دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

ساختن برای نماندن: فقط برای ۳۰ روز

همه چیز از بحث مدل ذهنی در نوشته‌ی قبل شروع شد.

چند جمله‌ی ساده که یک سال پیش نوشتم و یک سال در فضای وب دست به دست چرخید. نه کسی سطری به آن اضافه کرد. نه حتی چیزی از آن کم کرد!

تصمیم گرفتم خودم در موردش بیشتر بنویسم.

بعد کامنت امیرحامد را دیدم و توضیح عباسعلی رو خوندم و پاسخ دادم و بعد کامنت محمد معارفی در زیر همان و بعد هم کامنت آخری که زیر همان مطلب گذاشتم و خوانده‌اید (یا می‌توانید بخوانید).

به هر حال، به وسوسه‌ی حرفی که محمد معارفی مطرح کرد، یک پروژه‌ی موقت یک ماهه دارم.

یک کانال تلگرام راه اندازی کردم به نام justfor30days@

فضای این کانال خیلی شخصیه  و یه جورایی در مورد تغییر در زندگی و تغییر در مدل ذهنی حرف می‌زنه. دلم می‌خواست فقط برای یک ماه، کمی بیشتر و کوتاه‌تر و غیررسمی‌تر و فارغ از چارچوب‌های مطلب نوشتن در سایت، کنار دوستانم باشم.

آخرین ساعت پاییز، این کانال رو می‌بندم (البته باید بگم حداکثر تا آخر پاییز. چون عمر دست ما نیست و ممکن است نادانسته به عالم هستی تعهد داده باشیم که کانال زندگیمان را، زودتر ببندیم!).

در مورد دلیل درست کردن این کانال، بعد از بسته شدنش، بیشتر توضیح خواهم داد.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


62 نظر بر روی پست “ساختن برای نماندن: فقط برای ۳۰ روز

  • […] یک کانال تلگرام هم پاییز سال ۱۳۹۴ محمدرضا شعبانعلی برای مدل ذهنی درست کرد فقط برای ۳۰ روز. خواند آن نیز بسیار مفید می باشد. justfor30days@ […]

  • امین کریمی گفت:

    محمدرضا شعبانعلی عزیز
    من ۳۰ روز کانال ۳۰ روزه ات را با همان تزریق جرعه جرعه چشیدم و طی کردم. یاد جمله ای از کتاب Made to Stick افتادم که می گفت روی یک چیز تمرکز کنید و اگر سه چیز بگویی انگاز هیچ نگفته ای! از نگاه خودم فکر می کنم یک چیز می خواستی بگی و یا لااقل من یک چیز از این ۳۰ روز یاد گرفتم و احتمالا تا آخر عمر هم این یک چیز در ذهنم باقی بمونه و هر لحظه که اومدم کاری بکنم با اون بسنجمش و فیلترش کنم: اون هم پاسخ و اقدام بود و اینکه بیشتر اقدام کنیم تا پاسخ بدیم! و اینکه چقدر ما و تصمیم ها و فعالیت هامون در بند پاسخ دادنه و نه اقدام کردن. راستش یاد دکتری خوندن خودم هم افتادم (با داستان مفصلی که بماند و پر بود از اقدام و پاسخ) و الان که قصد انصرافش را دارم (انصراف از بهترین رشته و بهترین دانشگاه)، دونستن اینکه اقدام و پاسخ چقدر متفاوتند، و اختیار در تصمیم گیری لذت و آدم بودن بیشتری بهم میده مصمم ترم می کنه. سخته ولی شاید بشه هر تصمیمی که می خواهیم بگیریم و هر فعالیتی که می خواهیم بکنیم، اول خودمون را از بند پاسخ های احتمالی (که متعلق به ذات ما نیستند) رها کنیم و بعد آزادانه تصمیم بگیریم. اوردن اقدام توی زندگی و کار لذتبخشه چون به آدم احساس قدرت میده.

    ولی یک سوال: خواستم بدونم خودت بعد از این ۳۰ روز به چه چیزی رسیدی؟ به اهداف و ذهنیت هایی که موقع ایجاد این کانال داشتی رسیدی؟ برای هرکدوم از ما که همراهت بودیم شاید یک آورده متفاوتی داشت، شاید هم آورده ای نداشت، برای خوت چی؟

  • زهره گفت:

    محمدرضای عزیز خسته نباشی
    مطالب کانال تموم شد، من موندم کلی مطلب که انگار نصفه نیمه باقی موند. مثله یه پازل با کلی نیمه های گم شده
    نشستم مطالب کانالو مرتب نوشتمو فک کردم
    به این رسیدم که انگار اگه من دنبال تغییر باشم میتونم اون تیکه های باقی مونده پازلو متناسب با زندگیم بسازم. و اگرم نخوام کامل کردنش از جانب تو بازم کمکی نمیکنه.
    اینجوری حتی بهترم شد. یه دنیااا ممنون

  • محمد علی هشیار گفت:

    سلام محمد رضا
    یک سوال ؟
    محمد رضا تا حالا از باز خورد هایی که تو جلسات مختلف سخنرانی داشتی ،هیچ وقت برات این مهم بوده که فنون صدا سازی رو توی سخنرانی ها زعایت کنی؟
    البته این به معنی بی ادبی یا جسارت نیست ، همه از جمله من میدونن سخنرانی های تو این قدر استوار محکم منطقی و زیبا هست . اما میخواهم بدون محمد رضا شعبانعلی تا حالا وقتی به سخنرانی سایر دوستانش گوش کرده تا حالا همچین حسی داشته که این طرف از من کمتر میدونه ولی وقتی صحبت میکنه ادم اصلا دلش می خواهد به همون مقدار حرف های بی معنی هنم گوش کنه چون فقط جذابه .

    و محمد رضا توی جلسات کاری چی ، محمد رضا تو همیشه از برنامه ریزی و تمام جزییات مذاکره صحبت کردی اما دوست دارم فقط یکدونه از مذاکره های شخصی و کاری تو رو بشنوم . خیلی کنجکاوی بدی هست اما راستش محمد رضا یکم فضولیم درد گرفته . شاید جای این سوال توی سری ترفند های مذاکره بود که نمیدونم چی شد متوقف شد یکهویی .؟؟؟

  • کامیار گفت:

    سلام
    مولوی به نظرم کنکور ریاضی میداد که مهندسی شریف قبول شه، ولی ریاضی محض دانشگاه شاهد قبول میشه، ترم ۳ نمیره سر امتحانا اخراج میشه … یه مدت فلسفه و زبان می خونه به صورت آزاد. بعد خانوادش بهش فشار میارن که از مفت خوری دست بردار برو سر کاری چیزی، بعد به خاطر فرار از این داستان ۲ سال میره سربازی و از شانس بدش میوفته ندامتگاه کهریزک 🙂
    بعد سربازیم احتمالا میره حوزه ببینه اونجا چه خبره، جسته و گریخته کار ترجمه هم انجام میده …
    ادامشو فکر می کنم در موردش 🙂

  • ممی زاده گفت:

    سلام در طی این چند سالی که با شما همراهم همیشه از ایده های جالب شما لذت بردم و از سخنان زیبای شما در زندگی و کارم استفاده کردم یک پیشنهاد هم دارم همین ایده کانال تلگرام رو به صورت بحث های مجزا و ماهانه با نام های متفاوت در صورت امکان ادامه بدید. ممنون

  • Miladink گفت:

    سلام بر شما،
    من یک سوال داشتم در رابطه با صحبت هاتون در کانال تلگرام.این که گفتید که یک نفر میگه حالا فهمیدم که چرا موفق نیستم چون این شغل من برا برونگراها‌ خوبه و من درونگرام.الان این شخص واقعا درونگرا هست یا نه؟یعنی متوجه نشدم ایشون واقعا درونگراست یا صرفا داره بدون این که بفهمه درونگرا یعنی چی نتیجه میگیره.میشه چند تا مثال بیش تر بذارین درین مورد تا متوجه صحبتتون بشم؟

  • امیرحسین گفت:

    سلام خدمت شما

    از دیدن نظرات مثبت و منفی دوستان در مورد تلگرام شما، ترغیب شدم دیدگاه خودم رو هم بگم

    من قبلا جسته و گریخته بعضی نوشته های روزانه ی شما رو تو همین سایت میخوندم، و بعضی هاشون هم برای من به قدری جذاب بودن که تا حدی تو ذهنم رسوب کردن (مثل قوانین یادگیری خودتون که تو چند قسمت نوشته بودین)

    مدتی اما، فاصله گرفتم از این فضا
    سرم به کارهایی شلوغ شد، به طوری که دیگه زیاد فرصت (و مهم تر از اون حوصله) نمی کردم لپ تاپ رو روشن کنم و بیام اینترنت، چه رسد به سر زدن به سایت شما.

    تا این که چندر روز پیش یکی از دوستان یکی از پست های کانال شما رو برام فوروارد کرد.
    از مطلب خوشم اومد، و بعد کانال رو دیدم و خوشم اومد، و عضوش شدم

    بخشی از پست هاش رو هم به تناسب وقتم خوندم، و دارم تلاش می کنم که تکه تکه، تا پیش از اتمام پاییز، از ابتدا تا انتها تمام پست هاش رو بخونم (صد البته، زمان دار بودن و ترس از حذف شدن کانال، در این تصمیم گیری موثر بوده وگرنه خوندنش رو مثل خوندن این جا به فردایی که معلوم نیست بیاید موکول می کردم. مثل کتاب خوبی که اگر خریده باشیم، ممکنه مدت زیادی تو کتابخونه به بهانه ی “هر وقت سرم خلوت تر شد میخونمش” خاک خورده باشه، اما همون کتاب رو اگر از دوستی یا کتابخوانه ای برای مدت محدودی قرض گرفته باشیم و ملزم باشیم که هفته ی بعد برش گردونیم، به سرعت شروع به خواندنش می کنیم)

    اگر این کانال نبود، و اون تک پست برام فوردارد نمی شد، حالا حالاها دوباره به این جا سر نمی زدم احتمالا

    چیزی که میخوام بگم، به طور خلاصه اینه:

    فشنگ یه تفنگ شکاری که برای شکار پرنده ها به کار میره، از کلی ساچمه ی ریز ساخته شده

    صد البته، یک مرمی سنگین و محکم و یکپارچه، اثر مهلک تری روی شکار میذاره، و برای شکارهای بزرگ خوبه،
    اما اگر بدتون نمی آد از دسته ی پرنده های در حال پرواز هم چند تا رو شکار کنین، فشنگ ساچمه ای هم گزینه ی بدی نیست

    مرمی صلب و یکپارچه و بزرگ رو بدل از طرح متمم یا ایمیل های متمم و … که افراد باید وبسایت رو باز کنن، فرمی رو پر کنن یا ایمیلی رو باز کنن تا عضو بشن و بخونن بگیرید،

    و فشنگ ساچمه ای رو هم بدل از تلگرام بگیرین، که تو اون کانال شما توسط خوانندگانش به دوستانشون معرفی میشه، و هر چند درصد خوانندگان جدیش احتمالا کمتر از وبسایت یا طرح متمم هست و join های تفننی هم توش هست (به سبب راحت بودن فشردن یک join، همه ی مخاطبینش به جدیت مخاطبینی که تو یک سمینار شرکت می کنن یا افرادی که حوصله می کنن و تو سایتی یا طرحی ثبت می کنن نیستن)، اما چون تعداد این ساچمه ها زیاده (تو این مدت کوتاه حدود ۸۰۰۰ عضو) ، احتمال خوردنش به همین هدف های نیمه جدی یا غیر جدی هم کم نیست، و شاید چون منی، از یکی از همین ساچمه ها صید بشه

    نمی دونم منظورم رو خوب رسوندم یا نه و مثال خوبی زدم یا نه. امیدوارم این فیدبک به کارتون بیاد

    نقصان این دیدگاه رو به زمان ارسالش ببخشید
    اگر این وقت ارسالش نمی کردم، احتمالا تا دفعه ی بعد که لپ تاپ رو روشن کنم فراموش می شد

    با تشکر

  • محمد معارفی گفت:

    سلام.
    بیشتر از دو هفته ست که نوشته هات روی کانال به اشتراک میذاری. اوایل وقتی مطالبت رو میخوندم (حتی با ترتیبی که خواسته بودی رعایت بشه) خیلی ازش خوشم نیومد. حتی نظر هیوا و سمانه هم پرسیدم که بدونم اونا چقدر با من موافقند.(که البته نبودند). بعد از یه مدت تصمیم گرفتم مطالب رو تلگرامی نخونم. برای استفاده از این اصطلاح (یعنی تلگرامی خوندن) عمد دارم. تصمیم گرفتم مطالب رو دقیقا مثل روزنوشته ها بخونم. یعنی با تمرکز بخونم و حتی برای اینکه تمرکزم بشتر بشه از کانال روی یه جای دیگه کپیش می کنم. من فکر میکنم بزرگترین عیب تلگرام و بقیه شبکه های اجتماعی شبیه به اون، اینه که مطالب رو میخوایم به محض دیدن یا حداقل در پوزیشن ها و موقعیت هایی که بیشتر برای چتهای دوستانه خوبه بخونیم. این موضوع به عمیق خوندن مطالب آسیب میزنه. یعنی محتوای عمیق و آموزشی و چتهای دوستانه یا حتی بدتر از اون، تبلیغات و آگهی ها و جوکها و … وقتی همه شون روی بستر تلگرام شکل میگیرن ما رو گول میزنند (یا حداقل منُ گول زدن). یعنی ما برای انتخاب موقعیت ، ساعت یا مکان مطالعه مون (یا حتی انتخاب اینکه وقتی چه حس و حالی داریم بریم سراغ مطالعه) بیشتر به ابزار توجه می کنیم تا به محتوای توی ابزار یا ظرف. مثلا من دو یا سه بار توی روز تلگرام رو چک میکنم (گاهی البته بیشتر میشه) فارغ از اینکه چه مطلبی رو قراره بخونم. چون هیچ کانال جدی ای که مطلبی برای فکر کردن بذاره عضو نبودم، این اولین تجربه م در مواجهه با این مشکل بود. اما الان مطالب کانال تو رو کپی میکنم یه جای دیگه و سعی میکنم وقتی میخوام مطالب جدی بخونم برم سراغش. البته شاید خیلی از دوستان اینجا مثل من نباشن. اما توی اطرافیانم این موضوع رو زیاد دیده م که سبک مطالعه شون بیشتر به ابزار و ظرف ربط داره تا محتوا و مظروف.
    پی نوشت: داشتم نوشته ت در مورد تفاوتهای کلمه ی فالور رو میخوندم که یاد این قضیه افتادم و گفتم اینجا بنویسم شاید یه روز در موردش بنویسی.
    مراقب خودت و بقیه دوستامون باش.

  • مجتبی و گفت:

    بزرگی می گفت گاهی اگر تو زمین دشمن بازی کردید از همون اول بازنده اید…، باورم نمی شد وقتی استدلال کردید که از این روش افراد به تدریج و بدون عجله به حرف هایی که می گید فکر می کنن! بنده بعنوان یک تستر این برنامه ۳۰روزه شما میگم که چنین چیزی اصلا اتفاق نیافتاد. بلکه فقط مطلب پاره پاره تر شد. برای بعضی ها هم که کلا کارشون دعواست بگم که مقصودم از عبارت ابتدای کامنتم امریکا و انگلیس و… نیست، منظورم شبکه های اجتماعیه که امروز بزرگترین آثارشون به خدمت گرفتن فرصت و تمرکز ذهن و ساندویچی کردنشه، حالا تو این فضا…
    اصلا بذارید اینطوری بهتون بگم، وبلاگتونم که می خونم در عین عالی بودنش می گم کاش مجبور نبودم بخاطر این وبلاگ عالی هر از گاهی دوباره به فضای نت سر بزنم تا ببینم “اون” چی برای من آماده کرده…!
    راستی، درباره صحبت های خوبتون راجع به ریسک، حتما انیمیشن هوم(خانه) ۲۰۱۵ رو ببینید. وقتی می دیدمش باورم نمی شد اونا حرفهای به این عمق رو چطوری به بچه هاشون یاد می دن!!! تو کل انیمیشن چهره ی شما و دوستتون جلوی چشمم بود!(فارغ از اینکه فرهنگشون رو هم منتقل می کنن که برای بچه های ما “بعضا” خطرناکه)واقعا عالی بود؛ انگار همه ش شما بودید که روی دوستتون فریاد می زدید:
    Don’t be such a booovvv!!! 🙂

  • ساغر گفت:

    چرا اسم کانال انگلیسیه؟

  • ساغر گفت:

    بالاخره بعد از آشفته بازار مسابقه و فاضلاب گونه تلگرام، کانالی برای حیرت پیدا کردم. یک گروه فلسفه هست که نیمچه حیرانی ای میبخشد، اما این کانال چیز دیگه س.
    نیز فکر نمیکنم زندگی من به قبل از تفکر درباره تفاوت اقدام و پاسخ برگرده. یک دنیا ممنون! بخاطر آنچه که آنقدر عظیمه که انگیزه به زبان آوردنش رو ندارم.

  • عباسعلی ملک گفت:

    سلام دوستان

    بعد از گوش دادن به اولین فایل صوتی در کانال justfor30days@ نوشته ای از پل ژاکو که چند وقت قبل خونده بودم در ذهنم تداعی شد و گفتم برای شما هم بنویسم (کپی پیست کنم) چراکه خواندن آن خالی از لطف نیست:

    پل ژاکو

    “لطفا شتابزده حرف نزنید. این، مهم‌ترین آموزه‌ای است كه می‌توانم به شما منتقل كنم. بسیاری از ما، شتابزده و تند و سریع حرف می‌زنیم. بازتابی حرف می‌زنیم. اصلا هیچ كنترلی روی رفتارها و گفتارهایمان نداریم.

    سیاستمداران را دیده‌اید؟ شمرده، با حساب و كتاب و كاملا كنترل شده صحبت می‌كنند. قرار نیست مثل یك بلبل، همین جور از ما صدا در بیاید و حرف بزنیم. ما، می‌خواهیم در دل این حرف زدن‌هایمان، منظوری را برسانیم یا به هدفی برسیم. باید كاملا كنترل شده و مدیریت شده و سنجیده، فكر كنیم و با دقت، حرف بزنیم.

    اگر شتابزدگی را از حرف‌هایم بگیریم، قسمت اعظم راه را رفته‌ایم اما اگر این شتابزدگی وجود داشته باشد، كلمات‌مان بریده‌بریده و مفاهیمی كه می‌خواهیم منتقل كنیم، ناقص خواهد بود. می‌دانم از سیاستمداران شاید خوشتان نیاید اما سبك صحبت كردنشان جالب است؛ كاملا برنامه دارد و چیزی خارج از برنامه به زبان آنها دیكته نمی‌شود. نگران اینكه شبیه آدم‌های حوصله‌بر شوید، نباشید. وقتی این عادت در شما جا افتاد، حتی می‌توانید به‌صورت منسجم، فكر شده، برنامه‌ریزی شده و بدون اتلاف انرژی زائد، عصبانی و خوشحال شده و با بیانتان بازی كنید. ضمن اینكه یادتان هم باشد هنگام صحبت با دیگران، به حرف‌های بی‌موردی كه می‌زنند، جواب ندهید. می‌دانم سخت است و دوست دارید كه ناخودآگاه، به آنها جواب دهید و اما كنترل زبان و گفتار، از همین جاهای كوچك شروع می‌شود. هرقدر در این موقعیت‌های كوچك بیشتر بتوانید زبانتان را كنترل كنید، در موقعیت‌های بزرگ‌تر، كارتان راحت‌تر خواهد شد؛ ضمن اینكه ‌عكس‌العمل نشان ندادن به این‌ نوع اتفاقات، باعث شارژ بیشتر باتری روانی شما هم خواهد شد.”

    منبع: http://www.bartarinha.ir/fa/print/27131

  • محمد خدادادی گفت:

    به قول دوستان بعضی موارد رو در پاسخ به اونچه که از کانال تلگرام یاد میگیریم میایم اینجا می نویسیم.
    راستش نموداری که نشان دهنده ی جایگاه هر یک از موجودات بر روی طیف اقدام-پاسخ هست من رو یاد حرف هاتون در رابطه با پیوسته دونستن زنده بودن انداخت. این که همه موجودات (از انسان تا سنگ و … ) روی طیفی از زنده-غیرزنده قرار دارند. شباهتی که بین این دو طیف وجود داره ناخودآگاه این رو به ذهن میاره که هر چقدر موجودی منفعل تر باشه غیرزنده تر و هرجه اقدامگر(اکتیو) باشه زنده تر هست.

  • مینا گفت:

    ساختن برای ماندن: یک پاسخ است یا یک اقدام؟
    پاسخ به ذهن آشفته من، برای تغییر در مدل ذهنی ام؟
    ومسئولیت من در آخرین روز پائیز،
    اقدام برای تغییر
    فروپاشی ذهنی شکل گرفته بر اساس رویدادها و تعبیر من از آن، بر پایه دانسته ها، باورها، ارزشها یا ناهنجاری های درونی خود خودم
    و ساختن ذهنی واقع گرا، مثبت اندیش و نه غرق در رویا و توهم
    آیا مدل ذهنی نیز در طیفی از مثبت به منفی در نوسان است؟
    شاخص سنجش مدل ذهنی چیست؟
    آیا تابع شرایط زمان و مکان ، موقعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… پاسخ /اقدام من را توجیه می کند؟

  • زهره گفت:

    من یه سوال ذهنمو در گیر کرده ، برای اینکه سهم اقدامو زیاد کنیم دارم رفتارامو تحلیل میکنم. اینکه ما گاهی تصمیم بگیرم فقط پاسخ بدیم ، از جنس اقدامه یا پاسخ؟؟؟
    مثلا تصمیم بگیریم توی ارتباط با کسی هیچوقت شروع کننده برای صحبت کردن نباشیم.
    یا با اینکه اوضاع توی محل کار مناسب نیست تصمیم بگیریم قطع ارتباط کاری از سمت اونها باشه بنا به دلایلی.
    این رفتارا هم از جنس پاسخه؟؟

    • عباسعلی ملک گفت:

      هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

      بهترین اقدام اینه که، عشق بدون قید و شرط رو مبنای تمام رفتاراتون قرار بدید (مثه خدا)

      اون دو موردی که گفتی فکر کنم از جنس پاسخ هست و به نظرم پاسخ ها باعث خراشیدن روح میشه و بیماری جسمی رو به سمت شما سوق میده

      موفق باشید

    • محمد خدادادی گفت:

      با سلام به همه دوستان و محمدرضای عزیز
      زهره خانم در رابطه با این سوالتون که آیا اینکه تصمیم گرفتین گاهاً نسبت به رویدادها فقط در مقام پاسخ بربیاین، خودش یک اقدام محسوب میشه یا نه، به نظرم میرسه در برخی شرایط (مثل نمونه هایی که فرمودین) یک اقدام محسوب بشه. فرضاً در تکمیل مثال اولتون این شرایط رو میشه در نظر گرفت: شما از کسی عصبانی هستین، و اون شخص هم انتظار داره در برخورد اول این رو بروز بدین و به روش بیارین ولی شما اینکارو نکردین.

  • سهیلا حمیدی گفت:

    استاد عزیز همیشه کارهاتون و نوشته هاتون باعث میشه آدم فکر کنه به همه چیزایی که بدلیل زنده مانی بیش از اندازه بهشون بی توجه شدیم. ممنون که این همه برامون وقت میذارین…

  • فرنوش گفت:

    استاد گرامى
    حضورتان هميشه زيباست .سپاس بى شمار

  • زهرا گفت:

    بسیار بسیار سپاسگزارم محمدرضا شعبانعلی عزیز
    از تابستان تا حال همراه شما و درسهایتان هستم هرچند که حضورم کامل نیست. زیاد دست به نوشتار ندارم اما از این اتفاق کانال خوشحالم چون با عضو شدن و خواندن مطالب قلبم به من گفت که در این کلاس سی روزه میتواند اتفاقی بیفتد اگر خودم بخواهم. و بخاطر این خواستم این بار احساسم را نوشتاری کنم.
    مانا باشی

  • FsadatN گفت:

    سلام
    تشکر از بابت میزبانی خونه ای که متممی ها را مهمون حرفای ناب میکنه…یه پیشنهاد…اگه ممکنه گاهی صوت هم توی کانال بذارین…ممنون

  • امیر صیادی گفت:

    سلام
    متن زیر فقط حرفی هست از جنس دل. حرفی که نمیشه کاریش کرد. خوشحالم که اینجا هست که میشه هنوز نوشت و حرف زد و شکلکی هم وجود ندارد

    یه استاد درس فیزیولوژی میگفت:
    “دست بیمارهای در حال احتضار را توی دستتان بگیرید!”
    میگفت: “جان، از دستها جریان پیدا میکند”!

    قبل ترها، همدیگر را میدیدم
    بعد تلفن آمد.
    دستها همدیگر را گم کردند
    بغل ها هم همینطور
    همه چیز شد صدا
    هرم گرم نفس ها، دیگر احساس نمیشد در بیخ گردنمان
    اما صدا را هنوز میشنیدیم
    حتی صدای نفس مزاحم هایی که فقط فوت میکردند…

    بعدتر، اس ام اس آمد که اسمش شد پیامک…
    صدا رفت
    همه چیز شد نوشتن
    ما مینوشتیم
    بوسه را مینوشتیم
    بغل را مینوشتیم
    گاهی هم، همدیگر را “نفس” خطاب میکردیم
    یعنی حتی نفس را هم مینوشتیم…

    مدتی بعد، صورتک ها آمدند
    دیگر کمتر مینوشتیم
    بجایش، یک صورت کج و معوج برای هم میفرستادیم که مثلا داشت میگفت:
    “هاگ(hug)” یا یک بوسه فرستاده بود یا هر چیزی…

    چندوقت پیش هم، یکی آدرس کانالش را برایم فرستاد
    تا پیام را خواندم، آمدم چیزکی بنویسم برایش
    زیر صفحه را گشتم، دیدم نمیشود
    یعنی دیگر حتی نمیشد نوشت
    همان موقع عضویتم را لغو کردم…

    ما دست و نفس و بوسه و بغل را قبلا کشتیم
    ولی کلمه…
    من نمیخواهم کلمه را از دست بدهم
    این آخرین چیز است…

  • سعیده گفت:

    خیلی ممنون.
    مثال هایی که می زنید خیلی خوبه. من که خودم با مثال های شما خوب می فهمم منظورتون چیه. اونجا که نمیشه جواب بدیم الان اومدم اینجا اینا رو بگم. ممنون.

  • تسنیم گفت:

    سلام و درود بی کران بر شما
    من حدود یک ماه و نیم هست که به طور اتفاقی و در یک رویداد مثبت با دنیای زیبای متمم و بعد با این فضای فوق العاده آشنا شدم.
    آن چه دارید به جا می بخشید و به قول یکی از دوستان ایجاد عطش و نیاز در ذهن مخاطب می کنید. بسیار علاقه مند به بحث مدل ذهنی شدم ولی حیف که تلگرام ندارم و نخواستم و فعلا نمی خواهم داشته باشم ولی امیدوارم در فضایی به باز نشر آن برای ذهن تشنه ما هم بپردازید که مشتاق و منتظریم.
    لحظه هایتان مهنا

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser