال جامعه اش و اتفاقات حادث شده در اون مسوول ه.از شما یاد گرفتم مسوولانه زندگی کنم ( هرچند عمر این زندگی متفاوت حدود سه ماهه ).از شما یاد گرفتم بعد از خوندن درد دل شما ، به سادگی در پاسخ ننویسم ؛ آه ، چه دردناک. ننویسم خدای من جه طور ممکنه توی وطن من ، هم وطن من؟؟ ننویسم متاسفم با هاتون همدردی می کنم.
بهشون بفرمایید ؛ با وجود اینکه می دونیم امثال این دو بانو در نهایت تاسف زیاد هستند ولی ما الان به این دو عزیز از طریق شما امین ترین معلمم دسترسی داریم . بهشون بفرمایید نیماهای ایرانی، نیما ی انسان ، استاد باید چکار کنیم؟؟ لطفا ازشون بخواهید اجازه ندهند این حس رو توی کوله بار امسالم تا سال آینده ودر تمام لحظات عمرم سنگین و فرساینده به دوش بکشم( اطمینان دارم درکم می کنید استاد ).بهشون بفرمایید گستاخی منو ببخشند همین طور کوته فکری منو ، اما بهشون اطمینان بدید که چیزی که می خونند ناشی از هیجان لحظه ای و به تعبیر حکیمانه ایشون شور بی شعور نیست. بهشون بفرمایید امکان تشکیل چیزی شبیه مثلاNGO نیست که در حمایت از این گونه دوستان باشه ؟؟ از هر گونه کمکی دریغ نخواهد شد.
میدونم امکانات شما وسیعتر و اساساً وجود نازنین شما بسیار موثر تر از من عضو قاعده هرم جامعه ایران می تونه باشه اما لطفا استاد عزیزم بفرمایید من عضو این جامعه مبتلا چطور می تونم خصوصا واسه این دو نازنین بانو مفید باشم؟؟؟ لطفا لطفا
به تعبیر مولانا “نعره مستانه” میخواد این درد. . .
حرام باد بر من لبخند در تمام روزهایی که هم تبار من . . .
.
.
و چه دیار اسرارآمیزی است دیار اشک.
سلام
این متنی است برای خانمهای محترم تاجدینی و قلی پور و سایر همراهان کاری استاد شعبانعلی
به نظر بنده این خانه، نه تنها محل آموزش ، که خانه امید ما هم هست. بسیاری از کاربران این سایت خود در جایگاه مدرس و مشاور و… هستند ولی اذعان دارند که از آموزه های این خانه بهره مند می شوند. اینکه استاد شعبانعلی عزیز با گذشته ای که پشت سر گذاشته و زحمات بی حسابی که کشیده، در بسیاری مباحث از تک تک ما جلوتر است تنها یک دلیل برای داشتن دامنه ای وسیع از دوستان و شاگردان مشتاق است. اینکه این دامنه هر روز گسترده تر و گسترده تر می شود، به اعتقاد من به خاطر این است که او سنگ صبور همه ما هم هست.
هر چه به دشواری و به گرانی آموخته، به سادگی و رایگان در اختیار ما قرار می دهد و اجازه داده حتی بدون ذکر مأخذ در اختیار دنیای مشتاقان علم قرار گیرد. و در کنار همه اینها، چنان با تک تک ما همدردی می کند که انگار دیده شده ترین و همراه ترین همراه ماست. (من که او را دیده ام و همکلامش بوده ام گرچه حق دارد مرا به یاد نیاورد.)
خواهران گرامی و پرتلاش
محمد رضا شعبانعلی که در حجم گسترده و دشوار مسئولیت هایش نگران سلامتی اوییم و آرزوی طول عمر و سلامت برایش داریم، سنگ صبورماست و خود او (چنانکه ما هم اعتقاد داریم) می گوید شما سنگ صبور اویید.
تنها خواستم در شلوغی کامنتها و یادداشت ها و متنها، به خودم و دوستانم یادآوری کنم که ما به شما گرامیان هم مدیونیم.
زنده باشید و برقرار
خدا یار شما
آقای علیرضا داداشی عزیز
خوشحالم که صداقت کلام و رفتار ومنش محمدرضا شعبانعلی برای دوستان مجازی اش به وضوح روشن هست.
صادقانه عرض میکنم که گرمی کلام شما ،انرژی من و شادی قلی پور و سایر دوستان رو برای ادامه این مسیر صدچندان کرد…
حضور شما و سایر دوستان بزرگوارم باعث گرمی و صفای این خونه هست..
مرسی که ما رو قابل دونستید و وقت گذاشتید و برامون نوشتید…
سلام خانم تاجديني عزيز
من اولين بار با شما از طريق نوشته ي استاد در روز تولدتون اشنا شدم
يك سوال دارم كامنت هاي اين سايت رو يك گروه ميخونه يا خود محمد رضاي عزيز
خيلي اين سوال برام حياتي شده نه به خاطر اينكه قصد جسارت داشته باشم
يا انتظار تائيد و جواب به كامنت هام
اما من ميدونم محمد رضا بايد به كار هاي بزرگتري به غير از خوندن كامنت ها بپردازه
من يه پيشنهاد دارم شما خودتو برنامه نويس هستيد از لحاظ شما اين امكان هست كه مثلا بعد از گذشتن يك ماه يا دو ماه به جاي اينكه تمام كامنت ها زير متن اصلي اورده بشه با يه نمودار مشخص بشه برايند كلي اماري نسبت به اون مطلب چي بوده
چه نكات مثبت و چه نگات منفي توسط مجمو عه ي نظرات بيان شده؟
ممنون روز خوبي رو داشته باشيد
سلام آقای محمدرضا هوشیار
همان طور که فرمودید کامنتها توسط یک گروه بررسی و تایید میشوند و محمدرضا شعبانعلی هم کامنتها رو از سمت کاربران میخونند.مورد برنامه نویسی که بیان فرمودید هم بررسی میکنیم
راستی در مورد بعضی از کامنتهای شما که توسط گروه تایید نشد هم چند نکته خدمت شما عرض میکنم:
نکته اول اینکه بعضی از کامنتهای شما،مورد ۶ قوانین کامنتگذاری در اونها رعایت نشده…(مورد ۶:در متن کامنتها، تا حد امکان از ادبیات «انعطافپذیر» استفاده نمایید) :))).
نکته دوم:در یکی از کامنتها،نام سازمانی رو بردید و ازش گله کردید..چون ما از کل ماجرا خبر نداریم،تایید کردن این سبک کامنتها اخلاقی نیست.
نکته آخر:بعضی از کامنتهای شما کاملا تم شخصی داره که بهتره در قالب ایمیل برای آقای شعبانعلی مطرح بفرمایید
مرسی از همراهی شما.
شاد و موفق باشید
مقادیری انتقادات داشتم که با دیدن پاسخ آقای شعبانعلی در جواب یکی از دوستان ترجیح میدم مطرح نکنم.
و تا اطلاع ثانوی به پیوستن به جمع خوانندگان خاموش سایت بسنده می کنم.
سلام استاد عزیز
الان درد دلتان رو خوندم .خدا به شما قوت و توان بدهد.واقعا متاثر شدم. فقط برایتان نوشتم تا شاید مرهمی باشد بر رنج هایی که به خاطر بزرگی وعظمتتون، می کشید.
خدایا هوای این صاحب خونه ی ما رو بیشتر داشته باش.آمین
-نیمای تازه وارد شما که از یلدا افتخار آشنایی باخونه و ” سرمنزل” و مهمونای شما رو داره شدیدا معتقده که باید در فضای مجازی هم درست مثل فضای حقیقی وقتی صاحب خونه به عنوان میزبان من رو به عنوان میهمان در زمان ورود به منزلش حتی اکه به سمت میز صبحونه خوری آشپزخونه اش هم هدایت کرد باید با کمال میل با میزبان همراه شد و نه اینکه تا آخر زمان میهمانی و ملاقات حرص دعوت نشدن به سالن پذیرایی و نشستن روی مبلمان رو داشت-خودم رو میگما- و در ضمن چنانکه قبلا خدمتتون اعتراف کردم به دلیل اعتماد کامل به شما استاد عزیز ومعلم شریفم و عقایدتون، قانونم برای خودم در ارتباط با خواست شما از ما (که با افتخار خودم رو از بچه های shabanali dot com ) می دونم) اینه که ::
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست
-در مورد پنجمین خواست شما ، همونطور که دوست عزیزمان آقای ” امید ” گفتند اون حس خوبه یه کم کمرنگ میشه.
راستش برای من از زمان پیوستن به خونه شما و البته پذیرش صمیمانه شما و سایرین ، ” داشتن و تجربه حس خوب ” فقط یه احساس ” حالا چند لحظه خوب بودن ” نیست .حس خوب برای من یعنی دیگه فقط من و من و من و منافع من و خودخواهی من تعطیل !!!!!!!!!!!!
حالا برای من حس خوب شده تجربه اینکه از یک اتفاق در همون لحظه حس خوب داشت منهای – به قول شما تویی برنامه ماه عسل – هر ف.ی.ل.ت.ر اضافی . حس خوب داشتن یعنی ماشین حساب خاموش و چرتکه تعطیل !! حس خوب داشتن یعنی . . . . . .
حس خوب داشتن رو از مرام شما یادگرفتم و حالا توی کل زندگی و مراوداتم رسوخ کرده و این برای من خیلی مهم و ارزشمنده .
اینکه شما خواننده دست اول کامنتهام بودید یکی از حسای خوبی بود که داشتیم، با این وجود بقول دوستمون آقای ” پسرک خامه فروش” :: “چشم ”
یادتون میاد یه موقع که الان حضور ذهن ندارم زیر کدوم پست بود ،در جواب یکی از دوستان نوشته بودید ، تصور کن محمدرضا در نهایت تواضع در حالی که تا کمر خم شده میگه چشم ؟؟
شاگرداتون کلی چیز ازتون یاد گرفتند
از تفکر سیستمی تا احترام به قانون جایی که بهش واردمیشیم ( با مثالی که از دوست اروپایی دوست قدیمی تون گفتید که خانوم شون با حجاب وارد ایران شدند) تا تواضع تا . . . .
حالا نیمای تازه واردتون می نویسه:
نیما رو در حالی تصور کنید که در نهایت تواضع و با کمال احترام تاکمر خم شده و میگه :
چشم استاد ،چشم صاحب خونه
-این تعریف و نحوه بیان حدود و ثغور آزادی رو خیلی دوست دارم :
آزادی هر کس به اندازه ای است که آزادی دیگری به خطر نیافتد
کاش اون دوستایی که از آزادی شون پا فراتر گذاشتند آزادی دیگران رو محدود کردند به پیامد این کارشون فکر می کردند.
در نهایت ممنون که مواظب بچه های shabanali dot com هستید . ممنون که نگران و مواظب مون هستید
همیشه نیکنام بمانید.
کاش اطاااااااااااااله کلام ام رو ببخشید .
دوستانه همگی بم خسته نباشید بگید (باید همه حرفامو میزدم خب!!)
خسته نباشید آقا نیما..:) حرفهای شما حرفهای من هم بود.
استاد عزیز من هم با کمال احترام فقط میگم چشم. 🙂
ممنون آزاده جان ،
اما اصراردارم درجهت ابراز التزام عملی ام به خط مشی ، بزرگ قبیله مون پیرو درخواست دوم ایشون در این پست ( که البته عدد ۲ در کنار و اول بند درج نشده ، صرفا جهت یادآوری ) برای شفاف سازی هویتم و همچنین به بهانه سپاس گذاری از خانم تاجدینی بخاطر توضیح روشنگرانه و تلاش بی دریغ شون واسه حفظ خونه زندگی بچه های shabanali dot com دوست دارم این توضیح رو عرض کنم که من ، آقای نیما نیستم عزیزم من پسر نیستم اگه خواستید بفرمایید خانم نیما ولی ” حقیقتاً و صمیمانه” همون نیما تنها رو ترجیح میدم .بازم ممنون که واسه ابراز لطف وقت اختصاص دادی هم قبیله ای.
من رو ببخشید بخاطر این سوءتفاهم.. معذرت میخوام. موفق باشید.
عزیزم ابدا نیاز به عذرخواهی نبود دوستم
سرفراز باشید
سلام استاد عزیز و سمیه جان
سمیه جان من اکثر کامنتای این پست رو خوندم که اگر سوالم تکراری بود دیگه نپرسم ولی مشابه سوالم رو ندیدم . میخواستم بپرسم کسیکه کامنتش تایید نشده خودش متوجه عدم تایید کامنتش میشه؟ یعنی از طریق ایمیل بهش اطلاع داده میشه یا نه؟ چون قبلا اتفاق می افتاد که کامنتمون تایید نشده ولی به حساب کمبود وقت و تعداد زیاد کامنتها میگذاشتیم.
از همه زحماتتون ممنونم سمیه جان.
شاد و تندرست باشید استاد.
آزاده جان راستش بچه ها بهتر میتونن جواب بدن:)…کامنتت تا قبل از مشاهده در بخش ادمین در انتظار بررسی میزنه…
هنوزم این انتظار رو یه قسمتیشو به تعداد زیاد کامنتها ربط بده عزیزم..:)
ممنونم سمیه جان . روز خوبی داشته باشی 🙂
آزاده جان نمیدونم جواب سوالتو گرفتی یا نه. ولی چون خودمم هم این مشکلو داشتم و شاید کسان دیگری هم داشته باشن تا اونجایی که روندش رو میدونم برات توضیح میدم.
وقتی کانمت میذاری و اون رومیفرستی به محض فرستاده شدنش میتونی اون رو تو صفحه ببینی و بالاش نوشته در انتظار بررسی. وقتی که توسط ادمین بررسی بشه اگه تایید بشه توی صفحه به نمایش در میاد. اگه نشه از صفحه حذف میشه و دیگه در انتظار بررسی نیست.
پس اگه یه موقع کامنت گذاشتی و به محض فرستادنش ندیدیش که در انتظار بررسی هست شاید تنظیمات دستگاهت مشکل داره. مثل دستگاه موبایل من که تم موبایل براش فعال بود. دسکتاپ روکه فعال کردم دیگه مشکلم حل شد و با موبایلم می تونم کامنت بذارم.
مینا جان ممنونم از توضیح کاملت. تا حالا چند بار کامنت گذاشتم الحمدالله تایید شدن 🙂 فقط یک کامنتم هنوز معلق هست در تاریخ ۱۸ دی. (مسئولین لطفا رسیدگی کنند.:) ).
مینا جان خب قبلا اگه کامنت تایید نمیشد میدونستیم فرصت نشده که خونده بشه یا احتمالا ما بین کامنتها قایم شده که تایید نشده. مثل همین کامنتی که گفتم. ولی الان به نظرم یه مقدار فرق کرده. ممکنه که تایید نشه. 🙁 ولی با توضیح شما و سمیه جان متوجه شدم که اگه تایید نشه دیگه “در انتظار بررسی” رو نمی بینم. خب شکر خدا اون کامنت هنوز در انتظار بررسی بسر میبره. 🙂
ممنونم از توجه ت دوست خوبم.
خواهش میکنم عزیزم.
(اینم یادم رفت بگم که فکر کنم فقط وقتایی برامون ایمیل میاد که خود استاد برامون پاسخ نوشته باشن.)
با وجود اینکه با بعضی از رفتار های مدیربرنامه های جناب شعبانعلی نمی تونم ارتباط برقرار کنم اما سعی می کنم درکشون کنم چون می فهمم که هر طور آدمی ممکنه راهش به اینجا بیفته و درسته که نه فقط جناب شعبانعلی که هر کس دیگه ای حق داره هر چیزی رو نخونه و ذهنش رو حتی یک لحظه درگیر هر چیز بی ارزشی نکنه.اما پیشتر برام سوال بوده و الان هم این سوال تشدید شده و یک بار هم به شوخی از خود محمدرضا شنیدم که کامنت ها رو خود محمدرضا جواب نمی ده.
اگر می خواید بدونید که کی شنیدم بایدبگم تو تایم استراحت یکی از جلسات دوره مذاکره حرفه ای.
اون شوخی بود ولی فکر می کنم گاها بعضی حقیقت ها در قالب شوخی بیان می شن.
نمی گم همه جواب کامنتها شاید برخی جواب ها.
البته حق دارید نظر رو منتشر نکنید اما ایمیل من هست و خیلی مایلم که جواب بگیرم.
آقاي امير جم ..سلام…
متاسفانه شما رو به خاطر نميارم…اما اون شوخي رو کاملا به خاطر دارم…اما خواستم خدمتتون عرض کنم که اون مطلب در زمان تايم تفريح و استراحت مطرح شد و شوخي محض بود:)…علاوه بر اون خوشبختانه محمدرضا شعبانعلي انقدر با همراهان خودش در سايت راحت هست که هر وقت کامنت رو فقط خودش ميخونه…اعلام ميکنه…
http://www.shabanali.com/ms/?p=2166
هر وقت هم که کامنت رو خودش نخونه…مثل الان اعلام ميکنه….
مطمئن باشيد لحن و کلام محمدرضا رو همراهانش ميشناسن و هر موقعي نخواد کامنتها رو پاسخ بده با صراحت اعلام ميکنه…:)
راستي مدير برنامه آقاي شعبانعلي..(خانم شادي قلي پور)تنها يکي از صاحبان راي در جمع ما هستند …
و در ضمن بهترين همکار دنيا براي من:)
ممنونم که وقت گذاشتيد و نوشته من رو خونديد
خانم تاجدینی.
سلام. وقت بخیر.
سوالی دارم که اگر امکانش هست و تمایل دارید لطفا جواب بدید. چطور توی ساعات غیر اداری مثلا ۱۰ شب ۵ نفر با هم هماهنگ میشن و ۱۰ تا کامنت تایید میشه و میاد روی سایت؟
ممنونم.
موفق باشید.
فائزه جان.
بیشتر کامنتها طوری هستند که کاملا طبق سیاستهای مطرح شده نوشته شده…بنابراین اولین نفر از جمع ما که این کامنت رو میبینه..(چون سلیقه شخصی تو این تایید دخیل نیست … و معیار اصولی هست که تیم در نظر گرفته )سریع تایید میشوند.. اما دسته دوم کامنتهایی هستند که هر کدوم از ما با دیدنش شک داریم طبق سیاستهای کامنت گذاری مطرح شده نوشته نشده و یا به نظرمان ایراد دارد..هر کدام از ما تایید و یا حذف نمیکنیم..تا تک تک بچه ها ببینند و طبق مکانبزمی نظر جمیع آرا بر روی اون کامنت مورد نظراعمال میشه…به همین راحتی….:)
فائزه جان نگران نباش..;)
اینطوری که شما گفتید نگران نباشم انگار کامنتهام جز موارد مشکوکه که دست به دست میچرخه! به هر حال ببخشید اگر انرژی زیادی ازتون میگیره 😉
واقعا برام سوال پیش اومده بود. کامنتها طوری تایید میشن که فکر کردم شاید سیاست تایید کامنت، خودش یک سیاست باشه. یه لحظه فکر کردم شرلوک هولمزم! توهم آخر شبه دیگه. الان که جمله های کامنتمو میخونم اصلا یادم نمیاد کی نوشتمش! چه میشه کرد. ببخشید شمارو هم آخر شبی ناخواسته وارد بازی کردم. شرمنده 😉 😉 🙂
مرسی که جواب دادید : ) (حرفای بالا شوخی بودا. ناراحت نشین یه وقت!)
فائزه جان… اولین کامنت امروز خودم تاییدت کردم..که بگم انرژی که نمیگیری هیچ..کلی هم انرژی میدی…:))
ممنونم که بزرگوارانه از شوخی هام میگذرید. من از اینجا انرژی میگیرم… خستگی هاتون هم به خاطر انرژی ایه که به من و تک تک بچه ها میدید. پایدار باشید. : )
مشکلات واقعی گاهی محدودیتهایی بوجود می اورد که ناجاریم بپذیریم و مرز آزادی هرکس را انجایی تعریف کنیم که به دیگران صدمه نزند گر چه بارها بر این بستر فیلتر ها توجیه می شود اما قانونمند کردن این داستان بسیار مفید است مخصوصا برای بقا حرکت نوپای انجام شده و امیدوارم که همه به این قوانین احترام بگذارند مخصوصا صاحبخانه
و امیدوارم که در کمیته ۵ نفری کسی حق وتو نداشته باشد و با تایید سه رای مثبت یک نظر گذاشته شود
اما نگاه به قانون اول
جملات و عباراتی که فقط بر «تایید مقالات محمدرضا شعبانعلی» یا «تکذیب مقالات محمدرضا شعبانعلی» متمرکز شدهاند تایید نخواهند شد. در صورت تایید نظر گویند ه لایک کنید و در غیر این صورت کامنت خود را بگذارید
اما صاحبخانه محترم از انجا که این انرژی دو طرفه مثبت را از دست ندهیم راه فرار را نشان می دهد . قبو ل کنیم محدودیت دو طرفه است و رعایت قانون هزینه دارد
آوای عزیزم.
حرفت رو میفهمم و خیلی خیلی هم برای من مهمه. اما اگر خواستی که سر بزنی و احوال پرسی کنی (که برای من خیلی خیلی هم مهمه) تنها خواستهی من اینه که کامنت نگذار که «محمدرضا ممنونم. خسته نباشی». الان با سیاستگذاری جدید خوشحال میشم مثلاً ببینم برام نوشتی:
«چطوری محمدرضا؟ یک مدته دیر به دیر پست میگذاری. سرت شلوغه یا حالت خوب نیست؟».
هم اینطوری فضا ایجاد میکنی که من هم بیام با تو حرف بزنم در کامنتها و حس من هم بهتره. هم اینکه کسانی که از بیرون این فضا رو میبینند و خیلی رابطهی دوستانهی اعضای این خانه رو با هم نمی دانند، احساس نمیکنند که ما اینجا جمع شدهایم تا فقط از هم تعریف کنیم.
این واقعا خوب است و ارزش مند و لی رفتار غیر سازمانی است سعی کنیم با قانون گذار در این موارد به تفاهم برسیم
با تشکر از زحمات یکایک گروه بخصوص مدیر گروه شعبانعلی عزیز
دوستان،
چرا اگر یک نفربا چند نام در خصوص یک موضوع نظر دهد عجیب است و در نهایت لطف! همه به دنبال کشف بیماریش هستیم؟؟!!!
یک فیلمنامه نویس را در نظر بگیرید. او با هوش و توانمندی خودش می تواند دهها شخصیت متفاوت را خلق کند و به آنها هویت داده شناسنامه دارشان کند.رضا موتوری و هامون را خلق کند ، به ظرافتی که سالها بعد نه تنها شما بهروز و خسرو را با نقش آنها می شناسید بلکه در عالم واقع نیز خودشان در این قالب قرار می گیرند.چرا ما آدمی را که این توانمندی را دارد که تنها به واسطه یک نام، از دیدگاه آدمهای فرضی با شخصیت، فرهنگ و اعتقاد متفاوت اظهارنظر کند ، برچسب بیمار می گذاریم، کارش از مصادیق فساد و کلاهبرداری بوده و به راحتی نسبت به او یک حکم قطعی می دهیم ؟؟؟ جالب آن است که با اظهار نظر محمد رضا همه متفق و یک صدا تائیدش می کنند!!! یاد یکی از فیلمهای چارلی چاپلین افتادم( اسمش یادم نیست ) او بی هدف پرچمی را که بر زمین برداشته بود در دست گرفت و در بالای سر تکان داد، کمی بعد جمعیت زیادی به دنبالش حرکت کردند…
فوژان گرامی. به نظر من،(طبق قوانین ساستهای کامنت گذاری تاکید میکنم به نطز من)این مثال تناسبی با این مساله نداره…
از نوع انتخاب کلمات شما، و افعال قاطع شما حدس میزنم که این پست رو کامل و بادقت نخوندید..چون تقریبا هیچ کدوم از این قوانین رو در جملات خود در نظر نگرفتید.
پرسیدی:
“چرا اگر یک نفر با چند نام در خصوص یک موضوع نظر دهد عجیب است و در نهایت لطف! همه به دنبال کشف بیماریش هستیم؟؟!!!”
میخوام کاملا صریح از دیدگاه خودم جوابت رو بدم:
چون اینجا یک جامعه مجازی هست که آدمهاش از صاحب سایت گرفته تا تک تک همراهانش قراره حقیقی باشند…
این کار تو و یا هر کس دیگه مثل حضور آدمی میشه با دو شناسنامه در جامعه؟تو خطرات این اتفاق رو نمیدونی…؟تو کدوم شهر و یا کشوری به تو اجازه میدهند که با دو هویت مختلف حضور داشته باشی؟آدمهایی هم که تو شهر و یا جامعه واقعی با هویت جعلی حضور دارند و شناسنامه جعلی دارند،اصولا توجیه هایی عجیب و غریب به کار میبرند.متاسفانه خیلی از ماها هنوز ظرفیت لازم برای داشتن محیطی آزاد بر پایه صداقت و اعتماد رو نداریم..
تو محیطی که صاحبخانه و بزرگش ،خیلی راحت از دغدغه ها و داستانهای زندگی واقعیش مینویسه..کسی حق نداره با هویت خیالی ،با دیگر دوستانش حرف بزنه.تو محیطی که صاحبش خقیقی ترین شخصیتش رو به کاربرانش نشون میده..درست نیست که کاربرانش کم لطفی کنند و با شخصیت نشات گرفته از توهم ذهن و فکرشون حضور داشته باشند.
فضایی که تو در ذهنت تصور میکنی، مناسب اینجا نیست.محیط چت و سایتهای دوستیابی،فضای مناسبی برای این جور بازیها هست..
مثال عجیبی زدی.
نه تو مسعود کیمیایی هستی و داریوش مهرجویی که بخوای رضاموتوری و هامون خلق کنی….و نه کاربران اینجا موش آزمایشگاهی برای خلق شخصیت خیالی تو هستند… و نه محیط اینجا دفترچه چرک نویس کسی برای بازی و خلق شخصیت.
در ضمن مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی و یزرگان دیگر فیلم ساختند و در محیطی مناسب این شخصیتهای مدنظرت رو خلق کردند…مطمئنا اگه رضا موتوری و هامون یا هر شخصیت دیگه قرار بود ابتدا تو دنیای واقعی تمرین بشه و بعد فیلم بشه..الان ما تو کارنامه کاری مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی به جای دیدن اسم یه سری از فیلمها نظیر سارا و پری و داش آکل و خاک وبانو و میهمان مامان …چند سال سو سابقه به خاطر کلاهبرداری و فریب مردم میدیدیم…
فوژان عزیز این نوع طرز فکر در شان کاربران پر مهر این سایت و محمدرضا شعبانعلی و محیط پاک و صمیمی اینجا نیست…
متاسفانه،متاسفانه دوست نداشتم مستقیم بگم اما بهتره و باید باید صریح عرض کنم که این دیدگاه تو و دوستان دیگر که شبیه تو فکر میکردند و عمل کردند متاسفانه باعث این نوع سیاستها بر خلاف میل باطنی ما شد…
…مورد بعدی این که چارلی چاپلین در فیلم موردنظر تو بی هدف پرچمی رو به دست گرفت…اما بدون که هدف محمدرضا شعبانعلی به عنوان بزرگ این خونه از به دست گرفتن این پرچم حفظ امنیت و آرامش و اعتماد برای تک تک افراد این خونه بود…
کار محمدرضا شعبانعلی مثل پدری بود که مجبور بود برای حفظ آرامش و سلامت محیط خونه وبچه هاش ،اونها رو بر خلاف میلش یه مدت محدود کنه…مطمئن هستم که بچه هایی که پدرشون رو دوست دارند خوب میدانند که این کار از سرخیرخواهی است و نه چیز دیگه…
فوژان عزیز من به شخصه به خاطر اعتمادی که بچه های این سایت به این خونه دارند ..مسئول هستم.
یک بار دیگه تو رو به این جمله محمدرضا شعبانعلی ارجاع میدم:
رقص در تاریکی را دوست ندارم. طرف مقابل تو، چه بسیار زیبا و فرشته رو باشد و چه زشت و نفرت انگیز، همیشه وقتی چراغ روشن شود احساس باخت میکنی!..
ازت میخوام اگه بازم فکر میکنی که این کار از مصادیق فریب نیست…حتما به سایتهای دوستیابی و چت و امثالهم که کم نیستند..سر بزن..اونجا هم کسانی هستند که با تو هم عقیده اند…اینجا جای این بازیها نیست…
سمیه عزیزم … ممنون که اینقدر قشنگ و دقیق و کامل گفتی…
ما همه داریم از این سایت و تمام خوبیهایی که داره استفاده می کنیم .. چرا باید بداخلاقی کنیم؟ … چرا باید سعی کنیم برخلاف جریان آب شنا کنیم و کسانی رو که با عشق، یک خونه مجازی ارزشمند رو (که من یکی، نظیرش رو در جای دیگری سراغ ندارم)،با بخشندگی ، در اختیار مون میذارن؛ آزرده کنیم… واقعاً چـــــــــرا؟! …
سلام سمیه جان شاید ۵ روزی بشه که کامنتی ننوشتم،هر روز حداقل ۳ بار در طول روز به سایت سر میزنم و از مطالب محمدرضا جان استفاده میکنم و نظر بچه ها رو میخونم،خیلی به ندرت هم کامنت میذارم،چون قالبا در جهت تشکر میگنجه و “کمکی به ارتقاء دانش یا نگرش نویسنده و بهبود جهتگیری مطالب نخواهد کرد.”و “«تحلیل» یا «توضیح» کاملتری به دور از حرفهای کلی” نخواهد بود،بنابراین ناخوآگاه تا حدی در راستای سیاست های کامنت گذاری پیش می رفتم،اما حقیقتا انقدر کامنت “فوژان” و دیگاهش برام عجیب بود که باز هم ازت میخوام اجازه بدی از خودت،از شادی جان و دیگر همکارانتون و از “بابای مهربون” تشکر کنم،که در مقابل مورد های مختلفی که شاید به ظاهر به چشم یک کاربر سایت نیاد وبعضا عملکرد اشتباهشون رو به اسم “هوشمندی” و “توانایی” بیان می کنند صبوری میکنید!
به نظر من اصلا احتیاجی نیست که برای قوانین توجیه بیارین.
شاید باید احترام گذاشتن به قانون رو از همینجا یاد بگیریم.
این قانون شماست درست یا غلط و من به شخصه از هر قانونی در حد توانم تمکین میکنم.
شاید آشنا ترین مثالش حجاب برای بانوان یا رعایت قوانین رانندگی و…..
بی قانونی فقط باعث هرج و مرج میشود چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی.
خانم کیان عزیز
کاملا با حرف شما موافقم …فقط این کامنت فوژان بهانه ای بود تا خیلی از موارد و ناگفته ها رو به همراهان سایت بگم.:)
با سلام
راستش من می خواستم سوالی رو از آقای شعبانعلی بپرسم که در واقع جوابش در برنامه ریزی کل زندگیم تأثیر بسزائی داره، جایی بجز اینجا پیدا نکردم که امید داشته باشم ایشون بتونن سوالم رو ببینن. راستش دو بار سوالم رو بصورت کامنت در زیر پست انتخاب رشته نوشتم که حذف گردید. سه بار سوالم رو به ایمیلی که ایشون معرفی کرده بودن (info@shabanali.com) فرستادم که همون طور که انتظار داشتم پاسخی نرسید. یک بار هم در زیر همون پست کامنت گذاشتم که اگه امکانش هست یه آدرس ایمیل به من بدید که سوالم رو برای ایشون بفرستم که باز هم این کامنت حذف گردید. خواهش می کنم کمکم کنید، من کسی رو بجز ایشون نمی شناسم که بتونم در این زمینه ازش مشورت بگیرم.
نفیسه عزیز.
خیلی خوشحالم که فضا رو درک میکنی و وقتی برای من ایمیل میفرستی انتظار جواب نداری.
متاسفانه متاسفانه انتظارت کاملاً به جا هست.
من چند هزار ایمیل در روز دریافت میکنم که حدوداً ۵۰ تا ۱۰۰ مورد اونها رو در روز جواب میدم و با توجه به تراکم کاری و ساعات کم استراحت (شبی یکی دو ساعت) با خودم قرار گذاشتم روزانه به جای سه وعده یک وعده غذا بخورم و اون دوتای دیگه رو برای جواب دادن به دوستان مجازی بگذارم (به علاوه زمانهایی که به جای رانندگی، تاکسی میگیرم تا بتونم توی اون جواب تعداد بیشتری ایمیل رو بدم).
نتیجه اینه که معمولاً ایمیلهای زیادی میمونه.
اولویتهای من هم خیلی پیچیده هست.
نمیدونم اگر جای من بودی و ایمیل میگرفتی از دختر جوانی که متاسفانه توسط نزدیکترین پشتوانهی زندگیش مورد تجاوز قرار گرفته، یا زنی که به دلیل فوت همسرش سرپرست خانوار شده و نمیتونه هزینهی زندگی بده و برای تو ایمیل میزنه که میتونی براش کاری جور کنی چون مدتی است که داره از بدنش هزینهی زندگیش رو در میاره و دهها ایمیل مشابه که من روزانه میخونم و گریه میکنم و جواب میدم و بعدش برای آروم شدن اعصابم قرصهام رو میخورم و سیگار میکشم و دوباره به سراغ این جعبهی سیاه شگفت که بهش لپ تاپ هم گفته میشه برمیگردم،
اونوقت در مقابل کسانی که تو رو به سهلانگاری در احترام به مخاطب، توجه نکردن به تصمیمهای مهم زندگی اونها مثل ازدواج و انتخاب رشته و معرفی نشدن فهرست کتابهای مفید برای افزایش مهارت مذاکره و … یا دوستانی که تو رو به زندگی سالم و بدون سیگار و … دعوت میکنند، چه پاسخ میدادی.
یا به روشنفکرانی که توصیه می کنند این کارها رو به متخصصانش بسپارم در حالی که میدانم بسیاری از اون متخصصها مراجعه کننده رو به عنوان فرصتی برای کسب درآمد میدانند و ضمن اینکه گاهی میبینم که ارتباطات من در حد یک پیامک میتونه مشکل اون زن سرپرست خانوار رو حل کنه یا اعتمادی که اون دختر به من داره و مطلبی رو برام مینویسه که توی خونهی خودش کس دیگری نمیدونه (و اینکه در درمان زخمها گاهی حرف زدن با کسی که به او اعتماد داری ارزشمندتر از حرف زدن با متخصصی است که حرفهای و علمی فکر میکند اولین درس کاریاش این است که نباید با بیمار همذاتپنداری کنی) چه پاسخی بدهم.
اینها را نگفتم که بگویم جوابت را نمیدهم. ایمیلت را خواهم خواند و جواب هم خواهم داد. اینها بیشتر از جنس درد دل بود. درد دل از هزاران نفری که آنقدر خوشبخت هستند که ازدواج کردن و نکردن یا فوت پدر مهربانشان یا انتخاب رشته یا اخذ قرارداد نمایندگی انحصاری یک برند مسواک یا گرفتن تخفیف سر سال از صاحبخانه، به نظرشان «بزرگترین مشکل دنیا» است…
آقای شعبانعلی عزیز
هیچ افتخاری برای من از این بالاتر نیست که با مردی در ارتباط ام که با همه توانمندی، روزانه وقت زیادی را برای حل کردن مشکلات جامعه و مردم صرف می کند با اینکه این کار،هیچ سود شخصی ای برای او ندارد. هر چقدر برای گرفتن پاسخم صبر کنم مهم نیست، این بزرگترین افتخار است که با کسی در ارتباطم که دردهای جامعه را درک می کند.
کاش از دستم بر میومدم کمی از این فشار کاری و روحی رو از روی دوشت بردارم،غصه میخورم،بغض می کنم،خجالت میکشم،و فقط سعی میکنم به این انبوه درگیری ها اضافه نکنم.و تو جایگاه خودم درست کار کنم ،درست زندگی کنم، کمی دغدغه هامو بزرگ کنم و اگر توان مالیشو نداشتم از توان دلیم از یه گرفتار دستگیری کنم حتی در حد شنیدن حرفاش.منم از کسایی هستم که همش ازت میخوام مراقب خودت باشی،فقط یه کم بهم حق بده،خودخواهیه میدونم،ولی باید باشی که ازت یاد بگیرم…
سلام استاد عزیزم. امیدوارم که خوب سلامت باشید.
این قدر وقتتون برام حرمت داره که هر وقت کامنت میذارم یه عذاب وجدانی دارم وسعی میکنم تا اونجایی که میتونم مختصر باشه.
از سیاست های جدیدی که برای کامنت گذاری گذاشتید واقعا خوشحال شدم. چون این طوری با عذاب وجدان کمتری کامنت میذارم چون میدونم چند نفر مهربون دیگه کمکتون هستن. این طوری راحتتر احوالپرسیهام با دوستان و سوالاهایی که حتما شما نباید جواب بدید رو مینوسم.
استاد این قمست از نوشتتون رو درک میکنم:
“اینها بیشتر از جنس درد دل بود. درد دل از هزاران نفری که آنقدرخوشبخت هستند که ازدواج کردن و نکردن یا فوت پدر مهربانشان یا انتخاب رشته یا اخذ قرارداد نمایندگی انحصاری یک برند مسواک یا گرفتن تخفیف سر سال از صاحبخانه، به نظرشان «بزرگترین مشکل دنیا» است…”
مثل موقعی که دارم به خرید و درس و ازدواج و مهارتها ی مذاکره و خیلی چیزهای روزمره دیگه فکر میکنم بعد یه مشکلی پیش میاد که احساس میکنم زندگی خیلی بدتر از این حرفاست که من به این چیزا فکر کنم و همه این مسایل رنگ میبازن.
آخرین بار همین چند روز پیش بود. با خودم گفتم هیچ کدوم از این چیزایی که دغدغه منن ارزشی ندارن. احساس کردم چقدر چیزایی که از طریق شما باهاشون اشنا شدم الکی و چرتن. چقدر دنیا و مشکلات مهمتر از این مسایلی هستن که شما اینجا ازشون میگید.
مثل روشهایی برای کتاب خوانتر شدن و یادگیری زبان و چطور به کارمون فکر کنیم و نفحات نفت و …
بعد با خودم فکر کردم دیدم شما روی چه حوزه مهم دست گذاشتین. احساس کردم یه دانش ماورایی دارید. آخه دیدم خیلی مشکلات از این جا میاد که ماها بلد نیستیم با هم مذاکره کنیم. ما ها بلد نیستیم با خودمون صادق باشیم. وخلاصه احساس کردم که من اگه به این مسایل توجه کنم و خیلی از اطرافیان من خیلی از مشکلات پیش نمیان.
استاد آره وقتی مثلا من ایمیل بدم که امروز مصاحبه کاری دارم و چی بگم و یه بنده خدای دیگه ایمل بفرسته و یه مشکل حاد از اون مشکلهایی که شما مثال زدید مسلما اولویت با اونه.
ولی استاد تو تفکر سیستمی تو متمم عنوان یکی از مقالات این بود که در فکر سیستمی هیچ چیز مهمتر نیست. تازه شاید بشه گفت اولویت با اونی هست که میخواد برای اجاره خونه مذاکره کنه. چون اون داره از مشکلات آینده پیش گیری میکنه نه درمان. شاید اگه آدما درست و به موقع ازدواج کنن گند نزنن به زندگی یکی دیگه و چند تا طفل معصوم. شاید اگه درست انتخاب رشته کنن مفیدترین سالای عمرشون رو از دست ندن. اگه تا شما دارید کار برای اون بیوه پیدا میکند چند تا از کسان دیگه ای که بهتون ایمیل زدن و برای ازدواج راهنمایی خواستن تصمیمات اشتباهی بگیرن و مولد اون مشکلات حادی بشن که مثال زدید چی.
قصدم نه اینه که بگم کارتون اشتباهه و نه این که بگم بیاید یه مدل دیگه اولویت بدید به زندگیتون. شدیدا به سر پیاز و ته پیاز معتقدم و از دخالت بدم میاد.
منم فقط دارم درد و دلام رو گفتم.
در تفکر سیستمی هیچ چیز مهمتر از چیز دیگر نیست. اما قبل از اون برات نوشته بودم که سیستم مرز داره و اگر مرز رو زیادی باز و «گشاد» تعریف کنیم، بدبخت میشیم. پس اگر من بخوام در مورد تفکر سیستمی در زندگی خودم یا تو فکر کنم، اول باید ببینم مرزهای سیستم برای من یا تو کجاها تعریف شده.
آیا همهی افراد جامعه یا همهی مشکلات همهی افراد در سیستم من قرار میگیره یا نه؟
یا بر اساس اصول و ارزشها و اولویتها،چه مسايل و مواردی رو در داخل سیستم خودم قرار میدم.
اینکه در سیستم همه چیز مهمه اگر مطلق فکر کنی و برات به معنی این باشه که نتونی اولویت بندی کنی زندگی رو به فنا می بره.
فکر کن که فردا کارمند من بیاد بگه همین الان میخوام برم مسافرت یک ماه. چون تفکر سیسمتی دارم و میدونم که بین کار و مسافرت هیچ کدوم مهمتر نیستند!
برداشت سطجی یا برداشت قطعی از اصول فکری میتواند بسیار خطرناک باشد.
اگرچه بی طرفی اصل اول قضاوت است،اما گاهی سیستم قضاوت چنان بربیطرفی اصرار داردکه که فراموش میکندطرف مظلوم را بگیرد.
سلام استاد عزیزم احوالتون چطوره؟ خوشحالم که مشغول خوندن کامنتها و دادن جواب به اون ها هستید…
وقتی پاسخ شما رو به کامنت آقا رضا خوندم نظرم نسبت به سیاست کامنت گذاریتون کاملا تغییر کرد یه جورایی توجیه شدم و درک کردم این خط مشی جدیدرو و به خیلی از علامت سوالهای ذهنم پاسخ داده شد… سپاس از شما
اما استاد فکر میکنم درک درست تفکر سیستمی به اندازه درک قانون نسبیت انیشتین برام سخت شده!
برداشت شخصی: اون افرادی که به گفته مینا،قصد مذاکره در مورد تخفیف اجاره خونه دارن یا اون فردی که در مورد انتخاب رشته سوال داره و سردرگم هست یا اون کسی که در مورد شغل آینده یا ازدواجش میخواد راهنمایی بشه داره از مشکلات آینده اش جلوگیری میکنه بنابراین به نظرم اگر به اون ها کمک بشه برخی از این مسائل به صورت پایه ای حل میشن( اگر من درست متوجه شده باشم در تفکر سیستمی برای حل یک مشکل باید نگاه بلند مدت داشت…)
سلام استاد. بینهایت برای وقتی که گذاشتید و نکاتی که بهم گوشزد کردید ممنونم.
به خاطر اشتباهات املاییم هم از همه معذرت میخوام. با این که چند بار قبل از فرستادن میخونمشون نمیدونم چرا نمی بینمشون.
کاملا قبول دارم که برداشتم سطحی بوده. و باید با دقت تر به مسایل نگاه کنم.
استاد یه نکته دیگه که بعضی وقتا بهش فکر میکنم و دوست دارم اگه بشه نظرتون رو بدونم اینه که گاهی موقع کمک به دیگران میام به این فکر میکنم که این اصلا حاظر نیست یه ذره از تنبلیش بذاره کنار ولش کن یا این همش تقصیر خودشه منم که حالا بهش کمک کنم فایده ای برای این نداره. خلاصه به گذشتشونم فکر میکنم. حتی با این که خودم دخترم وقتی یه دختر براش یه مشکل پیش میاد میام میگردم ببینم چه کار اشتباهی کرده تا در نهایت بگم تقصیر خودش بوده. بعضی وقتها میگم فکر کنم ذاتم خیلی خرابه.
این جمله رو هم خوب نتونستم درک کنم. توی یکی دیگه از پستها یا فایلاتون هم گفته بودیدش فکر کنم.
“اگرچه بی طرفی اصل اول قضاوت است،اما گاهی سیستم قضاوت چنان بربیطرفی اصرار داردکه که فراموش میکندطرف مظلوم را بگیرد.”
سلام استاد.
جملتون رو بیشتر که خوندم فهمیدم.
تاکید بر بیطرفی : تاکید من بر مهم تر نبودن چیزی از چیز دیگر در تفکر سیستمی.
فراموش کردن طرف مظلوم را گرفتن : از اون ور بام افتادن من.
که در نتیجه درک سطحی من از تفکر سیستمی و اصول اون بوده.
ممنون. جمله قشنگی بود.
از خودم خجالت کشیدم….وقتی اینقدر توانم پایین می آید و به لطف دو قطبی می توانم بندازم گردنش و فکر کنم ، تمام زورم را زدم…
هیچ وقت نمی فهمم ، که این دنیا واقعا کجاست و باید چکار کرد… یادمه یک باز در نوشته هایم گفتم : کاش این دنیا هم یک دفترچه راهنما ، یا همان منوآل داشت ، که می شد کمتر هم به این دستگاه که اسمش زندگی است آسیب زد و هم خودمان با کاربری نادرست از این دستگاه به خودمان آسیب نزنیم….
با سلام
من هم دقیقا می خواستم یک سوال در رابطه با چگونگی شناسایی علایق خود بپرسم ولی وقتی جواب شما رو به خانم نفیسه خوندم کلی خجالت کشیدم واسه همین ترجیح دادم در لابلای مطالبی که تو سایتتون نوشتید جواب سوالمو پیدا کنم.
فقط می تونم بگم امیدوارم خداوند بهترین ها رو سر راهتون قرار بده
استاد نازنینم
این متنو که خوندم به اندازه تمام زندگیم خجالت کشیدم
ای کاش زودتر و کمی عمیقتر می شناختمتون
فقط اینو بدونین که از این به بعد هر روز تو دعای صبحم با تمام وجودم براتون آرزو میکنم که خدا هرچیزیو که خواهانشین بهتون بده.
تنها کاری که فعلا ازم برمیاد.
خدا به قلبت ،روحت،ذهنت و جسمت نیرو بده تو راهی که انتخاب کردی………………………
سلام عرض میکنم خدمت محمد رضا و تیمش.
تبریک میگم بابت «سیاست» جدید سایتتون.
به عقیده من، ما باید هر سال «سطح استاندارد» بخشهای مختلف زندگیمون رو افزایش بدیم.
امیدوارم این مسیر رو ادامه بدین.
این تغییرات به نفع همه هست.
در ضمن،جناب لقمان حکیم میفرمایند:
سخن گر نقره باشد، سکوت طلاست.
موفق باشید.
من الآن یه ماهیه هر چی می نویسم تایید نمیشه.روی همین پست دو تا نظر دادم تایید نشد.اصلا نظراتم میرسه اونجا یا دوباره لنگر کشتی ها خورده به این سیم اینترنت؟
محمد رضا با منطق یا نمیتونم سیاست سایت رو رد کنم یا حسش رو ندارم !
ولی باید بگم حالم خوب نیست یا خوشحال نیستم .
ناراحتم از شما
احساس میکنم گوش شنوایی که تازه پیدا کرده بودم باز خودشو به ناشنوایی زد
ولی با این تفاسیر از مشکلات که از شنیدنش شاخ در آوردم
بهت حق میدم .
ولی باز هم میگم برای اولین بار از زمان آشنایی با شماحس خوبی ندارم.
(هیات ناظر عزیز اگه این کامنت ارزش اکسپت شدن نداره رو سایت نذارین )
دیگه زیاد برام مهم نیست
با تشکر از اینکه تا آخر این دل نوشته رو خوندین
اقا من فکر میکنم این خوب نیست..خیلی از چیزارو نمیشه قانون گذاشت..همین الان ک دارم مینویسم دارم فکر میکنم دارم قوانین کامنتارو دارم رعایت میکنم یا نه..خیلی از خواننده ها واقعا دلی میان اینجا و هم شما رو دوست دارن هم اون زلالیت و دوست داشتنی بودنتونو..من مثلا تو ذهنم ی فرقی میدونم بین دکتر شیری و اقای سهیل رضایی جفتشون ادم دوست داشتنی هستند ولی دکتر شیری تو متن مردمه و اصلا سخت گیری های کامنتی نداره ولی اقا رضایی ی خورده سخت گیر و صریحه و ی جورایی من فکر میکنم اون عمومیت رو نداره..نمی خوام این دو تا بزرگوار رو با هم مقایسه کنم ولی میخوام بگم سایت شما واسه من ب شخصه ازون جاهاست که کوچکترین فرصت کنم سری بش میزنم و چیز یاد میگیرم..میتونم خاموش بخونم و برم و اتفاقی نمیفته..من فکنم ی کوچولو تو این قضیه تچدید نظر کنید..ما در هر صورت هم شما رو ادم زلالی میدونیم هم دوستون داریم..
رضا جان.
چند تا نکته (مجبورم بدون اشاره کامل بگم).
اینکه کسی در مورد سیاستهای کامنت ها «صریحاً اعلام نظر نکنه» به معنای این نیست که سختگیری کامنتی داره یا نداره. صرفاً معناش اینه که «خط مشی شفاف برای عموم» نداره.
دوم اینکه علیرضا شیری و سهیل رضایی از دوستان نزدیک من هستند و بودن کنارشون جزو معدود لحظاتی است که من زندگی رو «تنفس» میکنم. اینه که ترجیح میدم مقایسه مستقیمی بین این دو دوست خودم نکنم.
من نخواستم که خاموش بیایم و خاموش بریم. خواستم توهین نکنیم. بدون فکر حرف نزنیم و تملق نکنیم.
البته میفهمم که در جامعهی ما همین سه تا بیش از هر چیز دیگری رواج داره. اما تغییرش باید از یک جا آغاز بشه.
و بهترین جا، بحث در همین کامنت هاست. میشه کامنتگذاری رو خیلی ساده انجام داد. اما حداقل من حاضر نیستم (به عنوان نظر شخصی) وقتم رو با خوندن کامنتهایی بگذرونم که هیچی بهم اضافه نمیکنه. من ۱۵ ساله نه مهمونی رفتم و نه تلویزیون دیدم که وقتم رو حروم نکنم. حالا بشینم فحش دادن بچهها به هم رو بخونم که «در متن مردم!» باشم؟!
بیا در مورد نگاه تحلیلی و فوایدش یک مثال بزنم و ببینیم دقت بیشتر چقدر میتونه آموزنده باشه:
تو از اصطلاح «در متن مردم بودن» استفاده کردی. بیا با هم به معنی این اصطلاح فکر کنیم.
این اصطلاح، یک لغت پوپولیستی انقلابی است که در ۴ دههی اخیر، دو مصداق جدی حداقل در ذهن من داره:
یکی مسئولان نظام در اوایل انقلاب که در متن مردم بودند و مردم ترورشون کردن! تا بعد فهمیدند که ایراد نداره مسئول نظام در ماشین ضدگلوله بشینه.
یکی هم رییس جمهور قبلی که در متن مردم بود و هر جا میرفت وانت وانت نامه جمع میکرد!
نمیدونم با چه معیاری ممکنه یک نفر در متن مردم باشه و یک نفر دیگه نباشه.
اگر تعریفی غیر از تعریف انقلابی این واژه داری، برای ما باید تعریف کاملش رو بنویسی که «معیارهای شفاف و قابل سنجش برای بودن در متن مردم» چیست.
من از درد مردم گفتن و برای مردم کار کردن و کمک به توسعه مردم و ترجیح منافع مردم به منافع خودم و ارزان کردن و رایگان کردن آموزشهای عمومی و انتخاب بین کارفرماهای نزدیک به مردم ولو با درآمد کمتر و دوری از شرکتها و سازمانهای بسیار ثروتمند و قدرتمند که منافع مردم رو در تصمیمهاشون لحاظ نمی کنند رو: «بودن در متن مردم» میدونم.
ویژگی این تعریف هم اینکه که از بیرون نمیشه فهمید کی در متن مردم هست یا نه. فقط خود آدم میدونه و خدای خودش.
اما اگر تعریف در متن مردم بودن اینه که:
– هر کس به هر کس توهین کرد من بشینم و اجازه بدم این اتفاق بیفته.
– ۵۰۰۰ پیام روزانه در قالب ایمیل و کامنت و … در فضای مجازی (سایت و شبکههای اجتماعی و …) رو دونه به دونه خودم بخونم و زندگیم رو تعطیل کنم.
– پیامها رو بدم دیگران بخونن و بگم که خودم میخونم (و اسرار شخصی عزیزترین دوستان مجازی من پیش انسانهای حقیقی اطراف من لو بره و فاش بشه)
– یا اجازه بدم که همه تملق کنند یا بدون فکر کردن حرف بزنند (چون بدون فکر کردن حرف زدن، اولین ویژگی عامهی مردمه)
راستش با این تعریف دوم من نمیخوام در متن مردم باشم. بودن در حاشیه رو ترجیح میدم.
مستقل از بحثی که اینجا برات نوشتم، منظورم اینه که وقتی ما خودمون رو مجبور کنیم که فکر کنیم و دقیق بنویسیم و دقیق تعریف کنیم و دقیق نقد کنیم، جامعه مسیر اصلاح رو خیلی سریعتر طی میکنه.
اگر همین سیاستگذاریها نبود تو هم چنان کامنتی نمی نوشتی و من هم چنین جوابی نمی نوشتم و چنین بحثی (که درست یا غلط خواننده رو وادار به فکر کردن میکنه) شروع نمیشد.
آقای مهندس شعبانعلی عزیز
چه جالب که فکر میکنیدبا این سیاست گذاری
“توهین کردن” و بدون فکر حرف نزدن” و “تملق نگفتن”
را کم کرده اید!!!
راستش من که تغییر زیادی ندیدم.
خوشحالم که شما و بعضی دوستان این تغییر رو حس کردین!!!!
سلام قوانین سایت باعث شده من که ۴ماه به این سایت سرمیزنم فقط یه بار کامنت بذارم اونم قانون سایت رو رعایت نکردمو تشکر کردم اگه این قوانین نبود من واسه هر مطلب این سایت ۱۰تا کامنت میذاشتمو تشکر میکردم
کتاب ” نظم در بی نظمی و مدیریت ” رو خوندید؟ یک بحثی داره به اسم اثر پروانه ای
الگوهایی رفتاری که نامنظم اند ولی به عنوان چارچوب های کلی رفتار ، قابل شناسایی و تشخیص اند و در درون اونها ، تغییر پذیری تکی و موردی رفتارها در حد بی نهایت ، به نوعی الگوی منظم از رفتارها منجر می شود.اعضا چنین سیستمی ، در شکل دهی آینده اون سیستم مشارکت دارند ولی هیچ کس نمی تونه واقعا کنترل ش کنه چون رفتار انسانی سیستم خطی نیست که تابعی از علت و معلول باشه رفتار انسانی سیستم غیرخطی پیچیده است…
لیزر که این روزها آثار مثبت فراوانی در علوم و تکنولوژی به جا گذاشته رمانی نور درخشنده و نافذ خودش را ایجاد می کنه که از حالت تعادل خارج بشه و به تعبیری بی نظم بشه….سیتمهای بی نظم فوق العاده به شرایط اولیه حساسیت دارند….رفتارهای انسانی فوق العاده تابع شرایط اولیه هستند ….معروف ه که می گن اثر بال زدن پروانه ای در پکن می تونه طوفانی در نیویورک به وجود بیاره (اثر پروانه ای ) یعنی به تغییرات جزئی سیستم بی توجهی بشه بنا به اثر پروانه ای ناگهان تغییرات زیادی از راه می رسند…….
اثر پروانه ای در جهت دیگری به عنوان قانون ۸۰-۲۰ هم گفته شده یعنی ۸۰ درصد نتایج ناشی از ۲۰ درصد تغییرات است ..وقتی به تغییر در بعضی رفتارها بی توجهی می شه این تغییرات جزئی، اثر پروانه ای خودشون رو می گذارند و کل سیستم رو به خطر میاندازند …..بنابراین باید تغییرات در سایت بنا به اثر پروانه ای آرام و تدریجی شروع بشه همان طور که آرام و تدریجی بهش بی توجهی شده و به اینجا رسیده کار سایت ….یادمون باشه آدامز مورخ آمریکایی می گه ” از نظم در بی نظمی ، زندگی زاییده می شه و از نظم ، عادت ……………………………………………
با عرض سلام…..(طبق دستور کاربر بقیه قسمت ها حذف شد)
هیوا جان،دستوری که فرمودید رو اجرا کردم..خیالتون راحت باشه…:)
سلام خانم تاجدینی
از اونجایی که شما آچار فرانسه خونه هستی این سوالمو از شما بپرسم بهتره…
امکانی وجود داره من بتونم به تمام حرفایی که زدم دسترسی داشته باشم و همشونو یجا ببینم؟؟
پسرک خامه فروش گرامی…
متاسفانه این امکان برای سمت ادمین هست و سمت یوزر این امکان وجود نداره:(
من برای مورد ۲ خط مشی، یه پیشنهاد دارم…
هر کاربر یه رنگ مخصوص به خودش داشته باشه.. (اسم هر کاربر به یه رنگ ثابت و همیشگی نوشته بشه تا بقیه کاربران بدونن که این همون هم قبیله ای همیشگیشونه!)
مثلا لفظ “پسرک خامه فروش” همیشه آبی رنگ باشه.
بنطرتون چقد امکانپذیر و منطقیه خانم تاجدینی؟
ممنونم از لطفتون
سلام دوباره
چنانچه امكان داشته باشه قابليتي به اين سايت افزوده بشه تا عكس هر فرد در كنار كامنت هاش نمايش داده شه.