دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

رادیو مذاکره: گفتگو با یک دختر نوجوان!

رادیو مذاکره - گفتگو با مبینا محمدیرادیو مذاکره، تا کنون، همیشه به سراغ مدیران و کارآفرینان رفته است. کسانی که درس خوانده‌اند. به سراغ کار رفته‌اند. موفق شده‌اند و اکنون با نگاهی به پشت سر، تصمیم‌های گذشته خود را تحلیل می‌کنند.

اما این بار، تصمیم گرفتیم، مسیر دیگری را آزمایش کنیم. با مبینا محمدی، صحبت کردم. او یازده سال دارد. برخی نوشته‌های من را خوانده و برخی حرف‌هایم را شنیده بود. خیلی غریبه نبودیم. بدون هماهنگی، دستگاه ضبط صدا رو روشن کردیم و حرف زدیم. حاصل این گفتگو شاید برای مخاطبان رادیو مذاکره هم جالب باشد. طبیعی است که برای امثال من، زمان می‌برد تا با فضای نسل جدید آشنا شویم و به همین دلیل، این فایل خالی از اشکال نیست. خصوصاً آنکه همچنانکه در فایل خواهید شنید، کم نیستند موضوعاتی که آنها بهتر و سریع‌تر و عمیق‌تر از ما می‌فهمند.

دانلود فایل صوتی رادیو مذاکره: گفتگو با مبینا محمدی

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


121 نظر بر روی پست “رادیو مذاکره: گفتگو با یک دختر نوجوان!

  • عطیه گفت:

    سلام
    این گفت و گو یکی دیگه از بهترین اتفاقای زندگی منه.
    درسته که من و خیلی از دوستان عزیزم به مبینای عزیز و توانایی هاش غبطه میخوریم.
    درسته که امروز فرصت هام کم شده و جبران خیلی چیزا سخت !
    اما همین که امروز توی این موقعیت و سن وسال فرصت گوش کردن به این فایل رو دارم و میتونم نکات خیلی خیلی با ارزشی رو لا به لای این گفت و گو ها پیدا کنم و ازشون استفاده کنم، برام با ارزش ترین رویداد زندگیمه…
    همه ی این ها رو از استاد عزیز و مهربونی دارم که با هیچ جمله ای نمیتونم ازش تشکر کنم
    کسی که بی دریغ همه چیزی رو که با تلاش بدست آورده رایگان در اختیار ما قرار میده.
    ممنون استاد عزیز
    خسته نباشید.

  • رضا گفت:

    محمدرضا عزیز شما چند بار تو نوشته هاتون گفتین لیستی از کتاب ها و منابع مفید برای توسعه مهارت های فردی ارائه میدین. مثل این نوشته تان
    shabanali
    خرداد ۸, ۱۳۹۲ در ۱۱:۴۸ ب.ظ

    نابغه که من هم نیستم (این تعارف نیست. واقعیت است)
    شریفی بودن هم مزیت نیست (من خیلی بین شریف و هاروارد و دانشگاه یک روستای دورافتاده تفاوت قائل نیستم. چون فکر میکنم دانشجو تفاوت ایجاد میکند)

    اما همیشه گفته ام و نوشته ام که فکر میکنم «مطالعه» نخستین راه حل تغییر است.
    در آینده نزدیک سعی میکنم برنامه کوچکی تدوین کنم از کتابهایی که به نظر میرسد خواندن آنها میتواند به رشد و توسعه تواناییهای فردی کمک کند.

    من لیست ده کتابی که شما خیلی دوست دارین رو دارم و البته اونا رو هم خونده ام. میتونم ازتون خواهش کنم لیستی از کتاب ها و مقالات فارسی و انگلیسی رو بذارین

  • مرجان گفت:

    سلام

    من پنجشنبه ۲ هفته پیش یه امتحان داشتم, نتونستم بیام همایش.
    ممکنه من هم عکس دوستان رو ببینم؟

  • هاله گفت:

    سلام. اين مصاحبه رو با دقت گوش كردم و خيلي لذت بردم. بخصوص از قسمتهاي مربوط به اشتباه گرفتن مقصد با عوارضي. با اجازه شما لينك مصاحبه رو براي تعدادي از دوستانم هم فرستادم. خيلي متشكرم و براتون آرزوي سلامتي و لحظات بابركت در زندگي دارم.

  • عليرضا داداشي گفت:

    سلام.
    استاد بزرگوار، با تشكر از فايل هاي مفيد و اثرگذاري كه با اشتراك آنها موجبات بهره مندي دوستان از فرصت هايي منحصر بفرد را فراهم مي كنيد؛ ‌يك توضيح و يك پيشنهاد براي راديو مذاكره دارم.
    اول درس پس بدهم:استاد عزيز، يكي ازآسيب هاي موجود در بحث كارآفريني كه افراد بسياري را با آن درگير مي بينم اين است كه افرادي كه قصد ورود به كارآفريني و ايجاد كسب وكار دارند،گاهي اوقات با تصوير موفقي كه از وضعيت امروز افراد موفق اين حوزه مي بينند دچار سوء تفاهماتي مي شوند كه بخشهايي از آنها را جناب عالي در فايل «تجربيات يك معلم كارآفريني» قبلا منتشر كرده ايد. از جمله اين كه بعضي گمان مي كنند : مي ريم كار آفرين مي شيم،‌هم براي خودمان كارمي كنيم ،‌هم تا يكي دوسال ديگه ثروتمند مي شيم ،‌هم به ديگران خير مي رسانيم.
    اين كه شما انسان هايي را انتخاب مي كنيد كه از فراز و نشيب اين مسير صحبت مي كنند، به طور قطع بخشهايي از اين سوء تفاهمات را برطرف مي كند.
    اما از طرف ديگر اين را هم قبول داريد كه تجربيات انسان هاي ناموفق يا به قولي شكست خورده هم مي تواند آموزنده باشد. ضمن اين كه مكمل تجربيات دسته ي اول است،مي تواند مسيرهايي را براي نرفتن به مخاطب نشان دهد. انسانهايي كه با تلاش بسيار بناي مستحكمي براي كسب وكارشان به پا كرده اند، اما با عدم رعايت يا توجه به بعضي آيتم هاي ظاهرا بي اهميت دچار مشكلات اساسي شده اند.و بعضا همه چيزشان را از دست داده اند و حتي عده اي ديگر نتوانسته اند روي پاي شان بلند شوند.
    اين روده درازي ها، مشغله ي فكري تمام روز گذشته من بود.ديروز وقتي براي رسيدن به چند برنامه كاري،براي يك موتور سوار دست بلند كردم و در طول مسير يك و نيم ساعته از تجربيات عجيب و غريبش گفت، فكر كردم اين پيشنها با شما استاد بزرگوار در ميان بگذارم. شايد كمكي به پيشرفت برنامه هاي ارزشمندتان باشد.
    روزگار عزتتان مستدام.
    ممنون

  • شهرزاد گفت:

    سلام. محمدرضا جان. میتونم یه تقاضایی ازتون بکنم؟
    به عنوان یکی از شنونده های فایل قشنگ و دوست داشتنی مصاحبه با مبینای عزیز، خیلی دلم میخواد دقیقا چنین مصاحبه و سوالها یا بهتره بگم گپ و گفتگویی رو با یک پسر نوجوان هم در همین سن و سال داشته باشی… به نظرم این موضوع خیلی میتونه جذاب باشه که ببینی دیدگاه ها و جوابها و کلا افق دید دخترها و پسرها در برابر سوالات و مسایل یکسان، چقدر میتونه مشابه یا متفاوت باشه…

  • عبداله گفت:

    سلام

    توانگری به هنر ست نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال (سعدی)

    • هاله گفت:

      ضمن احترام به نظر سعدي (و شما)؛ ميخوام بگم امروز به هردوش نياز هست. هم به هنر، هم به مال. اما البته هميشه بزرگي به عقل است. امروز و ديروز و فردا نداره. 🙂

  • nadereh گفت:

    خدارو شكر كه نسل ها عوض مي شن
    ولي اگر در سن ۴۵ سالگي همچنان اي كاش اي كاش داشته باشي
    ديگه اسمش اي كاش نيست
    اسمش حسرته كه خيلي هم درد آوره
    اميدوارم موفق باشي مبينا جان

  • رضا گفت:

    جالبه یه بچه ده دوازده ساله بزرگترین موفقیت های آیندشو راضی نگه داشتن بقیه میدونه

  • reza گفت:

    لطفا میشه اهنگ اول مذاکرتونو برای دانلود بزارین

  • خسرو گفت:

    راستی یادم رفت بگم، دایره کلمات مبینا من رو شگفت زده کرد. من همیشه گوش دادن به حرفای کوچکتر ها و هم کلام شدن با اونها برام لذت بخش بوده و فکر میکنم مبینا یه کمی بزرگتر از سنش فکر می کنه و حرف می زنه.

  • خسرو گفت:

    محمدرضا شعبانعلی عزیز. من از این فایل لذت بردم. اما نمیدونم آیا برای بچه های تو این سن و سال این نوع گفتگو می تونه سازنده باشه یا نه؟ نمی دونم چقدر مبینا دغدغه شما رو که مهمانی های بی حد و حساب رو دوست نداری درک میکنه و یا اصلا براش مهمه؟! فکر میکنم برای دختری(ویا پسری) ۱۱ ساله تعریف کردن دغدغه هایی که الان با چشمان بالغ خودمون تعریفشون میکنیم به او عرضه کردن نتونه خیلی کمکش کنه. البته فقط فکر میکنم .
    روزگار به کام.

  • آذر گفت:

    سلااااام دوستان عزیزم
    به خصوص آقای هومن کلبادی بزرگوار
    از اینکه من و اشتباه گرفتید خیلی ذوق کردم و خوشحال شدم 🙂 هومن خان من هنوز نوشتن رو شروع نکردم فعلا در مرحله یادگیری هستم و دارم نوشته های شما دوستان رو با دقت تمام میخونم و لذت می برم احساس میکنم فقط باید بخونم و بشنوم و کمتر شلوغ کنم 🙂 …
    من تقریبا هر روز سری به این خونه می زنم و نوشته های محمد رضا و همه دوستانم رو میخونم و کلی لذت می بریم…

    یک مطلب مخصوص شهرزاد عزیز و دوست داشتنی
    شهرزاد جان من کماکان منتظر عکسهای سمینار هستم!! 🙂
    سیمین عزیزم بابت هدیه ارزشمند و دوست داشتنی ات بسیار بسیار سپاسگزارم مطمئنا این مهربونی شما رو هیچ وقت فراموش نمیکنم…
    و آزاده م عزیزم دوستت دارم
    و در آخر محمد رضای عزیزم سپاس بابت تمام خوبی هایت…

    • سیمین-الف گفت:

      سلام آذر جون دوست خوب این خونه
      من از تو دوست با محبتم ممنونم که تو اون شلوغی و هیاهوی سمینار، منو پیدا کردی.
      این لطف و صفا و محبتتو می رسونه.
      شاد باشی.

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام آذر جان
      ما هم مشغول یادگیری هستیم دوست عزیز ما و ممنونم که کامنتم رو خوندی دوست خوبم و منتظر نوشتنتون هستیم
      پ.ن : خوشحالم که سعیده (آذر) عزیز هم به جمع ما پیوستن
      ارادتمند همۀ دوستان عزیزم

    • شهرزاد گفت:

      آذر عزیزم برات فرستادم…! ولی دوباره میفرستم.:)

      • آذر گفت:

        شهرزاد عزیزم مجدد ایمیل رو چک کردم ایمیلی از طرف شما به دستم نرسیده 🙁
        آدرس ایمیلم arshia.1367@yahoo.com

        • شهرزاد گفت:

          (با معذرت از همه، بابت پيامهاي انفرادي …!)
          نگران نباش عزيزم …:) … اونقدر برات ميفرستم تا بالاخره به دستت برسه:)
          يه بار ديگه چك كن. شايد من بيچاره رفتم توي اسپم!!;) (اونجا رو هم چك كن)

          • هیچ صیادی در جوی حقیری كه به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد كرد گفت:

            سلام شهرزاد عزیزم.ممنونم بابت خوش قولیت.ببخشید دیر شد بدجور درگیرم…..باز هم ممنون بهترین هدیه ای بود که گرفتم.

  • محمد فرازي گفت:

    سلام به همه ی دوستانم
    من این فایل رو سه دفع گوش کردم و تا الان به هشت نفر از دوستام دادم که گوش کنند!
    نمیدونم چی بگم از کجاش بگم
    بهترین شیوه ی بیانش رو هومن عزیز بیان کرده
    ی تشکر ویژه از محمدرضای عزیز بخاطر این ۳۸دقیقه عالی
    به دل میشینه چون از دل برآمده…
    همیشه شاد باشی دوست خوبمون

    • هومن کلبادی گفت:

      محمد فرازی عزیز
      واقعاً این فایل متفاوت رو باید چند بار گوش کرد و به خصوص آخراش به ما یادآوری می کنه که به اطرافیانمون به عنوان سرمایه های زندگیمون توجه کنیم و به دوستای عزیزمون بها بدیم و قدرشون رو بیشتر بدونیم چون اونها (شما ها) هستن(هستید) که به زندگیِ همدیگه(من) ، رنگ و بو و معنا میدن (میدهید)
      ارادتمند همۀ دوستای عزیزم و ممنونم که هستید

  • آیدا2 گفت:

    از تفریحات من اینکه همه نوه ها را خونه مادربزرگم جمع کنم و باهاشون تا صبح بگم و بخندم البته مادر یکیشون که منو خیلی دوست داره و فکر میکنه خیلی حالیشه از دستم دلخور میشه فکر میکنه بچشو منحرف میکنم . واقعا بعضی از پدر مادرا چقدر یبسن.

  • Hassam-3-ensani گفت:

    همیشه درس زندگیم این بوده که از یک بچه ۵ ساله هم میشه آموخت! از خیلی کوچکتر ها خیلی بزرگتر ها خیلی چیز ها میتونن یاد بگیرن!

  • Kimia گفت:

    سلام
    مرسی از اشتراک این مصاحبه
    فوق العاده بود.
    و واقعا باید به پدر و مادر مبینای عزیز برای داشتن این گوهر تبریک گفت.
    دعا میکنم پروردگار مهربان او را به آنها ببخشد و مایه روشنی دل و دیدهشان باشد.
    و خوش به سعادت مبینای عزیز که در این سن کسی این دید را به او داد که راجع به مبینای ۵۰ ساله یا ۷۵ ساله هم فکر کند.
    سپاسگزار همیشگی شما

  • jeyran94 گفت:

    کار غیر منتظره و دوست داشتنی بود … مرسی
    ادبیات مبینا, دایره واژگانش و تسلطش رو حرف زدن فراتر از یه دختر یازده ساله بود.
    تبریک به پدر و مادرش

  • مهشید م گفت:

    سلام

    +چندوقت پیش روی دیوارهای این خونه نوشتم “کاش همایش مذاکره، در شهر من ، شیراز، هم برگزار می شد.” گویا همون لحظه مرغ آمین از اینجا عبور می کرد. و تاریخ همایش ۱۳/ ۶ /۱۳۹۳ مشخص شد.

    +جای همه دوستان و هم خونه ای های عزیز سبز بود.

    +ابتدای مراسم یادی از پروفسور مسعود حیدری، پدر مذاکره ایران شد.

    +و کلیپ اهدائی شرکت روزنه ارتباط به نمایش گذاشته شد. که دوباره حسِ خوبِ دیدنِ بارِ اول رو به من منتقل کرد.

    +سمینار مذاکره و ارتباطات دشوار آغاز شد. و من با گوش جان تک تک جملات رو می شنیدم. چه حس خوشایند و مطلوبی بود زمانی که بعضی از جملات و واژگان برایم غریبه نبودند. هرچند شنیدن از زبان دوست، صفائی دیگه داشت.
    و چه خوب و ماهرانه با مثالهای دلنشین جلسه رو با وجودِ کمبودِ وقتِ پیش آمده مدیریت می کردید.

    +فقط برای ادای دین، و طبق خواسته خودِ شما، آدرس این خونه و پاره ای توضیحات رو در اختیار دوستانی قرار دادم که صرفا برای سمینار مذاکره و ارتباطات دشوار آمده بودند و محمدرضا شعبانعلی رو کمتر می شناختند.

    +امیدورام سال آینده شرایط برای من هموار باشه تا به شرط بقا، امکان شرکت در همایش مذاکره تهران رو داشته باشم.

    +سبز باشید و برقرار

    • هومن کلبادی گفت:

      مهشید م عزیز سلام
      + کاملاً حستون رو درک می کنم و ممنونم که جامون رو سبز کردید و انشاالله سال آینده و در سمینار تهران ، شما رو از نزدیک می بینیم دوست خوب ما

    • اعظم گفت:

      من هم تو اين لحظه دعا ميكنم كاش همه ي مردم وطنم روزي بتونن از اين درس هاي خوب و سمينارها و آموزشها بهره ببرند.
      روزي كه ديگه دغدغه اي نداشته باشيم از بابت وجود كسايي كه محيط زندگيشون و امكانات كم بهشون فرصت شناخت و آگاهي رو نداده. كساني كه به هر دليلي با داشتن استعدادهاي خوب فرصت رشد ازشون گرفته شده يا اصلا چنين فرصتي براشون فراهم نشده.

  • شهاب گفت:

    از مثالی که راجع به جاده زندگی و عوارضی هاش زدید بسیار لذت بردم…
    احساس کردم یه مسئله سخت به راحتی توی ذهنم جا افتاد.
    برای مبینای عزیز هم آرزوی موفقیت دارم و توصیه میکنم که توی این سن به اندازه کافی بازی و بچگی هم بکنه چون به نظر من حسرت بازی های بچگی بیشتر از حسرت کتاب های نخوندس

  • شهاب گفت:

    از مثالی که راجع به جاده زندگی و عوارضی هاش زدید بسیار لذت بردم…
    احساس کردم یه مسئله سخت به راحتی توی ذهنم جا افتاد.
    برای مبینای عزیز هم آرزوی موفقیت دارم و توصیه میکنم که توی این سن به اندازه کافی بازی و بچگی هم بکنه چون به نظر من حسرت بازی های بچگی بیشتر از حسترت کتاب های نخوندس

  • میثم حسینی گفت:

    وای ازین همه گزینه های زیاد که لذت بردن از انتخابامونو ازمون گرفته
    آخه چرا اینو به بچه هم القا میکنی؟ (((-:
    ”استرست باید این باشه که من صد تا رمان میخونم اما نهصد هزارتای دیگشو نخوندم”
    خود تو تو شب قصه از لذت های زندگی گفتی….از محدودیت ها

    بنظرم بجای فک کردن به موفقیت و القای اون به دیگران و بچه هامون ( که دیگه همش شده فاجعه ی راضی نگه داشتن دیگران…در مورد مبینا هم الان پدر مادرش بعدا بقیه دنیا) یکم لذت بردن رو یاد بدیم
    اصلا مهم نیست موضوع پیش رو عوارضیه یا شهره
    مهم لذت بردنه…با کدوم عوارضی بیشتر حال میکنی…شرایط کدوم شهر تورو بیشتر راضی میکنه..شاید باید دیگران رو هم در نظر بگیریم اما نه اونقددددر…این حرق همیشه ی توئه محمدرضا

  • نی لبک گفت:

    ممنون .خیلی ممنون
    خیلی ممنون.
    اینکه چقدر آخرای این فایل گریه کردم خدا میدونه.۱۰ دقیقه ی آخر این مصاحبه منو به گریه انداخت و یادم انداخت چه آدمایی که رو دارم از دست میدم و دارم به عوارضی میرسم ..و فهمیدم چرا انقدر حالا که دارم میرسم به اون چیزایی که هدف میدونستمشون ،بغض دارم و غم…

    باید آدمهایی رو دور و برمون داشته باشیم که با ما خوشحال میشن اگه اتفاق بدی افتاد با ما گریه کنن
    اگه خوشحال شدیم خوشحال بشن
    ما باید این آدما رو برای خودمون پیدا کنیم و نگهشون داریم
    شایدم عوض بشن..
    ما باید آدمایی رو تو زندگی داشته باشیم که وقتی موفق میشیم باهامون بغض کنن باهامون بخندن
    وگرنه شاید موفقیته بهمون نچسبه اصلا”
    ولی محمد رضای عزیز یه سوال :اگه این آدمایی که گفتی رو داشته باشیم و از قضا همشون مال یه شهر دیگه ای باشن و یه روز زمان خدافظی برسه ،(مثل این روزای من )،وقتی ببینی دلبسته ی کسایی شدی که شاید دیگه نباشن کنارت و شاید سال به سالم نمیتونی ببینیشون ،اون موقع با خودت نمیگی کاش هیچ وقت نداشتمشون که حالا مجبور باشم دل بکنم؟
    این روزا همش با خودم میگم کاش نداشتمشون که انقدر الان برام سخت نباشه دل کندن …کاش هیچ وقت پیداشون نمیکردم .کاش خودم و تنهایی خودم بودم و اقلا بهشون دل نمیبستم ..
    نه ،محمد رضا جان ،خیلی سخته آدمای اینجوری تو زندگی داشتن …خیلی …

  • عظیمه گفت:

    سلام
    بسیار خوب بود. باز هم درس هایی برای آموختن حتی برای منی که سه دهه از مبینا جان بزرگترم داشت 🙂
    به نظرم یکی از موفقیت ها، همین توانایی گفتگو و همفکری با ۲، ۳ نسل تفاوت سنی است.
    راستی ساده گویی شما نیز واقعاً یک هنره و لذت بخش…

    مبینا جان،
    ممنونیم که با حضورت و با به وجود آمدن این فضای گفتگو فرصت بیشتر دانستن و درست تر عمل کردن را برای بسیاری از نسل ها فراهم کردی… راستی واقعاً بسیار توانا و پرتلاش هستی؛ همیشه سلامت و پیروز باشی و به آرزوهای بزرگت برسی…

  • * مهسا * گفت:

    قبل از اینکه فایل رو گوش کنم،دلم خواست بعد از مدتی خواننده خاموش بودن، به همتون یه “سلام” گرم کنم.

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام مهسا جان
      به قول محمدرضای عزیز ، “جواب سلام واجبه ” . به عنوان عضو کوچکی از این خونه ، بازگشتتون رو تبریک می گم
      خوش اومدید

  • آسمان گفت:

    وسطای مسافرت زندگی،معشوق زمینی ات رو ملاقات می کنی.
    از اینجا به بعد،زندگی بی عشق چیزی شبیه حرکت آونگ می شود.
    (جناب شعبانعلی عزیز.بعد از روزها میهمان خانه شما بودن،اولین یادداشتی یه که واسه تون می نگارم)

  • كيان گفت:

    مبيناي عزيز چه احاطه خوبي به دنيا و كلام داري!
    دخترِ خوب ، من در دهه چهارم زندگيم هنوز نميدونم چه كارهايي رو نبايد انجام بدم و ترديد اولويت بندي رو هميشه دارم .
    كلاً ” چه دانم هاي بسيار است ، ليكن من نميدانم ”
    خوشحالم از اين بابت كه نسل هاي بعد از ما ، در دبستان اينهمه ميفهمند .
    به نظرم هيچوقت نميتوني همه رو راضي نگه داري ، و اصلا نيازي هم به اين كار نيست .
    برات رابطه ها و دوست هاي متفاوت آنچنان كه تويي آرزو ميكنم .
    اين گفتگو در عين حال كه آموزنده بود ، بارقه اي از اميد داشت براي آينده و شماهايي كه آينده رو ميسازيد .
    آقاي شعبانعلي عزيز
    تعريف دوستي هاي قديمي و موفقيت وابسته به اون عاااالي بود ، خوشحالم كه موفقيتم براي داشتن دوستان قديمي خوب است .

  • فاطمه خ گفت:

    شاید تصور کنید که اغراق می کنم ولی تمام مدت گوش دادن به این فایل بچگی خودم توی شهرستان کوچیک از جلوی چشمام مثل یه فیلم گذشت. زمانی که یه دختر بچه ۸ ساله بودم و دیدن برنامه کودک شادم نمی کرد و یه دختر با کلی سوال که مادرش قصه شمس و مولانا ،قصه خضر و موسی، قصه های عطار و … براش گفته بود. توی اون سن من شیفته مولانا و موسی و عطار نشدم عاشق شمس و خضر و … شدم و توی اون سن با خودم فکر می کردم که مولانا شدن آسونه اگه شمس معلمت باشه و به هرکسی می رسیدم ازش سوال می کردم که چه کار کنم چی بخونم و جوابایی که از اشخاص می شنیدم آزار دهنده بود درسات رو خوب بخون زبان خارجی بخون یا نهایتا اونهایی که خیلی من رو باهوش فرض می کردن می گفتن کلاس سومت رو جهشی بخون و من با دریایی از سوال به کتاب هایی که داشتیم پناه بردم و شروع کردم به خوندن هر کتابی که توی اون قفسه ها پیدا می شد اولین کتابی که خوندم فاطمه فاطمه است از دکتر شریعتی بود و چون از این کتاب خیلی خوشم اومد کتاب های دیگه ای هم که از دکتر شریعتی داشتیم خوندم خیلی از بخش های کتاب هاش رو که می خوندم نمی فهمیدم ولی می خوندم که کتاب رو تموم کنم به این امید که نهایتا چیزی بفهمم و توی همون سن ها ۱۰ ۱۱ سالگی کتاب هایی خوندم که ای کاش هیچوقت نمی خوندم…. و چقدر این جملتون عالی بود که باید انتخاب کنه که چه چیزایی رو نباید بخونه ….
    و چه تمرین خوبی برای مبینا که تمرین کنه و فکر کنه که خوشبختی توی ۵۰ سالگی چه معنی داره….
    و الان برای مبینا خیلی خوشحالم، موبینایی که حالا می تونه مولانا بشه چون شمس هست….
    راستش اومدم از کارهایی که توی ۲۶،۲۵ سالگی انجام ندادید و الان حسرتش رو دارید بپرسم دیدم سوال خنده داریه اگه فقط کارهایی رو که کردید و کتاب هایی رو که خوندید توی اون سن رو یکم معرفی کنید برای من کلی آموزنده است ….

  • آسمان گفت:

    جناب شعبانعلی سلام.
    روزهاست که میهمان خانه تان هستم…
    برای اولین بار ه که دارم براتون دیدگاه می ذارم.
    بیست و نه سال از خداوند عمر گرفتم تا بفهمم:زندگی بی عشق چیزی شبیه حرکت آونگ می شود.

  • الهام گفت:

    محمدرضا یه سوالی داشتم و شدیداً نیاز به مشاوره دارم.
    میتونم ایمیل خصوصی بفرستم؟

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser