امروز بعد از دو سال، در فیس بوک از یکی از دوستانم پیامی دریافت کردم:
Miss U. ver r U? Any spcl News? Poke me
از دیدن پیام دلشاد شدم و از اختصار آن دلگیر!
در دلم به او گفتم: تو که میدانی تک تک کلمات و حروفت، غبار غم از دل من پاک میکند. همین؟ تمام وقتی که برای من گذاشتی همین بود؟ اینقدر سخت شده زندگی؟ اینقدر تنگ شده مجال زندگی؟ فرصت نبود تا به جای U بنویسی You؟
شتابزدگی و کمبود فرصت و سطحی بودن رابطهها و زندگیها، ویژگی زندگی این روزهای ماست.
گاهی با خودم فکر میکنم، چه خوب که لیلی و مجنون در زمان ما نیستند. چه خوب که فرهاد و شیرین عصر ما را تجربه نکردند.
اگر آن عشقها این روزها بود، فرهاد به جای کندن کوه، احتمالاً وبلاگ عاشقانهای مینوشت و هر از چندگاهی، از داخل نوشتههای وبسایتها، جملههای عاشقانهای را در آن کپی میکرد. شاید هم شبها به جای تبر، گوشی موبایلش را تکان میداد تا ویچت و نرمافزارهای مشابه، برایش عشقی تازه بیابند.
چه بهتر که شیرین هم این روزها زندگی نمیکند. اگر بود شاید حداکثر تلاش وتعهدش این بود که در پروفایل فیس بوکش، به جای Single مینوشت In a relationship
گاهی ذوق میکنم که ماجرای امام حسین و عاشورا هزار سال پیش اتفاق افتاد. شاید اگر این روزها بود حداکثر همدلی مردم این بود که عکس پروفایل فیس بوک خود را به امام حسین تغییر میدادند. حرکتش هم که سیاسی بود. در فضای مجازی چندان استقبال نمیشد. شاید قرنها بعد به جای ۷۲ یار او باید از ۷۲ لایک او سخن میگفتند…
خیلی خوشحالم که پیامبر، کتاب خود را در هزار و چهارصد سال پیش به انسان هدیه کرد. اگر این روزها قرار بود این کتاب منتشر شود، باید سالها در انتظار کسب مجوز میماند و احتمالاً داستانهایی نظیر یوسف و زلیخا سانسور میشد و در نهایت ما باید اصل کتاب را به صورت پراکنده روی وب، مشاهده میکردیم و گاه گاهی نیز به نشانهی تایید، لایک میزدیم.
خوشحالم که ولتر نوشتههای خود را سه قرن پیش نوشت. اگر این روزها مینوشت احتمالاً باید به دنبال پارتی میگشت تا بتواند آنها را به صورت تلهتئاتر پخش کند. با مخاطب بیحوصلهای که پس از چند دقیقه صبر، کنترل به دست، در میان هفتصد کانال دیگر، به دنبال پخش کلیپهای روز میگشت.
عصر ما عصر بیحوصلگی است.
عصر زندگیها و حرفهای سطحی.
عصر شتاب.
عصر محدودیت وقت و کلمات.
دلت که تنگ میشود در فیس بوک دوستت را Poke میکنی و مینشینی تا Poke Back شوی! و این یعنی که ما هر دو هنوز زندهایم و مگر جز این خبر مهم دیگری هم هست؟
تاریخ تولد دوستانت، که قبلاً مهمترین یادداشت تقویمت بود، دیگر جایی در تقویم ندارد. فیس بوک این وظیفه را بر عهده گرفته است. میتوانی همانجا چند جملهای هم بنویسی و با کمترین زمان و هزینه ادای دین کنی!
پیامک هم که میفرستی باید دقت کنی که تمام حس حرف دل خودت را در ۱۴۱ حرف بیان کنی که اگر چند قسمت شود، هم گران میشود هم ممکن است در ارسال و دریافت آن مشکل ایجاد شود. فارسی اگر بنویسی که باید وجودت را در ۷۰ حرف خلاصه کنی!
ایمیلهای دوستانه نیز در لابهلای ایمیلهای انبوه گروهی گم میشوند. همانها که نوشتهاند باید به ۷۰ نفر ارسال کنی و اگر تا ۷ روز ۷ نفر دوباره به تو ارسال کردند خوشبخت میشوی و اگر نشد باید بدانی که طی ۷ ماه یا ۷ سال یا ۷۰ سال، نگونبخت میشوی!
این است زندگی ما. این است عشق ما. این است دلتنگیهای ما.
خوشحالم. خیلی خوشحالم. خیلی خوشحالم که انسانهای بزرگ تاریخ، همه آمدند و رفتند که امروز، دیگر روز انسانهای بزرگ نیست…
———————————
پی نوشت: کاش دوباره موبایلت را برداری. آن جملههای عاشقانه را که از فیس بوک و دیوان حافظ و سعدی و توییتر کپی کردهای پاک کنی. دوباره به من پیامک بزنی و این بار بنویسی: «محمدرضا دوستت دارم». کاش اگر حرف دیگری نداری همین جمله را چند بار بنویسی. خوشحال خواهم شد. شاد خواهم ماند. میدانم که این پیام برای من آمده است. اختصاصاً برای من. این پیام هدفمند است. نه از آن هرزه پیامهای عاشقانه و دوستانهای که در فضای مجازی، دست به دست میگردند و مستعمل و کثیف و دستخورده به دست مان میرسند. مانند سکهی بیارزشی که قبل از من، توسط تمامی فعالان بازار(!) دستمالی شده است…
استاد عزیز من جز گروهی هستم که روابط محدود و خلاصه امروز عذابم میده و واقعا” باورم نمیشه که با این همه احساس این تکنولوژی و در واقع تنگنای موجود رو با تمام عذابش چطور تحمل می کنم ؟ حقیقتا” این فضای مجازی باعث از بین رفتن بسیاری از احساسات شده و بدون غلو در من ایجاد افسردگی نموده .کاش می توانستیم به دنیای روابط و احساسات واقعی خودمان بازگردیم .کاش می توانستیم بار دیگر خودمان باشیم خود خودمان
من واقعا این تلاش و پشتکار و عشق شما رو برای توجه به انسانهایی که نمی شناسید تحسین می کنم.
سلام محمدرضای عزیز
وقتی این نوشته و جوابت به بعضی از دوستامو خوندم مطمین شدم که هنوزم قبیله ای وجود داره.
منم وقتی از تلاش برا هدفم خسته میشم به تو فکر میکنم و میستایمت و در این شلوغی ها میایم و میخوانم دل نوشته هاتو!و دل نوشته هایت گاه دل مشغولیم میشوند.خیلی خیلی ممنونم.
سلام محمدرضای عزیز…
وقتی این پست رو خوندم اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود که تو عجب درک زیبا و متفاوتی از زندگی داری . نمیدونم چی باعث شده اینقدر همه جوانبو که از چشم بقیه پنهونه به این ظرافت بفهمی…
گاهی در آدم بودن تو شک میکنم! البته شک هم داره چون تو خیلی وقته که از کالبد صرف آدم بودن بیرون اومدی و خیلی بیشتر از یه ادمی…. محمدرضا تو یه انسانی … انسانی که این روزا و در بین تمام آدمهای رنگارنگ کنارم دنبال میگردم اما فقط تو وبلاگ تو یه چیزایی دستگیرم میشه ……………………………………………….. .
اگه به نطفه پرژن این جامعه ایمان نداشتم فک میکنم انگار آدمای اطرافم همه واردات دست چهارم چینی اند… کیفیتش که به جهنم.. اصن فاقدشه و فقط برچسب NEW ش به چشمت میاد تا باورت بشه مال الانن. یکیشم کافیه چون هرکدم از اونا و به زبان ریاضی میشه اینجوری تعریف کرد:
یک نفر به توان n
فقط يك آه مي كشي و يك لبخند تلخ مي زني و بعد اشك تو چشمات حلقه ميزنه و ميگي خدايا شكرت به خاطراين قبيله و محمدرضاشبانعلي…
مانا باشيد…
سلام محمدرضاي عزيزم!
محمدرضاي عزيزم نوشتم, حتي اگر همديگر را نديده باشيم.
ترديد ندارم , حتي اگر اين تارنما نبود و مقام شامخ جناب مهندس شعبانعلي هم نبود, وقتي كه پيش ميآمد براي اولين بار همديگر را ببينيم, دوستت ميداشتم و مدتها با تو گرم گفتوُگو ميشدم. و اي بسا دوستاني ميشديم كه شبهاي بسياري را تا دم صبح با تو ميگذراندم. ميدانم كه از اين حرفها زياد شنديدهاي و ابراز محبتهاي بسيار دريافت كردهاي. ولي مهم نيست كه كلماتش براي تو تكراري باشد, مهم اين است كه طراوت محبتي كه من با صدق دل برايت گذاشته ام يگانه است.
اينها را از كجا ميگويم و اين اطمينان از كجا آمده؟
از چهره و كلماتت, از انديشهها وُ اندوهها وُ شاديهايت. از روشن شدن قلبم كه در مراجعه به قلب تو احساس ميكند در كنار يك دوست قرار گرفته است.
…
دوست تو
محسن ترابي كمال
سلام استاد محمد رضای گل
با متنی که نوشتید خیلی موافقم
منم اوصولا از اس ام اس های عمومی استفاده نمیکنم حتی اگر برای عید خاصی فقط یه تبریک خیلی ساده بگم و حتما حتما اسم طرف مقابلم رو خطاب قرار میدم که بدونه برام ارزشمنده
شما خیلی ارزشمندیدـخوشحالم که فقط از برخورد صمیمانتون برای دوستان دور و خیلی دور(از جمله خودم) با این همه مشغله و وقت گذاشتن برای کامنت و پیام و تماس فقط تعجب میکنم و وارد اون مرحله نشده جامعمون که بی تکلف بودن انسانی مثل شما غیر قابل باور بشه ـ فک میکنم میشه امیدوار بود بازـ به همه دوستانی که لحظه هارو برای به یادو کنار هم بودن غنیمت میشمرند.
سلامت باشیدـخیلی مخلصم
باسلام
ممنون استاد عالی بود. من هم همیشه از مختصر نوشتن دوستام احساس بدی بهم دست میده.یه با سه-چهار صفحه پیامک برای دوستم نوشتم جواب دادu2!!!!!!!!!واقعا نتونستم عکس العمل نشون ندم!!!!!بازم ممنون…
من خودم هر كى اس ام اس مى ده سعى مى كنم بهش زنگ بزنم عيد ها و مراسم شبيه به اين هم تلفن رو مى گيرم و شروع به شماره گيرى مى كنم اما يه دوستى دارم به هيچ عنوان به تلفن اعتقاد نداره مى گه يا بيام پيشت يا بيا پيشم
فيلسوف : من شك ميكنم پس هستم !
شاعر : من عشق مي ورزم پس هستم !
آدم هاي امروز اما …
من پستم ! پس هستم …
محمدرضای عزیز(با احترام فراوان از القاب استاد و … استفاده نمی کنم٬ چون دوست دارم فردی رو که افکار زیباشو می پسندم با اسم کوچکش صدا بزنم)
شکل ارتباطی که شما با مخاطبین دارید٬آدمو دلگرم میکنه که در همین روزگار بزرگان باز هم بزرگی می کنند
البته من از جهتی خوشحالم که این مرحله گذار هیجان زندگی مجازی افراد رو به پایانه و مثلا اس ام اس های این شکلی کمتر شده اند٬ لایک یا شیر کردن ها تا حدی جنبه ی اطلاع رسانی پیدا کرده . به این فکر میکنم که کارکرد های مثبتش رو گسترش بدیم…
ثمانه جان.
آره کارکردهای مثبت هم خیلی زیاد داره. من هم مثل تو فکر میکنم. حتی در مورد فضای مجازی که خیلیها نقدش میکنند و نق میزنند! من خودم یک فعال فضای مجازی هستم و این فضا باعث دور شدن من از خیلیها نیست. بلکه باعث شده مخاطبانی را که زندگیم رو برای اونها میگذارم و همیشه دوست دارم حرفهاشون را بشنوم اینجا ببینم. شاید بشه گفت موثرترین روش برای کسی مثل منه تا به دوستانش نزدیکتر شه.
طبیعیه که آدم در انتقاد، جنبههای منفی رو پر رنگ تر میکنه. اما من هم کاملا فکر میکنم جنبههای مثبت هست و کم هم نیست…
ممنون که نوشتی.
شما راست میگید. همه ما در یک تونل پرسرعت افتادیم. تند و تند میریم تا کارامون تموم بشه و یک وقتی برای خودمون پیدا کنیم. ما، نه گفتن را فراموش کرده ایم. ایستادن و نگریستن را فراموش کرده ایم. حس کردن را از یاد برده ایم. ما بدنبال کمیت هستیم و نه کیفیت. هیچ چیز جز سرعت محض ما را ارضاء نمیکند. با سرعت تمام میرویم، بلکه اگر دیر رسیدیم بخود بگوییم، من که با سرعت تمام رفتم. کوتاهی از من نبود. غافل از اینکه اینقدر با سرعت رد شدیم که بوقت نایستادیم و این قصه ادامه دارد…….
آقای شعبانعلی خواهش میکنم جوابم رو بدین.من واقعا انتظار ندارم که شما ندیده و نشنیده برام یه نسخه بپیچید ولی امید داشتم که لااقل راهو نشونم بدید حتی شده در قالب یه مطلب در مورد این موضوع توی سایتتون یا معرفی کتاب و … منو از راهنماییتون دریغ نکنید لطفا”
سلام آقای شعبانعلی
شما معلم مذاکره هستید. من بچه شهرستانم و امکان ملاقات حضوری با شما برام میسر نیست. واقعیتش من تو مکالمات ضروری روزمره م لنگ میزنم و این موضوع داره خیلی بهم لطمه میزنه. اگه امکانش هست منت سر این حقیر بزارید و یه راهنمایی بکنید که چیکار کنم. فیل آماده است فیل سوار هم سبک سنگین کرده ولی مسیرو بلد نیست و پناه آورده به معلمش.کمکش کنید
هروقت خسته و دلسرد میشم تو زندگی اولین جایی که به ذهنم میرسه اینجاست، […]
سارای عزیزم.
چون گفته بودی که کامنت منتشر نشه بقیهاش رو حذف کردم. فقط خواستم بگم که من خوندمش 🙂
شاد باشی و آروم و موفق.
خستگی وقتی تلخه که ناشی از تحمل حرفها و نظرات سطحی دیگران باشه و دلسردی وقتی آزاردهنده هست که دیگران تو رو با مترهای خودشون و ارزشهای خودشون متر کنند.
آرزو میکنم هر وقت خسته میشی ناشی از «تلاش زیاد برای هدفت باشه» و اگر خدای نکرده دلسردی رو تجربه کردی، وسیلهای باشه برای اصلاح مسیر زندگی و هدفهات.
خلاصه اینکه بدون توجه به خواست مردم و جامعه، بتونی برای مردم و جامعه تلاش کنی!
خلاصه اینکه بدون توجه به خواست مردم و جامعه، بتونی برای مردم و جامعه تلاش کنی!
میتونم حدس بزنم که چقد تنهایی محمدرضا جان 🙁
تمام این نوشته ادم رو متاثر میکنه و شاید هم به فکر فرو میبره که چقدر دوست دارم هایی که باید میگفتیمو توی هجم پیامکهای جیرینگی از گفتنش منصرف میشیم. چرا این همه به سمت تلخ شدن رفتیم؟؟؟؟
و اگه کسی همه احساسش رو خرج کنه ، برچسب احمق بودن میخوره؟؟؟؟؟
چرا جواب ايميل من رو نمي ديد؟ خيلي وقته كه منتظرم و واقعاً حرفهاي شما و جوابي كه قراره بديد برام مهمه
محمدرضاااااااااااااااا خواهش!
ایمیلت رو خوندم پریسا. بارها و بارها هم خوندم. برای خودت هم نوشتم. اما جواب دادن سریع و کوتاه به چنین مسایلی ساده نیست.
بپذیر که اگر تو مشکلی داشتی و چند سال باهاش زندگی کردی و نتونستی حلش کنی یک آدمی از بیرون نمیتونه بیاد در چند سطر یا چند صفحه با کمترین شناخت از تو و شرایطت اون رو حل کنه. گوشهی ذهنم هست تا زمانی که احساس کردم حرفهایم را میتوانم برایت در ظرف کلمات بریزم، آنجا بنویسم.
همه حرفاتون قبول اما چيزهايي كه مي خواستم بگم ادامه داشت…ادامه اي كه فقط دوست داشتم براي شما بگم، شايد به عنوان يه «راز» كه شنيدنش خالي از لطف نيست، حرفهايي كه سالها به دنبال يه مخاطب -از جنس شما- مي گشت مخاطبي با دغدغه هاي شما؛
نه اينكه دنبال درددل كردن باشم…نه اينكه بخوام تناقض هاي درون خودم رو (فقط) حل كنم…نه ه ه ه ولي فكر ميكردم نتيجه حرفهامون به جاهاي خوبي برسه كه شايد براي بقيه هم جالب باشه
سالها پيش بخشي از حرفهام رو در وبلاگي منتشر كردم ولي به خيلي چيزها متهمم كردن و نهايتاً بسته شد*
صبر مي كنم تا موقعش برسه…همين كه گفته هام رو شنيدين كافيه
مرسي از حوصله اي كه به خرج ميدين استاد محمدرضا
سلام
منم مثل پریسا منتطر نظری روی ایمیلم هستمونمی خوام وقت شما رو بگیرم اگر مثل پریسا سخته جواب بدین ممنون می شم جواب بدین
ممنون
دوست عزیز، لطفا کامنت من را تایید نکنید […]
دوست خوب من. به دستور خودت کامنتت رو سانسور کردم.
من اگر کاری از دستم بر بیاد با علاقه و افتخار انجام میدم. مطمئن باش. بهم بگو.
چسبید به دل، یعنی همون دلچسب بود!
.
خوشحالم که تفکرات فیسبوکی من و تو یکیه، مثلا همین تبریک تولد فیس بوکی که منم تبریک نمیگم، چون میگم چه فایده از روی علاقه و خودیادآوری نیست که، ولی تاریخ تولد هرکس رو بدونم مستقیما یا پیامکی ( خودم پیامک تبریک اختراع میکنم!!!) بهش تبریک میگم، چون لذتش هم خیلی بیشتره.
.
با جمله آخرتون هم مخالفم، یه آدم ( نه انسان! ) خیلی بزرگ میشناسم، بهتون پیشنهاد میکنم به سایتش سر بزنید: shabanali.com
موقعی که میام این سایت مثه اینه که رفتم به دیدن یکی از صمیمی ترین دوستام، همین باعث میشه که مواقعی از واژه هایی مثه “تو” استفاده کنم، واژه ای ک خیلی حقیره دربرابر یک استاد.
معین جان.
به نظر من – که کاملاً شخصی هم هست – «شما» یعنی که ما یک فاصلهی مشخص داریم نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک.
«تو» – اگر در توهین و فریاد باشه، میتونه بدترین توهین باشه و اگر در دوستی باشه میتونه نشونهی نزدیکی و محبت باشه. اینه که من با تک تک جملاتی که دوستام مثل تو(!) بهم میگن لذت میبرم. نمیتونی لذت من رو وقتی یکی من رو به اسم کوچکم «محمدرضا» صدا میکنه تصور کنی!
خیلی متشکر؛
حرفت کاملا منطقی بود، از این به بعد محمدرضا صدات میکنم!
زندگیت پراشتها!
واقعا مهندس باید از شما تشکر کرد به خاطر تاثیری که روی دیدگاه افراد میذارید
ممنونم استاد
محمدرضا دوستت دارم
شمارتو ندارم که براتون پیامک کنم
خیلی وقته دنیا رو دور تنده . زمان خیلی خیلی تند می گذره، دیگه مثل قبل شبهای پاییز و زمستون طولانی نیست و همیشه وقت کم میاریم. قبلاً شبهای پاییز و زمستون نهایت نهایت دیگه تا ساعت ۹ یا ۱۰شب بیدار بودیم الان تا ۱۲ و ۱ و ۲ و….
سلام استادعزيزم
خدا قوتتون بده
منم باشما موافقم كه بايد واسه عزيزامون وقت بذاريم يا حداقل تو اولويتهامون بذاريمشون اما
يه سوال يعني اگه سرت خيلي شلوغه باشه و خيليم دوست داشته باشي از احوال دوستت جويا بشي هرچند به اختصاراصلا جويا نشي بهتره؟؟؟؟
فقط ميخواي بهش بگي به يادش بودي و غبار زمان بر يادش ننشسته همين
تاكيد ميكنم كه منم با شتابزدگي عصرمون موافق نيستم
خوشحالم کسی که این متن رو نوشته اینجوری نیست وتو اوج کار و مشغله پیامک ها و ایمیل ها رو به صورت کاملا اختصاصی جواب میده،چون استادمه تعریفشو نمیکنم واقعا دیدم که میگم.
فرشته با این حرفت آدم رو مجبور میکنی که بیشتر حواسش به تو و سایر دوستای این قبیلهی مجازی باشه.
ولی صادقانه میگم که توی زندگیم برای کسی پیام عمومی نفرستادم.
محمدرضا قبیله را خیلی حال کردم تو این دنیای فانتزی این قبیل کلمات حال و هو را عوض می کنن
آره من با تمام وجود به مفهوم «قبیله» اعتقاد دارم. امروز فردا راجع بهش مینویسم.
خوش به حااااااااااالت فرشته جون ماکه جوابی نگرفتیم
سحر جان. عزیزم.
مگه شما همین جمعه اس ام اس نزدید و سوال پرسیدید و جواب گرفتید؟
ضمنا سوالهای کلی در این حد که «رمز موفقیت» چیه! سوال محسوب نمیشهها.
اگر رمز موفقیت رو میشد در ۱۴۱ حرف خلاصه کرد و اس ام اس داد که دنیا الان به شکل دیگهای بود.
سلام استاد من اینجوری دوست ندارم من میخوام ازتجربیات وموفقیت های شما استفاده کنم که باعث موفقیت خودمم هم بشه من آدم باانگیزه ای هستم ولی وقتی میخوام ازاین انگیزه استفاده کنم متاسفانه توی ذوقم میخوره نمونش همین جمعه که اس ام اس زدم شماهمش کلی حرف میزنید من دوست دارم ببینم این همه عشق به تحصیلات وعلم ازکجااومده؟؟؟؟؟؟
استاد این آخرین کامنتی که میذارم چون احساس میکنم مزاحمم هم توی کامنت هم اس ام اس
باعرض پوزش
سحر جان
محمد رضا تمام تلاشش رو واسه دوستانش در این قبیله مجازی به کار میبره و هر کاری از دستش بر بیاد انجام میده. واقعا با خوندن روز نوشته ها وکامنتها و جوابهایی که میده میشه اینو لمس کرد .اگر میخوای از تجربیات محمد رضا استفاده کنی روز نوشته قوانین زندگی من رو یکبار دیگه عمیق تر بخوان .خودم راه طولانی در پیش دارم برای درک تک تک اون قوانین .چون اگه بخوام خارج از موقعیت و شرایط زندگی محمد رضا نظر بدم کار آسونیه ولی ایا عمل کردن هم آسونه؟ یاد یکی از نوشته های استاد ( که خیلی دوستش دارم و همیشه همراهمه) افتادم و الان دوباره مرورش میکنم:” اولین گام موفقیت این است که بتوانی موفقیت دیگران را تحمل کنی.دومین گام موفقیت این است که بتوانی موفقیت دیگران را تحسین کنی.سومین گام موفقیت این است که بتوانی موفقیت دیگران را تقلید کنی.چهارمین گام موفقیت این است که به شیوه خودت موفق شوی.”
منم متوجه این موضوع شدم…سعی کردم در خودم از بینش ببرم
مرسی مثل همیشه عالی….
سلام.مطلب جالبی بود.ممنون.
معلم عزیز، آقای شعبانعلی؛
محبت و علاقه شاگرد به معلمش از جنس مهربانی های شماست؛
و البته مهربانی های شما را خوب میشناسیم…
همچون محبتی که باغبان به گلهای باغش دارد.
و خوب میدانیم که جمله “دوستت دارم” ما، بیانگر عشق و علاقه بیکران معلم به شاگردانش نیست.
ولی هرگز و هرگز معلم مان را از خاطر نخواهیم برد و هر زمان که به یادتان باشیم، لبخندی از خوبی ها بر لبانمان و دعای خیر مان پشت و پناهتان خواهد بود…
“همیشه دوستت دارم” و آرزو دارم با آن که دلت با دل اوست به آرامش برسی… 🙂
مهمتر از حرف ، حسیه که منتقل میشه .
خیلی وقتها حرفی تازه میشنویم که ظاهرا مختص ماست اما برای ما نیست .
گاهی اوقات هم حرفی می شنویم که هزاران بار دست به دست شده تا به ما رسیده اما آنقدر دلنشین است که مطمئنیم برای ماست .
استاد عزیز، خدا قوّت…
یادم آمد که برای ما عادت شده که ابراز محبتها و گفتن دوستت دارم ها، حتی به نزدیکانمان هم کمرنگ تر شده. در فراق پدر، مادر، خواهر و برادر، حتی فرزند یا دوستان قدیمی اشک در چشمانمان حلقه میزند و دلتنگشان میشویم…
پس اجازه ندهیم که زندگی با تمام سختیهایش، فرصت ها را از ما بگیرد.
سلام استاد
واقعا لذت بردم…آخ حرف دل منم بود
استاد ینی اگه من این متن زیبای شما رو در قالب یه پست در وبم بذارم اونوقت این ینی درفضای مجازی دس به دس چرخیده و دستمالی شده و… اره؟
سمیه عزیز. در مورد مطلب علمی که نمیگم در مورد بیان احساسات میگم. وگرنه اون بالا سمت چپ خواهش کردم که مطالب رو اگر فکر میکنید مفیده به دیگران هم بدید.
مطالب شما همش مفید.
بله بنده به نظر میاد بادقت اون جمله شما رو نخوندم یا برداشت ذهنی من درست نبود.
به هرحال تشکر از پاسخ وتوجه شما.
مخلصیم
با تشکر از نوشته خوبتون
من با این جمله مخالفم:
“خیلی خوشحالم که انسانهای بزرگ تاریخ، همه آمدند و رفتند که امروز، دیگر روز انسانهای بزرگ نیست…”
تو همه ی زمان ها “اکثریت” مردم کاری نمی کردند که به یاد ماندنی بشه.
الان هم هیچ فرقی نکرده. همه این چیزایی که گفتید کار اکثریته. ولی اقلیتی هم هست که راه خودش رو میره. اگر دقت کنیم انسان های بسیار بزرگی رو می بینیم که همین الان دارن نفس میکشن.
نه آقا محمدرضا، امروز هم روز انسان های بزرگه.